سبک آذری


فرهنگنامه ها


واژگان وابسته


تارنماهای وابسته


کتاب های وابسته


سینمای وابسته




دستاوردهای معماری که در این فصل مورد بررسی قرار می‌گیرد، بیش از چهارصد سال از تاریخ ایران را شامل می‌شود. نیمه اول دوره مورد نظر ما یکی از دوره‌های متغیر در قلمرو قدرت سیاسی است که تغییر مرزها را نیز به دنبال داشت. ایران فقط در نیمه دوم این دوره بود که تحت اقتدار سیاسی واحدی به میزانی از امنیت و آرامش دست یافت. داستان معماری این دوره از سبک معماری ایلخانان و تحول و توسعه آن در غرب و جنوب ایران، در زمان سلسله‌های بعد از ایلخانان شروع می‌شود. این سبک، همان سبکی است که در ربع پایانی قرن هشتم/ چهاردهم به ماوراءالنهر منتقل شد. سهمی که تیمور و خاندان او در رواج سبک معماری داشتند ـ نخست در ماوراءالنهر و سپس در شرق ایران یعنی مراکز قدرت تیموری ـ بسیار حساس است. فعالیت در زمینه معماری پس از زوال سیاسی تیموریان در میانه قرن نهم/ پانزدهم، تحت حمایت سلسله‌های ترکمان به غرب ایران منتقل شد. این رشته از فعالیت با شاه اسماعیل و جانشینان او ادامه یافت و سبک هماهنگ و همگونی پدید آمد و در سرتاسر قلمرو صفوی پراکنده شد.
عمارات باقیمانده در بردارنده نمایه محدودی از سلیقه و الهامات این دوره است. درمورد شماری از آثار و بناهای مهم این دوره به غیر از چند عمارت معروف، می‌باید بررسی مفصل و علمی صورت گیرد. پیش از دوره صفوی، از جمله بناهای غیرمذهبی مهمی که باقیمانده چند دستگاه کاروانسرا است. از معماری کاخ‌ها به ندرت می‌توان اثری مشاهده کرد. آثاری که تا سده پیش هنوز پابرجا بود به عمد یا ندانم‌کاری و غفلت از بین رفت. عوامل طبیعی نیز مزید بر علت شد؛ نکته خنده‌دار این که بناهای قدیمی‌تر که از زلزله‌ها جان سالم به در برده بود در دوره تیموری تعمیر شد ولی بعدها تخریب گردید. این عمارات متأخر که با جاه طلبی بیشتر و وسیع‌تر طراحی شده بود، فاقد استحکام ساختاری دوره‌های پیشین بود. از این رو در زمان حال جستار در این زمینه موقتی و در معرض تغییر خواهد بود، چون هر لحظه بررسی‌ها و مطالعات بیشتر به درک و فهم عمیق‌تری می‌انجامد. این مسأله به ویژه بستگی به جنبه‌ها و وجوه اجتماعی و کردوکاری معماری ایران دارد.
ماهیت عمارات عظیم مذهبی در این بود که جنبه و وجه معماری و ساختمانی در درون دیوار‌های محصور توسعه می‌یافت: بنابراین پیش‌طاق مشخصه و وجه غالب نمای پیشین بیرونی می‌شد. به طور کلی عمارات کوچک‌تر و فشرده‌‌تر نظیر آرامگاه و کوشک و کاخ از بناهای استواری بود که به رابطه منطقی بین اندرونی و بیرونی نیاز داشت. اما چشمگیرترین و مهم‌ترین تحول در زمینه تزئین صورت گرفت. در دوره مورد بحث ما با استفاده از روکش که به طور مصنوع کردوکار ساختمانی داشت (ولی در واقع چیزی جز زینت و آرایه محض نبود) ویژگی‌های ساختمانی پوشیده و نهفته می‌ماند. آرایه‌هایی نظیر مقرنس (عناصر تحمیلی منشوری شکل در آجر، گچ و یا چوب که یا سطح منحنی طاقگان را می‌پوشاند و یا اینکه به گونه قرنیز عمل می‌کرد و اغلب تزئین استالاکتیت گفته می‌شد) و شبکه پیچیده‌ای از تاوه‌ها برای پوشش مربع تا دایره به کار می‌رفت. اما یکی از ویژگی‌های بی‌نظیر معماری ایران در این دوره چندرنگی تزئین سطح بود. کاشی‌های سفالینه لعابدار که با فنون مختلف در سطح دیوار به کار می‌رفت، مصالح و واسطه اصلی تزئین بود؛ از طلاکاری و نقاشی هم استفاده می‌شد ولی به دلیل تطاول زمان و آب و هوا، از آنها چیزی باقی نمانده است. تأثیرات سه بعدی دوره آغازین کمتر پیگیری شد. گچ‌بری‌های منقور و منقوش عمیق به تدریج مورد غفلت قرار گرفت. اندرونی آرامگاه امامزاده خواجه عمادالدین در قم (ساخته شده در سال 1399م.) کاملاً با گچ چندرنگی پوشیده شده است. این کار برای حجار و نقار کار شاقی بود، اما سبک آن هنوز باستانی می‌نمود. در قرن پانزدهم تکنیک کار کاملاً متفاوتی از تزئین گچی رواج یافت. سبک جاری تزئین منحصر به نقش برجسته‌های گچی شد که بعدها منقوش و مطلّا گردید.
