زبان فارسی



سبک شناسی / محمد تقی بهار ملک الشعرا

هفتاد سال پیش استاد گرانقدر ملک الشعرای بهار برای نخستین بار بحث انتقادی و علمی سبک‌شناسی را مطرح کرد. این بحث در ذیل تاریخ تطور و تحول نثر فارسی به میان آمد. تاکنون تحقیق و بررسی استادان و صاحب نظران با تکیه بر دستاوردهای استاد بهار افقهایی تازه در این فن پدید آورده است.
سبک‌شناسی نظم و نثر از واحدهای بنیادین و پیش نیاز رشته‌های زبان و ادب فارسی است که در برنامه آموزشی دانشگاه‌ها مورد توجه قرار گرفته است. هدف از تدریس آن آشنایی دانشجویان دورۀ کارشناسی با سبک نویسندگان و شعرای دوره‌های مختلف و نقا و بررسی آثار آنان از نظر صنایع ادبی، دستوری، تاریخی و اجتماعی است.
با تحولی که در امر آموزش عالی پدید آمد و نظام واحدی جایگزین نظام پیشین گردید می‌بایست در محتوای واحدهای درسی نیز تجدید نظر گردد. سالها پیش به سفارش دوست روانشادم مهرداد بهار به تلخیص مجلدات سبک‌شناسی پرداختم تا هم دانشجویان را به کار آید و هم تنگناهای کمبود کاغذ و کتاب برای علاقه‌مندان زحمتی فراهم نکند.
از جلد نخست که برای دورۀ دکتری نوشته شده بود به مطالبی پرداختم که روشنگر فرهنگ ملی و کهن ایران زمین بود و با دقتی خاص فراهم شده و می‌توانست به دانشجویان نظر و دید خاصی دهد و آنان را برای ورود به مجلدات دیگر آماده سازد از مطالب مجلدات دیگر آثار صاحب سبک و مطالب سودمند برای سبک‌شناسی به شیوه‌ای که مؤلف محترم آن را فراهم ساخته بود پرداختیم. به جای شواهد طولانی به شواهد مختصر اکتفا گردید. سبک نگارش و شیوۀ نثر به شیوۀ استاد نوشته شده است و هیچ گونه تصرفی در مطالب و نوشته‌ها انجام نگرفته است. امید است با کاری بس دشوار خیری انجام گرفته باشد.

دسترسی

سبک شناسی / محمد تقی بهار ملک الشعرا

زبان پارسی

بیشتر

فارسی، زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و بخشی از هند، ترکستان، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن می‌گویند، نامه می‌نویسند و شعر می‌سرایند. تاریخ زبان ایران تا هفتصد سال پیش از مسیح روشن و در دست است و از آن پیش نیز از روی آگاهی‌های علمی ‌دیگر می‌دانیم که در سرزمین پهناور ایران سرزمینی که از سوی خراسان (مشرق) به مرز تبت و ریگزار ترکستان چین و از جنوب شرقی به کشور پنجاب و از نیمروز (جنوب) به سند و خلیج پارس و بحر عمان و از شمال به کشور سکاها و سارمات‌ها (جنوب روسیه امروز) تا دانوب و یونان و از مغرب به کشور سوریه و دشت حجاز و یمن می‌پیوست مردم به زبانی که ریشه و اصل زبان امروز ماست سخن می‌گفته‌اند.
زرتشت پیامبر ایرانی می‌گوید که ایرانیان از سرزمینی که «اَیْرانَ وَیجَ» نام داشت و ویژه‌ ایرانیان بود، به سبب سرمای سخت و پیدا آمدن ارواح اهریمنی کوچ کردند و به سرزمین ایران درآمدند. دانشمندان دیگر نیز دریافته‌اند که طایفه‌ «اَیْریا» از سرزمینی که زادگاه اصلی آنان بود، برخاسته گروهی به ایران، گروهی به پنجاب و برخی به اروپا شتافته‌اند و در این کشورها به کار کشاورزی و چوپانی پرداخته‌اند و زبان مردم ایران، هند و اروپا همه شاخه‌هایی هستند که از آن بیخ رسته و باز هر شاخ شاخه‌ دیگر زده و هر شاخه برگ و باری دیگرگون برآورده است. …
ما را این جا به سایر زبان‌ها کاری نیست، چه آن علم خود به دانستنی‌های دیگر که آن را زبانشناسی و فقه اللغه گویند باز بسته است. ما باید بدانیم که تاریخ زبان مادری ما از روزی که نیاکان ما بدین سرزمین در آمده‌اند تا به امروز چه بوده است و چه شده است و چه تطورها و گردش‌هایی در آن راه‌ یافته است، از این رو، به قدیم‌ترین زبانهای ایران بازمی‌گردیم.

کمتر

سبک شناسی / محمد تقی بهار ملک الشعرا

زبان مادری

بیشتر

قدیم‌ترین یادگاری که از زندگی نیاکان باستانی ما باقی است «نسک‌های اوستا» است که شامل سرودهای دینی و احکام مذهبی نیاکان و محتوای تواریخی است که شاهنامه‌ فردوسی نمودار آن است و مطالب تاریخی آن کتاب از «کیومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» می‌پیوندد، و پادشاهی اَپَرداتَه (پیشدادیان)، کَویان (کیان) و زمانه‌ هفت‌خدایی (پادشاهی) را با هجوم بیگانگان، مانند اژیدهاک (ضحاک) و فراسیاک تور (افراسیاب) ترک تا پیدا آمدن زردتشت سپیتمان شرح می‌دهد.
این روایت‌ها همه جا می‌رساند که رشته‌ ارتباط سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران هیچ وقت نگسسته و زبان این کشور نیز به قدیم‌ترین زبان‌های تاریخی یا پیش از تاریخ می‌پیوندد و «گاثه‌ زردشت» نمونه‌ کهنه‌ترین آن زبان‌هاست.
اما آنچه از تاریخ‌های ایران، روم، نوشته‌های سنگ و تاریخ‌های دیگر مردم همسایه برمی‌آید، دوران تاریخی ایران از مردم «ماد» که ‌یونانیان آن را مدی و به زبان دری «مای» و «ماه» گویند برنمی‌گذرد، و پیداست که زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است که با زبان دوره‌ پس از خود که زبان پادشاهان هخامنشی باشد، تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ایرانیان و مهم‌ترین شهرنشینان آریایی آن زمان بوده‌اند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی می‌داشت هرآینه «کورش» و «داریوش» و غیره در کتیبه‌های خود که به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی‌ است زبان مادی را هم می‌افزودند تا بخشی بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشته‌ها ناکام نگذارند، از این رو مسلم است که زبان مادی، خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیک بدان و لهجه‌ای از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشِثَرْیت»، «فْروَرَتْیش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستیاک ـ اژی‌ دهاک»، «اَرتی سس ـ اَرته‌یس ـ اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز می‌شود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نیز نزدیکی این دو زبان معلوم می‌گردد.
«هرودوت» در جایی که از دایه‌ کورش اول یاد می‌کند می‌گوید، نام وی «سْپاکُو» بوده، سپس آورده است که «سپاکو» به زبان مادی، سگ ماده را گویند و معلوم است که نام سگ «سپاک» بوده است و (واو) آخر این کلمه حرف تأنیث است که هنوز هم این حرف در واژه‌ بانو و در پسرو، دادو، دخترو و کاکو به عنوان تصغیر یا از روی عطوفت و رأفت باقی است، یکی از رجال آن زمان نیز (سپاکا) نام داشته است که واژه‌ نرینه‌ سپاکو باشد.
بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است که گاثه‌ زردشت به زبان مادی است و نیز برخی برآن‌اند که زبان کردی که‌ یکی از شاخه‌های زبان ایرانی است از باقی‌مانده‌های زبان ماد است بالجمله چون تا امروز هنوز کتیبه‌ سنگی یا سفالی از مردم ماد به دست نیامده است نمی‌توان زیاده بر این درباره‌ آن زبان چیزی گفت مگر از این پس چیزی کشف گردد و آگاهی بیشتری از این زبان بر آگاهی‌های بشر چهره گشاید.

