مناره خوی و مقبره شمس تبریزی










منار سمبل پیروزی: وقتی از منار و کاربرد آن صحبت به میان می‌آید ناگزیریم آنچه که از لحاظ معماری شبیه منار قلمداد شود در این مبحث بیان نمائیم. صحبت را به یکی از شگفتی‌ها و عجایب و اعمال غیر عادی جنایتکاران تاریخ می‌کشیم که در پی هوس‌های شاهانه چه جنایت‌ها که نیافریدند و چه سمبل پیروزی و یادبودها که به پا نکردند و برخ مردم دربند نکشیدند. منارکله از سر انسان‌های بی‌گناه و یا شورشیان سرکوب شده از این مقوله جنایات است که نه تنها در دوران مغولان خونریز و تیمور لنگ سفاک صورت گرفت بلکه در دوران صفویه و افشاریه که سلاطین آن مدعی دین پروری بودند نیز تاریخ شاهد چنین فجایعی بوده است حتی بعضی از سیاحان و جهانگردان خارجی که به ایران سفر کرده‌اند تصاویری از این منار كله ارائه داده‌اند من‌جمله توماس هربرت معتقد است که این منارها از سر شورشیان بنا گردیده تصویری را که رسم نموده ستون ساده‌ای ست که بر روی آن جمجمه انسان‌ها نقش گردیده است
از جمله منار کله‌های دیگر منارهائی هستند که از کله‌های بز کوهی و حیوانات وحشی دیگر ساخته شده‌اند. پیترودولااله این منار را اصفهان دیده و تصویر آن را نیز در سفرنامه خود آورده است. وی در این مورد می نویسد (۲۴):
“…این منار نمی‌دانم به دلیل وجود مسجدی در نزدیک آن یا به قصد روشن کردن اطراف و یا برای دعوت موذن از مردم برای ادای فرضیه مذهبی یا امثالهم ساخته شده ولی از این جهت جالب توجه است که از صدر تا ذیل آن از کله‌های بزهای کوهی و حیوانات وحشی دیگری ترکیب شده که یک شاه یا یکی از خویشان او که سازنده منار بوده است که در یک وهله شکار همه آنها را زده است.
این منار بلند است و کله‌ها یکی در کنار دیگری قرار گرفته و تعداد آنها به چندین هزار می‌رسد مع‌الوصف این امر که همه آنها یک مرتبه شکار شده‌اند موجب تعجب نیست. زیرا همانطور که امروزه نیز شاه بدان عمل می کند این شکارها چندین روز به طول می‌انجامد و هزاران نفر برای خارج کردن حیوانات از جنگل در آن شرکت می‌کنند. روی‌هم‌رفته این منار با این همه کله حیوان و شاخ‌هائی که از آن خارج شده حکایت از ذوق غیر عادی و عجیب ایرانیان می‌کند که باید گفت هیچ یک آنها از این جهت به پای شاه نمی‌رسند. این منار عجیب به نام منار كله خوانده می شود ، ، ، *(4۵).






