مسجد تاریخانه




1932 میلادی

آدرس



تاریخ قومس
ناحیۀ قدیم کومش (قومس در متون جغرافیایی اسلامی) یکی از این نواحی مشهور ایران است که از روزگاران قدیم همواره اهمیت داشته و نام آن به کرات در کتب تاریخی و جغرافیایی آمده است. اهمیت این ناحیه مخصوصاً در آن است که معبر طبیعی رابطه میان نواحی شرقی و شمال شرقی ایران با نواحی مرکزی و غربی بوده و به همین جهت کمتر حادثه‌ای میان شرق و غرب ایران رغ داده که اسمی از کومش در آن را نیافته باشد. شهرهای مهم کومش و بعضی از قلاع آن از جملۀ نقاط مهم تاریخی ایران بوده و حوادثی شگرف در آنها سپری شده‌اند. مانند قلعۀ رأس الکلب که ترجمۀ غلط عربی است از کلمۀ «سگ سر» یا «سگسار» یعنی محل قوم سکا (البته دستۀ کوچکی از مهاجران این قوم به محل مذکور) و همان است که امروز آن را سنگسر می‌گویند و قلعۀ بزرگی از اسمعیلیه که در شمال شهمیرزاد واقع و به شیر قلعه موسوم است، و از سلسلۀ قلاع سارو (سارویه) و پاچنار سمنان که مانند کهندژهای قدیم به نظر می‌آید و امثال این‌ها.
قسمتی از نواحی شمال شرقی سمنان و شمال دامغان امروزی که در پای سلسله جبال قارن قرار گرفته‌اند از جملۀ نواحی معروفی هستند که از دورۀ اشکانی تا چند قرن اول از عهد اسلامی محل حکومت سلسلۀ امرای آل قارن و خود به تنهایی محل وقایع مهم بوده‌اند. از شهرهای دامغان (هکاتوم پیلس) و بسطام (بسطام مأخوذ از ریشۀ و یستهم) و ناحیه معروف خوار و حوادثی که برآنها گذشته است می‌توان اطلاعات کثیر به دست آورد.
از همه این‌ها مهمتر وجود عدۀ زیادی از آثار باستانی در این ناحیۀ وسیع و همچنین وجود رجال و بزرگانی است که در ادوار ماضیه در دامن قومس تربیت یافتند از قبیل:
بایزید بسطامی، بوالحسن خرقانی، منوچهری دامغانی، علاءالدولۀ سمنانی، فروغی بسطامی، یغما و نظیر آنان از علما و متصوفه و وزرا و امرا.
دربارۀ این ناحیۀ عظیم و مهم تاریخی ایران حتما می‌بایست کتابی تدوین شود که همۀ مسائل مربوط به آن را از قدیم الایام تا کنون روشن سازد و این کار شگرف مستلزم کوشش و مجاهدت فراوانی بود که جز به صبر و حوصله و مداومت در تحقیق به پایان نمی‌رسید. جای کمال خوشوقتی است که دوست عزیز و فاضل ما آقای عبدالرفیع حقیقت کمر همت بر میان بست و این مهم را با نیروی جوان و اندیشۀ پیر خود انجام داد و نتیجۀ این کوشش چند ساله را اکنون به نام تاریخ قومس به مورد استفادۀ پژوهندۀ تاریخ این سامان درآورد.
