آرامگاه چلبی اوغلو


ماکت آرامگاه


ماکت پایگاه





بروشور پایگاه

روند مرمت



سیر تحول بنا: چنان که گذشت، این بنا دو بخش، خانقاه و مقبره، دارد و به نظر کارشناسان، از آثار قرون هفتم و هشتم هجری قمری است. مقبره بنایی هشت‌وجهی و آجری با گنبدی یک‌پوش است. در نمای خارجی مقبره، طاق نماهایی دیده می شود که تا ارتفاع 2.5متر بالاتر از پایه آنها، با طرحهای مختلف آجرکاری شده است. در لچکی‌های این طاق نماها، فرورفتگی‌های شش‌گوشی وجود دارد که در گذشته، با نقوش تزیینی پر شده بود و امروزه از بین رفته است. مقبره در حیاطی مربع شکل واقع است و خانقاه در جبهه شمال شرقی این حیاط قرار دارد. سه ضلع دیگر این حیاط دیوارهایی است با ردیفی از طاق‌نماها. این دیوارها در گذر زمان از بین رفته بود که در کاوشهای سال ۱۳۵۴ش، بقایای آنها به دست آمد و در سالهای اخیر بازسازی شد. خانقاه بنایی با حیاط مرکزی و ایوان‌ها و حجره هایی در پیرامون آن است و با سنگ لاشه ساخته شده است. طبقه دوم این بنا به شدت آسیب دیده و تخریب شده بود که در دهه های اخیر، با دیگر قسمتهای مجموعه، مرمت و بازسازی شده است. در این اقدامات، تزیینات گچبری و کاشیهای لعاب دار در بنای خانقاه کشف شد. سرداب بزرگی در زیر مقبره وجود دارد که مرقد در آن است.






مقبره برجی فعلاً هیچگونه ارتباطی از لحاظ نقشه با خانقاه، که در چند متری آن است، ندارد و ممکن است قدیم‌تر یا جدیدتر یا همزمان با آن دستگاه ساختمانی باشد . این مقبره آنقدر نزديك مقبره اولجایتو است که در داخل حد شهر قرار گرفته و گفته شده است که بعضی از بناها و کارگران پس از تکمیل و انجام کار خود در سلطانیه به اصفهان رفتند و بنای امامزاده جعفر مورخ – ۷۲ را از روی نمونه مقبره چلبی اوغلو ساختند . به نظر نمی رسد که مقبره بعداز خانقاه ساخته شده باشد، زیرا بعد از سال ۱۳۳۵ وضع آذر بایجان مساعد برای فعالیتهای ساختمانی نبود و همچنین همه خصوصیات سبك بنا در ابنیه این ناحیه که قبل از ۱۳۳۵ ساخته شده‌اند، دیده می‌شود و اگر تاریخ آن جدیدتر باشد باید ارتباط شباهت زیادتری با بنای بزرگ‌تر داشته باشد. بنابراین احتمال می‌رود که مقبره قبل از خانقاه ساخته شده و این محل از نظر تبرك برای بنای خانقاه در نظر گرفته شده باشد. تاریخ این مقبره را به احتمال می‌توان در حدود سال ۱۳۳۰ م. قرار داد
محل: در سلطانیه در چند صد متری جنوب غربی مقبره اولجایتو .
وضع : خوب ، قسمت فوقانی دیوار خارجی صدمه دیده و قسمت فوقانی گنبد در حال سقوط است.
نوع نقشه: مقبره برجی هشت‌گوش در خارج، هشت گوش در داخل، سرداب زیر اطاق .

نمای خارجی: پی و پایه لااقل از سه ردیف سنگ تراش تشکیل یافته است (در حال حاضر دو ردیف بالای سطح زمین به ارتفاع 20 / 1 متر مرئی است). بر هر ضلع ساختمان نغول فرو رفته با طاق نوك تيز در داخل قاب مستطیلی شکل وجود دارد . لچکی‌های نغول شش‌گوش‌هایی دارد که زمانی با نقوش تزیینی پر شده بوده است و 2.5 متری بالای پایه آجرکاری پر کار و دارای طرح است و سپس به آجر کاری معمولی تبدیل می‌شود . خط فوقانی نغول‌های مستطیلی شکل به جای قرنیس به کار رفته است، روی سطح دیوارها يك ردیف سوراخ چوب بست پیدا است. گنبد از دیوارهای خارجی کمی عقب‌تر وروی پایه شانزده‌گوش قرار دارد و اول صاف و سپس به شکل نیمه دایره در آمده است.
نمای داخلی : درگاهها از قطعات سنگ تراش ؛ کف از قطعات سنگی که در آهك کار گذاشته شده است ؛ سرداب از سوراخی در کف پیدا است ! بر هردیوار یک طاق توك تيز وجود دارد ؛ دیوارها تا ارتفاع 42/1متری از کن از گچ آبی – خاکستری پوشیده شده و سپس پوشش سفید روی گچ خاکستری دارد . طاقچه محراب دارای مقرنس کاری گچی است. منطقه میانی ایوان و گنبد از شانزده طاق دیواری نوك تيز تشکیل می شود . بالای طاق‌های دیواری به پنجره در گنبد ساخته شده است، پلان مارپیچ داخل دیوار از بالای سر فرورفتگی دیوار راه دارد و به وسيله يك پنجره كوچك به سمت خارج نور می‌گیرد .
خصوصیات ساختمانی: استعمال سنگ تراش مخصوص ناحيه آذربایجان است و تغییر نقشه در جایی که طرح آجر کاری متوقف شده است. شاید ساختمان فعلی ساده تر از آن است که در بدو امر در نظر گرفته شده بوده است. مقطع گنبد پایه بلند برای این دوره غیرعادی است . شباهت نزديك با ساختمان امامزاده جعفر اصفهان دارد .


