کاروانسرا







dav
sdr

راه و رباط

مجمد کریم پیرنیا
کرامت الله افسر


راه و ساختمان‌های وابسته به آن از آغاز تاریخ تاکنون در این سرزمین اهمیت بسزایی داشته است. وجود تعداد بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحات مربوط به راه و راهداری در زبان فارسی مانند کاروانسرا، خان، ساباط، آب‌انبار، پل و مانند آنها می‌نماید که زندگی مردم این کشور تا چه اندازه به راه وابسته بوده است. مطالب این کتاب از کتب مسالک یا سفرنامه‌ها و جغرافیاهای تاریخی برداشته شده و نگارندگان کوشیده‌اند چکیده آنچه را که مربوط به راه و تأسیسات آن بوده، در این دفتر گرد آورند.

دسترسی

6ـ رباط کرمانشاهان (میان یزد و کرمان) ـ درباره این رباط می‌گویند گنجعلیخان فرمانروای کرمان برای ساختن مجموعه میدان و بازار وسرا و گرمابه و آب انبار خود در کرمان (که یکی از زیباترین مجموعه‌های شهری است) مردم را به بیگاری گرفته و در راه گردآوری هزینه ساختمان ستمگری وسنگدلی می‌کرده است. مردم کرمان از دست وی به شاه عباس شکایت می‌برند و شاه بزرگی برای این‌که به ناحق و نادیده سردار گرامی خودرا سیاست نکرده باشد تنها به کرمان می‌رود و در راه بازگشت به سردار می‌نویسد کارت را به سامان برسان. مردمی که هزینه ساختمان را به اکراه و هراس وبیم پرداخته‌اند می‌روند و فراموش می‌شوند ولی این آثار می‌ماند. گنجعلیخان از این‌که از افتخار پذیرایی شاه بزرگ محروم شده سخت غمگین می‌شود و بی درنگی پای در رکاب می‌کند ودرجایی که امروز به کرمانشاه آثار معروف است مشرف به رکاب‌بوسی حضرت ظل اللهی می‌گردد و پوزش می‌خواهد شاه نیز وی را گرامی می‌دارد و باب کرمانشاه مفتخر می‌فرماید و می‌فرماید تا رباطی به یادبود عنایات شاهانه در آن ده بنیاد کند. با این‌که رباط‌های شاه عباسی هر یک در جای خود بسیار زیباست ولی رباط کرمانشاهان جای ویژه‌ای دارد و در میان خوبرویان به خوبرویی مثل است».
 ۷ـ رباط یا غمیش ـ در فصلی که از شاهراه بزرگی فارس و راه‌های پیوندی کویر سخن می‌رفت قول اصطخری را آوردیم که راه یزد طبس فارس را به خراسان می‌پیوسته و میان کثه (یزد) و طبس رباط‌ها و کاروانسراهای متعددی وجود داشته است. و یکی از آن‌ها همین رباط یا غمیش نزدیک عقدا است که در دل دشت افتاده و آثار چشمگیری از معماری روزگار ساسانی دارد. در کنار کویر به ویژه نزدیک عقدا ـ نایین ـ اردستان ـ زواره ـ ساوه ـ کاشان و آبادی‌های حاشیه کویر کرمان رباط‌ها وساباط‌های بسیار کهن از پیش از اسلام به جای مانده که چون ریگی روان را مسیر آن‌ها را بسته است چیزی نمانده تا یک‌بار ه تباه و فراموش شود در صورتی که با اندک توجهی می‌توانند سرچشمه درآمدهای چشمگیر جهانگردی باشند. کرانه کویر اگرچه خشک و بی آب است ولی آرام و شاعرانه و گاهی روحانی است و گوشه‌گیران و خلوت‌نشینان را به خود می‌کشاند. چنان‌که در وزگاران گذشته هم اهل دل خانقاه خودرا در همین گوشه‌ها بنیاد می‌کردند.
 ۸ رباط بیستون ـ در روستای پایین بیستون آثاری از رباط‌ها و کوشک‌های پیش از اسلام و آغاز اسلام در زیر خانه‌ها و کلبه‌های روستایی به جای مانده که فقط می‌تواند تماشاگاه جهانگردان باشد ولی یک کاروانسرای وسیع و مجلل و تقریباً سالم از زمان صفویه بر جاست که بانی آن شیخعلیخان زنگنه بوده است و می‌تواند پس از بازپیرایی آسایشگاه جهانگردان باشد. و آن سوی کرمانشاه نیز کاروانسرایی نظیر آن در ماهدشت افتاده است. و بر سر راه اصفهان شیراز یکی از زیباترین کاروانسراهای ایران به نام ماهیار افتاده که جا دارد هر چه زودتر بازپیرایی و مورد بهره‌برداری واقع شود. ۱۰ ـ کاروانسرای پاسنگان قم که اکنون پاسگاه است با این‌که در دوره انحطاط معماری ساخته شده یکی از کاروانسراهای زیبای ایران است. همان‌طور که قبلا گفتیم رباط‌ها و کاروانسراهای ایران بی‌شمار است و هریک جداگانه در خور پژوهش و بررسی می‌باشد ولی چون آقای ماکسیم سیرو به تفصیل از آن‌ها یاد کرده ذکر همه آن‌ها را در این‌جا بی‌مورد و تکراری می‌دانیم .