کمتر

سبک شناسی / محمد تقی بهار ملک الشعرا

اوستا و زند

بیشتر

زبان دیگر زبان «اَوِسْتا» است. اوستا در اصل «اَوْپِسْتاکْ» است به معنی بنیان جا افتاده و محکم، کنایه است از آیات محکمات و شریعت پابرجای و به صیغه‌ صفت مشبهه است، در «تاریخ طبری» و دیگر متقدمان از مورخان عرب «ابستاق» و «افستاق» ضبط شده است و در زبان دری «اُوسْتا ـ اُسْتا ـ وُسْت ـ اُسْت» به اختلاف دیده می‌شود و همه جا با لفظ «زند» ردیف آمده است ـ کاف آخر «اوپستاک» که از قبیل کاف «داناک» و «تواناک» است در زبان دری حذف می‌شود و تلفظ صحیح این کلمه بایستی «اوْپِستا» باشد ولی به تقلید شعرایی که به ضرورت این کلمه را مخفف ساخته‌اند ما آن لفظ را «اوْسِتْا» خوانیم. ولی لفظ زند از آزنتی «Azanti» و به معنی گزارش و ترجمه است و مراد از زند کتاب‌های پهلوی است که نخستین‌بار کتاب اوستا بدان زبان ترجمه شده است و پازند مخفف «پات زند» است که با پیشاوند «پات» ترکیب یافته و به معنی گزارش دوباره ‌یا ترجمه و برگردانیدن زند است به زبان خالص دری. پازند عبارت است از نسک‌هایی که زند را به خط اوستایی و به زبان فارسی دری ترجمه کرده باشند و از این رو متأخران خط اوستایی را خط پازند نامند و ما باز از آن گفت‌وگو خواهیم کرد.
بخشی از اوستا عبارت بوده است از قصیده‌هایی (سرودهایی) به شعر هجایی در ستایش اورمزد و سایر خدایان اَرْیایی (امشاسپنتان) که سِمت زیردستی یا مظهریت نسبت به اورمزد و خدای بزرگ یگانه داشته‌اند و اشاراتی داشته در بیان بنیان آفرینش و وجود کیومرث و گاو نخستین «ایوداذ» و کشته شدن گاو و کیومرث به دست اهرمن و پیدا شدن نطفه‌ کیومرث در زیر خاک به شکل دو گیاه که نام آن دو (مهری و مهریانی ـ مردی و مردانه ـ ملهی و ملهیانه ـ میشی و میشانه ـ به اختلاف روایات) بوده است و تاریخ‌دانان آن را از جنس «ریواس» دانند و ظاهراً مرادشان همان «مهر گیاه» معروف باشد. و نیز مطالبی داشته در پادشاهی هوشنگ (هوشهنگ)، طهمورث، جمشید، ضحاک (اژدهاک)، فریدون، سلم، تور، ایرج، منوچهر، کیقباد، کاوس، سیاوخش، کیخسرو، افراسیاب، لهراسب، گشتاسب، زرتشت، خانواده‌ زرتشت، گروهی دیگر از وزیران و خاندان‌های تورانی و ایرانی و نیز اوراد، دعاها، نمازها، احکام دینی، دستورالعمل‌های پراکنده در آداب و اصطلاحات مذهبی و مانند این‌ها و پیداست که این کتاب از اثر فکر یک نفر نیست و یا بخش‌هایی از اوستا بعدها نوشته شده است و چنین گویند که «گاثه» قدیم‌ترین بخش اوستا است و دیگر بخش‌ها به آن کهنگی نیست. اینک شرحی که درباره گردآوری اوستا از روایت‌های گوناگون و از اسناد پهلوی در دست است یادآوری می‌نماییم:
گویند اوستای قدیم دارای ۸۱۵ فصل بوده است بخش شده به ۲۱ نسک یا کتاب و در عهد ساسانیان پس از گردآوری اوستا از آن جمله ۳۴۸ فصل به دست آمد که آن جمله را نیز به ۲۱ نسک بخش کردند و دانشمندان محقق ۲۱ نسک ساسانی را به ۳۴۵٧۰۰ کلمه برآورد کرده‌اند و از این جمله امروز۸۳۰۰۰ کلمه در اوستای فعلی موجود و باقی به تاراج رویدادها رفته است. در کتب سنت از جمله در «دینکرت» روایتی آورده‌اند و در نامه «تنسر» به شاه مازنداران نیز بدان اشاره شده و مسعودی مورخ عرب و گروهی دیگر از تاریخدانان اسلامی‌ هم نقل کرده‌اند که «اسکندر» پس از فتح «اصطخر» اوستا را که بر دوازده هزار پوست گاو نوشته بودند برداشت و مطالب علمی ‌آن را از پزشکی، نجوم و فلسفه به یونانی ترجمه کرد و به ‌یونان فرستاد و خود آن کتاب را بسوزانید. … گویند نخستین کسی که پس از اسکندر ملعون از نو «اوستا» را گرد آورد و آیین دیرین مزدیسنا را نو کرد «وُلَخْش» اشکانی بود. ولخش (۵۱ ـ ٧۸ میلادی) همان است که ما او را «بلاش» خوانیم. در میان اشکانیان پنج شهنشاه به این نام شناخته‌اند، دارمستتر(James Darmesteter) گوید، کسی که اوستا را گرد کرده است باید ولخش نخستین باشد، زیرا او مردی دیندار بوده است. و برخی گمان کرده‌اند که این شهنشاه ولخش سوم است که از (۱۴۸ تا ۱۹۱میلادی ) پادشاهی کرده است. پس از ولخش اشکانی اردشیر پاپکان بنیادگذار دولت ساسانیان بنای سیاست و پادشاهی ایران را بر مذهب نهاد و دین و دولت را به ‌یکدیگر ترکیب داد و آیین زرتشت را که غالباً ظن قوی بر آن است که اشکانیان هم دارای همان آیین بوده‌اند ـ آیین رسمی‌ کشور ایران قرارداد، و این کار او بسیار عاقلانه بود، زیرا آن دوره به سبب نیرو گرفتن دین مسیحی در انحای کشور ایران و روم، دوره‌ نیروی دین و آغاز نفوذ دینداری به شمار می‌آمد، چنانکه بعد هم دیده شده که از سویی مانی پدید آمد و سپس مزدک ظهور کرد و چندی نگذشت که محمد رسول عرب بیرون آمد.
یک علت دیگر تعصب دینی اردشیر آن بود که پدران و نیاکان او به گفته‌ای امیران و رئیسان دین زرتشتی بوده‌اند، «پاپک» که به قولی پدر و به قولی پدرِ مادر اردشیر بوده است، از امیران محلی پارس و از آن بزرگانی بود که بازمانده‌ امیران و شاهان «پَرَتَه دار» فارس بودند. پادشاهان پرته دار فارس که نخستین آنان «بَغَ کْرِتَ» و سپس (بَغَ دَاتَ) و آخر آنان «پاپک» است همه در فارس و بخشی از هندوستان ریاست و بزرگی داشته‌اند، و سکه زده‌اند و روی سکه‌ آن‌ها نقش آستانه‌ آتشکده و درفش (چهارگوشه) که شاید همان درفش کاویان باشد دیده شده است و پادشاه با «پنام» که سرپوش ویژه‌ عبادت است در پیشگاه آتشکده به حال خشوع ایستاده است. این پادشاهان دست‌نشانده‌ اشکانیان بوده‌اند و از عهد اسکندر و خلیفه‌های اسکندر به ریاست مذهبی و کم‌کم به پادشاهی گماشته می‌شدند و اردشیر چنان که گذشت یا پسر پاپک آخرین شاهان مذکور و یا پسرِ دختر او بوده است و چون پدران و نیاکان اردشیر جنبه‌ مذهبی داشته‌اند، از سکه‌های آن‌ها این جنبه به خوبی دیده می‌شود. خود او هم در استواری بنیاد دین کوشید و دین و دولت را با هم کرد و به وزیر خود (تنسر) هیرپدان هیرپد امر کرد که اوستای پراکنده را گرد آورد و خود را در سکه‌ها خداپرست و خدایی‌نژاد خواند.
در عهد «شاهپور» پسر اردشیر و جانشینان وی نیز در گردآوری اوستا و تهیه‌ فقه و دیگر احکام و عبادت‌های زرتشتی توجه و اعتنای کامل به عمل آمد و در پشتیبانی از این آیین کار به تعصب کشید از آن جمله مانی پسر فدیک سخنگوی و مصلح بزرگ ایرانی به اعتماد آزادی مذهبی که پیش از ساسانیان در ایران موجود و برقرار بوده است، در عصر شاپور اول پیدا شد و شاهپور را دعوت کرد. شاپور با او به عادت قدیم رفتار نمود و مانی کتابی از کتابهای خود را به نام شاپور نوشت و نام آن را «شاهپو هرگان» نهاد، لیکن در زمان بهرام پسر هرمز، وی را برخلاف وصیت زرتشت و برخلاف اصول دینی که در ایران مرسوم بود، کشتند.
خلاصه، بخشی از اوستا در زمان شاپور اول به دست آمد و در عصر شاپور دوم «آذرپاذ مارسپندان» ـ که موبدی بزرگ و سخنگویی گرانمایه بود و برخی تاریخدانان عرب او را زرتشت ثانی نامیده‌اند و واقعه‌ ریختن مس گداخته بر سینه‌ زردشت منسوب به اوست ـ خرده اوستا را آورد و چنان به نظر می‌رسد که همه‌ اوستا را به دست آوردند و یا مدعی شدند که اوستا جملگی به چنگ آمده است و دانشمندی دیگر موسوم به «ارتای ویراف» نیز در عالم خواب، سیری در بهشت و دوزخ کرد و احکامی ‌دیگر پیدا آورد که در کتاب «ارتای ویراف نامک» نوشته است، و نیز تفسیرهای اوستا از این پس به زبان پهلوی رایج گشت. در سده‌ نهم میلادی و دوم هجری مؤلف دینکرت ـ که تفسیری از اوستا و مهم‌ترین کتاب‌های فقه، عبادت و احکام مزدیسنی است ـ گوید اوستا دارای ۲۱ نسک است، و نام‌های آن‌ها را می‌آورد و مجموع ۲۱ نسک را به اصطلاح زبان پهلوی به سه قسمت بخش می‌نماید به قرار ذیل:


