قهوه خانه فرهنگِ بزرگِ سخن، «قهوهخانه»: محلی که در آن با چای، قلیان، دیزی، و غذاهای ساده از مشتریان پذیرایی میکنند♦ در دورۀ صفوی محلی بوده که در آن با قهوه از مشتریان پذیرایی میکردهاند و معمولاً شاعران و هنرمندان در آن جمع میشدهاند. واژهنامهی معماریِ اسلامی: قهوهخانه qahveh-xāneh♦ عربی: مَقْهی♦ انگلیسی: coffeehouse. مفاهیم وابسته: پوست کوبیدن تبرزین خیالی نگاری سخنوری سردم لوطی انتری مطراق من تشاء تارنماهای وابسته: ایرانشهرپدیا بازیهای قهوه خانه ای دانشنامه ایران زمین چایی چای خانه حسین قوللر آغاسی دیزی قلیان لوطی نقاشی قهوه خانه نقالی ویکی پدیا قهوه نقاشان قهوه خانه حسین قوللر اقاسی محمد مدبر حسین همدانی عباس بلوکی فر حسن اسماعیل زاده محمد حمیدی محمد فراهانی فتح الله قولر اقاسی علی اکبر لرنی محمدرضا حمیدی مصطفی حمیدی احمد خلیلی منصور وفایی کتاب های وابسته: آشنایی با خیالی نگاری آیینه خیال خوانشی نو در باب نقاشی قهوه خانه / مریم مقدم احکام قهوه خانه ها / حسین علی عرب انصاری از اسطوره تا نقالی حسن اسماعیل زاده / حسن اسماعیل زاده حسین قولر آقاسی / رستم نقاشان خیالی ساز مردم کوچه و بازار سوته دلان نقاش: نقاشی خیالی ساز مردم کوچه و بازار / هادی سیف قلندر نقاش / کریم زارعی قهوه خانه در آیینه اسناد / مریم صدیقی قهوه خانه در گذر زمان / عباس علایی چهره برق قهوه خانه و قهوه خانه نشینی در ایران / علی بلوکباشی قهوه خانه های ایران / علی بلوکباشی نقاش مکتب قهوه خانه نقاشی قهوه خانه / امیر عبدالحسنی / محمد حسن حامدی نقاشی قهوه خانه نقاشی قهوه خانه /هادی سیف نقاشی قهوه خانه ای نمایشی از فرهنگ ملی و مذهبی / نرگس ذکر علی نقاشی در قهوه خانه / حسین میرمصطفی نقوش حیوانات در نقاشی قهوه خانه / سیده گلنار مدنی نماد و عناصر شیعی در نقاشی قهوه خانه ای / مرضیه محد پور / زهرا حسین آبادی اخبار وابسته: تاریخچه قهوه خانه ها در ایران تاریخ سرّی قهوهخانه در تبریز پاتوق های نویسندگان در کافه های ادبی چای و قلیان و قهوهنوازی صحنه: یک قهوهخانه کوچک و کثیف حضور مخفیانه زنان در قهوهخانه ها در ایران قدیم سیر تحول قهوه خانه ها در ایران روزگار سپری شده کافه ها قهوه خانه جاه حاج میرزا قهوه خانه در روزگار گذشته و حال قهوه خانه در گذر زمان قهوه خانه آذری تهران قهوه خانه بازار فرش تبریز آثار ایران آندره گدار عکس قهوه خانه بین راهی آثار ایران آندره گدار عکس قهوه خانه بین راهی آثار ایران آندره گدار عکس قهوه خانه بین راهی آثار ایران آندره گدار عکس قهوه خانه بین راهی آثار ایران آندره گدار عکس قهوه خانه بین راهی گزیده ی کتاب: طهران قدیم / جعفر شهری …باید متذکر شوم: قهوهخانه در آن زمان نه به صورت قهوهخانههای کنونی بود که کسی برای صرف چای و قلیان و سیگاری بدانجا رفته،… فقط صورت محل کسب و کار و دادوستد داشته باشد که جز فروش دو چای و آبگوشت دیزی چیزی از تشکیلات آن منظور نبوده، مشتری نیز توقع بیشتری نداشته باشد. بلکه قهوهخانه اگر به مرکز تجمع بیکارهها و باکارها و باری دستهها و محل اجتماع و آدرس بنا و نقاش و آهنکوب و خرپاکوب وشیشهبر و نانوا ر قصاب و مقنی و بزاز و رزاز و دیگر کسبه به حساب میآمد، اما از سویی مدرسه و مکتب و دبستان و دبیرستان و دانشگاهی بود که شخصیت مردم از خوب و بد در آن شکل میگرفت. چه پاتوق دایمی دانشمندان نیز بود که در آن به مناظرات علمی پرداخته و محلی که شعرا و متشاعران و گویندگان در آن به شعرگویی و شعرخوانی و محاورات برخاسته، مکانی که خطاطان خطوط ریز و درشت خود را به مسابقه گذارده، نمایشگران و بازیگران نمایشات و نمایشنامههای خود را در آن به اجرا آورده، تعزیهخوانان تعزیههای خود را در آن برپا نموده، مسئلهگویان مسائل شرعی و روضه خوانان روضهها و مراثی خود را در آن برپا نموده، مسئلهگویان مسائل شرعی و روضهخوانان روضهها و مراثی و گویندگان مذهبی مطالب خود را عنوان ساخته، لوطیها و داشمشدیها و ورزشکاران و نیکمنشان اعمال و صفات و هنرنماییهای پسنديده و مردانه خود را ظاهر نموده، جوانان و ملعبهجویان بازیهای گوناگون مورد علانه را از قبیل گل بازی و ترنابازی و امثال آن را به منصه ظهور رسانیده، الواط و رنود و بداندیشان وقایح اعمال و رفتار خویش را جهت هم به تعریف و توصیف آورده، خلاصه مأمن و ماوایی که صاحب هر سلیقهای نهایت خواسته و غایت دلخواه خویش را میتوانست از آن به دست آورد، تا که چه از آن به دست آورده، آهن ربا میل آهن، یا کهربا تمنای کاه نموده، طبع و طینت چه کسی چه از آن نورافشانیها و دهان درانیهای عوعو سگان تحصیل بکند. همچنین قهوهخانه به جای هر محل و مکان تفریح و سرگرمیشان، به جای کافه و طربخانه، عزاخانه، رستوران و بار و کاباره و تئاتر و سینما و هرچه و هر چه مثل آن، مرکز خوش و بش و معارفه و محاوره و گفت و شنید، مرکز بازی و عیش و سرور لذت پسندان، آشتی کنان، رتق و فتق امور، تصفيه تسویه کار ورشکستگان، استراحت و خواب و خوراک، عشقبازی مثل پرندهبازی و هرچه مثل آن قرار و مدار، حساب و کتاب، یعنی خانه دوم افراد و مکانی که هر غم و ناراحتی خود در آن برطرف و هر معضل و مشکل خویش به کمک یاران در آن به فیصله آورند و کل خواستههایشان در آن جمع شده بود و به همین خاطر هم بود که در میان تمام اماکن کسب و کار، تنها قهوهخانه بود که به تمام وسایل و اسباب سرگرمی و رفع حاجت مجهز شده. اماکنی معادل تا چند هزار متر مربع مساحت برای زمستانی، تابستانی خود در بر گرفته بود. گزیده ی کتاب: شرح زندگانی من / عبدالله مستوفی در اوائل سن تمیز من، چای رسم نبود. صبحهای تابستان و پائیزمیوه