عمارات باقیمانده در بردارنده نمایه محدودی از سلیقه و الهامات این دوره است. درمورد شماری از آثار و بناهای مهم این دوره به غیر از چند عمارت معروف، می‌باید بررسی مفصل و علمی صورت گیرد. پیش از دوره صفوی، از جمله بناهای غیرمذهبی مهمی که باقیمانده چند دستگاه کاروانسرا است. از معماری کاخ‌ها به ندرت می‌توان اثری مشاهده کرد. آثاری که تا سده پیش هنوز پابرجا بود به عمد یا ندانم‌کاری و غفلت از بین رفت. عوامل طبیعی نیز مزید بر علت شد؛ نکته خنده‌دار این که بناهای قدیمی‌تر که از زلزله‌ها جان سالم به در برده بود در دوره تیموری تعمیر شد ولی بعدها تخریب گردید. این عمارات متأخر که با جاه طلبی بیشتر و وسیع‌تر طراحی شده بود، فاقد استحکام ساختاری دوره‌های پیشین بود. از این رو در زمان حال جستار در این زمینه موقتی و در معرض تغییر خواهد بود، چون هر لحظه بررسی‌ها و مطالعات بیشتر به درک و فهم عمیق‌تری می‌انجامد. این مسأله به ویژه بستگی به جنبه‌ها و وجوه اجتماعی و کردوکاری معماری ایران دارد.

اطلاع ما از کاروانسراها اندکی بیشتر است، زیرا هیأت‌های باستانشناسی روسی چندین بنای بزرگ کشف کرده‎اند که مطابقت زیادی با کاروانسرا دارند. چنانچه این یافته‌ها را کنار هم بگذاریم درمی‌یابیم که تنوع آرایش درونی کاروانسراها حیرت‌آور است تماشایی‌ترین این کاروانسراها بنای معروف رباط ملک است که به نظر می‌آمد مطمئناً تاریخ بنای آن حدود سال ۲-۶۴۰ق/۷-۱۰۸۶م است، تا آن که نلسن توانست معلوم کند که متون و نوشته‌هایی که برای تعیین هویت این بنا مورد استفاده قرار گرفته‌اند ضرورتاً اشاره‌شان به رباط ملک نیست. اما قطع نظر از تاریخ دقیق بنای آن، با استفادۀ شگفت‌آور از آجر که نمای بیرونی دیوارها را آرایش و زیبایی خاصی می‌بخشد و تا اندازه‌ای یادآور معماری پیش از اسلام سغدی است و سردر بسیار جالب توجه آن، بنای مزبور به دورۀ موضوع بحث ما تعلق دارد. با حفاری‌هایی که در سیراف انجام گرفته و کشف کاروانسراهای شهری که تنها در سال ۱۹۷۲ میلادی انتشار یافته حقایق زیادی برای تحقیق در تاریخ شهرها به دست داده است.



