کوشانیان





گزیده کتاب:


ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

در کتاب حاضر بدون آنکه مانند محققان این بحث تنها نظر به تاریخ پنج دولت: ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی داشته باشد، کوشیده است تمام وقایع مهمی را که قبل از اسلام در فلات ایران در اعصار مختلف روی داده است با شرح احوال پادشاهان و نامدارانی که قهرمانان این ماجراها در این صحنه پهناور بوده اند، به رشته تحریر در آمده است.
دوران ایران باستان دوران تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله عرب به ایران است. (..۶ ق.م. تا ۶۵۲ م) پیش از مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران، اقوامی با تمدن‌های متفاوت در ایران می‌زیستند. سرزمین کنونی ایران بخش بزرگی از یک واحد جغرافیایی بنام فلات ایران است، این واحد طبیعی با تنوع اقلیمی و زیستی خود دارای ویژگیهای بارزی است که در نتیجه آن وحدت فرهنگی ایران را سبب شده‌است، بی‌گمان تمدن بشری مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانی بوده‌است که سالیان دراز در این سرزمین زندگی کرده‌اند و در تعامل با جغرافیا و نظام طبیعی حاکم بر آن و در جریان روزگار، تاریخ فرهنگی و تمدن خود را آفریده‌اند.
سلسله های پادشاهان ایران در پیش از اسلام:
ایلامیان
مادها
هخامنشیان
سلوکیان
اشکانیان
ساسانیان

دسترسی

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

کوشانی‎‌ها

بیشتر

در نتیجه‎ تاخت و تاز قبایل هون که از اقوام زردپوست و خویشاوندان قوم ترک بودند و خونشان با خون مغولی و چینی آمیخته بود، در ولایت کانسوی چین در نیمه‎ی اول قرن دوم پیش از میلاد ابتدا اقوامی که به اصطلاح چینیان یوئه‎چی Yuechi و وسون Wusun نام دارند به جنبش درآمدند بعد بر اثر فشار ایشان سایر اقوام سر راه هم به حرکت آمدند. پس از چند سال گروهی عظیم از قوم یوئه‎چی که یوئه‎چی کبیر نام دارند، در نواحی جیحون مسکن گزیدند. یوئه‎چی‎ها در آغاز بین توئن هوانگ و کی‎لین جای داشتند. چینیان ایشان را در قرن سوم پس از میلاد میشناختند، و «هوانگ‎نوها» با این قوم دشمنی داشتند بالاخره یوئه‎چی‎ها بر اثر فشار هون‎ها ناگزیر به ترک مسکن خود شده و از حوزه‎ی رود دایلی و تاریم گذشته و در منطقه‎ بین سیحون و جیحون ساکن شدند، و اسکایی‎ها یاساکاها را به طرف جنوب راندند.
چنان‌که در پیش گفتیم ساکاها پس از آنکه از درّه‎ی فرغانه طرد شدند به ایالت رخج یا به اصطلاح مورخان چینی کی‎پین Kipin هجوم آوردند، ایالت زرنگ از آن پس سکستان (سیستان= سجستان) نامیده شد. سکاها یا هندوسکاییان در آنجا تأسیس سلطنتی کردند، و از زمان شاهنشاهی مهرداد دوم (88-123 ق.م.) خراج‎گذار دولت اشکانی شدند.
یوئه‎چی‎ها در حدود هفتاد قبل از میلاد از رود جیحون گذشته، در طخارستان (قطغن و بدخشان امروز) برقرار شدند. در این هنگام ما به نژادی به نام «طخار» یا توغر در این ناحیه برمی‎خوریم. نکته‎ مشکوک این است که آیا یوئه‎چی‎ها و طخارها قومی واحد بودند. یا یوئه‎چیان پس از تسلط بر قوم طخارها به نام آنان خوانده شده‎اند. گروهی از این قوم که به زبان طخاری موسوم به لهجه‎ «الف» تکلم می‎کردند خود را آرسی Arsi می‎نامیدند.
در منابع چینی نام طخارها «تاهیا» آمده است. طخارها متمدن و تجارت پیشه بودند. و با یوئه‎چی‌های شمال جیحون مناسبات دوستانه و خویشاوندی داشتند. سرزمین طخارها پیش از ورود یوئه‎چی‌ها به پنج ولایت منقسم می‎شد. و در هر یک امیری حکومت می‎کرد. یوئه‎چی‎ها، پس از ورود و نفوذ در طخارستان این تقسیمات را حفظ کردند. بعدها رئیس کوشانی یوئه‎چی‎ که امیر یکی از این ولایت بود چهار امیر دیگر را مغلوب کرده دولت واحدی تشکیل داد که در تاریخ دولت کوشانی نام دارد.

کمتر

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

دولت کوشانی

بیشتر

این نام در سکه‎ها و کتیبه‎ها به صورت‎های مختلف، مانند:
کوشانا، کهوشانا، کیوشانا، کیورشانا، کورشنو، کورونو، کورانو، کورسانو، خوارنو، آمده است. بعضی از دانشمندان تصور کرده‎اند که این نام در سکایی در اصل کوشی Kushi و جمع آن کوشانو است، و آن را با کلمه‎ی یوئه‎چی‎ یکی دانسته‎اند. عصر کوشانی را مورخان به سه دوره تقسیم کرده‎اند:
اول، کوشانی‎های بزرگ،
دوم کوشانی‎های خرد یا کیداری‎ها
سوم بازماندگان کوشانی‎های خرد یا رتبیل‎ها.
در این‌جا از کوشانی‎های بزرگ صحبت کرده، بحث درباره‎ کیداری‎ها و رتبیل‎ها را به بعد از فصل دوره‎ ساسانی می‎گذاریم.

کمتر

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

کوشانی‌های بزرگ

بیشتر

کمی پس از مرگ گندو فارس، قندهار به دست یک سلسله از طایفه‎ یوئه‎چی افتاد که آنان را از نژاد سکاها نیز می‎دانند. و آنان در تاریخ معروف به کوشانیان بزرگ هستند. این سلسله از نیمه‎ قرن اول میلادی با پادشاه خود، کوجولا کدفیزس Kujula-Kadphises وارد تاریخ می‎شوند. نام این امیر کوشانی کوجولا و نام خانواده‎اش کدفیزس بود.
این پادشاه پس از تصرف بلخ (باختر) از هندوکش گذشته ولایت کابل و قندهار را اشغال کرد. و به سلطنت هرمایوس آخرین پادشاه یونانی و باختری کابل خاتمه داد. و مرز کشور خود را تا ساحل چپ رود سند رسانید. از فحوای تاریخ به نظر می‎رسد که رومیان برای تضعیف پارت‎ها با کوشانیان معاهداتی داشته و با روابط تجارتی خود آنان را تقویت می‎کرده‎اند.
کوجولا کدفیزس با الحاق مرو ظاهراً قراردادی با گرگانیان بسته سراسر مسیر قابل کشتیرانی جیحون را که از آن راه از طریق دریای خزر و رود کورا در قفقاز و دریای سیاه مال‎التجاره به روم حمل می‎شد، تحت نظارت درآورد و خود را به دروازه‎های خزر رسانیده باشد. کوجولا به تقلید پادشاهان باختر، سکه‎های بزرگ مسی زده و تعداد زیادی از آن سکه‌‎ها از ولایت کابل و کوهدامن و جاهای دیگر در مشرق افغانستان پیدا شده است، کوجولا زندگانی درازی یافت و در 78 میلادی درگذشت.

