تیموریان نوشته شده در نوامبر 18, 2020به روز شده در سپتامبر 9, 2023توسط omidjavidaniدسته بندی ها:تاریخ, سلسله های ایرانی, گذشته ویکی پدیا اطلس تاریخی ایران تارنماهای وابسته: کتابهای وابسته: اخبار وابسته: گزیدهی کتاب: گزیدهی کتاب: تاریخ ایران کمبریج / دوره تیموریان / پیتر جکسن / یعقوب آژند / معماری دوره تیموری / رالف پیندر ویلسون پایان امپراتوری ایلخانی در ایران به فترتی منجر شد که به هر حال عنصر قدرت را تضعیف کرد و نیروهای مختلفی را برای اعمال قدرت در دولت وارد صحنه نمود (خود امپراتوری در ایجاد این فترت مؤثر نبود). رقیبان درگیر سه دسته بودند: بارزترینشان شاهزادگانی از شاخههای مختلف سلسله چنگیزخان بودند که آرزوی بازگرداندن حکومت متمرکز مغولان را در سر داشتند. پارهای از اقدامات آنان در نتیجه ابتکار شخصی بود و بخشی دیگر از مقام سرکردگیشان مایه میگرفت که در پشت پرده از سوی صاحبان قدرت و گروههای مشروع پشتیبانی میشدند. دومین دسته، نمایندگان سلسلههای محلی و یا خاندانهای عالیمقام بودند که در کسوت فرماندهان نظامی و مستخدمان عالیرتبه دولتی، در خدمت ایلخانان قرار داشتند و با رهبران اتحادیههای مقتدر ایلیاتی بودند. سرانجام از دسته و گروه سوم هم باید نام برد که برای آنان ملاحظات سلسلهای و یا اشرافی چندان اهمیتی نداشت و بیشتر همبستگی مذهبی به تشیع و یا نهضتهای تندرو برایشان مهم بود. کشمکش بر سر قدرت در بین این گروههای رقیب به مدت نیم قرن ادامه یافت. با اینکه یک یا چند تن از این رقیبان در منطقه تحت نفوذ خود میتوانستند برای مدتی کوتاه فضایی آرام و باثبات از نظر سیاسی و اقتصادی برقرار سازند، ولی هیچ کدام از آنان به موفقیت پایایی دست نمییافتند و مسألهای به نام وحدت مملکت برایشان وجود خارجی نداشت و البته همکاری و همبستگیای نیز در این زمینه دیده نمیشد. ایران در نتیجه این دسته بندیها و اوضاع نابهسامان صدمات و لطمات شدیدی متحمل شد ولی با این همه مردم بیشترین قربانی را زمانی دادند که در آغاز دهه هشتاد قرن هشتم / چهار دهم، بار دیگر وحدت مملکت حاصل شد: این وحدت در واقع از بیرون و آنهم توسط تیمور فاتح تحمیل گردید. تیمور با پیشروی از آسیای میانه، همه گروههای مدعی را از صحنه راند و یا اینکه آنان را در موضع ضعف و بی اعتباری انداخت. یکی از مشخصههای ایران در این دوره این بود که به رغم نابسامانی دهههای بین سقوط امپراتوری ایلخانی و ظهور تیمور در صحنه سیاسی ـ نظامی، فرهنگی ایرانی ـ همچنان که انتظار میرفت مستحیل نشد، بلکه در حیات فکری بخصوص در حوزه شعر و شاعری آن به چنان پیشرفتی دست یافت که سایر ادوار شعر فارسی شایان مقایسه با آن نشد. شکوفایی شعر فارسی – که در وجود شخصیت بی همتایی چون حافظ شیرازی به اوج خود رسید ـ یکی از پدیدههای چشمگیر تاریخ فرهنگ سده هشتم / چهاردهم ایران است. حیات اجتماعی و امور سیاسی در مقایسه با حیات فرهنگی، در سرتاسر این دوره وضعیت غمانگیزی پیدا کرد. تشتت