آجر



بهترین ترکیب گِل برای ساختن آجر، گِلی است که دارای استخوان‎‌بندی ماسه‎ای (ماسه = سیلت) توپُر باشد و خاک رس ضمن پُر کردن جای خالی استخوان‌بندی ماسه‌‎ای، دور دانه‌‎های ماسه را نیز بگیرد و موجب چسبندگی آنها به همدیگر شده و مانع از پیچ خوردن و ترک برداشتن آجر به هنگام پخت می‎‌شود. اگر مقدار ماسه زیاد باشد، آجر پوک و ترد و کم مقاومت می‎‌گردد و برخلاف آن اگر خاک رس زیاد باشد، خشت توپر می‌شود و در موقع خشک شدن ترک برمی‌‎دارد و در کوره از شکل می‌‎افتد. (کیانی1383، 47). وجود گرد سنگ آهک بیش از 30 درصد وزن آجر نیز موجب می‎‌شود تا آجر نقش گدازآور پیدا کرد و تبدیل به آجر جوش شود. به هنگام پخت آجر، اگر دمای گل رس به بالای 600 درجه برسد، تغییر حاصل غیرقابل برگشت خواهد بود. وجود ترکیبات گچی در خاک تهیه آجر موجب سفیدک زدن آجر و نیز وجود سنگ‎‌های آهکی در آجر پدیده «آلوئک» را ایجاد می‎‌کند، یعنی به هنگام تماس آجر با رطوبت، آهک شکفته شده و سبب شکسته شدن آجر می‌‎شود.



اولین نشانه‌های کاربرد مصالح خاکی ساختمانی، به کار رفتن این مصالح به صورت گل بی‌شکل در ساختمان‌ها بوده است. در ساختمان‌های سیلک کاشان که تاریخ آن‌ها متعلق به هزاره ششم قبل از میلاد است گل به صورت چینه و بدون شکل در بنا کردن دیوارهای خانه‌ها به کار رفته است. در این دوره گل ساخته شده، که از مخلوط کردن آب و خاک و به هم زدن آن به دست می‌آید، روی هم قرار داده شده و با ادامه این عمل دیوار ساخته می‌شد. این روش تا قرن‌های متمادی در ایران ادامه یافت. به تدریج به گل بی‌شکل با دست شکل داده شد و خشت‌های اولیه که به فرم بیضوی شباهت داشت پدید آمد. در ساختمان‌ها ابتدا این خشت‌ها به صورت خام و گاهی نیز خشک نشده به کمک ملات گل در ساختن دیوارها به کار می‌رفت. گاهی نیز خشت‌ها را در آفتاب خشک کرده و سپس در ساختمان مصرف می‌کردند. نکته جالب توجه در آثار خانه‌های هزاره‌های پنجم قبل از میلاد در سیلک آن است که در آن‌ها رده‌های خشت به صورت متناوب روی هم چیده شده و سازندگان عمداً شکاف‌ها را روی هم قرار نداده‌اند. این روش که بدون شک مبنای تجربی داشته موجب افزایش مقاومت دیوار می‌شده است.


آثار ایران / آندره گدار


ساکنان سرزمین ایران نقش تعیین‌کننده‌ای در پیشبرد به کارگرفتن آجر داشته‌اند. فلات ایران منطقه‌ای است گرمسیر، تقریباً خشک، با بادهای شدید موسمی. بنا بر این هنرمند ایرانی زمانی که به ساختن بناهای باشکوه ـ که بتواند عمری جاوید و ماندگار بمانند ـ می‌اندیشید، نمی‌توانست برای انتخاب مصالح آن از سنگ بهره گیرد، زیر اولاً سنگ به اندازه کافی در اختیارش نبود، ثانیاً بنای سنگی بر اثر انتقال گرما قابل سکونت نبود و بر اثر انبساط گرمای آفتاب سوزان و انقباض ناشی از سرمای شبانه دوامی کمتر از آجر دارد. نهایتاً، کارایی سنگ کمتر از آجر است و نمی‌توان پوشش‌های وسیع را با این عنصر به صورت مطلوب پوشانید. بنا بر این تجربه ساخت بناهایی با توده‌های گلی، پشتوانه دانش او شد و خشت‌های قالبی منظم توسط معماران هنرمند برای برپایی معابد و زیگورات‌ها به کار رفت. اگر چه اکثر این خشت‌ها خام بوده (صرفاً در آفتاب خشک شده بودند) اما معمار آن دوره از انعطاف‌پذیری این عنصر ساختمانی در حد مطلوب استفاده کرده و بناهایی ساخته است که هرگز به کمک سنگ و یا چوب میسر نمی‌شود.