سلطان محمد خدابنده (703-716 ه.ق ) ( 1303 – 1316 م)
بعد از درگذشت غازان خان فرزندش اولجایتو به سلطنت رسید. در سال 704 شهرسلطانیه را که اساس آن توسط غازان خان پی ریزی شده بود بنا نهاد. در سال 706 هجری به خاک گیلان حمله ور شد و آن ناحیه را خراجگزار خود کرد. در سال 709 هجری به مذهب تشیع مشرف شد و ملقب به سلطان محمد خدابنده گردید. در زمان غازان خان و سلطان محمد خدابنده، سعد الدين و خواجه رشید الدین فضل اله عهده دار امور کشور بودند. سعد الدين به تدریج اهمیت خود را از دست داد، تا جایی که در سال ۷۱۱ هجری به فرمان سلطان محمد خدابنده کشته شد. جانشین او تاج الدين علی شاه بود که با همکاری خواجه رشید الدین فضل اله به حل و فصل امور مملکت پرداخت. در سال ۷۱۳ هجری به فرمان سلطان محمد خدابنده پسرش ابو سعید به سلطنت رسید. در همین سال بنای شهر سلطانیه به اتمام رسید.
 
سلطان محمد خدابنده معاصر است با:
 ملک رکن الدین پسر ملک شمس الدين (۶۷۷ – ۷۰۵ ه.ق.) و ملک فخر الدین پسر ملک رکن الدین (۷۰۶۰۷۰۵ ه.ق.) و ملک غیاث الدین پسر ملک فخر الدين (۷۰۶- ۷۲۹ ه.ق.) از آل کرت
و نظام الدین حسن پسر جلال الدين طیب شاه (۶۸۸ – ۷۲۵ ه.ق.) از ملوک شبانکاره
و حاجی شاه پسر یوسف شاه (۶۹۰-۷۱۸ ه.ق.) از اتابکان یزد
و قطب الدین شاه جهان پسر سیور غتمش (۷۰3-۷۰2 ه.ق.) از قراختائیان کرمان
و امیر شرف الدین محمود شاه اینجو (۷۰۳- ۷۳۶ ه. ق.) از خاندان اینجو و امیر مبارز الدین محمد ابن غیاث الدین حاجی (۶۶۰ – ۷۲۳ ه.ق.) از آل مظفر
و نصرت الدين أحمد پسر یوسف شاه (۶۹۵ – ۷۳۰ ه.ق.) از اتابکان لر بزرگ
و عزالدين محمد پسر عزالدین حسین (۶۹۵ – ۷۱۶ ه.ق.) از اتابکان لر کوچک.


 
مهمترین حوادثی که در دوران سلطنت سلطان محمد خدابنده و معاصران ایرانی او در کشورهای دیگر آن زمان به وقوع پیوست، چنین است:
آسيا

چین: در چین سلسله یوان سلطنت میکرد (۱۲۷۹ – ۱۳۶۸ م.)
دهلی: پادشاه سلسله خلج در این زمان علاء الدین خلجی است. (۱۲۹۵ – ۱۳۱۵ ه.ق.) وی پس از دفع مخالفان خود در داخل مملکت به دفع مغول ها پرداخت، وی فرمانروایی بود از هر جهت سفاک و بی رحم و خود را اسکندر ثانی تصور می‌کرد، و رویاهای بزرگ برای تحصیل یک مملکت وسیع در سر می پروراند. بعد از درگذشت وی سلطنت نصیب پسر شش ساله اش عمر شاه شهاب الدين شد. (۷۱۵ ه.ق.) (۱۳۱۵ م.) و بعد از وی سلطنت به قطب الدین مبارک شاه اول رسید. (۷۱۶ ه.ق.)(۱۳۱۶م.)
عثمانی: سلطان عثمانی در این زمان، عثمان اول است. (۱۲۵۹ – ۱۳۲۶ م)
يمن: در یمن رسولیان حکومت داشتند. (۱۲۲۹ – ۱۴۵۴ م.)

