تنگ


راه و رباط

مجمد کریم پیرنیا
کرامت الله افسر


راه و ساختمان‌های وابسته به آن از آغاز تاریخ تاکنون در این سرزمین اهمیت بسزایی داشته است. وجود تعداد بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحات مربوط به راه و راهداری در زبان فارسی مانند کاروانسرا، خان، ساباط، آب‌انبار، پل و مانند آنها می‌نماید که زندگی مردم این کشور تا چه اندازه به راه وابسته بوده است. مطالب این کتاب از کتب مسالک یا سفرنامه‌ها و جغرافیاهای تاریخی برداشته شده و نگارندگان کوشیده‌اند چکیده آنچه را که مربوط به راه و تأسیسات آن بوده، در این دفتر گرد آورند.

دسترسی

نقاشی قدیمی


پیدایش راه در ایران و تأسیسات مربوط به آن سرگذشتی بسیار کهن دارد. راه‌ها و معابر کنونی ایران که خاور را به باختر و شمال را به جنوب و کشور را به سرزمین‌های بیرون از مرز آن پیوند می‌دهد کم و بیش با جزیی تغییر که علم وصنعت جدید در این اواخر در آن به وجود آورده همان مسیرهای قدیمی است که ساختمان طبیعی این آب و خاک آن را الزام کرده و از همان روزگاری که سرزمین ایران مسکون گردیده مورد استفاده مردم آن واقع شده است. در واقع می‌توان گفت طرح راه‌ها و جاده‌های ایران قدیم و ایران کنونی طبق الگویی است که طبیعت آب و خاک بر اهالی آن تحمیل کرده است منتهی هر چه بر میزان تمدن ودرجه قدرت صنعتی مردمش افزوده شده توانسته‌اند با دستکاری ورفع دشواری‌های این الگوی طبیعی راه خودرا به هدف‌های مقصود آسان‌تر و کوتاه‌تر سازند. ساختمان طبیعی فلات ایران برای تجسم بهتر این مسیرها و راه‌های طبیعی لازم است که قبلاً شمه‌ای درباره ساختمان طبیعی فلات ایران گفته شود.
باید در نظر داشت که مقصود از فلات ایران سرزمین پهناور مرتفعی است که شامل ایران کنونی و کشور افغانستان و قسمتی از بلوچستان که امروز جزو خاک پاکستان به شمار می‌رود، می‌باشد و از شمال غرب و مشرق به دو نجد مرتفع دیگر یعنی آسیای صغیر و پامیر می‌پیوندد. فلات ایران مانند فلات‌های مزبور در دوران سوم زمین شناسی تشکیل یافته و زمان پیدایش چین خوردگی‌های آن با چین خوردگی‌های آب در اروپا و هیمالیا معاصر می‌باشد. طرز ایجاد این چین خوردگی‌ها وطبیعت مختلف قشرهای طبقاتی آن‌ها باعث تنوع خاک این سرزمین گشته کوه‌ها و دشت‌ها و بیابان‌ها و دریاچه‌هایی را به وجود آورده است. فلات ایران سرزمین وسیع ومرتفعی است که اطراف آن را رشته کوه‌هایی بلندی فرا گرفته و درون آن را از زمین‌های اطراف جدا ساخته است. در شمال سلسله کوه‌های البرز مانند قوسی که انحنای آن رو به داخله است کناره‌های دریای مازندران را از قسمت‌های مرکزی مجزا کرده از طرف شمال غربی به کوه‌های آذربایجان متصل می‌شود و کوه‌های نام‌برده نیز به وسیله دره رود ارس از ناحیه کوهستانی قفقاز جدا می‌شود. رشته کوه‌های البرز از سوی مشرق بکوه‌های خراسان