کوه خواجه






تأثیر معماری غرب در بنای کوه خواجه در سیستان هم قابل رویت می‌باشد (۱۴). در این‌جا انسان می‌تواند ترکیبی از یک معبد و قصر را مشاهده کند. دلایلی موجود است که اصل بنا به دوره هخامنشی تعلق دارد ولی بعداً در زمان پارت‌ها و ساسانیان بازسازی شده است. به‌ همین نحو یک کاخ مقدس در مجموعه آتشکده آذر گشسب ” تخت سلیمان ” توسط ساسانیان در قرن ششم بعد از میلاد بنا شده است که اهمیت زیادی برای پادشاهان ساسانی داشته است تا آن‌جا که پس از تاج‌گذاری در تیسفون برای زیارت به این آتشکده در “شيز ” می‌آمده‌اند.
با وجود آن که ترکیب آتشگاه مقدس و کاخ در این مجموعه مسلم شده هنوز کاربرد بعضی از اطاق‌های موجود در آن که آیا جنبه تقدس و روحانی داشته‌اند یا جنبه دنیوی روشن نشده است.
همچنین کاخ سروستان که در قرن پنجم بعد از میلاد ساخته شده است علاوه بر اینکه یک کاخ می‌باشد عنوان تقدس نیز داشته است. بنا که ساختمان‌های مخروبه زیادی آن را احاطه کرده است شامل یک ایوان ورودی و گنبد مرکزی و حیاط است.
در دو طرف طولی بنا تالارهای ستون‌دار فضای مرکزی را احاطه کرده‌اند . ستون‌ها که از لحاظ شکل کاملاً ساسانی می‌باشد خیلی نزدیک دیوارها قرار دارند.

در اثنای دو هفته بعد از عید نوروز باستانی زوار زیادی به «کوه خواجه» از هر طرف آمده و آنجا را زیارت می‌کنند و سه روز در آنجا اقامت می‌نمایند و دیگر کسی به آنجا نمی‌رود و هیچ کس از آنها علت و سببی برای این زیارت سالیانه نمی‌داند . از تاریخ کهنسال دیرین آن مکان معلوم می‌شود که این عمل یک سنتی قبل از اسلام بوده است. یعنی یک عبادت مذهب «مزدیسنی» بوده است که هنوز دو هفته بعد از نوروز متعاقب آخرین فصل وزیدن باد در سال در دو ماهه اول باستانی که آن را در «اوستا» ، «هماسپا اونائی دایا» ( فصل دوماهه بهار در اوستا) نامیده است، به عمل می‌آمده. در وصیت نامه « داریوش» فصل «اسپامیدا» به كلمه «مادکتون» اشاره کرده که به معنی اردوگاه است و این تسمیه بدون دلیل در این فصل بالاخره با مبدأ اشتقاق آن به معنای «بسیج» یا «زیارت» ذکر شده است و در نوشتجات اوستایی این اصطلاح لشکری به رنگ یک امر کشاورزی جلوہ‌گر شده است و از آن به کلمه «آرتو۔ کربنا» تعبیر می‌کند و اشاره به کارهای زمستانی کشاورزان می‌نماید که یکی از آن جمله حصاد یعنی کوفتن غله است.
علاوه بر قدمت تاریخی موقعیت و محل این اثر باستانی «کوه خواجه» نیز ریشه «مزدیسنی» آن راثا بت می‌نماید. از اوستا» ( یسنا ۱۹) میگوید ۲۲44 کوه در ایران وجود دارد که این عددی رمزی میباشد. یعنی (11x12x۱۷) و تنها یک کوه از آن هست که جنبه مذهبی پیدا کرده و آن «کوه اوشیدا» می‌باشد که کراراً در «انا جیل مقدسه» یاد شده است. «اوشیدا» به معنای تحت اللفظ «اوش»  است، که به معنای روح باطنی یا هوش یا عقل است؛ ولی درتمام لغات «هندواروپایی» و حتی در لاتین «اورش اورا را» یعنی کلمه «اوش دار» منسوب است به گوش (آلت سمع) و کلمه « هوشیدا» ممکن است به معنای کوی «سحرگاهی» یا «کوه باطنی» باشد که تقریبا مرادف با «وحی» است. در این کوه است که «سوشانا» ظهور می‌کند و او را « خداوند روز داوری» می‌نامد و «نجات دهنده آیین مزدیسنی» می‌خواند. در اوستا (یسنا 19) در باب قدوسیت این کوه وصفی از همه بیشتر ذکر شده است و به تفصیل از آن یاد نموده و آن را سرزمین مقدس می‌شمارد. محلی که کوه « هوشیدا» در دریاچه «كان سیوایا» قرار دارد و رود « هیرمند» در آن فرو می‌ریزد. این موقعیت منحصر به فرد نشان می‌دهد که محل آن کوه مقدس است. این نکته را «سر اورل اشتین» در نخستین نشریه خود نیز تصریح کرده است .
«سوشیانس» در «اوستا» نام پسر خود « زردشت» است که قاعدتاً ملقب به «تراجان» یعنی فیروزمند بوده است. باور نمی‌توان کرد که در یک تفسیر لاتینی که به «انجیل متی» نوشته‌اند، موسوم به «اپوس ایمپرفکتوم»، از این مطالب سخنی گفته شده باشد؛ و من خود نیز از آن اطلاع نداشتم، تا آنکه آقای «گیب مسینا » توجه مرا به آن جلب کرد. در این کتاب تفسیر لاتینی در موقعی که حکایت سه مجوس (مغ ) را تفسیر می‌کند که در «انجیل مجعول شیث» ازآنها نام می‌برد و آن را تحقیقاً قدیم‌ترا زقرن پنجم میلادی نمی‌توان دانست، یعنی دردوره «ساسانیان» بوده است. در آنجا می‌گوید که این سه مجوس از یک غیب گویی کهنی که به آنها رسیده بود، همواره درانتظار طلوع ستاره‌یی بودند که آنها را به تولد «مسیح» دلالت نماید. این حکایت یکی از پیش‌گویی‌های متعدد زردشتی است که بعداً «مسیح » را به جای «سوشیانس» قرار داده‌اند. این مجوسان از یک عید و جشن بسیار قدیم که هرسال بعد از فصل حصاد (کوبیدن غلات) یعنی دو هفته بعد از نوروز در کوهی که در اقصای خاور واقع است، بالا می‌روند و در آنجا خاموش می نشینند. تا آنکه سرانجام ستاره مطلوب ظاهر شده طریق بیت اللحم را به ایشان می‌نماید.