افریقا
الجزایر: فرمانروای بنی زیان در الجزایر در این زمان ابو حمو موسی است. (۷۰۷ ه.ق.)
تونس: در تونس از سلسله بنی حفص یکی بعد از دیگری زمام امور را در دست داشتند. از جمله، ابو بكر اول (۷۰۹ ه.ق.) (۱۳۰۹ م) و ابوالبقا خالد اول در همان سال و بعد از این دو ابو یحیی زکریا زمام امور را در دست گرفت (۷۱۱ه.ق.) (۱۳۱۱ م.)
مراکش: فرمانروای بنی مرین در این زمان ابو ثابت عامر است. (۷۰۶ ه.ق.) (۱۳۰۶ م.) جانشین وی ابو الربيع سليمان است. (۷۰۸ ه.ق.) (۱۳۰۸ م.) در سال ۷۰۹ هجری (۱۳۰۹ م.) اسپانیاییها جبل الطارق را به تصرف خود در آوردند. سپاهیان مرینی بار دیگر در اسپانیا ظاهر شدند. بعد از سلیمان فرمانروای بنی مرین ابو سعید عثمان شد. (۷۱۰ ه.ق.) (۱۳۱۰ م.)
مصر: فرمانروای ممالیک بحری مصر در این زمان رکن الدین بیبرس دوم است (۷۰۸ ه.ق.) (۱۳۰۸ م.) و در سال ۷۰۹ هجری (۱۳۰۹ م.) برای سومین بار زمام امور را به دست گرفت.

اروپا
آلمان: شاه آلمان در این زمان آلبرشت اول است. (۱۲۹۸ – ۱۳۰۸ م.) وی بر اثر یک توطئه، کشته شد. بعد از کشته شدن آلبرشت، هانری هفتم لوگزامبورک که در سال ۱۳۰۸ م. به پادشاهی آلمان برگزیده شده بود، به سلطنت نشست. (۱۳۰۸ – ۱۳۱۳ م.) وی توجه زیادی به ایتالیا داشت و به همین جهت در رأس سپاه فراوانی رهسپار ایتالیا شد و در سال ۱۳۱۱ م. در میلان به عنوان شاه لمباردیا تاجگذاری کرد و در لشکر کشی به ایتالیا جنوبی درگذشت. بعد از وی سلطنت به لوئی چهارم رسید. (۱۳۱۴ – ۱۳۴۷ م.)
انگلستان: بعد از ادوارد اول پسرش ادوارد دوم به تخت سلطنت نشست (۱۳۰۷ – ۱۳۲۷ م.) در عهد او مجلس شورا بر داعیه خود افزود. ادوارد دوم پادشاهی بی کفایت و نالایق بود. دارای تلون مزاج و ضعیف النفس بود که پیوسته تحت تأثیر گفته های اطرافیان خود قرار می گرفت. در سال ۱۳۹۴ م. در صدد تصرف اسکاتلند بر آمد، لیكن از رابرت اول فرمانروای اسکاتلند شکست خورد. دیری نگذشت مردم سر به شورش برداشتند. ملکه ایزابل که دختر فيليب لوبل (پادشاه فرانسه) بود، با سرکشان و شورشیان همدست شد و در نتیجه ادوارد از سلطنت خلع شد و در قلعه برکلی به فرمان ملکه و معشوقه او به قتل رسید.
بوهم: شاه بوهم ونسلاوس دوم بود. (۱۳۰۵۰۱۲۷۸ م.) بعد از وی سلطنت به پسرش ونسلاوس سوم رسید. (۱۳۰۵- ۱۳۰۶ م.) زمانی که در صدد پیشروی به خاک لهستان بود، کشته شد. وی آخرین شاه سلسله پر میل است. بعد از وی یوهان لوکزامبورگی به سلطنت رسید. (۱۳۱۰ – ۱۳۴۶ م.)
روم شرقی: امپراتور روم شرقی در این زمان آندرتیکوس دوم است. (۱۲۸۳-۱۳۲۸م.) سیسیل و ناپل: شاه سیسیل و ناپل در این زمان شارل دوم است. (۱۲۸۵ – ۱۳۰۹ م.)
فرانسه: پادشاه فرانسه در این زمان فیلیپ چهارم است. (فیلیپ لوبل) (۱۲۸۵ – ۱۳۱۴ م.) مرگ بونيفاس هشتم یکسره فيليب لوبل را مغرور ساخت، تا جایی که فیلیپ در سال ۱۳۰۵ م. برتران دوگو Bertrand DeGot. . خليفه بردو را به جانشینی او نشاند که به کلمان پنجم معروف شد و چون در رم احساس امنیت نکرد، به آوینیون فرانسه آمد و از آن به بعد تا مدت ۷۰ سال آوینیون مقر پاپ شد. (۱۳۰۹- ۱۳۷۶ م.) غلبه فیلیپ لوبل بر بونيفاس هشتم و استقرار پاپ در آوینیون یکی از مهمترین وقایع قرون وسطی است و به این ترتیب نقشه پاپها که می خواستند بر تمام پادشاهان مسیحی مستولی شوند، در آغاز قرن چهاردهم میلادی به کلی به هم خورد.
در دوران سلطنت فیلیپ لوبل در سال ۱۳۰۶ م. اموال قوم یهود که بیشتر در جنوب کشور فرانسه اقامت داشتند، ضبط شد و آنها تبعید شدند، همچنین یکی دیگر از رویدادهای اجتماعی این زمان توقیف اعضای فرقه پاسبانان معبد است. توضیح آنکه پاسبانان معبد پس از جنگ اول صلیبی تأسیس یافت تا به حراست بیت المقدس بپردازد. چون بیت المقدس از دست رفت. اغلب اعضای این فرقه به اروپا برگشتند، این فرقه صاحب اموال زیادی بودند. فیلیپ لوبل که همیشه در تنگنای مالی بود، مبالغ هنگفتی از فرقه مذکور قرض گرفت و در صدد بود که فرقه را منهدم سازد و دارایی آنها را تصرف کند. به همین سبب، در سیزدهم اکتبر سال ۱۳۰۷ م. اعضای فرقه را دسته دسته دستگیر کرد و همه گونه جنایات ساختگی را به آنها نسبت داد و بسیاری از آنها زیر شکنجه جان دادند.
با این اوصاف، محکومیت اعضای فرقه در فرانسه این حق را نمی داد که دارایی آنها را ضبط کنند. پاپ کلمان پنجم ابتدا زیر چنین باری نرفت و چون تحت فشار قرار گرفت، مجمعی در شهر وین تشکیل داد. أفيليب لویل با لشگری به این آمد و پاپ بناچار متلاشی شدن فرقه را در سال ۱۳۱۲ م. از تصویب مجمع گذرانید.
مقدمات انقراض پادشاهان خاندان کاپه به تدریج فراهم می شد، به این معنی که در سال ۱۳۱۴ م. در چند ناحیه سرکردگان دست اتحاد به یکدیگر دادند و چون در آن اثنا فيليب لوبل در گذشت، جانشین او لوئی دهم چندین دستخط اعطا کرده، وعده داد که رسوم قديمه را محترم بدارد و همین قول و قرارها سرکشان را ساکت کرد، اما پیشامد روزگار با آنها مساعد نبود، زیرا در مدت کوتاهی سه بار پادشاه تغییر کرد. به این معنی که پسر ارشد فیلیپ لوبل موسوم به لونی دهم بعد از دو سال سلطنت (۱۳۱۴ – ۱۳۱۶ م.) درگذشت
لهستان: پادشاه لهستان در این زمان و نسلاوس دوم است. (۱۳۰۰ – ۱۳۰۵ م.) بعد از وی سلطنت به لادیسلاوس (Ladislaus) اول رسید (۱۳۰۶ – ۱۳۳۳ م.).
مجارستان: پادشاه مجارستان ونسلاوس سوم بود. (۱۳۰۱ – ۱۳۰۵ م.) جانشین او شارل اول است ( 1308 – 1342 ) وی موسس سلسله آنژون در مجارستان است.

