اتابکان نوشته شده در نوامبر 18, 2020به روز شده در سپتامبر 9, 2023توسط omidjavidaniدسته بندی ها:تاریخ, سلسله های ایرانی, گذشته ویکی پدیا اطلس تاریخی ایران تارنماهای وابسته: ویکیپدیا ویکی تست پژوهه کتابهای وابسته: اخبار وابسته: گزیدهی کتاب: مجمع الانساب / محمد بن علی بن محمد شبانکارهای / میرهاشم محدث اتابکان فارس طایفه دوم از ملوکی اطراف اتابکان فارساند ایشان را اتابک گفتند زیرا که ملک فارس را به تغلب از دست نواب اتابک محمدبن ایلدگز بیرون کردند. و این اتابک محمد از موالی ملوک سلجوقی بود و ذکر ایشان از پیش رفته و اصل این ملوک هم از تراكمه فارس است و ایشان را ملوک سلغریه گویند و بنیاد حکومت و نام اتابکی برخود نهاد. اتابک سنقر بن مودود و او مردی بود صاحب بخت با رای با تدبیر مظفر منصور و هر نقش نه دولت باز خواندی راست آمدی و فضلی تمام داشته و در امور مملکت به قانون عدل زندگانی کردی و رسوم ذمیمه که نواب آل سلجوق نهاده بودند همه برداشت و همت او بر کار خیر مصروف بودی و خیلی مساجد و اربطه بنا نهاده و امروز عمارات او در شهر شیراز مشهور است و مفصل کار او طولی دارد و عدلی شامل و عطایی کامل داشته و به جهان از این دو مظهر چه بهتره چون سیزده سال به مصالح مملکت قیام نمود وفات کرد در سنه سبع عشر وخمس مائه. والله اعلم. اتابک زنگی بن مودود چون سنقر نماند اگرچه او را پسران بودند به اتفاق امرا و نواب برادرش زنگی اتابک شد و زنگی مردی بی همتا بود و در اول عهد او یکی از اقربا بر وی خروجی کرد و عاصی شد نام او «سابق» و رباط سابق در ولایت بیضا از عمارات او است و میان ایشان حربها رفت و زنگی مظفر شد و لقب او مظفرالدین نهادند و فارس بر وی صافی شد و آثار خیرات بسیار از وی به ظهور پیوست و عمارت خانقاه شیخ بزرگ قطب جهان ابوعبدالله الخفیف قدس الله سره او فرمود و اولا زاویهای مختصر بوده او به اعالی مرتبه رسانید و بر آن وقفهای تمام کرد. واتابک بن زنگی در قواعد امور جهانداری آیتی بود و خیلی ولایات در ممالک فارس افزود و رعایا از او شاکر بودندی و مدت مملکتش دراز کشید قریب چهل سال حاکم بود در سنه سبع وخمس مائه وفات کرد. اتابک تکله بن زنگی بن مودود تكله بن زنگی از پسران بزرگتر بود و ولی عهد و چون به ملک بنشست امرا با اتابک سعد اتفاق کردند و او را استعداد ملکداری زیادتی بود مصاف دادند تكله در حرب کشته شد و الملک عقیم. مدت ملکش یک سال و در سنة ثمان و خمس مائه بقتل آمد. اتابک سعدبن زنگی مردی صاحبشوکت خداوند بخت و طالع بود در سخاوت و شجاعت عدیمالمثل بود و در زمان او خیلی مملکت با فارس مضاف شد و کرمان را به قهر بگرفت و برادرزاده خود محمد بن زیدان را به سلطنت کرمان فرستاد. و اتابک سعد همتی عالی داشت دائماً سودای سلطنت عراق پختی و اصفهان را بگرفت و چون سلطان محمد بن تکش به عراق آمد اتابک زنگی بر عزم مقاومت تا حدود ری برفت میانه ایشان حربی رفت اسبش خطا کرد و زنگی گرفتار شد از آنجا که سلطان محمد مردی رحیم بود بزرگان (؟) نگشتی بر وی ابقا کرد و خلاص داد و دخترش ملکه خاتون از برای سلطان جلال الدین بخواست و اتابک سعد چند ولایت از فارس فدا کرد و تشریف سلطان پوشید و باز فارس آمد. و در عهد او از فضلای زمانه ركن الدین صلاح کرمانی بود و عمید الدین ابونصر فیروزآبادی و قاضی شرف الدین حسین. و اتابک سعد معاصر ملک قطب۔ الدین مبارز شبانکاره ای بود گاه با او به جنگ بودی و گاه به صلح. و از آثار اتابک سعد در شیراز رباط شهرالله است که بر راه عراق ساخته. مدت ملکه اتابک سعد بیست ونه سال بود در سنه ست و عشرین وستمائه بگذشت. اتابک عادل عضدالدین ابوبکر بن سعد بن زنگی خلاصه خاندان سلغریه او بود پادشاهی دین پرور بود مقوی ملت اسلام مربی افاضل و علما. احیاء موات ممالک فارس که از دویست سال باز سبب محاربات شبانکارگان با اهل دیالم خراب شده بود او کرد. شیراز را مصر جامع ساخت بزرگان و سلاطین عالم احرام خدمت او بستند و بسیاری مملکت نامدار اضافت مملکت او شد چون قطیف و قیس و بحرین و یک نیمه از کنبایت وسواحل بحر عمان. و هر مسجد که در شیراز خراب شده بود عمارت کردی و چون در سن شباب بود و پدرش به حرب سلطان محمد به عراق بود جمعی مفسدان او را برآن داشتند تا پدر را باز شیراز نگذارد برخاست و به حرب پذیره پدر شد و حرب آغاز نهاد و تیر به پدر انداخت چنانکه در خفتانش نشست اتابک سعد بفرمود تا او را دستگیر کردند و مدتی در قلعهای محبوس بود پس به شفاعت سلطان محمد خوارزمشاه خلاص یافت و تا باقی عمر برآن بی ادبی تأسف خوردی و هرروز دولتش زیادت بودی و با ملک مظفرالدین محمد مبارز همان شیوه مقاومت ورزیدی، و مردی صاحب بخت بود درعهد او دو گنج در شیراز بیافتند یکی در موضعی که آن را تنگ ترکان گویند و یکی در آنجا که قدیماً خانه عضدالدوله بوده و بر هیچ یکی التفات نکرد و به خزانه ننهاد الا آنکه همه را فرمود تا به عمارات مساجد و صدقات کردند و چون میل او همه سری عمارات خیر بودی جمله نواب او هر کسی عمارتی کردند. و او را دو نایب بزرگ بودند یکی مقرب الدین مسعود و یکی فخرالدین ابوبکر و فخرالدین وزیر بود و مقرب الدین مردی خیر بود هرگز قصد مسلمانان نکردی و از فقهای عصر فقیه شرف الدین بود و اصیل الدین محمد. و چون سی سال به مراسم حکومت قیام نمود در شهور سنة ثمان و خمسین وست مائه به جوار حق پیوست در رباط خودش که پهلوی مسجد عتیق است دفن کردند. و در آخر عهد او کار مغول قوی شد. اتابک سعدبن ابوبکر بن سعد چون اتابک ابوبکر مردی داهی حازم بود و دانست که دست، دست قوت وشوکت اولاد چنگیزخان است مصلحتاً پسر خود اتابک سعد را با جمعی از نواب و تنسوقات بسیار به حضرت هولاکوخان روانه داشت و هولاكو در حق او سیورغامیشی فرمود و یرلیغ و پایزه داد به حکومت فارس. چون سعد با مراد بازگشت و به شهر طبهاتو (؟) رسید رنجور شد در آن حال خبر وفات پدرش برسید مردمان دوانید تا فخرالدین ابوبکر را که وزیر پدرش بود مؤاخذت کنند به عزم آنکه بکشند که از وی آزاری داشت هنوز مردمان به شیراز نارسیده و اتابک سعد به شیراز نارسیده وفات یافت به دوازده روز بعد از پدر. اتابک محمدبن سعدبن ابوبکر چون اتابک سعد نماند اکابر فرس اتفاق بر پسر او کردند محمد بن سعد. و او را بر تخت نشاندند و مدت یک سال و هشت ماه پادشاه بود و مردی نیکو سیرت بود. گویند مادرش – که دختر اتابک یزد بود – او را لگدی زد و بکشت در شهور سنة ستین وست مائه. والله اعلم. اتابک محمدشاه بن سعد بن زنگی چون از اتابک ابوبکر و پسران اوکس نماند اکابر شیراز پسر سلغرشام بن سعد را که برادر ابوبکر بود نام او محمدشاه بن سعد بر تخت نشاندند