برج خاموشان ( دخمه زرتشتیان )




1931

اریک فریدریش اشمیت (Erich Friedrich Schmidt)

دسترسی

دانستنی ها




فرهنگنامه ها

آبادیس

دهخدا

کمتر


تارنماها


ایرانشهرپدیا

تور مجازی

دانشنامه ایرانزمین

دایره المعارف بزرگ اسلامی


نگارستان

ویکی پدیا

ویکی واند

کمتر


کتاب ها



پایان نامه ها



مقاله ها




آیین دخمه سپاری و وجه تمایز آن با دخمه گذاری زرتشتیان با تکیه بر توصیفات شاهنامه و مدارک باستان شناسی
ولی زاده امیر | طرفداری منصور

 دخمه در نگاه نخست, یادآور آیین زرتشت و رسم واگذاری مردگان به طبیعت و «نابودی جسد» است. در شاهنامه و طبق شواهد باستان شناسی, با توصیفی از دخمه روبه رو هستیم که به گونه ای بنیادین از دید معماری و آیینی, با دخمه های زرتشتیان متفاوت است و مفهوم «سپردن و بایگانی جسد» را پشتیبانی می کند. ازاین رو, در این نوشتار, اصطلاح «آیین دخمه سپاری»[3] متوجه شاهنامه و شواهد باستان شناسی بوده, و اصطلاح «آیین دخمه گذاری» معرف دخمه های زرتشتیان است. همچنین, یافته های این پژوهش بیان می کند که گرچه توصیف آیین دخمه سپاری در شاهنامه عمدتا بر روایات سلسله های اسطوره ای و تاریخی ایرانی چون کیانیان و ساسانیان تمرکز دارد, ولی در واقع, بازتابی از شواهد باستان شناسی است و نشان آن را باید بیرون از سلسله های نامبرده نیز جست که عمدتا متعلق به افراد طبقات بالای اجتماع و بلندپایگان بوده است.


پژوهشی در آیین دخمه گذاری زرتشتیان با تکیه بر مطالعه ساختار معماری دخمه های زرتشتی

احمدی رسول | مهرآفرین رضا

 بنابر آموزه های دین زرتشت و به منظور جلوگیری از آلودگی چهار عنصر مقدس آب, خاک, باد و آتش, می بایست اجساد درگذشتگان در فضای باز و بر بلندی کوه ها توسط جانوران گوشت خوار دریده شده و استخوان های آن ها پس از جمع آوری درون استودان (استخوان دان), دفن گردد. این روش که معمول ترین سنت تدفین زرتشتیان در دوران اسلامی بوده است درون سازه های مدور روبازی که بر بلندی کوه ها ایجاد شده بودند صورت می پذیرفت. در منابع مکتوب, این سازه ها دخمه و آیین مزبور نیز دخمه گذاری نامیده شده است. علی رغم تحقیقات پراکنده ای که در خصوص آیین دخمه گذاری و دخمه های زرتشتی صورت گرفته است, همچنان پرسش های مهمی در خصوص پیشینه تاریخی این سنت و قدمت سازه های تدفینی مرتبط با آن و همچنین سیر تحول ویژگی های معماری دخمه های زرتشتی در طول ادوار مختلف تاریخی پابرجاست. ازاین روی, پژوهش پیش رو کوشیده است با بهره گیری از مطالعات اسنادی و میدانی و تفسیر و تحلیل یافته های این مطالعات با «رهیافت تاریخی» به ابهامات موجود در این زمینه پاسخ مناسبی دهد. بر اساس نتایج, با استناد بر منابع تاریخی و شواهد باستان شناختی, سنت عرضه اجساد درگذشتگان به جانوران گوشت خوار که از دوران هخامنشی در میان مغان رسمی معمول برای تدفین درگذشتگان بوده است, در طول دوران اشکانی-ساسانی و با استفاده از دخمه های مدور, میان زرتشتیان ایران عمومیت یافته است. در ادامه ی روند مذکور و طی دوران اسلامی, آیین دخمه گذاری و استفاده از دخمه های مدور, با ایجاد تغییر و تحولاتی در نحوه اجرای مراسم و اجزای معماری سازه های تدفینی مرتبط با آن, تا عصر حاضر نیز استمرار داشته است.


