مسجد از چیزهای دیگر / عبدالحسین زرین کوب مسجد گالری هنرهای اسلامی که گفت در اسلام دین را باهنر سازگاری نیست؟ برعکس، این هردو یکدیگر را در آغوش میکشند و آن هم در مسجد. خدای اسلام – الله تعالی – نه فقط رحیم بلکه جمیل هم هست و از همین رو، چنانچه صوفیه میگویند دوستدار جمال.یک نظر به بعضی مساجد کهن نشان میدهد که این بناهای باشکوه والا که به پیشگاه خداوند اهداء شدهاند درخور آنند که گالریهای هنر اسلامی تلقی شوند. هنرمندان بینام ناشناس این مساجد که تمام هستی خویش را وقف خدمت خداوند کرده بودند از همان شوق مقدسی گرم بودهاند که استادان عهد رنسانس را مشتعل میداشته است و ازین رو مثل آنها باشوری تمام میکوشیدهاند تا بهترین تصوری را که از زیبائی میداشتهاند در طی این آثار مقدس جلوه و تحقیق بخشند.حقیقت آن است که معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زیبائی را که در اطراف خویش میدید اگر آن را درخور عظمت و جلال خدا می یافت سعی میکرد تا بهنگام فرصت برای آن جائی در مسجد باز کند. بدینگونه ستون مسجد را از آنچه در معابد بابل بود گرفت، مناره و محراب را از کلیسا اقتباس نمود و ایوان و طاق آن را از قصرهای سلطنتی ساسانیان تقلید و اخذ کرد. در واقع مسجد، در آن ایام، برای مسلمانان خیلی بیش از امروز اهمیت داشت زیرا تنها جای عبادت مسلمانان بشمار نمیآمد هم به اصطلاح فوروم آنها بود، هم محکمۀ عدالت آنها، هم حتی آکادمی آنها. در عهد پیغمبر مسجد جائی بود که مسلمانان آنجا جمع میشدند، پیغمبر در همانجا کارهای امت را حل و فصل میکرد. قدیمترین مساجد که فاتحان عرب در بصره، کوفه، وفسطاط بنا کردند نزدیک بود به دارالاماره. زیرا که مسجد تنها عبادتگاه قوم نبود محلی بود برای اجتماع عام. چنانکه نام آن – جامع – نیز به درستی از این امر حکایت دارد. در دورههای بعد، اهل حدیث حلقههای خود را در مسجد برپا می کردند، و صوفیه هم برای اعتکاف در مسجد خلوت میگزیدند. در مساجد حوزههائی بود برای مقابله و تلاوت که در آنها تجوید و قرائت قرآن نیز تعلیم میشد چنانکه حلقههای اذکار – ذکر نام خدا – هم در مساجد تشکیل مییافت. در بعضی مساجد مجموعههای حدیث – مخصوصاً صحیح بخاری و صحیح مسلم – قرائت و تعلیم میشد. در واقع هم مکتب کلامی معتزله از مسجد بیرون آمد و هم مذهب اشاعره. بعلاوه، مسجد – به اصطلاح – هم پارلمان شهر بود و هم تا حدی کلوب عالی آن. همچنین در بسیاری موارد غریبان و تازهواردان آنجا را مثل مهمانخانۀ شهر تلقی می کردند. این فواید گوناگون سبب میشد که بنای مسجد هم راحت باشد و هم سودمند. بدینگونه در این ابنیۀ عالی که به خداوند اهداء شده بود هنر معماری، مفهوم انتزاعی را با هدف انتفاعی در هم آمیخت. البته تنوع و اختلاف نژاد اقوامی که سرزمین آنها بوسیلۀ اسلام فتح شد از اسباب تنوع شیوۀ معماری در بین مسلمین بود. در اینجا نمیخواهم از مکتب های مختلف معماری – مکتب شام و مصر، مکتب ترک و عثمانی، مکتب مغرب و مراکش، مکتب هند و مغول، و مکتب ایرانی صحبت بدارم و داخل اینگونه جزئیات بشوم. از آنکه بحث در این باب در طی این گفتار مورد نظر نیست. اما به هرحال شک نیست که اولین معماران قدیم اسلام برای آنکه تصوری را که از زیبائی داشتهاند تحقق بخشند وسیلۀ دیگری نداشتهاند جز آنکه شیوۀ هنر قوم و کشور خود – ایران، بیزانس، هند، شام و مصر را مورد استفاده قرار دهند اما البته اینگونه عناصر و اجزاء که از معماری قدیمتر اخذ میشد رفته رفته با هدفهای دین جدید تطبیق می گشت و در تحول معماری اسلامی تأثیر میبخشید. بدینگونه سبک معماری بیزانس که در مساجد دورۀ اموی رواج و نفوذ عمده داشت از همان وقتی که معماران سامرا – در عهد معتصم خلیفه – سبک روزگار ساسانیان را احیاء کردند جای خود را به شیوۀ معماری ساسانی داد و این شیوه چنانکه ارنست هرتسفلد نشان داده است به زودی همه جا – مثلا خراسان، بحرین و حتی مصر – انتشار و رواج تمام یافت. در آغاز کار بسیاری از مساجد کهن برجای معابد کهنهتر یا حتی بر بقایای قصرهای دیرینه ساخته میشد. در مدائن قسمتی از ایوان کسری را سعدبن ابی وقاص تبدیل به مسجد کرد. مسعودی می گوید: بسیاری از آتشکدههای ایران هم تبدیل به مسجد شد. درشام و فلسطین نیز مکرر کلیساها