الف ـ گاسانیک
ب ـ هاتَکْ مانْسَریک
ج ـ داتیک


گاسانیک یعنی بخش «گاثه» که سرودهای دینی و منسوب است به خود زرتشت و محتویات آن ستایش اهورامزده و مراتب ادعیه و مناجات‌ها است.
هاتک مانسریک، مخلوطی از مطالب اخلاقی و قوانین و احکام دینی است.
داتیک، فقه و احکام و آداب و معاملات است.
ولی پس از این تاریخ (یعنی پس از سده سوم هجری) معلوم نیست چه وقت بار دیگر اوستا دست خورده و بخشی از آن از میان رفته است. باری آن چه امروز از این کتاب در دست ما باقی است پنچ جزو یا پنج بخش است و به این نام معروف:


۱ـ یَسْنا که گاثه جزو آن است، و معنی آن ستایش می‌باشد.
۲ـ ویسپَرَذ که آن هم از پیوستهای یسنا و در عبادات است و معنی آن «همه ردان و پیشوایان» است.
۳ـ وَنْدایداذ که در اصل وندیودات بوده است، یعنی دعاها و وردها بر ضد دیوان و اهریمنان.
۴ـ یَشْت که بخش تاریخی اوستا از آن دریافت می‌شود، آن هم از ماده یسنا و به معنی عبادت و ستایش است.
۵ـ خرده اَوِستا یعنی اوستای مختصر یا مسایل مختصر و خرد اوستا، و آن عبارت است از عبادت‌های روزانه، ماهیانه، سالیانه، عیدها، جشن‌ها، طریقه‌ زردشتی‌گری و کُشتی بستن و آداب زناشویی و عروسی و سوگواری و غیره.
زبان اوستایی هم یکی از اصول و پایه‌های زبان ایران است. این زبان به ویژه بخش‌های قدیم آن «گاثه»، بسیار کهنه به نظر می‌رسد و مانند زبان سنسکریت و عربی دارای اعراب است، یعنی پایان کلمه‌ها از روی تغییر عوامل تغییر می‌کرده است و حرکت‌های گوناگون به خود می‌گرفته است، همچنین دارای نشانه‌های جنسی و تثنیه بوده است…