پژوهشی در شیوه ساخت دخمه های پارسیان هند و زرتشتیان ایران

شینی غلامپور رویا | حیدری بنی داریوش

 بنیان دین زرتشت بر مبنای جلوگیری از آلودن چهار عنصر مقدس آب, خاک, باد و آتش می باشد؛ از همین رو اجساد را در فضایی باز به دور از آلودگی عناصر چهارگانه ر ها کرده تا خوراک پرندگان شود. دخمه های اولیه بر بلندای کوهی بسیار ساده ساخته می شده است در سنت و آیین دخمه سازی اگر چه زرتشتیان هند و ایران مراسم و آیین های یکسانی دارند؛ لیکن به مرور تفاوت و اختلافاتی بین نحوه اجرای آن ها, به وجود آمده است. دلیل این اختلاف به مسایل صدر اسلام باز می گردد؛ بدین صورت که با روی کار آمدن نظامی اسلامی, عده ای از زرتشتیان ایران به هند مهاجرت کرده (پارسیان هند) و دخمه سازی و دخمه گذاری را از ایران به هند برده و در آنجا پی گرفتند. لیکن در میان زرتشتیان ایران به دلیل محدودیت های اجتماعی و حکومتی, ساخت دخمه و آیین مربوط به آن به مرور تغییر یافته است در حالی که در نقطه مقابل آن پارسیان هند مراسم آیینی دخمه سازی را به شکل کاملا مفصل انجام می دادند و تاکنون نیز آن را حفظ کرده اند, لیکن در ایران بیش از 50 سال است که کاملا متوقف شده است. هدف این پژوهش, بررسی و شناخت شیوه ساخت دخمه های زرتشتیان و مقایسه آن ها در دو کشور ایران و هند می باشد. به دنبال دستیابی به این هدف, سوالی که مطرح می شود این است که اساسا معماری و نحوه ساخت دخمه ها در هند و ایران چگونه است و چه تفاوت هایی باهم دارد؟ دیگر این که آیا شیوه ساخت دخمه صرفا برای برآوردن یک نیاز آیینی و باور دینی است یا مسایل کاربردی و عملکردی هم در نحوه ساخت موثر بوده است؟ مبتنی بر برآوردن یک نیاز آیینی است؛ یا مسایل و باور های اجتماعی و دینی هم در نحوه ساخت موثر بوده است؟ روش تحقیق در این پژوهش به صورت مطالعات توصیفی-تطبیقی و برداشت های میدانی می باشد که در برخی موارد با موبدان و زرتشتیان نیز مصاحبه شده است. بر اساس انطباق یافته های دیداری و در جایی که دسترسی به آن ممکن نبود استناد به مطالب, پژوهش و سخنان پیشوایان معتبر دینی بوده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد دخمه سازی در ایران و هند بر اساس اعتقادات و باور های دینی و آیینی زرتشتیان و نیاز های عملکردی انجام شده است؛ لیکن مراسم و شیوه ساخت دخمه در ایران نسبت به هند بسیار ساده تر شده است.

راهبردی نظری برای باززنده سازی دخمه های زرتشتیان در ایران (نمونه موردی: دخمه زرتشتیان کرمان)
خواجه پور منصور | رئوفی زینب