ایوان جنوبی

چلبی اوغلو زیر ایوان جنوبی میانسرا ضلع جنوب شرقی
چلبی اوغلو ضلع جنوبی ایوان
چلبی اوغلو کتیبه های ایوان جنوبی
چلبی اوغلو از ایوان به مقبره

میانسرا

چلبی اوغلو حجره های شمال شرقی
چلبی اوغلو دالان شمال شرقی

جمع‌خانه

چلبی اوغلو ورودی فضای بین میانسرا و مقبره در ضلع جنوب غربی
چلبی اوغلو فضای میانی جنوب غربی بین میانسرا و مقبره

خارج مقبره


چلبی اوغلو بنای مقبره ضلع جنوب شرقی
چلبی اوغلو بنای مقبره ضلع جنوب غربی
چلبی اوغلو بنای مقبره ضلع شمال شرقی
چلبی اوغلو بنای مقبره ضلع شمال غربی
چلبی اوغلو درگاه ورودی مقبره در ضلع شمالی

چلبی اوغلو بافت خارجی یکی از اضلاع بنا
چلبی اوغلو پاشنه سنگی بنای مقبره
چلبی اوغلو ضلع سمت شرقی ضلع شمال در حیاط مقبره

داخل مقبره

چلبی اوغلو آسمانه از شمال به طرف جنوب شرقی
چلبی اوغلو کف مقبره
چلبی اوغلو مقرنس گچی
چلبی اوغلو یکی از روزنه های داخل مقبره
چلبی اوغلو داخل مقبره ضلع شمالی
چلبی اوغلو پوشش داخلی بنای مقبره

