آل مظفر






نژاد آل مظفر به یکی از خاندان‌های عرب خراسان می‌رسید که در صدر اسلام در این سرزمین اسکان گزیدند، اما در ایام تهاجمات مغول به یزد رفتند و به خدمت علاءالدوله اتابک محلی در آمدند. اعضای مختلف این خاندان بعدها به خدمت هولاكو در آمدند و بقیه در میبد – شهری در جوار یزد – باقی ماندند. سرانجام سردسته این خاندان که اسمش را نیز بدین سلسله بخشیده – یعنی شرف الدین مظفر، حاکم میبد شد. او به چندین ایلخان خدمت کرد که آخرین آنان اولجایتو بود. شرف الدین مظفر فرمانده قراولانی بود که وظیفه آنان در سرکوبی قطاع الطریقی که بخشهایی از مملکت را تاراج می‌کردند، خلاصه می‌شد. مبارزالدین محمد، فرزند او که در زمان مرگ پدرش سیزده سال داشت . در آغاز در دربار ایلخان اولجایتو بود، ولی پس از مرگ او به زادگاهش میبد برگشت. او در اینجا پس از چند سال موفق شد ریشه اتابک یزد را براندازد و شهر را تحت تصرف خود در آورد. چیزی نگذشت که وی بنا گزیر درگیر یک سلسله جنگها با نکودریان گردید؛ نکودریان یکی از گروه‌های قبیله‌ای و خانه بدوش بودند که در آن ایام از سمت جنوب شرقی در سرنوشت ایران دخالت می‌کردند.
۱۳۰۴ / ۷۰۳ یعنی آغاز سلطنت اولجایتو تا سقوطشان از قدرت در سال ۱۳۵۷ / ۷۵۸ ، فارس و مراکز مختلف عراق عجم را تحت سیطره خود داشتند. جد آنان شرف الدین محمود شاه پدر کیخسرو (پیشتر نامش ذکر شد) عنوان اینجو را زمانی دریافت کرد که مسئول اداره املاک سلطنتی (مغولی = اینجو) شد. معروف بود که شرف الدین از بازماندگان عارف مشهور هرات، خواجه عبدالله انصاری (متوفی ۴۸۱/ ۱۰۸۹) است. سلطه بی چون و چرایی که وی از سال ۱۳۲۵/ ۷۲۵ در فارس اعمال کرد، بدگمانی ابوسعید را برانگیخت و لذا او را به دربارش فراخواند و حاکم دیگری را مأمور فارس کرد. اما حاکم جدید از تصدی مقام جدید عاجز ماند؛ چون امیرغیاث الدین که به نام پدرش در شیراز حکومت می‌کرد از سپردن زمام امور به دست او خودداری کرد و چندی بعد هم که خبر مرگ ایلخان ابو سعید شایع شد، وی را دستگیر ساخته و به آذربایجان گسیل داشت. شرف الدین حتی در ایام حیات ابو سعید پس از سوء قصد نافرجام به جان جانشین او، چندی را در تبریز محبوس بود. هنگامی که آرپا گاون او را به قتل رساند، فرزندان وی که در اردو حضور داشتند فرار کردند و امیرجلال الدین مسعود شاه به شیخ حسن بزرگ در روم و شیخ ابو اسحاق به امیر علی پدر شاه در دیار بکر پناهنده شدند.
دیری بر نیامد که آرپا گاون به دست رقیب خود موسی خان افتاد و او نیز وی را به مسعود شاه تحویل داد و مسعود شاه هم به تلافی قتل پدر، انتقامی سخت از او گرفت. مسعود شاه به مقام وزارت محمد خان جانشین موسی خان در سال ۱۳۳۶ / ۷۳۹ رسید و پس از قتل ارباب خود به شیراز فرار کرد؛ در این زمان در شیراز کیخسرو جانشین پدر شده بود. در کشمکشی که بر سر قدرت بین دو برادر با شدت تمام آغاز شد، قوت و قدرت از آن مسعود شاه بود اما نتوانست خود را از جدال با کیخسرو برهاند تا اینکه کیخسرو چند سال بعد ( ۷۳۹ / ۹ – ۱۳۳۸) به رحمت خدا رفت؛ لیكن مقدر بود که مسعود شاه هودهای از سلطنت خود نبرد. سال بعد برادرش شمس الدین محمد که در قلعه سفید زندانی بود، فرار کرد و به پیرحسین چوبانی پناه برد. این دو نفر در رأس سپاهی از مغولان به شیراز راندند و شهر را گرفتند؛ و مسعود شاه نیز به لرستان فرار کرد. پیرحسین پس از قتل شمس الدین محمد، حمایت مردم را از دست داد و بناچار شیراز را ترک گفت. یک سال بعد تلاش دگرباره او برای تصرف شهر شیراز راه به جایی نبرد. پیرحسین در جدال با سایر اعضای خاندان چوبانی، سرانجام به حسن کو چک پناه برد. ولی حسن کو چک او را به قتل رسانید؛ و خود او هم اندکی پس از آن به قتل رسید (۲۷ رجب ۱۵ / ۷۴۴ دسامبر ۱۳۴۳).
