فانوس دریایی


تالاب انزلی



عکس از ویکی پدیا



عکس از ویکی پدیا






دانش دریا‌یی ـ به مفهوم شناختن و ادوات کشتی، ستاره شناسی، آگاهی بر جهت و موسم وزش بادها، قطب نما و… اصلی تفکیک‌ناپذیر از کار دریانوردی است. بی‌تردید، از نخستین روزی که انسان با کمک وسیله‌ای که از چوب فراهم ساخته بود، حرکت بر پهنه آب‌ها را آغاز کرد، با این دانش تازه نیز آشنا شد، چرا که این امری اجتناب ناپذیر بود،که اگر در آغاز به صورت ابتدا‌یی و ناشی از احتیاج بود، ولی به تدریج پایه‌های دانشی نوین را پی ریزی کرد، که از بسیاری رشته‌های علمی ریشه می‌گرفت.بدین ترتیب علوم و فنون دریانی و دانستنی‌های مربوط به آن از دوران‌های کهن حائز اهمیتی بسیار بوده است و بعدها که «رهنامه»ها نوشته شد و در اختیار دریانوردان قرار گرفت، دانش دریا‌یی به صورت فنونی کلاسیک و تثبیت‌شده در آمده و از همین زمان بود که رهبانی و ناورانی که مجموعه‌ای بود از ستاره شناسی، بادشناسی، شناسا‌یی کرانه‌ها و سواحل و جزایر، جهت‌یابی و آشنا‌یی با آلات و ادوات کشتی‌ها، اهمیت فراوان بافت، و این افراد، در کار دریانوردی، با پیروزی‌های درخشانی روبرو شدند. و پس از رکودی که در کار دریانوردی ایرانیان به وجود آمد و ایرانیان دریانورد، به «مسلمانان دریانورد» مبدل شدند، رهنامه‌های پارسی مفقود شد و اصطلاحات آن با دگرگونی در فرهنگ اعراب و ملل دیگر جای گرفت، اگر چه این دانش و فن هم‌چنان سینه به سینه باقی ماند ولی دانش‌های دریایی که از آغاز مختص ایرانیان بود به تدریج بدست فراموشی سپرده شد و از آن پس ملل دیگر، که این دانش و فن را از ایرانیان اقتباس کرده بودند، همه چیز را به نام خود ثبت کردند. این در این کتاب برای آن‌که دورنما‌یی از دانش‌ها، علوم و فنون دریایی ایرانیان و اصطلاحات خاص آنان به دست داده باشیم، به اختصار از مجموعه این دانستنی‌ها یاد می‌کنیم که عبارت است از: فانوس‌های دریایی ـ قطب‌نما ـ نقشه‌های جغرافیا ـ باد‌های موسمی و نابه‌هنگام، اصطلاحات ولغات دریا‌یی و بالاخره سکوهای دریا‌یی، به این امید که روزی این فنون اولیه و کهن دریانوردان ایرانی مورد توجه و تحقیق دانش‌پژوهان و محققان قرار گیرد و رازها و نکات تاریک دریانوردی چند‌هزارساله ما روشن شود.
دو اثری که از مناره‌های کنار ساحل از دوران باستان تاکنون باقی مانده، یکی در قلعه ری‌شهر، در شبه جزیره بوشهر و در یک کیلومتری شهر باستانی «لبان» به که به احتمال قوی در دوران ایلامی‌ها شهری بزرگ و آباد بوده است و دیگری در «قلعه بندر کنگ» معروف به قلعه پرتغالی‌ها. در قلعه ری‌شهر که به موجب کاوش باستان‌شناسان ایرانی و فرانسوی، قدمت آن تا پنج‌هزار سال قبل می‌رسد، مناره‌ای بوده که بر بالای آن آتش می‌افروختند تا کشتی‌بانان از نزدیک شدن به شهر مطلع شوند و با تپه‌های شنی و یا صخره‌ها برخورد نکنند و کشتی آن‌ها آسیب نبیند. و نیز عقیده مردم ری‌شهر بر آن است که مناره قلعه ری‌شهر، جهت رسانیدن خبر حمله سپاهیان مهاجم و یا حمله دزدان دریا‌یی به ساحل و یا قلعه شبه جزیره بوشهر کنونی بوده است. هنگامی که مهاجمان و دزدان دریا‌یی به شهر «لبان» وقلعه ری‌شهر حمله می‌کردند، نگهبانان قلعه با برافروختن آتش بر فراز مناره قلعه ری‌شهر، وقوع حمله را به اطلاع استخر و تخت جمشید می‌رسانیدند. ارسال خبر با برافروختن شعله‌های بزرگ یا کوچک آتش بوده که از آن‌جا به مناره کوه گیسکون و سپس از طریق کامفیروز، فراشبند، اصطخر به اطلاع نگهبانان مراقب تخت جمشید می‌رسیده است.در قلعه بسیار قدیمی ـ و شاید هم باستانی به بندر کنگ، منارهای جهت برافروختن آتش بر فراز قلعه وجود داشته. بندر کنگ نیز که از قدیمی‌ترین بنادر بازرگانی و کشتی‌سازی بوده و کشتی‌های کنگی از دوران باستان تا به امروز از آن‌جا به مسافرت‌های چین و افریقا می‌رفتند دارای همه‌گونه تجهیزات بندری و کارگاه‌های کشتی‌سازی من‌جمله فانوس دریا‌یی بوده است. از این قلعه که بر فراز تپه‌ای که مشرف به شهر قدیمی کنگی بوده جای دارد.