و وی اتابک شد. مردی صاحبرای بود با تدبیر وعدلی تمام داشت و پدرش سلغرشاه بن سعد خود در فنون فضائل سر آمده روزگار بود و اشعار متین او مشهور است. و این محمدشاه روزی مادر محمد بن سعد که او را ترکان یزدی گفتندی و گفتیم که پسر را به لگد بکشت در عقد نکاح آورد و او زنی بود محیله و شرارتی در نفس او مرکوز بود شبی با جمعی مفسدان بیعت کرد بدانکه محمدشاه را بگیرد و پسر وار شربت هلاکت چشاند! و آن تصور به تصدیق کشید و محمدشاه را بگرفت و بند کرده به اردو فرستاد چون در موقف یارغو بایستاد گناه بر وی ثابت نگشت او را برلیغ تازه و سیورغامیشی فرمودند و بازگشت. هنوز به مستقر نرسیده برادر سلجوق شاه بن سلغرشاه در شیراز باغی شده بود. به شومی عصیان او ایلچی آمد و محمدشاه را باز گردانید و به اردو بردند و بکشتند. مدت مملکتش هفت ماه بود. اتابک مغیث الدین سلجوق شاه بن سلغرشاه بن سعد او از محمدشاه بزرگتر بود و عم او اتابک ابوبکر درشان او آثار تمرد میدید او را در قلعهای محبوس داشته بود چون برادرش را مقید به اردو بردند او انتهاز فرصتی یافت از قلعه بگریخت و خلقی بر وی جمع شد و تخت فارس را فرو گرفت و نه ماه بی حکم مملکت راند و به خزانه فارس مغرور بود و یاغیگری اظهار کرد حکم یرلیغ هولاكو رفت تا لشکرهای اطراف به مؤاخذت و دفع او برنشینند از جوانب روی به شیراز نهادند و ترکان یزدی را زن کرده بود ترکان همان قاعده نهاد که او را نیز برادروار! در قید آورد سلجوق شاه بیافت و ترکان را از دست برداشت. چون لشکر پیرامون شهر شیراز درآمدند سلجوق شاه به نیت دخول در سفید برفت چون بدید لشکر شبانکاره برپای آن نشسته به شهر کازرون تحصن جست. سلجوق شاه مردانه می کوشید تا لشکر وی غدر کردند و از وی برگشتند او را غلامی ترک بود نام او بیک لیک (؟) و اسفندیار روزگار بود گویند با هزار سوار بکوشیدی و آن روز بر سر سلجوق شاه رستم وار بکوشید چون دید که تیر سلجوق شاه بر هدف دولت راست نیست آمد و گفت ای خداوندگار بیا تا ترا از این ورطه بیرون برم و سر خود گیریم. از آنجا که عادت بی دولتان است نصیحت بنده مشفق قبول نکرد. بیک لیک چون مایوس شد پاشنه ای بر اسب زد و از طرف لشکر یزد بیرون رفت. علاءالدوله یزد ناموس را به نفس خود در دنباله. او برفت. پیکلی چون دید که ملک یزد در پی او است بانگ زد و گفت ای ملک باز کرد که مرا با تو حقهاست قبول نکرد. بیک لیک تیری بر وی راست کرد و بر دستش زد و به سر باز گردانید و جان داد. و بیک لیک برفت و گویند به مملکت مصر شد. پس سلجوق شاه به مسجد کازرون اندر شد و لشکر گرداگرد او بر آمدند تا وقتی می کوشید که کشته آمد. و این حال در سنه اثنین و ستین و ست مائه بود. و چون سلجوق شاه کشته آمد از نسل اتابک زنگی زنی مانده بود به شرایط پادشاهی قیام نمود و او را به اردو طلب فرمودند و پسر هولاکوخان – منکو تمورا غول – او را تصرف نمود ونواب را به فارس فرستاد و مدتی پادشاه فارس و زن پادشاهزاده بود و دختری آورد او را کردوجینخاتون گفتندی و تا زمان آخر در اردو بود اولاً زن سلطان کرمان بود منبعد زن چوپان آقا شد و بعداز چوپان وفات یافت و سلطنت فارس به اتابک ابش بنت سعد تمام شد. والله اعلم بالصواب والیه المرجع والمآب. گزیدهی مقاله: پایان نامههای وابسته: مقالههای وابسته: omidjavidani