میخوردند و در زمستان ميوه خشك و مربا جای میوه تر رامیگرفت که با نان و پنیر مصرف میکردند. یا گاهی در زمستان شیر گرم با شکر جانشین میوه و مربا میشد. عقلشان به خوردن تخم مرغ نیم بند آنهم در پوست ، به هیچ وجه نمیرسید. این دوره بزودی سپری شده چای صبح و عصر جای میوه و مربا وخرد و ریز دیگر را گرفت. با وصف این یکی دو ساعت از روز گذشته برای ما بچهها میوه ای حاضر میکردند. تنقل عصر و شبچره زمستانی بازهم ميوه خشك و آجیل بود. یا گاهی گز وشیرینی های دیگر هم ضمیمه میشد که به ما بچه ها با زیادی میلی که باین قسمت آخری داشتیم سهم کمتر میدادند، زیرا معتقد بودند که شیرینی زیاد برای بچه ها گلو درد میآورد . گزیده ی کتاب: ایران و ایرانیان / سمویل گرین ویلر بنجامین / حسین کردبچه حالا دوباره برگردیم به مسافری که تازه وارد تهران شده است ، پس از چند ساعت معامله و خرید و فروش وچانه زدن در بازار کم کم ظهر نزدیک شده و گرمای هوا شدت پیدا می کند ، وقت آن است که ناهار بخورد و کمی استراحت کند، غذای ظهر طبقات متوسط ایران سبک و مختصر است و تشکیل میشود از کمی نان و انگور و انجیر و یا خربزه با پنیر و بعد از آنها یک یا چند فنجان چای و بالاخره یک قلیان . بعدهم نوبت خواب و چرت میرسد. ایرانیها از غنی تا فقیر عادت دارند که بعد از ظهر استراحت کنند و در فصل تابستان در ساعات بعدازظهر همه شهر به خواب میرود و کوچهها و خیابانها به کلی خلوت میشود ، چند ساعت بعد که خورشید به طرف مغرب رفت تهرانیها از خواب بیدار شده و قبل از هر چیز به نماز ظهر و عصر میایستند. پس از خواب یک قلیان دیگر تهرانیها را سرحال میآورد ، هوا کم کم خنک شده و نوبت دو سه ساعت کار میرسد نزدیک غروب دست از کار میکشند و مردان طبقه متوسط واعیان در حالی که تسبیحی در دست دارند و دو سه نفر از دوستان یا ملازمان آنها را همراهی میکنند عازم خیابانهای اصلی جنوبی شمالی شهر – که تفریحگاه مردم بشمار میروند – میشوند خورشید آخرین اشعه خود را به بام خانهها میفرستد ولی در این خیابانها به علت وجود درختان بزرگ ، از آفتاب خبری نیست و سایه است . سقاها با مشگهائی که به دوش دارند خیابان را آب پاشی میکنند و هوا خنک میشود . اشعه سرخ رنگ خورشید بر قلههای کوههای شمیران میتابد و در طرف شمال شرقی قله پرازبرف دماوند در زیر آخرین انوار خورشید میدرخشد و از دور بر تهران و جلگههای اطراف آن نظاره میکند. مردان تهرانی در این خیابانهابه آهستگی و باوقار ومتانت قدم زده و بایکدیگر صحبت میکنند. قباهای بلند و ریشهای انبوه و شانهکشیده وکلاههای پوستی یا عمامههایشان به آنها وقار خاصی میبخشد ، قدم زدن در این خیابانها بدون مزاحمت هم نیست و درشکهها و کالسکههائی که به سرعت میگذرند با کالسکه چیها و درشکهچیهای خشن و بیتربیت آرامش را بهم میزنند ولی صبر و تحمل مردان تهرانی هم زیاد است . و در این ساعات چایخانههای تهران پرازجمعیت هستند برای خارجیها شاید تعجبآور باشد که نوشابه و آشامیدنی مورد علاقه ایرانیها، چای است نه قهوه ، ولی در کشورهای عربی همسایه ایران قهوه صرف میکنند البته در تهران قهوهای که به شیوه ترکها تهیه میشود مصرف دارد ولی آنچه که عموم ایرانیها مینوشند چای است ایرانیها، چای رابمقدار زیاد و آنهم بدون شیر ولی با قند و شکر زیاد که بصورت یک نوع شربت در میآید ، صرف میکنند و برای تنوع در چای خود آب لیمو یا نارنج میریزند. عادت ایرانیها به مصرف چای ، نتیجه ارتباط تجارتی میان ایران و چین درفرون گذشته است . در تهران چای خانهها زیادند و در هر محله و خیابان چایخانههای متعددی برای طبقات مختلف وجود دارد که همه آنها برای استراحت و صحبت واختلاط مردان است. در بخشی از چایخانهها رقاصهائی هم وجود دارند که مشتریان را سرگرم میکنند. مطابق مقررات موجود فقط رقاصان مرد می توانند در قهوه خانهها برقصند و زنان رقاصه در حرمسراها موجبات سرگرمی را فراهم میکنند. رقاصان مرد را از دوران کودکی برای این شغل تربیت و آماده میکنند. آنها موهای خود را مانند زنان بلند میکنند و ریش خود را هم از ته میتراشند و با رقص شہوتانگیز مشتریان چایخانه را حالیبهحالی میکنند. چیزی که یک خارجی را در این چای خانهها بیشتر از رقص سرگرم میکند، شعرخوانی نقالان است . این نقالها غزلیات عرفانی حافظ را با آواز خوش میخوانند و یا اشعار حماسی فردوسی شاعر بزرگ ایران را با حرکات و صدای مخصوصی دکلمه میکنند. گاهی اوقات هم قصههای هزار و یک شب را در چایخانهها برای مشتریان میگویند این قصهها از نظر آنکه صحنههای مختلف زندگی مشرق زمین را مجسم میکنند ، جالب بنظر میرسند. مسافر تازه وارد اگر در همین ساعات به گردش در خیابانهای تهران ادامه دهد، جمعیتی را مشاهده خواهد کرد که در وسط خیابان به تماشای رقص میمون ایستادهاند که با آهنگ دایره زنگی لوطی حرکات مضحکی را میکند میمون وحیوانات اهلی مشابه آن که با حرکات و مسخرگیهای خود موجبات سرگرمی انسانهارا فراهم میکنند، گرچه پاداش کامل شیرینکاریهای خود را دریافت نمیکند ولی مثل آن است که خوب احساس کردهاند به وظیفه مهمی را از نظر تفریح انسانها به عهده دارند و این وظیفه راهم به خوبی انجام میدهند. در گوشه دیگری از خیابان ، شیر پیر مادهای دیده میشود که آن را زنحیر کردهاند و حیوان ناتوان وگرسنه از فرط ضعف از جای خود نمیتواند تکان بخورد و حتی جواب شوخی بچهها را با یک غرش هم نمیدهد. مراسم دیگری که در این مواقع در تهران انجام میشود مراسم کشتی و تمرین پهلوانان در زورخانههای شهر است. پهلوانان با به دست گرفتن میل و پرتاب آن – که در این کار ایرانیها استادی زیادی دارند – ورزش میکنند و بعد