در زمینۀ نقاشی دشواری کار فقدان نمونه‌های نقاشی ایرانی است از پیش از سدۀ دوازدهم (ششم هجری). هیچ نقاشی «قدیمی» جز از ترکستان چین که بر صفحات کتاب‌های مانویان نگاشته شده است در دست نداریم. این نمونه‌ها را می‌توانیم با آثار نقاشی ارمنی و بیزاس مقایسه کنیم. زیرا از نجد ایران یا عراق اثری از دوران پیش از اسلام نمانده است. ولی این سنجش آثار خارج از ایران چه بسا مایۀ اشتباه و گمراهی شود. زیرا نمی‌دانیم که همانندی این آثار با آثار ایرانی تا چه حد بوده است. از منابع کتبی در می‌یابیم که کتاب‌هایی بوده است با مجالسی یا پیکره‌هایی از فرمانروایان ساسانی. اما هیچ اثر نقاشی برجای نمانده است. نقاشی‌های دیواری پیش از اسلام در آسیای میانه پیدا است مانند پنجیکنت در مشرق سمرقند و ورخشا در واحۀ بخارا و چند جا در خوارزم در بَلَلیک تپه در شمال ترمذ و جاهای دیگر. در نجد ایران پاره‌هایی از نقاشی‌های دیواری پیش از اسلام در کوه خواجه در سیستان و بیشاپور پیدا شده است. در مرکز غزنویان در لشکری بازار نزدیک بست در جنوب افغانستان و نیشابور نقاشی‌های دیواری اسلامی در وضعی تباه پیدا شده است. سرانجام باید بگوییم قطعاتی از نقاشی‌های دیواری در سامرا پایتخت کوتاه مدت خلفا در شمال بغداد پیدا شده است. ولی از این قطعات به دشواری می‌توان نظری دربارۀ نقاشی آغاز اسلام اتخاذ کرد. آثار نقاشی سامرا که گویا از هنر ساسانی الهام گرفته باشد بسیار تزئینی و شاید اندکی بی حرکت و جدی و خشک است. اما یقیناً دارای مشخصات فارسی است. این امر نامتناظر نیست. زیرا نفوذ ساسانیان بسیار پراکنده گشته بود و حتی در نقاشی‌های دیواری کاخ‌های ویران امویان در بیابان‌های شام می‌توان آن را سراغ کرد. بعضی این شیوه را به مکتب بین‌النهرینی سبک اکسپرسیونیسم کهن نسبت داده‌اند. و این شیوه در سراسر دوران اموی تا دوران سامرا و قرن دوازدهم میلادی (هفتم هجری) در آثار موصل در شمال عراق ادامه یافت.