را مسجد کردند و حتی در مصر – تازمان مأموران خلیفه – کلیساهای قبطی تبدیل به مسجد میشد. کلیسای یوحنا که در دمشق تبدیل به مسجد اموی شد در ادوار قدیمتر معبدی بود که برای ژوپیتر بنا شده بود. مساجد کهنسال استخر و قزوین برروی بقایای آپادانههای ساسانی بنا شد. در حمص، حماة، اورشلیم، استانبول، و آناطولی بسیاری کلیساها را مسجد کردند، در کابل وسند و دهلی هم مکرر معابد بت پرستان تبدیل به مسجد شد. وقتی کلیسای ایاصوفیه اختصاص به مسجد یافت بعضی تغییرات در آن ضرورت داشت، تا آن را با احتیاجات جدید منطبق کنند. اما جامع سلطان محمد فاتح بنائی بود تازه، منطبق با نیازهای جدید، که در ساختن آن هم ذوق خاص فاتحان ترک جلوه داشت هم بقایائی از سنتهای معماری بیزانس. مسجدهای عظیم دیگری هم این فاتحان عثمانی در بیزانس پدید آوردند که شیوهی معماری ترکی و عثمانی، رفتهرفته از آن نشأت گرفت. مسجد جمعۀ اصفهان در عهد منصور عباسی به وجود آمد، آن هم ظاهراً در جای یک آتشکدۀ قدیم. اما تغییرات متوالی و مستمری که پادشاهان ایران – از ملکشاه سلجوقی تا شاه طهماسب اول، و شاه عباس اول – در آن پدید آوردند تدریجاً از آن بنای کهن تیپ مسجد ایرانی را بوجود آورد. این تیپ خاص در بنای مسجد شاه اصفهان به کمال رسید که آن را بی شک باید شاهکار معماری مذهبی در تمام تاریخ ایران خواند. تحولاتی که در خلافت اسلامی و احوال امم و اقوام مسلمان پدید آمد در بنای مسجد البته تأثیر بارز داشت. سنتهای محلی بی شک در تحول اسلوب معماری اسلامی مؤثر بود. دریک دورۀ خاص، نفوذ ایران تقریباً در تمام خاور نزدیک منتشر شد. بعد از سقوط خلافت، در قسمت عمدهای از دنیای اسلام، شیوۀ گنبددار ایرانی جای اسلوب معماری سابق را گرفت. با آنکه شیوۀ هنر تزئینی ایرانی، نفوذ عمدهئی در تمام اقطار اسلامی داشت ذوق و شیوۀ هریک از اقوام و امم باز خاصیت خودرا حفظ کرد. این اوصاف و خواص که اسلوب مسجدسازی هر قومی را ممتاز میکند غالباً مزایائی است که این اقوام در سراسر تاریخ و تمدن خود نیز آن را نشان دادهاند. میتوان گفت خاصیت معماری شام ثروت و غنای آنست، خاصیت معماری شبه قارۀ هند و پاکستان وفور آن، خاصیت شیوۀ ترک و عثمانی قوت آن است و خاصیت شیوۀ ایرانی لطف و ظرافت آن. از اینها گذشته در بنای بسیاری از مساجد هنرهای مختلف به هم درآمیخته است: معماری در توازن اجزاء کوشیده است، نقاشی به نقوش و الوان کاشیها توجه کرده است. خوشنویسی الواح و کتیبهها را جلوه بخشیده است، شعر موعظهها و ماده تاریخ ها عرضه داشته، و موسیقی هم برای آنکه از دیگر هنرها باز نماند در صدای مؤذن و در بانک قاری و واعظ مجال جلوه گری یافته است، حتی صنعتهای دستی هم برای تکمیل و تزئیین این مجموعۀ الهی به میدان آمدهاند. فرشهای عالی، پردههای گرانبها، قندیلهای درخشان، منبت کاریها و ملیله دوزیها نیز در تکمیل زیبائی و عظمت مسجد نقش خود را ادا کردهاند. بدینگونه مظاهر گونهگون فرهنگ و هنر اسلامی، در طی قرنهای دراز، چنان در بنای مسجد مجال بروز یافته است که امروز یک مورخ دقیق روشنبین میتواند تنها از مطالعۀ در مساجد، تصویر روشنی از تمدن و تاریخ اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خویش مجسم کند. در طول نسلها و قرون، در فاصلهی آفاق مختلف، هنر اسلامی ملجائی پاکتر و نمایشگاهی امن تر از مسجد نداشته است و اشتراک مساعی اقوام و امم مختلف اسلامی، در تکمیل و تزیین مساجد با وجود حفظ خاصیتهای ملی محلی نوعی بی تعلقی – کوسموپولی تیسم – را در معماری اسلامی سبب شده است که البته با تمدن و فرهنگ اسلام مناسبت تمام دارد و بهرحال از مفاخر معنوی مسلمین بهشمار است. البته احیاء هنرهای قدیم، برای ترمیم و اصلاح آنچه ازین ابنیهی خدائی فرسوده شده است امروز ضرورت تمام دارد. اما از آنجا که در بنای این آثار عظیم، شیوههای معماری و هنری اقوام مختلف اسلامی بهم آمیخته است برای ترمیم و تعمیر هرآنچه امروز ازآن جمله در حال ویرانی است نیز بیشک حاجت به تجدید همکاریهای قدیم هست. بدینگونه، امید آن هست که دوستیها و دلنوازیهای امروز نویدی باشد برای دوستیها و همکاریهای آینده. آمین (بهمن ماه 1343) تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی / محمد یوسف