دو به دو کشتی میگیرند. صادق هدایت کافه پارس در لاله زار گزیده ی کتاب: قهوه خانه و قهوه خانه نشینی در ایران / علی بلوکباشی قهوه خانه نشینی نخستین پدیدۀ اجتماعی بود که در جامعۀ شهری ایران شکل گرفت و مردان را از محیط خانه و کارگاه به فضای بیرون از خانه و محل عمومی جذب کرد. در آغاز افرادی از گروه های ادیب و شاعر و نویسنده برای تبادلافکار و عرضۀ دستاوردهای ذوقی خود و تبادل اطلاعات سیاسی، اجتمای و پاره ای سرگرمی های دیگر در قهوه خانه ها جمع می شدند. رفته رفته با نوسعه قهوه خانه در شهرها کاربری ان فراگیرتر شد و جامعیتی بیش تر یافت و افراد از گروه های اجتماعی گوناگون، به ویژه گروه های شغلی و اصناف به آن روی آوردند و قهوه خانه ها را پاتوغ خود کردند. کتاب: در قدیم هر پدیده و نهادی که در جامعه های ایرانی بنیاد می گرفت، سازگار و متناسب با نظام های اجتماعی و اقتصادی و نهادهای فرهنگی و دینی ما عمل می کرد. قهوه خانه همچون یک نهاد اجتماعی-فرهنگیِ نقش منددر جامعه های سنتی شهرهای ایران عمل می کرده و در طول حیات چند صدسالۀ خود، در هر زمان و دوره، و به اقتضای اوضاع اجتماعی هر شهر و دیاری با مردم جامعه و فرهنگ مردم ارتباط داشته و همراه با گرایش ها و اعتقادات مذهبی مردم فعالیت می کرده است. قهوه خانه ها عموما همراه و همگام با آرمان ها و گرایش های عامّۀ مردم جامعه حرکت می کردند و برنامه های فرهنگی- هنری خود را مطابق با سال شمارهای ایرانی- اسلامی و روزهای عید و عزا در سال تنظیم و تدوین می کردند. نقش مذهب در فضای قهوه خانه بسیار پررنگ بود و قهوه چیان به اجرای اعمال مذهبی در ایام سوگواری سخت باور داشتند. برخی از قهوه خانه داران در ماه های سوگواری محرم و صفر، به ویژه در روزهای شهادت و رحلت پیشوایان و بزرگان دینی، قهوه خانه های خود را همچون تکیه و حسینیه سیاه می بستند. تعظیم و تکریم ایام عزاداری های مذهبی و مشارکت با مردم در سوگواری ها از اصولی بود که در ماده ای خاص در اساسنامۀ صنف قهوه چی گنجانده شده بود. در ماه رمضان، قهوه خانه ها را روزها می بستند و هنگام افطار می گشودندو تا سحرگاه باز نگه می داشتند. در شبهای اعیاد مذهبی به ویژه شب میلاد امام زمان(عج) و میلاد حضرت امیرالمومنان علی (ع)، قهوه خانه ها را آذین می بستند و چراغانی می کردند و برخی از آنها هم مجالس بزم و شادی راه می انداختند. قهوه خانه افزون بر نقش خود در برقرار کردن ارتباط میان اهل هر پیشه و صنف با هم و افراد هر صنف با صنف های دیگر، زمینه را برای تماس مردم با نیروهای کار نیز فراهم می کرد. این نهاد مرکز تجمع بزرگان و جای بحث و گفت و گو، مشاوره و تصمیم گیری دربارۀ امور جاری محله و رفع مشکلات خانواده ها بود. به هنگام رویدادهای سیاسی در جامعه و قیام مردم در جنبش ها و نهضت های اجتماعی و سیاسی، قهوه خانه ها نقش فعال و موثری در آگاه کردن مردم و برانگیختن آنان به سود یا زیان دسته ای و گروهی خاص داشتند. نهاد قهوه خانه نقش برجسته ای نیز در پیدایش و رشد دو مکتب هنری – مردمی در فرهنگ ایران داشته است. یکی از این مکاتب، مکتب ادبی- هنری نقّالی و شاهنامه خوانی بود و مکتب دیگر هنر صورت پردازی از مضامین داستان های حماسی شاهنامه و داستان نامه های مذهبی از زبان شاهنامه خوانان و داستان سرایان بود. بعدها این نوع صورتگری به مکتب یا شیوۀ «نقاشی قهوه خانه» شهرت یافت. این دو شیوۀ هنر کلامی و تجسمی نقّالی و نقاشی، تاثیر چشمگیر و عمیقی در نگه داشت و توسعۀ ارزش های فرهنگ سنتی در میان تودۀ مردم جامعۀ ایران گذاشت. در کنار نقش مثبت و تاثیرگذار نهاد قهوه خانه در حفظ و اشاعه فرهنگ ملی، قومی و مذهبی و آفرینش و پرورش برخی جلوه های هنری در جامعه، شماری از قهوه خانه ها نقش منفی و ویرانگری هم در رواج بزه های اجتماعی در جامعه داشتند و با فراهم کردن تریاک و وسایل و بساط تریاک کشی، قمار و عیاشی برای مشتریانی خاص، عملا در توسعۀ استعمال مواد مخدر و مسکرات در میان مردم، به ویژه قشر کارگران شهرهای مختلف سهیم بودند. قهوه خانه هایی نیز پاتوغ دسته هایی از اراذل و اوباش و چاقوکشان، دزدان، جیب بران و قماربازان بودند. با گسترش ارتباطات تجاری، صنعتی و فرهنگی ایران با کشورهای اروپایی و پیدایش پدیدۀ کافه و کافه نشینی به تقلید اروپاییان در نخستین دهه های سدۀ چهاردهم هجری، در تهران و شهرهای بزرگ دیگر ایران، جمعی روشنفکر از طبقات مختلف زن و مرد، نویسنده و شاعر، هنرمند و افرادی از رده های مختلف ادارات و سازمان ها برای گذراندن اوقات فراغت به کافه جذب شدند. هرچند کافه محلی عمومی و برای همۀ گروه های سنی و جنسی بود ولی در واقع و عمل، به اقشار خاصی از لایه های اجتماعی اختصاص یافت. پذیرش کافه نشینی برای کسانی که با فرهنگ قهوه خانه انس و الفت گرفته بودند دشوار می نمود. فرهنگ کافه نشینی پاره ای از فرهنگ این مردم به شمار نمی آمد و برای آنها عنصری بیگانه و بی هویت و پیوستن به آن ناگوار بود. کافه نشینی برای قهوه خانه روها و با شیوۀ زندگی آنها همان اندازه در تضاد بود که قهو خانه نشینی برای روشنفکران و راه و رسم زندگی تجدد گرای آنان. گزیده ی کتاب: نمایش در ایران / بهرام بیضایی از نمایشهایسنتیدر هنرعامه، خیمهشببازی است که در ایران پیشینۀ بسیار دراز دارد و درگذشته با نامهای گوناگون، از جمله «لعبتبازی»، «شببازی» و «پهلوان کچل» شهرتداشته است. درتهران نخستین جایگاهنمایش خیمهشببازی قهوهخانهها بودهاند. کمکم دستههایی از تقلیدچیان و بازیگران و مطربان که بیشتر در اصفهان و شیراز فعالیت میکردند، به تهران آمدند و در قهوهخانهها پاتوغ گرفتند…در برخی