صومعه








برخلاف آن‌چه گه‌گاه ادعا می‌شود نظام الملک بنیاد گذار مدارس نبود، و نیز مدارس تنها مراکز آموز عالی در دوره سلجوقی نبودند. اما وی، در رونق و شکوفایی دوران جدید که در زمان سلجوقیان آغاز شد تأثیر مستقیمی برجای نهاد و سبب گردید دیگر نهاد‌های آموزشی آن روزگار تحت الشعاع مدارس وی قرار گیرند. و نیز باعث تبدیل این مدارس به مراکز آموزش مذهب رسمی سنت گردید؛ درست همان‌طوری که دارالحکمه در مصر که در سال 395 قمری /1005 میلادی تأسیس یافته بود، مرکز تبلیغ مذهب شیعه شده بود. در سده چهارم قمری /دهم میلادی مدارسی در نیشابور بود که با توجه به میزان جمعیت و رشد فرهنگ و صنعت می‌توانستند با تختگاه فاطمی و بغداد رقابت کنند. مدارس نیشابور احتمالاً زیر نفوذ و تأثیر خانقاه‌ها و صوامع فرقه کرامیه بود ـ فرقه‌ای اسلامی که مؤسس آن ابوعبدالله ‌محمدبن کرام ‌السگزی (در گذشته به سال 255 قمری /869 میلادی) بود و در اوایل سده پنجم قمری /یازدهم‌ میلادی  در خراسان رونق داشت ـ و احتمالاً از وهاره بودایی نیز تأثیر پذیرفته بود. این مدارس وسیله نیرومند تبلیغ اسلام مستقل از حکومت اسلامی بودند. تبدیل مدارس خراسان به سنگر مذهب سنت به دلیل ضرورت مبارزه با تبلیغ شیعه، اعم از اسماعیلی و دوازده امامی، و سنیان مخالف آرای عمومی خانقاه‌های کرامیه بود.






«شاپور ذوالاکتاف در بیست و شش سالگی به رسم رسل به روم رفت. قیصر او را شناخت. بگرفت و محبوس کرد و به ایران آمد و خرابی بسیار کرد و در این ممالک متمکن شد. شاپور از زندان قیصر به مدد کنیزکی ایرانی که نگهبان او بود و بر او عاشق خلاصی یافت و با آن کنیزک بگریخت و به ایران آمد و تا به سرزمین قزوین هیچ جای آرام نگرفت. در آن زمین به باغی که اکنون (یعنی زمان مستوفی) به شاپوران مشهور است و شاپور ساخته و در آن وقت باغی کوچک و صومعه یزدان‌پرستی بود نزول کرد و از حال ایران استکشافی می‌نمود. از آثار شاپور شارستان شهرستان قزوین که اکنون محلتی است از آن و مسقط رأس و مقام و مولد مؤلف این کتاب (یعنی مستوفی) است… بساخت». و نیز در فصل سوم از باب ششم در ذکر چگونگی بنای عمارت قزوین آورده است: بقعه‌ای که پیوسته است به محل شهرستان و گورستان، برون دهک منسوب قدیمی‌ترین عمارت قزوین آن است و سبب قدمت بنای آن بانی آن معلوم نشده و مشهور است که شهرستان قزوین که محلتی است در میان شهر، شاپور ذوالاکتاف ساخته، آن زمان که از روم گریخته به ایران آمد، تا بدانجا رسیدن هیچ آرام نداشت. آن‌جا بر کنار رودخانه صومعه یزدان پرستی بود اکنون (زمان مستوفی) قلندرخانه است، نزول کرد، اتفاقاً وزیرش و جمعی از امرا که از بیم قیصر گریخته بودند و در کوه‌ها و رودخانه‌ها بودند بدو پیوستند و با او به جنگ قیصر رفتند و مظفر شدند. شاپور ذوالاکتاف چون به پادشاهی رسید، زمین قزوین بر خود مبارک دانست، فرمود که آن‌جا شهری بسازند. معماران به عمارت مشغول شدند. دیلمان مزاحم ایشان بودند، هر چه ایشان به روزمی‌ساختند دیلمان به شب خراب می‌کردند. معماران حال به حضرت شاپور آن‌ها کردند. شاپور به دفع اعراب و دیگر طامعان ملک مشغول بود با کار دیلمان نمی‌پرداخت، جواب فرستاد که دیلمان را به مال مشغول کنید و شهر بسازید. چنین کردند و شهرستان بساختند.