کمتر

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

ویماکدفیزس Vimakadphises

بیشتر

پس از کوجولا پسرش ویما که او را کدفیزس دوم گویند به تخت نشست، و از 78 تا 110 میلادی پادشاهی کرد. وی فتوحات پدر را دنبال کرده، ضعف پارتی‎ها و محاربات ایشان را با روم مغتنم شمرده، هرات و سیستان و رخج را از دولت اشکانی انتزاع کرد و در مشرق پنجاب و سراسر هند غربی را تصرف نمود و مصب سند و بنا در غربی هند را مسخر ساخت.
این پادشاه دین بودا را پذیرفت و خود را شاهنشاه و فقفور لقب داد. چون دولت چین از نفوذ او به هراس افتاد سرداری به نام پان‌چاو با سپاهی گران به قصد تسخیر ولایت غربی از کاشغر تا دریای خزر فرستاد، و شکست سختی به قشون ویما داد. در این زمان بزرگانی بین مشرق و روم توسعه یافت، و حمل و نقل دریایی بین بحر احمر و هند دایر گردید. مال‎التجاره‎هایی که از مصر و حوزه‎های شرقی بحرالروم که در تصرف رومیان بود در بنادر بحر احمر بارگیری و حمل می‎شد و به مصب رود سند می‎رسید، و سپس آن‌ها را از روی این رود تا پیشاور کنونی می‌رسانیدند. آنگاه به وسیله‎ کاروان‎ها از هندوکش و پامیر عبور داده پس از گذراندن از ترکستان چین به چین حمل می‌کردند.
بدین وجه کوشانی‎ها از آغاز قرن دوم سه قسمت از جاده‎های بزرگ ابریشم را در دست گرفتند: نخست جاده بین دو دریای خزر و سیاه، دوم جاده‎یی که از راه مرو به سوی شهر صد دروازه و همدان می‎رفت، و پس از عبور از فرات به بنادر بحرالروم می‌رسید، سوم طریق دریایی بین هند و دریای احمر.

کمتر

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

تشکیل شاهنشاهی کوشان در مزرهای شرقی اسکایی برای دولت پارت دو خطر داشت:

بیشتر

اول خطر سیاسی ـ ایران عهد پارت به جای اینکه یک رقیب در مغرب داشته باشد به صورت شاهنشاهی مرکزی واقع در بین روم و کوشان درآمده بود.
دوم از لحاظ اقتصادی ـ کشور کوشانیان مانند کشور پارت در مبادلات تجارتی از ترانزیت استفاده می‎کرد و قسمتی از سه جاده‎ی فوق را در تسلط خود داشت و می‎توانستند کالاها را از راه‎های خارج از سرزمین پارت عبور دهند.



دولت روم زود به این اهمیت شاهنشاهی جدید کوشان پی برد و چنانکه گفتیم در صدد تماس مستقیم با پادشاهان آن برآمد. پس از کدفیزس دوم، از این خاندان اطلاع صحیحی در دست نیست. به نظر می‎رسد که این خاندان با این دو پادشاه خاتمه یافته است، فقط از روی سکه‎ها به نام پادشاهی برمیخوریم که به یونانی سوترمگاس Sotermegas یعنی منجی بزرگ، لقب داشته و در بعضی از ولایات سکه زده است.

کمتر

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

تشکیل شاهنشاهی کوشان در مزرهای شرقی اسکایی برای دولت پارت دو خطر داشت:

بیشتر

اول خطر سیاسی ـ ایران عهد پارت به جای اینکه یک رقیب در مغرب داشته باشد به صورت شاهنشاهی مرکزی واقع در بین روم و کوشان درآمده بود.
دوم از لحاظ اقتصادی ـ کشور کوشانیان مانند کشور پارت در مبادلات تجارتی از ترانزیت استفاده می‎کرد و قسمتی از سه جاده‎ی فوق را در تسلط خود داشت و می‎توانستند کالاها را از راه‎های خارج از سرزمین پارت عبور دهند.



دولت روم زود به این اهمیت شاهنشاهی جدید کوشان پی برد و چنانکه گفتیم در صدد تماس مستقیم با پادشاهان آن برآمد. پس از کدفیزس دوم، از این خاندان اطلاع صحیحی در دست نیست. به نظر می‎رسد که این خاندان با این دو پادشاه خاتمه یافته است، فقط از روی سکه‎ها به نام پادشاهی برمیخوریم که به یونانی سوترمگاس Sotermegas یعنی منجی بزرگ، لقب داشته و در بعضی از ولایات سکه زده است.

کمتر

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

کنیشکا Konishka

بیشتر

چون اکثر پادشاهان کوشانی که از این به بعد بر مشرق ایران حکومت داشته‎اند، آخر نامشان به کلمه‎ ایشکا ختم می‎شود از این رو آنان را از نسل کنیشکا شمرده‎اند، و آنان را خاندان جدیدی از کوشانیان دانسته‎اند.
کنیشکا در 120-160م. به پادشاهی نشست. وی از بزرگترین پادشاهان کوشانی است، و قلمرو حکومت او گذشته از ایران شرقی و افغانستان شامل حوزه‎ رود تاریم و ترکستان چین و شمال غربی هند و سواحل گنگ بود، و پاتالی پوترا پایتخت قدیم موریا به دست او افتاد. کنیشکا برای انتقام گرفتن از چینی‎ها از متصرفات هندی خود از راه واخان گذشته ولایات کاشغر و یارکند و ختن را فتح کرد، و دامنه‏ فتوحات خود را تا دره‎ رود تاریم امتداد داد. و پسر پادشاه کاشغر و برخی از امیرزادگان چین را به گروگان با خود به پایتخت خویش در بگرام آورد. کنیشکا لقب شاه گنداها را داشت، کنیشکا و جانشینان پراقتدار او بیشتر توجه به هند و ثروت آن کشور داشتند. در نظر کوشانی‎ها هند پرثروت، جاذب‎تر و سودمندتر از نواحی بیابانی ایران شرقی می‎نمود. در همین نواحی سرحد دو کشور اشکانی و کوشانی تقریباً قریب به خطی که امروز مشخص سرحد بین ایران و افغانستان است تثبیت شده بود. جنگ بین کنیشکا و پارت در زمان ولاش (بلاش) سوم ظاهراً وقوع یافته است.
در متن سریانی مربوط به زمان بلاش چهارم (191-207 م.) از سپاهی بزرگ مرکب از مادها و پارس‎ها که به مشرق ایران برده‎اند به طور مبهم ذکری شده است. در آغاز بلاش محاصره شد و تلفات سنگینی داد، اما سپاهیان او از نو حمله آورده و دشمنان را تا دریا عقب راندند.
دین بودایی که در عصر آشوکا در شرق ایران انتشار یافت در زمان کنیشکا به منتهای ترقی خود رسید و معابد بودایی زیادی در سراسر مشرق ایران برپا گردید. می‎گویند ساختن مجسمه‎های بزرگ بودا در بامیان در زمان کنیشکا آغاز شده است.

کمتر

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

واشیکا Vashika

بیشتر

پس از پدر به تخت نشست. وی در زمان پدر فرمانروای ماتورا بود. از زندگانی او اطلاع زیادی در دست نیست.

کمتر

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

کنیشکای دوم

بیشتر

پسر واشیکا بود و پس از پدر شاه شد. القاب او به هندی، مهاراجا و به پارسی شاهنشاه و به چینی فغفور پسر آسمان و به رومی سزار است.

کمتر

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

هوویشکا

بیشتر

پس از کنیشکای بزرگ مشهورترین پادشاهان کوشانی است و قلمرو و سلطنت او در هند بود. وی معاصر کنیشکای دوم در افغانستان است و مانند جدش کنیشکای اول در ترویج و تبلیغ آیین بودا سعی به تبلیغ کرد.

کمتر

ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور

واسودوا Vasudeva (220-182م.)

بیشتر

نام اصلی او واسوشکا بوده است، و پس از هویشکا شاه شد، و سلطنت او در هند غربی بود. در مسکوکات او هم ارباب انواع هندی از قبیل شیوا و غیره نیز دیده شده است. در این هنگام در مقابل دولت کوشانی که رو به ضعف می‎رفت، دولت ساسانی در اقتدار و عظمت بود. ساسانیان همه ولایت مشرق ایران را که در اواخر اشکانیان از دست رفته بود دوباره باز گرفتند و شاهزادگان ساسانی که در مشرق و خراسان دور حکومت داشتند، لقب کوشان شاه پیدا می‎کردند.
باری شاهنشاهی کوشان در مشرق ایران به دست ساسانیان در سال 220 میلادی منقرض شد، و قلمرو ایشان به دست ساسانیان و هیاطله افتاد.