از قهوهخانههای بزرگ و معتبر تهران، مانند قهوهخانههای زرگرآباد، در میانۀ خیابان چراغ برق، قهوهخانۀ قنبر در ناصریه و قهوهخانۀ کریمآباد، بر روی تختی که مانند سکوی تکیه در فضای قهوهخانه ساخته بودند، دستههای تقلیدچی تقلید درمیآوردند. در این قهوهخانهها دستههای تقلید ــ که هر یک از چند بازیگر تشکیل یافته بود ــ در نقش سیاه، حاجیبازاری، سلطان، ارباب و دهاتی ظاهر میشدند و همراه با ساز و ضرب و مطربها نمایش میدادند و در این اواخر برخی به روش متجددان بلیط برای تماشا میفروختند… در برخی از قهوهخانههای بزرگ و معتبر تهران، مانند قهوهخانههای زرگرآباد، در میانۀ خیابان چراغ برق، قهوهخانۀ قنبر در ناصریه و قهوهخانۀ کریمآباد، بر روی تختی که مانند سکوی تکیه در فضای قهوهخانه ساخته بودند، دستههای تقلیدچی تقلید درمیآوردند. در این قهوهخانهها دستههای تقلید ــ که هر یک از چند بازیگر تشکیل یافته بود ــ در نقش سیاه، حاجیبازاری، سلطان، ارباب و دهاتی ظاهر میشدند و همراه با ساز و ضرب و مطربها نمایش میدادند و در این اواخر برخی به روش متجددان بلیط برای تماشا میفروختند در برخی از قهوهخانههای بزرگ و معتبر تهران، مانند قهوهخانههای زرگرآباد، در میانۀ خیابان چراغ برق، قهوهخانۀ قنبر در ناصریه و قهوهخانۀ کریمآباد، بر روی تختی که مانند سکوی تکیه در فضای قهوهخانه ساخته بودند، دستههای تقلیدچی تقلید درمیآوردند. در این قهوهخانهها دستههای تقلید ــ که هر یک از چند بازیگر تشکیل یافته بود ــ در نقش سیاه، حاجیبازاری، سلطان، ارباب و دهاتی ظاهر میشدند و همراه با ساز و ضرب و مطربها نمایش میدادند و در این اواخر برخی به روش متجددان بلیط برای تماشا میفروختند گزیده ی کتاب: قهوه خانه های ایران / علی بلوکباشی قهوهخانه و زورخانه دو نهاد اجتماعی ـ فرهنگی مهم در ترغیب و جذب مردان به گرد آمدن به دور هم و ایجاد سرگرمی برای آنها با ابزار و وسایل ویژۀ فضای این دو نهاد بود. مردان جوان تا میانسالی، گاهی هم کهنسالی به زورخانه میرفتند و ساعاتی از بامداد یا شام را در فضای آن به عملیات ورزش زورخانهای و کشتیگیری میگذراندند. مردان شبها به قهوهخانههای محل میرفتند و با نشستن دور هم و نوشیدن چای و کشیدن قلیان و گفت و گو با هم و پرداختن به برخی بازیهای قهوهخانهای خستگی کار روزانه را از تن بیرون میکردند. قهوهخانه و زورخانه دو نهاد پیوسته و نزدیک به هم بودند که در فضای آکنده از خصایل پهلوانی و سلحشوری آنها، با آوای مرشد و نقل نقّال شاهنامهخوان رفتار و اخلاق پهلوانی و جوانمردی به مردان زورخانهرو و قهوهخانهنشین آموخته میشد نقاشیهای عامیانۀ معروف به «نقاشی قهوهخانه»، شیوهای خاص از هنر نقاشی در حوزۀ هنرهای عامه و مردمی است که در قهوهخانههای تهران شکل گرفت. خاستگاه و زمینهساز این هنر نقاشی سنت کهن قصهخوانی و مرثیهسرایی و تعزیهخوانی در ایران و ایمان نقاشان بیاستاد و معلم بوده است. نقاشیهای قهوهخانه یک نوع نقاشی ذهنی و خیالی و متکی بر احساس و برداشتهای هنرمند از بنمایههای داستانهای حماسی و ملی ایرانیان در شاهنامه و داستانهای مذهبی و واقعههای تاریخی روز عاشورا در صحرای کربلا ست دورۀ رونق و شکوفایی این شیوۀ هنری نقاشی عامه در عصر قاجار، بهویژه در سالهای آخر دورۀ قاجاریان و دورۀ پس از آن بوده است. در این زمان از میان نقاشان ساختمانی و نقشپردازان روی کاشی و گچ که پاتوغ در قهوهخانههای تهران داشتند و اوقات بیکاری را پای صحبت نقالان و شاهنامهخوانان و مرثیهسرایان و تعزیهخوانان میگذراندند، تنی چند به عشق قهرمانان حماسهساز داستانهای شاهنامه و حماسهسازان عاشورا کار نقاشی ساختمان را رها کردند و به نگارگری واقعههای مذهبی و ملی روی بوم و دیوار پرداختند در آثار نقاشیهای عامیانۀ قهوهخانهای نشانههایی از ناآگاهی تاریخی از تاریخ رویدادهای تاریخ حماسی ملی و مذهبی وجود دارد. در این آثار، هنرمندان آگاهیهای خود را از زبان نقالان و مداحان و تعزیهخوانان همراه با انباشتههای ذهنی و برداشتهای خود از تاریخ و زندگی قهرمانان اسطورهای، حماسی و تاریخی نشان میدهند. بنا بر نظر صادق تبریزی (ص 50) عدم رعایت علم مناظر و مرایا (پرسپکتیو) و عدم رعایت اندازه و مقیاس اینگونه نقاشیها را با تفاوتی اندک در زمرۀ نقاشیهای «نائیف1» (شیوۀ نقاشی سادۀ نقاشانِ «مکتبندیدۀ» فرانسوی، نک : مرزبان، 94) قرار میدهد. هنرمندان نقاشیهای عامیانۀ قهوهخانهای با آنکه به رمز و رازها و فنون نقاشی رسمی واقف نبودند، اما از سر خلوص نیت و دلباختگی به فرهنگ ملی و خاندان نبوت و عشق به تولید و تکثیر، این نقاشیهای هنری را پدید میآوردند یک جریان فرهنگی با پیشینۀ بسیار کهن در ایران داستانگزاری یا نقل داستان بوده است. بخشی از میراث فرهنگ و ادبحماسی وملی و قومی و مذهبیایران از زبانداستانگزاران یا نقالان در میان تودۀ مردم ایران انتشار و رواج یافته است.