کمتر

سبک شناسی / محمد تقی بهار ملک الشعرا

فارسی باستان

بیشتر

دیگر زبان فارسی باستان است که آن را «فرس قدیم» نامیده‌اند. این همان زبانی است که بر سنگ‌های «بیستون»، «اَلَوَنْد»، صد ستون «تخت جمشید»، دخمه‌های هخامنشی، لوح‌های زرین و سیمین بُنلاد تخت جمشید و جاهای دیگر کنده شده است و مهم‌تر از همه نبشته‌ بیستون است که داریوش شاهنشاه هخامنشی تاریخ بیرون آمدن و به شهنشاهی رسیدن و کارنامه‌های خود را در آن‌جا گزارش داده است و خطی که آثار نام برده بدان نوشته شده، خط میخی است.این زبان نیز یکی دیگر از زبان‌های قدیم ایران است و با اوستایی فرق اندک دارد و آن نیز چون اوستایی دارای اعراب و تذکیر و تأنیث است؛ خط میخی برخلاف اوستایی و پهلوی از چپ به راست نوشته می‌شده است.

کمتر

سبک شناسی / محمد تقی بهار ملک الشعرا

پهلوی

بیشتر

دیگر زبان پهلوی است، این زبان را فارسی میانه نام نهاده‌اند و منسوب است به «پرثوه» نام قبیله بزرگی یا سرزمین پهناور که مسکن قبیله پرثوه بوده و آن سرزمین خراسان امروزی است که از مشرق به صحرای اتابک (دشت خاوران قدیم) و از شمال به خوارزم و گرگان و از مغرب به قومس (دامغان کنونی) و از نیمروز (جنوب) به سند و زابل می‌پیوسته است. مردم آن سرزمین از ایرانیان (سَکَه) بوده‌اند که پس از مرگ اسکندر یونانیان را از ایران رانده دولتی بزرگ و پهناور تشکیل کردند و ما آنان را اشکانیان گوییم و کلمه‌ پهلوی و پهلوان که به معنی شجاع است، از این قوم دلیر که غالب داستان‌های افسانه‌ قدیم شاهنامه ظاهراً از کارنامه‌های ایشان باشد، بر جای مانده است. زبان آنان را زبان «پرثوی» گفتند و کلمه‌ پرثوی به قاعده‌ تبدیل و تقلیب حروف «پهلوی» گردید و در زمان شهنشاهی آنان خط و زبان پهلوی در ایران رواج یافت و نوشته‌هایی از آنان به دست آمده است که قدیم‌ترین همه دو قباله‌ ملک و باغ است که به خط پهلوی اشکانی بر روی ورق پوست آهو نوشته شده و از «اورامان کردستان» به دست آمده است و تاریخ آن به ۱۲۰ پیش از میلاد مسیح می‌کشد.
زبان پهلوی زبانی است که دوره‌ای از تطور را پیموده و با زبان فارسی دیرین و اوستایی تفاوت‌هایی دارد، به ویژه آثاری که از زمان ساسانیان و اوایل اسلام در دست است به زبان فارسی پس از اسلام نزدیک‌تر است تا به فارسی قدیم و اوستایی، چنان که پس از این در جای خود بدان اشاره خواهد شد.
زبان پهلوی از عهد اشکانیان زبان علمی ‌و ادبی ایران بود و یونان‌مآبی اشکانیان، به گفته‌ پژوهشگران، صوری و بسیار سطحی بوده است و از این رو دیده می‌شود که از اوایل سده‌ نخست میلادی به بعد این رویه تغییر کرده سکه‌ها، کتیبه‌ها، کتاب‌های علمی‌ و ادبی به این زبان نوشته شده و زبان یونانی متروک گردیده است و قدیم‌ترین نوشته‌ سنگی به این خط کتیبه اردشیر اول در نقش رستم و شاپور اول است که در شهر شاپور بر روی ستون سنگی به دو زبان پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی کشف گردیده است. زبان پهلوی و خط پهلوی به دو قسمت تقسیم شده است:
۱ـ زبان و خط پهلوی شمالی و شرقی که خاص مردم آذربایجان و خراسان کنونی (نیشابورـ مشهد ـ سرخس ـ گرگان ـ دهستان ـ استوا ـ هرات ـ مرو) بوده و آن را پهلوی اشکانی یا پارتی و برخی پهلوی کلدانی می‌گویند.
۲ـ پهلوی جنوب و جنوب غربی است که هم از نظر لهجه و هم از نظر خط با پهلوی شمالی تفاوت داشته و کتیبه‌های ساسانی و کتاب‌های پهلوی که بر جای مانده به این لهجه است و به جز کتاب «درخت آسوریک» که واژه‌هایی از پهلوی شمالی در آن موجود است، دیگر سندی از پهلوی شمالی در دست نیست، مگر کتیبه‌ها و اوراقی مختصر که گذشت؛ با این حال لهجه‌ شمالی از میان نرفت و در لهجه‌ جنوب لغت‌ها و فعل‌های زیادی از آن موجود ماند که به جای خود خواهیم گفت.
در وجه تسمیه‌ پهلوی اشاره کردیم که این کلمه همان کلمه‌ «پرثوی» است که به قاعده و چم تبدیل حروف به یکدیگر حرف (ر) به (لام) و حرف (ث) به (ه) بدل گردیده و «پلهوی» شده است، پس به قاعده‌ قلب لغتهایی که در همه زبان‌ها جاری است چنان که گویند قفل و قلف و نرخ و نخر و چشم و چمش، این کلمه هم مقلوب گردیده «پهلوی» شد. این لفظ در آغاز نام قومی ‌بوده است دلیر که در ۲۵۰ قبل از میلاد از خراسان بیرون تاخته ‌یونانیان را از ایران راندند و در ۲۲۶ میلادی از میان رفتند ـ و آنان را پهلوان، به الف و نون جمع، و پهلو و پهلوی خواندند، و مرکز حکومت آنان ری، اصفهان، همدان، ماه نهاوند، زنجان و به گفته‌ای آذربایجان بود که پس از اسلام مملکت پهلوی نامیدند ـ در دوره‌ اسلامی ‌زبان فصیح فارسی را پهلوانی‌زبان و پهلوی‌زبان خواندند و پهلوی را برابر تازی گرفتند نه برابر زبان دری و آهنگی را که در ترانه‌های «فهلویات» می‌خواندند نیز پهلوی و پهلوانی می‌گفتند؛ پهلوانی سماع و لحن پهلوی و گلبانگ پهلوی اشاره به فهلویات است.
مسعود سعد گوید:
بشنو و نیکو شنو نغمه‌ خنیاگران به پهلوانی سماع به خسروانی طریق
خواجه حافظ گوید:
بلبل به شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می‌خواند دوش درس مقامات معنوی
شاعری گوید:
لحن او را من و بیت پهلوی زخمه رود و سرود خسروی

