جمهوری اسلامی
خشونت سیاسی
ناصر فکوهی
دسترسی Block Title
انقلاب اسلامی
بیشترانقلاب ۱۹۷۹ میلادی در ایران را باید یکی از آخرین نمونههای موجود تاریخی از آنچه انقلابهای بزرگ اجتماعی نامیده شده است، دانست. این انقلاب از لحاظ تاریخی در تداوم انقلاب مشروطه و برای شکل دادن قطعی به شکل مدرن دولت، یعنی دولت ملی (Nation State) انجام گرفت و در بررسی حوادث و فرایندهای تاریخی بیست ساله اخیر باید به این نکته توجه داشت که دولت ملی در کشور ما نیز همچون در سراسر جهان نمیتوانسته و نمیتواند جز در یک فرایند دراز مدت، پر تنش و بسیار خشونتآمیز به وجود بیاید. فرایندی که از آغاز قرن حاضر میلادی با انقلاب مشروطه آغاز شد و در پایان قرن چشم اندازهای کمابیش روشنی برای دستیابی به چنین دولتی را نشان میدهد. بررسی انقلاب و دوران پس از آن در کتاب حاضر به صورتی کوتاه انجام میگیرد زیرا برای درک پدیده انقلاب اسلامی در ایران نیاز به فاصله گیری تاریخی نسبت به آن وجود دارد. تجربه نشان داده است که درک روشنی از چنین پدیدههایی تنها پس از گذشت چندین نسل از آنها و به دست آمدن تمامی جزئیات و نکات پیچیده و پوشیده آنها امکان دارد. بنابراین آنچه در اینجا به اختصار میآید از این شرط مبرا نیست که تحلیلی بلافصل بوده و می تواند در آینده با توجه به فاصله زمانی و ایجاد امکان تعمیق بیشتر در جزئیات تغییر نماید. در بررسی انقلاب در دوره مشخص را از نقطه نظر خشونت سیاسی میتوان مشاهده کرد:
نخست دوران انفجار انقلابی که میتوان آن را در فاصله سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۲ میلادی قرار داد و جامعه در طول آن در تنش بارترین حالت خود قرار دارد.
دوم دوره جنگ تحمیلی که تا اندازهای در دوره اول تداخل مییابد و از نیمه ۱۹۸۰ تا سال ۱۹۸۸ میلادی ادامه مییابد، و سرانجام دوران پس از جنگ که از سال ۱۹۸۸ میلادی تا امروز تداوم داشته است و دوران بازسازی و حرکت جامعه به سوی تثبیت و شکل گرفتن قطعی نهادهای برخاسته از انقلاب است.
Block Title
انفجار انقلابی
بیشترانقلابهای اجتماعی، فرایندهایی درازمدت هستند که از زمانی دور ریشه میگیرند و تا مدتها پس از وقوع انفجار انقلابی که شدیدترین لحظه و بحرانیترین حالت آنها هستند، ادامه مییابند. این فرایندها گاه میتوانند فاصله زمانی بسیار طولانیای را در حد ۳ نسل در بر بگیرند. در انقلاب اسلامی ایران نیز اگر در پی ریشههای عمیق آن در انقلاب مشروطه نباشیم، نخستین حرکات انقلابی را از ابتدای سالهای دهه ۶۰ میلادی در ایران میتوان مشاهده کرد. حرکتی که به تدریج شکل میگرفت، به راه میافتاد و دائماً قدرت بیشتری مییافت. از ابتدای سال ۱۹۷۸ میلادی تظاهرات در قم و سپس در تبریز، یزد، تهران و به زودی در شیراز، کرمان و شهرهای دیگر آغاز شدند و تمامی اقشار مردم را درون خود کشیدند (۵۸). این تظاهرات که با شعارهای ضد شاه و با تقاضای گسترش آزادیها و پایان یافتن خشونت سیاسی همراه بودند با گذشت زمان هر چه رادیکالتر شده و به تدریج شعارهای براندازی سلطنت و استقرار نظام جدید را نیز سردادند. اعتراضات مردمی به زودی در تمامی تظاهرات خود بر ۳ عنصر