قاجاریه






خشونت سیاسی
ناصر فکوهی

دسترسی

Block Title

قاجاریان

بیشتر

قاجاریه از ترکمانان ایران بوده و از ناحیه شمال ایران برخاسته بودند. آن‌ها از جمله ایلاتی بودند که از همان ابتدا از به قدرت رسیدن صفویان حمایت کرده بودند. در طول دو قرنی که ایران زیر حکومت قاجار قرار داشت گذار کشور از مجموعه‌ای از حاکمیت‌های محلی به یک دولت متمرکز اما بسیار ضعیف و وابسته انجام گرفت (۴۰). حکومت قاجار، از آغاز در خود عنصر خشونت را حمل می‌کرد. آقا محمد خان که سالیان دراز زندانی دربار زندیان بود، پس از مرگ کریم خان توانست از شیراز بگریزد و نخستین حرکات سیاسی خود را با قتل لطفعلی خان، کشتار گسترده در فتح کرمان، و شکنجه و قتل شاهرخ افشار برای دستیابی به گنج‌های نادر آغاز کرد.
دوران قاجار هم‌زمان با شروع انقلاب‌های بورژوایی در غرب آغاز می‌شد. اروپا، قدرت خود را تجدید می‌کرد و پایه‌های تکنولوژیک و اقتصادی گسترش امپریالیستی را از نیمه دوم قرن ۱۹ می‌ریخت. از این زمان بود که نفوذ اروپا در سراسر جهان و اعمال خشونت سیاسی از مرکزیت اروپا به سوی کشورهای مستعمره پیرامونی آغاز گردید و در مقابل آن نیز شاهد پیدا شدن مقاومت‌ها و خشونت‌هایی بودیم که از پایه‌های اجتماعی برای خنثی کردن فشار امپریالیستی و خشونت آن انجام می‌گرفت.
در این میان، ایران تا اندازه زیادی به دلیل موقعیت ژنو استراتژیکی خود هرگز به صورت یک مستعمره کامل در نیامد. اما موقعیت این کشور در طول دوران قاجار چندان تفاوتی اساسی با یک مستعمره نداشت. شاید تنها اختلاف را بتوان در حفظ یک دولت محلی به ظاهر مستقل از قدرت‌های خارجی دانست، اما در عمل دولت قاجار در تمام طول حیات خود جز بازیچه‌ای در دست قدرت‌های متقابل روسیه و انگلستان نبود. واگذاری بخش‌های بزرگی از خاک ایران به روسیه در طول جنگ‌های فتحعلیشاه با این کشور و بر اساس دو قرار داد گلستان (۱۸۱۳ میلادی) و ترکمنچای (۱۸۲۸ میلادی)، واگذاری اراضی ایران در افغانستان به انگلستان پس از جنگ‌های سال‌های ۱۸۵۶ و ۱۸۵۷ میلادی، واگذاری امتیازهای گوناگون نظیر کنترل بر راه‌ها، راه آهن، نفت، گمرک، کشتی‌رانی، بانک‌ها و… که اوج آن را در دو معاهده ۱۹۰۷ میلادی بین انگلستان و روسیه برای تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ، و قرارداد ۱۹۱۹ میلادی بین ایران و انگلستان که کل سیستم نظامی و دارایی ایران را زیر کنترل انگلستان در می‌آورد، نمونه‌هایی از این وابستگی شبه استعماری هستند.