پلان نما برش

گنجنامه دفتز دوازدهم

گنجنامه دفتز دوازدهم

گنجنامه دفتز دوازدهم

گنجنامه دفتز دوازدهم

بعد از مرمت


چلبی اوغلو یکی از حجره ها پس از مرمت
چلبی اوغلو یکی از ستونها پس از مرمت

حفاظت و نگهداری


چلبی اوغلو ورودی دوم به مقبره پشتی با مهارهای چوبی

خوانا سازی

چلبی اوغلو یکی از کنه پوش های سنگی
چلبی اوغلو بافت یکی از ستونهای میانسرا

در ایران دوران اسلامی، پس از مساجد بناهای آرامگاهی بیشترین تعداد آثار معماری را، به خود اختصاص داده اند و این بناها همواره در بافت فرهنگ و جامعه ایرانی مورد توجه قرار گرفته است. ساخت بناهای آرامگاهی از سده جهارم هجری شروع وتا عصر صفویه ادامه داشت و دوران سلجوقی و ایلخانیدوره اوج و رونق ساخت بناهای آرامگاهی است. در این تحقیق، نگارنده روند شکل گیری بناهای آرامگاهی در ایران به ویژه دوره ایلخانیان و ویژگی های معماری و آرایه های تزیینی بناهای آرامگاهی چلبی اوغلو در شهرستان سلطانیه، امامزاده جعفر اصفهان و برج شاطر گنبدی در روستای صومعه اردبیل؛ را از منظر فعالیتهای باشنان شناختی مطالعه و بررسی کرده است.

روش‌شناسی پژوهش:در این تحقیق از روش مطالعات کتابخانه ای و بررسی میدانی استفاده شده است. یافته‌ها: در این تحقیق ابتدا داده های مکتوب که شامل؛ منابع و مراجع دست اول، مقالات علمی و تحقیقات به عمل آمده توسط محققین داخلی و خارجی در زمینه بناهای آرامگاهی، مورد مطالعه قرار گرفت. و سپس بناهای آرامگاهی چلبی اوغلی درزنجان و برج شاطر گنبدی در روستای صومعه اردبیل از نزدیک مشاهده و مورد مطالعه و بررسی میدانی قرار گرفت. و نتایج بدست آمده مورد بررسی، تجزیه و تحلیل قرارگرفت.


نتیجه‌گیری: علاوه بر عوامل تاریخی، سیاسی، اجتماعی و مذهبی در ایجاد و شکل گیری بناهای آرامگاهی در دوره ایلخانی، گرایش های عرفانی و تصوف و گرایش های شیعی نیز در ساخت آرامگاهها و مقابر مذهبی نقش بسزایی داشته است.سبک و شیوه معماری معماری چلبی اوغلو، شاطر گنبد و امام زاده جعفر اصفهان ، سبک آذری می باشد. این بناهای آرامگاهی بر اساس شکل و ریخت شناسی مطابق با تقسیم‌بندی های معمول در گروه برج مقبره، جای می‌گیرند. و از لحاظ کارکرد، امامزاده جعفر جزء گروه مقابر مذهبی و آرامگاه چلبی اوغلی و شاطر گنبدی جزء مقابر غیرمذهبی می‌باشند.

هدف:در ایران دوران اسلامی، پس از مساجد بناهای آرامگاهی بیشترین تعداد آثار معماری را، به خود اختصاص داده اند و این بناها همواره در بافت فرهنگ و جامعه ایرانی مورد توجه قرار گرفته است. ساخت بناهای آرامگاهی از سده جهارم هجری شروع وتا عصر صفویه ادامه داشت و دوران سلجوقی و ایلخانی دوره اوج و رونق ساخت بناهای آرامگاهی است. در این تحقیق، نگارنده روند شکل گیری بناهای آرامگاهی در ایران به ویژه دوره ایلخانیان و ویژگی های معماری و آرایه های تزیینی بناهای آرامگاهی چلبی اوغلو در شهرستان سلطانیه، امامزاده جعفر اصفهان و برج شاطر گنبدی در روستای صومعه اردبیل؛ را از منظر فعالیتهای باشنان شناختی مطالعه و بررسی کرده است.

روش‌شناسی پژوهش:در این تحقیق از روش مطالعات کتابخانه ای و بررسی میدانی استفاده شده است.

یافته‌ها: در این تحقیق ابتدا داده های مکتوب که شامل؛ منابع و مراجع دست اول، مقالات علمی و تحقیقات به عمل آمده توسط محققین داخلی و خارجی در زمینه بناهای آرامگاهی، مورد مطالعه قرار گرفت. و سپس بناهای آرامگاهی چلبی اوغلی درزنجان و برج شاطر گنبدی در روستای صومعه اردبیل از نزدیک مشاهده و مورد مطالعه و بررسی میدانی قرار گرفت. و نتایج بدست آمده مورد بررسی، تجزیه و تحلیل قرارگرفت.

نتیجه‌گیری: علاوه بر عوامل تاریخی، سیاسی، اجتماعی و مذهبی در ایجاد و شکل گیری بناهای آرامگاهی در دوره ایلخانی، گرایش های عرفانی و تصوف و گرایش های شیعی نیز در ساخت آرامگاهها و مقابر مذهبی نقش بسزایی داشته است.سبک و شیوه معماری معماری چلبی اوغلو، شاطر گنبد و امام زاده جعفر اصفهان ، سبک آذری می باشد. این بناهای آرامگاهی بر اساس شکل و ریخت شناسی مطابق با تقسیم‌بندی های معمول در گروه برج مقبره، جای می‌گیرند. و از لحاظ کارکرد، امامزاده جعفر جزء گروه مقابر مذهبی و آرامگاه چلبی اوغلی و شاطر گنبدی جزء مقابر غیرمذهبی می‌باشند.