درگذشته نقالان معمولاً در فضاهای عمومی و میدانها و سرگذرها قصه و نقل میگفتند. با شکلگیری قهوهخانهها، نقالان به این مکانها روی آوردند و در آنها پاتوغ گرفتند و به نقل داستانهای حماسی شاهنامه، اسکندرنامه و حماسهها و واقعههای تاریخی ـ افسانهای و دینی ـ مذهبی مانند حمزهنامه پرداختند و اخلاق و روحیۀ پهلوانی و جوانمردی را به مردم بیسواد و کمسواد از هر قشر و صنف انتقال میدادند. شماری از این نقالان با فن موسیقی آشنا بودند و سازی هم مینواختند و با صدای خوش آواز میخواندند. در تهران نقالان برجستۀ بسیاری در قهوهخانههای معتبر و مشهور نقالی میکردند، مانند مرشد عباس ظهیری، ملقب به «بُرزو»، که از پیشکسوتان هنر نقالی بود. او از اصفهان به تهران آمد و در قهوهخانۀ قوامالسلطنه و قهوهخانۀ حاج قاسم در میدان شوش اسکندرنامهخوانی میکرد. یکیدیگر از نقالان نامدار، استاد غلامعلی حقیقت از ورزیدهترین نقالان شاهنامهخوان بود که به «آخوند نقالها» معروفیت داشت. او 40 سال تمام در قهوهخانۀ «آقا حسین» در بازارچۀ قوامالدوله شاهنامه میخواند. حاج حسین بابامشکین، غلامحسین معروف به «غول بچه»، درویش مرحب و مانند آنها نیز از داستانگزاران برجسته در تهران بودند گزیده ی کتاب: ادبیات عامیانه ایران / محمد جعفر محجوب پیش از آن که وسایل جدید تفریح و سرگرمی در ایران راه یابد و سینما و تئاتر و کافه قنادی و کافه رستوران به تقلید مردم اروپا در پایتخت و دیگر شهرها به وجود آید مردم محلهای دیگری برای گذرانیدن وقت و سرگرمی داشتند. تکیهها، مجلسهای روضه و تعزیهخوانی، جاهایی بود که مردم وقت اضافی خود را در آنها میگذرانیدند. به جای کافههای فعلی قهوه خانههای بزرگی در محلههای مختلف تهران وجود داشت که مساحت آنها گاه به چند صد بلکه چند هزار متر مربع میرسید و محلی تکیه مانند را تشکیل میداد و بسا اتفاق میافتاد که در روزهای سوگواری همین قهوه خانه را سیاه میبستند و در کنار آن منبری میگذاشتند و روضه میخواندند. در آن دوران هنوز سم خانومانسوز تریاک نیز رواج نیافته و استعمال آن عام و علنی نشده بود و در کمتر قهوه خانهای بساط تریاک یافت میشد. این قهوه خانههاگاه به صنفهای مختلف اختصاص داشت و این امر تا چند سال پیش نیز مراعات میشد. مثلا در خیابان چراغ برق کوچهی امیندربار قهوه خانه بزرگی است که گویا هنوز تعطیل نشده است. این قهوه خانه به قهوهخانهی حاجآقاعلى شهرت داشت و مرکز کارگران درودگر و ارهکش بود.. معماران و بناها و کارگران فنی ساختمانی در قهوهخانهی معروف قنبر در انتهای خیابان ناصر خسرو گرد میآمدند و هنوز هم میآیند و هر صنف دیگر مانند نانوا و قصاب و کفاش و شیروانی ساز و خرپاکوب و نقاش ساختمان نیز قهوه خانه یا قهوه خانههایی خاص خود داشتند. بعضی قهوه خانهها مختص مردم شهرستان خاصی بود. مثلا اراکیان مقیم تهران در قهوهخانهای موسوم به قهوه خانه ی پنجه باشی در خیابان ناصرخسرو نزدیک شمس العماره میآمدند و هر تازه وارد اراکی میتوانست همشهریان خود را در این پاتوق ببیند و پیامهایی که از دیار خویش آورده بود بگذارد و اگر احتیاجی داشت رفع کند. این قبیل مراکز، با نیازمندیهای آن روزگار بسیار سازگاری داشت و تمام پیشه وران خود را نیازمند رفتن به قهوه خانه میدیدند. در این گونه قهوه خانهها کارفرمایان برای استخدام و دعوت کارگر و کارگران بیکار برای به دست آوردن شغل فراهم میآمدند. شبهنگام پس از دست کشیدن از کار، کارگر و کارفرما به قهوه خانه میرفتند و به حساب و کتاب خویش میرسیدند و گاهی گفتگوهایی درباره ی مسائل خصوصی تر زندگی خویش نیز میکردند. گرداگرد دیوار این قهوه خانهها به بلندی یک متر و گاه یک متر و نیم از کاشیهای مزین به تصویر خیالی شاهان داستانی و تاریخی ایران (مانند کیخسرو و جمشید و هوشنگ و اردشیر و اردوان و نرسی و انوشیروان) پوشیده شده و سکویی به بلندی یک صندلی با نیمکت در سراسر محیط قهوه خانه ساخته بودند. هرگاه مشتریان تمام سکوها را اشغال میکردند روی نیمکتهای دراز پایه آهنی که بسیار ساده ساخته روبه روی سکوها نهاده شده بود، مینشستند و چای مینوشیدند و گفتگو میکردند. در قهوه خانه گروههای مختلفی گرد میآمدند که هیچ کدام به دیگری کاری نداشتند و گرم کار خود بودند و گاه دستهای از آنان مطربان دورهگرد را نیز دعوت میکردند و مجلس رقص و آواز و سماع و سرود ترتیب میدادند، بی آنکه دیگران به کار آنان توجهی داشته باشند. برای سرگرمیدر شبهای دراز زمستان نقال در قهوه خانه نقل میگفت. پیش از این بیشتر نقالها از روی کتابهایی مانند رموز حمزه و اسکندرنامه و حسین کرد و خاورنامه که جنبهی دینی و مذهبی داشت (در اسکندرنامه اسکندر را ذو القرنین لقب داده و پیامبر معرفی کردهاند) و خاصه درباره ی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب در آنها بسیار غلو شده بود نقل میگفتند و شیرینکاریهای مهتر نسیم عیار و مهتر برق و مهتر عمرو را با شاخ و برگ فراوان و آب و تاب بسیار باز میگفتند (بعدها شاهنامه جای تمام این کتابها را گرفت) و گاه بازی شاه و وزیر میکردند این بازی در عرف عام معروف به ترنابازی است و اکنون نیز در بعضی قهوه خانههای جنوب شهر رایج است. سخنوری اما در شبهای ماه رمضان، مردم و خاصه پیشهوران تمام وقت خود را از بعد از افطار تا هنگام خوردن غذای سحر و خواندن نماز صبح در قهوه خانه میگذراندند و بیدار مینشستند. در این شبها قهوه خانهها رونق و جلوهی دیگری داشت و در قهوه خانه با مراسمیخاص و بسیار جالب سخنوری میکردند. در آخرین شب ماه شعبان، کسی که متصدی سخنوری در قهوه خانه بود اثاثه خود را بدان جا میآورد و مشغول «پوست کوبیدن» میشد. اساس این سخنوری عبارت بود از یک سردم و مقداری پوست ببر و پلنگ و آهو و اگر قافیه تنگ میشد، پوست گوسفند و علامت صنفهای مختلفی که باید به دیوار قهوه خانه کوبیده شود و در جای خود به شرح آن خواهیم پرداخت و مقداری از «وصلههای درویش، مانند رشته و کشکول و تبرزین و مطراق و شاخ نفیر و ارهی پشت نهنگ و سنگ قناعت و جز آن. همان روز مراسم پوست کوبیدن پایان مییافت و از نخستین شب ماه رمضان در قهوه خانه سخنوری آغاز میشد و تا پایان این ماه ادامه مییافت. مردمیکه بسیاری از آنان سواد خواندن و نوشتن نیز نداشتند چندین هزار بیت شعر فارسی و بحر طویل و معما و لغز و مسمط و غزل و قصیده و رباعی و مرثیه و حمد و نعت میخواندند و گروهی دیگر که