سلسله قاجار با وابستگی کامل خود به روسیه و انگلستان و با انتقال قدرت خود به حکام مستبد محلی خشونت سیاسی را در دوران خویش به اوج رساند به صورتی که شورش‌های متعددی در نواحی مختلف کشور آغاز شدند از جمله طغیان آقا خان رئیس فرقه اسماعیلیه در ۱۸۴۰ میلادی، قیام سید علی محمد باب در ۱۸۴۴ میلادی، شورش محمد حسن خان پسر آصف الدوله در ۱۸۴۶م…(41)
در واقع سلطنت قاجاریان را باید تبلوری از خشونت سیاسی استعماری دانست. این سلطنت برای دولت‌های استعماری صرفا نقش ابزاری را ایفا می‌کرد. با این وجود دوران قاجار به هر رو با شکل‌گیری نطفه دولت جدید همراه است و این امر سبب می‌شود که نخستین اشکال توسعه‌یافتگی برای مثال در اقدامات میرزا تقی خان امیرکبیر ظاهر شوند. اما خود این شخصیت نیز قربانی موقعیتی شد که هنوز برای آن اقدامات آمادگی نداشت. قاجاریان در حقیقت کشوری ویران و خشونت زده را در دست گرفتند و آن را ویران‌تر و خشونت زده‌تر بر جای گذاشتند. به هر حال، شکل گرفتن نطفه دولت ملی به رغم تمایل قاجار، در ابتدای قرن بیستم ناگزیر به نظر می‌آمد و بی‌شک تا اندازه‌ای نیز با پاره‌ای از شرایط و در شکلی خاص، منافع انگلستان را در برابر دولت مستبد روسیه تأمین می‌کرد. در این شرایط بود که ایران وارد فرایند یک انقلاب اجتماعی بزرگ شد که نزدیک به سی سال کشور را در تلاطم خود نگه داشت.

کمتر

آغامحمدخان، سرسلسله قاجار، بدون شک از مقتدرترین و بدنام‌ترین پادشاهانی است که بر این دیار حکومت کرده است. وی که از پنج سالگی به دستور عادل شاه افشار بریده نسل شده بود نوجوانی و جوانی خود را به دلیل این که عمه‌اش همسر کریم خان بود در دربار کریم خان در شیراز گذرانید، ولی به محض این که مطلع شد کریم خان در حال مرگ است به بهانه‌ای از شیراز خارج شد و در مدت چند روز خود را به ایل خود در مازندران رسانید و با مهارتی که در امر سپاهیگری داشت به زودی توانست به کمک یارانی که دور خود جمع کرده بود بر منطقه‌ای از سواحل دریای خزر استیلا پیدا کند و خود را فرمان‌فرما اعلام کند. ولی او هنوز رقیبان زیادی داشت. شاید اغراق نباشد که بگوییم در آن هنگام نه تنها در هر ولایت و استان ایران بلکه در اکثر شهرها نیز حکومت‌‌های خود مختاری اعلام وجود کرده بودند. شاید بزرگترین شانس ایرانیان در آن وقت این بود که عثمانی ‌ها و انگلستان و روسیه به قدری گرفتار مسایل خودشان بودند که به فکر سلطه بر ایران نبودند.
در سال ‌های 1802-1804 که رقابت‌‌های جدی بین سه دولت قدرتمند اروپا یعنی فرانسه دوران ناپلئون و روسیه تزاری و انگلستان موجود بود، فرانسه و روسیه علاقه‌مند بودند هندوستان را از جنگ جزیره نشینان انگلیس بربایند. خود فرانسه با روسیه درگیری داشت، بنابراین، بنا بر موقعیت، هرکدام سعی می‌کرد به نحوی نظر دولت ایران را به خود جلب کند و گفتنی است که اگر در این زمان یک زمام دار با تدبیر بر ایران حکومت می‌کرد می‌توانست از این تضاد منافع قدرت ‌ها به سود ایران حداکثر استفاده را بکند. به دنبال سفر سرجان ملکم، فرانسوی ‌ها نیز هیأتی را به سرپرستی موسیو ژوبر به دربار ایران اعزام داشتند. در ادامه آن نیز به سال ۱۸۰۷ یک ژنرال ارتش به نام گاردان و هفتاد نفر نظامی و غیرنظامی وارد ایران شدند که به تجهیز سیاه ایران بپردازند، ولی وی در اثر صلح فرانسه و روسیه و تکایوی فراوان انگلیس و بازگشت مجدد سرجان ملکم و سفیرهای بعدی و‌ترفندهای زیاد سیاسی که طرفین به کار بردند کاری از بیش نبرد. انگلستان با امضای قراردادهای متعدد با ایران روز به روز جای پای خود را استوارتر کرد و در همین حال عذر فرانسویان و ژنرال گاردان هم خواسته شد. ژنرال در خاطراتش می‌نویسد:
بعد از بیرون شدن گاردان فرانسوی، حکم رفت تا سفیر لندن به طهران حرکت کند و نوروزخان قاجار ایشیک آقاسی او را پذیره شد و پس از دو روز در پیشگاه شهریار حاضر گشت و نامه پادشاه انگلیز را پیش داشت. یک قطعه الماس که بیست و پنج هزار تومان بهای آن بود ظاهر گشت و دیگر چیزها از… و عهدنامه را باز نمود مشعر بر اینکه چندانکه با مبارزات روسیه زور و زر به کار آید خودداری نخواهیم کرد. آنگاه شاهنشاه از بهر تشویق سپاه مسلمین در محاربت با روسیان، میرزا بزرگ قائم مقام را فرمان داد تا از علماء اثنی‌عشریه طلب فتوی کنند و او حسین سلماسی و محمد تبریزی را برای کشف این مسئله روانه عتبات نمود و نیز با علماء کاشان و اصفهان مکاتبه کرد بالجمله جناب حاجی ملااحمد نراقی کاشانی که فحل فضلای ایران بود و حاج میر محمد حسین سلطان العلماء امام جمعه اصفهان و دیگر علما و فقهای ممالک محروسه هریک رساله نگاشتند و خاتم گذاشتند که مجادله و مقابله با روسیه جهاد فی سبیل الله است.»
مطابق شرایط شوم این قرارداد که از ننگین‌ترین قراردادهایی است که خفت آن هنوز برای هر ایرانی غیرتمندی باقی مانده است، ایران دربند، باکو، شیروان، قره باغ و قسمتی از طالش النكرانها را به روسیه واگذار کرد و از تمامی ادعاهای خود در گرجستان، داغستان و آبخازیا چشم پوشی نمود و در مقابل روسیه تعهد کرد که عباس میرزا را برای به دست آوردن تاج و تخت کمک کند. ایرانیان هنوز امیدوار بودند که انگلستان به داد آنها برسد. شکست ‌های پی درپی فتحعلی شاه، کشور را طی سال ‌ها با شورش ‌های متوالی در گوشه و کنار کشور روبه رو کرد. وی یک بار هم با عثمانی در 1821 درگیر شد که با پیروزی نسبی ایران به عقد قرارداد ارزروم در سال ۱۸۲۳ منجر شد. عباس میرزا به شدت علاقه‌مند بود که شکست‌‌های گذشته را با پیروزی ‌های نظامی جدید جبران کند ولی تقریبا در اکثر نبردهایی که شرکت می‌کرد به علت عدم پشتیبانی مرکز، به وضع اسفناک‌تری دچار می‌شد. در سال 1827 تبریز به دست روس ‌ها تسخیر شد. ایرانی ‌های مستأصل تن به قرارداد ننگین دیگری در سال ۱۸۲۸ میلادی دادند که به قرارداد‌ترکمانچای معروف شد.
ناصرالدین میرزا شش هفته بعد از مرگ پدر از تبریز خود را به تهران رسانید و بلافاصله در همان نیمه شب تاج بر سر گذاشت و میرزا تقی خان معلم و مربی و سرپرست افسران خود را به صدارت انتخاب کرد و خواهرش را به زنی به او داد. این وزیر مصمم بود نهادهای به راستی پوسیده حکومتی را سر و سامان بدهد. او مدیر لایقی بود. در کشور منشأ خدمات كم نظیری از جمله تأسیس مدرسه دارالفنون شد. وی جزو معدود مصلحینی بود که به صورت ریشه‌ای علاقه مند بود مشكل مملکت را که فقر و عقب ماندگی بود برطرف کند. وی راه حل این مشکل را جلوگیری از دخالت ‌های دول بیگانه و سفرای آنها کوتاه کردن دست درباریان فاسد و وطن فروش از مال و جان مردم، اعمال قدرت حکومت مرکزی در سراسر خاک ایران، ایجاد نهادهای اداری و آموزشی و نظامی به شکل مدرن و اروپایی آنها، و به طور کلی برقراری نظم و نسقی که امکان رشد و توسعه را فراهم آورد می‌دانست. او امیدوار بود با این اقدامات ایران را به دوران مدرن رهنمون شود.