کیانی مساجد مهمترین بناهای مذهبی هر شهر و روستا هستند که همواره نقش مهمی در زندگی مسلمانان داشتهاند. اقامه نماز جمعه، مراسم مذهبی، ایراد خطبهها و تدریس در مساجد انجام میگرفت؛ زیرا مسجد بهترین مکان برای ابلاغ فرامین حکومت به مردم بود. کتیبههای باقیمانده بر دیوار بعضی از مساجد (مسجد جامع قزوین و مسجد جامع کاشان) حاوی وقف مکانهایی برای توسعه و تعمیرات مساجد از طرف واقف با حکمران است. اغلب مساجد در مرکز شهرها، نزدیک بازارها و محدودی دارالحکومه ساخته میشدند و اگر شهری به بیش از یک مسجد نیاز داشت، مساجد دیگری از طرف حکومت یا افراد خَیِر احداث میشد. اهمیت مساجد در شهرها به حدی بود که اگر شهری مسجد جامع یا آدینه نداشت، اهمیت شهری هم نداشت. در صدر اسلام مساجد نقشههای سادهای داشتند، ولی در طول زمان با طرحهای گوناگون و تزیینات مختلف نقشهها پیچیده شدند. در نقشه مساجد، از قرن چهارم هجری دگرگونیهایی به وجود آمد و براساس آن، مساجد متفاوت در شهرها احداث شد. مهمترین نقشههایی که در مساجد به کار گرفته شده، شامل یکایوانی، دوایوانی، چهارایوانی، و ترکیب چهارطاق و ایوان بوده که معماران دوره اسلامی آنها را از شیوههای معماری عهد اشکانی و ساسانی اقتباس کردهاند. مثلا نقشه چهار ایوانی – در ساخت بسیاری از بناها – الهام گرفته از نقشه کاخ آشور، متعلق به زمان اشکانیان است و معماران دوره اسلامی مسجد را به شیوههای گوناگون میآراستند. در هر دوره یکی از عناصر تزیینی در آراستن مساجد متداول بوده است؛ برای مثال در عهد سلجوقیان آجرکاری، در عهد ایلخانیان گچبری و در عهد تیموریان و صفویان کاشیکاری رواج بیشتری داشته است و در مواردی نیز تزیینات آجرکاری، گچبری و کاشیکاری با هم به کار گرفته میشد. اقلیم پارس / محمد تقی مصطفوی با مختصر آشنایی به نقشه آتشکدههای ایران در عهد ساسانی میتوان شباهت نقشه خداخانه را با نقشه قسمت مرکزی چنین آتشکدههایی دریافت چنانکه در بنای آتشکده بنام آتشکوه (از ابنیه منسوب به دوران اردشیر پاپکان واقع در جنوب غربی دلیجان که از جاده دلیجان به محلات پیش از رسیدن به نیماور از راه فرعی دست چپ بدانجا میرسند) اطاق مرکزی و دهلیزهای چهارجانب آن شبیه ساختمانهای خداخانه بوده ستونها یا پایههای چهارگوشه اطاق نیز به صورت نیم دایرههای متکی به پایه سنگی ساخته شده است. از طرف دیگر بنای خداخانه در قرون بعدی منشاء نوعی معماری گردید که به پیروی از آن مناره کوتاه یا بلندی در هر یک از چهارگوشه بعضی از ابنیه احداث نمودند و این سبک معماری به وسیله استادان ایرانی در آثار متعدد اسلامی هندوستان و به خصوص ابنیه بسیار عالی و مهم آگرا (هندوستان) بسیار معمول و متداول شد و نمونه بارزتر از تمام آنها را میتوان آرامگاه اعتمادالدوله … دانست… به جرات میتوان گفت بنای شگرف و زیبا و بی نظیر تاج محل … بررسی ابنیه سنتی ایران / وحید قبادیان مسجدآثار و بقایای پرستشگاهها را میتوان با آغاز تمدن و یکجانشینی مقارن دانست. در مراکز زیستیِ اولیه در بینالنهرین، درۀ نیل و رودخانۀ سند، در کنار خانههای مسکونی، پرستشگاههای عمومی یا خصوصی در خانهها وجود داشته است.با ورود مسلمانان به ایران، اولین بناهایی که توسط آنها در شهرهای فتحشده بنا شد، مسجد بود. این ابنیه معمولاً در نقاط مرکزی و مهم شهر و برخی روی پرستشگاههای زرتشتی بنا میشدند. اعراب سبک ویژهای در معماری نداشتند و مسجدهای اولیه را با مصالح ساده از قبیل خشت و تنۀ درخت ساختند.ولی با استقرار اسلام و روی کار آمدن سلسلۀ اموی در دمشق، شکل و کالبد مسجدها از حالت سادۀ خود بیرون آمد و اسلوب پیشرفتۀ ممالک مغلوب مانند روم شرقی و ایران ساسانی در طرحهای مساجد به کار گرفته شد.با روی کار آمدن حکومت عباسی و انتقال پایتخت به بغداد، اصول اجرایی در ابنیۀ به جا مانده از دورۀ ساسانی مورد توجه قرار گرفت. از مساجدی که طی سدههای اول هجری در ایران بنا شد، میتوان از مسجد جامع فهرج (نیمۀ اول قرن 1 هجری)، مسجد تاریخانه در دامغان (150 ﻫ. ق.)، مسجد جمعۀ اصفهان (قرن 2 هجری به بعد) مسجد جامع شوشتر (قرن 3 هجری)، مسجد بزرگ سیراف (قرن 3 و 4 هجری) و مسجد جامع نایین (قرن 4 هجری) نام برد.