ملیت، اسلامیت و جمهوریت تأکید میکردند و بسیار کمتر از آنچه تصور میشد و در سایر انقلابهای اجتماعی دیده میشد با عنصر خشونت از پایین همراه بودند. هر چند خشونت هیأت حاکم به صورت دائم و هر چه قدرتمندتر تظاهرکنندگان را هدف قرار میداد و در هر تظاهرات بر شمار شهیدان و زخمی شدگان میافزود، واکنش مردمی به خشونت از بالا، خشونت کورکورانه نبود. خشونت تظاهر کنندگان بیشتر شکل نمادین داشت و نمادهای قدرت سیاسی و فساد رایج را هدف میگرفت. وجود شخصیت فرمند بر رأس این جنبش نیز عاملی بود که توانست تا اندازه زیادی گرایشهای خشونتآمیز را پیش از سرنگونی رژیم مهار کند. در اواخر سال ۱۹۷۸ میلادی دینامیسم انقلاب به جایی رسیده بود که دیگر قابل بازداشتن نبود و آخرین تلاشهای شاه برای استفاده از گروههای میانه رو برای ارضای بعضی از خواستههای مردم نظیر آزادی زندانیان سیاسی و انحلال ساواک به جایی نکشید. تمام کشور در بحران انقلابی از کار افتاد و در چند روز تاریخی گذار به نظام جدید صورت گرفت. این گذار همانگونه که بارها گفته شده از خشونت بسیار کمتری نسبت به آنچه تصور میرفت و در انقلابهای مشابه دیده شده برخوردار بود. اما دوران ابتدایی انقلاب به دلیل واکنشهای ضد حاکمیت، جنگ قدرت، تداوم یافتن تنشها درون حاکمیت و در بافتهای اجتماعی، فعالیت خشونتآمیز گروههای افراطی به ویژه در مناطق قومی و در میان اقلیتهای قومی ـ مذهبی ـ با خشونت سیاسی زیادی روبهرو بود که در طول آن شاهد تروریسم، مبارزات خیابانی، درگیریهای کوچک نظامی در مناطق مرزی، بمبگذاریهای متعدد و… بودیم. بسیاری از مسئولان درجه اول جمهوری جدید هدف بمب گذاری تروریسم شهری قرار گرفتند و جان باختند. قدرت سیاسی حاکم نیز با قاطعیت و سختی زیادی واکنش نشان داد. در چنین شرایطی حاکمیت جدید هنوز تثبیت نشده بود، علاوه بر فشار داخلی، فشار خارجی نیز آغاز شد و به زودی جنگ ایران و عراق با تجاوز نیروهای بعثی به خاک ایران آغاز گردید.
کمترBlock Title
جنگ با عراق (۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸میلادی)
بیشترورود نیروهای متجاوز صدام حسین در ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۰ به خاک ایران رخ داد (۵۹) و در پی آن جنگی آغاز شد که ۸ سال به طول انجامید صدها هزار شهید و میلیونها زخمی و معلول در میان نیروهای نظامی برجای گذاشت. خشونت در طول جنگ طبعا در حوزه جامعه شناسی جنگ قرار میگرفت و این جنگ نیز مانند تمامی جنگهای دیگر به ناچار با افزایش محدودیتها همراه بود. در طول این مدت هرچند جنگ در جبههها به شدت در جریان بود اما تبعات خشونتآمیز خاص جنگ عموما از نواحی مرزی به سوی درون کشور گسترش نیافت و ارتش عراق نتوانست جز چند کیلومتری به صورت موقت در خاک ایران پیش بیاید. اما دقیقاً به دلیل همین مشکلات توسعه سیاسی و اقتصادی نیز نتوانست چندان در طول جنگ انجام بگیرد و جامعه چه در نهادهای اقتصادی، اجتماعی و چه در نهادهای سیاسی خود شکل بسته و محدود کنندهای داشت. پایان جنگ در سال ۱۹۸۸ میلادی امکان داد که کشور از این وضعیت که فشاری هولناک بر كل نظام وارد آورده و آن را تهدید میکرد خارج شود.