سیاسی، ظلم و ستمگری خرده شاهان، درگیریهای خونبار بین قدرتهای محلی و تهاجمات ویرانگرانه از جمله تهدیدات و خطرهای مستمر این دوره بود که فقط دامنگیر طبقات فرادست نشد، بلکه گریبان طبقات فرودست را نیز گرفت و آنها میخواستند در نتیجه همین ویرانگریها و وحشیگریهای خانمان براندازی که اکنون بر وطنشان آوار شده بود جان خود را بدر ببرند؛ و لذا بسیاری از شهرها به صورت غیرمسکونی در آمد و کل اراضی و نواحی، لم یزرع و بایر شد. در این قرن از یکسو فروپاشی امپراتوری مغول در ایران و نیز کشمکش میراثخواران آن بر سر کسب قدرت و از سوی دیگر وحشتی که از فتوحات و سیطره تیمور بر ایران برخاست، سرنوشت نامیمون ساکنان آن را رقم زد؛ سرنوشتی که کلا به گونه خاطرات ایام بی دغدغه آخرین ایلخانان احساس شد و بی تردید هنوز هم در خاطرها باقی بود. شگفتیآور آنکه در سالهای پایانی امپراتوری مغول (یعنی تاریخ مرگ ایلخان ابوسعید و خاتمه سلسله هولاکوخان )، تیمور چشم به جهان گشود؛ تیموری که چند دهه بعد ایران را به امپراتوریای ضمیمه کرد که مقدر بود گستره آن از جیحون تا آسیای صغیر امتداد داشته باشد. با اینکه خود تیمور در واقع رگ و ریشه ترکی داشت و از نژاد ترکان بود، ولی در سرتاسر عمر خود و حتی در روزگاری که قدرتمند ترین فرد روی زمین به شمار میرفت، به مناسبات و پیوندهای خانوادگی مغولی خود ارزشی بیش از اندازه قائل شد؛ و همین مسأله اشارهای آشکار به توجه و حرمت والایی بود که چنگیزخان و بازماندگان او حتى مدتها پس از سقوط امپراتوری ایلخانی به دست آورده بودند. البته زوال جانشینان هولاکوخان در ایران الزاما بر آن معنی نبود که امپراتوری مغولان در اینجا به پایان رسیده است چون تردیدی نیست که در این روزگار افرادی بودند که باور داشتند حکومت مغولان ادامه دارد؛ چرا که در این میان این صحنه از رهبران متنفذ مغولی و سیاستمداران و یا شاهزادگانی که وابسته به جانشینان بلافصل چنگیزخان بودند و به لحاظ نظری نیز میتوانستند به امپراتوری تداوم ببخشند، چندان خالی نبود. مثلا آرپا گاؤن جانشین ابوسعید به خانواده تولوی تعلق داشت. او شاهزاده لایقی بود که میتوانست سلطه مغولان را بر ایران تأمین کند، ولی چند ماه پس از نشستن به تخت قدرت، گرفتار درگیری با امیری شد که در صدد به قدرت رساندن یک چنگیزی دیگر بود. اما او آخرین سلطانی بود که ظاهر شد و در کشمکشهای موجود برای کسب قدرت قد برافراشت و دست کم از نظر برقراری دوباره امپراتوری متحد ایرانی، استعداد شایان توجهی از خود نشان داد. هیچ کدام از این ایلخانان و یا پشتیبانان نظامی و ایلیاتی شان نتوانستند چیرگی و سلطه خود را تحمیل کرده و به ثبوت برسانند. افول قدرت مرکزی نه فقط راه را برای شاهزادگان مغولی و رهبران متنفذ نظامی و یا رؤسای ایلات هموار ساخت تا به ماجراجوییهای سیاسی دست بزنند، بلکه هشداری به هنگام و باغ سبزی هم برای حاکمان محلی بود (حاکمانی که تا کنون مطیع و منقاد قدرت مغولی