دخمه زرتشتیان کرمان یکی از آثار معماری بسیار ارزشمند آیینی در مجاورت شهر کرمان است که قدمت آن به سال های 1233 تا 1261 هجری شمسی می رسد. در کنار آن دخمه قدیمی تر و اصلی قرار گرفته که تاریخ ساخت آن به احتمال بسیار مربوط به دوران ساسانی است. از حدود سال های 1320ه.ش که شیوه دفن زرتشتیان به دلایل بهداشتی و اجتماعی تغییر کرد, این دخمه نیز متروکه شده و به مرور زمان در وضعیت حفاظتی نامطلوبی قرار گرفته است. بر مبنای نظریات حفاظت معاصر, همواره یکی از بهترین راه حل های حفاظت میراث معماری, در صورت امکان بازگرداندن آنها به زندگی معاصر و مورد توجه قرار دادن آنهاست. برای حفاظت از یک اثر معماری بر مبنای تئوری های کلاسیک و معاصر سه راه حل عمده وجود دارد: اول حفاظت پیشگیرانه با تمرکز بر حفظ وضعیت کالبدی بنا در وضع موجود و جلوگیری از تغییر و تاثیر عوامل مخل بر آن, دوم حفاظت در قالب باززنده سازی و ارایه کاربری قبلی اثر در جهت تداوم حیات آن و سوم حفاظت در قالب باززنده سازی و ارایه کاربری جدید و مرتبط با اصالت و هویت بنا. هر یک از روش های فوق مسایل و مشکلاتی را در پی خواهد داشت که بسته به بنایی که در آن به کار گرفته می شود متفاوت است و مستقیما به ارزش های مختلف و شرایط و ویژگی های کالبدی و غیر کالبدی بنا بستگی دارد. هدف از این پژوهش بررسی روش های فوق و دستیابی به روش مداخله ای مناسب برای حفاظت دخمه زرتشتیان کرمان است که بتواند همزمان به بیشترین مقدار ممکن هم ارزش های بنا را حفظ کرده و هم به نیاز مخاطبین پاسخگو باشد. روش تحقیق در این مقاله پژوهش موردی است. ابتدا اطلاعات مربوط به ارزش های دخمه زرتشتیان کرمان با استفاده از روش میدانی و مطالعات اسنادی گرد آوری شده و پس از آن این ارزش ها با استفاده از روش تحلیل کیفی در جهت دستیابی به روش مناسب برخورد با اثر تحلیل و بررسی و بر پایه استدلال منطقی نتیجه گیری شده است. در پایان و با توجه به بررسی ارزش های گوناگون اثر از یک سو و نیازهای ذی نفعان از سوی دیگر و همچنین بررسی هر یک از سه روش مذکور در بازگرداندن اثر به زندگی معاصر و قدرت هر یک در انتقال و حفظ ارزش ها و همچنین پاسخگویی به نیازهای ذی نفعان, راه حل سوم, یعنی بازگرداندن آن به زندگی معاصر با ارایه یک کاربری جدید و با توجه و تاکید بر اصالت و هویت اثر نتیجه گیری شده است.


نگاهی تطبیقی به دخمة زرتشتیان در ایران و هند و جنبه های آیینی و دینی ساخت دخمه در سنت پارسیان
عنایتی زاده ایرج | آموزگار ژاله

 زرتشتیان را رسم بر این بود که مردگان خود را برای تدفین در دخمه می نهادند. دخمه های اولیه آنان بنایی بسیار ساده بر دیواره ی کوه بود. از دوره ی اسلامی دخمه های دست ساز از خشت و سنگ پدید آمد که به برج شهره شد. در هند, زرتشتیان مهاجر موسوم به پارسیان, رسم دخمه نشانی را حفظ کردند. با گذشت زمان, پارسیان دخمه های جدیدتری مطابق با هوای مرطوب هند ساختند. رسم بنیان دخمه ی پارسیان تاناخوانده می شود. اجزای این مراسم شامل گذاشتن شالوده و تقدیس بنای دخمه است که در آن اصولی همچون کوبیدن سیصد و یک میخ بر زمین و گرداندن طنابی پنبه ای به گرد این میخ ها رعایت می شد. شرح این مراسم در متونی چون روایات فارسی و متن پهلوی وجرکرد دینیضبط شده است. از اواسط سده ی نوزدهم رسم دخمه نشانی متأثر از جریان روشنفکری دینی در ایران منسوخ شد و در هند به چالش میان مذهبی های تندرو و اصلاح طلب پارسی تبدیل شد. در این پژوهش, انواع دخمه های زرتشتی بررسی و سیر تحول بنای دخمه با تکیه بر جنبه های آیینی و دینی آن ارزیابی می شود و به موقعیت دخمه های زرتشتی در عصر حاضر نیز توجه خواهد شد.

«یکی دخمه کردش ز سم ستور»