پلان از لویی واندنبرگ

کف خشک هامون
دید از شرق

 «اوستا» که به « زمین‌دریایی»sealand اشاره می‌نماید و آن را زمین مقدس می‌شمارد، از آن سبب است که در آنجا نه فقط به ظهور «سوشانس» را انتظار داشته بلکه از آن سبب است که « زردشت» خود نیز در آنجا زندگی می‌کرده است.

ورودی میانسرا
خروجی میانسرا
باقیمانده نگاره سوار
دالان تزیینات
باقیمانده تزیینات
گور قدیمی در شمال بنا
راه پله سوشیانت سوم


کوه خواجه تنها برجستگی سنگی دشت سیستان است که در 30 کیلومتری زابل قرار گرفته است و در آن آثاری از دوره های پارینه سنگی تا اواخر اسلامی وجود دارد. مهمترین آثار تاریخی موجود در این کوه مربوط به دوره ی اشکانی و ساسانی است که کهندژ در راس همه ی آنها قرار دارد. تزئینات موجود در کهندژ کوه خواجه در تاریخ هنر ایران اهمیت بسیار زیادی دارد. تزئیناتی شامل نقاشی ها، گچبری ها و تزئینات گلی که این نوع تزئینات (تزئینات گلی) از نظرفن اجرا کاملا منحصر به فرد هستند. در این پژوهش این تزئینات بعد از بررسی های تاریخی مورد بررسی فنی و آسیب شناسی قرار گرفتند پس از آن در فصل پنجم مبانی نظری و روش شناسی حفاظت از این آثار بررسی شده است که مشخص گردید در حال حاضر این آثار احتیاج به حفاظت شیمیایی نداشته و حفاظت کلی و معمارانه و به طور کلی کنترل شرایط محیطی بهترین راه حفاظت از آنها است البته باید یادآور شد که حفاظت با استفاده از مواد شیمیایی جهت استفاده در مواقع اضطراری (یعنی هنگامی که کنترل شرایط محیط به تنهایی قادر به حفاظت از این آثار ارزشمند نباشد) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در فصل آخر با توجه به فصول قبل بسته به شرایط هرکدام از تزئینات، راه حل حفاظتی مربوط به خود آن نقش، پیشنهاد شده است.

تزیینات کهن دژکوه خواجه جزءمنحصر بفردترین آثار دوره تاریخی ایران است با توجه به پیشینه تاریخی آثار کوه خواجه وتزیینات برآن واهمیت این مجموعه تاریخی در هنر ایران ،اهمیت این تحقیق در درباره باقیمانده این تزیینات دیده میشوددر حقیقت هدف از ارائه چنین موضوعی به عنوان موضوع پایان نامه بررسی آسیب های بیولوژیک و ارائه طرح حفاظت از آن در کهن دژکوه خواجه بوده که مورد بررسی قرار می گیرد . در این پژوهش از مطالعات وبررسی های تاریخی با توجه به ساختار تزیینات ،فن شناسی و آسیب شناسی بر روی این مقوله مورد بررسی قرار گرفته است .نتایج حاصل از فن شناسی نقش برجسته های گلی کوه خواجه نشان می دهد که در نقش برجسته های گلی فوق از مصالح بوم آور (گل رس+کاه )استفاده شده، سپس روی نقوش را با استفاده از یک لایه واندود گل، صاف شده است. همچنین تکنیک مورد استفاده در اجرای گچ بری کهن دژ ،خط اندازی های اولیه ونقر این خطوط بوده است، علاوه بر این منشایابی این گچ بری ها نشان دهنده استفاده از نهشت های گچ بوری شده همین منطقه است. تکنیک مورد استفاده در اجرای نقاشی های دیواری ،استفاده از آب رنگ بوده است،در بحث آسیب شناسی عوامل مختلف محیطی وشیمیایی در کلیه تزیینات مشاهده گردید. ضمن اینکه عوامل بیولوژیک به علت استفاده موادآلی در ساختار تزیینات موجود در کوه خواجه دیده شده است . در ادامه با توجه به مطالعات فن شناسی و آسیب شناسی ،تحلیل آسیب های وارده وشناخت آسیب های مذکورمد نظرقرار گرفته ودر پایان ،جهت کنترل فرایندتخریب پیش بینی شده ودر اثر افزایش فعالیت ،بیولوژیک ،پیشنهادهای حفاظتی مناسب ارائه گردیده است . واژگان کلیدی: کوه خواجه ،تزیینات ،فن شناسی،آسیب شناسی،حفاظت ،آسیب بیولوژیک.