منابع تاریخی حکایت از آن دارند کـه بنیان‌گذار احداث‌ بناهای‌ مورد بحث(کاروانسراها)، هخامنشیان‌ بودند. هرودوت‌، مورّخ‌ یونانی‌،در کتاب پنجم‌ خود،‌ از منزلگاهی گفت‌وگو می‌کند‌ که‌‌ توسط هخامنشیان، بین شوش و سارد سـاخته شـده است. این مورخ از 111 بنای شـبیه‌‌  کاروانسرا (چاپارخانه‌) نام‌ می‌برد که در طـول 2500 کـیلومتر‌، فاصله‌ بین‌ پایتخت‌‌ هخامنشیان‌ و بابل ساخته شده‌ [بود] و کاروانیان‌ سه ماهه آن را طی مـی‌کردند. گـرچه نمونه‌ای از بناهای یاد شده از عهد هـخامنشی به‌ جای‌ نمانده‌، ولی روشـن اسـت‌ که در آن زمان،‌ نیاز‌ وافری‌ بـه‌ ایـستگاه‌های‌ بین‌ راه و امنیّت و رفاه کاروانیان و بالاخره‌ پیک‌های مخصوص، احساس می‌شده است. در دوره اشکانی، هـمانند عـهد هخامنشی، توسعه راه‌ها و ایجاد ایـستگاه‌های بـین راه و حـمایت از کاروانیان، اهمیت فـوق‌‌العـاده‌ای یافت و در مسیر اغلب جـاده‌ها، بـه ویژه در مسیر جاده معروف ابریشم، ساختمان‌هایی شبیه کاروانسرا ایجاد شد.
متأسفانه هنر معماری عـهد اشـکانیان که حدود 5 قرن در ایران حکومت کـردند‌، بـه‌‌ طور کـامل شـناخته نـشده و ویژگی‌های هنرهای مختلف ایـن دوره، به ویژه معماری و تزیینات آن، ناشناخته مانده [است] و بنابراین، نمی‌توان درباره نحوه معماری کاروانسراهای این‌ دوره، نظریه‌ای ارائه داد، ولی بـا‌ مـقایسه‌ آن ها با دژها و شهرهای اشکانی کـه اخـیراً در دشـت‌ گـرگان شـناسایی شده است، می‌توان احـتمال داد کـه کاروانسراهای آن زمان، به صورت مربع یا‌ مستطیل‌ و با مصالحی چون خشت و آجر‌ بنا‌ گردیده و اتاق‌ها و اصـطبل‌هایی در اطـراف‌ داشـته است. در معماری و توسعه کاروانسراهای پیش از اسلام، عـصر سـاسانی را بـاید یـکی از ادوار مـهم دانـست. در‌ این‌ دوره به علت اقتصاد‌ وسیع‌ و گسترده، ایجاد راه‌ها و همچنین‌ امنیت کاروانیان، اهمیت داشته است و در نتیجه،کاروانسراهای بسیار در مسیر جاده‌ها و گذرهای اصلی بنا شد. یادگارهای باارزشی چون «دیر گـچین» در جاده تهران به قم و «رباط انوشیروان‌»، بین‌ جاده سمنان به دامغان، در مسیر جاده ابریشم و بالاخره «دروازه گچ و کنار سیاه» در استان فارس از آن جمله‌اند