تا گذشت قرنها آرامگاه شمس ویران گردید. تنها منار زیبایی بر جاست که در آن به سنت کهن ایرانی لابلای ردیف های آجر شاخ های آهو نشانده شده است…هنگام خاکسپاری شمس تبریز هنوز مناری در آنجا وجود نداشته بلکه این منار بازمانده از کاخی ست که آن را شاه اسماعیل که در 907 جلوس کرده ساخته بود و یک بازرگان ونیزی آن را دیده و در سفرنامه خود وصف کرده است …در ژوئن 1813 جیمز موریه انگلیسی در سفر دوم خود دو منار دیده است. یکی از منارها با جنگ جهانی اول خراب شد و سنگ های آن را که ققطعه ای از آنها نوشته ای داشت در بنای مسجدی نزدیک به منار به کار برده اند. امروز یکی از این منارها باقی مانده است و درتاریخ دنابله خوی آمده که اطراف منار موقوفه بوده و در 1235 به فروش رسیده است… شهر خوی را سه بار به کلی تخریب کردند در 985 به دستور مراد سوم، در 1056 به دستور مراد چهارم و در 1136 در حمله پاشا کوپرلو …جز اینکه به احترام شمس تبریز دو منار دروازه های کاخ در کنار آرامگاه شمس برجای ماند و نام او به خود گرفت… به طوری که محل اطراف آن در افواه باغ شاه نامیده می‌شد و گنبد نیز در آنجا نمایان بود که قطعا بر سر خاک شمس تبریز بوده و با کاخ تناسبی نداشته است… تصاویر کتاب بیان منازل سفر عراقین نمادین است… و از آنجایی که سلطان سلیمان برای تحبیب سپاهیان ینی چری خود که از بکتاشی ها و علاقه‌مندان شمس تبریز بوده‌اند در روز 4 ربیع الاول 942 به زیارت مزار شمس تبریز رفته گنبد و بارگاه شمس تبریز در نظر نقاش ملازم سلطان اهمیت خاص یافته و تصویر آن را به عنوان نماد خوی نقاشی کرده است. اهمیتی که این تصویر برای ما دارد این است که می‌بینیم در تصویری که 500 سال پیش کشیده شده گنبد شمس پشت برج‌های کاخ شاه اسماعیل نمایان است و بدین ترتیب اگر هم تردیدی در مورد مزار شمس ابراز شده باشد رفع می‌گردد.
انتساب برج‌های شمس تبریز که در دو هزار متری غربی خوی قرار دارد به شمس الملك دنبلی بی‌اشکال بنظر نمیرسد زیرا بنابقول عبدالرزاق مفتون امرای دنبلی نواحی قطور و اواجق و نخجوان و شرور و منتهی سکمن آباد را در دست داشته اند و شهر خوی را جزو قلمرو ایشان در آن زمان ذکر نکرده با این حال چگونه می‌توان باور کرد که قبور امرای دنبلی بی هیچ سببی خارج از حوزه حکمرانی ایشان قرار داشته باشد و مخصوصا که تواریخ معتبر نیز بدین قسمت اشاره ای نکرده‌اند این مطلب که امرای دنبلی تا ظهور سلطان حیدر استقلال داشته‌اند و یا شمس‌الملك نامی از امرای دنبلی در قرن ششم هجری در خوی می‌زیسته و دارای استقلال بوده به استناد نوشته های فوق بنظر اینجانب پایه استواری ندارد و علاوه بر این خود برجها نیز ظاهرا از لحاظ مصالح ساختمانی چندان استحکام ندارد که استعداد هشتصد سال سالم ماندن را داشته باشد.

 مرحوم تربیت سال وفات شمس الملك را ۵۵۵ هجری تعیین کرده که هشت قرن با زمان ما فاصله دارد و سالم و پا برجا ماندن همچو بنائی در طول این مدت امکان ندارد اما اصل مطلب همانطور که در تاریخ شاه اسماعیل گذشت بنای این برجها به روایت یک تاجر گمنام اروپائی از شاه اسماعیل است که به دستور او در مدخل کاخ زمستانی او ساخته شده ولی در باره کاخ که این تاجر آن را مقر زمستانی شاه اعماعیل قلمداد کرده بنظر می‌رسد که از شاه اسماعیل بنا شد زیرا اشتغالات جنگی و لشکری که معمولا هر مؤسس سلسله با آن دست به گریبان است به او فرصت ساختن بنائی به آن عظمت را نمیدهد .

 به گمان نگارنده اساس این عمارت از پادشاهان آق قویونلو و قراقویونلو بوده که غالبا فصل زمستان را در خوی نشیمن داشتند و بعد از ایشان شاه اسماعیل در سالهای اوليه سلطنت آن را مقر زمستانی خود قرار داده است ولی برجها را به دستور او به نحوی که سابقا گذشت در مدخل این کاخ بنا کرده اند وقید این جمله « اطراف او را باغشاه گویند » مؤيد نظر نگارنده و صاحب سفرنامه فوق الذکر درباره انتساب برج‌های مزبور به شاه اسماعیل میباشد زیرا معلوم میدارد که بنای مزبور زمانی شاه نشین و یا از طرف شاهی ساختمان گردیده است .