در این کتاب کلیه مسائل جغرافیایی و تاریخی و باستانشناسی و تحقیقات مربوط به رجال و معاریف قومس مورد تحقیق و استقصاء قرار گرفته و ذکر شده است. از خداوند متعال توفیق آقای حقیقت را در خدمات شگرف‌تر و مهمتری مسألت دارم

مهمترین و قدیمی‌ترین آثار باستانی دامغان مسجدی است معروف به تاریخانه یا ناریخانه که طبق تحقیقات اداره کل باستان شناسی قبل از تسلط اعراب بر ایران آتشکده بوده و بعداً به مسجد تبدیل شده است. ساختمان بنای مجدد آن مربوط به قرن دوم هجری است، و اسلوب ساختمان آن نیز به سبک بناهای دوره ساسانیان می‌باشد، این مسجد که در حال حاضر تقریباً مخروب و متروک است، در جنوب شرقی شهر دامغان واقع گردیده آنچه از ساختمان مسجد باقی‌مانده ستون‌هایی است مدور که با آجرهایی به طول 35 و به عرض 34 و قطر 7 سانتیمتر ساخته شده و به نام چهل ستون معروف است. تعداد ستون‌ها 26 عدد می‌باشد که 18 ستون آن در یک طف و 5 ستون در سمت دیگر و 3 ستون در مقابل قرار گرفته است. محیط هر ستون در حدود 5 متر و ارتفاعش از سطح زمین تا محلی که طاق‌ها بر آن متکی است 84/2 متر و تا پشت بام 6 متر می‌باشد. طاق‌های این ساختمان به مرور زمان فرو ریخته بوده ولی در چند سال قبل به همت میرزا آقا عاملی واعظ دامغان از محل وجوه جمع‌آوری شده از مردم شهر با خشت خام بر طاق‌های مزبور سقف زده‌اند که هم اکنون باقی و پا برجا است، در سمت مغرب مسجد بین 6 دهانه و طاق، یک دهانه و طاق بزرگتری یه طول 12/14 متر و عرض 03/5 متر وجود دارد، که آثار محراب و منبر مسجد در این دهانه دیده می‌شود عرض هر یک از شش دهانه یا ایوان که در طرفین دهانه وسطی واقع شده‌اند 36/6 متر است. صحن مسجد تقریباً مربع شکل و یه طول 27 و عرض 26 متر می‌باشد، در جنب مسجد تاریخانه سمت شمال مناری وجود دارد که با آجر ساخته شده ارتفاع این منار در حال حاضر 26 متر است و 86 پله از داخل دارد، محیط آن در پایین در حدود 13 متر می‌باشد و به نسبت ارتفاع منار از سطح زمین از محیط آن کاسته می‌شود، به طوری که دوره منار در بالا 8/6 متر است، این منار سکو ندارد و از روی زمین مدور ساخته شده نقوشی از آجر در روی منار هست که به منزله نما و تزئین آن محسوب می‌شود، در ارتفاع 5/10 متری کتیبه‌ای از آجر به خط کوفی ایه به عرض 30/1 متر که فقط (الامیر السید الاجل) از آن خوانده می‌شود. آجرهایی که در ساختمان داخلی به کار رفته به قطر 4 تا 5/4 سانتیمتر و به طول و عرض 22 سانتیمتر و آجرهایی که در تزئینات خارجی مصرف شده به طول 5/17 و به عرض 17 و به قطر 5/3 سانتیمتر می‌باشد. به طوری که مشاهده می‌شود ارتفاع این منار در قدیم بیشتر بوده و گویا در اثر زلزله قسمتی از بالا و کلاهک آن فروریخته است، بانی این منار بختیاربن محمد حاکم ایالت قومس و ممدوح استاد منوچهری دامغانی است که منار مسجد جامع سمنان نیز از بناهای وی بشمار می‌رود.
در اینجا بی مناسبت نیست عین نظریه‌ای را که مسیو گدار راجع به تاریخانه دامغان داده از روی جزوه جغرافیای تاریخی دامغان تألیف اقبال یغمائی نقل از شماره 1 و 2 سال اول مجله مهر که از لحاظ اسلوب و همچنین فن معماری مورد اهمیت است درج نماید:
نمونه‌ای از بناهایی که مقدم بر دوره سلجوقیان است می‌توانیم ارائه دهیم یعنی مقدم بر دوره‌ای که نمونه اصلی مساجد ایران در آن تشکیل یافته است، دو نمونه از میان آنها مسجد جامع نائین و تاریخانه دامغان است. تاریخانه به معنی خانه خداست و آنرا مسجد چهل‌ستون هم می‌نامند و این رقم اغلب در ایران نماینده آن نیست که حتماً چهل ستون داشته باشد، بلکه به معنی ستون‌های متعدد است نقشه این بنا نقشه مساجد صدر اسلام است. که از هر عنصر خارجی عاری است و برحسب تصادف هرگز آن را تعمیر نکرده‌اند، فقط اتفاق افتاده است در دوره سلجوقیان به جای مناره خشت و گلی آن که ریخته بود برجی از آجر پخته ساخته‌اند، این مناره جدید را هم در جای مناره قدیم نساخته‌اند بلکه در کنار آن بنا کرده‌اند، به طوری که شکل عمومی اصلی بنا باقی مانده است این بنا هم چنانکه می‌باید باشد، شامل صحنی است تقریباً مربع که از چهار طرف طاق‌هایی دارد و یکی از طاق نماها که عمیق‌تر از دیگران است جای مقصوره مسجد را دارد و به همین جهت مواجه با قبله است در دیوار عقب این مقصوره محراب را ساخته‌اند که جهت قبله را معلوم میکند تا در موقع نماز با آن مواجه (محراب اول که با گچ بوده از بین رفته و به جای آن طاق، بنای موربی ساخته‌اند تا جهت قبله را که بدواً درست نکرده بودند اصلاح کنند قبله مساجد قدیمی ایران ظاهراً در میان 50 و 60درجه شمال شرقی و جنوب غربی نسبت به جهت شمال مغناطیسی ساخته شده است، تاریخانه 60 درجه، مسجد جامع سمنان 53 درجه، مسجد نائین 52 درجه، در زمان آل تیمور قبله مسجد سمنان را 53 درجه معین کرده‌اند. قبله مسجد تاریخانه را به همان نهج اصلاح کرده‌اند و بدون شک از همان دوره است)
در مجاورت محراب منبر موعظه است، طاق مرکزی که محراب و منبر در زیر آن ساخته شده از طاق‌های دیگر عریض‌تر است، نقشه این مسجد ساده‎‌ترین و خالص‌ترین و حتی می‌توان گفت علمی‌ترین نقشه‌های مساجد صدراسلام است، تصادف بسیار خوبی است که این مسجد در ایران واقع شده و مخصوصاً در دوره‌ای است که بناهای اسلامی هنوز در تحت نفوذ سبک‌های ایرانی در نیامده و در ضمن نیز معلوم میکند که مساجد ایران گذشته از نقشه چه چیزهای دیگری از اعراب پذیرفته است، بنابراین چنین به نظر می‌آید که مساجد ایران فقط اثر مختصری از نقشه‌های مساجد عرب را پذیرفته باشد، در بنای تاریخانه یعنی در اشکال معماری که در آن به کار برده‌اند و رد شکل ساختمان هیچ چیز نیست که ایرانی خالص نباشد، حتی می‌توان گفت در این بنا هیچ شکل و هیچ جزئی از ساختمان نیست که متعلق به معماری زمان ساسانیان نباشد از نظر فنی در این بنا هیچ چیزی نیست که از بناهای دیگر ناحیه‌ای که این مسجد در آن ساخته شده است تقلید کرده باشند، تاریخانه از حیث نقشه به قدری بیگانه از ایران است و از حیث ساختمان به قدری ایرانی است که یکی از مسافرین نادری که به این قبیل خرابه‌ها توجه داشته یعنی ایستویک تصور کرده است که خرابه‌های آن خرابۀ یکی از معابد یا یکی از قصرهای دوره شهر هکاتم پیلس شهر صد دروازه است، دیگران هم که از موضع آن بنای اسلامی پی برده‌اند گمان کرده‌اند که این مسجد را در روی بنای قدیمی‌تری ساخته‌اند، ستون‌های تاریخانه دارای طاق‌های ضربی وسیعی است که موازی با نماها است و در تمام طول خود از طرف بیرون یعنی از طرف صحن مسجد باز است و مانند ایوان‌های واقعی بناهای زمان ساسانیان است، این طرز ساختمان به کلی ایرانی است بقیه بنا با قسمت‌های دیگر آن متناسب است طاق‌های آن طاق رومی نیست و حتی از طاق‌های منکسر هم نیست که آنها را طاق ایرانی می‌نامند و استعمال آن در ایران و اطراف ایران از زمان بنی عباس به بعد معمول شده ولی طا‌ق‌های کامل دوره ساسانیان است که زنجیره دار می‌ساختند و مرکب از دو پایه مرتفع است، از طرف دیگر هیئت امریکائی در نزدیکی شهر در تپه‌ای که معروف است به تپه حصار معبدی از زمان ساسانیان یافته که مرکب است از ایوان وسیعی که منتهی به تلار مربعی می‌شود که سقف آن گنبد دارد وآتشکده بوده است. این ایوان مرکب از 3 طاق است که به وسیله یک سلسله ستون‌هایی که روی آنها طاق‌های ضربی زده‌اند نسبت به خارج به حال عمودی است.