و سپس به هندوکش پیوسته در گوشه شمال شرقی به فلات برجسته پامیر ارتباط می‌یابد. بدین طریق سلسله‌کوه‌های آذربایجان و البرز و خراسان و هندو کش ضلع شمالی نجد ایران را تشکیل داده آن را از قفقاز و دریای مازندران و دشت‌های پهناور خوارزم و ترکستان جدا می‌سازد. ضلع غربی و جنوبی این فلات از گوشه شمال غربی شروع شده و به صورت قوسی کوهستانی که آن را یونانیان قدیم زاگرس نامیده‌اند متوجه جنوب غربی شده رشته‌های مختلف آن تمام سواحل خلیج فارس و دریای عمان را پوشانده از طریق بلوچستان به قسمت‌های جنوبی کوهستان سلیمان منتهی می‌گردد. این ضلع غربی و جنوبی حد فاصلی است میان نجد ایران و نجد آسیای صغیر ودشت نهرهای دجله و فرات و فرورفتگی خلیج فارس. کوه‌های سلیمان که تقریباً امتدادی شمالی و جنوبی دارد ضلع سوم وشرقی فلات ایران را تشکیل داده این سرزمین را از دشت پنجاب و دره رودخانه سند جدا می‌کند. اگر چه این رشته‌های کوه مانند حصاری اطراف نجد داخلی ایران را فراگرفته و چنین به نظر می‌رسد که به همین علت راهی به دنیای خارج نداشته باشد ولی دیوارهای این حصار طبیعی بدون رخنه نبوده و داخله آن را به صورت قلعه‌ای محصور و بدون در و روزن در نیاورده است در واقع در هریک از این دیوارهای بلند جسیم شکاف‌هایی وجود دارد که گذشتن از آن‌ها مشکل است ولی امکان نا پذیر نمی‌باشد. تاریخ این سرزمین نشان می‌دهد که ایران برای مهاجرین و مهاجمین عبورناپذیر نبوده برعکس برای آن‌ها درحکم پلی بوده است. گروه‌های مختلف در طی اعصار گذشته از شرق به غرب یا بالعکس وارد این سرزمین شده یا از آن گذشته و رفته یا در آن رحل اقامت افکنده با بومیان آمیخته و فرهنگی آن را پذیرفته‌اند. رشته‌های این کوه‌های حصار مانند غالباً به موازات یکدیگر کشیده شده که میان آن‌ها دشت‌های کوچک و بزرگی به وجود آمده و همین دشت‌ها است که از زمان‌های بسیار کهن محل تجمع آدمی قرار گرفته است.
به طوری که می‌توان در امتداد مسیر یک رودخانه به طرف قله‌های کوه بالا رفت و سپس از قسمت علیای رودخانه دیگر به طرف پایین سرازیر شد بدین وسیله از جلگه‌ای که در این طرف کوه واقع شده به دشتی که آن سوی آن قرار گرفته می‌توان انتقال یافت مانند راهی که از طریق دره رودخانه کرج بالا رفته و از راه دره چالوس وارد مازندران می‌شوند. گاهی اوقات رودی نیرومند سینه کوهی را شکافته جلگه‌های دو طرف کوه را به یکدیگر مربوط می‌سازد مانند رودخانه‌های زاب پایین و بالا ورودخانه دیاله، در مغرب ایران. این دهلیزهای طبیعی راه دسترسی نقاط مختلفه داخلی نجد و راه داخل بخارج آن را به سرزمین‌های اطراف فراهم ساخته وچنان‌که گذشت از طریق آن‌ها اقوام خارجی ایران و یا برعکس آن بنقاط دوردست جهان دسترسی پیدا کرده‌اند و راه آمد و شد کاروان‌های ملل شرقی دریای مدیترانه و مردم آسیای مرکزی و شرقی از همین طریق