خشت یکی از مصالح تشکیل دهنده ساختار اصلی بسیاری از بناهای متعلق به پیش از اسلام و اوایل دوره اسلامی می باشد.از جمله بناهای منحصر به فرد خشتی در ایران مجموعه بناهای واقع در کوه خواجه سیستان است.لزوم مرمت این آثار به تبع خود ضرورت مطالعه و بررسی درباره خشت را مطرح می کند.این مقاله با احساس چنین ضرورتی نگاشته شده و تلاشی است برای یافتن ترکیب بهینه برای خشت های مورد مصرف در مرمت بناهای کوه خواجه به ویژه قلعه سام.روش انجام پژوهش نیز بر مطالعات میدانی بررسی های محیطی مطالعات کتابخانه ای و روش های آزمایشگاهی استوار است. چهارده مورد آزمایش انجام شده در این پژوهش عمدتا مهمترین آزمایش هایی هستند که می توانند در تعیین کیفیت یک خشت موثر باشد.آزمایش ها و مطالعات انجام شده نشان می دهند که خشت اصلاح شده با ترکیب پیشنهادی در تمام موارد آزمایش شده کیفیت بهتری در مقایسه با خشت معمولی دارد.این موضوع لزوم به کارگیری خشت های اصلاح شده را در مرمت بنای خشتی قلعه سام و سایر آثار خشتی کوه خواجه نشان می دهد.بهره گیری از ضایعات کشاورزی و دامپروری رایج در منطقه سیستان علاوه بر جنبه های اقتصادی باید از منظر معیارهای زیست محیطی نیز مورد توجه قرار گیرد.مسلما حفظ میراث فرهنگی کشور بدون مطالعات دقیق علمی و بدون توجه به سایر حوزه ها از جمله اقلیم منطقه مسایل اقتصادی و الزامات زیست محیطی ممکن نخواهد بود.



کوه خواجه سیستان به عنوان تنها برجستگی دشت سیستان همواره از تقدس و جایگاه ویژه ای در ادیان مختلف از جمله زرتشتی،مسیحی و اسلام و هم چنین در فرهنگ بومی مردم منطقه برخوردار بوده است. این ویژگیها باعث گردیده که بر خلاف دسترسی دشوار به آن به واسطه وجود دریاچه هامون در اطراف کوه باز هم مورد سکونت واقع شود یا به عنوان یک مکان مقدس جایگاه برای تدفین و زیارتگاه مورد استفاده قرار گیرد. از آنجا که هیچ گونه پژوهشی بطور خاص بر روی قبور و آرامگاه های کوه خواجه صورت نگرفته، نیاز به بررسی و تحقیق در این زمینه بسیار احساس می شود. لذا طی بررسی میدانی و پیمایش کوه خواجه و دسته بندی و گاهنگاری قبور و آرامگاه های آن مشخص شد، که آرامگاههای این مکان به دو دستهی آرامگاههای تخریب شده و آرامگاههای سالم تقسیم میشوند. مقابر موجود بر روی کوه خواجه نیز از لحاظ ساختار و مصالح به سه دسته تقسیم می شوند که شامل پشتههای سنگی نامنظم گورهای سنگ چین منظم وگورهای خشتی است.

هنر ایران از آغاز حیات خویش تا دوران اسلامی، دگرگونی های عظیم را شامل گشته است. دوران اسلامی از مهم ترین دوره های هنر ایران است که در آن بسیاری از هنرها تحت تأثیر آیین اسلام، دستخوش تحولات و پیشرفت های چشم گیری گشتند. یکی از این هنرهایی که در دوران ساسانی بسیار مورد توجه قرار گرفت و در دوران اسلامی نیز ادامه یافت، هنر گچبری می-باشد که آثار زیادی از آن در قالب تزئینات معماری برجای مانده است. این هنر در میان هنرهای مختلف قرون اولیه اسلامی، جایگاه ویژه ای دارد و به عنوان الگو و پیش زمینه ای جهت شاهکارهای گچبری دوره های بعد از خود خصوصاً سلجوقیان محسوب می گردد. درباره تأثیرپذیری هنر گچبری در ابینه قرون اولیه اسلامی ایران از هنر گچبری عصر ساسانی اطلاعات ناچیزی موجود است. بنابراین ضروری است که در این زمینه با توجه به اهمیت آن در هنر و معماری ایران، تحقیق و پژوهش بیشتری صورت گیرد. در این پژوهش، از طریق مطالعات و منابع کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی، تأثیر هنر گچبری دوره ساسانی بر تزئینات گچبری قرون اولیه اسلامی(قرن1 تا 5 هجری) در ایران و خارج ایران و همچنین مضامین نقوش گچبری و شیوه های نقوش گچبری در دوران اولیه اسلامی، بحث می شود.

