زندان گزیده ی کتاب: ایران در زمان ساسانیان / آرتور کریستنسن / رشید یاسمی معلوم نیست که در حقوق ایران حبسهای با موعد معین وجود داشته است یا خیر. اما توقیف مقدماتی ممکن بود تا مدت غیر محدودی دوام پیدا کند. به موجب نکادوم نسک مقصران را در مکانی غیر مطبوع حبس مینمود و بر حسب مورد عدهای از جانوران موذی در آن مکان رها میکردند تئو دوره Theodoret اسقف صور، در تأیید این مطلب روایت میکند که عیسویان را گاهی در سیاه چال میانداختند و عدهای موش با آنها همراه میکردند و دست و پای محبوسان را میبستند، به قسمی که این جانوران حریص را نتوانند دفع کنند و آن جانوران گرسنه محکومان را پس از آزار و رنج متمادی پاره میکردند. به علاوه حبس وسیله از میان بردن بی سروصدای اشخاص بلند مرتبت بوده، که وجودشان برای کشور و شاه خطر داشت. قلعۀ مستحکمی واقع در خوزستان کخ گیل گَرد یا اَندمِشن نام داشت، یک نوع قلعۀ باستیل Bastille محسوب میشد و آن را اَنوشبَرد یا «دژ فراموشی» نیز میخواندند، زیرا که نام زندانیان و حتی نام آن مکان را کسی نبایستی بر زبان براند. فوستوس بیزانسی فاجعه فوت اَرشَک Arshak (سوم) پادشاه ارمنستان را حکایت کرده است که در «دژ فراموشی» جان داد. خواه سرایی به نام درستمت Drastamat، که امیر (ایشکَن Ishkan) یکی از ولایات ارمنستان شد، در یکی از جنگها با کوشانیان، شاپور دوم را از خطر مرگ نجات داد. شاپور به پاس خدمت او فرمود: «هرچه از من خواهی بخواه» و وعده داد که مطلوب او هرچه باشد، اجابت خواهد شد. آنگاه درستَمَت اجازه خواست که یک روز فقط به دژ فراموشی به دیدن اَرشَک برود، تا لوازم احترام نسبت به او به جای آورد و به وسیله موسیقی او را شاد گرداند. شاپور به او جواب داد که اجابت این درخواست بسیار دشوار است و تو خود چون نام اَنوشبَرد را بر زبان راندهای، جان خود را به خطر انداختهای، لکن با وجود این، شاپور به پاس خدمات بزرگ او این تقاضا را اجابت کرد. پس یکی از محافظان خود را همراه او فرستاد و به او نامهای داد که به نقش نگین سلطنتی مهر شده بود، تا بتواند داخل قلعه شود. بدین طریق درستَمَت به همراهی آن شخص وارد آن جایگاه شد و زنجیر از دست و پا و گردن اَرشَک برداشت و سر و تن او را شسته جامه مجلل بر او راست کرد و او را بر کرسی نشاند و بر طبق تشریفات معمول دربار ارمنستان برای او غذا آورد و پیش او شراب نهاد. بدین ترتیب درستَمَت اَرشَک را از بهت و رخوت حبس بیرون کشید و با موسیقی نوازان وسائل تفریح او را فراهم آورد. گزیده ی کتاب: ترکستان نامه /واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد / کریم کشاورز این شهرستان چهار دروازه، و کاخ و زندان و مسجد جامع و بازارها داشته؛ و مقدسی بازار پارچهفروشان آن را علیحده یاد میکند. اسفیجاب بیش از بنکث، محل اجتماع « مجاهدان دین » بود، و رباطها (کاروانسراها) ی بسیار برای اینان در آنجا ساخته شده بود و به قول مقدسی، تعداد آنها به 1700 بالغ میگردید. رباطها، مانند همه جا، بعضا از طرف ساکنان شهرهای بزرگ برای همشهریان ایشان احداث گشته بود گزیده ی کتاب: سیر تحول معماری ایران / غلامرضا نعیما در قسمت سردر ورودی این