 عبید زاکانی یکی از شاعران نام آور این زمان، رثائیه‌ای در مرگ شیخ ابواسحاق سرود و شخصیتی چون حافظ همیشه در اشعار خود از شور و نشاطی صحبت کرد که در شیراز روزگار شیخ ابو‌اسحاق اینجو برقرار بود. شیخ ابو اسحاق اینجو از حامیان سخاوتمند شعر و ادب بود (اعضای دیگر خاندان او نیز یک چنین خصوصیاتی داشتند) و به همین دلیل به رغم شرکت فعالانه در دسیسه‌ها و توطئه‌هایی که برای او سهوهایی بزرگ در پی داشت، نام خود را در جهان ادبیات وارد کرد. بدینسان با پیروزی مبارزالدین که نام او نیز وارد تاریخ ادبیات شد (البته به مفهوم منفی آن؛ چون مبارزالدین محمد چنان سختگیر و متعصب بود که روزگار را به اهل ادب تلخ گردانید)، روزگار خوش شیراز به سر آمد و ایام سرودخوانی شاعران از رونق افتاد و حیات اجتماعی و عمومی شهر تحت نظارت شدید محتسبان در آمد. البته این وضعیت نه فقط نتوانست موانع بازدارنده‌ای در امر شعر و شاعری به وجود آورد، بلکه باعث نیروی حیاتی بیشتر آن گردید؛ و شاعران را نیز وادار ساخت تا با استعاره و ایهام به مبارزه با وضع موجود بپردازند؛ چنان که این مطلب را می‌توان در لابه لای شماری از غزلهای دیوان حافظ مشاهده کرد.
در زمان شاه شجاع، حاكم جدید، روحیه گشاده دستی و آزادی و تسامح دوره گذشته دگرباره رونق یافت و حافظ را سرمست از شادمانی و سرخوشی کرد. با اینکه حکومت طولانی او ( ۱۳۵۸- ۸۴ / ۷۵۹ – ۸۹ ) فضایی از آزادی و گشاده دستی را رواج داد و بر خشک مغزی تنگ نظرانه خاتمه بخشید، ولی هنوز دوره‌ای از بی ثباتی و دغدغه خاطر در آن فضا برقرار بود. کشمکش‌های پیوسته شاه شجاع با برادرانش و نیز تلاش برای گسترش نفوذ و قدرت خود، شرایطی بدتر از زمان آل جلایر و آل اینجو بوجود آورد که با یک سلسله درگیری‌های جنگ افروزانه با مقاطعی از پیروزی‌ها و شکست‌ها همراه بود. شاه شجاع در اوایل سال ۱۳۹۳/ ۷۹۵ علیه برادرش شاه محمود حاکم اصفهان لشکری راه انداخت. با اینکه در آغاز آشتی و سازش برقرار شد، ولی چندی بعد که شاه محمود با کمک شیخ اویس جلایری – حاکم بغداد و پدرزن خود به ایالت فارس را درنوردید و سرانجام شیراز را متصرف شد، اوضاع برگشت. شاه شجاع پس از سه سال سرانجام توانست پایتخت خود را باز پس بگیرد.
