برج و بارو


تارنماهای وابسته



کتاب‌های وابسته




اخبار وابسته




نقشه‌های قدیمی




نقاشی‌های قدیمی




عکس‌های قدیمی




عکس‌های جدید


برج و باروی تخت سلیمان

برج و باروی چاپارخانه میبد

برج و باروی شهر قدیمی یزد

برج و باروی قلعه شوش

برج و باروی قلعه فلک الافلاک

برج و باروی نارین قلعه میبد

برج و باروی قلعه هنجن


گزیده کتاب







اغلب این کاروانسراها را باید در ترکمنستان و ازبکستان، یعنی در مرزهای خراسان سده‌های میانه یافت. اینجا ولایتی است که بخشی از قلمرو ایران امروز، افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق را در بر می‌گیرد. این کاروانسراها نه تنها در همان زمان و در همان منطقه ساخته شده‌اند، بلکه تعداد بیشتری از آن‌ها باقی مانده و خاستگاه‌های آنها، به خاطر کاوش‌های شوروی، به تیرگی دیگر کاروانسراها در جاهای دیگر دنیای ایرانی نیست. على الخصوص، همان گونه که در بالا ملاحظه شد، حداقل بخشی از آن‌ها می‌تواند از گونه بناهای مشخص مردمی پیش از اسلامی آسیای میانه، یعنی کوشک یا خانه‌های اربابی برج و بارو دار، سرچشمه گرفته باشد. مسئله بر سر فقدان نظریه نیست بلکه دقیقاً به خاطر فقدان معماری بومی برجسته و مطمئن و تاریخ‌داردر خود ایران است که سدی بر تلاش‌های مربوط به مشخص کردن کاروانسراهای ایرانی پیش از تاریخ شده است. درباره طبیعت و کیفیت این کاروانسراهای ایرانی چه میدانیم؟ تغییرات قابل توجه در مقیاس و کار کرد و مصالح ساختمانی فقط می‌تواند پرداختن به کلیات را ممکن سازد.

معماری نظامی و تدافعی و همچنین تکنیک‌ها، روش‌ها و تجهیزات قلعه‌کوبی و قلعه گیری در این دوره پیشرفت بسیاری داشته‌است. دژها در این دوره اغلب با مصالح سنگی و بر روی تپه‌ها و کوه‌ها ساخته می‌شدند و دارای حصارهای بلند با برج‌های تدافعی کنگره‌داربودند. تعدادی از قلعه‌های مهم دارای برج و باروی متعدد و لایه‌های مختلف دفاعی بودند(تصویر ش۳) که گاه تعداد آن‌ها به هفت لایه می‌رسید. شرح یکی از این قلعه‌ها که پایتخت مادها یا اکباتان بوده، در تاریخ هرودوت آمده‌است: «… دیوارهای آن بلند و محکم و دایره وار تودرتو ساخته شده است و وضع آن‌جا این است که سر هر کدام از دیوارها از دیوار بعدی بلندتر است. جنس زمین که تپه نرمی است تا حدی برای این ساختمان مساعد بوده ولی بنای آن بیشتر از روی صنعت شده است. شماره دیوارها هفت تا است، کاخ پادشاهی و خزانه در درون محوطه آخری است، محیط دیوار خارجی خیلی نزدیک به همان اندازه دیوار آتن است. رنگ بام‌های این دیوارها از این‌ قرار است: اول سفید دومی سیاه، سومی ارغوانی، چهارمی آبی، پنجمی نارنجی است و تمام این‌ها را با الوان رنگین کرده بودند و بام دوتای آخری یکی از نقره و دیگری با طلا مستور شده بود. دیوکسی (دیاکو) تمام این استحکامات را برای خود و قصر خود برپا داشت و به اهالی پیشنهاد کرد که خانه‌های خود را در خارج محیط دیوار بسازند» (هرودت. ۱۳۶۲، صص9 ـ ۷۸). این توصیف وضعیت قلاع حکومتی و مرکزی را در دوره مورد بحث آشکارا بیان می‌دارد.
در دوره قاجاریه نیز شاهد ساخت قلاع بسیاری هستیم؛ به ویژه قلاعی که توسط حاکمان و سران محلی ساخته شده و به عنوان محل زندگی از آن‌ها استفاده می‌شده است. در این دوره به جهت ضعف دولت مرکزی تعدادی از قلاع و استحکامات نظامی به پایگاه و پناهگاه باغیان، متمردین، و… تبدیل می‌شود(هرچند چنین مواردی در دوره‌های قبل نیز وجود داشته است). در این دوره تعدادی از شهرها با برج و بارو محصور شده و ارگ‌های حکومتی با معماری خاص خود و دروازه‌هایی که تعدادی از آن‌ها برجای مانده‌اند، ساخته می‌شوند. دروازه‌های ساخته شده در این دوره، در کنار کارکرد اصلی، جنبه‌ای تزیینی و نمادی پیدا می‌کنند. دروازه تهران، دروازه ارگ سمنان و دروازه‌های قزوین (تصاویرش ۳۳ـ۲۲۲) از این جمله‌اند. در دوره قاجار همچنین با کمک مشاوران اروپانی و به تقلید از انواع اروپایی تعدادی قلعه و حصار شهری ساخته می‌شود؛ برج و باروی شهر خوی و قلعه کهنه کرمانشاه (نقشه‌های ش ۵ و ۳۰۱) که امروزه از میان رفته‌اند، از نمونه‌های خوب این دسته‌اند.
در مورد آن ‌دسته از قلعه‌ها که امکان نفوذ دشمن از جهات مختلف وجود داشت، دورتادور قلعه را برج و بارو فرا می‌گرفت. در این قلعه‌ها (بر خلاف قلعه‌های جلگه‌ای)، برج‌های دفاعی در فواصل نامنظم و تنها در نقاطی که ضرورت داشت، ساخته می‌شدند. این برج‌ها در دوره اسلامی عموما طرحی مدور، با قطرهای مختلف، دارند. برج‌های کم قطر بیشتر به صورت توپر و برج‌های حجیم‌تر با فضاهای خالی و کاربردی در میانه، ساخته می‌شدند. در برج‌های دسته اخیر فضاهایی در چند طبقه و نیز راه‌پله‌ای برای صعود به طبقات بالاتر تعبیه می‌شد. بر بالای برج و بارو روزنه‌ها و کنگره‌هایی تعبیه می‌شد تا نگهبانان ضمن دیده‌بانی، در مواقع هجوم دشمن از آن‌ها تیراندازی کرده و اجسام و موادی را بر سر دشمن بریزند. در تعدادی از قلاع مهم کوهستانی برای افزایش توان دفاعی، برج و باروی دومی نیز در نظر گرفته می‌شد و یا در مواردی همچون قلعه الموت و در دامنه جنوبی آن از خندق نیز برای جلوگیری از نفوذ دشمن استفاده می‌شده است.
قلاع جلگه‌ای همگی دارای حصاری مرتفع و مستحکم بودند. این حصار معمولاً در فواصل معین و به ویژه در زوایا با برج‌های دفاعی تقویت می‌شد. این برج‌ها عمدتاً در داخل خود فضاهای چند طبقه و راه پله‌ای برای دسترسی به طبقات بالا داشتند، حصارها اغلب نقش‌های مربع مستطیل و در مواردی چندضلعی و دایره داشتند. بر بالای برج و بارو به صورت منظم کنگره‌ها و روزنه‌هایی، جهت دیده بانی و دفاع تعبیه می‌شد. این عناصر در کنار جنبه کاربردی، نمایی زیبا به قلعه می‌بخشید. مصالح مورد استفاده در برج و بارو را اغلب چینه، خشت و گل تشکیل می‌داد. در مواردی از جمله در قسمت ازاره و دروازه‌ها از مصالح سنگ و آجر نیز استفاده می‌شده است. در تعدادی از قلعه‌های مهم همانند ارگ بم (تصویر ش ۲۷۴)، بر بالای برج و بارو، راهرویی که در دو طرف به جان‌پناه منتهی می‌شد، تعبیه می‌کردند که در آن نگهبانان قلعه تردد کرده و به دفاع می‌پرداختند و نیز تجهیزات مربوط به دفاع، از جمله توپ بر آن نصب می‌شد، حصارها باتوجه به نوع قلعه به ضخامت‌های مختلف ساخته می‌شدند اما از ضخامت همگی آنها، با افزایش ارتفاع دیوار، کاسته می‌شد.