ارگ، داستان کشته شدن دیو سفید بدست رستم، یا کاشی هفت رنگ به تصویر کشیده شده است. در بخش جنوب شرقی ارگ یک حمام خصوصی وجود دارد که شامل سربینه و گرمخانه میباشد. با کمال تأسف این ارگ از سال 1315 تا سال 1357 به عنوان زندان شهربانی استفاده شده است. در دورانی که این بنا کاربری زندان پیدا کرد این بنا متحمل خساراتی شد. که بعد از انقلاب اسلامی بنا مورد تعمیر و مرمت قرار گرفت، و در حال حاضر دفتر سازمان میراث فرهنگی استان فارس میباشد. گزیده ی کتاب: قلاع و استحکامات نظامی / کاظم ملازاده / مریم محمدی در فضای داخلی دروازه قلعه، اتاقهایی برای نگهبانان در نظر گرفته میشد که معمولاً داخلی قلعههای کوهستانی فاقد طرح و نقشه خاصی بود و این پستی و بلندهایی سطح کوه با صخره بود که محل این تأسیسات و چگونگی قرارگیری آنها را تعیین میکرد. فضاهای داخلی از نظر تعداد، وسعت و ساخت نیز بسیار متنوع بوده و معمولاً شامل محل استقرار سربازان و جنگجویان، فضاهای تدارکاتی و مقر فرمانده و حاکم قلعه میشد. در قلعههای مهم و وسیع، بناهای متعدد دیگری با کارکردهای مختلف وجود داشته است (مسجد، کوشک، کارگاههای تولیدی، زندان و…). مقر فرمانده یا کوتوال قلعه در مرتفعترین و دست نیافتنیترین نقطه قلعه ساخته میشد، به گونهای که گاه این محل خود به قلعه مستحکمی، در میان قلعه اصلی، تبدیل میشد. معماری این بخش نیز بسیار متنوع و تابع شرایط و عوامل مختلف به ویژه اهمیت و بزرگی قلعه بود. فلک الافلاک نامی است که ظاهرا در دوره قاجار به این بنا داده شدهاست و قبل از آن قلعه به نامهای دز شاپورخواست، «دز بر» و «قلعه خرم آباد»، معروف بودهاست. این قلعه در اوایل دوره پهلوی در اختیار ارتش قرار داشت و مدتی نیز به عنوان زندان از آن استفاده میشد و در اواخر این دوره در اختیار اداره فرهنگ و هنر وقت قرار گرفت و در سالهای بعد به موزه باستان شناسی و مردم شناسی، آزمایشگاه مرمت اشیا، و در کل به یک مجموعه فرهنگی تغییر کاربری داده شد. قلعه فلک الافلاک در جریان جنگ و حملات رژیم بعثی متحمل خساراتی شد که متعاقبا توسط سازمان میراث فرهنگی تعمیر و مرمت گردید. گزیده ی کتاب: معماری اسلامی / روبرت هیلن برند / باقر آیت الله زاده شیرازی … از نظر ابعاد نیز متنوع هستند. از بنای کوچک زندانهارون که پاسگاه متروکی در ری است و حجم مکعبی ساده آن از بیرون اتاقهای متعددی را که با مهارت درون آن جاسازی شدهاند از نظر مخفی میدارد تا کاروانسراهای عظیم دو حیاطه در شمال شرفی ایران نظیر آقچه قلعه و رباط شرف. گزیده ی کتاب: معماری اسلامی / روبرت هیلن برند / باقر آیت الله زاده شیرازی … از نظر ابعاد نیز متنوع هستند. از بنای کوچک زندانهارون که پاسگاه متروکی در ری است و حجم مکعبی ساده آن از بیرون اتاقهای متعددی را که با مهارت درون آن جاسازی شدهاند از نظر مخفی میدارد تا کاروانسراهای عظیم دو حیاطه در شمال شرفی ایران نظیر آقچه قلعه و رباط شرف. گزیده ی کتاب: معماری ایران دوره اسلامی / یوسف کیانی ولفرام کلایس / علیرضا مهینی فلک الافلاک نامی است که ظاهرا در دوره قاجار به این بنا داده شدهاست و قبل از آن قلعه به نامهای دز شاپورخواست، «دز