قسمت پایین بعضی از این ستون‌ها را یافته‌اند، ستون‌های مزبور را از آجرهای پهن مربعی ساخته‌اند، که 30 سانتیمتر مساحت آن و 8 سانتیمتر قطر آن است و آجرها را متناوباً روی هم گاهی از قطر و گاهی از ارتفاع کار گذارده‌اند، ستون‌های مزبور به ضمیمه زینت‌های خود 72/1 متر قطر دارند در زیر آنها پی ساخته نشده و هر ستونی را بر روی یک ورقه آجر ساخته‌اند و آجرها را از طرف قطر کار گذاشته، و فقط نزدی 15 سانتیمتر در زمین فرو برده‌اند.
این طرز ساختمان که از هر حیث نماینده دوره ساسانیان است و در دوره اشکانیان هم معمول بوده همان سبکی است که در تاریخانه دیده می‌شود، تمام جزئیات همان است، آجرهای آن به حد وسط 34 سانتیمتر مساحت در 75 میلیمتر قطر دارند نبودن پی هم مانند همان بنای ساسانی است و همانطور جرزها را بر روی یک ردیف آجری که از قطر کار گذاشته‌اند بالا برده‌اند ستون‌های رواق 60/1 متر قطر دارند یعنی اندکی کمتر از جرزهای تپه حصار ولی اگر در نظر بگیریم که جرزهای معبد ساسانی پوشیده از گچ‌بری‌هایی است که 6 سانتیمتر قطر دارد جرزهای تاریخانه فعلا جز یک ورقه روکش نازکی از ساروج ندارد، یا اینکه از اول هم نداشته است، معلوم می‌شود که قطر جرزها بدون روکش و گچ‌بری در هر دو بنا مطلقا یکی است، پس هیچ شک نیست که از جهت ساختمان و اشکال و فن معماری تاریخانه بنایی از زمان ساسانیان و کاملا ایرانی است، و هیچ رابطه‌ای با مسجد  مغرب ندارد.
تاریخانه در دو طرف شمال غربی و جنوب شرقی متعلقاتی داشته که می‌توان گفت اینک از میان رفته است.
از طرف شمال غربی سه در بوده است و پنج در دیگر از طرف شمال شرقی به تالارهایی بازمیشده که اینک خراب است. ممکن است سوال کنید به چه جهت هوز قسمتی از مسجد باقی است و حال آنکه از بقیه آن فقط بعضی دیوارهای ناقصی مانده است زیرا که در ساختن متعلقات مسجد خشت خام به کار برده‌اند، ولی ستون‌ها و طاق‌های ضربی مسجد یعنی آن قسمت‌هایی که باقی‌مانده است با آجر ساخته‌اند، از طرف دیگر طاق‌های ایوان‌ها را که با خشت ساخته‌اند بدون استثنا فرو ریخته و از میان رفته است، برای اطلاع ما از حالت روزهای اول فقط پایه یکی از آن طاق‌ها مانده و در بعضی جاها دیوار اطراف خوشبختانه شکل دیوارهای روبه‌رو را نشان می‌دهد، فی‌الحقیقه طاق‌های گلابی و گنبدهایی را که امروز وجود دارد نباید از همان زمان دانست و نباید تصور کرد که در موقع تعمیر همان حال اول را اعاده داده‌اند.
زیرا که این قسمت‌ها را فقط چند سال پیش ساخته‌اند، در آن زمان تمام ایوان‌ها به حال همان ایوان مرکزی مسجد است، که امروز دیده می‌شود رواق این مسجد طاق نداشته، و به کلی بی سقف بوده و بنّای محلی که مامور اصلاح شده است به جای اینکه طاق‌های ضربی سابق را بسازد از بالای ستونی به بالای ستون دیگر و موازی با دیوار روبه قبله دستک‌هایی کار گذاشته و روی آنها گنبدهای کوچکی را که معمول معماری امروز ایرانی است ساخته، وانگهی به سهولت می‌توان دانست که ستون‌های محکم تاریخانه برای آن نبوده است که این چنین گنبدهای سبک و نازک را روی آن بسازند و در اصل هیچ تناسبی در میان طاق‌های عریض ساسانیان و این طاق‌های گلابی نازک نیست. قسمت‌های جدید را که آجرهای آن روپوش ندارد با کمال سهولت می‌توان تمیز داد به جز آجری که در ساختن ستون‎‌ها و طاق‌های ضربی به کار رفته و گل و خشتی که برای بقیه بنا استعمال کرده‌اند در ساختن این بنا چوب هم به کار برده‌اند هرچند که به مقدار کم باشد بعضی صفحه‌های چوبی سرستون‌ها را تشکیل داده و پایه طاق‌ها را روی آن گذاشته‌اند از طرف دیوار هم طاق‌ها را روی چوب‌هایی قرار داده‌اند که به منزله پایه طاق است.