عکس از کتابخانه مرکزی

… فانوس‌های دریا‌یی … کهن‌ترین چراغهای دریایی است که ایرانیان برای راهنما‌یی کشتی‌ها در سر خلیج فارس که مهم‌ترین راه بازرگانی دریا‌یی در روزگاران باستان بوده است، نشانده بوده‌اند . و در دنباله آنها در سراسر کناره شمالی خلیج فارس نیز برج‌ها و مناره‌هایی بوده که آثار برخی از آنها هنوز باقی است و شبها بر آنها آتش می افروخته‌اند برای راهنما‌یی کشتی‌ها و با چنانکه ناصر خسرو گفته است در آبگینه تا باد در آنها نتواند زد و آتش را نمیراند .از دجله یك چشمه دو راه دریایی در خلیج فارس کشیده می‌شده است یك راه که آبادتر بوده از برابر کناره‌های شمالی خلیج فارس و دیگری از برابر کناره‌های جزیره نمای عربستان می گذشته، چنانکه در پایین باز به این نکته اشاره خواهد شد. بنابر این بنظر ما اینکه بعضی ساختن در آبادان را به «عباد بن الحسین الحبطی، نسبت داده اند نظر درستی نیست و سخن کسانی‌که واژه آبادان را چهره ای از اوپاتان، از آب و پای به معنی مرزبانان دریا‌یی، می‌دانند درست‌تر به نظر می‌آید . به ویژه پاپیدن به معنای دیدبانی کردن ونگریستن، هنوز در خوزستان و بندرهای جنوبی زنده است و به کار می‌رود و نام «آب پای»، یا بگویش خوزی «اوپا» به کسی گفته می‌شود که در دیه‌ها در کنار نهرها نگهبانی می‌کند و می‌باید که آب‌های جوی به هرز نرود یا بیش از اندازه در کشتزاری درنی افتد و کشته را نابود نکند، بسا برخی که دوست می‌دارند به تقلید اروپا‌ییان پیشینه هر کار فرهنگی و تمدنی را به یونان و اسکندر نسبت دهند، بگویند (مناره اسکندریه) ازین خشاب‌ها کهن‌تر است . و نویسنده در جستجوهای تاریخی تعصبی ندارد . اما اینان را نیز باید آگاه کرد که از یك سو می‌گویند بر مناره اسکندریه آ‌یینه ای بوده است برای افتادن عکس کشتی‌ها‌یی‌که از دور می‌آمده اند نه فانوس دریایی، تازه آنچه درباره آ‌یینه اسکندری که با زبان شاعران خیلی مشهور شده گفته اند، همه روایت‌های افسانه‌آمیز است و هیچ‌کس را ما سراغ نداریم که چنین آ‌یینه ای را بر مناره اسکندریه دیده باشد . به هر حال ارزش تاریخی و آیینه اسکندری، خیلی از ارزش جام جم، ما نیز کمتر است . یك چشمه و روشن نگه‌ داشتن خشابها (چراغهای راهنما) پولی فراهم آورده و باروی آبادان را نوسازی کرده و کسانی را در آنجا به مرزداری (مرابطه) نشانده‌اند . به ویژه که می‌دانیم پهنای دجله یك چشمه هنگام برخاستن مددریا به بیش از ۱۲ کیلومتر می‌رسیده است، زیرا در آن‌زمان هنوز کشتی‌های لارو بی وجود نداشت و نمی‌توانستند دهانه را برای بیشتر ریختن آبهای شیرین رودها در دریا، از گل و لای پاك کنند و ژرف سازند. در چنان پهنای کم ژرفی، کشتی‌رانی بسیار خطرناك بوده است و نگهداری چراغ دریا‌یی معروف به خشابها، بودن پایگاهی را در خشکی نیز لازم داشته است تا نگهبانان آن چراغها پس از هر دوره کشیک به آنجا بیایند و آرامشی کنند و به علاوه اگر کشتی‌های دزدان دریانی را دیدند، مرزداران را از دستبرد ایشان آگاه سازند …