 
 








دوره صفویه یکی از مهمترین ادوار تاریخی ایران است که با ظهور شاه اسماعیل در سال 907 ه.ق آغاز گردید و در سال 1148 ه.ق یعنی زمان تاجگذاری نادر پایان یافت . این دوره که حدوده دو قرن و نیم از تاریخ ایران را به خود اختصاص داده دارای اهمیت بسیار است چنانکه عده‌ای معتقدند قرون جدید در ایران، با ظهور این سلسله آغاز می‌شود. صفویان چون توانستند سراسر ایران را تحت یک حکومت و پایتخت واحد اداره کنند و تسلط قدرت مرکزی موجب عمران و آبادی و گسترش راهها و احداث مساجد و مدارس و بناها و کاروانسراها گردید. این آثار ارزشمند معماری که در واقع معرف فرهنگ و تمدن ایران و ایرانی است دستاورد تلاش متمادی هنرمندانی است که با اعتقاد و ایمان و ابتکار در تکامل و توسعه هر چه بیشتر هنر معماری بویژه در دوران اسلامی مشتاقانه کوشیده‌اند و در این خصوص ایالت آذربایجان بهترین شاهد و گواه است این ایالت در طول تاریخ، مرکزی برای تجارت و پلی برای اقوام و ملل مختلف بوده و هست دوره صفویه در این ایالت از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است ، اهمیت آن بیشتر بدلیل هم مرزی با امپراطوری عظیم عثمانی است که سبب ایجاد بناهائی را در جای جای این خطه نموده است . این رساله بررسی مبسوطی است از آذربایجان غربی در عصر صفوی که هنرمندان و گمنامان این سرزمین بدون آنکه چشم داشتی از روزگار داشته باشند، چنین بناهائی را پدید آورده‌اند. از آن جمله احداث خدای خانه‌ای در بالای کوهستان بردوک که واقعا شگفتی هر بیننده‌ای را برمی‌انگیزد و یا اینکه هیچ شهر و روستائی از چنین مکان الهی خالی نبود شاهد این امر خدای خانه سرخ مهاباد و خدای خانه قرمز چورس را می‌توان یاد کرد. مقابر و آرامگاههای بزرگان دین و سیاست نیز همانند عبادتگاهها با نقشه‌های خاص و پوشش‌های بی‌نظیر در هر گوشه‌ای از این ایالت مشاهده می‌شود مقبره سید صدرالدین در چالدران که یادبودی از بزرگ سیاست آن عصر، مقبره یا خانقاه بر دوک در بالای کوهستان با معماری عظیمش ، مقابر سرداران و رشیدان سپاه عصر صفوی در روستای تمتمان که شامل سه مقبره است و یا مقبره بداق سلطان حکمران محلی مهاباد که هنوز هم مورد توجه مردم محل قرار دارد و بالاخره بقعه مراد تقوی و فضیلت (ابوایوب انصاری) بر بالای کوه تکاب ، شاهد این هنر و معماری است . احداث مدارس ، و فضاهای آموزشی در جوار نیایشگاهها، همواره براین امر تاکید داشت که در تمام مراحل بایستی تعلیم و تعلم صورت گیرد و نمونه شاهد آن مدرسه سرخ مهاباد است . و از جمله هدفهای عالی معماری همواره اندیشه یافتن راههای گوناگون دفاع در برابر مهاجمان و دشمنان همراه بوده است . دراین ایالت این موضوع بسیار مورد توجه قرار گرفته و شاهد این مطلب قلعه ماکو، قلعه قطور، قلعه قوشچی، قلعه بی‌نظیر بردوک ، قلعه دم‌دم، و قلعه ماران است . و از قدیم الایام در سرزمین ایران مسئله آن بزرگترین معضل بود و به همین خاطر سدهایی را احداث می‌نمودند و از جمله این سدها، سدزولا در سلماس است که مربوط به عصر صفوی است . و علاوه برآن چون این ایالت سرزمین کوهستانی است و از کوهساران چشمه‌ها روانند و رودها را پدید می‌آورند، لذا بایستی جهت ارتباط پل‌هائی را احداث می‌نمودند و شاهد این مطلب پل‌های پنج چشمه و پل سیاه و پل قلعه جوق ماکو، پل ممیند نقده، پل سرخ مهاباد، پل میرزا رسول میاندواب و پل ساروق تکاب ، است . نیاز انسان به پاکی و پاکیزگی باعث ایجاد حمامهائی در طول دوران می‌شد که شاهد آن در عصر صفوی آذربایجان حمام قراچه است که متاسفانه نابود شده است ، علاوه بر اینها چون انسان دائم در سفر است و گاها مسافت‌ها ایجاب می‌نمود که پناهگاهی برای خود در طول مسیر داشته باشد لذا کاروانسراهائی را دایر می‌نمود ولی در این ایالت اولا مسافت‌های طولانی بین شهرها نبود و ثانیا تجارتی با غرب وجود نداشت ، لذا تنها یک کاروانسرا از آن عصر در دره قطور باقی است . علاوه بر آثار یاد شده مسئله تجارت خود بهترین ارتباط اقوام با همدیگر بود که بازارهائی دایر باشد شاهد این مطلب بازار خوی و بازار ارومیه است هرچند که بافت اولیه خود را از دست داده‌اند ولی هنوز از رونق خاصی برخوردار است . از دیگر آثار معماری ایران بایستی از مناره‌ها یاد کرد که مناره منحصر به فرد آذربایجان بنام مناره شمس تبریزی در خوی است که از هنر شگفت‌انگیزی برخوردار است و آن تزئینات شاخی آن است که خود هنوز معمائی است برای اندیشمندان.




