اسلام اموی





خشونت سیاسی
ناصر فکوهی

دسترسی

Block Title

امویان

بیشتر

اعراب نیز پس از رحلت حضرت محمد(ص) در سال ۶۳۲ میلادی به دلیل قدرت فزاینده‌ای که به دست آوردند به سرعت از سنت‌های اصیل ساده‌زیستی قبیله‌ای جدا شدند و دوران کوتاه خلافت حضرت علی (ع) (۶۵۶ تا ۶۶۱ میلادی) نیز به دلیل شهادت وی در ۶۶۱ میلادی نتوانست از این گرایش جلوگیری کند. در نتیجه از زمان به قدرت رسیدن خاندان اموی (۶۶۱ تا ۷۵۰ میلادی)، گرایش به تمرکز دولتی و ایجاد ساختارهای حکومتی نظیر دربار رم و ایران در اعراب بالا گرفت و تمایل به اعمال قدرت برای منافع شخصی و در نتیجه استفاده از خشونت علیه مخالفان و سرکوب شدید آن‌ها به رکن اصلی دستگاه خلافت تبدیل شد. سیاست‌های سودجویانه اعراب به حدی بود که حتی از اسلام آوردن گسترده مردم، به دلیل کاهش مالیات جزیه (که پیروان سایر مذاهب دارای کتاب آسمانی مجبور به پرداختش بودند) و در نتیجه کاهش درآمد خزانه خلافت ناراضی بودند و از مرحله‌ای به بعد اقداماتی برای جلوگیری از این حرکت انجام دادند.

کمتر


حکام عرب، زبان عربی را به عنوان زبان رسمی و ادبی و دینی در ایران رواج دادند؛ ولی ناگفته نماند که در این امر نقش بسیاری از هنرمندان و ادیبان ایرانی که برای تقرب به هیئت حاکمه به سرعت به یادگیری زبان عربی پرداخته … را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. به کار بردن لغات عربی در گفتگوهای معمولی، به نوعی تفاخر مبدل گشته و خود هموار کننده راه مهاجمان گشت. متقابلاً تأثیر فرهنگ ایران را نیز بر مهاجمان باید در نظر گرفت که در سال‌های بعد، ابعاد گسترده تری به خود گرفت. اسلام به تدریج توانست بر آیین زرتشتی تفوق و تسلط تقریبا کامل یافته و دین اکثریت بشود. در آغاز برخی از ایرانیان این تغییر دین را با توجه به شعار برابری و برادری که به آنها ارائه می‌گشت، پذیرفتند و برخی دیگر چنین می‌پنداشتند که پس از قبول اسلام با قوم و ملت خویش قطع رابطه کرده و جزء اعراب، یعنی طبقه حاکمه می‌شوند ولی به تدریج متوجه شدند که در میان خود اعراب نیز بر خلاف دستور صریح حضرت محمد (ص) و اسلام، درجه بندی افراد برحسب نژاد و طبقه کاملا مراعات می‌شود و اصولا به ایرانیان تازه مسلمان به چشم برادری و برابری که شعار اسلام بود نگاه نمی‌کنند (به نقل از اسلام در ایران تألیف پطروشفسکی) .
مقاومت آشکار و بیشتر پنهان ایرانیان، کم وبیش با پایان یافتن خلافت حضرت علی (ع) در ۶۶۱ میلادی تشدید و تقریبا در تمام طول حکومت خلفای اموی و آغاز دوره عباسی ادامه داشت. بعد از شهادت حضرت علی ابن ابیطالب و صلح امام حسن (ع) با معاویه، خلافت امپراتوری بزرگ اسلامی به معاویه و سپس به یزید فرزندش رسید که از زشت ترین حوادث دوره او شهادت شهید همیشه جاوید تاریخ، امام حسین (ع) امام سوم شیعیان در کربلا است (۶۸۰ میلادی) . یزید در زمان حکومتش، «مسلم بن زیاد» را به حکومت خراسان منصوب کرد. در این زمان، دامنه اختلاف بر سر خلافت، گه گاه باعث می‌شد که در مناطق تازه تسخیر شده نزاع‌هایی به سرکردگی بعضی از حکام عرب به راه بیفتد که بیش از همه خسارتش متوجه مردم آن مناطق می‌شد. از زمان خلفای اموی، اسلام به کندی و سستی در ایران رواج یافت و بنا بر روایتی، زرتشتیان متعصب و آشتی ناپذیر چندبار به طور متناوب به هند مهاجرت کردند. پس از مرگ یزید، خلافت به دست جوان ضعیفی افتاد که بیش از چند ماه دوام نداشت و سپس مروان خلیفه گردید که آن هم بیش از یک سال دوام نیاورد و نوبت به پسرش عبدالملک رسید.
در زمان خلیفه بعدی، «هشام» ، مهمترین حادثه‌ای که اتفاق افتاد حمله اعراب به فرانسه بود که در سال ۷۳۲ میلادی اتفاق افتاد. ضعف و تزلزل حکومت مرکزی باعث شد که اعراب در اکثر نقاط تصرفی خود به جان یکدیگر بیفتند و علم طغیان علیه حکومت خلیفه بردارند، که از معروف ترین آنها ابن معاویه بود که به دست سپاه عبدالرحمن ابن مسلم، معروف به ابومسلم، ناشر افكار عباسیان، به قتل رسید. ابومسلم سردار ایرانی، که در حقیقت اولین هسته مقاومت ایرانی را در مقابل مهاجمان، هرچند به نفع شاخه دیگری از اعراب تشکیل داده بود، توانست حدود دویست هزار نفر را به دور خود گرد آورد و در دو نبردی که در نیشابور و اطراف گرگان علیه «نصربن سیار» ، فرماندار خراسان به راه انداخت، مروان خلیفه را مجبور کرد که شخصأ در محل نبرد حضور یابد؛ ولی به رغم این حضور، وی نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه خود کشته شد و با مرگ وی خلافت خاندان بنی امیه منقرض گردید و به جای آن با خروج ابوالعباس سفاح از خفا به عنوان سرسلسله عباسیان، دوره دیگری از خلافت با کمک ایرانیان آغاز شد (497میلادی)




مطالب مرتبط