شایگانفر حمیدرضا

 مصراعی که عنوان مقاله حاضر قرار گرفته است, از مصاریع بسیار مشهور و بحث برانگیز فردوسی است. مصراع, مربوط به زمانی است که سهراب بر بازوان پدر, جهان را بدرود کرده است و رستم, قصد آن دارد تا برای فرزند, گوری بسازد اما می گوید اگر برای سهراب دخمه ای زرین بنا کنم, در نبود یا مرگ من این دخمه نیز از بین خواهد رفت؛ بنابراین: «یکی دخمه کردش ز سم ستور»؛ این مصراع, معرکه آرای پژوهشگران شده است و محققانی چون مینوی, شفیعی کدکنی, خالقی مطلق و… درباره آن قلم زده اند. نگارنده در مقاله حاضر کوشیده است تا اولا موافق با نظر مینوی (بر خلاف آرای پژوهندگانی چون خالقی مطلق, شفیعی کدکنی و کزازی) نشان دهد که «سم ستور», در معنای رایجی که اول بار, بنداری در ترجمه عربی خود از شاهنامه با سوء تفاهم آن را به «حوافر الخیل» (سم یا ناخن چهارپایان) ترجمه کرد, نیست و به معنای جایگاهی است که معمولا کشاورزان و چوپانان برای استفاده های گوناگون از جمله نگهداری احشام در زیر زمین می کنده اند؛ چنان که فردوسی یک بار دیگر نیز واژه «سم» را در همین معنا در داستان «پادشاهی بهرام گور» به کار برده است. ثانیا مساله مهمی که تاکنون بی پاسخ مانده است, دلیل این کار رستم است؛ این که چرا او برای سهراب, دخمه ای از جایگاه ستور در زیر زمین می سازد؟! نگارنده سعی کرده است به سوال فوق پاسخ دهد؛ در واقع اغلب پژوهندگان از آنجا که دلیلی برای این کار رستم نتوانسته اند ارائه کنند, به همان معنای رایج «سم (ناخن) ستور» بسنده کرده و برای ساختن دخمه از «سم» نیز توجیهاتی ارائه کرده اند که در ضمن مقاله خواهد آمد.

کمتر




تاریخ تطبیقی



هردو دانشمند (محمد تقی مصطفوی و حسین کریمان) اثر دیگری را در ارتباط با مرقد بی بی شهربانو معرفی می‌کنند بدین شرح: اثر تاریخی بسیار مهم و قابل توجه دیگر در مجاورت کارخانه سیمان، چهار بنای مکعب شکل سنگی و ساده است که در پشت کارخانه سیمان به مسافت چندصد متری مشرق آن قرار دارد. طول و عرض و ارتفاع هریک از این چهار بنای مکعب شکل استوار، در حدود چهار متر است و وسط آن‌ها مانند تنور یا چاه حفرهای خالی وجود دارد، و به نظر نگارنده این ساختمان‌های مرموز آرامگاه‌های ایرانیان صدر اسلام است که دفن امواتشان مرحله تحولی را بین طرز دفن زرتشتیان با مراسم تدفین در آیین اسلام نشان می‌دهد و از نظر مطالعه در این قسمت بسیار قابل توجه می‌باشد و غیر از یکی از آن‌ها که از وسط منهدم شده سه بنای دیگر کم وبیش صورت محفوظی دارد. جز این اظهارنظر مرحوم مصطفوی که این بناها آرامگاه ایرانیان صدر اسلام است، هیچ اظهارنظر دیگری از سوی آن در استاد نشده است در حالی که به احتمال قوی این بناهای سنگی ساده استودان‌های ساده‌ای بوده‌اند که در میان دخمه (برج خاموشان کوه بی بی شهربانو) و بنای آرامگاهی شهربانو قرار داشته‌اند، و اگر قبول کنیم که این بنا ساسانی است، و در عصر اسلام فقط عنوانش اصلاح شده و تغییر یافته است، به سادگی می‌توان گفت که پس از پاک شدن استخوان‌ها در دخمه آن‌ها را به این استودان‌ها منتقل می‌کرده‌اند و از آن‌جا به بنای آرامگاهی، از همان قبیل که درباره آرامگاه خسرو انوشیروان بدان اشاره شده می‌برده‌اند. آن‌چه مسلم است اینست که این بناها از آرامگاه‌های پیش از اسلام نیستند، زیرا در عصر ساسانی بنایی که با آرامگاه به معنای عصر باستان و عصر حاضر جور دربیاید نداریم، چون که دفن کردن در خاک یا در تابوت پوشیده و مسدود، باید مرسوم باشد که آرامگاه به وجود بیاید. از آن گذشته گوری که در میان این پایه‌ها احداث شد به هیچ وجه نمی‌تواند گور باشد و بر مبنای همه سنت‌های باستانی قدیم و جدید، بدن مرده مدفون شده باید پوشیده و پنهان باشد.
دانشمند فرزانه دکتر پرویز ورجاوند در کتاب سرزمین قزوین وقتی سخن از آثار تاریخی ناحیه رودبار الموت است، آرامگاه‌های واقع در گورستان شاه کوه حسن آباد را معرفی می‌کند، که با سنگ خام، سنگ لاشه و ملاط ایجاد شده‌اند، قاعده این آرامگاه‌ها که به نظر استاد از عهد ساسانیان برجای مانده است، چهاربر به بلندی حدود دو متر است، بر روی این پایه سنگی، یک گنبد سنگی به بلندی چهار متر ساخته شده و کل بنا، فقط با یک در و یک پنجره با خارج ارتباط دارد. این بنای ساسانی که حتماً آتشکده نیست چه می‌تواند باشد، خود استاد ورجاوند نیز این بناها را تحت عنوان آرامگاه عرضه کرده است، از دوره ساسانی ولی چون از دوره ساسانی آرامگاهی بدان مفهوم که ما امروز داریم برجای نمانده، این بناها هم می‌تواند استودان باشند، منتها از نوعی دیگر نه از آن نوع سه مرحله‌ای، استودان بدون برج خاموشان. بدن مردگان را در لفافی پیچیده در این بناهای مستحکم، ولی دور افتاده می‌گذاشته‌اند و به همین دلیل در کف این بناها که مورد کند و کار دزدان عتیقه قرار گرفته چیزی یافت نشده است. ازین در آرامگاه واقع در رودبار یکی دارای گنبدی مخروطی و یکی دارای گنبدی گرد است که این دومی، ساسانی معرفی شده است.