از مهمترین مسایل تاریخ ایران، روابط حکومتهای محلی و ایلات و عشایر و خاندانهای مناطق مختلف کشور با دولت مرکزی است. آنچه در این نوشتار در نظر بوده، توصیف و تبیین جایگاه و کارکرد یکی از خاندانهای کرد ایرانی در عرصه حکومت محلی و تعامل با دولت مرکزی است. در این نوشتار، سعی بر این است تا برخی ابعاد و زوایای مرتبط با حکومت محلی خاندان دنبلی بررسی و تجزیه و تحلیل گردد. این تحقیق به روش اسنادی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و استناد به اسناد و مدارک موجود انجام شده و از جمله یافته ها و در یافته های آن می توان به این نکته اشاره کرد که خاندان دنبلی در مقام امرای حکومت محلی دنبلی در منطقه خوی و سلماس و تبریز، دست کم از زمان شاه تهماسب صفوی دارای تاریخی مستند و روشن است. در زمان شاه عباس اول نمود بیشتری یافته، در اواخر صفوی کم رنگ می شود. در فاصله بین صفویه تا قاجار، امرای خاندان دنبلی در مقیاسی گسترده تر و به گونه ای بارز به ایفای نقش در مسائل داخلی و خارجی کشور می پردازند و حکومت محلی این خاندان از اقتدار بیشتری برخوردار می شود. با روی کار آمدن سلسله قاجار، امارت این خاندان رو به افول می رود و در نهایت، در نخستین سالهای ورود عباس میرزا به آذربایجان در مقام ولی عهدی، عمر این امارت محلی به پایان می رسد. برخلاف برخی فرضیه هایی که قوم کرد را به واگرایی و تجزیه طلبی متهم می کند، این مقاله نشان می دهد که خاندان دنبلی، به عنوان یکی از خاندانهای اصیل و برجسته کرد، در عرصه های گوناگونی، از جمله ادب، فرهنگ، عمران و آبادی، سیاست داخلی و روابط خارجی نقشی موثر، اساسی و انکارناپذیر در تامین امنیت، اهداف، وحدت و منافع ملی کشور ایفا کرده است.

خوی شهریست بس کهن در موقعیتی استراتژیک از سرزمین ایران و با اهمیت بسیار در سیر تاریخ تحولات آن، در اهمیت آن همین بس، که در تاریخ باستان تمدن‌های قدرتمند کهن چون اورارتو، کردوئن، ارمن، آشور و سکایی آن‌را در برگرفته و به جهت تصاحب آن جنگ‌ها کرده‌اند چرا که خوی در موقعیتی سوق الجیشی، و هم بر تقاطع جاده پرنفع ابریشم قرار گرفته و بسیار حاصلخیز بوده، امروزه نیز هر یک از آن تمدن‌ها در این شهر ردپایی به یادگار گذارده‌اند؛ اما اهمیت خوی در دوره بعد از اسلام نمایان‌تر بوده چرا که آن، محلِ کشمکش‌های داخلی و جنگ‌های قدرت‌های خارجی با ایران بوده که به عنوان نمونه‌ای از خروار می‌توان به جنگ صدقه با خلیفه عباسی، سلاجقه با روم، جنگ جلال‌الدین خوارزمشاهی با اتابکان و هم ایوبیان، جنگ مغولان و خوارزمشاهیان، و از همه مهم‌تر جنگ چالدران و از آن، به مقر جنگ‌های بعدی با عثمانی و روس و ارامنه در این دیار یاد کرد. همه این تحولات در دستاوردهای این شهر، بویژه هنر و معماری تاثیری ژرف و مهمی داشته است چرا که علاوه بر تاثیر پذیری، ضربات سهمگینی نیز متحمل گشته است. از طرفی همین التقاط با توجه به سیر تحولات تاریخی (بخصوص پس از اسلام) سبب شده آثاری از هنر در شهر خوی آفریده شود که نمونه ی آن در هیچ یک از شهرهای ایران دیده نمی شود؛ برای نمونه دروازه سنگی یا کلیسای سوپ سرکیس، برج شمس یا مسجد مطلب خان. غنی بودن هنر در شهر مزبور نتیجه‌ای روشن از آن روزگاران تواند بود.