بوده است. قسمت اعظم نجد ایران را همین کوه‌های اطراف پوشانده فقط در ناحیه مرکزی وجنوب شرقی آن سرزمین نسبتا صاف و کم ارتفاعی مرکب از شوره زارها و باطلاق‌هایی است به نام کویر نمک و کویر لوت که یکی از خشک‌ترین مناطق جهان محسوب می‌شود و از این لحاظ نظیر کویرهای خشک و سوزان آفریقا و صحرای عربستان و بیابان گبی درچین می‌باشد. این کویرهای داخلی در زمانهای بسیار قدیم که تاریخ آن را به یاد ندارد دریای بزرگی بوده که در آن جانوران دریایی زندگی می‌کردند و به تدریج بر اثر عوامل طبیعی وخشک شدن تدریجی نجد ایران آب‌های خودرا از دست داده به صورت کویرها و شوره زارها در آمده است و این امر از روی تحقیقات زمین شناسی که در کوه‌های اطراف وداخله کویر انجام گرفته به ثبوت رسیده است. و رشته کوه‌های شمالی در آذربایجان به واسطه بروز آتشفشان‌ها (سهند و سبلان) نظم خودرا از دست داد. چین خوردگی‌های آن مانند سایر کوهستانها به صورت رشته‌های موازی نیست رشته‌ای از آن به نام قراداغ به شکل قوسی است که تحدب آن به طرف داخل است و رودخانه ارس بموازات آن از شرق به غرب جریان یافته پس از اتصال با نهر کر به دریای مازندران می‌ریزد. شعب مختلفه این رود مانند آقچای مرکب از رود مرند و قتورچای و اندار آب از کوه‌های داخلی آذربایجان سرچشمه گرفته و پس از قطع کوه قوس مانند قراداغ برودخانه ارس می‌ریزد و از طریق دره همین رودهاست که راه ارتباطی شمال ایران به خاک قفقاز فراهم می‌شود (راه تبریز به جلفا از طریق مرند ـ راه تبریز با هرو پل خدا آفرین برروی ارس). کوه‌های البرز که دارای امتدادی شرقی و غربی است از سوی مغرب به وسیله کوه‌های طالش به کوه‌های آذربایجان و از طرف مشرق بجبال خراسان متصل می‌شود. رشته‌های این کوهستان اگر چه با یکدیگر موازی است ولی به واسطه عرض کم دره‌های آن‌ها در هم فشرده و کم وسعت وعمیق می‌باشد. در این‌جا هم باز راه داخله نجد بسواحل دریای مازندران به وسیله شکاف‌هایی که دره رودخانه‌ها در کوهستان به وجود آورده است. سرچشمه این رودها همان کوهستان البرز است که بعضی از آن‌ها در جهت شمال جریان یافته به دریای خزر می‌ریزند و پاره‌ای از جهت مخالف جاری شده در حوضچه‌های داخلی فرومیروند. راه‌های تهران به سواحل دریای خزر که از طریق کرج و دره هراز و فیروزه کوه انجام می‌گیرد در امتداد مسیر این نوع رودخانه‌هاست. کوه‌های البرز در جنوب دشت گرگان بجبال خراسان می‌پیوندد. کوه‌های خراسان دارای امتدادی شمالغربی بجنوب شرقی است و فاصله رشته‌های مختلف آن مانند آلاداغ و بینالود وهزارمسجد وکته شمشیر وسیاه کوه وهشتادان نسبت بنواحی دیگر ایران وسیعتر می‌باشد و در میان آن‌ها دشت‌های حاصلخیز فراوان که غالبا رودخانه‌هایی در آن‌ها جاری است دیده می‌شود مانند جلگه رودخانه اترک وشعب آن و رودخانه‌های کشف رود و جام و هری‌رود یا تجن.