بودند) تا در صدد کسب استقلال برآیند. گزیدهی مقاله: فرهنگ دوستی پروری در ایرانیان / لطف الله هنرفر تیمور گورکان طی یورشهای خود به ایران بسیاری از مردم را به قتل رسانید و شهرهای بسیاری را به خاک و خون و آتش کشید و این بیدادگریها بر صفحات تاریخ ایران ثبت شد وی در شعبان سال 807 در شهر اترار در کنار سیحون درحالی که خود را برای لشکرکشی به چین آماده میکرد درگذشت و جانشینان او در تاریخ ایران فصلی دیگر گشودند که با زندگی آن مرد سفاک بسیار داشت. اگر سپاه تیموری پی آثار صنعتی و علمی را ویران ساخت. جانشینان او آثاری در صنایع به وجود آوردند که بدون آنها جهان صنعت از آن آثار میماند. در دوره جانشینان تیمور هنرهای زیبا به اوج ترقی رسید، این افراد که در مهد ایران متمدن نشو و نما یافته و تربیت شده بودند همه از عاشقان هنر بودند و خود نیز از هنرمندان بزرگ محسوب میشدند و در دستگاه آنها حسن معاشرت و لطف گفتار و کردار در مجامع و محافل به حد اعلی رسید. شاهرخ فرزند تیمور مردی بخشنده و علم دوست و ادب پژوه و هنر پرور بوده و بسیاری از خرابیها که به دست پدرش روی داده بود به وسیله او مرمت یاقت. در سال 813 هجری به محاذات قلعه اختیارالدین در هرات مدرسه و خانقاهی بنا کرد و باغ سفید را بین شمال و مشرق هرات طرح انداخت. شاهرخ هم شعر میگفت و هم خوش مینوشت و هرات در عصر او علاوه بر کتابخانه بزرگی که به امر او در آنجا تأسیس یافته بود و مرکز اجتماع علما و ادبا و شعرا و خطاطان و نقاشان بود و مخصوصاً در عصر او یک عده از بهترین کتب تاریخی زبان فارسی به تشویق و امر او تألیف یافته و این کار در عهد فرزندان او نیز ادامه پیدا کرده و تا اوایل عصر صفوی کشیده شده است. از زنان شاهرخ یکی که گوهرشاد خاتون نام داشت نیز به انشاد آثار خیر معروف است و او در هرات و مشهد و طوس ابنیه چندی ساخت که مشهورترین آنها مسجد گوهرشاد در مشهد است. بابا سودائی و مولانا محمود عارفی و امیرشاهی موسوم به آقملک از شعرای عصر شاهرخ و از ندمای فرزند ادب دوست و هنر پرور او میرزا بایسنقر بودند و مولانا شمسالدین هروی و مولانا جعفر تبریزی و شاگردان او مانند مولانا اظهر و مولانا شهابالدین عبدالله آشپز و مولانا شیخ محمود از استادان معروف خط به شمار میرفتند. شاهرخ عدۀ زیادی از هنرمندان را برای استنساخ و مصور ساختن کتب جهت کتابخانه مشهور خود استخدام کرد که در بین آنها خلیل نقاش را میتوان نام برد که در آن زمان یکی از عجایب اربعه عصر و تالی مانی به شمار میرفت. شاهرخ و الغبیک و بایسنقر و سلطان حسین میرزا بایقرا از عاشقان کتاب بودند و کتابخانههای بزرگ فراهم آوردند و در زمان آنها نقاشی و تذهیب و خط و صحافی به اوج ظرافت رسید. بایسنقر یکی از بزرگترین کتاب دوستان عالم به شمار میرفت و در تهیه کتاب روش خاصی به کار برد. به دستور او چهل تن صنعتگر به استنساخ کتب خطی در تحت ریاست جعفر تبریزی کار میکردند. وی با دادن انعام و حقوق گزاف ماهرترین