بالای این تیرها در محور هر طاقی یک سوراخ جای سرتیر که تقریباً سی سانتیمتر در سی سانتیمتر است معلوم می‌کند که تیر حمال بسیار کلفتی هر جرزی را به دیوار متصل می‌کرده ولی این ترتیب فقط در طاق‌نماهای حیاط مشاهده می‌شود، در رواق مسجد پایه طاق‌ها را بر یکدیگر تکیه داده‌اند.
از طرف دیگر دیوار روبه‌رو بر اثر فشار به صورت خطرناکی به طرف بیرون خم شده زیرا که در طرف راست ستون‌ها برای آن پشت بندی قرار داده‌اند و آن عبارت از توده‌های خاکی است. هیچ پله‌ای در میان کف طاق نماها و کف صحن نیست. هیچ اثری هم نیست که معلوم شود قسمتی از این بنا را وقتی فرش کرده باشند، به نظر می‌آید که تمام سطح بنا همیشه یک دست بوده و کف قسمت‌های سقف هم مانند قسمت دیگر فقط خاک بوده است روی هم رفته این بنا عبارت است از دیوارها و طاق‌های خشتی با مقدار کمی آجر و کمی چوب، و فرش و پی نداشته است و چیز دیگری نبوده، از این حیث تاریخانه قطعاً یکی از محقرترین بناهای عالم است ولی ذوق هرجا که بخواهد راه خود را پیدا می‌کند این بنا که به واسطه حسن استعمال این مصالح محقر تا زمان ما باقی‌مانده است، به واسطه توازن تناسبات و مجموع خود هنوز هم یکی از بناهای با شکوه اسلام است.
اینک باید زمان ساختن این بنا را معلوم کرد.
بنا بر وصفی که از آن کردم معلوم شد، که باید حتی‌المقدور آن را به دوره ساسانیان نزدیک دانست، ولی باید در زمانی متوقف شد که نقشه اصلی مساجد را کشیده‌اند، به وسیله نمونه‌های اصلی میدانیم که این نقشه از اواسط دوره بنی امیه متداول بوده است. در آن زمان بنابر گفته میس بل تبدیل صحن‌خانه به مرقد کامل بوده است. صحن و رواق وجود داشته، جهت قبله را به وسیله محراب معلوم می‌کرده‌اند، ولی فقط در اواخر ان دوره است که منبر جزء اثاثه لازم مسجد شده پس اگر فرض کنیم که منبر تاریخانه از همان زمان ساختمان بناست هرچند این نکته قطعی نیست ولی برای ما تفاوتی ندارد زیرا که انحراف محل محراب بنا ثابت می‌کند که همواره در همین محل منبری بوده‌ است، خواه این منبر فعلی باشد یا منبر دیگری خواه منبری باشد که از مصالح ساخته باشند یا منبر متحرکی باشد. در هر صورت می‌توان آخر دورۀ بنی امیه را قدیمی‌ترین زمان ساختمان این بنا دانست.
جدیدترین تاریخ آن قطعاً مقدم بر تاریخ ساختمان مسجد جامع است تعداد و اشکال پایه‌های طاق‌های این بنا در کمال وضوح ثابت می‌کند که آن را مکرر تعمیر کرده‌اند ولی قسمت عمومی نقشه آن کاملا ً متعلق به بنای اصلی است، همچنان که مجموع ستون‌ها و طاق‌های زینت شده که در اطراف محراب واقع است و محراب و قسمتی از بناهای صحن نی زهمان حال را دارد در تاریخانه هم طاق‌هایی که عمود بر بناهای صحن ساخته شده دارای طاق‌های ضربی است که همان سلسله ایوان‌های ساسانی را تشکیل می‌دهد که در معبد دامغان هم هست، به علاوه شباهت ستون‌های زینت شدۀ این مسجد با ستون‌های معبد ساسانی که دکنر اریک شمیدت در دامغان کشف کرده است باز حالت قبل از اسلام بعضی از عناصر این بنا را معلوم می‌کند قطعاً نقشه این مسجد نقشه مسجدی است که شبیه به معبد ساخته شده و قسمتی از وضع عمومی و زینت آن به سبک دوره ساسانی است ولی معذالک معبد دامغان دیرتر از زمان‌های اصلی ساخته شده است.