هر مسافری که در ساحل خلیج فارس و یا دریای عمان قدم به خشکی می‌گذارد وبه طرف شمال می‌رود مشاهده  که طبیعت اراضی آسیای مرکزی را شبیه به پلکان ساخته وهر دشتی بالای دشت دیگر وهرجلگه‌ای بالای جلگه پایین‌تر قرار گرفته و این صحراها وجلگه‌ها یکی بعد از دیگری بالا می‌رود تا به جایی می‌رسد که در روی زمین بلند بلندتر از آن بیابان و جلگه نیست و همین بیابان مرتفع که فلات آسیای مرکزی است مبداء اجداد اولیه ما بوده وسکنه اروپا بدوا از آن سرزمین برخاستند و به سوی مغرب روی نهادند و رفتند تا به انتهای خاک اروپا رسیدند. فواصلی که این دشت‌های مختلف را از یکدیگر جدا نموده رشته‌های کوه است و مثلاً رشته کوه مرکزی ایران، دشت کرمان وفارس را از دشت اصفهان و عراق جدا کرده و رشته کوه غربی باعث جدایی دشت عراق از دشت بین النهرین شده ورشته البرز وهندوکش دشت مرکزی و افغانستان را از ترکستان جدا نموده است. کوه‌های غربی مانند سدی در برابر بادهای مرطوب و باران زایی که در فصول پاییز و زمستان از سمت مغرب و شمال غربی پیش میآیند ایستاده تقریباً تمام رطوبت آن را به صورت باران و برف در دامنه‌های خود فرود می‌آورد به طوری که کمتر حصه‌ای از آن به دشت‌های خشک مرکزی نفوذ می‌یابد. از این رو کوهستان غربی منبع بزرگ‌ترین رودهای کشور است. رودهای سفیدرود که قسمت علیای آن به قزل اوزن معروف است وشعبات متعدد دجله مانند زاب بالا و زاب پایین دیاله و اروندرود و از همه مهم‌تر رودخانه‌های کرخه وکارون وآبدیز وزنده رود وتاب وجراحی ومند و کر از برکت این کوهستان بر افراشته به وجود آمده‌اند. راه نفوذ داخله فلات از سوی غرب به خارج غالباً از طریق دره‌هایی است که این رودخانه‌ها به وجود آورده‌اند. راه‌های آذربایجان و کردستان به بین النهرین ونواحی شمال آن از طریق دره‌های رودخانه‌های زاب بالا و زاب پایین و دیاله و اروندرود انجام می‌گیرد و راه دسترسی فارس و کرمان بسواحل خلیج فارس و دریای عمان نیز از معابری است که دره‌های رودخانه‌ها در این نواحی به وجود آورده‌اند. همان‌طور که پیشتر بیان شد فلات ایران که به توصیف ساختمان طبیعی آن پرداختیم امروزه فقط یک اصطلاح جغرافیایی است و شامل ایران تنها نیست بلکه کشور افغانستان وبلوچستان و پاکستان نیز در محدوده آن قرار گرفته است ولی در عوض دشت‌های کم ارتفاع رسوبی خوزستان در جنوب غربی و سواحل جنوبی دریای خزر (گیلان و مازندران و گرگان) که خارج از فلات است جزیی از خاک ایران محسوب می‌شود.
چون گفته شد که راه‌های عمده از پایتخت‌ها می‌گذشته و آن‌ها را به هم متصل می‌کرده بی مناسبت نخواهد بود که ذکری هم از پایتخت‌ها بشود. نخستین پایتخت هخامنشی‌ها شهر پاسارگاد بود که در دشت مرغاب فارس قرار گرفته و کوروش آن‌جا را مرکز خود قرارداده قصور عالیه بنا نهاد ولی از زمان داریوش به بعد فقط جنبه تشریفاتی داشت. این شهر در کنار جاده بزرگی شمالی و جنوبی فلات که از هگمتانه به خلیج فارس می‌رفت قرار داشت جلگه مرغاب با کوه‌های نسبتاً بلندی محصور گشته در طرف مشرق تپه‌های کوتاهی قرار دارد که از پای آن‌ها رودخانه مادی  (Median River) که همان قسمت علیای رود پلوار باشد با پیچ و خم از میان دشت عبور کرده و از سوی جنوب غربی وارد تنگه پر پیچ و خم (تنگ بولاغی) می‌شود در این‌جا جاده‌ای که در میان کوه برید‌ه‌اند دیده می‌شود بعضی از محققین تهیه این راه و کندن کوه را در این ناحیه به دوره هخامنشی نسبت می‌دهد ولی چون تاورنیه سیاح معروف فرانسوی که از این ناحیه گذشته آن را از اقدامات امامقلی‌خان حکمران فارس وسردار معروف ایران در زمان شاه عباس کبیر می‌داند می‌توان گفت در زمان هخامنشیان این راه دایر شده و در زمان صفویه به تعریض آن دست زده‌اند.