کمترBlock Title
دوران بازسازی و شکل گرفتن جامعه مدنی (۱۹۸۸ تا ۱۹۹۹ میلادی )
بیشترپس از پایان جنگ، انقلاب وارد مرحله جدیدی شد که خبر از ثبات هر چه بیشتر اهداف و نهادهای دولت ملی میدهد. دگرگونیها ابتدا از حوزه اقتصادی شروع شدند و با چرخشی مشخص در نظام اقتصاد دولتی حرکت به سوی اقتصاد بازار را آغاز نمودند. هرچند این چرخش با نقصانهای بسیار همراه بود اما جهت آن که تا امروز نیز ادامه یافته است، جهتی در راستای تحولات بین المللی بوده است. پس از تحول اقتصادی، حرکت به سوی باز شدن فضای سیاسی آغاز گردید که طبعاً سبب میشد تنشهای اجتماعی و بعضاً خشونتآمیز در جامعه پیدا شوند. این حرکت، با تأیید قدرتمند اصل جمهوریت در انقلاب خود را در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۶ میلادی و ریاست جمهوری آقای خاتمی نشان داد(۶۰). بحثی که در طول و پس از این انتخابات با عنوان جامعه مدنی در گرفت و در پی گسترش هر چه بیشتر فضای آزادی بوده است، در واقع ریشههای خود را از سالهای پس از جنگ میگیرد. تغییر گسترده تکنولوژیکی کشور و شکل گرفتن نهادهای جدید دولت ملی، چارهای جز گشایش فضا و حرکت سریع به سوی قانونمندی و دموکراسی باقی نمیگذارد. این واقعیتی است که خود را به هر جناح و حزب و گرایشی که در راس حکومت قرار بگیرد تحمیل میکند و به خواست آن جناح بستگی ندارد. با این همه در چنین فرایندی بیشک شاهد واکنشهای خشونتآمیز نیز خواهیم بود، واکنشهایی که در واقع برای تداوم بخشیدن اجباری به آخرین شانسهای اشکال پیش از دولت ملی هستند. خشونت سیاسی در دوران پس از جنگ در ایران همچون در سراسر جهان هر چه پر هزینهتر میشود و ضربات آن مستقیما متوجه کسانی میگردد که آن را ایجاد میکنند. به همین دلیل نیز واکنش کالبد اجتماعی نسبت به خشونت هر چه گستردهتر میگردد، هرچند این واکنش در کشور ما لزوما شكل خشونتآمیز نخواهد داشت. از این رو میتوان امیدوار بود که در سالهای آینده این خشونت تا اندازه زیادی حاشیهای شده و از میان برود. گسترش دموکراسی و توسعه سیاسی که بزرگترین نشانه آن به تحقق پیوستن انتخابات شوراهای شهر و روستا و افزایش کالبدی ۲۰۰ هزار نفری بر مدیریت سیاسی کشور در آغاز سال ۱۹۹۹ اسفند ماه ۱۳۷۷) بوده است، بیشک بیشترین تأثیر را در عقب راندن خشونت سیاسی در ایران خواهد داشت.
در پایان باید بر دو نکته تأکید کنیم:
نکته اول آن که باقی ماندن حدودی از خشونت سیاسی در شرایط دموکراتیک ناگزیر است
و دوم آن که، خوشبختانه نبود زمینههای تاریخی و روانشناختی برای گسترش خشونت از پایین در کشور ما بخت بزرگی است برای دست یافتن هر چه بیشتر به اهداف اساسی انقلاب که باید بتوان به خوبی از آن بهرهگیری کرد.