در عراق نیز در برابر تاخت و تاز عربان بیابانی یک رشته استحکامات دفاعی بود (به عربی: خندق سابور). این نیز همانند رشته‌های سابق‌الذکر بود و برای دفاع از حیره و دیگر نواحی عراق از هجوم بیابانگردان بنیاد شده بود. یاقوت می‌گوید که شاپور دوم (309-379) آن (خاکریز یا دیوار) را میان ایران و عربان از بیم حملات ایشان ساخت. برج‌های دیده‌بانی در مرز برای حفظ آنچه به بادیه نزدیک بود بنا کرد و فرمان داد تا خندقی از نواحی سفلای بادیه «به آنچه پیش از بصره و کرانه دریاست» بکنند. در آنجا برج‌ها و دژها برآورد و برج‌های دیده‌بانی ساخت چنانکه آن (خندق) مانعی شد میان ساکنان بادیه و (مردم) السواد. بعضی دیگر کندن خاکریز را به خسرو اول نسبت داده‌اند. اما این چه بسا نمودار گرایش عمومی دوران اسلامی است به انتساب آثار ناشناختۀ باستانی به کسری که نام عام شد برای همۀ پادشاهان ساسانی در میان عربان. بلاذری می‌گوید که عربانی که در کنار خندق می‌زیستند از آن نگاه‌داری می‌کردند و از زمین‌های مجاور آن بی‌پرداخت خراج (مالیات ارضی) برخوردار می‌شدند. با انحلال حکومت لخمیان و جذب آن در دولت ساسانی در 602 خط دفاعی شاهنشاهی تباه شد و ثقبه‌ای در آن پدید آمد که از آن سپاه اسلام رخنه کرد.

بنیادگذار دولت کلده نبوپولاس‎سار Nabopolassar بود، که نخست از طرف آشوری‎ها بر بابل حکومت داشت، سپس بر آنان یاغی شد، و به دستیاری ایرانیان نینوا را تسخیر کرد. از پادشاهان معروف کلده نبوخدنصر با بخت‎النصر پسر نبوپولاس‎سار بود که از سال 604 تا 561 قبل از میلاد پادشاهی کرد و نخائو فرعون مصر را از شامات بیرون کرد. و بیت‎المقدس را گرفته یهودیان را به بابل به اسارت آورد (586 پیش از میلاد) و شهر صور را پس از 13 سال محاصره، تسخیر کرد. شهر بابل در زمان او به منتهای عظمت و آبادی خود رسید. گرداگرد آن شهر 45 کیلومتر مربع وسعت داشت. حصار شهر که از آجر و قیراندود بود، 95 ذراع ارتفاع و 25 ذراع عرض داشت، و 150 برج مربع بر روی آن ساخته بودند، و صد دروازه‎ی مفرغی داشت. از وسط آن شهر رود فرات می‎گذشت، و پلی سنگی دو طرف رود را به هم می‎پیوست. خیابان‎های شهر به شکل عمودی باهم تقاطع کرده به قصر شاه منتهی می‎شد. خرابه‎های این قصر شامل 14 هکتار زمین است. بر بام قصر سلطنتی درخت‎ها و نباتاتی کاشته بودند، که به حدایق معلقه یا باغ‎های آویزان معروف بود و از عجایب هفت‌گانه‎ جهان قدیم به شمار می‎رفت، و ثروت آن شهر زبان‎زد مردم آن روزگار بود.