نقشه این بنا با رواق‌های وسیع آن به همان حال اصلی بدوی خود نیست، زینت‌های معماری آن، در بعضی ستون‌ها با کمال وضوح از دوره اسلامی است، طرز به کار بردن مصالح با سبک دورۀ ساسانی شباهتی ندارد ولی مخصوصاً طاق‌های آن ایرانی نیست و منکسر و جرزهای آن به بزرگی جرزهای تاریخانه نیست، فی‌الحقیقه تردیدی نیست که حتی در دورۀ اسلامی اشکال قدیم را کم کم نازک‌تر و ظریف‌تر کرده‌اند، هرکس این مطلب را می‌داند و برای ثبوت آن این نکته کافی است که نقشه‌های دو بنای دامغان و نائین را باهم قیاس کنند، تا اینکه به وضوح ثابت شود که مدت مدیدی در میان ساختمان این دو مسجد فاصله شده است.
بنابراین مسجد نائین متعلق به قرن چهارم هجری است، اگر بعضی تصور کنند که این اختلاف ناشی از سلیقه معماران مختلف است که یکی بناهای جسیم را پسندیده و دیگری بناهای ظریف را مطلوب شمرده است، تاریخ نقاشی و حجاری و حتی معماری ثابت می‌کند که در صنعت همه کس تابع مقتضیات زمان خود است. تاریخانه فی‌الحقیقه در زمانی ساخته شده که طاق‌های ساسانی که دارای قوس کامل یا زنجیره‌دار بوده است و دایرۀ آنها تغییر ناپذیر بوده به شکل منکسر درآمده و طاق‌های اسلامی را فراهم کرده است. طاق‌های مقصورۀ این مسجد هنوز کاملاً ساسانی است معذالک اندک تمایلی در آن دیده می‌شود که در قلۀ آن انکساری تولید کننده و طاق‌های رواق آن حالتی از شکل مخصوص طاق‌های ایران دارد. از طرف دیگر معلوم است که تبدیل طاق ساسانی به طاق‌های منکسر در بین‌النهرین در ظرف قرن هشتم میلادی پیش آمده، انحنای درگاه‌های دروازه بغداد که باز ماندۀ قصری است که هارون‌ الرشید در رقه در سال 174 هجری بنا کرده، همان انحنایی است که مخصوص معماری اسلام می‌شود، اگر ما در این دوره تصادف تکامل معماری ایرانی را در ایران و در بین‌النهرین محتمل بدانیم می‌توان تصور کرد که تاریخانه در میان قدیم‌ترین زمان ممکن یعنی جلوس اولین خلیفۀ عباسی سفاح در سال 132 هجری و سلطنت هارون الرشید (170 – 193 هجری) ساخته شده یعنی در حدود اواسط قرن دوم هجری، همین نتیجه است که میس بل در باب تاریخ بنای قصر اخیدیر گرفته است و عجب در این است که طاق‌های بیضی شکل تاریخانه که تمایلی به طاق‌های منکسر دارد شبیه به همان طاق‌ها است، بنا به گفته مؤلفین آن زمان همین دوره است که بنی عباس شروع به ساختن مساجد بزرگ در شهرهای عمده ایران کرده‌اند.
در کتاب تاریخ صنایع ایران درمورد تاریخانه دامغان چنین سخن رفته است:
قدیمی‌ترین مسجدی که تاکنون به خوبی مانده تاریخانه دامغان است اگرچه کتیبه‌ای که تاریخ آن را تعیین کند وجود ندارد، اما از روی سبک بنا می‌توان آن را متعلق به قبل از سال 200 هجری دانست.
ساختمان مسجد عبارت است از صحن مرکزی که دور آن را دالانی احاطه نموده و دهلیزهایی دارد که در طرف قبله عمیق‌تر‌اند. طاق‌های اطراف صحن از آجر ساخته شده و این آجرها برخلاف معمول به حالت عمودی و دو رجه یکی فوق دیگری قرار داده شده است. طاق‌ها قدری متمایل بر تیزی است ولی معهذا خیلی شبیه به طاق‌های ساسانی است، پایه‌های این طاق‌ها روی قطعه چوبی است که توی ستون‌ها نگاهدارنده طاق قرار داده شده است. این ستون‌ها مدور و یک متر و نیم قطر هر یک از آنها است و از آجرهای بزرگی که 34 سانتیمتر مربع است، ساخته شده این آجرها به حالت عمودی روی یکدیگر قرار داده شده است.