سید علی محمد شیرازی، شاگرد سید كاظم رشتی از جانشینان شیخ احمد احسائی بود، که این آخری بنیان گذار مکتب شیخیه است. همان طور که نقل شد، باب به علت شرایط موجود توانست عده‌ای را به دور خود جمع کند و به تدریج برای حکومت مرکزی مشکلی جدی به شمار آید. اذیت و آزاری که به مریدان سید وارد می‌شد آنها را در موضع مظلومیت قرار داده بود و به تعدادشان در هر روز می‌افزود. در سال ۱۸۵۰ فرمان قتلش را در تبریز صادر کردند. جمعیت زیادی که در هنگام اجرای مراسم حضور داشتند بعد از تیراندازی و شلیک گلوله ‌ها و خوابیدن گرد و خاک دیدند باب غیب شده است. فریادهای تأیید مردم به آسمان رفت، اما این تعجب دیری نپایید، معلوم شد که گلوله به ریسمان خورده و او در اتاق مجاور پنهان شده است. سید از تصادف و شانسی که به وجود آمده بود نتوانست استفاده کند. دوباره آوردندش و تیربارانش کردند، ولی حواریون او مسئله را تمام شده تلقی نکردند. در همان سال پیروانش تصمیم گرفتند شهر یزد را تصرف کنند ولی نتوانستند. در بابل در قلعه ای موسوم به طبرسی جنگی جدی به راه‌انداختند، و در زنجان توانستند با همراه کردن ملامحمدعلی زنجانی ملقب به حجت که پس از گذراندن تحصیلاتش در کربلا به ایران آمده بود، هواداران فراوانی برای خود دست و یا کنند، و شهر را تسخیر کنند. دولت مرکزی شهر را به محاصره درآورد ولی تا درگذشت ملامحمدعلی نتوانست شهر را تسخیر کند؛ اما بعد از بیروزی به صغیر و كبیر بابیان رحم نکرده، همگی را قتل عام کردند. بابیان در سال بعد سوء قصدی را به جان ناصرالدین شاه‌ترتیب دادند که نافرجام ماند و سوءقصدكنندگان با تعدادی از سران باب به شنیع‌ترین وضعی مجازات شدند. نقطه اوج کار بابیان گرویدن قرة العین (طاهره) با صورتی به غایت زیبا آن هم از خانواده مشهور و منسوب به فقاهت (دختر ملاصالح قزوینی) به آنها بود که خود در سرودن اشعار نیز دستی داشته و باعث شد که بر تعداد مریدان باب افزوده گردد.
از حوادث دیگر دوره ناصرالدین شاه، ایجاد اولین خط تلگراف در ایران در سال ۱۸۶۴ بود که از مرز نزدیک بغداد شروع و به همدان و تهران و از تهران به بوشهر کشیده شده بود و انگلیسی‌‌ها مسئول نگهداری آن در طول مسیر بودند. انگلیسی‌‌ها به غیر از نگهبانی و مرمت سیم ‌ها در ارتباط مستقیم با طبقات مختلف مردم بودند و ضمن گاهی با داروهایی که در اختیار داشتند روستاییان اطراف مسیر خط تلگراف را که از ابتدایی‌ترین امکانات درمانی بی بهره بودند معالجه می‌کردند. در ۱۸۷۱ میرزاحسین خان سپهسالار توانست با جلب موافقت شاه، انحصار بزرگی را به یک تبعه انگلیس به نام رویتر بدهد که شامل امتیاز ایجاد راه آهن، معادن و تأسیس بانک بود و در چنین زمانی بود که شاه به سفر معروف خود به اروپا دست زد. روسیه از اعطای چنین امتیاز عظیمی به سختی خشمگین شده بود. در لندن، شاه که انتظار داشت از برکت این قرارداد به خوبی مورد استقبال قرار گیرد، انتظارش برآورده نشد. از طرفی احساسات مردم هم به شدت علیه این قرارداد تحریک شده بود، در نتیجه شاه به محض برگشت، قرارداد را یک‌طرفه لغو کرد ولی مجبور شد چند سال بعد (۱۸۸۹ میلادی) امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی را که اولین بانک در ایران بود به رویتر بدهد