پایان‌نامه‌های وابسته


این پژوهش تحت عنوان بررسی عناصر تصویری-تزئینی در بناهای تاریخی یزد ، عناصر تصویری برج و باروهای یزد – میبد – مهریز را مورد بررسی قرار میدهد. در این رساله علاوه بر معرفی موقعیت مکانی و تاریخچه این قلعه ها ، نقوش و نقشمایه های تصویری-تزئینی در برج و باروها استخراج ، و از لحاظ تصویری ریشه یابی شده است. رد پای این عناصر و نقشمایه های تصویری در سایر هنرها از جمله معماری ، مجسمه سازی ، نقاشی ، صنایع دستی و سایر هنرهای تجسمی دیده می شود. اساس نقوش و عناصر تصویری تزئینی هندسه می باشد و هندسه زیربنای اصلی در معماری دیرین و سنتی ایران است. به هم پیوستگی و توازن و هماهنگی که شاخص اصیل معماری ایرانی است ، با تناوب و تکرار عناصر بصری به ثمر مینشیند. با استفاده از همین عناصر و تکرار آنها است که میتوان سایر هنرهای تجسمی را غنا بخشید. به این شکل که این عناصر میتوانند به صورت ماده خام و اولیه در هنر های تجسمی استفاده شده و هنرمندان را بجای استفاده از عناصر و مواد اولیه غیر ایرانی به سوی الگوهای تصویری ایرانی سوق دهد. این عناصر بافتهای گوناگونی از شکلهای منظم هندسی است که همگی ترکیبی منظم و همگن دارند و میتوانند از همه سو گسترش یابند ، بدون آنکه ترکیب منظم و همگنشان دستخوش تغییر شود. بدین ترتیب میتوان صور متنوع تصویری را خلق کرد.

در گستره سرزمین ایران میتوان شاهد استحکامات بیشماری نظیر قلعه ها بود که در واقع یادگاری از دوران گذر بشر از زندگی غارنشینی به مرحله یکجانشینی هستند.از این رو میتوان گفت انسانها از همان ابتدا به دنبال مسکن و مأوایی بودند تا بتوانند تا حدی امنیت را برای زندگی خویش فراهم نمایند و از آسیب هایی که در محیط اطراف آنان را تهدید مینمود در امان باشند. اما قلعه سازی نه تنها در این مرحله از تاریخ بلکه در ادوار بعدی نیز ادامه و تکامل یافت . به طوریکه در سراسر این سرزمین میتوان قلعه ها،حصار ها،برج هایی را مشاهده نمود که هر کدام را در دوره های مختلف به جهت هدف و مقصودی ساخته شده اند. بر این اساس پژوهش پیش روی در تلاش است ویژگی ها و کارکرد قلعه ها در عصر صفوی را بر اساس روشی توصیفی – تحلیلی ارزیابی کند. نتایج به دست امده از این پژوهش بر اساس منابع تاریخی نشان میدهد اگر چه احداث قلعه ها در طول تاریخ بیشتر جنبه دفاعی و نظامی داشته است اما این استحکامات استوار در طی عصر صفویه کارکردهای دیگری داشته اند . دژها در این دوره اغلب جایگاهی مناسب برای نگهداری زندانیان همچنین اصلی ترین مکان جهت نگهداری خزائن سلطنتی و نیز جایگاهی مناسب جهت فعالیت مخالفان حکومتی و در زمان حمله دشمنان یک مکان قابل عتماد و مآمن مردم عادی و . . . بودند.