طرح مساجد اولیه در ایران شامل حیاطی مرکزی و شبستانی در سمت قبله و رواقی سرتاسری در سه ضلع دیگر حیاط است که غالباً با ستونهای آجری و طاقهای قوسی بنا شدهاند.اگرچه پلان این مساجد شبیه مساجد عربی است، ولی نوع قوسهای بهکاررفته روی ستونها و اصول آجرچینی و زدن طاقها، مشابه شیوههای زمان ساسانی است.ولی این سبک در ایران گسترش زیادی نیافت و از قرن 6 هجری به بعد سبک چهار ایوانی در مساجد ایران متداول شد، هرچند در سایر کشورهای عربی، سبک مساجد قرون اولیۀ اسلام تا قرن حاضر ادامه داشته است.آندره گدار مسجد جامع زواره (530 ﻫ. ق.) را اولین نمونه با خصوصیات کامل ایرانی معرفی میکند.این مسجد حیاطی مرکزی با چهار ایوان در اطرافش دارد. در جبهۀ جنوبی حیاط گنبدی مانند چهارطاقیهای ساسانی روی محراب و محوطۀ اصلی مسجد زده شده است.کالبد فیزیکی مسجد در کلیۀ نقاط مختلف جهان مشخصههایی خاص دارد از قبیل استقرار در جهت رو به قبله (و نه در جهت آفتاب و یا باد)، قرار گرفتن محراب در سمت قبله بهعنوان مرکز توجه و اغلب روی محور اصلی مسجد، وجود تقارن در پلان و مقطع و مجزا بودن فضای داخل مسجد از محیط اطراف، بهویژه از لحاظ منظر میباشد.مساجد جامع از نظر هویت شهری، قومی و یا سیاسی غالباً جزء بلندترین و زیباترین و در مواردی وسیعترین ساختمان شهر محسوب میشوند. تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هجدهم میلادی / پیگولوسکایا / پطروشفسکی / یاکوبوتسکی / بلنیتسکی / استرویوا / کریم کشاورز ترقی معماری و نقاشی در ایران بعد از فتوحات اعراب متوقف شد و چون اسلام به سنن دیرین ایرانیان به نظر دشمنی مینگریست نقاشی و ترسیم صور را بالکل ممنوع کرد ولی اسلام نتوانست نقاشی را در ایران کاملا نابود سازد و رسم صور بر پارچهها و ظروف و غیره همچنان معمول بود. منابع تاریخی از رسم صور بر دیوار کاخها بهویژه در خراسان در قرنهای دهم و یازدهم سخن میگویند که معالاسف نمونههای آن دیگر نابود شدهاند. بیشتر آثار معماری این دوره که محفوظ ماندهاند ابنیهی و مساجد و مدارس میباشد. محققین این ابنیه را به دو نوع تقسیم میکنند. نوع اول که قدیمیتر است علیالظاهر به وسیلهی فاتحان عرب در ایران متداوال شد. این نوع طابقالنعل بالنعل از لحاظ نقشه و خصوصیات بخشهای مسجد مانند مساجدی است که اعراب در صدر اسلام در سوریه و مصر و عراق عرب ( قرن هفتم تا دهم میلادی ) بنا کردهاند. چه آنجا و چه اینجا و چه در ایران نقشهی مسطح مساجد مزبور یک حیاط مربع یا مربع مستطیل را نشان میدهد که در حاشیهی آن طاقهایی بر ستونها زده شده و از سمت قبلهی آن تالاری ستوندار یا محراب به عرض قرار دارد که متوجه سمت مکه است. این نوع مساجد در ایران عبارتند از مسجد خلیفه مهدی( قرن هشتم میلادی ) در ری( فقط پایهی آن باقی مانده است) و مسجد تاریخانه در دامغان ( قرن نهم میلادی ) مسجد جامع نایین ( قرن دهم میلادی ) و مسجد دماوند ( قرن یازدهم میلادی ).نوع دیگر از ابنیهی مذهبی وجود دارد که شیوهی معماری آن طبق سنن معماری عهد ساسانیان است.این نوع مساجد عبارت است از بنای کوچک مربع و یا هشتگوش، بدون ستون، که گنبدی بر آن قرار دارد و دارای ایوان و محرابی در اندرون است. این نوع مسجد در قرن یازدهم میلادی بیشتر بوده است از آن جمله است مسجد جامع نیریز و گلپایگان و قزوین و اردستان اصفهان و غیره.مدتی بعد این گونه مساجد با حیاطهای مربع و یا مربع مستطیل و طاقنماها و چهار دروازهی مرتفع طاقدار بنا شد. در قرن یازدهم و دوازدهم میلادی بیشتر طاقنماها به شکل بیضی و بهاصطلاخ طاق رومی بوده.از ابنیهی غیر مذهبی که به ما رسیده است باید مراقد کنگرهدار برجیشکل را که گنبدهای خیمهای شکل دارند ذکر کرد. جالب نظرترین بنای این نوع مرقد و گنبد قابوس است در گرگان ( آغاز قرن یازدهم میلادی ) . مصاح اصلی ساختمانی ابنیهی مزبور در ایران نیز مانند آسیای میانه آجر پختهبود. ابنیه از داخل و خارج با آجرهای گوناگون پخته و گچبری تزیین میگشت.