هیچ یک از کاروانسراها را به سه حاکم اصلی خراسان در سدۀ پانزدهم نسبت نداده‌اند، زیرا احتمالاً اغلب فعالیت‌های ساختمانی آنان متوجه طرح‌های اصلی شهر هرات بود. ولی احتمال نمی‌رود که این سه حاکم چند کاروانسرا نساخته باشند، هرچند تعداد آنها به تعداد کاروانسراهایی که میرعلیشیر ساخته نمی‌رسند. کاروانسراهایی که میرعلیشیر ساخت در تمام بخش‌های خراسان، حتی تا استرآباد که او طی سال‌های 1487 – 1489 والی آن بود، بنا شده‌اند. در سه کاروانسرای باقی‌مانده بر سر راه‌های استرآباد به اسفرین، وابستگی روشنی میان مصالح ساختمانی (لاشه سنگِ تنها یا لاشه سنگ و آجر پخته) و طرح آنها شامل حیاطی چهار ایوانه و محصور در میان چندین اتاق و اسطبل‌هایی در پشت آنها، در کنار دیوارهای ورودی و جانبی، به چشم می‌خورد. کاروانسرای سنگ‌بست نیز مشابه کاروانسراهای یاد شده است ولی بر هر ضلع ورود آن اسطبل‌هایی اضافی وجود دارد. با این همه، در بنای قوش رباط هیچ اتاقی در اطراف حیاط به چشم نمی‌خورد، بلکه فقط اسطبل‎‌هایی بر سه ضلع آن قرار دارد و مسجد و اتاق‌های نشیمن به صورت مجتمعی ظریف بر ضلع چهارم آن. این امر احتمالاً نشان می‌داد که این رباط برای استفادۀ بانی آن یعنی شجاع ‌الدین محمد بنا شده است. وی به همراه کارکنانش احتمالاً در اتاق‌های اصلی می‌مانده‌اند، در حالی که بقیه در همراهانش که رتبه پایین‌تری داشته‌اند مجبور بودند در محل اسطبل‌ها یا حتی حیاط باز به سربرند. در رباط عشق و سنگ بست، طاقچه‌ها و اجاق‌هایی پدید آمده است و این نشان می‌دهد که ستوربانان، مهتران و آنان که استطاعت نداشتند از جاهای بهتر صحن استفاده کنند، در این محل‌ها می‌مانده‌اند.
تنها راه دسترسی به اسطبل‌ها دهلیز ورودی است. این نوع تقسیم بندی دقیق حیاط و محل اسطبل‌ها کاروانسراهای تیموری را از کاروانیراهای سلجوقی و مغولی دورۀ قبل و کاروانسراهای صفوی دورۀ بعد مجّزا می‌سازد. در دو نوع کاروانسرای اخیر راه دسترسی به اسطبل‌ها معمولاً محورهای مورّب حیاط اصلی بود و اسطبل‌ها غالباً در تمام چهار ضلع حیاط به چشم می‌خوردند. نکتۀ شایان توجه در مورد کاروانسراهای مغولی فزونی تعداد اسطبل‌ها بر حجره‌های مسکونی اطراف حیاط مرکزی است، روندی که در دورۀ صفوی نیز تداوم یافت. آنچه انسان در این مورد می‌تواند اظهار کند این است که یا علل اقتصادی در کار بود، نظیر حمل مال‌التجاره‌ها با شتران بسیار زیاد یا همچون مورد قوش رباط در بالا، بانی پیش از همه به آسایش خویش می‌اندیشید. با توجه به مورد دوم، رباط‌ها موضوع وقف هستند، ولی ممکن است وقفِ تشکیلاتی دیگر قرار گیرند. از این رو، آنها درآمد زا بوده‌اند و بنابراین هزینۀ زیادی را که امیرعلیشیر صرف آنها می‌کرد کاملاً بی‌غرضانه نبوده است. با این همه، متأسفانه شواهد مربوط به میزان دستمزدها در منابع به چشم نمی‌خورد. سنگ بست و قوش رباط، هر دو صحن‌هایی دو ایوانه دارند که هرچند در کاروانسراهای پیشین معمول نبود، در دوران صفوی گونه‎‌ای رایج بود.


به دلایل متعددی ، در بسیاری از نقاط جهان ساختمان‌ها و ابنیه تاریخی و قدیمی گرامی داشته می شوند. در بسیاری از موارد اعتقاد بر این است که تبدیل این ابنیه به مکانهای روزمره زندگی مانند مکا‌ن‌ها‌ی آموزشی ، فرهنگ‌سراها و سازمان‌های عمومی با هویت‌های مرتبط ، به صورت مستقیم بر رفتار افراد تأثیر می گذارد بدون اینکه پیشاپیش و خود آگاه نگرش‌ها و باورهای آن ها را تحت تأثیر قرار داده باشد.در حقیقت زمینه ای را فراهم می سازد تا این تعامل از تغییرات رفتاری متناسب با فرهنگ آغاز شود و به تدریج مخاطب خود را به ریشه ها و هویت تاریخی اش پیوند زند. در این راستا مسأله مورد تحقیق این پژوهش این است که چگونه می‌توان آثار و ابنیه تاریخی را از مجاری دقیق و دستکاری نشده به زندگی روزمره مردم وارد کرد بگونه ای که این آثار نه در تقابل، که در همراهی با عناصر قابل درک و پسند مدرن در زندگی روزمره قرار گیرند و تنوع و معنای مورد نظر را نیز وارد زندگی مخاطبان کنند و همچنین ترکیبی هماهنگ از سنت و مدرنیته از لحاظ بصری و معنایی را به عنوان یک کلیت بی نقص به مخاطبان عرضه دارند؟ برای پاسخ به این مسأله در این تحقیق به پنج سوال پاسخ داده شده است. آیا فرهنگ‌سرا می تواند یکی از گزینه‌های مناسب برای تغییر کاربری ابنیه تاریخی برای ورود به زندگی روزمره مردم باشد؟آیا کاروان‌سراهای قدیمی قابلیت تبدیل به برخی مکان‌ها با کاربری امروزی را دارند؟ آیا عناصر بصری ابنیه مربوط به دوران معماری اسلامی می توانند پیوندی مناسب با هویت اسلامی امروز مردم ایران برقرار کند؟ آیا پیشینه تاریخی یک شهر می تواند نقطه قوتی برای توسعه دیدگاه تغییر کاربری ابنیه تاریخی به مکان‌های جدید در زندگی روزمره مردم محسوب شود؟ آیا ترکیب عناصر تزئینی و بصری معماری دوره اسلامی با عناصر کاربردی مدرن می تواند منجربه خلق فضاها ، مبلمان و چیدمان خلاق، جدید و موثر برای جلب نظر مخاطب باشد؟در این پژوهش کاروان‌سرای عباسی نیشابور به عنوان نمونه عملی تحقیق مورد نظر قرار داده شده است و چگونگی طراحی فضای داخلی آن برای تبدیل به فرهنگ‌سرا با الهام از هنر دوره صفویه و تلفیق آن با عناصر بصری مدرن مورد بحث قرار گرفته است و در نهایت طرح منتخب برا ی غرفه فیروزه‌فروشی ارائه شده است.