کمتر

سبک شناسی / محمد تقی بهار ملک الشعرا

زبان سغدی

بیشتر

دیگر زبان سُغدی است. سُغْد نام ناحیه‌ای است خرم، آباد و پردرخت که «سمرقند» مرکز آن است و در قدیم همه‌ ناحیه میان «بخارا» و «سمرقند» و حوالی آن ایالت را سُغد می‌خوانده‌اند ـ این نواحی در اوایل اسلام به سبب خوبی آب و هوا و نعمت فراوان مشهور شده‌ یکی از چهار بهشت دنیا به شمار می‌آمده است ـ. این نام در کتیبه‌ بزرگ داریوش به نام سوگدیانا آمده است و از شهرستان‌های مهم ایران شمرده می‌شد و زبان مردم آن نیز لهجه ‌یا شاخه‌ای از زبان ایرانی و به سغدی معروف بوده است، این زبان در طول خطی متداول بوده است که از دیوار چین تا سمرقند و آسیای مرکزی امتداد داشته و مدت چند سده در آسیای مرکزی زبان بین المللی به شمار می‌رفته است. هنوز یادگار این زبان در آن سوی جیحون و دره زرافشان و نواحی سمرقند، بخارا، بلخ و بدخشان باقی است و یادگار دیگری نیز از آن در ناحیه «پامیر» متداول است و قدیم‌ترین نمونه‌ای که از این زبان به دست ما رسیده برگ‌هایی است که از کتاب‌های مذهبی مانی پسر فدیک، پیامبر مانویان به خط آرامی، و این برگ‌ها در سال‌های نزدیک، به دست کاوش‌کنندگان آثار قدیم که در ترکستان چین به کاوش و پژوهش پرداخته بودند از زیر خرابه‌های شهر ویران «تورفان» و سایر قسمت‌های ترکستان چین پیدا آمده است و چون آن را خواندند، دانستند که سرودهای دینی مانی و شعرهایی است که در کیش مانوی گفته شده و از آیات کتب مذکور است و نیز برخی سندها از کیش بودایی و فصلی از عهد جدید ترسایان و مطالبی که هنوز حل نشده است در میان آن‌ها است.
هرچند این آیات و اشعار پاره‌پاره و جداجدا و شیرازه فروگسسته است و گویا بازمانده و مرده‌ریگی است از کتاب‌های پارسی مانی «شاپورگان» و کتابی دیگر که نام آن «مهرک ‌نامه» بوده است. اما با وجود این به تاریخ تطور زبان پارسی یاری بزرگی کرده و بسیاری از لغت‌های فارسی را که با لغت‌های اوستا، فارسی باستانی و پهلوی از یک جنس ولی به دیگر لهجه است به ما وانمود می‌سازد و بنیاد قدیم زبان سغدی و بلکه ریشه و پایه‌ زبان شیرین ما را که زبان فردوسی و سعدی است آشکار می‌کند؛ و نیز از کشفیات به زبان‌های آریایی دیگری که زبان «تخاری» و زبان «سکایی» باشد می‌توان پی برد و اکنون مشغول حل لغات و تدارک صرف و نحو آن زبان‌ها هستند.

کمتر

سبک شناسی / محمد تقی بهار ملک الشعرا

قدیمی‌ترین آثار زبان ایرانی

بیشتر

تاریخ‌دانان اسلامی ‌نوشته‌اند نخستین کسی که به زبان پارسی سخن گفت «کیومرث» بود و آشکار است که این سخن افسانه‌ای بیش نیست. اما آنچه تا امروز از روی آثار درست و تاریخی به دست آمده است و قدیم‌ترین کلامی‌ که از زبان ایرانی در دست ما است همان سخنان اشو زرتشت سپیتمان است که در سرودهای دینی «گاثه» آمده است و پس از آن بخش‌های قدیم اوستا که غالب آن‌ها نیز نظم است نه نثر؛ گاثه به زبانی است که آریایی‌های هند نزدیک بدان زبان کتاب‌های دینی و ادبی قدیم خود را تألیف و نظم نموده‌اند، نام کتاب زردشت چنان که گذشت «اوپستاک» بود و گاهی از آن کتاب به عبارت «دَیّن» تعبیر می‌شده است. به ویژه در کتاب پهلوی «بندهش» به جای اوستا همه جا «دین» آمده است و خط اوستایی را هم بدین مناسبت «دَینْ دِپیوَریه» گویند، یعنی خط دین و در «دینکرت» و سایر کتابها هرجا که گوید «زردشت دین آورد» مرادش اوستا است. دیگر، کتیبه‌هایی است که از هخامنشیان بر جای مانده است که مهم‌ترین آن‌ها کتیبه‌ بهستان (= بیستون) است و ما اکنون اشاره‌هایی به مجموع کتیبه‌های سنگی و سفالی می‌نماییم:

۱ـ در شهر پازارگاد یا پاسارکاد عبارتی بوده است به خط میخی که: «من، کورش، پادشاه هخامنشی‌ام» و نیز مجسمه‌ای از زیر خاک در ۱۳۰٧ به کوشش پروفسور هرتسفلد بیرون آمده و بر آن نبشته است: «من، کورش، شاه بزرگم».


۲ـ کتیبه‌ بیستون
این نوشته بر تخته سنگی بزرگ در دره کوچکی از کوه معروف به بیستون (بغستان) از سوی «داریوش» کنده شده است، و در زیر نبشته‌ها صورت داریوش است که پای خود را بر زبر مردی که بر زمین به پشت درافتاده است نهاده و کمان در دست دارد و پیش روی او نه نفر از طاغیان به ریسمان بسته با جامه‌های گوناگون دیده می‌شوند و بر بالای صفه پیکر «فَرَوَهَرْ» نمودار است و پشت سر داریوش دو تن از بزرگان ایستاده‌اند. داریوش در اینجا دو کتیبه دارد: یکی کتیبه‌ بزرگ به خط میخی و به زبان فارسی قدیم، عیلامی ‌و بابلی در دو هزار کلمه؛ دیگر کتیبه‌ای کوچک به زبان فارسی و عیلامی ‌در صد و پنجاه کلمه. خلاصه‌ این نوشته‌ها شرح فتوحات داریوش و فرو نشاندن فتنه‌ بردیای دورغین «گئوتامای مغ» و داستان نه تن از طاغیان است. این کتیبه مهم‌ترین کتیبه‌های هخامنشی است و از روی این نوشته‌ها بخش بزرگی از تاریخ هخامنشی روشن می‌گردد.