خوی شهریست بس کهن در موقعیتی استراتژیک از سرزمین ایران و با اهمیت بسیار در سیر تاریخ تحولات آن، در اهمیت آن همین بس، که در تاریخ باستان تمدن‌های قدرتمند کهن چون اورارتو، کردوئن، ارمن، آشور و سکایی آن‌را در برگرفته و به جهت تصاحب آن جنگ‌ها کرده‌اند چرا که خوی در موقعیتی سوق الجیشی، و هم بر تقاطع جاده پرنفع ابریشم قرار گرفته و بسیار حاصلخیز بوده، امروزه نیز هر یک از آن تمدن‌ها در این شهر ردپایی به یادگار گذارده‌اند؛ اما اهمیت خوی در دوره بعد از اسلام نمایان‌تر بوده چرا که آن، محلِ کشمکش‌های داخلی و جنگ‌های قدرت‌های خارجی با ایران بوده که به عنوان نمونه‌ای از خروار می‌توان به جنگ صدقه با خلیفه عباسی، سلاجقه با روم، جنگ جلال‌الدین خوارزمشاهی با اتابکان و هم ایوبیان، جنگ مغولان و خوارزمشاهیان، و از همه مهم‌تر جنگ چالدران و از آن، به مقر جنگ‌های بعدی با عثمانی و روس و ارامنه در این دیار یاد کرد. همه این تحولات در دستاوردهای این شهر، بویژه هنر و معماری تاثیری ژرف و مهمی داشته است چرا که علاوه بر تاثیر پذیری، ضربات سهمگینی نیز متحمل گشته است. از طرفی همین التقاط با توجه به سیر تحولات تاریخی (بخصوص پس از اسلام) سبب شده آثاری از هنر در شهر خوی آفریده شود که نمونه ی آن در هیچ یک از شهرهای ایران دیده نمی شود؛ برای نمونه دروازه سنگی یا کلیسای سوپ سرکیس، برج شمس یا مسجد مطلب خان. غنی بودن هنر در شهر مزبور نتیجه‌ای روشن از آن روزگاران تواند بود.


تاریخ یک حقیقت متعالی و مقدس است که رسالتی انسانی و مافوق مادی دارد. با تاریخ است که می توان فاصله دنیای پندار تا پدیدار را طی کنیم و تاریخ‌نگار در این کشف و شهود، مخاطب خود را سهیم می‌کند و واقعیت پدیده‌ها را به او باز می‌شناساند. با نگاهی گذرا به تاریخ انسان در می‌یابیم که پروسه خلق و ایجاد از رفع احتیاجات مادی به سمت انتزاعی پیش رفته و هر جا که به بالندگی و جاودانگی انسان می‌رسیم، نشانه‌هایی از توجه ویژه به ذات وجودی تاریخ را مشاهده می‌کنیم. در ادامه پس از توجه اساسی به تاریخ ما به بازسازی زتدگی گذشته و نوع رفتار و اتفاقات اهل عرفان و تصوف پرداخته و یک هنرگاه تلفیقی طراحی خواهیم کردکه قبل از طراحی، مطالعات ما در زمینه عرفان- صوفی گری انواع خانگاه ها و شیخ ها و پیر ها می باشد، که در مبحث طراحی به طراحی سه گانه موزه عرفان و تصوف- موزه هنرهای تجسمی( زیبایی شناسی) و خانه هنرمندان(بازسازی و بررسی زندگی پیران طریقت از سلسله های مختلف) خواهیم پرداخت. هدف طراحی در بافت فرسوده شهر میباشد که لازمه موفقیت در این طراحی بررسی تجارب طرح های شهری موفق در دنیا که حاکی از بکارگیری به جا و موثر راهکارهای ذیل است:(1)بهره گیری حد اکثر از مشارکت مردم (2) بکار گیری راه حل های متعدد در مواجهه بامسائل چند وجهی(3)استفاده از بازخوردهای متعدد(4)طراحی منطقی و هماهنگ با خواست های گروه های ذی نفع و ذی نفوذ