هنرمندان عصر را در خدمت خود نگاه میداشت. به دستور او کتاب شاهنامه فردوسی باردیگر جمعآوری شد و از آن شاهنامه بایسنقری ترتیب داده شد و مقدمهای بر آن نوشتند. از شعرایی که در کنف حمایت او میزیستند میتوان بابا سودائی و مولانا یوسف امیری و امیرشاهی سبزواری و مولانا کاتبی ترشیزی و امیر یمینالدین نزلآبادی را نام برد. نسخهای از گلستان سعدی که در مجموعه چستر بیتی در لندن است توسط جعفر بایسنقری در تاریخ 830 هجری استنساخ شده و علامت کتابخانه بایسنقر میرزا را دارد. در موزه گلستان تهران نسخهای از شاهنامه بایسنقری به خط جعفر تبریزی موجود است که در سال 823 هجری نوشته شده و از شاهکارهای نقاشی ایران در دوره جانشینان تیمور محسوب میشود و تا سال 1931 میلادی گه نمایشگاهی از صنایع ایران در لندن ترتیب داده شد کسی از وجود این نسخه اطلاع نداشته است. متن این کتاب به خطی زیبا نوشته شده و تزئینات آن طرحهایی است که در میان دو خط مطلا ترسیم گردیده. مقدمه آن سه صفحه تزئین خالص دارد و در پایان آن دو خاتمه خیلی مفصل نقاشی شده است. در این نمایشگاه نسخهای از کتاب کلیله و دمنه برای اولین بار به معرض نمایش گذاشته شد که از حیث زیبایی تصاویر و مینیاتور بینظیر است. در این دوره بهترین کارهای صحافی و تجلید کتاب صورت عمل به خود گرفت و صحافیهای مدرسه هرات و تجلید و چرم کاری به حد کمال رسید. ابراهیم سلطان پسر دیگر شاهرخ نیز هنرمند و شعرشناس و شاعر نواز و خوشنویس بود و در شیراز کتیبههایی به خط ثلث از او باقی مانده است. در سال 813 هجری مجموعه مصوری از بهترین اشعار فارسی برای او نوشته شد که در مجموعه گلبنگیان و نسخهای از آن در موزه بریتانیا محفوظ است. درباره ابراهیم سلطان گفتهاند که وی میتوانست به شش سبک مختلف بنویسد. یک جلد قرآن به خط او مورخ سال 827 هجری در کتابخانه آستان قدس و نسخه دیگر مورخ به چهارم رمضان سال 830 هجری در موزه متروپولیتن موجود است. شاهرخ در 850 وفات یافت و فرزندش امیرزاده الغبیگ در سمرقند به جای وی نشست. وی مردی عالم بود و با شوق فراوان اوقات خود را مصروف علم هیئت نمود تا آنجا که تحقیقات علمی او وی را از انجام وظایف حکمرانی بازمیداشت. در سال 832 هجری در سمرقند و در ساحل رود کوهک رصدخانهای بنا کرد. این رصدخانه با همکاری استاد قوامالدین معمار و مولانا علی قوشچی بنا شد و چهر نفر از فحول دانشمندان ریاضیدان ایرانی آن زمان به نام صلاحالدین موسی قاضی زاده رومی و غیاثالدین جمشید کاشانی و معینالدین کاشی و مولانا علی قوشچی به کار مطالعه و رصد مشغول شدند و زیجی بستند به نام زیج الغبیگ یا زیج جدید سلطانی که بعدها در اروپا شهرت فراوان یافت و علم هیئت جدید بر اساس مطالب آن بنیاد گذاشته شد. رصدخانه سمرقند از عجایب ابنیه آن زمان به شمار میرفت و گوهرشاد آغا مادر الغبیگ برای تماشای آن به سمرقند مسافرت نمود. در این دوره معماری و تزئینات دیواری پیشرفت نمود و آثار برجستهای به شرح زیر