کاروانسراها بناهای زیبا و ساده‌ای هستند که قدمتی به طول تاریخ پرشکوه این مرز و بوم دارند چه تاریخ از وجود آنها از دوران هخامنشیان تا عصر حاضر خبر می‌دهد و ریشه در تاریخ و فرهنگ و هنر و معماری ایران دارد. بناهایی که شاید نمونه‌هایش در هیچ جای دیگری از نقاط این عالم به زیبایی و سادگی که در ایران یافت می‌شوند پیدا نشوند. رعایت اختصار در ایجاد بنا، تقسیم فضاها، تناسبات انسانی، توجه به مسائل فنی و… همه و همه باعث شده با بناهایی سر و کار داشته باشیم که با دقت و حوصله به روی طراحی و اجرای آن کار شده است به طوریکه با یک نگاه اجمالی شاید به نظر بیاید که آنها از پلان واحدی تبعیت می‌کنند ولی دقت در آنها نشان می‌دهد با توجه به کاربری یکسان و مربوط به یک دوره بودن باز هم دو بنا مثل هم طراحی و اجرا نشده است. کاروانسرای شاه‌عباسی کرج یکی از همین بناهای مخصوص کاروانیان است که اکنون به دلیل حضور در متن کلان‌شهر کرج نه حوصله حضور کاروانیان را و نه توان ادامه حیات را دارد. استمدادی را می‌طلبید که مرا را بر آن داشت در حد توان به بررسی مسائل و مشکلات آن بپردازم و به اندازه دانش و آموخته‌هایم در رفع مشکلات آن بکوشم تا شاید بار دیگر بتوان ، آن آمد و شدها و آن جنب و جوش را به این بنا بازگرداند و به آن زندگی بخشید و در کنار آن زندگی شهر کرج نیز با تکیه بر این ستون با هویت معنای تازه‌تری یابد.