حکومت اشکانی 522 ق.م. تا 552 میلادی یکی از طولانیترین سلسلههای پادشاهی دوران تاریخی ایران است که آثار باستانی قابل توجهی از این دوره در مرزهای کنونی ایران یا خارج از آن شناسایی شده؛ لیکن عملیات باستانشناسی کمی در آنها صورت گرفته، از این رو دادههای باستانشناختی آن نیز بسیار اندک است. هر یک از بناهای بزرگ این دوره که به نظر میرسد محل اسکان خانوادهی شاهی، ملوکالطوایف یا خاندانهای بزرگ محلی باشد با عناصر بسیار زیبا مانند نقاشی و رنگ، نقش برجسته، گچبری، ماسک و سردیس، مجسمه، طاقچه، رف، ستون و نیمستون، پستو/کنج، و … تزیین شده است. این تزیینات منعکس کنندهی روحیات اجتماعی، هنری، وضعیت اقتصادی، حس زیباشناختی، باورهای مذهبی، و … اشکانیان است که علاوه بر موارد فوق، تاثیر و تاثر آنها را با فرهنگهای هم زمان و یا پیش از آن به خوبی آشکار میسازد. مقالهی پیش رو سعی دارد تا با استناد به شواهد باستانشناختی و مطالعات اسنادی، عناصر تزیینی کاخ کوه خواجه را مشخص وسپس به تجزیه و تحلیل آنها بپردازد تا بر این اساس بتواند به آنچه گفته شد، دست یابد



پوشاندن بدن در مقابل عوامل گوناگون طبیعی گرما، سرما، باد، اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی از گذشتههای بسیار دور وجود داشته و با گذشت زمان و تغییر شرایط دچار دگرگونی و تحول شده است. پوشاک ایرانیان در دورهی اشکانی و در پی تسخیر ایران به دست اسکندر مقدونی و تاثیر فرهنگ و عقاید هلنی شکل تازهای به خود گرفت که در آن علاوه بر حفظ بدن در مقابل عوامل طبیعی و رعایت مسائل اخلاقی و فرهنگی به عنصر زیبایی شناسی، شکل و رنگ لباس نیز اهمیت زیادی داده شد. نظر به وسعت زیاد قلمرو اشکانیان، آثار این دوره به دو گروه گسترده قلمرو شرقی و غربی تقسیم که از لحاظ هنری تا حدودی با هم متفاوت هستند. سیستان در شرق ایران با داشتن آثار فراوانی از دورهی اشکانی، خصوصا کاخ کوه خواجه نمایانگر فرهنگ خاص پوشاک ایرانیان در قلمرو شرقی است. با مطالعه نقاشیهای کاخ کوه خواجه میتوان به انواع پوشاک رایج این منطقه و نواحی مجاور آن در دوره اشکانی پی برد و میزان تاثیر پوشاک یونانی در پوشاک دورهی اشکانی را مشخص و آن را از پوشاک محلی و بومی تفکیک نمود. بررسی و مطالعهی نقوش کاخ کوه خواجه نشان میدهد که پوشاک ساکنان آن علاوه بر تقلید از رنگ و فرم پوشاک یونانیان، تحت تاثیر عوامل طبیعی و محلی منطقه و نیز عقاید مذهبی قرار داشته است.

کوه خواجه شاخص و تداعی دهنده هنر شرقی نقاشی اشکانی است که در دوران اوج سبک هنر اشکانی بوجود آمد . در این پژوهش با هدف جمع بندی کاملی از هنر بومی نقاشی اشکانی ، تاثیر و تاثر هنر و فرهنگ جوامع همجوار و تمدنهای گذشته مانند مصر، یونان، روم و بین النهرین بر طرح ها و تکنیک های بکاررفته در نقاشی های دیواری کوه خواجه بررسی می گردد و نیز شمایل نگاری نقاشی اشکانی از لحاظ زمینه نقاشی ، رنگ ، شکل نفرات ، حالت ایستادن ، تزئینات ، حاشیه سازی در نقاشی ، و غیره … ارایه می گردد . در نقاشی ها با افزودن تزئینات ، ارتباطی معقول بین نقاشی و شاخصه های معماری اشکانی دیده می شود، بطوریکه فیگورهای انسانی مردان و حالت خاص نقش زن بصورت بدون برجستگی و صاف نشان داده شده است و هنرمند توجهی به ترسیم جزییات بدن که در آن طبیعت و کالبد شناسی رعایت شود ، ندارد. شاخصه های یونانی نقاشی مانند حالت آرامش ، تنوع رنگی زیاد و کادر بندی و سایر ویژگیها نشان از نفوذ فرهنگ غربی در منتها الیه شرق امپراطوری اشکانی دارد. هنرمندان اشکانی کوه خواجه با ایجاد طرحهای خاص هنر هخامنشی نیز هنر بومی ایران زمین را پاس داشته و نقوش مختلف از ابزارهای جنگی را برای نشان دادن حملات مکرر بیگانگان به سیستان ارایه داده اند. در تصاویر انسانی ویژگی های نقش انسانی ، فیگورهای آن و نیز حالت رزم را بخوبی در ارایه هنر بومی اشکانی نشان داده اند و در کنار دورااروپوس شهر مهم دیگر اشکانی که نقاشی های زیادی از آن بدست آمده است، یک مرجع کاملی از هنر بومی نقاشی اشکانی بدست آمده است.