کمتر

تاریخ اجتماعی ایران
مرتضی راوندی


پیرامون مجموعه کتاب تاریخ اجتماعی ایران اثر مرتضی راوندی است که با گذشت چند دهه همچنان یکی از کاملترین و جامعترین و حتی بر اساس بسیاری از کارشناسان و محققان تاریخ تنها رفرنس و کتاب معتبر تاریخ اجتماعی در ایران همین مجموعه کتاب تاریخ اجتماعی مرتضی راوندی در 10 جلد و 12 مجلد با تنوع مضوعات جامعه شناسی پیرامون ایران اعم از تاریخ از زمان ایران باستان تا معاصر.فرهنگ کشورمان از دیرباز تا حال.هنر.مذاهب.فرقه های مذهبی.پوشاک .وعلم و راهای حکومتی و نفوذ مذهب در ایران از قبل اسلام و بعد اسلام تا زمان قاجار پرداخته است.

دسترسی


پایان‌نامه‌های وابسته:


چکیده: در این تحقیق بر اساس مطالعات کتابخانه ای و به شیوه توصیفی – تحلیلی سعی شده است تا به صورت نسبتا مبسوط به بررسی ملل تابعه ایران در دوره ساسانی، پرداخته شود. بدین منظور، ابتدا حکومت کوشانیان که در مرز های شرقی ایران قرار داشت و همزمان با حکومت ساسانیان دچار ضعف شده بود، مورد بررسی قرار گرفته است، پس از کوشانیان، دولت ارمنستان که شاخه ای از خاندان اشکانی در آن سرزمین حکومت می کرد، مورد توجه قرار گرفته است. از دیگر ملل تابعه ساسانی که پس از ارمنستان، مورد مداقّه قرار گرفته است، دولت عربی حیره می باشد؛ دولتی که از ابتدای شکل گیری حکومت ساسانی، تحت تابعیّت این دولت بوده و روابط بسیار نزدیکی با ساسانیان داشته است و در نبردهای ایران با روم، کمک شایانی به ساسانیان می رسانده است. دیگر دولت عربی که از ملل تابعه ساسانی بوده و به عنوان آخرین دولت تابعه در این پژوهش، بررسی شده است، دولت یمن می باشد؛ دولتی که در جریان رقابت ساسانیان با امپراتوری روم و به واسطه کمک خواهی یکی از بزرگان یمن، تحت تابعیت ساسانیان قرار گرفته و تا ظهور اسلام نیز زیر نظر این حکومت قرار داشت. البته، لازم به ذکر است که برای دستیابی به یک دید نسبتا کامل و همه جانبه، قبل از بررسی هر یک از این ملل تابعه، به موقعیت جغرافیایی و پیشینه تاریخی آنها نیز، هرچند به صورت مختصر و اجمالی، توجه شده است. کلید واژه: ملل تابعه، ساسانیان، ارمنستان، کوشانیان، حیره، یمن



پژوهشِ حاضر با عنوانِ«روابطِ ساسانیان و کوشانیان بر مبنایِ سکه شناسی» بر آن شد تا به مطالع? این ارتباط از طریق بررسیِ تصاویر، نمادها، نشان ها و نوشته های موجود در سکه های این دو پادشاهی بپردازد. در این راستا با طرح پرسش اصلی و پاسخگویی به آن سعی شد تا به میزان تأثیرپذیری و تأثیرگذاریِ این ارتباط پرداخته شود. سوألِ اصلی پژوهشِ حاضر « سکه ها و مطالعاتِ سکه شناسی چه کمکی به شناختِ روابطِ ساسانیان و کوشانیان می کنند» و در پیِ پاسخگویی به این سوأل، فرضی? اصلیِ پژوهش بدین شرح است: «به دلیلِ اینکه مدارکِ مکتوب و سنگ نبشته هایِ موجود، که مرتبط با این پژوهش باشند، بسیار کم و پیچیده هستند، درکِ ارتباطِ میان ساسانیان و کوشانیان و نگارش در این زمینه نیازمند به استفاده از منابعِ به جا ماند? دیگری از این دوره است. یکی از بهترین منابعِ در دسترس برای شناختِ این ارتباط، سکه و مطالعاتِ انجام شده در این حوزه هستند». پس از مطالع? تاریخِ کوشانیان و ساسانیان مشخص شد که جایگاهِ پادشاهیِ موسوم به کوشان شاهان در روابطِ میان ساسانیان و کوشانیان بسیار مهم بوده است. کوشان شاهان، همان شاهزادگانِ ساسانی بودند که پس از غلب? ساسانیان بر قلمرویِ کوشان غربی، در آنجا به حکمرانی پرداختند و نقشِ رابطِ میان ساسانیان و کوشانیان را بر عهده گرفتند و از طرفی در مطالعاتِ سکه شناسیِ موسوم به سکه های کوشان شاهان جایگاهِ تعیین کننده ای در نشان دادنِ روابطِ میان دو پادشاهی دارند. بنابراین در فصلِ یکم به مطالع? تاریخِ کوشانیان و کوشان شاهان، در فصلِ دوم شناختِ سکه های ساسانی، سکه های کوشانی و شناخت و طبقه بندیِ سکه های کوشان شاهان و در فصلِ سوم نیز به روابطِ میانِ این دو پادشاهی و تأثیرپذیری و تأثیرگذاریِ ایشان از یکدیگر از طریقِ سکه های کوشان شاهان پرداخته شده است. با بررسی و مطالعاتِ سکه شناسیِ این دوره می توان چنین فهمید که کوشان شاهان در ابتدا تحت تأثیر کوشانیان بودند، اما با گذشت زمان و برقراریِ روابطِ گسترده میان این دو پادشاهی، تأثیراتِ ساسانی را بر سکه های کوشان شاهان می توان مشاهده نمود، این رابطه حاکی از غلب? کاملِ ساسانیان بر قلمروی کوشان غربی است. واژگان کلیدی: سکه، مطالعات سکه شناسی، ساسانیان، کوشانیان، کوشان شاهان.

چکیده: در این تحقیق بر اساس مطالعات کتابخانه ای و به شیوه توصیفی – تحلیلی سعی شده است تا به صورت نسبتا مبسوط به بررسی ملل تابعه ایران در دوره ساسانی، پرداخته شود. بدین منظور، ابتدا حکومت کوشانیان که در مرز های شرقی ایران قرار داشت و همزمان با حکومت ساسانیان دچار ضعف شده بود، مورد بررسی قرار گرفته است، پس از کوشانیان، دولت ارمنستان که شاخه ای از خاندان اشکانی در آن سرزمین حکومت می کرد، مورد توجه قرار گرفته است. از دیگر ملل تابعه ساسانی که پس از ارمنستان، مورد مداقّه قرار گرفته است، دولت عربی حیره می باشد؛ دولتی که از ابتدای شکل گیری حکومت ساسانی، تحت تابعیّت این دولت بوده و روابط بسیار نزدیکی با ساسانیان داشته است و در نبردهای ایران با روم، کمک شایانی به ساسانیان می رسانده است. دیگر دولت عربی که از ملل تابعه ساسانی بوده و به عنوان آخرین دولت تابعه در این پژوهش، بررسی شده است، دولت یمن می باشد؛ دولتی که در جریان رقابت ساسانیان با امپراتوری روم و به واسطه کمک خواهی یکی از بزرگان یمن، تحت تابعیت ساسانیان قرار گرفته و تا ظهور اسلام نیز زیر نظر این حکومت قرار داشت. البته، لازم به ذکر است که برای دستیابی به یک دید نسبتا کامل و همه جانبه، قبل از بررسی هر یک از این ملل تابعه، به موقعیت جغرافیایی و پیشینه تاریخی آنها نیز، هرچند به صورت مختصر و اجمالی، توجه شده است. کلید واژه: ملل تابعه، ساسانیان، ارمنستان، کوشانیان، حیره، یمن

امپراطوری کوشانیان یکی از قدرت های بزرگ جهان باستان به شمار می رود که در سه قرن اول میلادی بر قسمت های وسیعی از شمال شبه قاره هند، افغانستان و بخش هایی از روسیه حکومت راندند . خواستگاه این سلسله ناحیه ای است که در حال حاضر آسیای مرکزی خوانده می شود. شالوده این امپراطوری به دست مردمانی بیابانگرد و کوچ رو نباشد که در تلریخ به نام «یوئه-چیه» شناخته شدند که جهان شرق و غرب را به یکدیگر وصل ساختند. گسترش قلمرو کوشانیان و روابط تجاری با جهان شرق و غرب موجب گردید که فرهنگ تلفیقی بر مردم کوشان تسلط یابد و این امر از سکه های به جای مانده از آنها که دارای شکل های ایرانی، رومی و هندی با خطوط یونانی است، آشمار می باشد. پادشاهان این سلسله تحت تاثیر فرهنگ تلفیقی، با پذیرش آیین بودا و تشکیل فرقه مهایانه، در گسترش این آیین به سرزمین های دیگر، سهم بسزایی داشتند. از سوی دیگر، آیین بودا نیز بر هنر آنان تاثیر گذاشت و سبب درخشش و ماندگاری آن شد. مهمترین مکاتب هنری که در دوره فرمانروایی کوشانیان با حمایت پادشاهان این امپراطوری به شکوفایی و اوج رسیدند، مکاتب هنری گندها را و ماثورا نام داشتند که تحت تاثیر فرهنگی تلفیقی،آثار هنری را به یادگار گذاشتند که در آن تاثیر فرهنگ های گوناگون مشاهده می شود. اسن امپراطوری در نهایت به دست پادشاهان ساسانی از یک طرف، و هجوم اقوام جدیدی به نام هیاطه (هپتالیان) از طرف دیگر، منقرض گردید.