بر» و «قلعه خرم آباد»، معروف بودهاست. این قلعه در اوایل دوره پهلوی در اختیار ارتش قرار داشت و مدتی نیز به عنوان زندان از آن استفاده میشد در سال ۸۰۰ قبل از میلاد در گودین تپه (۱۰) یکی از فرمانروایان کوچک ماد کاخ حصار داری بنا میکند. تالار اصلی بنا دارای شش معبر است و سقف آن بر پنج ردیف ستون که هر ردیف شامل شش ستون میباشد استوار شده است. با استفاده از این ستونها دو راهرو و یک محل برای زندان یا انبار آذوقه ایجاد شده است و هریک از این راهروها دارای سه معبر میباشد. گزیده ی کتاب: معماری ایرانی / محمد کریم پیرنیا / غلامحسین معماریان ارگ کریمخان یک کاخ است که دارای دو بخش اندرونی و بیرونی است. از سوی دیگر این یک ساختمان اداری و دربار شاهی بوده است و دارای چند بخش است: سه تالار بزرگ و اتاقهای بسیار دارد. بام آن مردگرد و بارو برج دارد و چیزی از یک دژ کم ندارد. 5 میانسرای خصوصی هم دارد. یکی در بخش ویرانۀ ارگ است و در کنار برجی است که بسیار کج شده است. از همان میانسرا دری باز میشده و به گرمابه میرفته است. میانسرای دوم قرینۀ گرمابه است و قراولخانه بوده است. در گذشته هنگامی که از بیرون به کریاس وارد میشدند، به قراولخانه میرفتند. دالان آن پیچی داشته که نمیگذاشته از بیرون، درون ارگ دیده شود. ارگ کریمخان هنگامی که به زندان تبدیل شده بود، بسیار آسیب دید. گزیده ی کتاب: معماری ایرانی / محمد کریم پیرنیا / غلامحسین معماریان در بیرون از محل بازداشتگاه او، مقدمات اعدام فراهم میشد. جمعیّت کثیری که از شنیدن این خبر سخت به هیجان آمده بودند، و به خاطر تماشای نمایش غیر منتظرهای که به زودی نصیبشان میشد، خوشحال به نظر میرسیدند، از همه جا به محل اعدام هجوم آورده بودند و در انتظار رسیدن آن لحظۀ موعود، طبق معمول خنده و شوخی و بازیگوشی میکردند. سرانجام نگهبانان، محکوم را به میدان آوردند. جمعیت وقتی که او را دید، لحظهای در سکوت غمانگیز فرو رفت. اما دیری نکشید که از دهان آن مردم لجام گسیخته، فریاد:«مرگ بر مرتد! مرگ بر مرتد!» به آسمان بلند شد. در میان آن همه شلوغی و سروصدا، نگاه او ناگهان به سوی میرزاخان کشیده شد که به عنوان نزدیکترین دوست این حق را داشت که خود را به محکوم نزدیک کند. لابرولاندیر هم همراه میرزاخان بود، اما شبیه به مردهها رنگ به چهره نداشت. امامقلی خیلی زود فهمید که چه نوع مرگی در انتظار اوست. چون اسب چموش و سرکشی را که کسی جلو دارش نمیشد به پیش او آوردند. پاهای محکوم را محکم به اسب بستند و سرش آزاد ماند. یکی از نگهبانان لباسهای او را از تنش درآورد و در آن هنگام دژخیم سر رسید و با یک حرکت بسیار سریع، و با چاقوی بزرگ تیز شکم محکوم را از وسط شکافت. آنگاه درحالی که اسب با استشمام بوی خون، جست و خیز کنان در میدان از این سو به آن سو فرار میکرد، جمعیت دیوانهوار فریاد میکشیدند و فریاد آنان باعث میشد اسب بیشتر رم کند. پوست بدن محکوم مانند صدایی که از پاره کردن پارچۀ ابریشم به گوش میرسد، روی زمین خش خش صدا میکرد. سراپای دژخیم غرق خون شده بود. سرانجام اسب را گرفتند و دیگر امامقلی رنجی نمیکشید، چون مدتی بود که برای همیشه راحت شده بود.