تعدادشان زیادتر و باسواد در میانشان کمتر بود، با ولعی آمیخته به اعجاب و تحسین به هنرنمایی و سخنگویی خوانندگان گوش فرامیداشتند و دهانشان از تعجب باز میماند و چون به خود میآمدند میدیدند شب به پایان آمده و هنگام سحری خوردن فرارسیده است. سخنوری در ماه رمضان، یکی از رایج ترین مراسمیبود که تا سی سال پیش در بسیاری از قهوه خانههای تهران برگزار میشد. اما امروز، ظاهرا در تهران بیش از یک جاسخنوری وجود ندارد و خوانندگان قدیمی(سخنوران بین خودشان سخنور را خواننده میگویند) هر یک به کنجی خزیده و دست و دلشان از کار بازمانده است و جوانان نیز نه محیطی مساعد برای این کار مییابند و نه (جز عده ای انگشت شمار) رغبتی بدان نشان میدهند و میتوان حدس زد که تا چند سال بعد این رسم کهن به کلی از میان برود و اثری از آن برجای نماند. امروز برای ما حتی نام «سخنوری» تازگی دارد. اما چندی پیش که تهران هنوز یک دهم وسعت فعلی را نداشت، در نزدیک به پنجاه قهوهخانه این مراسم برگزار میشد و بسیاری از آن قهوه خانهها هنوز هم باقی است و شهرت خود را حفظ کرده است.ا در هر یک از این قهوه خانهها هر شب نزدیک به بیست نفر خواننده گرد هم میآمدند و سخنوری میکردند و گاه خوانندههای یک محل، با جماعتی از اهل محل و چراغهای متعدد با سلام و صلوات به قهوه خانهی محل دیگر میرفتند، و مردم آن محل به استقبال ایشان میآمدند و با احترام تمام به قهوه خانه شان میبردند و مبارزه بین دو گروه آغاز میشد. آنچه در این مراسم بسیار جالب است، این که هیچ یک از این خوانندگان شغل خود را سخنوری قرار نمیداد و از این بابت پولی نمیگرفت (به جز خواننده ای که سردم بسته بود و او هم پولی را که دریافت میداشت به عنوان کرایهی «اثاث» بود و با این همه او نیز شغلی دیگر داشت. این خوانندگان با شور و هیجانی عجیب در تمام سال به حفظ کردن شعرها و سؤال و جوابهای مربوط به این کار مشغول بودند و از کارگران ساده گرفته تا استادکاران بسیار ورزیده و مجرب به این کار علاقه نشان میدادند و آن را فضیلتی برای خود میپنداشتند. سخنوران تشکیلات مسلکی خاص نیز برای خویش دارند و تمام ایشان درویشاند و سرسپردگان سلسلهی خاصی از متصوفه هستند که بین خود آنان به سلسلهی عجم معروف است. از خصایص آنها این است که باید شغلی داشته باشند و سؤال کردن و پرسه زدن را (جز در موارد بسیار معدودی آن هم به دستور مرشد خود) پیشه نگیرند. لباس آنان نیز مانند مردم عادی است و هیچ گونه علامتی مانند شارب و گیسو گذاشتن و کفن پوشیدن ندارند. گزیده ی کتاب: یادنامه جلال آل احمد / علی دهباشی / بهروز دولت آبادی سفر به تبریز/ بهروز دولت آبادی اردیبهشت سال ۴۶ بود. جلال با دکتر ساعدی آمدند تبریز… دوست عزیزمان صمد هم بود. ناهار رسید، جلال میل داشت در قدیمیترین جا ناهار بخوریم که رفتیم به بوهچی بازار (بورکچی بازار) خدمت حاجی علی که قدیمیترین چلوپز شهر میباشد… از قاشق و چنگال خبری نیست… به راحتی و با اشتهای کامل ناهار خوردیم”۲ آل احمد و دوستان بعد از ناهار در رستوران حاج علی (این غذاخوری امروزه نیز همچنان در انتهای بورکچی بازار تبریز دایر میباشد) به پیشنهاد دوستان تبریزی به قهوه خانه مشهور و پر رونق تبریز که در ایکی قاپیلار بازار بود، میروند بعدش بچهها پیشنهاد کردند که به قهوه خانه میتچیلار برویم. جلال بی درنگ قبول کرد. بین راه از اوضاع و احوال قهوهخانه کلی برایش تعریف کردیم اینک ما برایشان شکار خوبی بودیم. اول جلال سلام کرد… مرشد که در صدر مجلس نشسته بود (منظور از مرشد کسی است که در متلک گویی و شوخی حریف ندارد) روی به یارانش کرد و گفت: بلی… آقایان مفت خورها آمدند! خداوند به خانعلی رحمت کند. خوب یک عده را به نان و نمکی رساند… . نمیدانم از کجا فهمید که ما معلمیم… مرشد در حالی که چشم از جلال برنمیداشت، زیر لب حرفهایی میگفت و با سرش تصدیق میکرد. بعد به یارانش گفت: قیافه را میبینید، حیف، صد حیف، آقا تو مال کجایی؟ جلال: فلان جا (جلال برایمان گفته بود که هر چه میگویند برایش بگوییم) مرشد: از کجا فرار کردهای. جلال: از پایتخت شما؛ که همگی با صدای بلند خندیدند… دقت کنید قیافه آقا را… جلال میخندید و میگفت خوبه. مرشد: حیف… چقدراین ور و آن ور دویدیم، حتما تو بدشانسی، اگر دو سه ماه پیش ماه محرم میآمدی، دو سه هزار تومانی عایدت میشد. هیئت عزاداری دوه چی ] یکی از محلات قدیمیتبریز[ در جست و جوی همچون قیافهای بود که شمرش سازد. یکی از یاران به مرشد: اگر آقا را داشتیم بی یزید نمیماندیم که همگی زدند زیر خنده … جلال خیلی خوشش آمده بود. شبش آمدیم پای ساز و عاشق خوانی سفر بعدی جلال به تبریز پنج، شش ماه بعد در زمستان بود که از مغان میآمد. این بار هم مثل سابق جلال، جلالی به آذربایجان داد. دراین سفر باز هم از بیشتر نقاط شهر دیدن کرد. قهوه خانه میتچیلار تکرار شد و قهوه خانه عاشیقلار اضافه گردید. قهوه خانه میتچیلار که رسیدیم مرشد کس دیگری بود… تا نشستیم مرشد رو کرد به یارانش و گفت بچهها با ادب باشید، میهمان آمده- جلال مثل گذشته نبود که آرام بنشیند. دلش میخواست که زیاد سر بسرش گذارند. جلال رو کرد به مرشد و گفت: امسال هم زمستان برایتان خوش میگذرد چرا که باران در بهار و تابستان خوب باریده. مرشد منظورش را نفهمید، بعدش متوجه مطلب شد و گفت: بابا ول کنید اگر عقل داشت دراین سرما اینجا چکار میکرد … بعد جلال قلیانی خواست. قلیان را با چایی تازه دم آوردند. هی پک میزد. ولی از دود تنباکو خبری نبود. آخر مردی که قلیان آورده بود، به دادش رسید. بعد معلوم شد که به جای تنباکو تفاله چای را پر کردهاند و جماعت زدند زیر