آجر تا حد یک وسیله مجرد، هر دانه‌اش به کار گرفته می‌شود و اینجا است که هر دانه از آجر اهمیت جاودانه‌ای در معماری پیدا می‌کند، هویت می‌یابد با شناسنامه‌ای که جواب مسائل بی‌شماری را در خود دارد. آجر مظهر و سمبل و جوابگوی مسائلی است نظیر آن‌چه که فقر اقتصادی نام دارد، آن‌چه که محدودیت جغرافیایی نامیده می‌شود، آن‌چه که فرهنگ سرزمین شمرده می‌شود در شکل‌یابی مسکن، به این عنصر یعنی آجر منتهی می‌گردد. گاه یک آجر سنگینی‌اش را وام می‌دهد، گاه سنگینی یک یا چند آجر را وام می‌گیرد، گاه تمامی نیرویش را به کار می‌گیرد و چندین آجر از نوع خود را نگاه می‌دارد و آمیزش اینان در معماری اصیل و طبیعی‌ای چون شهر دزفول چنان است که اگر هر آجر را با آجر بعدی پیوندی طبیعی می‌باشد تمامی نیروهای ثقل به بهترین وجه به کار گرفته می‌شوند، گاه آجر موجب حجم باشد و گاه فضایی رابط گاه چون ستون پی و گاه دیوار، و چیزی که همواره پابرجاست، این‌که ادعا کنیم آجر را هرگونه بر روی هم بچینیم خواهد ایستاد، به شرط این‌که بتوانیم در کنارش زندگی کنیم چه آن‌گاه که بالای سرت را می‌پوشاند و چه آن‌گاه که تو را از همسایه‌ات جدا می‌کند. و چه آن‌گاه که تو را از فضایی به فضای دیگر می‌برد و چه وقتی که فضای زندگی را زینت می‌بخشد، آن‌گونه که می‌خواهی، حال که از دزفول سخنی به میان آمد این نکته نیز بر آن بیافزاییم که اوضاع اقتصادی دزفول اجازه نمی‌داد که چوب، از جاهای دیگر تهیه گردد و کار را سهل گرداند. این طرز فکر معماری به عنوان سنت و اصل در اذهان شهروندان دزفولی راه یافته که معماری جز این نیست و محدودیت سنتی و فرهنگی تنگنایی پیچیده مطرح ساخته که در این تنگنا، ذهن ظریف دزفولی ناچار به یافتن راه‌حل‌هایی بی‌نهایت ظریف و عملی گشته بی‌این‌که نیازی اساسی به چوب و آهن و غیره داشته باشد. عوامل اقتصادی و فرهنگ و موقعیت جغرافیایی در این معماری نقش فوق العاده‌ای داشته است.