قلعه ضرغام السلطنه واقع در استان چهارمحال و بختیاری شهرستان بروجن شهر فرادنبه می باشد که مطابق با کتیبه موجود بر بدنه بارو در سال 1274ه.ق ساخته شده است. قلعه ابتدا ساختمانی کشیده در بخش شرقی بوده و احتمالاً مهمانسرای خوانین بختیاری بوده است که توسط عموها و پدر به ضرغام السلطنه واگذار می گردد و بعد ها توسط ایشان بخش جدیدی در ضلع غربی به آن اضافه می گردد. الگوی معماری این قلعه کاملاً درون گرا بوده و همه ی بازشوها و نورگیر ها از حیاط تامین می گردد و فقط پنجره هایی کوچک در ارتفاع و طبقه دوم باروی ضلع شمالی دیده می شود. اگرچه تعدادی از قلاع خانی قاجاری در این استان باقی مانده است؛ لیکن شاید بتوان گفت قلعه فرادنبه یکی از کاملترین و نفیس ترین الگو های معماری این قلاع بوده که 1.1 هکتار وسعت داشته و تماماً به صورت دو طبقه و با برج و باروی بلندساخته شده است. متاسفانه به دلیل متروکه ماندن،کهنگی و فرسودگی،سرقت و به حراج گذاشتن متعلاقات نفیس بنا و توسعه نامناسب شهر بخش اعظم این اثر از بین رفته است و هم اکنون جز جبهه شمالی قلعه کهنه و بخش های کمی از مخروبه های حرم سرای قلعه جدید و حمام و بخشی از سردر و باروی ضلع جنوبی بقایای بیشتری باقی نمانده است و بر روی محدوده ی اصلی لامردون(بیرونی)و جبهه جنوبی حرم سرای قلعه جدید، خانه های نوساز ساخته شده است. در این پژوهش پس از بررسی جامع آسیب ها و شناسایی عوامل مخل راه حل های درمانی ارائه شده است. بازخوانی پلان معماری اثر بخشی از مهمترین اهداف بوده که به دلیل عدم امکان آوار برداری و پی گردی، با استفاده از اطلاعات بازماندگان مسن تر خاندان ضرغامی، بررسی نظام گز و پیمون و تکرار مدول های موجود، اسناد فنی قدیمی مانند عکی های هوایی و توصیفات جهان گردان به بازخوانی پلان پرداخته شده است. نحوه برخورد در طرح مرمت اثر، حفاظت، استحکام بخشی، مرمت تکمیلی و احیای ارزش های متمایز کننده بنا می باشد و در پیشنهادات مرمتی به پی بندی، مرمت و دوخت و دوز ترک ها، مرمت نازک کاری ها و تزئینات وابسته، آوار برداری و خوانا سازی پلان ،بازسازی طبقه همکف مطابق با جزئیات معماری سنتی موجود و با مصالح خشت و نمای آجری پرداخته شده است و برای احیای هیبت و مرتفع بودن بنا در محدوده شهر پیشنهاد بازسازی برج و بارو به ارتفاع دو طبقه داده شده است و در فازهای بعدی پیشنهاد تملک و آزاد سازی عرصه و نوسازی بخش شمالی و جنوبی قلعه جدید داده شده است.


مقاله‌های وابسته


دارابگرد که به نوعی می توان آن را نخستین پایتخت شاهنشاهی ساسانیان دانست، احتمالاً اولین تجربه ساخت شهر با پلان مدور در جنوب ایران نیز به شمار می آید. نمونه ای که بعدها در ساخت شهر اردشیرخوره مورد تقلید واقع شده است. نوشته مطابق های جغرافی نویسان و مورخان، شالوده شهر به روزگار شاهنشاهی داریوش اول هخامنشی نهاده شده است. منابع تاریخی گواه برآنند که دارابگرد در عصر ساسانیان شهری بود با وسعت تقریبی 203 تا 314 هکتار، که بوسیله باروی رفیع دایره ای و خندقی عمیق محافظت می گشت. ارگ حکومتی که بر فراز کوهی گنبدی شکل و منفرد در مرکز شهر استوار بود، هرگونه جابجایی درون شهر و دشت داراب را قابل کنترل می نمود. این منابع همچنین روشن می سازند که زندگی در دارابگرد تا قرنها پس از سقوط ساسانیان نیز رونق داشته؛ لیکن از این شهر عظیم، امروزه جز خرابه هایی برجای نمانده است. از آنجائی که علیرغم بر یک سده فعالیت باستان شناسی در کشور هیچگونه تحقیق جامعی که فرم و عملکرد فضاهای دارابگرد را روشن سازد به انجام نرسیده، در این نوشتار تلاش گردید تا با اتکاء به منابع تاریخی، ویژگی های عمومی و فضایی این شهر کم نظیر ایران باستان بازیابی و چهرهای از دوران رونق آن احیاء شود.

مقاله پيش رو، نتيجه پژوهش هاي ميداني و کتابخانه اي است که از سال 1384 تا 1387، نگاشته شده است. هدف از انجام آن، افزون بر شناسايي و مستندسازي برج هاي ديده باني به عنوان بخشي از نظام دفاعي منطقه، رسيدن به مباني نظري مناسب براي احياي اين عناصر و قرارگرفتن آنها در چرخه گردشگري منطقه بوده است. وجود قلعه ها، عناصر دفاعي و برج هاي ديده باني در اين محدوده، نظام دفاعي ويژه اي را پديدآورده که به صورت جداگانه و منفرد يا در ترکيب با قلعه ها، نمايان شده است. اين عناصر دفاعي، به کشاورزان احساس امنيت مي داد و گاه تبديل به محل سکونت دائمي آنها در کنار مزارع مي گرديد. برج هاي ديده باني مطالعه شده، از لحاظ نحوه قرارگيري و مکان يابي، فرم و شکل، ساختار و کالبد و جنس مصالح، 2 تا 3 گونه متفاوت هستند. روستا – شهرهايي مانند «نياسر»، «نوشاباد»، «آران وبيدگل» و مزارع اطراف آنها، مامن و محل قرارگيري اين برج ها بوده اند. نظام قرارگيري و مکان يابي اين برج ها، دلايل شکل گيري و نحوه ارتباط آنها با يکديگر، از جمله سوالاتي است که ضرورت دارد در اين نوشتار به آنها پاسخ داده شود. نحوه بازيابي کالبدي و مفهومي آنها، اکنون در هاله اي از ابهام قراردارد. بسياري از برج هاي ديده باني، هنوز زنده و پويا و همچنان با عملکرد گذشته پابرجا هستند اما، برخي از آنها در خاطره هاي جمعي بوميان منطقه، در حال فراموشي هستند. با اين همه، وجود برج ها در منطقه، علاوه بر ديده باني که کارکرد قبلي آنهاست، مي توانند معرف چشم اندازها و مناظرطبيعي – تاريخي، در زمان هاي حال و آينده باشند و مورد استفاده گردشگران قرارگيرند.