۳ـ کتیبه‌ تخت جمشید
در وادی مرودشت که رود «کور» از میانش جاری است، در دامنه کوه رحمت، پشت به مشرق و روی مغرب بر کمر کوه چند کاخ و عمارت بزرگ بوده است، و شهری هم ـ که به احتمال زیاد «پارس» نام داشته و پیش از شهر «سْتَخْرْ» و پس از شهر «پارسَ کْرتَ» پایتخت «فارس» بوده است و یونانیان آن را «پرس‌پولیس» خوانده‌اند ـ در پیرامون این عمارات وجود داشته است.

کمتر


تاریخ زبان فارسی / پرویز ناتل خانلری

کتاب «تاریخ زبان فارسی» دکتر پرویز ناتل خانلری احتمالاً هنوز مهمترین منبع درسی و پژوهشی دربارهٔ تاریخ زبان فارسی است. کتابی که نه دچار سخت‌خوانی متن‌های آکادمیک است نه ذره‌ای از قواعد علمی زبان‌شناسی و دستور زبان فاصله گرفته است. در این کتاب زبان فارسی امروز را در کنار اجداد کهنسالش می‌بینید. شباهت‌های ژنتیکی‌اش را به‌روشنی درک می‌کنید. تفاوت‌هایش را مو به مو متوجه می‌شوید. از ساختار صوتی واژه‌های فارسی سر در می‌آورید. استخوان‌بندی نیاکان فارسی را در آفتاب پژوهش گسترده و کم‌مانند خانلری مشاهده می‌کنید. شیوه و روند تکامل فارسی را از نظر می‌گذرانید. زبان فارسی را در خط‌های غیر عربی تماشا می‌کنید. صامت‌ها و مصوت‌ها و شیوه‌ها و خصلت‌های پیوندی‌اش درمی‌یابید. همهٔ شکل‌های فعل و فعل‌سازی‌اش را می‌شناسید. خلاصه بگوییم: از دی‌ان‌ای فارسی تا رگ‌ها و هیکل و سیمایش را به‌تمامی در این کتابِ بزرگ بازخواهید شناخت. این کتاب به‌خوبی نشان می‌دهد که این زبان بزرگ ــ با این همه فراز و نشیب ــ چگونه توانسته است به زبان مشترک چندین حوزهٔ تمدنی و میلیون‌ها انسان در گذار تاریخ تبدیل شود. نشان می‌دهد که هر شاعر و هر نویسنده از کدام پهنه‌هایش سر بر کشیده‌اند و هر کدام چه‌ها به او بخشیده‌اند. زبان فارسی را در این کتاب مادری دل‌انگیز و سرسخت و جوان‌کهنسال خواهید یافت که شنیدن صدایش کافی نیست. باید وجب به وجب تماشایش کرد و اصوات جز به جزء وجودش را غرق لذت شد. کتابی برای همهٔ آنها که زبان ــ این میراث بشری ــ را گرامی می‌دارند. برای همهٔ آنها که زبان فارسی را گرامی می‌دارند. گرامی می‌خواهند.
تحریریهٔ نشر نو

دسترسی

دستور تاریخی زبان فارسی

دسترسی

درباره زبان فارسی / پرویز ناتل خانلری

دسترسی

زبان پهلوی: ادبیات و دستور آن / ژاله آموزگار

بیش از نیم قرن است که تدریس زبان و ادبیات پهلوی به طور رسمی در دانشسرای عالی و دانشگاه تهران و سپس در دیگر دانشگاههای ایران آغاز شده است. ابهام خاص این خط آن را در هاله ای از رمز و راز فرو می برد و نزدیکی واژگان و دستور زبان آن به فرزند شیرین زبانش فارسی علاقه به فراگیری آن را حتی در غیر دانشجو بر می انگیزد. 

بخش عمدهٔ نوشته‌های این زبان کتاب‌هایی است که به زبان پهلوی باقی مانده‌است اما این بخش عمده، چنان که نویسندگان یادآوری کرده‌اند، قسمت اعظم آن، پس از اسلام و تا حدود قرن چهارم هجری قمری نوشته شده‌است و مطالب نوشته‌ها روایات و سنت‌های دینی و ادبی و کتبی و شفاهی زرتشتیان دوره ساسانی . کتاب با وجود حجم کمی که دارد جامع تمام نیازمندی‌های کسانی است که می‌خوهاهند زبان پهلوی را فراگیرند و از تاریخ ادبیات آن زبان و نیز دستور آن، در عین حال، آگاهی یابند.

دسترسی

توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی / محمد رضا باطنی

دسترسی

تاریخ زبان فارسی / محسن ابوالقاسمی

کتاب «تاریخ زبان فارسی»، در روایتی مختصر و مفید تاریخ زبانهای ایرانی را از دوره باستان تا دوره نو دنبال می کند و نمونه هایی از زبان فارسی باستان و میانه با خط همان زمان همراه با آوانویسی و برگردان امروزی آورده شده است. این کتاب در سه بخش تألیف شده است: بخش اوّل کتاب به زبان فارسی در دوره باستان – که از ورود ایرانیان به ایران، در حدود هزاره اول پیش از میلاد مسیح، آغاز می شود و با سقوط هخامنشیان پایان می یابد – اختصاص یافته است. بخش دوم کتاب به زبان فارسی در دوره میانه – که از سقوط هخامنشیان شروع می شود و تا تأسیس دولت صفاری ادامه می یابد – تخصیص یافته است. بخش سوم کتاب، به دوره نو – که از تأسیس دولت صفاری آغاز می شود و تاکنون ادامه می یابد – اختصاص داده شده است. در هر بخش به گونه های زبان ایرانی و فارسی، ویژگیهای دستوری، الفبا، واژگان و شعر توجه شده و نمونه هایی از اشعار و نوشته ها به همراه ترجمه ارائه گردیده است. در پایان کتاب، فهرستی از واژه های فارسی آورده شده است که صورتهای کهن آنها در متنهای برگزیده شده این کتاب به کار رفته است.