توسعه سبک آل‌مظفر را می‌توان در تاریخ دو بنای مذهبی برجسته یعنی مسجد جامع یزد و مسجد جامع کرمان پیگیری کرد. مسجد جامع ورامین که بین سال‌های 1322م. و 1326م. ساخته شد، بر پایه‌ پلان عمومی بود که مسجدهای عمومی ایران بعدها کمتر از آن مایه گرفتند. پیش‌طاق ورودی قوس‌دار عظیم آن مسلط بر نمایی پیشین بیرونی آن است. در میانۀ هریک از چهار نمای قوس‌دار صحن داخلی آن، یک ایوان ( نوعی کاو دیوار طاق‌دار و قوس‌دار) تعبیه شده است. در آن سوی ایوان رو به سوی قبله (یعنی به سمت مکه) محراب مربع شکلی با گنبد ایجاد شده است چون در نقشۀ کف، این ایوان‌ها را می‌توان به صورت بازوان یک چلیپا دید، لذا به این نوع مساجد عنوان چلیپایی برازنده است. مسجد ورامین از نخستین مسجدهایی است که در آن این ویژگی‌ها و جنبه‌ها از همان آغاز به کار رفته است. این مشخصه‌ها در یزد در عمارت موجود مسجدی بازنمایی شده است. رکن‌الدین محمد یکی از رجال محلی و از وابستگان سلطان ابوسعید، در شمال شرق این مسجد کهن محراب گنبدی مربع شکل عظیمی تعبیه کرد. مقرنس‌هایی که هشت ضلعی را به دایره تبدیل کرد، گنبد درونی دو پوستۀ متکی بر سکنج‌ها را پوشانده است. گنبد بیرونی از ساقه گنبد نسبتاً کوتاهی بیرون زده است؛ گنبد درونی مجوف و بیضی شکل است. در سال 1331م. ایوانی در برابر محراب گنبدی ساخته شد. نمای پیشین ایوان مرکب از روزنه قوس‌دار رفیعی است که در جدار مربع‌الرأس قرار دارد. خود ایوان به میزان شایان توجهی در عمق امتداد یافته تا اینکه به محراب رسیده است؛ و نیمرخ طاقگان آن نیمرخ قوس را بازنمایی کرده است. ایوان‌های واقع در سه جهت دیگر صحن هرگز ساخته نشدند، ولی کاملاً روشن است که پلان اصلی آن نوعی پلان چلیپانی بوده است. حدود ده سال پس از تکمیل ایوان محراب، در شرق آن مدخل تزئینی سترگی برپا شد. این مدخل تزئینی، یک روزنه قوس‌دار است که در جدار مربع‌الرأس آراسته به دو مناره قرار گرفته است. دیوار پشتی روزنه مجوف به دو ردیف نقش افقی تقسیم شده است. در پایین یک سینه سنتوری مقوّس بر بالای درب مربع‌الرأسی قرار گرفته است: در بخش فوقانی طاقگان نیمکره‌ای مزین به مقرنس‌ها در بالای دو قوس زاویه‌ای سکنج وجود دارد. یک چنین ترکیب‌بندی مدخل تزئینی و دو مناره، بیشتر در مدخل تزیینی مسجدی در اشترجان در نزدیکی اصفهان به کار رفته بود که تاریخ کتیبۀ آن 715/16-1315 است. مدخل تزئینی یزد و عمودوارگی مفرط آن نمود و تأثیر غیرمتعارفی را باعث شده است.
 شاه یحیی در سال 1362م. از سوی عموی خود شاه شجاع دومین شاه خاندان مظفری در یزد به حکومت پرداخت. به احتمال با تشویق او بود که وزیرش امیر رکن‌الدین شاه حسن در سال 1367م. مقصوره‌ای مشرف بر سمت شرقی محراب گنبدی و ایوان برپا کرد. هدف از تعبیه این تالار ایجاد فضای اضافی در قلمرو محراب بود. به دلیل پهنای عظیم سقف آن یعنی 1/8 متر، روش جدیدی از طاق‌بندی به کار رفت. در فواصل یک دیوار طولی تا دیوار دیگر، قوس‌های متقاطع پهنی قرار گرفت و فضای بین آنها پر شد تا تشکیل یک طاق تونلی بدهد. در سمت غربی محراب و ایوان مقصوره مشابهی قرار گرفت و در عین حال که عرض آن شبیه عرض مقصوره شرقی بود، ولی پهنای آن وسیع‌تر بود. در اینجا نیز از قوس‌های متقاطع ولی باریک‌تر استفاده شده است. در رأس سوراخگیرهای تونلی شکل، سردیس‌های گنبدی کوچکی قرار دارند. این مقصوره غربی هم به احتمال به دستور امیر رکن‌الدین شاه حسن و یا به گمان فراوان در سال 819/1414 در زمان سلطنت شاهرخ ساخته شد.