و اما دربند شهری است که بر دریا بنا کرده‌اند. برد و کناره خلیج دریا دو سد کشیده تاجای در آمدن کشتی تنگی شود. و برین دهانه زنجیری کشیده‌اند تا کشتی به فرمان ایشان در آید و بیرون شود و این درصد از سنگ و ارزیز بنا کرده‌اند. و این در بند بر کناره دریای طبرستان است، و بزرگ‌تر از اردبیل باشد. و کشت و زراعت آن‌جا بسیار باشد و میوه ایشان‌اندک باشد، الا از نواحی آورند. و بر این شهر بارویی باشد از سنگ کشیده بر کوه بر طول تنگ. و بارویی دیگر از گل دارد تا از آن کوه کسی از کافران را درین شهر راه نباشد. و پاره‌ای از این دیوار بارو کی به سنگ کرده‌اند در دریا آمده است مقدارش برج تا کشتی نزدیک باروی شهر نیاید. و این بنایی محکم است از بناهای نوشروان عادل. و این شهر در بند شهری است بزرگ معروف. و این شهر را دشمنان باشند بسیار گرداگرد. و زبان‌های مختلف دارند. و در پهلوی این شهر کوهی بزرگی هست کی آن را ذئب خوانند و بر آن کوه هیمه بسیار جمع کنند هر سال. و آتش بسیار بر افروزند وقتی که تشویشی باشد ایشان را از دشمنان از طرف آذربیجان و ارمینیه و اران. و بسیار باشد که آب این دریا به باروی این شهر برسد. و گویند کی این شهر به کوه دربند پیوسته است. هفتاد و‌اند گروه بر آن کوه باشند و هر یکی زبانی دیگر گویند، چنان‌که همسایه زبان همسایه نداند و پیوسته پادشاهان عجم محافظت این شهر را مهم داشته‌اند و این شهر را پیش ایشان خطری بوده است و از دشمنان بسیار رعایت کرده‌اند.



…. پس از آن خشاب‌هاست که به بصره نسبت داده می‌شود و آن‌جا گرفتاری بزرگی است و دریا تنگی و در دریا پایه‌ها نشانیده‌اند که بر آن‌ها اتاق‌ها‌یی است و در آن اتاق‌ها کسانی گمارده‌اند که شب‌ها آتش افروزند تا کشتی‌ها از آن‌جا دور شوند. شنیدم پیری می‌گفت، مادر آن‌جا گرفتار شدیم و کشتی ما ده بار به زمین خورد… در این زمان، گاه نقاط کم عمق در دریا آن‌قدر فراوان می‌شد که کشتی‌رانی در شب اجباراً و موقتاً تعطیل می‌شد… از این رو فقط هنگام روز عبور و مرور کشتی‌ها صورت می‌گرفت. در چنین موقعیتی ناخدا یا کشتی‌بان بر فراز جایگاهی قرار می‌گرفتند و پیوسته دریا را نظاره می‌کردند. دو پسر بچه نیز در طرفین ناخدا جای داشتند، یکی در سمت چپ و دیگری در طرف راست. ناخدا به محض مشاهده تخته سنگ‌ها، فوراً یکی از دو پسر بچه‌ها با فریاد اطلاع می‌داد و آنان نیز با صدای خود سکان‌دار کشتی را از موقعیت خطر آگاه می‌کردند سکان‌دار، از شنیدن فریاد آنان، یک یا هر دو طنابی را که در دست داشت، به جانب چپ یا راست می‌کشید. البته با توجه به جهتی که مورد نیاز بود. طبیعی است اگر این احتیاط صورت نمی‌گرفت، کشتی در معرض خطر خردشدن و انهدام ـ در اثر برخورد با تخته سنگ‌ها واقع می‌شد…

…. چون به شق عمان رسیدیم فرود هر یک مقداری رودی بود. چون به شق عمان رسیدیم فرود آمدیم برابر شهر ابله و آن‌جا مقام کردیم، هفدهم در کشتی بزرگی که آن را بوصی می‌گفتند نشستیم و خلق بسیار از جوانب که آن کشتی را می‌دیدند دعا می‌کردند که یا بومی سلک الله تعالى، و به عبادان رسیدیم و مردم از کشتی بیرون شدند و عبادان، برکنار دریا نهاده است چون جزیره‌ای که شط آن‌جا دو شاخ شده است چنان‌که از همه جانب به عبادان نتوان شد الا به آب گذر کنند. و جانب جنوبی عبادان خود در پای محیط است که چون مد باشد تا دیوار عبادان آب بگیرد و چون جزر شود کمتر از دو فرسنگی دور شود و گروهی از عبادان حصیر خریدند و گروهی چیزی خوردنی خریدند دیگر روز صبحگاه کشتی در دریا راندند و بر جانب شمال روانه شدیم و تا ده فرسنگ بشدند هنوز آب دریا می‌خوردند و خوش بود و آن آب شط بود که چون زبانه‌ای در میان دریا می‌رفت. و چون آفتاب برآمد چیزی چون گنجشک در میان دریا پدید آمد چندانکه نزدیکتر شدیم بزرگ‌تر می‌نمود و چون به مقابل او رسیدیم چنان‌که بر دست چپ تا یک فرسنگ بماند باد مخالف شد و لنگر کشتی فرو گذاشتند و بادبان فرو گرفتند پرسیدم که آن چه چیز است گفتند خشاب.














مطالب مرتبط