پایان نامه پیش رو مشتمل بر مطالبی در دو مقوله عینی و ذهنی می‌باشد که سعی بر آن است با نگاهی نو در حیطه مرمت بنا به باززنده سازی ارزش‌هایی بپردازد که ناب ترین نمی‌توانند نباشند. خانقاه چلبی اوغلو منسوب به نوه ذکور مولانا در بستر سلطانیه شهری با ارزش‌های تاریخی – جهانی منحصر خود جای گرفته است. پس از ارائه کلیات با تکیه و محوریت شاخه‌های آمیختگی معماری تلاش است که به شناخت لازم از بنا دست یازید. بخش آسیب شناختی و آسیب نگاری بنا کمک به تقرب به درمان این آسیب‌ها می‌شود که با تبعیت و استفاده از مبانی نظری ، احکام انشایی استنتاج می‌گردد. مبانی نطری که در آن به تقدس در معماری و عرفان و همچنین چیستایی مکان و زمان و نحوه درک و حس آنها پرداخته شده است.تکنولوژی را می‌توان برای موجودیت ماده‌ای پیدا کردن این فضای ذهنی حاکم بر فضای عینی و آنچه که می‌تواند در ارائه طرحی برای مرمت و باززنده سازی دست به دامن شد. که امید است سرانجام این تلاش محقق گشته باشد.

عکس قدیمی در پایگاه


در طول تاریخ، بناهای مذهبی به ویژه مزار امامان و بزرگان علم و عرفان، شکل های مختلفی به خود گرفته و به نظر می رسد تفاوت در نحوه تجلی صفات و مفاهیم، باعث ایجاد تفاوت های کالبدی در آن ها گشته است. حال باید دید که آیا این تفاوت ها دارای مبانی معنادار خاصی است و آیا بررسی چگونگی تفاوت ها می تواند در گونه شناسی مزارها موثر واقع شود؟ نگارندگان این تحقیق درصدد گونه شناسی مزارها، بر اساس تفاوت های معنایی و مفاهیم معرفتی مطرح شده در عرفان برآمده اند و این گونه ها را با استفاده از مفاهیم تشبیه، تنزیه و صفات جمال، جلال، در سه دسته مزارهای تشبیهی ـ جمالی، مزارهای تنزیهی ـ جلالی، و مزارهای تشبیهی ـ جمالی و تنزیهی ـ جلالی، مورد بررسی قرار داده و به بررسی ویژگی کالبدی مزارها، مرتبط با هر یک از این گونه ها پرداخته اند. در خلال پژوهش از طریق روش مقایسه تطبیقی، معیارهایی برای سه گونه در نظر گرفته شده است، به این ترتیب که گونه تشبیهی ـ جمالی دارای ویژگی های حداکثر رابطه با طبیعت تشبیهی، دلالتگری نشانه و نماد، اصالت مقبره در سامان دهی فضاهای مزار، قرارگیری مقبره در فضای درون، به کارگیری مصالح فاخر و پرتزئین و وجود سلسله مراتب فضایی در رسیدن به مزار است و بهترین نمونه در این گونه، مزار امامان شیعه می باشد که در دوره صفوی و قاجار به اوج خود رسیده است. گونه تنزیهی ـ جلالی دارای ویژگی های حداقل رابطه با طبیعت تشبیهی، دلالتگری آیه ، عدم اصالت مقبره در سامان دهی فضاهای مزار، عدم قرارگیری مقبره در فضای درون، به کارگیری مصالح کم بها و کم تزئین و عدم وجود سلسله مراتب فضایی در رسیدن به مزار است. بیشترین نمونه های این گونه، در میان اهل سنت رایج است که دارای کمترین میزان به کارگیری عناصر کالبدی و مجلل اند. گونه تشبیهی ـ جمالی و تنزیهی ـ جلالی، دارای ویژگی های مشترک هر دو مزار است و در دوره های آل بویه و سبک خراسانی و رازی، رواج بیشتری داشته است.
پلان مربوط به مقاله گونه شناسی مزارهای اسلامی در ایران…..