سرزمینهای شرق ایران قبل از مادها تمدن و فرهنگ غنی را داشتند. باستانشناسی‎ ‎آشکار میسازد که در زمان مادها مردم این سرزمین به عصر آهن رسیده بودند و بر سفال‎ ‎نقاشی می کردند. باختریها در زمان مادها حکومت مستقلی در شرق ایران داشتند و همین‎ ‎مردمان بودند که در دوره هخامنشیان با کوروش دوم جنگ کردند. در اواسط قرن سوم ق.م‎. ‎باختر (بلخ) از لحاظ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مهمترین ناحیه آسیای مرکزی به شمار‎ ‎میرفت . پادگانهای مهمی از لشگریان یونانی و مقدونی در آن خطه مستقر بودند. دیودوت‎ ‎حاکم یونانی باختر در زمان سلوکیه، پادشاهی مستقل یونانی – باختری را تاسیس کرد، دراین زمان باختر مرکز تمدن و فرهنگ یونانی در مشرق ایران و شمال هندوستان بود. در‎ ‎زمان اشکانیان، قرن اول ق.م. در سرزمینهای پهناور مشرق ایران دو سلسله حکومت‎ ‎می کردند: هندوسکائی و هندوپارت . محققین معتقدند که پادشاهان این دو سلسله با‎ ‎اشکانیان روابط خویشاوندی و سیاسی داشتند. در قرن اول میلادی کوشانیان، قبیله ای از‎ ‎قبائل یوئه چیه‎ (Yue-chi) ‎به فرمانروائی شاهان مذکور خاتمه دادند. کوشانیان سکاها‎ ‎را شکست داده، در باختر ساکن شدند و سفدین باستانی را در شمال جیحون به پایتختی‎ ‎برگزیدند. موسس سلسله کوشانیان در سکه ها با نام کاد قیزاول شناخته شده است‎ . ‎کوشانیان بزرگترین مرکز تلفیق فرهنگ و هنر ایرانی، یونانی و هندی را در مشرق ایران‎ ‎و شمال غربی هندوستان (گندارا) ایجاد کردند. تصویر بودا روی سکه ها و کنده کاریها و‎ ‎مجسمه های گوناگون او برای اولین بار به وسیله کانیشگا بزرگترین امپراطور کوشانیان، به مکتب هنری گندارا راه یافت . کوشانیان امپراطوری بزرگی در شرق ایران و آسیای‎ ‎مرکزی بوجود آوردند که بعد از انقراض آن سلسله به دست ساسانیان، جانشینان آنها به‎ ‎تقلید از پادشاهان کوشانی سکه زدند و خود را کوشانشاه نامیدند‎.

مقاله‌های وابسته:



“27 کوشانیان با دو سلسله ایرانی اشکانیان و ساسانیان هم عصر و هم مرز بودند و در نتیجه بر سیاست خارجی این دو دولت تأثیر می‌گذاشتند قلمرو کوشانیان، در برگیرنده تمامی‌ جاده‌های بازرگانی بود که کالاهای چینی‌ مانند ابریشم و سایر منسوجات،ادویه، احجار کریمه و ظروف‌ فلزی از طریق آن‌ها به‌ حوضه تاریم آورده‌ می‌شد،تا به پارت، مصر و روم صادر شود. این کتیبه‌ها پرسش‌های‌ بسیاری را در زمینه زبان‌ گفتاری کوشان‌ها مطرح‌ می‌کنند جغرافیای استرابو مهم‌ترین و اصلی‌ترین منبع یونانی درباره‌حیات‌ کوچ روهای آسیای مرکزی است ریچارد فرای معتقد است‌ که فرمانروایان سلسله‌ کوشانی از هندیان نبوده، پایه‌های حکومتی آن‌ها بیشتر ایرانی بوده است‌ و با گذشت زمان عوامل‌ هندی هم اهمیت یافته‌اند اثر قابل توجه دیگر نیز کتاب ساسانیان تألیف دکتر اردشیر خدادادیان است که در بخش پایانی آن تاریخ یوئه‌چی‌ها و کوشانیان‌ مورد بررسی قرار می‌گیرد. این مردمان‌ کتاب تاریخ امپراتوری‌ کوشانیان نوشته‌ نظر محمد عزیزی به‌ لحاظ توضیح کاملی که از مسکوکات کوشانی ارائه‌ می‌دهد و توجه به هنر و مراکز هنری عصر کوشانی‌ شایان توجه است سکه‌ها مهم‌ترین و قابل اعتمادترین سند برای‌ بازسازی تاریخ برجسته‌ترین دودمان باستانی‌ در شرق ایران پیش از اسلام هستند و شناخت‌ تاریخ امپراتوری کوشانی بدون بررسی و تکیه بر شواهد سکه‌شناسی مقدور نیست‌ منابع نوشتاری درباره کوشانیان محدود است به توصیفاتی که سالنامه‌های چینی از بربرهای غربی ارائه داده‌اند و اشاراتی به‌ باختریان که در منابع کهن یونانی و لاتینی‌ وجود دارد از لحاظ نژادی با یوئه‌چی‌ها شباهت‌هایی دارند.”

این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه هنر بودایی در آسیای مرکزی، به ویژه در کشورهای آسیای میانه، گسترش پیدا کرده است. امپراتوری موریا (321 تا 185 ق.م.)، در زمان حاکمیت دولت یونانی باختری دراواسط قرن سوم ق.م سعی کرد دین بودایی را در باختر گسترش دهد.کوشانی ها با تشکیل دولتی مستقل (حدود 100 ق.م)، تمدن جدیدی را در تاریخ باختر رقم زدند. بعدها امپراتوری کوشانی همسایه ی شرقیِ دولت اشکانی شد، تا اینکه در سده ی سوم میلادی قلمرو کوشانیان به دست ساسانیان فتح شد. از دوره ی استقرار و حکومت کوشانیان بودایی در آسیای میانه، حداقل چهار نوع اثر هنری کشف و معرفی شده است. این مقاله سعی دارد تا نقش این چهار اثر را که عبارت اند از :1. نقاشیهای دیواری، 2. آثار معماری معابد بودایی، 3. هنر پیکرسازی بودایی، 4. هنر جواهرسازی کوشانی ها؛ در رابطه با هنر بودایی توجیه کند. در این میان، شهر ترمذ کهن در جنوب ازبکستان به منزله ی مرکز اصلی استقرار بودیسم نقشی مهمی در ترویج این آیین در منطقه داشته است. در شمال غرب ترمذ در محلی به نام قره تپه بقایای یک دیر بودایی کشف شده و نقاشی های دیواری کاخ خالچیان نمونه ای از هنر این دوره است. افراسیاب سمرقند مهم ترین محوطه ی باستانی کوشانیان در ازبکستان است که آثار فراوان این دوره از آن به دست آمده است. آنچه رابطه ی مرو زمان ساسانیان در ترکمنستان را با دنیای شرق مرتبط می سازد، پیدا شدن بنای معبدی بودایی و یک استوپا در خارج از دیوار این شهر است.