در پایان دوران مورد نظر اندکاندک در تزیین ابنیه کاشیهای رنگی براق و یا گچبری چندرنگ به کار می بردند. تحلیل معماری مساجد ایران / رضا شاطریان سبکهای معماری دوره اسلامی در ایرانشیوه خراسانی یا شبستانیدر سه قرن نخستین حکومت اسلامی در ایران، مساجد به شیوهای بسیار ساده و به پیروی از معماری ساسانی ساخته میشدند. زادگاه اولین نمونههای معماری اسلامی ایرانی را خراسان میدانند، به همین سبب است که سبک معماری بناهای این دوران (امویان، عباسیان، طاهریان و …)، «خراسانی» نامیده میشود. در این شیوه که نقشه عمومی بناهای آن از مساجد صدر اسلام اقتباس شده، مساجد به صورت شبستانی یا چهل ستونی ساخته شدهاند. این رقم، تنها به معنای حضور ستونهای متعددی است که گرداگرد حیاط مرکزی قرار میگیرند و شبستانها یا رواقها را میسازند. قوسهای به کار رفته در شیوه خراسانی، به صورت بیضی و تخممرغی است که از نمونههای پیشین آن، میتوان کاخهای ساسانی فیروزآباد و تاق کسری اشاره کرد.ویژگیهای سبک خراسانی1 – پلان مستطیلشکل؛2 – فضای شبستانی یا چهلستونی؛3 – ساده و بیپیرایه (فاقد تزئینات)؛4 – مصالح اولیه خشت خام و آجر؛5 – فاقد پوشش و تزئینات یا گاهاً پوشش کاهگل؛6 – استفاده از تک منار منفک با مقطع دایرهای در شمال بنا؛7 – قوسهای بیضی، تخم مرغی، ناری؛در سبک خراسانی پلان و نقشه مساجد عربی و ساختمان بنا ایرانی است.بناهای شیوه خراسانیمسجد جامع فهرج، مسجد تاریخانه دامغان، مسجد جامع نیریز، مسجد جامع ابرقو، مسجد جامع میبد، مسجد جامع اردستان، مسجد جامع اصفهان، ارگ بم در کرمان، رباط ماهی یا چاهه در سرخس، پل – سد امیر در شیراز، مسجد جامع اردبیل. شیوه رازیاز قرن چهارم هجری قمری، نفوذ هنر اشکانی و ساسانی در کار ساختمان مساجد فزونی یافت. در دوران آل زیار شکل حقیقی خود را باز یافت. از این پس، ایوان و گنبد که ساخت آن از دوران اشکانی آغاز شده و در دوران ساسانی رواج یافته بود، به صورت اجزای جداناشدنی بدنه مساجد درآمد. در این دوران، با برداشتن ردیفهایی از ستون شبستانها، ایوان و گنبد ساخته میشود و مساجد شبستانی به ایوانی بدل شده و سرانجام در اواخر قرن پنجم هجری قمری و اوایل قرن شش هجری قمری، در دوران سلجوقی، مساجد چهار ایوانی پدید میآیند. این گونه مساجد عبارتاند از یک حیاط مرکزی با شبستانهایی گرداگرد آن. در میان هر شبستان در چهار طرف مسجد، چهار ایوان قرار دارد و پشت ایوان جنوبی، پوششی گنبدی به چشم میخورد. طریق ساخت این بناها، که از شهر ری (راز) آغاز میشود، به شیوه رازی معروف است. در این تعداد، «برج مقبرهها» و «میل منارهها» از تعداد مساجد فزونی گرفت.ویژگیهای شیوه رازی1 – پلان مستطیل شکل؛2 – فضای ایوانی؛3 – مصالح اولیه آجر؛4 – ساخت ایوان، پلان ایوان مربع شکل میباشد؛5 – استفاده از تاقهای جناقی (تیزهدار)؛6 – ساخت گنبد و متعلقات آن (گوشواره و فیلپوش)، گنبدها بر پشت ایوان جنوبی ساخته میشده است؛7 – ساخت زوج مناره بر ایوان جنوبی؛8 – استفاده از تزئینات (گچبری، آجرکاری، گرهسازی، کاشی خشتی).بناهای شیوه رازیمقبرهی امیر اسماعیل سامانی در بخارا.گنبد سرخ مراغه، مقبرهی امیرارسلان جاذب در مشهد.برج رسگت در سواد کوه مازندران.برج لاجیم در مازندران.برج رادکان در گرگان.برج مهماندوست در دامغان.برج طغرل در شهر ری.برج علاءالدین تکش در ورامین.برج مقبرههای خرقان در قزوین.گنبد قابوس در گرگان.مسجد برسیان در اصفهان.مسجد جامع اردستان.مسجد جامع کبیر قزوین. رباط شرف (کاروانسرای شرف) در سرخس.مسجد جامع گلپایگان.مسجد جامع اصفهان (عتیق اصفهان).گنبد علویان در همدان.پل شهرستان در اصفهان.حرم حضرت عبدالعظیم. شیوه آذریدر دوران مغول سبکی در معماری پدید آمد که به شیوه آذری معروف است. این شیوه، ادامه سبک رازی است. با ورود مغولان (ایلخانی) این شیوه معماری آغاز گردید و تا زمان صفویه ادامه داشته است. چون اولین بناها در تبریز احداث گردید به سبک آذری معروف است. دورهی حکومت غازانخان را آغاز سبک آذری میدانند. ویژگیهای شیوه آذریسبک آذری خود به دو شیوه قابل تفکیک میباشد:شیوه اول سبک آذری مربوط به دورهی ایلخانی به مرکزیت تبریز با ویژگیهای زیر:1 – ساخت بناهای سترگ و عظیم.2 – توجه به تناسبات عمودی بنا.3 – ساخت ایوان با پلان مستطیل شکل.4 – تنوع در ایوان سازی.5 – استفاده از تزئیناتی چون گچبری، کاشی زرین فام و کاشی نقش برجسته.شیوه دوم سبک آذری مربوط به دورهی تیموری به مرکزیت سمرقند با ویژگیهای زیر:1 – ساخت ساقه (گلوگاه) بین فضای گنبد و گنبدخانه.2- ایجاد سطوح ناصاف در تمامی بنا.3 – استفاده از تزئینات کاشی معرق (موزاییک کاری).