عرفان و تصوف یکی از مسائل مهم و کلیدی پیرامون فرهنگ و تمدن اسلامی است که از قرن دوم هجری در بین مسلمانان ظاهر شده است. مسلک تصوف از همان آغاز سعی در شناخت بهتر خداوند و انسان و جهان داشت و برای نیل به این هدف مراکزی را به عنوان خانقاه پدید آورد تا بدون دغدغه فکری و با تربیت شاگردان و مریدان به این مقصود برسد. معمولاً بیشتر عارفان بزرگ برای خود خانقاهی داشته اند که در آن به تزکیه نفس، چله نشینی، سماع و ذکر، تربیت شاگردان و پذیرایی از صوفیان مسافر می پرداختند. از قرن چهارم هجری که مسلک تصوف به رسمیت شناخته شد خانقاه سازی یکی از ارکان اصلی جامعه اسلامی گردید که آثار و نشانه های آن در کتاب ها و تذکره های صوفیان باقی است. دوران ایلخانی و تیموری اوج خانقاه سازی در ایران می باشد که از مهمترین آنها می توان به چلبی اوغلو و خانقاه بایزید اشاره کرد. پلان خانقاه ها بصورت چهارگوش با حجره ها و اتاق ها در اطراف حیاط و گنبد خانه می باشد که بنا به سیستم آموزشی خانقاها در بیشتر موارد با پلان مدرسه و کاروانسرا ساخته شده اند. روش کار در این پژوهش بصورت توصیفی- تحلیلی است که با مطالعه منابع کتابخانه ای جمع آوری شده است.

در معماری توجه به بناهای آرامگاهی بسیار قابل توجه است به طوری که در ایران از هزاره دوم قبل میلاد ساخت بنای آرامگاهی وجودداشته است و این امر بعد از شروع تاریخ اسلامی گسترش یافت و بیشتر مورد توجه بشر قرار گرفت که نشان دهنده اعتقاد به عالم بعداز مرگ می باشد.مقاله حاضر نگاهی تطبیقی به آرامگاه چلبی اوغلو و آرامگاه ملا حسن کاشی می باشد که هردو در شهر سلطانیه ولیدر زمان های متفاوت بنا شده اند و از جنبه های مختلف معماری، تاریخی، هنری مورد بررسی قرار گرفته اند. هدف اصلی علاوه بربررسی، مطالعه و مقایسه تطبیقی دو بنا، بازشناسی هویت ایرانی و شناخت بیشتر زیبایی های این دو بنا می باشد. روش تحقیق ازطریق روش میدانی و مطالعات کتابخانه ای می باشد. نتایج حاصل از این پژوهش پس از مقایسه تطبیقی دو بنای آرامگاهی نشان میدهد که در بنای آرامگاهی ملاحسن کاشی از ترکیب زیبای آجر و کاشی استفاده شده است و در بنای آرامگاهی چلبی اوغلو تنها آجربه کار رفته است که این امر اوج هنر تیموریان در زمان خویش را می رساند.

گردشگری به عنوان صنعت چند وجهی نقش عمده ای در بهبود وضعیت اقتصادی و توسعه روابط بین کشورها (تبادل فرهنگ، صلح، امنیت) و به عنوان انگیزه ای قوی در جهت شناخت پتانسیل در جامعه مقصد (عامل برون سیستمی) و شناخت هویت جاودانه در میان بومیان (عامل درون سیستمی) است. مسأله اشتغال در میان کشورهای مختلف جهان همواره یکی از موضوعات حساس و مورد توجه بوده است و نقش مهمی را در ارزیابی های اقتصادی و برنامه ریزی های مربوط به آن ایفا نموده و پیوسته یکی از فاکتورهای مهم در سنجش توسعه یافتگی یا عدم توسعه یافتگی یک کشور محسوب م یگردد. در کشور ما نیز این موضوع به ویژه با توجه به هرم سنی جوان کشور که 70 درصد جمعیت را در بر می گیرد همیشه مورد توجه و بحث بوده است. وجود جاذبه و پتتانسیلها راه کاری موثر و زودبازده است که متأسفانه تاکنون برخی از این جاذبه ها و ظرفیتها چندان شناخته و معرفی نشده و بهره برداری لازم از آنها نیز به عمل نیامده است. چنانچه از این فرصت به درستی و به شکل مناسب بهره برداری گردد، امکان بهبود وضعیت اقتصاد مناطق هدف و ارتقاء سطح زندگی و کاهش مهاجرتهای روستایی-شهری را دارد. نظر به اهمیت موضوع توریسم، از بعد اقتصادی، اجتماعی – فرهنگی و زیست محیطی و با توجه به جاذبه های گردشگری موجود در استان زنجان، یکی از مناطقی که دارای قابلیتهای زیادی برای گسترش گردشگری می باشد، منطقه سلطانیه است که در این پژوهش مورد توجه و بررسی قرار میگیرد. منطقه سلطانیه یکی از مناطقی است که می تواند به لحاظ آثار و جاذبه های مختلف مانند بافت و معماری با ارزش گنبد سلطانیه، چمن سلطانیه، مقبره ملا حسن کاشی، حمام سالار، مقبره داش کسن و …، مقبره چلبی اوغلو، مورد توجه بسیاری از گردشگران ایرانی و خارجی قرار گیرد. و به دلیل بالا بودن پتانسیل گردشگری در این منطقه در صورت جذب و گسترش گردشگری، میتوان امیدوار به توسعه منطقهایی در این محدوده بود