این قاعده طاق‌بندی امکان بام‌بندی فضاهای وسیع‌تر را تا به آن روزگار فراهم ساخت. تعبیه دریچه‌های پنجره‌ای در فضای پر شدۀ بین قوس‌های متقاطع، نورگیری پنجره‌های فوقانی را مقدور می‌ساخت. این قاعده بیشتر در شرق ایران ظاهر شده و در مسجد کرمانی مشرف بر مدخل ورودی مجتمع زیارتگاهی تربت شیخ جام به کار رفته بود. گولومبک تاریخ این مسجد را در سال 673/1362 قرار داده است. محراب این مسجد برخلاف مقصوره‌های مسجد جامع یزد یعنی در جایی که محراب در سمت کوتاه آن قرار داشت در میانه جهت طولی که دیوار قبله را تشکیل می‌داد، قرار گرفته ست. معمار آن از اهالی کرمان بوده است و بعید نیست که طاق متقاطع آن در غرب و جنوب ایران هم توسعه یافته باشد، چون بعدها در اصفهان به کار رفت یعنی در سال 1366م. در بنای مدرسه‌ای در مسجد جامع که به دستور قطب‌الدین شاه محمود مظفری ساخته شد. این طاق در پشت ایوان شرقی مسجد ساخته شد و مرکب از یک صحن طولانی و باریک با طاقگان دو طبقه در سمت شرق و غرب و ایوانی در جهت شمالی و جنوبی بود. در پشت ایوان جنوبی مسجدی قرار داشت که محور طولی آن از شرق به غرب بود. بام‌بندی آن مرکب از چهار قوس متقاطع بود که از شمال به جنوب امتداد داشت و لنگه داخلی به صورت فضای وسیع و مجزایی در آمده بود تا محراب بزرگ را که قوسی در زاویه‌های راست بالای آن تا دو قوس متقاطع قرار داشت، در خود جای دهد. دهانه‌های سمت جنوبی مشرف بر محراب نشان دهندۀ امکان چگونگی ایجاد نورگیری پنجره فوقانی بود. در بالای محراب دو قاب کتیبه‌ای کوچک دربرگیرنده نام معماران وجود داشت؛ یعنی البنّاشمس بن تاج و فخربن‌الوهاب شیرازی.
در روزگار کاشی لعابی رنگین از مصالح پذیرفته شدۀ تزئین رویه بود. در این قلمرو دو تکنیک دوشادوش هم به کار می‌رفت؛ کاشی معرق و کاشی موزاییک. در کاشی معرق، عناصر چند ضلعی لعابی در آجر و یا سطح سفال بدون لعاب خاتم‌بندی می‌شد تا نقوشی را به وجود آورد و بخش‌های غیرلعابی در تقابل با بخش‌های لعابی قرار می‌گرفت. در کاشی موزاییک، کل سطح آن لعابدار می‎شد و بخش‌های مجزای رنگ نقاری می‌گردید و متناسب با بخش کناری می‌شد. کاشی معرق پیش‌تر در ایام سلجوقیان به کار می‌رفت. کاشی موزاییک در این زمان برای نخستین‌بار در آرامگاه اولجایتو خدابنده در سلطانیه به کار رفت؛ و در نمای پیشین مدخل آرمگاه بابا قاسم- که در سال 1340م. تکمیل شده به اوج خود رسید. کاشی‌کاری نمای پیشین مدخل مسجد جامع کرمان به تاریخ 750/1349 کار شده و بیار آسیب دیده است، ولی آنچه باقی مانده برای ارائه نمود و تأثیر هدف اصلی آن بسنده می‌نماید. ترکیب‌بندی نمای پیشین- که بسیار منطقی و موزون است- برای نسل‌های بعد محک و معیار برجسته‌ای شد. دور جدار قوس را نوار پهنی از کتیبه نسخ به رنگ سفید در زمینه‌ای از طوماربندی پیچکی به رنگ آبی روشن، در پس‌زمینه‌ای از آبی سیر، فراگرفته است. هریک از پاکار قوس‌ها بر روی پاسنگ ستون کوتاهی به سه ردیف از طاقگان کاذب تقسیم می‌شود. قطاع قوس مدخل مرکب از گچ‌بری مارپیچ و در هم تافته است که در دو پایه پیچیدگی خود را از دست می‌دهد. درب ورودی در درون قوس تعبیه شده و لذا اتاقک مستطیلی به دست آمده، به صورت نوعی مقرنس نیمکره طاقدار درآمده است. تزئین کاشی موزاییک تا حدودی در طاقگان کاذب پاکار قوس‌ها و در نوارهای محصور آنها باقیمانده است. اینها با رنگ‌هایی سفید و زرد و دو سایه روشن از آبی همراه با پیچک‌های درهم تابیده- که از یک گل سرخ و یا ستاره‌ای در میان توسعه یافته- تزئین شده است.




مطالب مرتبط