بناهای شیوه آذریشنب غازان.ربع رشیدی.رصدخانه مراغه.ارگ علیشاه در تبریز.مدرسه و تکیهی امیر چخماق.زندان اسکندر یا مدرسه ضیاییه در یزد.مسجد جامع ورامین. گنبد سلطانیه یا مقبرهی اولجایتو.حرم امام رضا(ع).مقبره شیخ صفیالدین اردبیلی.مسجد کبود تبریز یا جهانشاه.مدرسهی امامی اصفهانی.مسجد جامع یزد. مسجد گوهرشاد.مجموعهی تاریخی سنگ بست.مقبرهی شاه نعمتالله ولی در ماهان کرمان.مدرسهی قیاثیه خردگرد در خواف.مسجد جامع عتیق شیراز.بقعه هارونیه در توس.گور امیر تیمور در سمرقند.مزار شیخ احمد جام در تربت جام.مقبرهی سلطان بخت آغا در اصفهان.مسجد و مدرسهی طلاکاری در سمرقند.مجموعهی آرامگاههای شاه زند در سمرقند.مدرسهی گوهرشاد در هرات.مسجد بیبی خاتون در سمرقند.مدرسهی میر عرب در بخارا.کاروانسرای انجیره در جاده یزد- طبس.کاروانسرای چهارآباد در جاده نطنز- اصفهان.پل قافلانکوه.منارجنبان. شیوه اصفهانیدر این شیوه از تزئینات گوناگون در نماسازی بنا استفاده میشد. در بسیاری از بناها، به ویژه در نماسازیهای سردر، سطوح وسیعی از کاشیهای معرق بسیار ظریف به کار میرفت، کاشیهای هفت رنگ نیز، در بناهای این دوره (صفوی) به کار میرفتند. سطوح خارجی و داخلی بناهای عهد صفوی، مملو از نقوش درهم پیچیده است اما از این پس، روش نماسازی در معماری و طرح و نقشه عمومی بناها، رو به سادگی و سهولت میگذارد.ویژگیهای سبک اصفهانی (تزئینیترین سبک معماری ایرانی)1 – پلان مستطیل شکل و چند ضلعی ساده.2 – پلان ایوانی.3 – مصالح مرغوب و بادوام.4 – در تزئینات بناها از کاشی خشتی، کاشی هفت رنگ، مقرنس کاری، یزدی بندی، کاربندی یا رسمی بندی استفاده شده است.بناهای سبک اصفهانیکاخ چهلستون در قزوین، کاخ عالی قاپو در قزوین، کاخ صفیآباد در بهشهر مازندران، مسجد هارون ولایت در اصفهان، مسجد علی در اصفهان، مسجد جامع ساوه، میدان نقش جهان، کاخ چهلستون در اصفهان، اکاخ هشت بهشت در اصفهان، مدرسهی چهار باغ اصفهان یا مدرسهی مادرشاه، مسجد حکیم اصفهان، تالار اشرف در اصفهان، مجموعهی گنجعلی خان در کرمان، پل الله وردی خان (سی و سه پل)، پل خواجو در اصفهان، پل رودخانهی کوی، باغ فین کاشان، کاروانسرای شبلی در تبریز- میانه، کاروانسرای خان خوره در شیراز- آباده، کاروانسرای امینآباد در شیراز- آباده، کاروانسرای ده بید در شیراز، کاروانسرای زینالدین در یزد- کرمان، کاروانسرای زیره در کاشان- نطنز، کاروانسرای اقبال در تاکستان. تاریخ کمبریج جلد چهارم / از اسلام تا سلاجقه / ریچارد نیلسون فرای / حسن انوشه بیشترین و تقریباً تنها نشان ویژۀ بناهای نخستین اسلامی مسجد است و در اطراف رشد و تکامل مساجد است که باید به تنظیم تاریخ معماری ایران در اوایل عصر اسلامی مبادرت ورزید. بدبختانه مدارک موجود چنان ناقص و بحث انگیز است که هنوز چنین تاریخی نمیتوان نوشت. مطالبی که در زیر میآید براساس چیزهایی است که تا کنون شناخته شده. در درجۀ اول تردیدی نیست که چون تازیان اسلام را در ایران معمول کرده بودند، از این رو هم آنها بودند که ساختن مساجد ستوندار را که در سالهای میان ۱۴ق/۶۳۵م و ۸۱ق/۷۰۰م در عراق احداث نموده بودند در ایران رایج کردند. با تحقیقات باستانشناسی که به عمل آمد معلوم گردید که مساجد ستوندار در سیراف، نائین، دامغان،در واحۀ مرو، در بخارا و سمرقند وجود داشته است. میتوان تصور کرد که این گونه مساجد در یزد، دماوند، اردستان، اصفهان، و در هر تعداد از جاهای دیگری که براساس نوع دگرگونیهایی که در مساجد اصلی این شهرها در سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی یا دیرتر داده شده نیز وجود داشته است. در تعدادی از متون نیز به وجود مساجد ستوندار اشاره شده است. اگر شایسته به نظر میآید که گمان رود بیشتر مساجدی که از طریق منابع ادبی پی به وجود آنها بردهایم ستوندار بودهاند، دلایل آن یا در تنوع جزئیات کوچک نظیر شمار دروازهها یا آتشهایی است که در برخی از مراحل تاریخ بنا ستونهای چوبی آن را سوزانده است، یا مبتنی بر حقیقت است که این مساجد را ولاتی ساخته بودند که از عراق یا سوریه آمده و غالباً بومی هلال خصیب بودهاند و میتوان پنداشت که آنها کمابیش