سیرو، یکی از خصوصیات کاروانسراهای اولیه را، حیاط با راهروهایی در گرداگرد آن؛ عنوان می نماید که بر مبنای نظر وی از جمله خصوصیات معماری مدیترانه ای است که به شرق گسترش یافته و نمونه هایی از آن نیز در کاروانسراهای ایران دیده شده است. این موضوع به سبب ناشناخته ماندن کاروانسراهایی از این دست به فراموشی سپرده شده است. این پژوهش بر مبنای دسته بندی سیرو ، و در پی واکاوی کاروانسراهای بازمانده با چنین طرحی در پلان و بررسی خصوصیات معماری و ساختاری این آثار به مطالعه چهار کاروانسرای مربوط به قرون 4تا6 ق، در ناحیه قم می پردازد. در این پژوهش علاوه بر معرفی این کاروانسراهای کمتر شناخته شده که بر مسیرهای قدیمی کاروان رو قم واقع اند، به استخراج خصوصیات مشترک این کاروانسراها پرداخته تا از این رهگذر امکان تشخیص شباهت ها و تفاوت های نمونه های مورد بررسی با دیگر کاروانسراها برای آیندگان فراهم آید. اصلی ترین پرسش های پژوهش حاضر، واکاوی خصوصیات و ویژگی های معماری و ساختاری چهارکاروانسرای مدنظر و بیان شباهت ها و تفاوت های کالبدی این کاروانسراها با یکدیگر است.روش تحقیق از نظر هدف کاربردی بوده است که روش آن در تحقیق پیرامون مقطعی از دوره اسلامی و نیز ناحیه قم، تاریخی؛ و در مطالعه و بررسی خصوصیات معماری و ساختاری کاروانسراها توصیفی- تحلیلی و در تحلیل ها قیاسی می باشد.موقعیت کاروانسراهای فوق در محورهای ارتباطی قم به ری، اصفهان، ساوه و آوه که از جمله شهرهای بزرگ و مهم قرون 4تا6ق -خصوصا در دوران آل بویه و سلجوقی- بوده اند، نشان از اهمیت این آثار به عنوان منزلگاه هایی جهت کاروانیان و حتی سران و بزرگان در مسیر شهرهای مهم و مقرهای حکومتی آن زمان، بوده است. این چهار بنا دارای خصوصیات معماری و ساختاری تقریبا مشابهی نظیر طرح مربعی و متقارن بنا، مرکزیت حیاط، ظاهر قلعه مانند و برج و باروهای سنگی، تزئینات ناچیز، روش ها و تکنیک های ساخت مشابه و… و نیز طرح ریزی مشابهی جهت برقراری ارتباط میان حجره ها و حیاط از طریق رواقی در گرداگرد حیاط بوده اند؛که تشابه این طرح در پلان با دیگر کاروانسراهای داخل ایران نظیر رباط انوشیروانی و شرف، و یا خارج سرزمین ایران از کاروانسراهای عثمانی در آناتولی و عراق گرفته تا قاهره و سوریه؛ نشانی است از طرحی فراموش شده، که در روزگاری ساختار کاروانسراهای متعددی را شکل داده و در گذر زمان تا طرح کلاسیک کاروانسرا یعنی وجود ایوانچه هایی در جلوی حجره ها، تغییر و تحول پیدا کرده است.

از جالب ترین مباحثی که در تاریخ معماری ایران، شایان مطالعه و رسیدگی است، چگونگی اساس و احداث کاروانسراها و رباطها در ایران میباشد. در ایران زمین از گذشته بسیار دور، آثار و مظاهری از این گونه پناهگاه ها و استراحتگاه های بین راهی دیده میشوند که بسیاری از آنها را میتوان از نظر شیوه ساختمانی از شاهکارهای معماری و هنری عصر خود به حساب آورد. احداث کاروانسراها در ایران سابقه بس قدیمی داشته، طبق منابع تاریخی این کشور در احداث کاروانسراها و همچنین سیستم ارتباط مبتکر و پیشقدم بوده است. به طور کلی تحول و گسترش کاروانسراهای ایران در ادوار مختلف به وضعیت اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و…بستگی داشته، شکل یابی و توسعه آن با موارد یاد شده در ارتباط بوده است. این ابنیه، از عصر هخامنشیان بصورت ایستگاه های دولتی و با نام چاپارخانه، برای تعویض چاپارهای سواری، به منظور تامین ارتباطات سریع، برپا شده بود. در دوران اسلامی ایجاد این گونه بناها با ویژگیهای گوناگون شهرها و روستاها- در جاده های حاشیه کویر و معابر کوهستانی- با نامهای مختلف چون رباط و کاروانسرا رو به توسعه و گسترش نهاد. عملکردهای گوناگون کاروانسراها در گذشته باعث گردیده نامهای متفاوتی برای این گونه بناها در فرهنگ لغات جای گیرد: کاربات، رباط، ساباط و خان در واقع عملکرد و وظایف مشابهی مانند کاروانسراها داشتند، ولی از جهت ویژگی معماری متفاوت بودند. تنوع طرحها و نقشه های کاروانسراهای ایران ایجاب می کند که این کاروانسراها به گروه های مختلف کاروانسرای مناطق کوهستانی، کاروانسراهای کرانه خلیج فارس، کاروانسراهای حاشیه دریای خزر و کاروانسراهای حیاط دار بخش مرکزی تقسیم شوند و خصوصیات و ویژگیهای هر گروه جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. این بررسی نشان میدهد کاروانسراهای کوهستانی از هر طرف بسته و پوشیده بوده است. کاروانسراهای کرانه خلیج فارس به علت اوضاع اقلیمی عموما0 فاقد حیاط مرکزی بوده و همه اتاقها به خارج بنا راه داشته اند. مهم ترین، بهترین و زیباترین کاروانسراهای ایران کاروانسراهای حیاط دار مناطق مرکزی ایران می باشد. ساخت کاروانسراهای حاشیه دریای خزر به پیروی از سبک معماری کلی کاروانسرا در مناطق گرم و خشک و به صورت بنایی با حیاط مرکزی انجام میشد.