مقاله پيش رو، نتيجه پژوهش هاي ميداني و کتابخانه اي است که از سال 1384 تا 1387، نگاشته شده است. هدف از انجام آن، افزون بر شناسايي و مستندسازي برج هاي ديده باني به عنوان بخشي از نظام دفاعي منطقه، رسيدن به مباني نظري مناسب براي احياي اين عناصر و قرارگرفتن آنها در چرخه گردشگري منطقه بوده است. وجود قلعه ها، عناصر دفاعي و برج هاي ديده باني در اين محدوده، نظام دفاعي ويژه اي را پديدآورده که به صورت جداگانه و منفرد يا در ترکيب با قلعه ها، نمايان شده است. اين عناصر دفاعي، به کشاورزان احساس امنيت مي داد و گاه تبديل به محل سکونت دائمي آنها در کنار مزارع مي گرديد. برج هاي ديده باني مطالعه شده، از لحاظ نحوه قرارگيري و مکان يابي، فرم و شکل، ساختار و کالبد و جنس مصالح، 2 تا 3 گونه متفاوت هستند. روستا – شهرهايي مانند «نياسر»، «نوشاباد»، «آران وبيدگل» و مزارع اطراف آنها، مامن و محل قرارگيري اين برج ها بوده اند. نظام قرارگيري و مکان يابي اين برج ها، دلايل شکل گيري و نحوه ارتباط آنها با يکديگر، از جمله سوالاتي است که ضرورت دارد در اين نوشتار به آنها پاسخ داده شود. نحوه بازيابي کالبدي و مفهومي آنها، اکنون در هاله اي از ابهام قراردارد. بسياري از برج هاي ديده باني، هنوز زنده و پويا و همچنان با عملکرد گذشته پابرجا هستند اما، برخي از آنها در خاطره هاي جمعي بوميان منطقه، در حال فراموشي هستند. با اين همه، وجود برج ها در منطقه، علاوه بر ديده باني که کارکرد قبلي آنهاست، مي توانند معرف چشم اندازها و مناظرطبيعي – تاريخي، در زمان هاي حال و آينده باشند و مورد استفاده گردشگران قرارگيرند.


شهرانارک در فاصله 222 کیلومتری شهر اصفهان و درشرق شهرستان نایین قرار گرفته که از شمال به کویر نمک، از شرق به شمال کویر لوت، از جنوب به اردکان یزد و از غرب به شهرهای اصفهان و اردستان محدود می گردد.بطور کلی این شهر در حاشیه کویر مرکزی واقع شده است. شهر انارک دارای بافتی قدیمی متشکل از سازه های مخصوص مناطق کویری شامل خانه های خشتی بام های کاهگلی و بادگیرهای متعدد، مساجد آجری، برج ها و آتشکده های متعدد، و از تنوع فضایی و معماری سنتی منحصر به فردی برخوردار می باشد. این شهر در طی دوره های صفویه و قاجاریه رونق خوبی داشته و به دلیل حملات متعدد از تاسیسات وتجهیزات دفاعی مستحکمی مانند برج و بارو برخوردار بوده است. برج ها به گونه ای ساخته شده و قرار گرفته اند که هر کدامشان به خوبی قادراند موقعیت مشخصی با چشم انداز و گستره وسیعی از شهر را تحت کنترل و زیر نظر داشته باشند. نگارنده در این پژوهش بر اساس مطالعات میدانی و کتابخانه ای به بررسی و بیان روند شکل یابی، توسعه و عملکرد بافت تاریخی شهر انارک پرداخته است

بررسی محدوده و حریم ارگ سلطانیه با بهره‌گیری از آگاهیهائی که در گزارشهای مورخین و جهانگردان بر جای مانده،و سود جستن از همراهی مردم‌ ساکن در اماکن روی راستای بارو و برجهای ارگ قدیمی شهر سلطانیه،و همچنین دسترسی به نمونه برج و باروی ارگ در جنوب تربت‌خانه و گنبد سلطانیه،و افزون بر آن آثار خندق پیرامون ارگ در سه جبهه شرقی،شمالی و غربی،همگی‌ امکاناتی ارزشمند برای پیگیری و دست‌یابی به،موقعیت و مشخصات محدوده ارگ و حصار محیطی آن بشمار میآیند،و با در دست داشتن نقشه هوائی 0052:1 سازمان نقشه‌برداری،که‌ زمینه اصلی گردآوری اطلاعات و جمع‌بندی آنها را فراهم‌ آورده،برجهای 1 و 2 و 61 در جبهه جنوبی و برجهای 2 و 3 و 6 و 7 در جبهه شرقی،برجهای 7 و 11 در جبهه شمالی و برجهای‌ 11 و 61 در جبهه شرقی هریک در جای خود بر روی نقشه‌ مشخص گردید،و زمینه پیش‌بینی جای سایر برجها فراهم‌ آمده و همچنین با وجود دو نقطه از دیوارهای سنگی خارج از راستای باروی جنوبی ضمن بدست آوردن اطلاعات جدیدی از معماری ارگ،مجهولات و سئولات جدیدی،علاوه بر مجهولات قبلی طرح میگردد،که با پیوند اطلاعات هر موضوع‌ و جمع‌بندی ذهنی آنها،پیش‌فرضهای جدیدی نسبت به‌ چگونگی وضعیت آنها پدید میاید،که خود روشنگر چگونه‌ پاسخ دادن به سوالات و تعیین‌کننده روش برخورد و انتخاب‌ اولویتها،در اجرای برنامه‌ها و فعالیتهای آینده است.”