قرارداد پر سروصدای دیگر ناصرالدین شاه، قرارداد معروف تنباکو در سال 1890 بود که مطابق آن امتباز انحصاری تولید، فروش و صادرات تنباکو، که در آن هنگام مصرف آن بسیار رونق داشت، از طرف ناصرالدین شاه در قبال پول به یک تبعه انگلیس واگذار شد. اعطای این امتیاز با مخالفت تجار و تحریک به جای علمای مذهبی و در رأس آنها میرزای شیرازی به مقاومت ملی ایران تبدیل گردید. در اواخر سال ۱۸۹۱ این جنبش به اوج خود رسید و فروش و مصرف تنباکو در سراسر ایران تحریم شد. موفقیت این تحریم به حدی بود که حتی زنان دربار و غیر مسلمان ‌ها هم در آن شرکت کردند و نهایتاً در ۱۸۹۳ این امتیاز لغو گردید. نقطه ی بسیار مشخص در طول سلطنت این پادشاه این بود که ایرانی‌‌ها برای اولین بار با پی بردن به حقوق خود، به شاه کشور اعتراض می‌کردند و این تا آن روز سابقه نداشت که بشود در طول حیات و قدرت پادشاهی به حرفش گوش نکرد و در مقابل خواست او ایستادگی و وی را مجبور به عقب نشینی و پس گرفتن حرفش کرد. به هرحال مقدمات تغییرات اساسی در ملت ایران دقیقا در زمان این پادشاه فراهد شد و وی که در اثر سفرهایش به ارویا شدیدأ مجذوب پیشرفت ‌های اروپا شده بود بدون آن که خود بداند، مقدمات تغییرات فکری ایرانیان را فراهم آورد. بد نیست بدانید که او – مقایسه با سایر پادشاهان قاجار ـ از شأن بالاتری برخوردار بود؛ شعر می‌گفت، نقاشی می‌کرد، به زبان فرانسه آشنایی داشت و در مجموع باسوادترین پادشاه قاجار بود. وی در سال ۱۸۹۶ م برابر با ۱۳۱۳ ه. ق در هنگام زیارت شاه عبدالعظیم و هنگامی که خود را برای جشن پنجاهمین سال سلطنت آماده می‌کرد به تحریک سیدجمال الدین اسدآبادی به دست میرزا رضای کرمانی به قتل رسید.
مجموع این نابه‌سامانی ها و باز شدن چشم و گوش ایرانیان، به ويژه تحرکی که ایرانیان روشن فکر مقيم خارج از کشور از طريق روزنامه اعلاميه و نوشتن نمایشنامه‌ها به وجود آورده بودند، زمينه‌ای شد که با همکاری بخشی از روحانیون نوگرا، جنبش انقلاب مشروطه ی ایران شکل گرفت. جنبشی که می خواست تصمیم‌گیری‌ها و سياست‌گزاری ها و اعمال همه ارکان و قوای حکومت و عُمال آن مشروط به قانون باشد. قانونی که مردم و از طریق نمایندگان منتخب شان در مجلس شورا به تصویب رسانده باشند و شاه و گدا در برابر آن خاشع باشند. روزنامه «قانون» که میرزا ملکم خان تازه مسلمان شده، فرزند ميرزا يعقوب ارمنی، و با همکاری و تشويق سيد جمال الدین اسدآبادی در لندن به زبان فارسی به چاپ می‌رساند در داخل کشور به عنوان پدیده ای نو، دست به دست مردم می‌گذشت و ارکان حکومت شاه را متزلزل می‌کرد. عین‌الدوله صدراعظم مستبد مظفرالدین شاه مورد نفرت مردم قرار گرفت (در ضمن بد نیست بدانيد که عین الدوله از خودرأی‌ترین و در عین حال مستقل‌ترین و سالم‌ترين رجال دوره قاجار است؛ تنها گناهش این که نتوانست به سبک میرزا علی اصغرخان اتابک و بسیاری از رجال خوشنام!! کشور خوش بدرخشد).