گستردگی قلمرو ساسانیان گذشته از ثروت و قدرتی که برای شاهنشاهان ساسانی به ارمغان می‌آورد، در زﻣﻴﻨﮥ حفظ یکپارچگی ایران مشکلاتی را باعث می‌شد. نواحی شرقی ایران که با پایتخت و مرکز حکومت فاصله داشت، بیشتر از نواحی دیگر در معرض ناآرامی بود. هجوم اقوام هپتالی و دست‌اندازی آنها به ایالات شرقی ایران بخش عمده‌ای از این ناآرامی‌ها را به وجود می‌آورد. هپتالیان علاوه‌برآنکه در مقاطعی از تاریخ بر خط‌مشی سیاسی و روابط بین‌المللی ساسانیان تأثیر گذاشتند، در تعیین الگوهای فرهنگی و هنری نیز نقش عمده‌ای ایفا کردند. بنابراین شناخت این تأثیرات در گرو مطالعۀ ماهیت قومی و شیوۀ معیشت هپتالی‌هاست و به تعیین حدود جغرافیایی قلمرو آنها در ادوار مختلف نیازمند است. با این هدف، مقالۀ پیش رو با تکیه بر متون تاریخی، وقایع مرتبط با اقوام هپتالی را در شرق ایران تشریح می‌کند و آثار مادی فرهنگ آنها را به‌مثاﺑﮥ شواهد تاریخی برمی‌شمارد. مطالعۀ توأمان تاریخ، جغرافیای تاریخی و آثار فرهنگی هپتالیان راهگشای رویکرد جدیدی در مطالعۀ تاریخ و باستان‌شناسی مناطق شرقی ایران در دورۀ ساسانی است.


شاهنشاهی کوشانیان یکی از شاهنشاهی­های بزرگ جهان باستان بود که از اوایل سده اول تا میانه سده چهارم میلادی بخش­های مهمی از آسیای­مرکزی و شمال هند را تحت سلطه خود داشت. این شاهنشاهی، به واسطه موقعیت جغرافیایی خاص خود و قرارگرفتن در حاشیه حکومت­های قدرتمند سیاسی و سنت­های بزرگ دینی، محیطی چندفرهنگی را تشکیل داده و بدین ترتیب زادگاه پیدایش و شکوفایی آثار هنری برجسته و متنوعی شد که خود، مجموعه­ای از عناصر دینی، هنری و فرهنگی تمدن­های پیرامون بودند. در این میان سهم عمده­ای از این عناصر را باید مربوط به سنت­ها و باورهای ایرانی دانست که به بهترین شکل بر سکه­ها، که خود از مهم­ترین انواع هنر کوشانی هستند، نمود یافته­اند. بر این سکه­ها شمایل گروه پرشماری از ایزدان مورد پرستش کوشانیان تصویر گشته و به همراه نام بلخی آن­ها معرفی شده است. اسامی اغلب این ایزدان را در منابع زردشتی می­یابیم و شمایل بسیاری از آنان را نیز، علی­رغم شکل­گیری­شان بر اساس شمایل ایزدان یونانی­رومی و نفوذ عناصر هندی در آن­ها، می­توان در تناسب با توصیفات منابع زردشتی از آنان دانست. بنابراین سکه­های کوشانی، به عنوان گنجینه­ای باارزش و بی­نظیر از نام و تصویر ایزدان زردشتی، جایگاهی والا در مطالعات ایرانی و به ویژه شناخت دین زردشتی در شرق ایران دارد که خود با توجه به ناچیز بودن منابع تصویری در غرب ایران و کمبود منابع اطلاعاتی از شرق ایران اهمیتی دو چندان می­یابد، به گونه­ای که شناخت شمایل بسیاری از ایزدان زردشتی بدون وجود آن­ها هرگز میسر نیست.


ایالت سغد به عنوان مهم­ترین ایالت ماوراءالنهر، به ویژه دو شهر بزرگ آن یعنی سمرقند و بخارا از تمدنی کهن و میراث فرهنگی درخشان برخوردار بود. هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان، کوشانیان، هیاطله ، ترکان و ساسانیان در این منطقه حکومت کرده اند. در فاصله سقوط ساسانیان (652م) و فتح ماوراء النهر توسط مسلمانان (نیمه دوم قرن اول هجری)، دولت شهرهای سغدی درخشیدند و میراث فرهنگی ساسانیان را به دوش کشیدند. در این زمان، سرزمین سغد به دو بخش سغد بخارا و سغد سمرقند تقسیم می شد. همزمان با ورود اسلام، اداره سرزمین های ماوراء النهر از جمله سغد، در دست فرمانروایان محلی بود که از استقلال نسبی سیاسی بهره مند بودند و به سغدشاه، اخشید، ورخومان، طرخون و غورک نام بردار بودند. با تشکیل حکومت سامانیان (279- 389ق)، ایالت سغد یکپارچه زیر سیطره و امارت آن ها درآمد. سغد تا روزگار مغولان پررونق بود اما پس از حمله مغول، اهمیت و جایگاه خود را از دست داد. عصر فترت حکومت تا برآمدن تیمور نیز ادامۀ روند خرابی این سرزمین بود .این نوشتار بر آن است تا با بیان جغرافیای تاریخی ایالت سغد، اوضاع طبیعی و پیشینۀ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن را بررسی کند.

اقوام صحاری آسیای مرکزی و حتی دوردست‌های آن، یعنی چین، در جستجوی سرزمین و مکان جدید به سوی غرب مهاجرت کردند. آنها در مسیر مهاجرت خود با امپراتوری ساسانی برخورد کردند، که در طی آن بیش از چهار صد سال جنگ، صلح و آمد و شد سفرا، میان آنها ادامه یافت. کوشانیان، خیونی‌ها، کیدارها، هیاطله، و ترکان مهم‌ترین همسایگان ایران در ادوار مختلف در دوره ساسانی بودند و تنها تصرف ایران توسط اعراب مسلمان بود که، رشته ارتباط آنها با ایران را از هم گسیخت. هر چند که پس از اسلام، بعضی از این اقوام نقش مهم خود را دوباره باز یافتند. از اواخر دوره ساسانی، نام ترک بر همه زرد پوستانی که از این پس در ماوراءالنهر پدیدار شدند اطلاق گردید، و برای تمام اقوام زردپوست که لهجه مشترک متقارب داشتند، لفظ ترک را به کار برده‌اند. در این دوران پنج قوم را که زبان واحد داشته‌اند، به نام ترک از آنها یاد کرده‌اند. این اقوام عبارتند از: 1-تغزغز(توعوز-اغوز) 2-خرخیز (قرقیز) 3-کیماک 4-غز (اوغوز) 5-خرلخ (قراق-خلخ).

مجموعه محوطه های مس عینک در ولایت لوگر افغانستان و در ٤٠ کیلومتری جنوب شرق کابل قرار دارد که در سال ١٣٩١ خورشیدی توسط یک گروه مشترک افغان و تاجیک مورد کاوش قرار گرفت . از مهمترین یافته های این گروه کاوش آثار مرتبط با حکومت کوشانی، ساسانی، کوشانی- ساسانی و هپتالی بود. با توجه به اینکه شرق شاهنشاهی ساسانی بر خلاف غرب که مدارک فراوان مکتوب و باستان شناسی تا حدودی وضعیت آن را در این دوران مشخص کرده است مطالعات شرق شاهنشاهی هنوز ابهامات و رازهای ناگشوده فراوانی دارد.کاوش های اخیر در افغانستان و نو یافته های بدست آمده از محوطه های مس عینک میتواند تا حدودی برخی از جنبه های تاریک شرق شاهنشاهی را روشن سازد. در این مقاله تلاش میشود تا با بررسی و تحلیل یافته محوطه مس عینک و دیگر یافته های مرتبط با رویدادهای شرق شاهنشاهی تحولات تاریخی در مرزهای شرقی شاهنشاهی ساسانی مورد بحث و بررسی قرار گیرد نگارنده نظر دارند که افغانستان و مناطق کوشانشهر تنها در زمان شاپور دوم (٣٠٩-٣٧٩م ) در سیطره کامل سیاسی و نظامی ساسانیان در آمدند. این سلطه سیاسی و نظامی تا زمان یزدگرد اول ادامه یافته و سپس ساسانیان با هپتالیان رقیب بزرگ دیگری در شرق رو به رو شدند که همیشه در نبرد با آنان کامیاب نبودند.