توسعه سبک آل‌مظفر را می‌توان در تاریخ دو بنای مذهبی برجسته یعنی مسجد جامع یزد و مسجد جامع کرمان پیگیری کرد. مسجد جامع ورامین که بین سال‌های 1322م. و 1326م. ساخته شد، بر پایه‌ پلان عمومی بود که مسجدهای عمومی ایران بعدها کمتر از آن مایه گرفتند. پیش‌طاق ورودی قوس‌دار عظیم آن مسلط بر نمایی پیشین بیرونی آن است. در میانۀ هریک از چهار نمای قوس‌دار صحن داخلی آن، یک ایوان ( نوعی کاو دیوار طاق‌دار و قوس‌دار) تعبیه شده است. در آن سوی ایوان رو به سوی قبله (یعنی به سمت مکه) محراب مربع شکلی با گنبد ایجاد شده است چون در نقشۀ کف، این ایوان‌ها را می‌توان به صورت بازوان یک چلیپا دید، لذا به این نوع مساجد عنوان چلیپایی برازنده است. مسجد ورامین از نخستین مسجدهایی است که در آن این ویژگی‌ها و جنبه‌ها از همان آغاز به کار رفته است. این مشخصه‌ها در یزد در عمارت موجود مسجدی بازنمایی شده است. رکن‌الدین محمد یکی از رجال محلی و از وابستگان سلطان ابوسعید، در شمال شرق این مسجد کهن محراب گنبدی مربع شکل عظیمی تعبیه کرد. مقرنس‌هایی که هشت ضلعی را به دایره تبدیل کرد، گنبد درونی دو پوستۀ متکی بر سکنج‌ها را پوشانده است. گنبد بیرونی از ساقه گنبد نسبتاً کوتاهی بیرون زده است؛ گنبد درونی مجوف و بیضی شکل است. در سال 1331م. ایوانی در برابر محراب گنبدی ساخته شد. نمای پیشین ایوان مرکب از روزنه قوس‌دار رفیعی است که در جدار مربع‌الرأس قرار دارد. خود ایوان به میزان شایان توجهی در عمق امتداد یافته تا اینکه به محراب رسیده است؛ و نیمرخ طاقگان آن نیمرخ قوس را بازنمایی کرده است. ایوان‌های واقع در سه جهت دیگر صحن هرگز ساخته نشدند، ولی کاملاً روشن است که پلان اصلی آن نوعی پلان چلیپانی بوده است. حدود ده سال پس از تکمیل ایوان محراب، در شرق آن مدخل تزئینی سترگی برپا شد. این مدخل تزئینی، یک روزنه قوس‌دار است که در جدار مربع‌الرأس آراسته به دو مناره قرار گرفته است. دیوار پشتی روزنه مجوف به دو ردیف نقش افقی تقسیم شده است. در پایین یک سینه سنتوری مقوّس بر بالای درب مربع‌الرأسی قرار گرفته است: در بخش فوقانی طاقگان نیمکره‌ای مزین به مقرنس‌ها در بالای دو قوس زاویه‌ای سکنج وجود دارد. یک چنین ترکیب‌بندی مدخل تزئینی و دو مناره، بیشتر در مدخل تزیینی مسجدی در اشترجان در نزدیکی اصفهان به کار رفته بود که تاریخ کتیبۀ آن 715/16-1315 است. مدخل تزئینی یزد و عمودوارگی مفرط آن نمود و تأثیر غیرمتعارفی را باعث شده است.
 شاه یحیی در سال 1362م. از سوی عموی خود شاه شجاع دومین شاه خاندان مظفری در یزد به حکومت پرداخت. به احتمال با تشویق او بود که وزیرش امیر رکن‌الدین شاه حسن در سال 1367م. مقصوره‌ای مشرف بر سمت شرقی محراب گنبدی و ایوان برپا کرد. هدف از تعبیه این تالار ایجاد فضای اضافی در قلمرو محراب بود. به دلیل پهنای عظیم سقف آن یعنی 1/8 متر، روش جدیدی از طاق‌بندی به کار رفت. در فواصل یک دیوار طولی تا دیوار دیگر، قوس‌های متقاطع پهنی قرار گرفت و فضای بین آنها پر شد تا تشکیل یک طاق تونلی بدهد. در سمت غربی محراب و ایوان مقصوره مشابهی قرار گرفت و در عین حال که عرض آن شبیه عرض مقصوره شرقی بود، ولی پهنای آن وسیع‌تر بود. در اینجا نیز از قوس‌های متقاطع ولی باریک‌تر استفاده شده است. در رأس سوراخگیرهای تونلی شکل، سردیس‌های گنبدی کوچکی قرار دارند. این مقصوره غربی هم به احتمال به دستور امیر رکن‌الدین شاه حسن و یا به گمان فراوان در سال 819/1414 در زمان سلطنت شاهرخ ساخته شد.