از دیرباز کوهستان در اسطوره های اقوام گوناگون دارای ارزشی والا بوده است ، خصوصا در میان اسـاطیر ایرانی نیز کوه ها همواره از قداست خاصی برخوردار بوده اند و محل دریافت فر ایـزدی محسـوب مـی- شدند. از همان دوران کهن بشر به این حقیقت پی برده بود که کوهستان نقش مهمی در تولید آب و بـاران دارد و منابع آب و تراوش آن ها به صورت چشمه ها در کوه ها به وفور یافت می شد. کوه در اندیشه هـای اساطیری جایگاه خدایان است و پناه جستن خدایان به کوه و تولید مثل آن ها در کـوه و اقامتشـان در آن از قدیم نمایانگر اهمیت و تقدس کوه بوده است .کوه در آئین قبایل و اقوام عالم ، مقدس و علاوه بر جایگـاه خدا بودن از عناصر مهم اساطیر در سراسر جهان بوده است و کوه در نظر تمامی اقـوام خصوصـا ایرانیـان زاینده ، بالنده ، جاندار و اندیشمند بوده است .اهمیت و تقدس کوه آنچنان اهمیتی در اذهان مردم اولیه داشته است که نخستین انسان و شاه را کوه نشین معرفی کرده اند و برای آن ها داستان هـایی همـراه بـا تخیـل و افسانه آفریده اند. طبعا مطالبی که دربارة خلقت و طرز برآمدن کوهها از زمین برآمده با تئوریهـای علمـی جدید فاصله بسیاری دارد با این حال دانش کنونی بشر از همین افسانه ها آغاز شده است و ما بـرای درک بهتر مفاهیم گیتایی به دانستن همین افسانه ها و اسطوره ها نیازمندیم .

سیستان که به لحاظ موقعیت جغرافیایی، قدمت تاریخی، مواریث فرهنگی غنی و جاذبه گردشگری اکولوژیکی، دارای توانمندی فراوان و متنوعی است. درایچه ی هامون و موقعیت زیست محیطی منابع آبی آن در کنار رودخانه هیرمند و محوطه های باستانی که در کناره ی آن در طول تاریخ برپا گردیده و هر از چند گاهی با تغییر مسیر آن در جایی دیگر سر برآورده و آثاری همچون شهر سوخته، دهانه غلامان، کوه خواجه، دریاچه هامون و غیره بیانگر غنای فرهنگی و جغرافیایی این سرزمین سیستان می باشد علیرغم این ها به دلیل انزوای جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی نسبت به سایر نواحی کشور، تاکنون نتوانسته جایگاه مناسبی در زمینه گردشگری داشته باشد همچنین بررسی ها نشانگر آن است که آثار اکتشافی در شهر سوخته، با توجه به همسایگی سیستان با دو کشور افغانستان و پاکستان قرابت زیادی با آنها در قالب یک حوزه تمدنی وسیع و با داشتن برخورداری از موقعیت ارتباطی با شبه قاره هند از یکسو و آسیای مرکزی از سوی دیگر، زمینه مناسبی را نیز از بعد موقعیت تجاری و بازرگانی دارد. برای نیل به توسعه گردشگری مبادلات و پیرو آن توسعه پایدار منطقه ی، احیاء و توسعه فرهنگی و بازآفرینی بخشی از کارکردها، قابلیت های جذاب آنها، ایجاد انگیزه های اقتصادی و تجاری لازم به عنوان جلب پشتوانه گردشگری، فرهنگی، هنری و علمی ضروری به نظر می رسد.