با فرض بستگی آشکار بسیاری از معماری اوایل اسلام ایران با میراث معماری پیش از اسلام، شایسته است تاکید نماییم که هیچ نوع نشانه‌ای مهم از آثار آرامگاهی که آزادانه برپا ایستاده باشد در روزگار پیش از اسلام وجود ندارد. گور باشکوه کوروش در پاسارگاد استثنایی است بر این قاعده، شاهان بعدی هخامنشی در اتاق‌های تدفینی که در جبهه صخره در دل کوه کنده شده قرار گرفته بودند و چنین گورهای صخره‌ای ظاهراً تا مدتی پس از برافتادن آن سلسله نیز رواج داشته است. طبق آنچه از توصیفات کتبی یونانی برمی‌آید رسوم خاکسپاری در ایران پارتی، ظاهراً مسئله ساختمان آرمگاه را در برنداشته است. اما در مورد شاهان ساسانی درحالی که آنان یک‌دست هوادار آیین درست زرتشتی نبودند مقررات سخت به خصوص آن آیین دایر بر دور انداختن اجساد که تصور می‌شد عفونت روحی مرگبار آن‌ها زمین را آلوده می‌ساخته، هرنوع تمایل به مرده پرستی و معماری آرامگاهی مربوط به ‌آن را از بین می‌برد. لاشه‌ها را به روی سکوهای برافراشته یا در خمه‌ها که ترجیح می‌دادند در جایی دورافتاده باشد آشکار قرار میدادند و هنگامی که مرغان لاشخور یا جانوران گوشت‌های آن‌ها را برمی‌داشتند استخوان‌ها را گردآوری کرده در ستون‌ها و تربت‌دان‌ها دفن می‌نمود بدین طریق هنگامی‌که اسلام به ایران آمد هیچ سنت آرامگاهی زنده‌ای وجود نداشت تا الهام‌بخش میل مسلمانان برای احداث چنین بناهایی باشد.