با پایتخت شدن تبریز در دوره ایلخانان (حک: 736-653 ه.ق.)، شهر به ناگاه با مهاجرت گسترده توده‌های مردمی مواجه شد. به نحوی‌­که طی مدت کوتاهی در محدوده بیرونی هر یک از دروازه‌­های باروی شهر، محلاتی متعدد برابر با وسعت شهر قدیم شکل­ گرفتند. این امر تبیین موقعیت اراضی در ناحیه ربض و شارستان را از لحاظ مالکیت هم‌­ارز کرد، چنان‌که در اسناد و مدارک ثبتی مانند وقف‌نامه­‌ها به وفور با اصطلاحاتی همچون محلات درونی و بیرونی، و یا داخل شهر و خارج شهر روبرو می­‌شویم. از آنجا که محدوده باروی قدیم به عنوان معیاری جهت تفکیک موضع محلات و تعیین حدود شهر قدیم به‌کار رفته است، تدقیق در محدوده باروی قدیم تبریز (احداث : 435ه.ق.) عاملی تأثیرگذار در شناخت روند توسعه کالبدی شهر تاریخی قلمداد می‌شود. از این‌­رو تحقیق حاضر سعی دارد با شناسایی حریم باروی قدیم، تعداد و محل دروازه‌­های تاریخی آن، نظام ساختاری شهر تبریز طی قرون میانه اسلامی را مورد بازخوانی قرار دهد. از طرفی، با توجه به آنکه نقشه دارالسلطنه تبریز (ترسیم : 1297ه.ق.) نشانگر موضع دروازه‌­های نه­‌گانه باروی نجف‌قلی­خانی است، این سؤال مطرح می‌شود که محدوده باروی قدیم تبریز نسبت به باروی اخیر شهر که پس از زمین­‌لرزه 1194ه.ق. برپا گشته در چه موقعیتی واقع بوده است؟ بر این اساس با بهره‌­گیری از منابع تاریخی، نام و تعداد دروازه‌­ها و محل استقرار هر یک به طور جداگانه مورد مطالعه قرار گرفت، سپس داده‌­های به‌دست آمده با اطلاعات حاصله از نقشه دارالسلطنه به منظور تعیین موقعیت مکانی دروازه‌های باروی قدیم انطباق داده شد. جهت نیل به اهداف پژوهش، از روش­ تحلیل محتوای کیفی برای داده‌­اندوزی استفاده شده است. منابع گردآوری داده‌­ها نیز شامل اسناد و مدارک نوشتاری و تصویری همچون کتب مورخین، وقفنامه­‌ها، و نقشه­‌های­ تاریخی است. در نهایت نتایج حاصل به صورت نقشه‌­ای شهری مربوط به اواخر قرن ششم هجری ترسیم شد که نشانگر هم­‌پوشانی محدوده باروی قدیم شهر تبریز با محدوده باروی نجف‌قلی­خانی است

در گستره سرزمین ایران میتوان شاهد استحکامات بیشماری نظیر قلعه ها بود که در واقع یادگاری از دوران گذر بشر از زندگی غارنشینی به مرحله یکجانشینی هستند.از این رو میتوان گفت انسانها از همان ابتدا به دنبال مسکن و مأوایی بودند تا بتوانند تا حدی امنیت را برای زندگی خویش فراهم نمایند و از آسیب هایی که در محیط اطراف آنان را تهدید مینمود در امان باشند. اما قلعه سازی نه تنها در این مرحله از تاریخ بلکه در ادوار بعدی نیز ادامه و تکامل یافت . به طوریکه در سراسر این سرزمین میتوان قلعه ها،حصار ها،برج هایی را مشاهده نمود که هر کدام را در دوره های مختلف به جهت هدف و مقصودی ساخته شده اند. بر این اساس پژوهش پیش روی در تلاش است ویژگی ها و کارکرد قلعه ها در عصر صفوی را بر اساس روشی توصیفی – تحلیلی ارزیابی کند. نتایج به دست امده از این پژوهش بر اساس منابع تاریخی نشان میدهد اگر چه احداث قلعه ها در طول تاریخ بیشتر جنبه دفاعی و نظامی داشته است اما این استحکامات استوار در طی عصر صفویه کارکردهای دیگری داشته اند . دژها در این دوره اغلب جایگاهی مناسب برای نگهداری زندانیان همچنین اصلی ترین مکان جهت نگهداری خزائن سلطنتی و نیز جایگاهی مناسب جهت فعالیت مخالفان حکومتی و در زمان حمله دشمنان یک مکان قابل عتماد و مآمن مردم عادی و . . . بودند.

تلاش برای دستیابی به امنیت به‎عنوان یکی از مهم ترین نیازهای انسان در طول تاریخ، با انواع وسایل دفاعی صورت می پذیرفت. اقدامات دفاعی که به منظور تضمین استقلال، حفظ تمامیت و امنیت ارضی و حراست از مردم خود در مقابل هرگونه تهاجم دشمن صورت می گیرد، به دو صورت نظامی و غیرنظامی است که امروزه به ترتیب دفاع عامل و دفاع غیرعامل نامیده می شود. اقدامات دفاع غیرعامل که در تأمین امنیت شهرها امری مهم محسوب می شود، نیازی به به‎کار‎گیری مستقیم سلاح ندارد، بلکه شامل اقدامات از‎ قبل ‎پیش‎بینی‎شده برای مقابلۀ بدون درگیری با دشمن است تا ضمن بالابردن هزینه های دشمن، موجب افزایش قدرت دفاعی نیروهای خودی گردد. در این راستا، با توجه به موقعیت استراتژیکی ماوراءالنهر که قرون متمادی با یورش های متعددی به‎ویژه از سوی ترکان مواجه بوده است، رعایت اصول دفاع غیرعامل در ساختار شهری، به صورت ایجاد استحکامات شهری و مرزی امری لازم بوده است. بخارا و سمرقند به‎عنوان مهم ترین شهرهای این منطقه دارای عناصر دفاع غیرعاملی چون ارگ، شارستان، ربض، برج و بارو، دروازه و … بوده اند، که بررسی این ساختار در قرون نخستین اسلامی موضوع مقالۀ حاضر است.