سلسله البرز جلو بادهای باران زای شمالی را سد می‌کند ولی در عوض آب برف‌ها را به طرف ریگزار کویر سرازیر می‌سازد. تپه‌هایی که در حاشیه دشت کویر قرار گرفته حکایت از زندگانی مردم پیش از تاریخ این ناحیه می‌کند. چنان‌که گفته شد رگه مانند هگمتانه همیشه مرکز راه‌های مهم بوده است. از این‌جا جاده دیگری به طرف مغرب می‌رفت. از قزوین راه فرعی دیگر جدا شده به دریای گرگان می‌رسید جاده اصلی از قزوین به سوی آذربایجان رفته وارد دشت‌های پیرامون دریاچه اورمیه (دریاچه رضاییه) و از آن‌جا از تنگ رواندور گذشته وارد آشور می‌شد. این قسمت جاده از ماد کوچک عبور می‌کرد که هنوز به نام ماد آتروپاتنه یا آذربایگان نامیده نشده بود. کمی دورتر از سمت مشرق رگه متوجه شمال شده پس از عبور از دربند خزر از زیر دماوند عبور می‌کرد، بعد به سوی مشرق رفته داخل سرزمین پارت شده از باکتریا (بلخ) گذشته در جهت شمال شرقی وارد آسیای مرکزی و یا از سوی جنوب شرقی به هند می‌رسید.
اسکندر پس از تمشیت کارهای لیکیه و پامفیله عازم شهر سلن Celenes شد. این شهر پس از مهاومت تسلیم گردید. سپس اسکندر از شهر دیگری به نام گردیان Goradian گذشته از آن‌جا به ولایات پا فلاگونیه وکاپادوکیه رفت. بعد از همان مسیری که کوروش کوچک گذشته بود عبور کرد. از این راه چنان‌که قبلا در مبحث لشگر کشی کوروش کوچک گفته شد از دربند کیلیکیه می‌گذشت. این دربند را در آن زمان پیل Pylles) یا دروازه می‌گفت این تنگ مانند سنگرهایی بود که به دست انسان ساخته شده باشد و دروازه‌ای برای آن ساخته بودند. اصولا کیلیکیه یک ناحیه کوهستانی است که رشته‌های آن به ساحل دریای مدیترانه نزدیک شده مانند قوسی آن را دور زده و به ساحل دریا منتهی می‌شود و برای این‌که از داخله کیلیکیه به بیرون راه یابند باید از سه دربند تنگه صعب العبور بگذرند و یکی از معابر سه گانه همین دربند است. چون محافظین تنگ قبلاً آن‌جا را ترک کرده بودند اسکندر بدون مانع از آن عبور کرد و وارد شهر تارس کرسی کیلیکیه گردید.
در شرح راه‌های فلات ایران دریافتیم جاده در مسیر خود از نواحی کوهستانی به دوطریق سلسله جبال را پیموده از دشتی وارد دشت دیگر و یا از دره‌ای به دره دیگر راه می‌یافته‌اند زمانی که کوه مانند سدی شدید جلو راه را می‌بندد. راه در جایی که ارتفاع کوه کمتر است در امتدادی مارپیچی شکل از کوه بالا رفته تا به بلندترین نقطه آن می‌رسد. سپس با امتدادی مارپیچی شکل دیگر سرازیر شده بدشت یا دره آن طرف وارد می‌شود چنین معبر پیچاپیچی را که اغلب بسیار هولناک و پرخطر است به نام‌های مختلف گردنه و گریوه و کتل و گدوک می‌خوانند که تعداد آن‌ها در نواحی کوهستانی ایران بی‌شمار است و اغلب باسم دهکده یا شهر یا محل مشخصی که مجاور آن قرار گرفته خوانده می‌شود. مانند گردنه فیروزکوه ـ گردنه امامزاده هاشم ـ گردنه ملاعلى ـ گدوک ـ کندوان بر سر راه‌هایی که داخله فلات را به ساحل دریای خزر متصل می‌سازد. گردنه حیران بین آستارا و اردبیل ـ گردنه شبلی ـ بر سر راه میانه به تبریز ـ گردنه اسدآباد بین همدان و کرمانشاه ـ کتل‌های پیرزن ـ دختر و ملو بر سر راه شیراز و بوشهر. گاهی اوقات طبیعت وسیله دیگری را برای عبور از کوهستانها فراهم ساخته بدین طریق که عامل طبیعی مانند رودخانه کوهی را از هم شکافته و راهی و تنگی از میان آن تعبیه