وجود کاروانسراهای متعدد در مناطق شمال غربی ایران یا آذربایجان، بیانگر سابقه تجاری و ارتباطی منطقه در گذشته و نشان دهنده نوع معماری خاص و هنرهای ظریف به کار رفته معماری ایرانی در آن است. شمال غرب ایران بنا به موقعیت استراتژیکی و ارتباطی آن؛ که به عنوان دروازه قفقاز و اروپا مطرح است، همواره مسیر گذر هیأت های سیاسی، تجاری، نظامی و سیاحتی متعددی بوده که زمینه احداث کاروانسراها، پل ها و جاده ها در آن را موجب شده است. شهرهای تبریز و اردبیل، به دلیل وسعت، توسعه، آبادانی شهر و همچنین توجه بسیار حاکمان ایرانی و اروپاییان به این شهرها، از مهمترین مراکز بازرگانی و تجاری ایران و جهان به شمار می آمده اند که این موضوع همواره توسط سفرنامه نویسان تایید شده است. موقعیت ویژه ارتباطی و سوق الجیشی این منطقه، که شرق و غرب جهان گذشته را به یکدیگر متصل می کرد و همچنین وجود بازارهای بزرگ در آن ها، همواره پذیرای کاروان های سیاسی و تجاری از بیشتر نقاط دنیا بوده است که این عوامل؛ در کنار عوامل دیگر مانند اقلیم کوهستانی و تأمین امنیت کاروانیان توسط حکومت ها در برابر سرما و خطرات احتمالی غارت و چپاول شب هنگام، باعث شده است تا کاروانسراهای بسیاری بر سر مسیرهای این منطقه ساخته شود تا امنیت و آسایش کاروانیان تأمین شود. بسیاری از این بناها به دلایلی همچون تغییر مسیرهای ارتباطی، گذشت زمان و تخریب آن توسط عوامل انسانی و محیطی از بین رفته اند و تنها آثار اندکی از آنها باقی مانده است که همین تعداد اندک باقیمانده، بیانگر تاریخ تجارت، ارتباطات و رفت و آمد بسیار بین شرق و غرب بوده و همچنین نشان دهنده امنیت، رونق اقتصادی، تجاری و معماری این منطقه نیز می باشد. هدف از این پژوهش که با روش بررسی های میدانی و مطالعات کتابخانه ای حاصل شده است، شناخت و تجزیه و تحلیل شاخصه های معماری کاروانسرای قانلی بولاغ و گاهنگاری آن از طریق مقایسه آن با دیگر کاروانسراهای 4 ایوانی منطقه می باشد. نتایج نشان می دهد که اغلب کاروانسراهای باقیمانده در آذربایجان متعلق به دوران طلایی صفوی و دو سبک 4 ایوانی و کوهستانی است. کاروانسرای قانلی بولاغ نیز با سبک استاندارد کاروانسراهای 4 ایوانی، با تاثیر پذیری مستقیم از اقلیم و معماری بومی، از بناهای دوره صفوی در مسیر قفقاز می-باشد. این مسیر از زنجان، وارد خلخال می شده و از آنجا به سوی اردبیل رفته و پس از طی این کاروانسرا وارد ولایات آران و قفقاز می شده است.

گردشگری تاریخی میتواند ظرفیت و سهم بالایی در صنعت توریسم داشته باشد؛از آنجا که در حال حاضر مزیت رقابتی ایران در گردشگری در حوزه بناها و بافت های تاریخی بیشتر از سایر حوزه هاست؛ احیای بناهای تاریخی و بکارگیری مجدد آنها در راستای نیاز روز امری ضروری است که نه تنها به مراقبت آثار پیشینیان و حفظ میراث فرهنگی به آیندگان را دربر دارد بلکه آشنایی با فرهنگ و سنن پیشینیان و شیوه های تکنیکی ساخت بنا را نیز دارا می باشد ولیکن در اثر گذشت زمان آنچه امروزه از این بناها به جا مانده را با اصل بنا در آن زمان متفاوت ساخته است لذا اهمیت مرمت و احیای بناهای تاریخی امروزه در راستای نیازهای روز حائز اهمیت میباشد. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای به تبیین محتوایی و کارآمدی و کارآیی احیای بنای تاریخی کاروانسرای شاه عباسی در راستای تامین نیازهای روز با سیاست و هدف جذب توریست و معرفی آثارتاریخی ایران معماری ایران میپردازد و با استفاده از تکنیک SWOT به تحلیل نمونه ی مذکور در راستای جذب و رضایتمندی توریست می پردازد؛ به طور کلی از نتایج پژوهش میتوان تاثیر مستقیم طراحی محیطی بر جذب گردشگر، احیای بناهای تاریخی رو به نابودی و بی توجهی، تبلیغات درآمدزا از طریق معرفی آثارمعماری ایران در جذب توریسم ،جذب گردشگر و کمک به اقتصاد کشور و … را نام برد.