نمونههای قانونی معماری نخستین اسلامی را دنبال میکردند. اما باید پذیرفت که این نتیجه گیری مبتنی بر تعبیر فرهنگ نخستین اسلامی در ایران به عنوان فرهنگی مأخوذ از مراکز بسیار خلاق بیرون ایران است نه بر اساس کالبد به هم پیوستهای که معادل یافتۀ باستانشناسی یا ادبی باشد. اگر کوشش شود تا صفات ممیز مربوط به فن معماری این مساجد تعیین گردد همان دشواری پدید میآید. به نظر میرسد که این مساجد تقریباً همیشه یک صحن جنبی عریضتر و شاید بلندتر از دیگر مساجد داشتند، و بنابراین به دلایل معنوی یا صوری بهره برداری از اصول سازمان بندی فضا توسعه یافت. شیوۀ مزبور سنت خاصی بود که نخست در سوریه و برای پرهیز از تقلید از ستونهای یک دست مساجد اولیۀ عراق و مصر پدید آمده بود. برخی از مساجد ایران نظیر مساجد کشورهای اطراف مدیترانه حتی گنبد نیز داشتند که احتمالاً در جلوی محراب میساختند، اگر چند چه بسا که برای گنبد مسجد نیشابور که مقدسی از آن سخن میگوید برخی فواید دیگر نیز در نظر گرفته بودند. مدارک باستانشناسی موجود محال میداند که برداشت کاملاً منسجمی از مطالبی که مثلاً در کتاب مقدسی آمده یا نظیر مطلبی که در تاریخ قم ذکر شده که گنبدهایی از قرار معلوم جالب توجهی را توصیف میکنند که در شمار اندکی از مساجد بزرگ یافت میشد بتوان به دست داد. دیوارهای بیشتر این مساجد از خشت بود – بدین دلیل در متونی چون تاریخ بخارا این همه از ویرانی این دیوارها سخن میرود – اما به کار بردن آجر در دیوار مساجد، خصوصاً در مشرق ایران نیز آغاز شده بود. در مغرب ایران به تقلید از شیوۀ ساسانی از سنگ بی تراش در ساروج بنا نیز استفاده میشد. هیچ یک از مساجدی که باقی ماندهاند هیچ گونه تکاملی در ظرافت آجر دیوارها نشان نمیدهند. پایههای داخلی اصلی مرکب از ستونهای چوبی (بی گمان این شیوه در شمال شرق ایران نسبتاً عمومیت داشت، اما در مغرب ایران نیز احتمالاً آن را میشناختند) و جرزهای آجری چند پهلو یا مدور بود. جرزهای آجری عموماً ضخیم و سنگین میباشند که نشان دهندۀ عدم اطمینان از ماهیت پایۀ واحد در فضای بسته میباشد که از معماری دورۀ ساسانی میراث رسیده بود. بیشتر دیوارها و ستونها را با گچ میپوشاندند، و گه گاه نظیر مسجد نایین آنها را با گچبری میآراستند. دو نوع سقف و بام یافت میشود. یکی عبارت است از بامهای سطح – غالباً چوبی – که بر طاقهای سنگین قرار داشتند. نوع دیگر که بهترین نمونۀ آن مسجد دامغان است از طاقهای ضربی دراز ساخته شده که مأخوذ از معماری ساسانی بوده و با گونه گونی سقفهایی که بر پایههای واحد قرار داشت تطبیق داده شده بود. با آنکه اهمیت تاریخی این تغییر شکل که بر دیوارهای سنگین در زمینهای تازه توسعه یافت شایان توجه است و بسیار منظور نظر قرار گرفته است، معذلک به رغم قضاوت گزافه آمیزی که دربارۀ آن شده است در ارزش زیبایی آن هنوز کمابیش جای چون و چرا میباشد. چنین به نظر میآید که مدرک قابل ارائه برای اثبات وجود بناهای ستوندار در دسترس باشد، زیرا بیتردید این گونه بناها متداول ترین نوع در شهرهای عمدۀ ایران در اوایل دورۀ اسلامی بودهاند، به خصوص شهرهایی که جریان عظیمی از ساکنان عرب بدان جاها کوچ کرده یا شهرهایی که مراکز اداری یا سیاسی شده بودند. اما پیش از آن که بتوانیم دقیقاً این مسأله را بررسی کنیم، باید به جنبۀ دیگر معماری مسجد در ایران بپردازیم که ایران را از هر ولایت اسلامی دیگر در طی قرون نخستین دین نوین متمایز میکند. مدارک زیادی از انواع مسجد وجود دارد که با نمونۀ مساجد اسلامی تفاوت فاحش دارند و تا حد زیادی با مساجد ستوندار سراسر عالم اسلام فرق میکنند. هر یک از این انواع مجموعۀ مسائل خود را مطرح میکند که بسیاری از آنها هنوز حل نشده باقی مانده است. نخستین نوع از این گونه بنا که در یک منزلی یزدخواست قرار دارد تنها با تحقیقات باستانشناسی شناخته شده است و مرکب از پرستشگاهی ساسانی معروف به چهارطاق است که بعدها به مسجد مبدل گشت. در واقع احتمال میرود چنین دگرگونیهایی در جاهای دیگر نیز پیش آمده باشد، اما باید در نظر داشت که روی هم رفته مدارکی که تبدیل گستردۀ معابد و پرستشگاههای پیش از اسلام به مساجد در دورۀ اسلامی را تأیید کند بسیار اندک میباشد و متناقض با نهاد مسلم گسترش اسلام در سالهای نخست فتوح است که معمولاً نه از راه جنگ بلکه از طریق عقد قرارداد ابقای پرستشگاههای سابق تضمین میگردید، اخیراً نوع مستثنای دیگری کاملاً بالاستقلال توسط دکتر ل.