به وجود آمد: 1 – مسجد الغبیگ که تزئینات داخلی آن را با اسلوب چینی درست کرده بودند و با چوبهایی منبتکاری نموده بودند. ساختمان این مسجد در سال 823 به پایان رسید. 2 – خانقاه الغبیگ که بلندترین گنبد دنیا را داشت. 3 – مسجد شاه زند که در سال 838 به اتمام رسید. 4 – مدرسه الغبیگ که در سال 838 بنا شده و کاشیکاری ظریفی داشته است. 5 – عمارت چهلستون که دارای چهار مناره مرتفع بوده و ستونهای آن تماماً از سنگ مرمر یکپارچه بوده است. 6 – قصر تختگاه به نام (کورنوش خانه) که پایههای سنگس بینظیری داشته است. 7 – چینی خانه که دیوارهای آن به طرز نقاشیهای چینی تزئین شده بود. تیمور در یورشهای خود به ایران در هرجا دستور قتل عام میداد سفارش میکرد که علماء و فضلا و صنعتگران و هنرمندان را از کشتن معاف بدارند و آنها را وادار به ترک یار و دیار کرده و به سمرقند گسیل میداشت و همین دستجات معماران و صنعتگران و هنرمندان ایرانی بودند که اجتماع آنها در سمرقند موجب پیشرفت عظیم این شهر شد و جانشینان هنر پرور تیمور مانند الغبیگ از وجود آنها برای آبادی سمرقند و بنای آثار مذکور استفاده کردند. سلطان حسین میرزا بایقرا نیز یکی از امرای مشهور تیموری است که مردی فاضل و شاعر بود و در گرد آوردن دانشمندان و هنرمندان در دستگاه خویش جدی بلیغ داشت و مدرسه و کتابخانه بزرگی در هرات به وجود آورد که تا آن زمان نظیر آن دیده نشده بود و قریب ده هزار نفر طالب علم به خرج او در آنجا تحصیل میکردند و در هرات به وسیله او و امرای دربارش ابنیه و عمارات بسیار ساختند که ار بهترین شاهکارهای معماری و ظرافت کاری صنایع اسلامی است. مشهورترین نقاش این دوره کمالالدین بهزاد است که از نوادر عصر خود به شمار میآمده و مورخ ایرانی خواندمیر دربارۀ او چنین نوشته است: «بهزاد اشکال شگفانگیز و نوادر صنعت خویش را در مقابل ما مجسم میکند. طراحی و هنرمندی او چون قلم مانی آثار همه نقاشان دنیا را از صفحه روزگار سترده و انگشتان معجزه آسایش صور و نقوش همه صنعتگران و نقاشان و فرزندان آدم را محو کرده است. موئی از قلم او با مهارت و استادی به اشکال بی جان جان میبخشد.» مؤید و همدست سلطان حسین میرزا در اعمال نیکو و توجه به فضلاء و هنرمندان وزیر معرفت دوست او امیرعلیشیر نوائی است که در شعر فارسی و ترکی نوائی تخلص میکرده. شاعر معروف قرن نهم نورالدین عبدالرحمن جامی با امیرعلیشیر پیوند دوستی داشت و سلطان علی مشهدی از مشاهیر خطاطان این دوره در هرات در دربار سلطان حسین میرزا بایقرا کار میکرد. نسخهای از دیوان امیرعلیشیر به خط او و مورخ سال 905 هجری در موزه متروپولیتن موجود است، کسان دیگری که از حمایت این پادشاه و وزیر دانشمندش برخوردار بودهاند عبارتند از: کمالالدین عبدالرزاق سمرقندی صاحب کتاب مطلعالسعدین، محمد اسفرازی مؤلف تاریخ هرات، حسین واعظ کاشفی صاحب انوار سهیلی و اخلاق محسنی و شاه مظفر نقاش. پایان نامههای وابسته: مقالههای وابسته: omidjavidani