کرده و زمانی در رشته کوه که مانند دو قوس دشتی را فراگرفته‌اند. در جایی به قدری به هم نزدیک شده که مجالی برای عبور انسان از میان من آن‌ها فراهم آمده است. زمانی دیگر رشته کوهی به قدری به دریا نزدیک می‌شود که فقط حاشیه باریکی برای عبور باقی می‌باشند. چنین معابر باریک کم عرض را باسامی تنگ و دربند و دروازه میخوانند در مسیر راه‌های ایران از این گونه معابر فراوان است که بعضی از آن‌ها به واسطه اهمیت سوق الجیشی خود در تاریخ شهرت بسیار یافته‌اند و ما در شرح راه‌های قدیم به ذکر آن‌ها پرداخته و یاد کردیم که در دوران هخامنشی بر در این دربندهای مهم دروازه‌های آهنین نصب کرده برای حفاظت آن‌ها دژهایی ساخته و پادگان‌هایی گماشته بودند مانند دربند کاپادوکیه و دربند کیلیکیه و دربند فارس و دربند خزر.

…تنگه‌ای وجود دارد که بدنه‌های آن با نقش‌برجسته تزیین شده. این نقوش مورد توجه مسافرانی موریه در 1809 و اوزلی در 1811 و بود در 1845 و فلاندن و کوست در 1851 و آندرآس و ستولتز در 1877 و دیولافوا و همسرش در 1884 واقع شده است. به علاوه آقایان زاره و هرتسفلد و گیرشمن نیز این ابنیه را بررسی نموده‌اند. سه نقش از این نقوش برجسته، پیروزی شاپور بر والرین امپراطور روم را نشان می‌دهد. نقش اولی خیلی خراب شده و مربوط به دو موضوع است، یکی تاج‌گذاری شاهنشاه به وسیله اهورامزدا: در این مجلس شاه و خدا سوار بر اسب‌اند و دشمنانشان در زیر پای اسبشان درغلطیده‌اند و دیگری پیروزی بر والرین می‌باشد: امپراطور در مقابل شاهنشاه به زانو افتاده است. در نقش دوم پیروزی والرین در مرکز مجلس نشان داده شده است. در اطراف پادشاه اتباع او دیده می‌شوند. در سمت چپ سواره‌نظام ایرانی در دو ردیف و در سمت راست، در داخل شش قاب اشخاص پیاده‌ای دیده می‌شوند که برای شاه اشیایی را می‌آورند. نقش‌برجسته سوم روی سطح محدب سنگی در دامنه کوه کنده شده. در مجموع نقش به 14 منطقه تقسیم شده و منطقه وسط آن موضوع اصلی را نشان می‌دهد. در این مجلس شاه سوار بر اسب است و دست رومی حمایت‌شده خود را گرفته همراه می‌آورد و به طرف دشمن که در حال تضرع است گام برمی‌دارد. والرین زانو به زمین زده. دو سردار ایرانی ناظر این منظره‌اند ویک فرشته، تاج پیروزی را به شاپور می‌دهد. در سمت چپ سواره‌نظام ایرانی منتظر رسیدن صف برندگان هدایا می‌باشد و این صف از طرف راست پیش می‌آید. نقش‌برجسته چهارم از زمان بهرام دوم است و به وضع بدی است. علت خرابی این نقش برجسته جوی آبی است که از کنار آن عبور می‌کند. در این نقش‌، یک قبیله عرب، برای اظهار اطاعت به طرف شاه جلو می‌آید.درسمت چپ بهرام دوم سوار بر اسب است. در سمت راست، صحراگردان عرب با اسب‌ها و شترهایشان پیش می‌آیند. نقش‌برجسته پنجم تاج‌گذاری بهرام اول را نشان می‌دهد. بهرام تاج را از دست اهورامزدا می‌گیرد. این نقش برجسته شبیه نقش شاپور در نقش رستم است ولی ازنظر سبک کار خیلی از آن بهتر است. آخرین نقش برجسته در این محل در کنار نقش بهرام اول قرار دارد و مربوط به شاپور دوم است. این مجلس عبارت است از واقعه‌ای تاریخی که در چند طبقه نشان داده شده است. در مرکز مجلس شاه روی تخت خود نشسته دست چپ را بر دسته شمشیر قرار داده و نیزه بلندی در دست دارد. در سمت چپ، در دوطبقه درباریان و افراد ارتش و اسپ شاه نشان داده شده است.