بی‌تردید آرامگاه پس از مساجد، متداول‌ترین نوع بنای عمومی در معماری اسلامی ایران است…جایگاه چنین بنایی در زندگی مذهبی مردم، عموما تضمین‌شده است…روی‌هم‌رفته تغییرات حاصل در شکل این گونه بنا طی قرون متمادی، در قیاس با مسجد یا کاخ نسبتاً کم است… از آن‌جا که مراحل آغازین معماری ایران در دوره اسلامی به میراث ایران از دوره پیش ار اسلام وابسته است، شایسته تاکید است که هیچ سنت قابل‌ذکری از بناهای تدفینی آزاد در دوره‌های پیش از اسلامی وجود ندارد. آرامگاه عالی کورش در پاسارگاد نوعی استثناست که ثابت می‌کند قاعده‌ای وجود داشته است. شاهان بعدی هخامنشی در حفره‌های کنده‌شده در دل صخره‌ها قرار داده شدند…عادات تدفین پارتیان ایرانیان پذیرای برپایی مقابر نبوده است… بنا بر آموزه‌های زرتشتی اجساد مردگان، به خاطر پلشتی و آلودگی اهریمنی ناشی از مرگ…بر روی سکوهای برآمده یا دخمه یا دخمه‌هایی قرار داده می‌شدند که در اماکن کاملاً دور افتاده‌ای قرار داشتند. وقتی که این اجساد توسط پرندگان و… پاک می‌شد استخوان‌های آن‌ها جمع‌آوردی شده و در ظروف خاکستر مرده یا استخوان مرده دفن می‌شد… روش‌های تدفین در ایران نمی‌تواند جدا از بقیه جهان اسلامی مورد مطالعه قرار گیرد. مراجع ادبی محقق می‌سازند که مقابر، از سده دوم هجری به این سو،به طور وسیعی در سراسر دارالاسلام ساخته می‌شدند و از این رو کاملاً محتمل است که مسلمانان این فکر را از هم‌کیشان خود در مصر وسوریه یا عراق اخذ کرده باشند و نقض سنت نبوی در امور مربوط به تدفین به تدریج در ایران انعکاس یافته‌باشد…آیا تأثیرات قابل توجه در روش و سنت تدفین می‌توانسته از سوی استپ‌های شمالی و آسیای میانه باشد… نزدیکی جغرافیایی به منطقه‌ای که نخستین مقابر ایرانی در آن یافت می‌شود دلیل محکمی در تأیید این فکر است…کاوش‌های مجموعه ساختمانی در تاجیسکن و در آسیای میانه که تاریخ آن‌ها به قرن سوم پیش از میلاد باز می‌گردد، دلالت بر این امر دارد که قبرها به شکل یورت‌های عظیم با مصالح بادوام ساخته شده است… برج‌های آرامگاهی که مشتمل بر سردابه‌های تدفینی دربرگیرنده جسد و اتاقی خالی روی آن است، به عنوان یک ترکیب معمارانه از این روشهای تدفینی تعبیر می‌شود و حتی تزیینات چادرهای صحرانشینان به طور حیرت‌آوری شباهت‌های نزدیکی با تزیینات برخی از مقابر ایرانی دارند. نمای خارجی این برج‌ها نیز شباهت معمارانه با چادرهای عالی سلطنتی توصیف شده از سوی مسافران غربی مانند کارپینی و روبروکیس دارند… قدیم‌ترین برج‌های مقبره‌ای باقی‌مانده، عموما توسط شاهزادگان ایرانی ساخته شدند، تا ترک، و مربوط به پیش از دوره سلجوقی است.
شکل مقبره معروف سامانی در بخارا به تاریخ 331 هجری 943 میلادی در واقع، شکل غنی‌شده آتشکده ایرانی (چهارتاقی) از دوره ساسانیان است. گنبد علی ابرقو به تاریخ 448 هجری 1056 میلادی واقع در نقطه‌ای دور از منطقه مسکونی، در فضایی باز و بر لبه پرتگاه، به ناچار تداعی کننده دخمه زرتشتیان یا برج خاموشی است. گنبد قابوس (به تاریخ 398 هجری 1006 میلادی)، به درستی ردیف‌های شکوه‌مند برج‌های مقبره‌ای ایران را می‌گشاید و بار دیگر یک چنین پیوند‌های زرتشتی را ـ هر چند در شکلی نو و تغییر ماهیت‌یافته ـ به طور انکار ناپذیری عرضه می‌دارد. آن‌ها به استفاده از تقویم یزدگری در کنار تقویم اسلامی در کتیبه‌ای که تاریخ احداث بنا را ذکر می‌کند بار دیگر رو می‌آورند ـ و مهم‌تر از آن ـ نحوه قرار دادن جسد است. به گفته جَنّابی، جسد در تابوتی شیشه‌ای از سقف آویزان بود، و سر آن به سوی تنها روزنه‌ای قرار داده شده بود که رو به طلوع خورشید باشد. اگر این گزارش پذیرفته شود، پرهیز از به خاک سپردن نمی‌تواند یادآور دستورات زرتشتی نباشد. تلاش بر این است که به همین طریق انتخاب فراز تپه دور افتاده‌ای را به این آرامگاه‌‌های نخستین ـ نظیر گنبد علی در ابرقو، یا مقبره سامانی ـ به عنوان اشاراتی به دخمه زرتشتی تعبیر و تفسیر شود. نمونه مشابهی برای این بناهای تدفینی انتقالی از این دوره اولیه در سیراف بر ساحل خلیج فارس یافت شده است. در صخره‌های سیراف مقابر کنده شده‌ای وجود دارد که به جای ایفاء کردن نقش استودان، اجساد در آن‌ها نگهداری می‌شود و بدین ترتیب می‌تواند متعلق به بستری از تلفیق عقاید مختلف در مذهب باشد.