پارتیان (اشکانیان) (۲۲۶ -۲۵۰ ق. م) حکومتی بودند که در شمال شرق ایران، مناطقی وسیع از ایران، عراق امروزی، آذربایجان، ارمنستان گرجستان قفقاز، شرق ترکیه، شرق سوریه، ترکمنستان، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان، کویت و سواحل خلیج فارس در عربستان سعودی، بحرین و امارات متحده عربی را تحت قلمرو خویش داشتند. این دوره هم زمان است با حکومت موریای و کوشا نیان و از نظر فرهنگی عصر بسیار بااهمیتی در هند است. در متون باستانی هند از قبیل مانورا اسمریتی، پوراناها، مهابهاراتا، رامایانا و غیره به مردمی بنام پهلوها اشاره شده است. در حدود ۲۰ م گندوفارس یکی از فاتحان پارتی از امپراتوری پارتیان اعلام استقلال نمود و حکومت و پادشاهی هندی –پارتی را در سرزمین های متصرف شده در افغانستان و پاکستان امروزی و شمال هند ایجاد نمود و شهر تاکسیلارا مرکز حکومت خود قرارداد. بنابر روایت منابع تاریخ چینی، اولین مبلغان روحانی بودائی که به چین مهاجرت کردند پارسی بودند. سورن یکی از نجیب زادگان خانواده اشکانیان بود که هم زمان با ضعف امپراتوری پارتیان به متصرفات هند- سکایی در شرق یورش بود. و آن سرزمین را تصرف نمود. تجارت در عصر پارتیان بسیار گسترش پیدا کرد و سکه های اشکانی خیلی فراتر از مرزهای باستانی به دست آمده است. پارتیان کنترل جاده ای تجاری بین شرق و غرب، جاده ابریشم و جاده شاهی را در دست داشتند. این کنترل موجب افزایش قدرت و ثروت اشکانیان شده بود. این موضوع هم ضرورت تحقیق را مشخص می کند و هم این سوال اصلی تحقیق را شکل می دهد که آیا این قدرت و مدت طولانی حکومت پارتیان در ارتباطات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی با هند از هخامنشیان و ساسانیان موثرتر نبوده است؟ مقاله حاضر سعی در تبیین روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پارتیان با هند از روش توصیفی – تحلیلی با تکیه بر منابع کتابخانه ای دارد.

“چکمه بر پا داشتند و یکی از پژوهشگران به نام کندی دلایل هویت ترکی آنها را نه فقط در نوع جامه، بلکه در جنبه‌های جسمانی آنها می‌داند و می‌گوید که کانیشکا akhsinaK خود را کوشانی می‌شمارد و سکه‌های او نشان می‌دهد که از لحاظ جسمانی نیرومند بوده و جامه گشاد و چکمه‌های معمول در ترکستان را به پا داشته است. با بررسی جمجمه‌ها، یا زبان آنها، نمی‌توان معیار درستی به دست داد و دو گروه را که از لحاظ زبانی به یکدیگر شباهت دارند، از لحاظ مردم‌شناسی نمی‌توان الزاما آنها را پیوند داد، اطلاعات کافی، برای بررسی جمجمه‌ها، از روزگار آنان، در دست نداریم و آن‌چه به تحقیق درباره نژاد آنها می‌توان گفت همان است که آنان به گروه یوئه‌چی بزرگ، که در سده دوم پیش از میلاد، در باکتریا ساکن شد تعلق دارند و این امر نیز، پس از زمانی روی داد که، آنان از استانی کنونی کانسو usnaK در چین مهاجرت کردند، اما آنها به هیچ وجه جنبه‌های مغولی نداشتند و این مطلب از تصاویر پادشاهان آنان که بر روی سکه‌ها دیده می‌شود تأیید می‌گردد. تا زمانی که طوایف بیابانگرد در اینجا ظاهر شدند(سده دوم پیش از میلاد)-که سلسله کوشانیان احتمالا از میان آنان برخاست-باکتریا پیش از این سنتهایی غنی داشت که حاکی از یک سازمان و فرهنگ تکامل یافته بود. رویهم رفته اطلاعاتی از این دست، گواه نقش سیاسی است که بیابانگردان در سرزمین باکتریا پیش از تشکیل دولت کوشان ایفا می‌کردند، و جنبه روابط آنان را با جوامع سکونت یافته دیرین در آنجا نشان می‌دهد.”
کتیبه رباطک در سال ۱۹۹۳ (م.) در تپه ای باستانی در شمال غربی بغلان افغانستان کشف شد. روستای رباطک در فاصله چهل کیلومتری شمال غربی منطقه باستانی سرخ کتل، نزدیک مرز بغلان و سمنگان واقع است. این کتیبه شامل بیست و سه سطر به زبان بلخی و خط راست گوشه یونانی است. زبان بلخی یکی از زبان های ایرانی میانه شرقی است که برای چنیدین سده در میان ساکنین مناطق شمالی افغانستان رواج داشته و علی رغم دو سده تسلط اسکندر مقدونی و جانشینان او بر این سرزمین هیچگاه از رونق آن کاسته نشد. کتیبه رباطک پس از کتیبه سرخ کتل از مهمترین کتیبه های زبان بلخی به شمار می رود که افزون بر ارائه آگاهی های ارزشمند در زمینه زبان شناسی تاریخی زبان های ایرانی، از جهت اشتمال بر داده های تاریخی مربوط به عصر کوشانیان از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف از نگارش این مقاله نگاهی تازه به کتیبه رباطک و ارائه حرف نویسی، آوانویسی و ترجمه آن به فارسی همراه با تفسیر و فهرستی از ریشه شناسی واژگان آن است. در خلال این پژوهش نکات تاریخی و زبانشناختی نیز مورد بحث واقع خواهد شد. در این پژوهش کتیبه رباطک براساس نسخه هایی که نخستین بار از سوی نیکلاس سیمز ویلیامز از دانشگاه لندن فراهم شده مورد بررسی قرار می گیرد. اینجانب در این پژوهش از روش آوانویسی و حرف نویسی پروفسور سیمز ویلیامز استفاده کرده ام.

“در آغاز،کلمه«کوشان»نام خانواده یا طایفه‌ای بودهاست که احتمالا در طی سدۀ اول پیش از میلاد،به صورت نامیملی درآمد،و آن هنگامی بود که گروه طوایف بیابانگرد،تحتفرمان شخصی متحد شدند که در منابع چینی از و با عنوان کویی-شوانگ-وانگ1،یعنی فرمانروای کویی شوانگ(-کوشانها)یاد شده است. از نقاط مهم تحت تسلطکوشانها منطقۀ تارم بوده است که میان کوههای تیان‌شان و سلسلهجبال کون-لون2قرار داشت و به منزلۀ شاهراهی بود که کالاهایبازرگانان از آنجا به چین و به سوی غرب برده می‌شد،و درمرزهای شمالی و جنوبی آن یک سلسله دولت-شهرهای مترقی(1). بر طبق منابع مکتوب و یافته‌هایباستانشناختی(در وهلۀ اول،نامه‌های سغدی«کهن»در ترکستانشرقی)،در سدۀ چهارم پیش از میلاد،سراسر بخش شرقی راهبزرگ ابریشم مورد استفادۀ بازرگانان سعدی بود که در آسیایمرکزی کوچ‌نشینهایی برقرار ساخته و با اقوام مختلف روابطتجاری و فرهنگی برقرار کرده بودند،پارچه‌های ابریشمیسغدی،که با پارچه‌های چین و خاور نزدیک رقابت می‌کرد،سرانجام به بیزانس و اروپای غربی راه یافت. در عصر کوشانیان بود که آیین بودایی مهایانا1به طوراخص تکامل یافت و در آسیای مرکزی و خاور دور متداول شدو فرهنگ و هنر هندی به این سرزمینها نفوذ کرد. مکتب باکتریایی-تخاری،که بر پایۀ سنتهای هنری کوشانی رشد کرد در تکامل هنربودایی در آسیای مرکزی سهم نسبتا مهمی داشت از آسیایمرکزی بود که فرهنگ بودایی به شرق،به چین و ژاپن و کرهگسترش یافت. در باکتریا بود که هنر کوشانی به وجود آمد و شکل گرفت وبعدها بر اثر مکتبهای دیگر تکامل یافت،کاوشهای باستانشناسیشوروی در جنوب ازبکستان نشان داده است که از زمان کوشانکهن،یعنی پیش از برقراری امپراطوری کوشانی،فرمانروایانمحلی کاخها و پرستشگاههای خود را با تندیسهایی رنگی از گلرس،که از لحاظ ماده و تصویرنگاری کاملا بومی بود،می‌آراستند.”