تاریخ معماری ایران رشت های است که هرچند پیشین های در سده اخیر دارد، مبانی و موضوعات آن هنوز محلبحث است. یکی از مهم ترین ابزارهای تاریخ نگاری معماری و هنر، سب کشناسی است. در این مقاله، به مقایسهمقاصد سب کشناسی دو تن از مه مترین مورخان معماری ایرانی، یعنی محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر می پردازیم.هدف مقاله تامل در سب کشناسی معماری ایرانی و نشان دادن اثر مقاصد سب کشناختی بر تجربه تاریخ نگاریمعماری است. مقاله به روش تحلیل مایگانی، مفاهیم را از تاریخ نامه اصلی هریک از دو نویسنده، یعنی کتا بهایسبک شناسی معماری ایرانی و معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان استخراج م یکند. سپس با استدلال منطقی،آن مفاهیم را در مقابل یکدیگر قرار م یدهد. برای این منظور، ابتدا مقدماتی را مقایسه می کنیم که پیرنیا و ویلبربرای تدوین روایت های سبکی شان از تاریخ معماری فراهم کرده اند؛ سپس عناصر روایی و اهداف سب کشناسیایشان را تطبیق می دهیم. در مقدمات، تفاوت های ایشان را در طبقه بندی سبکی و تحدید مکانی و زمانی آثارنشان می دهیم و در مقایسه عناصر روایت، تفاوت های ایشان را در پرداختن به منشا سبک ها، مراحل سبک ها، وتحول سبک ها بررسی کرده ایم. عناصر فرعی تر روایت ازجمله ارتباط های سبک ها را با یکدیگر و همچنین مقاصدو تفاوت های تاریخ نامه های ایشان را برای معماران روشن کرده ایم. یافته های مقاله نشان می دهد رویکرد پیرنیا وویلبر به سب کشناسی یکسان نیست. به نظر می رسد غایت های متفاوتی در پس تاری خنویسی پیرنیا و ویلبر وجودداشته که باعث استخدام دو دستگاه متفاوت سبک شناسی شده است. در سب کشناسی پیرنیا، توجه به نقش مناطقدر شکل گیری سب کهای معماری، مشوق معماران است برای روی کردن به معماری بومی به هدف حرکت در مسیرمعماری ایرانی. بااین حال از نظر پیرنیا هریک از سبک ها، قوت و ضعف هایی دارند و در مقام الگو هم ارز نیستند.او تحولات درونی معماری را عامل مهم تغییر سبک ها می داند. ویلبر به نوعی پیوستگی در سبک های ایرانی قایلاست؛ چنان که گویی هر سبک از سبک قبلی خود زاده می شود. او قضاوت ارزشی درباره سبک ها نمی کند و تغییرسبک ها را بازتاب تحولاتی در بیرون از معماری می بیند. به این نحو، سبک شناسی پیرنیا را می توان معلمانه و درونینامید و سبک شناسی ویلبر را مورخانه و بیرونی.
عکس از مقاله محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر، تفاوت مقاصد و عناصر روایت سبکی

این پژوهش با گردآوری داده های میدانی از بناهای خانقاهی و آرامگاهی متصوفه، مستحسنات تاریخی خانقاه نشینی و طبقه بندی نمادپردازی های آن ها از دیدگاه سنت گرایی دینی، در پی تعریف هنر خانقاهی از سده هفتم هجری قمری تا دوران معاصر و همچنین توصیف هنر خاص معماری خانقاه هایی است که منبع تأثیر آن، اندیشه های ناب عرفانی و صوفیانه بوده است. با بررسی و طبقه بندی تاریخی و گونه بندی عناصر نمادین مشاهده شده و نیز با معیار قرار دادن نوع سنجش سنت گرایی دینی، گونه خاصی از معماری خانقاهی در مجموع بناهای گزارش شده یافت می شود که تا به حال از آن یاد نشده است و تأثیر مستقیم مبانی نظری و عملی عرفان و تصوف بر آن مشهود است. همچنین با تمایز این سبک در معماری اسلامی می توان نفوذ آن بر معماری سایر ابنیه اسلامی نظیر مدرسه و مسجد را نیز تعریف کرد. در مجموع بر اساس داده های میدانی گردآوری شده در این تحقیق، بیشترین بازتاب های عناصر نمادین در حوزه معماری خانقاه مرتبط با رنگ پردازی، استفاده نمادین از عدد و اندیشه های عرفانی است که به صورتی معنادار در بافت و ساختار خانقاه ها مشهود است و تاریخ تحولات تصوف در بسامد و تعیین گونه های این کاربرد های نمادین، دخیل بوده است.



عکس های قدیمی


لوییجی پشه
چلبی اوغلو از جنوب غربی 1355
چلبی اوغلو از شمال 1355
چلبی اوغلو از شمال غربی 1355
چلبی اوغلو رنگی 1355

نقاشی های قدیمی


کتاب معماری تیموری در ایران و توران
اوژن قلاندن
جیمز موریه

مطالب مرتبط