منطقه استراتژیک خلیج فارس که در بخش بندی های تازه، به عنوان یکی از زیرسیستم های آسیای جنوب باختری مطرح شده، درجنوب ایران همچون نگینی است که در ۱۶ تا ۴۰ درجه پهنای شمالی و ۳۲ درجه تا ۵۷ درجه درازای خاوری از نیمروز مبدا قرارگرفته است. پهنه آبی خلیج فارس که قاره های اروپا، آسیا و آفریقا را به هم پیوند میدهد، در منطقه خلیج فارس قرار دارد و میان ۲۴ تا ۳۰ درجه پهنای شمالی و ۴۸ تا ۵۷ درجه درازای خاوری قرار گرفته است. منطقه مکران در جنوب خاور ایران همچون مرواریدی است که در ۲۵ تا ۳۵ درجه پهنای شمالی و ۵۸ تا ۷۰ درجه درازای خاوری از نیمروز مبدا قرار گرفته است. پهنه آبی دریای مکران بخشی از اقیانوس هند و تنها دریای آزاد ایران در جنوب خاور ایران است که ارزش آن به انگیزه وابسته بودن آن با اقیانوس هند است و خلیج فارس نیز توسط تنگه هرمز و از راه این دریا با همه جهان بستگی می یابد. آبهای پهناور جنوب ایران که از دریای سرخ تا کرانه های سند دامن گسترده است، در آثار تاریخی و جغرافیایی، «دریای پارس» نامیده شده است. بخشی از این آبها که از تنگه هرمز به سوی باختر تا دلتای اروندرود و بهمن شیر کشیده شده است، «خلیج فارس» نام دارد و بخش دیگر که از تنگه هرمز به سوی خاور تا دلتای رود سند کشیده شده «دریای مکران» نام دارد. بنابرین دریای مکران و خلیج فارس از شاخه های دریای پارس هستند. به گفته ژان ژاک پرینی نویسنده کتاب خلیج فارس، کشورها و طایفه های بسیاری بر کرانه های دریای پارس چیره یافته و فرمانروایی کردهاند؛ ولی روزگارشان سپری گشته و تنها ملت ایران است که همچنان پا برجا زیسته و میراث حاکمیت خود را نگهداری کرده است.

پژوهش و شناخت آثار تاريخي گچي در ايران دو مشکل فني و واژه شناسي دارد. مشکل فني موضوع اين مقاله، عموما ناشي از شناخت خصوصيات بلور گچ، هم چون تغييرات حلاليت يا شکل بلوري در اثر حضور مواد افزودني يا تغييرات محيطي است. در اين مقاله 3 نمونه ي تاريخي جمع آوري شده از کوه خواجه ي سيستان، قلعه الموت قزوين و شادياخ نيشابور، و 3 نمونه ي مدلسازي شده ي جديد با توجه به ريزساختار بلوري آن ها بررسي مي شود. آزمايش XRD حضور فاز غالب انيدريت (CaSO4) را براي هر دو لايه ي گچ بري کوه خواجه نشان مي دهد، در حالي که ملات مربوط به شادياخ داراي فاز غالب ژيپس (CaSO4.2H2O) است. پس از تشخيص عدم حضور ماده ي افزودني آلي در نمونه هاي تاريخي با روش سوختن تر، از هر نمونه تصاوير SEM تهيه شد. اين تصاوير در تشخيص کيفي شکل بلورهاي گچ، کنارهم نشيني آ ن ها در ريزساختار نمونه هاي مختلف و سنجش فشردگي ريزساختار بلوري آن ها به کمک نرم افزار پردازش تصوير به صورت کمي کمک مي کنند. در تصاوير SEM تهيه شده از دو لايه ي گچ بري کوه خواجه، بلورهاي منوکلنيک ژيپس ديده نمي شوند و ملات هاي گچ شادياخ و قلعه الموت نيز فقط ساختاري فشرده را نشان مي دهند؛ در حالي که در نمونه هاي مدلسازي شده، بلورهاي گچ به وضوح قابل شناسايي هستند. نتيجه ي اين مشاهدات بيان مي کند که هرچند استفاده از تصاوير SEM و تحليل بصري يا پردازش تصويري آن ها، نتايج ارزشمندي در بررسي و شناسايي ريزساختار مواد تاريخي گچي دارند، اما نتايج آن ها بايد در کنار آزمايش XRD و پس از تشخيص حضور يا عدم حضور ماده ي افزودني آلي، تفسير و بررسي شوند.