تلاش برای دستیابی به امنیت به عنوان یکی از مهم ترین نیازهای انسان در طول تاریخ، با انواع وسایل دفاعی صورت می پذیرفت. اقدامات دفاعی که به منظور تضمین استقلال، حفظ تمامیت و امنیت ارضی و حراست از مردم خود در مقابل هرگونه تهاجم دشمن صورت می گیرد، به دو صورت نظامی و غیرنظامی است که امروزه به ترتیب دفاع عامل و دفاع غیرعامل نامیده می شود. اقدامات دفاع غیرعامل که در تامین امنیت شهرها امری مهم محسوب می شود، نیازی به به کار گیری مستقیم سلاح ندارد، بلکه شامل اقدامات از قبل پیش بینی شده برای مقابله بدون درگیری با دشمن است تا ضمن بالابردن هزینه های دشمن، موجب افزایش قدرت دفاعی نیروهای خودی گردد. در این راستا، با توجه به موقعیت استراتژیکی ماوراءالنهر که قرون متمادی با یورش های متعددی به ویژه از سوی ترکان مواجه بوده است، رعایت اصول دفاع غیرعامل در ساختار شهری، به صورت ایجاد استحکامات شهری و مرزی امری لازم بوده است. بخارا و سمرقند به عنوان مهم ترین شهرهای این منطقه دارای عناصر دفاع غیرعاملی چون ارگ، شارستان، ربض، برج و بارو، دروازه و… بوده اند، که بررسی این ساختار در قرون نخستین اسلامی موضوع مقاله حاضر است.

قلعۀ ایرج یکی از محوطه‌های دورة ساسانی ایران در دشت تهران است. این محوطه با باروی مربع-مستطیلی به ابعاد ۱۴۷۰×۱۳۰۰ متر محدود شده است. تا کنون در مطالعات میدانی هیچ‌گونه بقایای آثار گستردة معماری از فضای درون محوطه یافت نشده است. از این رو نوشتار حاضر در وهلۀ اول تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که «۱. ساکنان این محوطه، با قریب به ۱۹۰ هکتار وسعت، در کدام بخش از محوطه سکونت داشته‌اند؟». پرسش مهم دیگر این است که «۲. نحوۀ نظم فضایی بقایای معماری در قلعۀ ایرج چگونه است؟». در پاسخ به این دو پرسش‌ ۱. با توجه به نبود بقایای معماری در فضای درون محوطه و فراوانی بقایای معماری بر روی باروی قلعۀ ایرج، گمان می‌رود سکونت در این محوطه روی سازه‌های معماری بارو بوده است. به علاوه، ۲. با استناد به مطالعات میدانی، فضاهای معماری روی بارو به صورت نظام‌مند در سراسر باروی قلعۀ ایرج دیده می‌شود و شامل ۸۲۸ اتاق یکسان، راهروی سراسری، ۱۴۸ برج دیدبانی و طاق‌های بیرونی است. هدف: در نوشتار پیش رو تلاش می‌شود با استناد به داده‌های باستان‌شناسی قلعۀ ایرج، در وهلۀ اول وجود بقایای معماری روی باروی محوطه اثبات شود و در مرحلۀ بعد، کیفیت فضاهای معماری بارو ارزیابی و راجع به انتظام فضایی آن فرضیه‌هایی ارائه شود.روش: در تحقیق حاضر از روش توصیفی-تحلیلی برای رسیدن به اهداف پژوهش استفاده شده است. در ابتدا بقایای معماری و عناصر فضایی کشف‌شده از مطالعات میدانی قلعۀ ایرج توصیف شده است و در ادامه، با قرار‌دادن این عناصر فضایی در کنار یکدیگر و یافتن یک کلیت، تحلیل و ارزیابی باستان‌شناسی انجام شده است تا بتوان راجع به ساختار بارو و نظم فضایی آن گمانه‌هایی مفروض ارائه داد.نتیجه: پیش‌تر کیفیت بقایای معماری روی باروی محوطه مبهم و تا حدودی نامشخص بود. به نحوی که گمان می‌رفت روی باروی قلعۀ ایرج ساخت‌وسازهای معماری وجود نداشته است. در نتیجة آخرین مطالعات میدانی باستان‌شناسی در قلعۀ ایرج، مشخص شد که نه‌تنها روی باروی قلعۀ ایرج بقایای آثار معماری وجود دارد، بلکه با ترکیب داده‌های کاوش و بررسی‌های باستان‌شناسی، سازه‌های معماری در تمام بخش‌های باروی قلعۀ ایرج به صورت همسان اجرا شده و شامل اتاق‌ها، راهروی سراسری، برج‌های دیدبانی و طاق‌های بیرونی است. به علاوه، این انتظام معماری در فازهای متأخرتر به دلایل احتمالاً امنیتی تغییر کرده است.