قرار گرفتن در حاشیه دز، اهمیت حیاتی آب را در بافت شهری دزفول می‌نمایاند. این‌جا همه سعی دارند از حاشیه دز بهره گیرند. تراکم خانه‌های آجری در این ساحل رودخانه، نوع خاصی از معماری را مطرح می‌کند که در مقایسه با شهرهای قدیم، این تراکم جنبه‌ای حیاتی دارد و می‌بینیم که خانه‌ها چه زیبا بر کول هم نشسته‌اند بی‌آنکه تهاجمی در این آمیزش بین‌شان باشد. ترکیبات نوین و استثنایی آجر راه‌گشای بافت‌های جدیدی در معماری دزفول است که نیاز فضایی ساکنان را بر‌می‌آورد. معماری در عصر کنونی به مدد مصالح جدید و تکنولوژی پیشرفته از امکانات وسیعی برخوردار است که سبب می‌شود دست معمار برای اجرای هرگونه طرحی با پوشش‌های وسیع باز گذاشته شود، از طرفی انعطاف‌پذیری مصالح جدید (چون سیمان در ساخت بتون و به کارگیری آهن و آمیزش این مصالح) امکان شکل‌گیری هر نوع فکر و طرحی را میسر می‌کند در صور‌تی‌که در دوره‌های گذشته، معماران ناگزیر بودند تنها با به کارگیری آجر و سنگ تمامی آن‌چه را که می‌خواستند به وجود آورند، و بدیهی است که از نقطه نظر فنی ـ پوشش‌های گنبدی، با دهانه‌های بسیار بزرگ و بلند با مشکلات فراوانی روبرو می‌شدند ولی علیرغم این مشکلات می‌بینیم که معماران ایرانی توانستند با به کارگیری آجر این‌گونه گنبدها و پوشش‌های بسیار بزرگ را بنا کنند، به طور ی‌که امروزه متخصصان علوم ساختمانی و سازه معتقدند که رابطه نزدیکی بین سازه این نوع گنبدها با تئورى سقف‌های پوسته‌ای بتونی مشاهده می‌شود.

گوشواره :
گوشواره با طاق روی گوشه ، عنصری که قبل از اسلام، اساساً برای تسهیل تعبیه یک گنبد مدور روی یک پلان مربع به کار می‌رفته است، در جریان تحول خود جنبه تزیینی به خود می‌گیرد و در رده هنرهای تزیینی معماری به کارگرفته می‌شود، این تحول چشم‌گیر، در معماری دوره اسلامی انجام می‌شود.
نمونه‌های بارز گوشوار را می‌توان در تالار مربع مسجد جامع اردستان (دوره سلجوقی) داخل تالار مربع مسجد جامع قزوین ( اوائل قرن ۶ هجری) که مزین به لوزی‌های آجری است و مقبره ارسلان جاذب در سنگ‌بست مشهد (اواخر قرن ۴ و اوائل قرن ۵ هجری ) مشاهده کرد محل و حالت گوشواره‌ها به علت ارتفاعی که گنبد‌های ایرانی در عهد اسلامی به خود گرفتند، دگرگون شد. بدین معنی که دیگر مانند عهد ساسانیان به صورت ساده و صرفاً در ۴ گوشه تالار به کار نرفت.
نحوه ترکیب و تقسیم‌بندی گوشوارها را می‌توان در ۳ بخش ذیل توضیح داد و سپس به عنوان یک عنصر تزئینی به بررسی آن پرداخت:
1- چهار گوشوار در چهار گوشه و چهار طاقنما در چهار ضلع که همه دارای قوس‌های شکسته می‌باشند.
۲- یک منشور کوتاه ۸ ضلعی بر روی قسمت اول.
۳- یک منشور کوتاه ۱۶ ضلعی بر روی قسمت دوم که به طوق و پایه دایره گنبد منتهی می‌شود، حال اگر گوشوار را به عنوان عنصر تزیینی در نظر بگیریم می‌توان برای تحول آن دو دوره قائل شد. یک زمانی که یک عنصر معماری بوده و قسمتی از بار گنبد را به دوش می‌کشیده است دیگر هنگامی که یک عنصر تزئینی بوده و در حقیقت بر بارپایه گنبد سنگینی می‌کرده است.
اما با توجه به این‌که طاقچه‌ها و طاقنماها در تاریخ هنر معماری اسلامی یک نوع تزیین محسوب می‌شوند، می‌توان پذیرفت که گوشوار به عنوان یک عنصر معماری همیشه جنبه تزیینی خود را حفظ کرده زیرا از همان اوایل با تعقر خود یک نوع طاقچه را القاء می‌کرده است. حال اگر نمونه‌ای از گوشوارهای تزئینی که با آجر ساخته شده است، تحلیل نمائیم، به اهمیت کاربرد آجر به عنوان یک عنصر عامل و تزیینی بیشتر پی می‌بریم. مقبره ارسلان جاذب در سنگ‌بست مشهد دارای گوشوارهای بسیار زیبایی است که عامل انتقال نیرو در تعبیه گنبدش می‌باشد.
ضمناً هر یک از بخش‌های گوشوار در حکم یک عنصر تزیینی با جلوه‌گری می‌کند، که ذیلاً به تشریح آن می‌پردازیم:
1- در شروع ، دو جرز در طرفین ما و یک قرنیز در بالا که وضعی مشابه به قاب ایوان به آن داده است.
۲- یک ردیف آجر افقی که قوس گوشوار را از لچکی‌های طرفین آن جدا می‌کند.
3- یک حاشیه آجری جناغی شکل با نمای فرو رفته (مقعر).
۴- طاق آجری جناغی
۵- آجرهای ته گوشوارها که سطح مشبک زیبائی را نشان می‌دهد.
گوشوارها از اوائل قرن نهم به بعد همراه با تزیینات دیگری مانند کاشی‌ها و گچ‌بری‌ها مزین می‌شوند به‌طوری که در دوره صفویه اکثر گوشوارها در بناهای مهم با کاشی‌های لعاب‌دار و گچ‌کاری ارائه می‌شوند که ضمناً عامل اصلی و نگهدارنده آن در زیر کار، آجر می‌باشد.
یکی دیگر از نمونه‌های زیبای گوشوار که ترکیبی است از آجر و کاشی می‌توان در مسجد علی اصفهان (اوائل قرن دهم هجری ) یافت.