دسترسی

تاریخ مختصر زبان فارسی / محسن ابوالقاسمی

دسترسی

دستور تاریخی زبان فارسی / محسن ابوالقاسمی

کتاب «دستور تاریخی زبان فارسی» تألیف دکتر محسن ابوالقاسمی، در واقع جلد دوم کتاب «تاریخ زبان فارسی» ایشان به شمار میرود، در این کتاب، دستور زبان فارسی در هر یک از دوره‌های سه‌گانه فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی دری به شکل مقایسه‌ای توصیف شده و رابطه هر دوره با دوره پیش از آن، بازنموده شده است. مؤلف دانشمند مباحث دستوری این سه دوره را در دوازده فصل توصیف کرده و در هر بحث مثالهای فراوانی آورده و در ضمن آوردن متون، صورت کهن بسیاری از واژه‌های امروز را نشان داده است. در پایان کتاب واژه‌نامه اوستایی و فارسی باستان آورده شده و با ارجاع به متن کتاب، درباره هر واژه توضیحاتی ارائه گردیده است.
پیشگفتار
شرح نشانه های الفبایی / فصل اول: نظام آوایی / فصل دوم: اسم
فصل سوم: صفت / فصل چهارم: عدد / فصل پنجم: ضمیر / فصل ششم: فعل
فصل هفتم: قید / فصل هشتم: حرف اضافه / فصل نهم: حرف ربط
فصل دهم: اصوات / فصل یازدهم: واژه‌سازی / فصل دوازدهم: جمله
واژه‌نامه اوستایی و فارسی باستان / نشانه‌های اختصاری / کتابنامه
معادل انگلیسی برخی از اصطلاحات

دسترسی

زبان فارسی و سرگذشت آن / محسن ابوالقاسمی

دسترسی

آشنایی با تاریخ زبانهای ایرانی / کورش صفوی

زبان‌های ایرانی، شاخه‌ای از زبان هند و ایرانی‌اند که آن نیز زیرمجموعه‌ی زبان‌های هند و اروپایی به شمار می‌رود. تاریخچه‌ی زبان فارسی از کهن‌ترین اعصار و هم‌چنین روند تکامل این زبان در دوره‌های تاریخی مختلف موضوعاتی است که در کتاب حاضر به آن‌ها اشاره شده است. نگارنده در کتاب با هدف تهیه درس‌نامه‌ای مقدماتی برای دانشجویان و علاقه‌مندان مطالعات زبان‌شناختی، بر دو نکته‌ی اصلی تاکید دارد: نخست تکیه بر تاریخ زبان فارسی که سبب می‌گردد حجم وسیع‌تری از اطلاعات به شرح ویژگی‌های زبان فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی دری اختصاص یابد. و دوم مروری بر تاریخ سیاسی اجتماعی ایران که به نظر می‌رسد برای درک بهتر تاریخ زبان‌های ایرانی راه‌گشاست. مطالب کتاب با مبانی زبان‌شناسی و اصطلاحات متداول و امروزی مورد استفاده در مطالعات زبان‌شناختی همسو است. بررسی خانواده‌ی زبان‌های هند و اروپایی و خویشاوندان زبان‌های ایرانی و تاریخچه‌ای از اقوام آریایی مهاجر به هند و ایران موضوع نخستین فصل کتاب است. در ادامه اقوام غیرآریایی عصر باستان در فلات ایران و سرزمین‌های هم‌جوار معرفی می‌شوند. برای مطالعه‌ی زبان‌های ایرانی، یک تقسیم‌بندی سه‌گانه وجود دارد که زبان‌های ایرانی را به دوره‌ی باستان، میانه و جدید تقسیم می‌کند. نویسنده گروه زبان‌های عصر باستان به زبان سکایی، مادی، اوستایی و فارسی باستان اشاره دارد و از این میان چون شواهد بیش‌تری از فارسی باستان باقی است، بیش‌تر مطالب نیز به این زبان اختصاص دارد. در بخش زبان‌های دوره‌ی میانه نیز زبان‌های فارسی میانه‌ی شرقی (بلخی، سکایی، سغدی، خوارزمی) و غربی (پارتی و پهلوی ساسانی) بررسی می‌شوند. در بخش پایانی (عصر جدید) نیز تغییر و تحولات زبان فارسی در عصر اسلامی هم‌چنین جنبه‌های مختلف زبان فارسی دری بررسی می‌گردد.

دسترسی

آشنایی با زبان‌شناسی در مطالعات ادب فارسی / کورش صفوی

اثر حاضر، سومین دفتر از مجموعة «نگین‌های زبان‌شناسی» است. این مجموعه با هدف تدوین آثار مربوط به مطالعات حوزة زبان‌شناسی منتشر می‌شود. این دفتر، جهت آشنایی علاقه‌مندان به مطالعات ادبی و خصوصاً حوزة ادب فارسی نگاشته شده است. مطالب اثر به صورت درس‌نامه و در دو بخش کلی تدوین شده است. بخش نخست، به معرفی مبانی زبان‌شناسی اختصاص دارد. نگارنده در بخش دوم، به چگونگی کاربرد این مبانی و ابزارها را در پژوهش زبان و ادب فارسی مورد مطالعه قرار داده است. نظام زبان، آواشناسی زبان فارسی، واژگان زبان فارسی، صرف، نحو، معنی‌شناسی، کاربردشناسی و نظام نوشتاری مباحث مقدماتی و مبانی بحث هستند که در بخش نخست ذکر شده‌اند. در بخش دوم، مطالبی چون نشانه‌شناسی، بازی‌نشانه‌ها، موسیقی در متن، تخیل در متن، تحلیل متن و سبک‌شناسی گنجانده شده است. اثر حاضر، گام مهمی در بومی کردن دانش زبان‌شناسی محسوب می‌شود.

دسترسی

زبان های ایرانی / م . ارانسکی / علی اشرف صادقی



زبان‌های ایرانی یکی از شاخه‌های زبان‌های هندوایرانی از خانواده بزرگ زبان‌های هندواریایی را تشکیل می‌دهد. منظور از اصطلاح زبان‌های ایرانی یا زبان‌های ایرانی‌تبار، گروهی از زبان‌ها است که همگی ریشه در یک زبان باستانی به نام زبان نیا-ایرانی داشته‌اند و به معنی زبان‌های مرتبط با واحد سیاسی کشور امروزی ایران نیست.
زبان‌های ایرانی دو ریشه مشترک باستانی دارد و به گویش‌های مختلف و هر گویش به لهجه‌های مختلف استعمال می‌شود. بعضی از گویش‌های زبان ایرانی به خاطر تفاوتهای ظاهری در نحوه استفاده از عبارات و ترکیب‌ها، امروزه خود به عنوان یک زبان نام برده می‌شوند.
زبان‌های ایرانی نو در ایران و افغانستان متمرکزند. نمایندگانی از این زبان‌ها را در تاجیکستان، عراق، سوریه، ترکیه، ازبکستان، ترکستان چین و شبه‌قاره هند هم می‌توان یافت.