محمدعلی میرزا از همان بدو سلطنتش نشان داد که میانه خوبی با مشروطه و مشروطه خواهان ندارد. در مجلس تاج گذاری‌اش از دعوت وکلای مجلس که به تازگی تشكیل شده بود خودداری کرد و هنگامی که با دولت ‌های روس و انگلیس در مورد دریافت وام مذاکره می‌کرد مجلس را در جریان قرار نداد و مجلس با عدم تصویب این قرض عملاً رودرروی شاه قرار گرفت. اتابک اعظم که پس از عزل از منصب ریاست وزرا به بهانه‌ای به سفر دور دنیا رفته بود به دعوت شاه جدید و برای مقابله با مشروطه دوباره احضار و صدراعظم شد ولی صدارتش دیری نپایید. وی هنگام خارج شدن از مجلس به ضرب گلوله ی عباس آقا نامی‌ترور شد و قاتل نیز خودکشی کرد. این‌ترور به قدری با استقبال مردم روبه رو شد که در چهلمین روز مرگ قاتل، مردم، شهر را تعطیل کردند. در یک کلام، ملت هیجان زده ایران با آوردن حکومت مشروطه بدون ساخت زمینه ی قبلی لازم برای آن چنان دچار هرج ومرجی شد که عده زیادی از کرده خود پشیمان گشتند. کم کم کار نفاق و دشمنی در بین بیشگامان مشروطه نیز پدید آمد. محمدعلی شاه هم از این فرصت استفاده کرد و تعدادی از مشروطه طلبان اولیه را با خود همسو کرد. در این بین دولت‌‌های انگلیس و روسیه نیز که در مورد پذیرش محمدعلی شاه هم فکری نشان داده بودند بهتر دیدند از رقابت در ایران دست کشیده و برادرانه منافع خودشان را در ایران مشخص و از نظر جغرافیایی معلوم کنند یعنی ضمن حفظ ظاهر تمامیت و استقلال ایران، کشور را بین خود تقسیم کردند. این قرارداد که به قرارداد ۱۹۰۷ مشهور گشت به شدت مورد اعتراض ایرانیان مطلع قرار گرفت.
برای سروسامان دادن به اوضاع مالی کشور، به استخدام مورگان شوستر امریکایی اقدام شد. در تابستان ۱۹۱۱، شاه سابق با لباس مبدل از روسیه عبور کرده و با اسلحه و مهمات به حوالی گرگان رسید و از آنجا نیرویی تهیه کرده و رو به تهران نهاد. به رغم حمایت روس ‌ها، مردم با تمام تاراحتى و نارسایی که داشتند یکبارچه قیام کردند. جنگ‌‌های شدیدی درگرفت و عاقبت محمدعلی شاه شکست خورد و متواری شد. در آذرماه سال 1290 شمسی سفارت روسیه به جبران شکستی که در ماجرای محمدعلی شاه داشت طی یک اولتیماتوم چهل و هشت ساعته خواستار اخراج مورگان شوستر و استخدام اتباع خارجی با اجازه روس و انگلیس و پرداخت خسارت لشکرکشی روسیه به ایران شد. مجلس تشکیل جلسه داد و بعد از شعارهای زیادی که در رد اولتیماتوم داد. پنچ نماینده تعیین نمودند تا قبول این اولتیماتوم را به روس اطلاع دهند. سردار اسعد بختیاری و سیدحسن مدرس جزو این پنج تن بودند ولی از آنجا که این اولتیماتوم برای روسیه بهانه‌ای بیش نبود در گیلان، قزاقان دست به کشتار زدند و حاج میرزا علی ثقه الاسلام را در روز عاشورای ۱۳۳۰ ه. ق (دسامبر 1911) به دار آویختند.




مطالب مرتبط