مقرنس :
مقرنس یکی دیگر از عناصر تزیینی در معماری است که در این‌جا (به وجه تسمیه آن و یا جایگاهش در تاریخ معماری کاری نداریم) به چگونگی فرم و تکنیک آن می‌پردازیم.
مقرنس در سطح مقعر گوشه‌های زیر سقف ایجاد می‌شود، احتمالاً مشابه به وجود آمدن این عنصر تزیینی گوشوارها بوده‌اند، واحد مقرنس ربع گنبد یا در واقع8/1 کره است که در این صورت خود یک قسمت از دیواره حجم کره را تشکیل می‌دهد و به عبارت دیگر سطح کوچک مقعری است که با سایر سطوح مشابه خود یک سطح مقعر بزرگ‌تر را زینت می‌دهد. مقرنس تزئینی، از قرار گرفتن سطوح مقعر در کنار هم یا روی هم به صورت مقرن یا متضاد شکل می‌گیرد. در این حالت به صورت مجموعه‌ای از ردیف‌ها و یا قطارهای افقی و عمودی خواهد برد که دیواره‌های آن با فصل مشترک‌شان ، چون استالاکتیت آویزان به نظر خواهد رسید.
به هر حال با توجه به مطالب ذکر شده و با در نظر گرفتن قرنیز معمولی، می‌توان مقرنس‌های موجود در ایران را به ۳ گروه تقسیم نمود.
دسته اول مقرنس‌های جلو آمده که مواد آن غالباً از مصالح اصلی بنا (آجر) بوده و استحکام ان زیاد است. اکثر آن‌ها ساده و در انتهای سطوح خارجی بنا ساخته می‌شوند.
دسته دوم در مقرنس‌های روی هم قرار گرفته هستند که احیاناً از مصالح اصلی بنا همراه با ترکیبات دیگر از قبیل سنگ وگچ، در سطوح داخل و خارج بنا ساخته می‌شوند و نسبت به دسته اول دارای استحکام کم‌تری هستند.
دسته سوم مقرنس‌های معلق است. مانند استالاکتیت که غالباً از چسباندن مواد و مصالح مختلف چون گچ، سفال و کاشی و… به سطوح مقعر داخل بنا شکل می‌گیرد و به صورت آویزان به نظر می‌رسد. این نوع مقرنس‌ها دارای ثبات کمی هستند.