ساختمان ستون‌ها کاملاً شبیه به ستون‌های قصر ساسانی است که دکتر اشمیت در تپه حصار نزدیک دامغان کشف نموده است.
اهمیت تاریخانه نه تنها به واسطه آن است که به سبک عربی ساخته شده بلکه برای آن است که بسیاری از اسلوب ساسانی را نیز دربر دارد طاق‌هایی که بدون مجاورت دیوار روی ستون‌ها ساخته شده به خاطر می‌آورد که ستون سازی از خصائص معماری قدیم ایران است.
در زمان ساسانیان ستون خیلی ضخیم گردیده و از سنگ نتراشیده و یا آجر و آهک ساخته می‌شده است، این قسم ستون را در مساجد نیز می‌توان دید.
 


مسجد تاریخانه دامغان نیز یکی از مهمترین مساجد ایران در قرن دوم و سال 160 هجری.ق است. نقشه ساختمان بر پایه همان شبستان ستون‌دار است که بعدها در آن تغییراتی داده‌اند. برای نمونه دهانه میانی در شبستان جنوبی بلندتر و بزرگ‌تر شده است. نمای مسجد نیز دگرگون شده است و چفدهای مازه‌دار در این مسجد بعد از مرمت و تعمیرات به چفدهای تیزه‌دار و جناغی تبدیل شده‌اند. البته پاکار چفدها تغییری نکرده است، و هنوز چفدهای مازه‌دار کهن، در ساختمان مسجد دیده می‌شود که نشان دهنده اصالت آن است، پس نیارش این ساختمان نیز همچون ساختمان‌های شیوه پارتی است. در سنجش مسجد جامع فهرج با تاریخانه دامغان و شبستان زیرزمینی مسجد جامع سمنان، می‌توان گفت این ساختمان نیز همچون ساختمان‌های صدر اسلام شکوهی غرورآمیز دارد، گرچه ته رنگ آن ساده‌تر از تاریخانه است. چون شبستان تابستانی تاریخانه دارای هفت دهانه در سه دهانه است، درحالی‌که فهرج تنها پنج دهانه در دو دهانه دارد، در حیاط تاریخانه، دهانه ایوان‌های شرقی–غربی بیشتر از فهرج است. چفدهای تاریخانه هنوز خاگی (بیضی) است و بالاتر از همه اینکه پوشش و آرایشی پیشانی طاق‌ها کوچک‌ترین تفاوتی با طاق‌های ساسانی ندارد. مسجد فهرج کلاً از خشت‌هایی به اندازه یک ارش ساخته شده و نمای سیمگل و گل‌ریگ دارد. طاقچه‌های کوچک با نقش‌های شکنجی نمای آن را آراسته‌اند. حتی نقش کنگره‌های تخت‌جمشید نیز در آن دیده می‌شود، که این امر در معماری آن زمان شگفت‌آور است. این مسجد دارای شبستان ستون‌دار با سطح مقطع گرد و طاق‌های بلند و به سبک مساجد صدر اسلام شبستانی ساخته شده است، و از لحاظ شیوه ساختمانی تقلید کامل از بناهای دوره ساسانی است، مناره تاریخانه متعلق به دوره قبل از سلجوقی است. این مناره در زمان بختیاربن‌محمد حاکم قومس در زمان سلطان محمود غزنوی ساخته شده است و ظاهراً مناره مسجد جامع سمنان هم از بناهای وی است. مناره مسجد در حدود 25 متر بلندی دارد. از مسائل مهمی که در این مسجد اتفاق افتاد ایوان اصلی “میانوار” مسجد است، که با طاق آهنگ و به صورت ضربی اجرا شد و نسبت به دهانه‌های دو طرف که به صورت قرینه قرار دارد مرتفع‌تر است، در ضمن جهت پوشش‌هایی که در دو طرف ایوان قرار دارد و در هر طرف نه عدد است، از نوعی طاق کلمبو استفاده شده است و از نظر سازه‌ای مسجد جامع فهرج کلاً با طاق آهنگ پوشیده شده و تقریباً صد سال قبل از این مسجد ساخته شده در نوع سازه و پوشش سقف تحولاتی ایجاد شده است.






مطالب مرتبط