خنده. گزیده ی کتاب: سفیر زیبا / ایون گرس / علی اصغر سیدی هر غروب در گوشهای از میدان، پیرمردی به نام «حبیب» برنامۀ خود را آغاز میکرد. انبوهی از مردم، برای شنیدن قصههای او به آن میدان میآمدند. آنها همه، در گرد او چمباتمه زده و گوش تا گوش روی زمین مینشستند و با لذت تمام به سخنانش گوش فرا میدادند. حبیب معمولاً در حوالی غروب در جایگاه همیشگی خود حاضر میشد و بعضی از شبها از آثار شاعر بزرگ فردوسی، که افسانههایی از تاریخ ایران را به نظم کشیده است، و یا قسمتهایی از داستان ویس و رامین، که در حقیقت «تریستان و ایزوت» مشرق زمین است و یا از سعدی، که زیبائیهای سرزمینش را و نعمات و محاسن حیات را به بیانی بسیار ساده و گیرا توصیف نموده است، بیتهایی میخواند. مدفن حسین قوللر آقاسی در امامزاده عبدالله تهران مصیبت کربلا / حسین قللر آغاسی پایان نامه های وابسته: آداب و آیین های مردمی در قهوه خانه های ایران / نسیم محمدی آداب و آیین های مردمی در قهوه خانه های ایران / نسیم محمدی قهوه خانه / محمد حسین قره باغی پاردایم های نقاشی ایرانی در قرن 13 و 14 با تکیه بر نقاشی قهوه خانه / زهرا موسوی خامنه بررسی سند شناختی قهوه خانه ها از دوره ناصری تا پایان پهلوی اول / مریم صدیقی بازتاب مضامین حماسی شاهنامه فردوسی در نقاشی قهوه خانه ای / پرستو خدا پرست حقی نمایش قهوه خانه ای / نرگس ذکرعلی مقاله های وابسته: ادبيات قهوه خانه اي در اصفهان در عصر صفوي محمد جعفر یاحقی حوزه عمومی مکانی برای گفت وگو و نقد قدرت است که اولین بار آن را هابرماس به صورت نظری مطرح کرد و پیشینه اش را به سالن ها، قهوه خانه ها و دربار اروپایی رساند. این تصور که شکل گیر ی حوزه عمومی مختص غرب است، درست به نظر نمی رسد؛ زیرا در دورانی از تاریخ ایران نیز هم زمان با غرب، وجوهی از شکل های حوزه عمومی دیده می شود که در دورة صفویه به وجود آمده بود؛ اما مسیر تداوم و سیر آن در ایران و غرب به دلیل اوضاع تاریخی، سیاسی و اجتماعی متفاوت بوده است. این مقاله با روی کرد جامعه شناسی تاریخی و روش توصیفی- تحلیلی، در صدد اثبات این است که در غرب حوزه عمومی، یعنی نقد قدرت، از دربار آغاز شد و سپس به جامعه راه یافت؛ ولی در ایران بر عکس، نقد قدرت و گفت وگو درباره مسائل عمومی در جامعه و به ویژه قهوه خانه ها شکل گرفت و بعد به حوزه دربار انتقال پیدا کرد. هم زمان با تسلط قدرت حاکمه، نهاد مذهب (مذهب تشیع) توانست از راه های مختلف مانند یافتن عنوان مذهب رسمی کشور و گسترش مناسک شیعی، به قالب حوزه عمومی، یعنی جایی که در آن گفت وگو و نقد صورت می پذیرد، درآید. به این ترتیب، حوزه عمومی در ایران عصر صفوی تا پهلوی، در قالب حوزه عمومی مذهبی جلوه کرد و از دهه 1340 آمیختگی میان حوزه عمومی سیاسی و مذهبی رخنمون می شود. بررسی تطبیقی موضوعی و تکنیکی نقاشی درباری و قهوه خانه ای قاجار مهناز شایسته فر / فرزاانه خمسه بررسی مقایسه ای سرآغازهای حوزه عمومی در ایران و غرب: قهوه خانه و اهمیت تاریخی آن محمد جعفر یاحقی تاثیر متقابل هنرهای قهوه خانه ای و معماری قهوه خانه رستم نسیم غلامی / مجتبی انصاری هنرهای قهوه خانه ای نظیر نقالی و نقاشی قهوه خانه ای، در گذشته از اهمیت بسیاری برخوردار بوده اند. نکته مهمی که در مورد هنرهای مذکور قابل دریافت است تاثیر این هنرها بر معماری قهوه خانه است که تا کنون در مطالعات اندکی مورد توجه قرار گرفته است. از این رو نظر به اهمیت حفظ این هنرها به عنوان بخشی از میراث فرهنگی و هنری ایرانی از یک سو و اهمیت مطالعه این هنرها در بازشناسی فرهنگ و رسوم مردم در ادوار گذشته، هدف این پژوهش بررسی تاثیرات این هنرها بر معماری قهوه خانه (به عنوان فضای رشد و تعالی هنرهای قهوه خانه ای) قرار گرفت. پرسشهای اصلی پژوهش حاضر نیز بدین صورت تدوین شد: ویژگیهای هنرهای قهوه خانه ای چیست، رابطه بین هنرهای قهوه خانه ای با یکدیگر به چه صورت است و کدام ویژگی این هنرها بر معماری فضای قهوهخانه تاثیرگذار بوده است؟ لذا در همین راستا پس از ارائه مقدماتی از تاریخچه قهوه خانه در ایران و بیان نقش اجتماعی آن، هنرهای مذکور ارزیابی و شناسایی و ویژگیهای هر یک به صورت مجزا و در ارتباط با هم ارائه شد. سپس معماری قهوه خانه ای و ویژگیهای شاخص آن بیان شده و در نهایت این ویژگیها با معیار شاخصه های هنرهای قهوه خانه ای مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج پژوهش حاکی از تاثیرگذاری این هنرها بر معماری قهوه خانه و تاثیرپذیری آنها از این فضاست که به تفصیل در بررسی حاضر ارائه شده است. تاریخ قهوه خانه در ایران اشرف گرگانی تحلیلی بر تحول ذائقه ایرانی از قهوه به چای در عصر قاجار علی اکبر غندی / سهیلا ترابی فارسانی / احمد کامرانی فر قهوه خانه ی ایرانی از جمله مکان هایی است که در زمان های نه چندان دور، بنا به جایگاه خاصّ اجتماعی و فرهنگی خود، نقش بسیار مهمّی را در ایجاد ارتباط بیشتر بین هنرهای نقّالی (نقل) و نقاشی (نقش) ایفا نموده است. این پیوند هنری به ویژه پس از دوران قاجار در قهوهخانهها نمود بیشتری یافته، به گونهای که تاثیر بسیاری از روایتهای پهلوانی و دینی را بر تابلوهای نقاشی قهوهخانهای میتوان مشاهده کرد. روایاتی که گاه همراه با ذوقیات و بدیههگویی نقّالان بوده و به همان شیوه و حتّی با اغراق فراوانتری در تابلوهای نقاشی نمود یافته است. در این تحقیق که به شیوه توصیفی و تحلیلی صورت پذیرفته، تعدادی ازآثار نقاشان مشهور قهوهخانهای در فاصله زمانی پایان دوره قاجاریه تا پایان دوره پهلوی، مورد بررسی قرار گرفته و سعی گردیده تا به مهمترین سوالات این پژوهش، یعنی: روایتهای نقّالان قهوهخانهای چه تاثیراتی بر شیوه نقاشی نقاشان قهوهخانهای داشته است؟ و چه پیوندهایی میان این هنرها با فضای قهوهخانه وجود دارد؟ پرداخته شود. نتیجه این پژوهش نشان از تاثیر مستقیم روایتهای نقّالی بر نقاشی قهوهخانهای دارد. تاثیری که زمینه خیالینگاری و عامیانهتر شدن این تابلوهای نقاشی را فراهم نموده است. تعامل نقل و نقش در قهوه خانه ایرانی سکینه خاتون محمودی / مرضیه قاسمی قهوه خانه ی ایرانی از جمله مکان هایی است که در زمان های نه چندان دور، بنا به جایگاه خاصّ اجتماعی و فرهنگی خود، نقش بسیار مهمّی را در ایجاد ارتباط بیشتر بین هنرهای نقّالی (نقل) و نقاشی (نقش) ایفا نموده است. این پیوند هنری به ویژه پس از دوران قاجار در قهوهخانهها نمود بیشتری یافته، به گونهای که تاثیر بسیاری از روایتهای پهلوانی و دینی را بر تابلوهای نقاشی قهوهخانهای میتوان مشاهده کرد. روایاتی که گاه همراه با ذوقیات و بدیههگویی نقّالان بوده و به همان شیوه و حتّی با اغراق فراوانتری در تابلوهای نقاشی نمود یافته است. در این تحقیق که به شیوه توصیفی و تحلیلی صورت پذیرفته، تعدادی ازآثار نقاشان مشهور قهوهخانهای در فاصله زمانی پایان دوره قاجاریه تا پایان دوره پهلوی، مورد بررسی قرار گرفته و سعی گردیده تا به مهمترین سوالات این پژوهش، یعنی: روایتهای نقّالان قهوهخانهای چه تاثیراتی بر شیوه نقاشی نقاشان قهوهخانهای داشته است؟ و چه پیوندهایی میان این هنرها با فضای قهوهخانه وجود دارد؟ پرداخته شود. نتیجه این پژوهش نشان از تاثیر مستقیم روایتهای نقّالی بر نقاشی قهوهخانهای دارد. تاثیری که زمینه خیالینگاری و عامیانهتر شدن این تابلوهای نقاشی را فراهم نموده است. چای قندپهلو (جستاری بر قهوه خانه در ایران) مصطفی خلعت بری لیماکی شاهنامه خوانی از دید مردم شناسی محمد میرشکرایی قهوه خانه به عنوان یک نهاد منیژه مقصودی قهوه خانه در ایران اکبر ملکیان قهوه خانه در ساختار جامعه صفوي و تفريحات رايج در قهوه خانه ها محمدکریم یوسف جمالی / محمدرضا اسحق تیموری قهوه خانه به صورت هاي مختلف در بهترين و پرجمعيت ترين نقاط شهر ساخته مي شد. محلي که در آن جمعيت کثيري از طبقات مختلف مردم گرد هم مي آمدند. قهوه خانه که در ايران کار خود را از زمان صفويه آغاز کرد، در زمان شاه عباس اول فعاليت خود را به نقطه اوج آن رسانيد. فعاليت قهوه خانه در ابتدا با پذيرايي چاي و قهوه به همراه محيطي آرام براي رفع خستگي مردم محدود مي شد، اما از آنجايي که مکاني مردمي و اجتماعي بود، انواع تفريحات و بازي ها، از جمله نقالي، شاهنامه خواني، گنجفه، ترنا بازي، رقص پسران زيبا و کسب اطلاع از حوادث اتفاقيه شهر و امثال آن، در قهوه خانه ها رايج بود. اين مقاله سعي بر آن دارد به مواردي مانند جايگاه قهوه خانه در جامعه صفوي، مکان هاي قرار گرفتن آن، کارکردهاي آن، سرگرمي ها و بازي هاي مرسوم آن، از جمله قصه خواني، ابومسلم خواني، بازي پيچاز، بازي گنجفه و ديگر موارد را مورد بررسي قرار دهد. نقاشی قهوه خانه ای در دوره قاجار مجید ساریخانی نقالی و نقاشی قهوه خانه ای چگونگی شکل گیری و تعامل لیلا تقوی «نقل»در لغت به معنی«بیانکردن سخن یا مطلبی،قصه گفتن و قصه گویی است»و نقال،به کسی گفته میشود که«با آداب و رسوم خاص،داستانهای حماسی و پهلوانی میگوید.» نقال کسی است که رویداد یا داستانی را در برابر جمع،نقل میکند. نقل و نقالی سابقهای کهن در ادبیات و هنر شفاهی ایران دارد و از جهاتی با خنیاگری و هنر توأم با آن،یعنی داستان سرایی و افسانه سرایی مقایسه کردنی است.جزئیات نقل و نقالی،بسیار مفصلتر از این مجال است؛تنها باید گفت که این شیوهی کهن داستان سرایی که دلیری و پاکی و جوانمردی را گسترش میداد و نحوهی روبهرو شدن با حوادث دشوار زندگی را به مردمان میآموخت،اکنون رو به فراموشی است؛نقال،چهارپایهی خود را به تلویزیون سپرده و میخواهد برای همیشه از قهوهخانه خارج شود. نقالی و نقاشی قهوه خانه ای مهرداد وحدتی دانشمند «نقل»در لغت به معنی«بیانکردن سخن یا مطلبی،قصه گفتن و قصه گویی است»و نقال،به کسی گفته میشود که«با آداب و رسوم خاص،داستانهای حماسی و پهلوانی میگوید.» نقال کسی است که رویداد یا داستانی را در برابر جمع،نقل میکند. نقل و نقالی سابقهای کهن در ادبیات و هنر شفاهی ایران دارد و از جهاتی با خنیاگری و هنر توأم با آن،یعنی داستان سرایی و افسانه سرایی مقایسه کردنی است.جزئیات نقل و نقالی،بسیار مفصلتر از این مجال است؛تنها باید گفت که این شیوهی کهن داستان سرایی که دلیری و پاکی و جوانمردی را گسترش میداد و نحوهی روبهرو شدن با حوادث دشوار زندگی را به مردمان میآموخت،اکنون رو به فراموشی است؛نقال،چهارپایهی خود را به تلویزیون سپرده و میخواهد برای همیشه از قهوهخانه خارج شود. نقش و عملکرد قهوه خانه های تهران در دوره قاجار احمد کامرانی فر / نرجس معمار تاریخ قهوه خانه در تهران از زمان روی کارآمدن حکومت قاجار در ایران آغازشد و در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به اوج شکوه و اعتبار رسید. قهوه خانه های این دوره با کمی تغییر ادامه دهنده فعالیت های قهوه خانه های دوره های پیشین بودند؛ اگرچه برخی از فعالیت های قبلی آن ها از بین رفت و برخی از فعالیت ها اضافه گشت. این مقاله سعی دارد تا به تاریخچه مصرف چای در ایران، بررسی قهوه خانه های تهران و محل قرارگیری آن ها، معماری قهوه خانه ها، اسباب و وسایل پذیرایی و تزئینی در آن ها، برخی سرگرمی های قهوه خانه ای، تجمع اصناف و گروه های مختلف در قهوه خانه های تهران و واکنش حکومت به مسائل قهوه خانه ها بپردازد.