دوره ی اشکانی یکی از مهم ترین دوران تاریخ معماری و شهرسازی ایران است. در این دوره طولانی پایه و شالوده معماری و شهرسازی ایران ریخته می شود، زیرا در این دوران شهرهای زیادی ساخته یا دوباره مورد بازسازی و مرمت قرار گرفته شدند که در دوران بعد این سبک شهرسازی و معماری به اوج خود رسید و به سیر تکاملی خود ادامه داد. از طرفی این دوره به دلیل کمبود مدارک، یکی از تاریک ترین دوران تاریخی از نظر مطالعات باستان شناسی است. متأسفانه تاکنون مطالب پراکنده و بعضا ضد و نقیض فراوانی درباره معماری و شهر سازی این دوران نوشته شده است. یکی از این نکات مهم که در بحث معماری اشکانی می باید توجه را به آن معطوف داشت؛ شیوه ناصحیح محققان و باستان شناسان در قیاس مدارک معماری این دوران با دوره پیش و پس از آن است. در این دوره به علت گستردگی قلمرو اشکانیان و نبود سبکی استاندارد، شیوهای مختلف معماری شکل گرفته بود که از آسیای مرکزی به وجود آمد و سپس به طرف غرب گسترش یافت با سبک های بومی تلفیق یافت و بعد از تصرف بین النهرین وارث سبک های کهن معماری آن شد. علی رغم تحول تأثیرات بلند مدت معماری یونانی بر معماری اشکانی، در نهایت در سبک معماری دوره ی اشکانی محو گردید.
دوره ی اشکانی یکی از مهم ترین دوران تاریخ معماری و شهرسازی ایران است. در این دوره طولانی پایه و شالوده معماری و شهرسازی ایران ریخته می شود، زیرا در این دوران شهرهای زیادی ساخته یا دوباره مورد بازسازی و مرمت قرار گرفته شدند که در دوران بعد این سبک شهرسازی و معماری به اوج خود رسید و به سیر تکاملی خود ادامه داد. از طرفی این دوره به دلیل کمبود مدارک، یکی از تاریک ترین دوران تاریخی از نظر مطالعات باستان شناسی است. متأسفانه تاکنون مطالب پراکنده و بعضا ضد و نقیض فراوانی درباره معماری و شهر سازی این دوران نوشته شده است. یکی از این نکات مهم که در بحث معماری اشکانی می باید توجه را به آن معطوف داشت؛ شیوه ناصحیح محققان و باستان شناسان در قیاس مدارک معماری این دوران با دوره پیش و پس از آن است. در این دوره به علت گستردگی قلمرو اشکانیان و نبود سبکی استاندارد، شیوهای مختلف معماری شکل گرفته بود که از آسیای مرکزی به وجود آمد و سپس به طرف غرب گسترش یافت با سبک های بومی تلفیق یافت و بعد از تصرف بین النهرین وارث سبک های کهن معماری آن شد. علی رغم تحول تأثیرات بلند مدت معماری یونانی بر معماری اشکانی، در نهایت در سبک معماری دوره ی اشکانی محو گردید.

نمونه­ های اندکی از هنر نقاشی دیواری از دوره‌های اشکانی و ساسانی برجای ‌مانده است و در این میان تعداد نمونه‌های موجود در ایران امروزی بسیار کمتر است اما همین نمونه­های انگشت‌شمار، نقشی مهم و اساسی را در بازنگری و تحلیل تاریخ تکوین هنر نقاشی دوران پیش از اسلام ایران ایفا می­کند. این دیوارنگاره‌ها در دو دوره و دو منطقه‌ی متفاوت در ایران و در یک نوع سبک و شیوه‌ی نقاشی نزدیک به یکدیگر دیده می‌شوند. تنوع موضوعات نقاشی در مجموعه کوه خواجه زابل و شهر گور فیروزآباد و توانایی به ‌انجام ‌رسانیدن کاری با این وسعت، یقینا نشان‌دهنده‌ی بهره‌گیری از هنرمندان سطح بالایی می‌باشد که در این مناطق کار کرده‌اند. مطالعه‌ی این آثار محدود نشان می­دهد گرچه فنون و شیوه­های متفاوتی در خلق آن‌ها به‌کار رفته، این نمونه­ها در عین هماهنگی کامل با قالب یا شکل و مفهوم کاربردی معماری، متناسب با شرایط اقلیمی و فرهنگ متنوع ایران‌زمین شکل ‌گرفته است. این مقاله به مقایسه‌ی دو نمونه از دیوارنگاره­های اشکانی کوه خواجه سیستان با نمونه‌ی منحصربه‌فردی از دوران ساسانی در فیروزآباد فارس اختصاص دارد. تحلیل این دیوارنگاره­ها از نظر موضوعی، ساختار هنری و شیوه‌ی اجرا نشان می­دهد که هنر نقاشی دوران ساسانی به‌رغم نفوذ هنر هلنی به‌عنوان هنری مستقل و ایرانی از نظر شکل و محتوا از هنر نقاشی اشکانی در شرق ایران تأثیر پذیرفته است.



مطالب مرتبط