میراث فرهنگی معنوی مجموعه آفرینش‌های هر جامعه و بازتاب هویت اجتماعی و فرهنگی آن است که ارزش‌ها و ضوابط این میراث به‌صورت شفاهی، یا از روی تقلید، از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و اشکال متنوع آن را ادبیات، زبان، اسطوره‌ها، هنرهای نمایشی، آداب‌ورسوم، آیین‌ها و شعائر، بازی‌ها، مهارت‌ها، و دانش سنتی تشکیل می‌دهد. اهمیت توجه به پژوهش های مرتبط با توسعه گردشگری و شناساندن میراث معنوی و اسطوره ای در این راستا به بهترین شکل ممکن نشان میدهد و البته در این میان نقش و جایگاه مقبره های عارفان عابدان و پهلوانان نیز در جذب گردشگر با توجه به کارکردهای متنوع شان آنچنان که باید ، موردتوجه قرار نگرفته است .. منطقه مورد مطالعه این پژوهش متمرکز بر مقبره عارف بزرگ شمس تبریزی و مقبره ی پهلوان پوریای ولی می باشد که دراستان آذربایجان غربی شهرخوی واقع شده است. پژوهش پیش رو از نظر هدف کاربردی و از نظر روش تحقیق اکتشافی می باشد ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه می باشد که سوالات پرسشنامه مورد استفاده در پژوهش براساس طیف لیکرت طراحی شده است . و با استفاده از فرمول کوکران نمونه پژوهش تعداد 200 نفر محاسبه گردیده است. . برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدلهای رایج و تحلیل SWOT بکار گرفته شده که در تحلیل نهایی اختلاف اوزان ناچیز است اما با این حال گرایش راهبرد تهاجمی بیشتر است. لازم به ذکر است که مجموع عوامل فوق 729/48 درصد واریانس کل را تبیین نموده است. همچنین جهت پایایی یا قابلیت اعتماد ابزار اندازه گیری از روش آلفای کرون باخ بهره گیری شده است



خوی شهریست بس کهن در موقعیتی استراتژیک از سرزمین ایران و با اهمیت بسیار در سیر تاریخ تحولات آن، در اهمیت آن همین بس، که در تاریخ باستان تمدن‌های قدرتمند کهن چون اورارتو، کردوئن، ارمن، آشور و سکایی آن‌را در برگرفته و به جهت تصاحب آن جنگ‌ها کرده‌اند چرا که خوی در موقعیتی سوق الجیشی، و هم بر تقاطع جاده پرنفع ابریشم قرار گرفته و بسیار حاصلخیز بوده، امروزه نیز هر یک از آن تمدن‌ها در این شهر ردپایی به یادگار گذارده‌اند؛ اما اهمیت خوی در دوره بعد از اسلام نمایان‌تر بوده چرا که آن، محلِ کشمکش‌های داخلی و جنگ‌های قدرت‌های خارجی با ایران بوده که به عنوان نمونه‌ای از خروار می‌توان به جنگ صدقه با خلیفه عباسی، سلاجقه با روم، جنگ جلال‌الدین خوارزمشاهی با اتابکان و هم ایوبیان، جنگ مغولان و خوارزمشاهیان، و از همه مهم‌تر جنگ چالدران و از آن، به مقر جنگ‌های بعدی با عثمانی و روس و ارامنه در این دیار یاد کرد. همه این تحولات در دستاوردهای این شهر، بویژه هنر و معماری تاثیری ژرف و مهمی داشته است چرا که علاوه بر تاثیر پذیری، ضربات سهمگینی نیز متحمل گشته است. از طرفی همین التقاط با توجه به سیر تحولات تاریخی (بخصوص پس از اسلام) سبب شده آثاری از هنر در شهر خوی آفریده شود که نمونه ی آن در هیچ یک از شهرهای ایران دیده نمی شود؛ برای نمونه دروازه سنگی یا کلیسای سوپ سرکیس، برج شمس یا مسجد مطلب خان. غنی بودن هنر در شهر مزبور نتیجه‌ای روشن از آن روزگاران تواند بود.


مطالب مرتبط