“وی در از نوروعشق می‌نویسد که روح«باید بر هرآنچه که گذراست،نپاید و به آنها چنان بی‌اعتنا باشد که گویی هرگز وجود نداشته‌اند؛زیرا هدف او باید صعود به‌برترین مکان،یعنی ملکوت اعلی و یگانگی با پروردگار باشد (Prayer of a Soul Taken with Love,15) و در صعود از کوه کرمل ضمن اشاره به‌ مکاشفه‌ی حضرت داوود در معراجش،و این‌که وی خود را به‌سان پرنده‌ای تنها بر نوک بام‌ دیده بود،در شرح و تفسیر ترکیب«نوک بام» (House-Top) -که بلندترین جای هر خانه‌ است-بر این نکته تأکید می‌کند که پرواز تا نوک بام به‌معنی کشیده‌شدن روح به‌جانب بالا، به‌بالاترین نقطه است. برای بررسی این مفاهیم،نخست باید به‌ شباهت‌های سیمرغ و روح القدس اشاره کرد که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان بر فریشته بودن روح القدس‌ و فریشته‌گون بودن سیمرغ(نورانی بودن،فروشکوه داشتن،بال‌دار بودن)،صاحب الهام بودن‌ آن‌دو و انتقال آن به‌دیگران(در مورد سیمرغ،در داستان زال و سیمرغ) و این نکته که سیمرغ، طایری قدسی است که در کوه قاف-جهان نور-سکنا دارد و با آوای عرشی خود،غفلت‌زدگان‌ را بیدار می‌کند یاد کرد(هم‌چنان‌که روح القدس،برترین فریشته‌ی خداوند است و با وحی و الهام‌ خود،انوار معرفت به‌دل عارف می‌تاباند). دیگر ویژگی پرنده‌ی قدیس یوحنا-چنان‌که در سرود روحانی می‌آورد-آن است که«به‌نرمی‌ و دل‌نشینی ترنم می‌کند»،سپس در ادامه می‌افزاید:«روح نیز بلادرنگ برای خدا چنین می‌کند؛ از آن‌روی که ثناهای او برخاسته از شیرین‌ترین عشقند،برای او لذت‌بخش‌ترین و در چشم خداوند، ارزشمندترینند»ودر از نور و عشق،در این زمینه می‌نویسد:«او(روح)باید به‌دل‌نشینی در مکاشفه و در عشق‌ عروس خویش(عیسای مسیح)ترنم کند.”

تا اوایل سده‌ سوم میلادی کلمه«مونوس»به شخصی اطلاق می‌شد که در انزوا به عبادت‌ مشغول بود ولی کم‌کم گروهی از زهاد که در اجتماعاتی دور از دیگران‌ زندگی می‌کردند به این نام خوانده شدند و سپس در نیمه دوم قرن چهارم‌ زندگی«آتاناسیوس»7و نوشته‌های«یروم»8نشان می‌دهد که‌ این گروه کسانی بودند که از دنیای مسیحیت رسمی دوری گزیده در محل- (به تصویر صفحه مراجعه شود) هائی بنام«موناستری»9با مقررات و تشکیلات خاص آن،زندگی‌ می‌کردند و همواره در زهد و عبادت و ریاضت بودند تا«با شیطان درونی‌ خود مبارزه کنند»10. در بررسی تاریخ مسیحیت در سوریه متوجه می‌شویم که دیرها و مراکز رهبانی در این سرزمین صرف‌نظر از برخی انحرافات و افراطها که‌ از بعضی از رهبانان دیده می‌شد،نه تنها در انتشار مسیحیت و تبلیغ پیام‌ عیسی مسیح(ع)مؤثر بودند،بلکه از لحاظ ترویج علوم مختلف،از الهیات‌ و کلام و فلسفه و منطق،تا طب و نجوم و ریاضیات،اهمیت بسیار داشتند، و در انتقال علوم و معارف یونانی به نقاط دیگر جهان دارای سهمی بزرگ‌ و اساسی بودند. نظام رهبانی در آسیای صغیر اهمیت بسیار یافته بود و طبقات بالای‌ اجتماع نیز مخصوصا در قسطنطنیه به صومعه‌ها توجه خاص داشتند و اموال‌ خود را وقف نگهداری این مراکز می‌کردند. با تضعیف مانویت در بین النهرین و حوالی تیسفون و انتشار مسیحیت در آنجا،کم‌کم مراکز مانوی به مراکز راهبان مسیحی تبدیل‌ شد،و از مروجان آن فردی بنام«آفراتس»94بود که در نیمه اول‌ قرن چهارم در نزدیکی موصل به ترویج این روش پرداخت و ریاضت و ترک دنیا و تجرد و نماز و روزه و عشق و فقر را در میان مسیحیان تبلیغ‌ می‌کرد.”

صومعه در دوره سوم رهبانیت مسیحی ایجاد شد که مؤسس آن پاکومیوس بوده است. این لفظ به مرور زمان هم‌تراز معنای صحرا برای آبای صحرا شد و جایگاهی مقدس در الاهیات رهبانی به خود اختصاص داد و به نوعی از مهم‌ترین عوامل گسترش رهبانیت مسیحی شد. علل متعددی در گسترش صومعه وجود دارد که برخی از این علل عبارت‌اند از: شمار فراوان راهبان؛ اشتیاق بسیاری از مردم به ساخت صومعه؛ و همچنین جابه‌جایی صومعه‌ها در طول قرون متعدد. با وجود فواید بسیاری که صومعه برای راهبان داشته، اما مضرات و معایب زیادی نیز برای راهبان و جامعه رهبانی ایجاد کرد که برخی از این معایب عبارت‌اند از: ایجاد مکاتب متعدد الاهیاتی فقط به دلیل رابطه مراد و مریدی؛ از بین بردن روحیه ظلم‌ستیزی و قیام؛ شهرت کاذب و غرور؛ مکانی برای دست‌یابی به قدرت؛ مکانی برای ایجاد فساد در برخی راهبان؛ مادی‌گرا شدن راهبان؛ محرومیت جامعه از استعدادها و … . در واقع، جامعه دینی مسیحی باید نگاهی جدید به صومعه داشته باشد و فضای آلوده آن را با بازگشت به دوران سلف تطهیر کند.