سفرنامه ها به عنوان یکی از اسناد تاریخی در تحلیل های پژوهشگران جایگاه بلند و موثر دارند . آثار مربوط به فرهنگ و تمدن ایران از جمله معماری که یکی از جلوه های زیبای تمدن است واز افکار ، عقاید و ارزش های ایرانیان حکایت دارد ، برای مسافران غیر ایرانی که با انگیزه های مختلف به ایران بعنوان متصل کننده شرق و غرب مسیر راه ابریشم سفر کرده اند ، بسیار جذاب بوده است و به این جلوه از دیر باز توجه ویژه ای داشته اند و به همین دلیل است که در سفرنامه های خود به آن پرداخته اند و لیکن زوایای نگاه آنان هم چنان برای ما پوشیده مانده است و توجه به آنها می تواند به شناسایی مفاهیم و اندیشه های معماری منتقل شده در مسیر راه ابریشم موثر واقع شود . پژوهش حاضر با رویکردی تاریخی – توصیفی و با استفاده از روش کتابخانه ای و میدانی در تلاش است با بررسی اشارات سفرنامه نویسانی که از مسیر راه ابریشم عبور کرده اند ، وضعیت کاروانسراها را نمایان سازد ، از دیگر سو با مقایسه گزارشات در سفرنامه ها ی دوره های مختلف می توان به تغییرات آنها اعم از مرمت ، ساخت بناهای جدید جایگزین و تخریب آنها پی برد.

قلعه ميرغام هاشمي در استان ايلام و در روستاي فرهاد آباد از توابع شهرستان دره شهر قرار دارد. بناي قلعه، بر طبق کتيبه موجود در قسمت ورودي آن، مربوط به دوره قاجاريه است. اين کتيبه تنها مدرکي است که از بنا با نام قلعه ياد مي کند. عليرغم معنايي که از اين کلمه استنباط مي شود در اين بنا همانند قلاع اين دوره هيچ تمهيدات نظامي در نظر گرفته نشده است. هيچ نشاني از بر جهاي ديدباني با تيرکش هاي بزرگ، درهاي آهني و خندق، انبار مهمات، زندان و … که از شاخص هاي معماري نظامي قاع ايران مي باشند، در اين جا ديده نمي شود.آن چه در اين پژوهش مورد بررسي و تحليل قرار گرفته و يافته تحقيق را در بر مي گيرد اثر معماري ميرغلام هاشمي واقع در روستاي فرهادآباد است. اين پژوهش با روش توصيفي – تحليلي و با گردآوري اطلاعات به صورت ميداني و مطالعات کتابخانه اي، به بررسي و تحليل کارکرد اصلي بنا با مقايسه آن با ديگر بناهاي مشابه از دوره قاجاريه، جهت روشن کردن کارکرد بنا و در نتيجه تصحيح وجه تسميه آن پرداخته است. هدف پژوهش بر آن است که با تحليل داده هاي موجود، کارکرد اصلي اين بنا را مشخص سازد که قلعه است يا کاروانسرا. سوال نگارندگان در اين پژوهش مبتني بر آن است که شاخصه هاي معماري به کار رفته در شاکله اين بنا چگونه قابل تبيين است و فرضي هي تحقيق مبتني بر آن است که مشخصه هاي معماري به کار رفته در اين بنا مصداق کاملي از يک کاروانسراي قاجاري است.نتيجه پژوهش نشان مي دهد که اين اثر، کاروانسرايي از نوع کاروانسراهاي خصوصي است که در کنار کارکرد اصلي خود، نقش حفاظتي و دفاعي را نيز بر عهده داشته است. اين بنا، هم در امر کمک رساني به مقررات مملکتي نظارت داشته و هم اين که با تنظيم نمودن مناسبات اجتماعي روستاهاي اطراف خود، علاوه بر راهنمايي قافله هاي کارواني سود و عايدات فراواني را نصيب خان منطقه نموده است.


مطالب مرتبط