برج طغرل (قرن ۶ هجری) و گنبد علی در ابرقو (قرن ۵ هجری) دارای مقرنس‌هایی از دسته اول بوده و کاملاً از آجر ساخته شده‌اند. از دیگر بناهای شاخص، منار ساربان در اصفهان (قرن تر هجری) که دارای دو رشته مقرنس آجری است همچنین گوشواره گنبد نظام الملک در مسجد جامع اصفهان که با مقرنس آجری مزین شده است. به‌طور کلی پیش آهنگ مقرنس کاری آجری و تحولات آن را در معماری اسلامی ایران، قرن چهارم هجری می‌دانند. اما دوره درخشان به کارگیری آجر و تزیینات مربوط به آن در کلیه سطوح و عناصر تشکیل دهند و معماری، مربوط به دو قرن ۵ و ۶ هجری می‌باشد.
از دیگر موارد تزیینات آجری در دوران شکوفائی آن، نماسازی و به کارگیری انواع ترکیبات این عنصر در چارچوب و قالب یک هندسه بسیار ساده ولی غنی می‌باشد از نمونه‌های منحصر به فرد و به جای مانده برج‌های خرقان در نزدیکی قزوین و برج شبلی در دماوند بوده که هر سه آن با نقشه ۸ ضلعی ساخته شده‌اند. دیوارها و نقوش تزئینی این بناها و به‌طور کلی هر وجه از نماهای آن کاملاً با یکدیگر متفاوت است.
چون در به کارگیری این نوع تزیینات گاه از طاقنما و نَغُول نیز استفاده می‌شود، لازم است که شرح مختصری به این مکتوب افزوده شود.

ابعاد آجر در دوره‌های مختلف :
به‌طور کلی آجرهائی که طی دوره‌های مختلف بعد از اسلام در معماری ایران به کار رفته، به‌صورت مربع و گاهی مستطیل و در ابعادی متفاوت بوده است طی کاوش‌هائی که باستان‌شناسان کرده‌اند، ابعاد به دست آمده در شکل مربع بین اندازه 34 در ۳۴ سانتیمتر الی ۱۸در 18 سانتی‌متر متغیر بوده است، آجرهای رایج دوران سلجوقی – که معتقدند دوران شکوفائی بهره‌گیری از آجر در تاریخ معماری ایران است دارای ابعاد ۲6 در 26 در 5 سانتیمتر است که به نسبت دوره‌های قبل یا به‌ویژه عهد آل بویه – بزرگ‌تر انتخاب شده است.
در آثار معماری دوره ایلخانی نیز با ابعاد متغیری در آجر (بین ۱۸۱۸ سانتی‌متر الى ۳۱۳۱ سانتی‌متر) مواجه می‌شویم، که معمول‌ترین آن حدود ۲۰*۲۰ سانتی‌متر و به ضخامت حدود ۵ سانتی‌متر می‌باشد.
اندازه آجر در آثار دوران صفویه نیز مختلف است ولی اندازه‌ای که به‌نظر می‌رسد بیش‌تر متداول بوده و به چارکی معروف است 5/23 * 5/23 سانتی‌متر می‌باشد که البته در بنای کاروانسراها این اندازه کمی بزرگ‌تر می‌شود و به 5/26* 5/26 سانتی‌متر می‌رسد.


مطالب مرتبط