این قاعده طاق‌بندی امکان بام‌بندی فضاهای وسیع‌تر را تا به آن روزگار فراهم ساخت. تعبیه دریچه‌های پنجره‌ای در فضای پر شدۀ بین قوس‌های متقاطع، نورگیری پنجره‌های فوقانی را مقدور می‌ساخت. این قاعده بیشتر در شرق ایران ظاهر شده و در مسجد کرمانی مشرف بر مدخل ورودی مجتمع زیارتگاهی تربت شیخ جام به کار رفته بود. گولومبک تاریخ این مسجد را در سال 673/1362 قرار داده است. محراب این مسجد برخلاف مقصوره‌های مسجد جامع یزد یعنی در جایی که محراب در سمت کوتاه آن قرار داشت در میانه جهت طولی که دیوار قبله را تشکیل می‌داد، قرار گرفته ست. معمار آن از اهالی کرمان بوده است و بعید نیست که طاق متقاطع آن در غرب و جنوب ایران هم توسعه یافته باشد، چون بعدها در اصفهان به کار رفت یعنی در سال 1366م. در بنای مدرسه‌ای در مسجد جامع که به دستور قطب‌الدین شاه محمود مظفری ساخته شد. این طاق در پشت ایوان شرقی مسجد ساخته شد و مرکب از یک صحن طولانی و باریک با طاقگان دو طبقه در سمت شرق و غرب و ایوانی در جهت شمالی و جنوبی بود. در پشت ایوان جنوبی مسجدی قرار داشت که محور طولی آن از شرق به غرب بود. بام‌بندی آن مرکب از چهار قوس متقاطع بود که از شمال به جنوب امتداد داشت و لنگه داخلی به صورت فضای وسیع و مجزایی در آمده بود تا محراب بزرگ را که قوسی در زاویه‌های راست بالای آن تا دو قوس متقاطع قرار داشت، در خود جای دهد. دهانه‌های سمت جنوبی مشرف بر محراب نشان دهندۀ امکان چگونگی ایجاد نورگیری پنجره فوقانی بود. در بالای محراب دو قاب کتیبه‌ای کوچک دربرگیرنده نام معماران وجود داشت؛ یعنی البنّاشمس بن تاج و فخربن‌الوهاب شیرازی.
در روزگار کاشی لعابی رنگین از مصالح پذیرفته شدۀ تزئین رویه بود. در این قلمرو دو تکنین دوشادوش هم به کار می‌رفت؛ کاشی معرق و کاشی موزاییک. در کاشی معرق، عناصر چند ضلعی لعابی در آجر و یا سطح سفال بدون لعاب خاتم‌بندی می‌شد تا نقوشی را به وجود آورد و بخش‌های غیرلعابی در تقابل با بخش‌های لعابی قرار می‌گرفت. در کاشی موزاییک، کل سطح آن لعابدار می‎شد و بخش‌های مجزای رنگ نقاری می‌گردید و متناسب با بخش کناری می‌شد. کاشی معرق پیش‌تر در ایام سلجوقیان به کار می‌رفت. کاشی موزاییک در این زمان برای نخستین‌بار در آرامگاه اولجایتو خدابنده در سلطانیه به کار رفت؛ و در نمای پیشین مدخل آرمگاه بابا قاسم- که در سال 1340م. تکمیل شده به اوج خود رسید. کاشی‌کاری نمای پیشین مدخل مسجد جامع کرمان به تاریخ 750/1349 کار شده و بیار آسیب دیده است، ولی آنچه باقی مانده برای ارائه نمود و تأثیر هدف اصلی آن بسنده می‌نماید. ترکیب‌بندی نمای پیشین- که بسیار منطقی و موزون است- برای نسل‌های بعد محک و معیار برجسته‌ای شد. دور جدار قوس را نوار پهنی از کتیبه نسخ به رنگ سفید در زمینه‌ای از طوماربندی پیچکی به رنگ آبی روشن، در پس‌زمینه‌ای از آبی سیر، فراگرفته است. هریک از پاکار قوس‌ها بر روی پاسنگ ستون کوتاهی به سه ردیف از طاقگان کاذب تقسیم می‌شود. قطاع قوس مدخل مرکب از گچ‌بری مارپیچ و در هم تافته است که در دو پایه پیچیدگی خود را از دست می‌دهد. درب ورودی در درون قوس تعبیه شده و لذا اتاقک مستطیلی به دست آمده، به صورت نوعی مقرنس نیمکره طاقدار درآمده است. تزئین کاشی موزاییک تا حدودی در طاقگان کاذب پاکار قوس‌ها و در نوارهای محصور آنها باقیمانده است. اینها با رنگ‌هایی سفید و زرد و دو سایه روشن از آبی همراه با پیچک‌های درهم تابیده- که از یک گل سرخ و یا ستاره‌ای در میان توسعه یافته- تزئین شده است.