دسترسی

چالش میان فارسی و عربی در سده های نخست / آذرتاش آذرنوش

آگاهی‌های ما درباره‌ی ایران، ایرانی، ایرانیت و نیز درباره‌ی فارسی دری در سده‌های نخست اسلام هنوز مه‌آلود و ازهم‌گسیخته است.
از روند عمومی تاریخ و مسکن‌گزیدن عرب‌ها در ایران آگاهیم، اما درست نمی‌دانیم جامعه‌ی عرب‌نژادِ تازی‌زبان چگونه با توده‌ی ایرانیان فارس‌زبان رابطه برقرار می‌کرد، چگونه دسته‌های بی‌شمار عرب در جامعه‌ی ایران تحلیل رفتند، چرا زبان عربی، با همه‌ی توانمندی‌های دینی و ادبی و علمی و سیاسی، نتوانست جای زبان فارسی را بگیرد، فارسی کجا بود و پیش از آن‌که سربرکشد چرا دیرزمانی در تاریکی پایید. کی و کجا به نگارش درآمد و چگونه زبان رسمی ایران شد، این زبان نوپا که پشتوانه‌ای بس کهن داشت چگونه می‌توانست زبان نیرومند و مقدس عربی را در کنار خود تحمل کند، یا چه شد که عربیِ فراگیر، اندک‌اندک دامن درمی‌کشید تا زبان رقیب، همه‌جا پا بگیرد و عربی را در حوزه‌ی دین و دانش محدود سازد؟
با تغییر اندک، برگرفته از پیشگفتار مؤلف
در این کتاب مؤلف در پی طرح پرسش‌های بنیادین درباره‌ی زبان فارسی به‌عنوان مهم‌ترین گنجینه و سرچشمه‌ی هویت ایرانی و آغاز پژوهشی شایسته‌تر یا پاسخ به این پرسش‌ها و دامن زدن به استمرار چنین پژوهش‌هایی است.
مؤلف کتاب دکتر آذرتاش آذرنوش استاد دانشکده‌ی الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران است.

دسترسی

راهنمای زبان های ایرانی – جلد اول: زبان های ایرانی باستان و ایرانی میانه

زبان های ایرانی نو در ایران و افغانستان متمرکزند. نمایندگانی از این زبان ها را در عراق، سوریه ترکیه، اتحاد شوروی (قفقاز، آسیای مرکزی ، پامیر) ترکستان چین، شبه قاره هند و در کرانه های عرب نشین خلیج فارس هم می توان یافت . بدین ترتیب زبان های ایرانی نو، از نظر جغرافیایی ناحیه ای تقریبا به همان اندازه گستره زبان های هندو آریایی را در بر می گیرند، هر چند از نظر شمار گویش وران مشابهتی در میان نیست و زبان های ایرانی نو تقریبا 55 میلیون گویش ور دارند. به لحاظ تاریخی، ایرانی نو، مانند هر اصطلاحی که برای تعریف یک دوره زبانی به کار می رود، از منظر جامعه شناسی زبان با تاکید بر زبان یا زبان های غالب تعیین می شود. در مورد ایرانی نو، فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در سده هفتم میلادی و سده های بعدی اسلامی شدن نواحی ایرانی زبان، زمینه پیدایی فارسی نو را به عنوان زبان جدید غالب از لحاظ فرهنگی از میان مجموعه پیچیده ای از چند زبان فراهم آورد. جلد دوم راهنمای زبان های ایرانی از مجلدی به همین نام است که جلد اول آن به بررسی زبان های ایرانی باستان و ایرانی میانه پرداخته بود.

دسترسی

راهنمای زبان های ایرانی – جلد دوم: زبان های ایرانی نو

زبان‌های‌ ایرانی‌ نو در ایران‌ و افغانستان‌ متمرکزند. نمایندگانی‌ از این‌ زبان‌ها را در عرازز، سوریه‌ ترکیه‌، اتحاد شوروی‌ (قفقاز، آسیای‌ مرکزی‌، پامیر) ترکستان‌ چین‌، شبه‌ قاره‌ هند و در کرانه‌های‌ عرب‌نشین‌ خلیج‌فارس‌، هم‌ می‌توان‌ یافت‌. بدین‌ ترتیب‌ زبان‌های‌ ایرانی‌ نو، از نظر جغرافیایی‌ ناحیه‌ای‌ تقریباً به‌ همان‌ اندازه‌ گستره‌ زبان‌های‌ هندو آریایی‌ را دربر می‌گیرند، هر چند از نظر شمار گویش‌وران‌ مشابهتی‌ در میان‌ نیست‌ و زبان‌های‌ ایرانی‌ نو تقریباً ٥٥ میلیون‌ گویش‌ور دارند. به‌ لحاظ‌ تاریخی‌، ایرانی‌ نو، مانند هر اصطلاحی‌ که‌ برای‌ تعریف‌ یک‌ دوره‌ زبانی‌ به‌کار می‌رود، از منظر جامعه‌شناسی‌ زبان‌ با تأکید بر زبان‌ یا زبان‌های‌ غالب‌ تعیین‌ می‌شود. در مورد ایرانی‌ نو، فروپاشی‌ شاهنشاهی‌ ساسانی‌ در سده‌ هفتم‌ میلادی‌ و سده‌های‌ بعدی‌ اسلامی‌ شدن‌ نواحی‌ ایرانی‌ زبان‌، زمینه‌ پیدایی‌ فارسی‌ نو را به‌ عنوان‌ زبان‌ جدید غالب‌ از لحاظ‌ فرهنگی‌ از میان‌ مجموعه‌ پیچیده‌ای‌ از چند زبان‌ فراهم‌ آورد.جلد دوم‌ راهنمای‌ زبان‌های‌ ایرانی‌ از مجلدی‌ به‌ همین‌ نام‌ است‌ که‌ جلد اول‌ آن‌ به‌ بررسی‌ زبان‌های‌ ایرانی‌ باستان‌ و ایرانی‌ میانه‌ پرداخته‌ بود

دسترسی

نگارش و ویرایش / احمد سمیعی گیلانی

اهمیت فنّ نگارش در آن است که وظیفه سترگ انتقال میراث علمی و فرهنگی به نسل های آینده را تنها با یاری گرفتن از آن می توان ادا کرد و آهنگ پیشرفت مادی و معنوی جامعه با سرعت و سهولت و صحت این انتقال متناسب است.کتاب حاضر در دو دفتر تنظیم شده است: نگارش و ویرایش.در بخش نگارش، پس از بیان کلیات به ترتیب زبانِ نوشته؛ خصایصِ بلاغیِ زبان و راه های پروردن معانی مطرح می شود. در بخش ویرایش، پس از مقدّمه ای با عنوان «آشنایی با حرفه ی ویراستاری» ابتدا انواع خدمات ویرایشی و سپس مراحل خدمات ویرایشی، ویرایشِ زبانی و ویرایش فنّی بیان می شود. در بخش ضمائم، مطالبی مانند نمونه های گزارش بررسی و ارزیابی صفحه عنوان، صفحه عنوان لاتین، صفحه حقوق، واژه نامه، شرح اعلام، فهرست مندرجات، نمونه های جدول، نمودار و نقشه، نمونه هایی از معرفی کتاب، نمونه های غلطنامه و استدراک، جدول آوانویسی زبان فارسی، جدول حرف نویسی، مصوّت های اضافی در نظر گرفته شده است. بخش پایانی کتاب شامل کتابنامه است.

دسترسی