“در کی اثر حماسی زمان‌های دراز و حوادث طولانی و جدا از هم کوتاه،فشرده و درهم نوردیده می‌شود تا آنجا که مجموع حوادث و رویدادهای سالیان دراز در نام یک‌ قهرمان خلاصه می‌شود و گاهی دو سلسله یا دو خانوادهء شاهی را به صورت دو پادشاه یا دو پهلوان در کنار هم یا در مقابل یکدیگر قرار گرفته می‌یابیم و نیز به همین سبب است که‌ بسیاری از حوادث و وقایع در یک اثر حماسی رابطهء علت و معلولی پیدا می‌کنند؛در حالیکه‌ ممکن است هیچگونه رابطه‌ای از این دست میان آنها وجود نداشته باشد. در زمان او در غرب هرات،سیستان‌ و رخج گشوده شد و در شرق سراسر هند غربی و مصب رود سند و بنادر ساحلی آن به تصرف‌ کوشانی‌ها درآمد به این ترتیب شاهنشاهی کوشانی وسعت بی‌اندازه یافت و در این گسترش سه‌ قسمت مهم و بزرگ راه تجاری ابریشم به دست ایشان افتاد: 1-راه بین دو دریا(سیحون و جیحون). باستان‌شناسی نشان داده است که در عهد کنیشکا و جانشینان او در بخش شرقی‌ قلمرو ایشان که پیروان آئین بودا در آنجاها می‌زیستند شاهنشاهان کوشانی به گردآوری آثار بودا و بنا کردن معابد بزرگ برای پرستش بودا دست زده‌اند و به همین سبب رد سکه‌های‌ جانشینان شاهان کوشانی در این نواحی تصویرهای خدایان بودائی هندی دیده می‌شود. می‌دانیم که بخش‌های مهم شاه راه تجاری ابریشم‌ در دست کوشانیان و گرگانیان بود و این هردو سعی داشتند که کالای تجاری خود را بی- آنکه وارد قلمرو اشکانی شود به شهرها و بنادر روم برسانند احتمال دارد یکی از دلائل‌ فرستادن سفیران به روم غیراز انعقاد پیمان سیاسی عقد قرارداد تجاری بوده باشد.”

“از این پس به ظاهر سپهداری ایران با فریبرز است ولی در جنگ با تورانیان،گودرزیان مرد میدان‌اند: ز قلب سپه گیو شد پیش صف‌ خروشان و بر لب برآورده کف‌ ابا نامداران گودرزیان‌ کزیشان بدی راه سود و زیان‌ به تیغ و به نیزه برآویختند همی ز آهن آتش فروریختند (شاهنامه ج 4؛94) سرانجام ایرانیان شکسته می‌شوند و فریبرز با درفش از میدان بیرون می‌رود ولی‌ گودرز و گیو بر جای می‌مانند و به نبرد ادامه می‌دهند. از آن پس چو آمد به خسرو خبر که پیران شد از رزم پیروزگر سپهبد به کوه هماون کشید ز لشکر بسی گرد شد ناپدید در کاخ گودرز کشوادگان‌ تهی شد ز گردان و آزادگان (شاهنامه ج 4؛156) کیخسرو رستم را به درگاه می‌خواند و به او چنین گزارش می‌دهد: کنون گیو و گودرز و طوس و سران‌ فراوان ازین مرز گنداوران‌ همه دل پر از خون و دیده پر آب‌ گریزان ز ترکان افراسیاب‌ فراوان ز گودرزیان کشته مرد شده خاک بستر بدشت نبرد… پیران می‌گوید: سپهدار طوس است مردی دلیر بهاموس نترسد ز پیکار شیر بزرگان چو گودرز کشوادگان‌ چو گیو و چو رهام ز آزادگان (شاهنامه 4؛166) بدان هنگام که دیده‌بان سپاه ایران رسیدن سپاه بیشتر را به توران،خبر می‌دهد گودرز اندوهگین می‌شود و می‌گوید: نبیره پسر داشتم لشکری‌ شده نامبردار هرکشوری‌ به کین سیاوش همه کشته شد ز من بخت بیدار برگشته شد (شاهنامه ج 4؛169) سپاه ایران به سرداری فریبرز که پیش از تهمتن به سوی توران راه کرده بود همزمان‌ با سپاه خاقان چین و کاموس به آوردگاه می‌رسند.”


“دوران فرمانروایی کوشانیان، عصر طلایی آسیایی مرکزی بود و تاریخ امپراتوری کوشانی، به عنوان قدرتی بزرگ در شرق باستان از جمله موضوعاتی است که در پژوهش‌های تاریخی کشورهایی چون روسیه 1P}، هند 2P}و افغانستان 3P}بسیار مورد توجه قرار گرفته و مقالات و کتاب های متعددی در این زمینه به رشته‌ی تحریر در آمده است. سر مشق‌های ایرانی در سکه‌ها، هنر و دیگر مظاهر فرهنگی عصر کانیشکا که جایگزین عناصر یونانی می‌شوند، نشانه‌ی آن است که شاه کوشان قصد داشت شیوه‌های گذشته را دگرگون کرده و دورانی نو از امپراتوری را در مشرق اعلام کند از جمله‌ی این دگرگونی‌ها روش کشور داری کانیشکا بود که شباهت بسیاری به هخامنشیان را داشت و از طرف جانشینانش نیز مورد پیروی قرارگرفت. آیا شاهان کوشانی اقتدار و نیروی سازماندهی خود را از دست داده بودند؟آیا شاهزادگان با کنار زدن یکدیگر از صحنه‌ی قدرت و برای تصاحب تاج و تخت باعث بروز از هم گسیختگی در شیرازه‌ی حکومت شدند؟آیا روح آزادمنشانه‌ی دینی که خاص شاهان کوشانی بود از میان رفته بود و باعث می‌شد مردمانی که با فرهنگ‌ها و آیین‌های گوناگون، تحت حاکمیت آنها می‌زیستند آزادی مذهبی خود را از دست بدهند و برای کسب دوباره‌ی آن از اطاعت حکومت مرکز سر باز زنند؟و یا این که عمر امپراتوری کوشان، مانند هر شاهنشاهی بزرگ و دراز مدت دیگر سر آمده بود و می‌بایست جای خود را به قدرت نو ظهوری می‌داد؟ شاید روزی پژوهش‌های باستان شناسی درهای جدیدی از دنیای راز گونه‌ی کوشانیان به روی ما بگشاید.”