دیوار دربند که امروزه بیرون از مرزهای سیاسی ایران و در خاک جمهوری آذربایجان قرار گرفته، در حد فاصل دریای خزر و ارتفاعات شرقی کوههای قفقاز کشیده شده و تنگه و گذرگاه مهم ارتباطی شمال و جنوب را مسدود می‌کرده است. این دیوار به مناسبت دروازه‌ای که برای عبور و مرور در آن تعبیه شده بود، دربند و دروازه نیز خوانده می‌شده است. در منابع اسلامی گاه از آن به عنوان سد ذوالقرنین، سد سکندر و سد یاجوج و ماجوج نیز باد شده است (همان، صص ۱۴ـ۱۱۲). تاریخ بنای اولیه این دیوار مشخص نیست اما با توجه به شواهد و قرائن موجود می‌توان آن را از ساخته‌های اوایل دوره هخامنشی و احتمالاً کوروش کبیر دانست. این دیوار در دوره باستان مانع مهمی در برابر هجوم اقوام بیابانگرد به داخل سرزمین ایران محسوب می‌شده و توسط قلعه و سپاهیان زبده محافظت می‌شده است. عنایت الله رضا در خصوص این دیوار می‌نویسد: «استحکامات دربند، دیوار سنگی بسیار بلندی بود که به درازای چهل کیلومتر از کوهستان تا کرانه دریای خزر امتداد داشت و خط دفاعی بسیار مستحکمی در برابر سواران مهاجم دشمن به شمار می‌رفت. این دیوار که از تخته سنگ‌های بسیار بزرگ ساخته شده بود ۱۸ تا ۲۰ متر ارتفاع داشته و سی برج بر فراز این دیوار قرار گرفته بود. دیوار سه دروازه آهنی داشت که یک دروازه آن به دریا گشوده می‌شد.»
در دوره ساسانی نیز شاهد پیشرفت و گسترش معماری نظامی و تدافعی هستیم که نمونه‌های برجسته آن تخت سلیمان تکاب و قلعه دختر فیروزآباد می‌باشد. تخت سلیمان بر روی صفه‌های طبیعی و رسوبی و در اطراف دریاچه‌ای ژرف و زیبا به ابعاد ۴۰۰x۲۰۰ متر ساخته شده و دارای حصاری مستحکم با ۳۸ برج مدور دفاعی است (تصویرش ۱۵ـ۱۳)، نمای این حصار با سنگ‌های تراشیده و با استادی تمام کار شده است. در میانه اطلاع شمالی و جنوبی این حصار دروازه‌هایی با تاق بیضوی قرار گرفته‌است. محوطه تخت سلیمان محل مهم‌ترین آتشکده زمان ساسانی یعنی آتشکده آذرگشنسب بوده است. بر فراز ارتفاعات مشرف به تخت سلیمان بقایای قلعه‌ای دیگر از دوره ساسانی برجای مانده‌است. محوطه باستانی تخت سلیمان در دوره اسلامی و به ویژه دوره آباقاخان مغول بازسازی و مورد استفاده قرار میگیرد. قلعه دختر فیروزآباد نیز با معماری و طراحی ممتازی بر بالای صخره مشرف به تنگه مهم و ارتباطی فیروزآباد قرار گرفته و توسط اردشیر اول، بنیانگذار امپراتوری ساسانی ساخته شده است (تصویر ش۱۸ـ۱۶)




عکس های تنگه واشی



عکس های دره تنگاب