هدف نوشتار حاضر تبیین جایگاه معماری دفاعی، در فرایند بازسازی تبریز پس از زمین‏لرزه‏ای است که در اواخر دوره‏ی زندیه و به سال 1193 هجری قمری رخ داد. اهمیت موضوع پژوهش، به اهمیت ساختاری دیوار دفاعی شهر برای اعتبار بخشیدن به حیات جمعی، پس از وقوع بحران برمی‏گردد، زیرا پس از زمین‏لرزه، مدیریت بومی متکی به توانمندی‏های محلی، بار دیگر سامانه‏ی دفاعی کارآمدی را برای حفاظت از آسیب‏دیدگانی که قصد ادامه‏ی حیات در این شهر بحران‏زده را داشتند، پدید آورد. مقتضیات زمان و مکان در آن ایام به نحوی بود که مدیریت امنیت، به رکن مهم مدیریت بحران تبدیل شده بود و در این راستا باید در گرداگرد شهر، بارویی برای ایمن‏سازی آن در برابر تعدیات احتمالی ساخته می‏شد. اگر چه در آن ایام، محدودیت‏های ناشی از بحران عرصه را برای هر نوع تصمیم‏گیری تنگ کرده بود، اما اندیشه‏ی مدیریت بومی توانست با شناسایی، نظم‏دهی و جهت‏بخشی به قابلیت‏های مادی و معنایی موجود، اقدامات ثمربخشی برای نیل به وضعیت دفاعی مطلوب انجام دهد. نتایج این پژوهش نشان می‏دهد که بعد از زمین‏لرزه، متولیان شهر ـ چه در سال‏های پایانی دوره‏ی زندیه و چه در سال‏های آغازین دوره‏ی قاجاریه ـ نیتی واحد در استوار ساختن و استوار ماندن این بارو داشته‏اند. بر این اساس، هدف نوشتار حاضر تحلیل چرایی و چگونگی تحقق ساختاری باروی مذکور در وضعیت بحرانی پس از زمین‏لرزه است؛ وضعیتی که در آن، هنجارهای شناخته شده‏ی زندگی شهری از بین رفته و معاش و معیشت دچار مضیقه بود. این پژوهش به روش تفسیری ـ تاریخی صورت گرفته است و بر آن است به این پرسش‏ها پاسخ دهد: الف. باروی تبریز چه نقش کارکردی در ترتیبات زیست جمعی این شهر داشت؟ ب. فرایند طراحی باروی جدید، متأثر از چه عواملی و مبتنی بر چه اصولی بود؟

علیرغم مطالعات گسترده ای که درمورد زمینه های مختلف هنر، معماری، باستانشناسی و تاریخ تخت جمشید انجام گرفته است. در مورد بستر طبیعی و منظر این مجموعه باارزش اطلاعات اندکی موجود است و از آن جمله وجود برج و باروی آن هنوز در پرده ای از ابهام است. هدف از این مقاله ارائه مدل سه بعدی منظر تخت جمشید در دوره هخامنشیان است. روش اصلی این تحقیق، تفسیرعکس های هوایی در مقیاس های مختلف و پردازش و تفسیر داده های ماهواره ای TM و + ETM است. این روش از شیوه های جدید تحلیل پهنه های تاریخی است. با استفاده از تفاوت در بافت، اندازه، زمینه رنگی، شکل و الگوی پوشش گیاهی و هم آیندی این معیارها با بروز عوارض خطی و لکه ای در پیرامون تختگاه مکان و سیمای احتمالی بارو و برج های دیده بانی تخت جمشید تعیین شده است. در ادامه با استفاده از مستندات تاریخی، منظر تخت جمشید بازسازی شده است. دستاورد این تحقیق علاوه بر کشف سیمای منظر باستانی تخت جمشید در دو دوره تاریخی از تمدن هخامنشیان که می تواند راهگشایی در کاوش های باستانشناسی و معماری این مکان باارزش باشد، معرفی شیوه ای از مستندسازی ویژگی های طبیعی و منظر برای سایر پهنه های تاریخی کشور است که نیاز به حفاری های متعدد و در نتیجه تخریب های محیطی را به حداقل می رساند.

مراجعه به سوابق تاریخی شهر ها نشان می دهد که از دیرباز، استحکامات دفاعی متنوع به دلایل امنیتی، اقتصادی و اجتماعی دارای اهمیت ویژه ای بوده است. به عنوان مثال می توان به دروازه، حصار، بارو و خندق اشاره نمود. مطالعه ی این ساختارهای دفاعی، اطلاعات مفیدی در ارتباطات شکل گیری اولیه معماری و بافت شهری و گسترش شهرها ارائه خواهد داد. مطالعه ی حاضر، با هدف معرفی و بازشناسی ساختار های دفاعی و تاثیر آنان بر گسترش کالبدی شهر قم صورت گرفت. در این پژوهش روش تحقیق، از نوع توصیفی-تحلیلی و جمع آوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای بوده و با بهره گیری از مستندات تاریخی از جمله سفرنامه ها و اسناد تصویری و همچنین استنباط های عقلی به تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان دادند که حصار ها و دروازه-های شهر قم در تعریف قلمرو های تحت نفوذ و کنترل دسترسی ها و توسعه های شهر قم موثر بوده اند. این استحکامات در قره تپه، شاملِ قلعه کوچکی با حصار و برج، در چهار گوشه آن از حدود 4 تا 6 هزار سال قبل میلاد، قلعه دختر در دروان ساسانی تا جدید ترین آن ها در مکان کنونی شهر قم مربوط به دوران ناصرالدین شاه قاجار وجود داشته اند. همچنین به دلیل وجود حصارهای بیضی و دایره ای شکل عمدتا گسترش شهر قم تا دوره قاجار هماهنگ با این اشکال بوده است و در دوره پهلوی و دروان معاصر به دلیل از بین رفتن حصار و دروازه ها، شهر شکل خطی با ساختارهای موازی به خود گرفته است.