“با توجه باین مقدمات می‌بینیم که امپراطوری زورمند کوشان نه‌تنها مدتی شاهنشاهی ایران را از توسعه بطرف مشرق بازداشت بلکه اولا قسمت بزرگی‌ از متصرفات خاندانهای پارتی مشرق را از دست آنها بیرون آورد و ثانیا تا دیرگاه بعنوان یک عامل بزرگ تهدید نظامی و اقتصادی در کنار دولت اشکانی‌ بسر برد و همین مطالب است که باعث اشتغال سریع دولت ساسانی در اوایل‌ تشکیل آن دولت،یعنی در دورهء فرمانروائی شاپور اول(241-271 یا 272 میلادی)،نسبت بکار آن سلسله شد چنانکه سپاهیان او نخست پیشاور پایتخت‌ زمستانی کوشانیان را فتح کردند و بعد از تصرف درهء سند و اشغال شهر کاپیسی‌ نزدیک کابل که پایتخت تابستانی آنان بود،و عبور از هندوکوش بفتح بلخ و سمرقند و تاشکند توفیق یافتند و بدین‌طریق یک امپراطوری نیرومند که دو قرن تمام شاهنشاهی اشکانی را از مشرق تهدید میکرد از میان رفت و فقط آثاری از دورهء درخشان خود در دل خاک باقی نهاد که نزدیک به هفده قرن بعد از آن موضوع خوبی برای کار باستان‌شناسان زیرک اروپائی گردید. اتفاقا روابطی که میان همین دسته از امرا یا شاهنشاهیان اشکانی با کوشانیان در تاریخ ملاحظه میشود در داستانهای شاهنامه نیز منعکس است‌ منتهی در اینجا کوشانیان بصورت پهلوانان کشانی در شمار متحدین تورانیان‌ با ایرانیان جنگ میکنند و بنابر آنچه از ظاهر داستان برمیآید زورمندترین‌ متحدین آنان هستند و با اقوام دیگری از قبیل سگساران(سکاها)و سقلابیان‌ (اسلاوها)و هندوان از ولایت سند،و چغانایان و شگنیان یعنی همانکه امروز چغنی میگوئیم،و حتی چینیان که مقصود زردپوستان آسیای مرکزی است، بر ضد سردار بزرگ ایران گودرز کشوادگان همکاری میکنند،و تمام وقایع‌ آن‌ها که سرانجام بدست رستم یعنی همان رتستخم (Rotstakhm) متون پهلوی‌ پایان میپذیرد،تحت عنوان«داستان رزم کاموس کشانی»در شاهنامهء فردوسی‌ ملاحظه میشود.”

نام کوشان در کتابهای قدیم عربی و فارسی به قلم دکتر محمد جواد مشکور استاد دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی و دانشسرای عالی پیش از آنکه به تحقیق در نام کوشان در کتابهای قدیم عربی و فارسی بپردازیم لازم است بطور مقدمه چند سطری دربارۀ تارخی کوشانیان بنویسیم: تاریخ کوشان:کوشانیان که در کتیبه‌ها و سکه‌ها نام آنان بصورتهای مختلف: کوشانو،کهوشانا،کیورشانا،کورشنو،کورونو،کورانو،کورسانو،خوارنو، آمده از اقوام تخاری بوده‌اند که از قرن اول قبل از میلاد تا چهارم میلادی در مشرق فلات ایران از سغد گرفته تا افغانستان شرقی و ماوراء النهر و هندوستان غربی فرمانروایی داشتند،و معاصر با پادشاهان اواخر عهد اشکانی و اوایل دولت ساسانی بودند. از جمله در آثار الباقیه عن القرون الخالیه،تألیف ابو ریحان محمد بن احمد البیرونی در گذشته در 440 هجری چنین آمده است: «علی ان بعضهم یزعم ان کوشان ملک الجزیرة من آل لوط غلب علیهم(یعنی علی بنی اسرائیل)بعد یوشع فقهر هم ثمانی سنین ثم تام بعد«عثنیال»یعنی: «برخی از ایشان برآنند که«کوشان»پادشاه جزیره که از فرزندان لوط بود پس از یوشع به بنی اسرائیل چیره گشت و آنان را هشت سال مقهور خود ساخت و آنگاه عثنیال قیام کرد»2. یعقوبی-احمد بن یعقوب بن جعفر المعروف بابن واضح الاخباری درگذشته در 284 هجری در کتاب البلدان چنین می‌نویسد: «بلد الصغد واسع و له مدن جلیلة منیعة حصینة،منها:دبوسیه،و کشانیة، و کش،و نسف و هی نخشب،افتتح هذه الکوراغی الصغد،قتیبة بن مسلم الباهلی ایام الولید بن عبد الملک»5یعنی: سغد شهرستانی پهناور است و شهرهای بزرگ و منیع و استوار دارد که از آن جمله: دبوسیه،و کشانیه،و کش،و نسف یا نخشب می‌باشد.

“شاهد (به تصویر صفحه مراجعه شود) علت ترک نژاد خواندن کوشانیان به‌ این سبب بود که قبایل کوشانی و هفتالی آریایی از ماورای پامیر و وخان‌17،بر اراضی شمال‌ هندوکش فرودآمده بودند،از این‌رو نزد مورخان قدیم به ترکانی‌ که از تبت آمده‌اند،موسوم شدند (حبیبی،1367ک‌64. 411یا416)،در داستان‌ «آمدن کاموس کشانی وخاقان چین به یاری‌ افراسیاب»،از قوم کوشان به صورت‌ «کشانی»یاد می‌کند: کشانی چو کاموس شمشیر زن‌ که چشمش ندیدست هرگزشکن سپس از پهلوانی به نام اشکبوس سخن‌ به میان می‌آورد که از طرف کاموس به جنگ رستم فرستاده می‌شود وشرح جنگ آن‌ها چنین است: دلیری که بدنام او اشکبوس‌ همی بر خورشید برسان کوس‌ بیامد که جویداز ایران نبرد سرهم نبرد اندر آرد به گرد چون رستم پیاده به جنگ او رفته بود،اشکبوس به او رو کرد وگفت: کشانی بدو گفت کویت سلیح‌ نبینم همی جز فسوس و مزیح‌ بدو گفت رستم که تیر وکمان‌ به بینی کت اکنون سر آرد زمان‌ کشانی بدوگفت بی‌بارگی‌ بکشتن دهی تن به یکبارگی رستم پاسخ داد: تهمتن چنین داد پاسخ بدوی‌ که ای بیهده مرد پرخاشجوی‌ هم اکنون ترا ای نبرده سوار پیاده مرا زان فرستاده توس‌ که‌تا اسب بستانم‌از اشکبوس‌ کشانی‌پیاده‌شودهمچومن‌ برو روی خندان شودانجمن‌ چو نازش به است گرانمایه دید کمان رابه‌زه کرد واندر کشید یکی تیر زد بربر اسب اوی‌ که اسب اندر آمدزبالا به روی‌ کمال را بمالید رستم به چنگ‌ گزین کرد یک‌چوبه تیر خدنگ ستون تکرد چپ راوخم کردراست (به تصویر صفحه مراجعه شود) خروش از خم چاچی بخاست‌ چو پیکان ببوسید انگشت اوی‌ گذر کرد از مهره‌ی پشت اوی‌ چوزدتیر برسینه‌ی اشکبوس‌ سپهر آن زمان دست اوداد بوس‌ کشانی هم‌اندر زمان جان بداد تو تگفتی که او خود زمادر نزاد [(فردوسی،1374:16-260)

شناسایی وضعیت اقتصادی کوشانیان در مطالعات تاریخی کوشانیان و آسیای مرکزی اهمیّت زیادی دارد؛ برای این منظور، تجارت و بازرگانی، کشاورزی و دامداری، صنایع‌دستی و درآمد معابد بودایی به عنوان اصلی­ترین مؤلفه­ها در شناسایی وضعیت اقتصادی کوشانیان انتخاب شدند. به­رغم اینکه هرکدام از این مؤلفه‌ها نقش اساسی در رونق اقتصادی کوشانیان داشته­اند، کمتر موردتوجه پژوهشگران قرار گرفته­اند. بررسی و تحلیل فعالیت‌های اقتصادی کوشانیان، به‌ویژه فعالیت‌های تجاری و عوامل تأثیرگذار بر آن، از اهداف این پژوهش است؛ لذا با طرح این پرسش که علت پیشرفت و رونق اقتصادی کوشانیان چه عواملی بوده و چگونه این رونق اقتصادی صورت گرفته، نقش هریک از مؤلفه‌های مزبور در وضعیت اقتصادی کوشانیان به طور جداگانه بررسی و وواکاوی شده است. نتایج بررسی­ها نشان داد که از بین تمام مؤلفه‌های تعیین‌شده، تجارت خارجی با کشورهایی همچون چین، هند، ایران و یونان را که عمدتاً در مسیر جاده ابریشم قرارداشتند، باید اصلی­ترین عامل در شکوفایی و رونق اقتصادی کوشانیان به‌حساب­آورد. همچنین مشخص شد که اگرچه قلمرو جغرافیایی کوشانیان امکانات لازم برای شکوفایی اقتصادی را در اختیار آنان قرارداده بود، اما این حاکمان باتدبیر کوشانی بودند که با اتخاذ سیاست‌های درست و تأمین امنیت، زمینة استفاده از امکانات زیست‌محیطی را برای دستیابی به اقتصادی پررونق و شکوفا تأمین کردند.