گولومبک و پروفسور پوگاچنکوا از دیگر انواع مجزا گردیده است. این بنا مرکب از ساختمان چهارگوشی است که به نه قسمت مربع میانی که بین دو ستون قرار گرفته و بر هر قسمت گنبدی زده شده تقسیم میگردد. مهمترین نمونۀ این گونه بنا در مسجدی در بلخ یافت میشود که از روی آرایش گچ بری آن میتوان حدس زد که در سدۀ سوم هجری/نهم میلادی بنا شده است. دو نمونۀ دیگر از این گونه مساجد باز هم در شمال شرق ایران وجود دارد، اما نکتۀ جالب دربارۀ این سنخ مسجد این است که آنها نیز، نظیر مساجد ستوندار کاملاً اسلامی است و نمونۀ مسجد ایرانی را احتمالاً باید در مغرب ایران جست و جو کرد. باز نمودن کاربرد این مساجد بسیار دشوارتر است؛ این مساجد بی گمان مانند بناهای ستوندار بزرگ ساختمانهای عمومی نبودند و با کاوشهای اندکی که تا کنون به عمل آمده احتمالاً آنها را باید مربوط به نوع مسجد خصوصی دانست. همچنین خاستگاه شکل این گونه معماری نیز مسأله بغرنجی است، زیرا از قرار معلوم مگر کوشک غیر روحانی آسیای میانه در هیچ جای دیگر بنایی که تشابه دقیقی با این قبیل ابنیه داشته باشد وجود ندارد. شاید ممکن باشد که مسجد منحصر به فرد «دراگون» در روستای کوچک هزارۀ نزدیک بخارا را متناسب به این نوع مساجد دانست، اما من عجالتاً ترجیح میدهم که آن را از گونۀ دیگر بدانم. بر اساس اطلاعاتی که از حفاریها به دست آمده مسجد مزبور متأخرتر از سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی نیست. این مسجد در اصل بنایی مکعب شکل است که طول هر ضلع آن حدود پانزده متر میباشد، با گنبدی میانی که بر چهار ستون آجری بلند استوار شده که طاقهای سنگین گل نما دار را نگه میدارند و یک غلام گردشی که چهار گوشۀ آن قرار دارد و طاقهای ضربی در فضاهای میانی آن را احاطه میکنند. این نوع بنا نیز به پرستشگاههای پیش از اسلام که در مغرب ایران شناخته بود مربوط میشود، اما نه به آسیای میانه، بعداً خواهیم دید که این نوع معماری به گونهای از مقابر اولیه ایرانی نیز مربوط میگردد. اما باید توجه داشت که به سبب وجود این بنا در روستایی کوچک اهمیت بیش از حد دادن به آن را بسیار خطرناک میکند و شاید روی هم رفته تبعیت از نظریۀ نلسن آسانتر باشد که میگوید در این مورد پارهای سنت محلی در نمونهای از بنای ستوندار تغییر و اصلاحی پدید آورده بود. نوع چهارمی یا سومی از مساجد نیز نامعلوم است. اما اگر بتوان وجود این گونه مساجد را دقیقاً اثبات کرد، نوع آن بسیار پراهمیتتر و بسیار بدیعتر از گونۀ قبلی خواهد بود، زیرا شواهد این گونه مساجد هم در مغرب ایران یافت میشود هم در شمال شرق (باشان) عالم ایران، و دارای شکلی است که در معماری دورههای بعد ایران اهمیت قابل توجهی پیدا کرده بود. شکل ممیز این سنخ معماری در وجود ایوان جنبی بسیار بزرگی است که مسلط بر بقیۀ بنا میباشد و در مسجد نیریز که میتوان تاریخ بنای آن را حدود سال ۳۷۵ق/۹۸۵م دانست، ساختمان ایوان با ساختمان بقیۀ بنا تفاوت دارد و به این دلایل گمان رفته است که در ابتدا نوعی مسجد وجود داشته است که تنها مشتمل بر یک ایوان بوده و ساختمانهای وابسته عموماً در دورههای بعد به آن اضافه شده است. این دلیل هنوز در نظرم نامطمئن مینماید و یکی از دلایل علیه این فرضیه این است که پیش یا بعد از فتوح مسلمانان نمونههای ایوانی که تنها مورد استفاده قرار گرفته باشد بسیار نادر است. از این گذشته، نمونۀ مسجد نیریز برای امکان این که ایوان بعدها به بنای ستوندار از پیش موجود اضافه شده، مورد خوبی فرض شده است. تاریخ باستانشناختی و مشخصات درونی این بنا مانند مسجد باشان در دسترس نمیباشد. بنابراین با این که نمیتوانیم به طور آشکار امکان این نوع چهارم از مسجد غیرعادی را رد کنیم، از اثبات وجود آن نیز فاصلۀ زیادی داریم. بالاخره در گفت و گو از مساجد اولیۀ ایران ناگزیر به ذکر نوع پنجمی نیز میباشیم که حتی یک نمونه از آن باقی نمانده است، اما به واسطۀ برخی ویژگیها در مساجد دورههای بعد، وجود این نوع مسجد مسلم دانسته شد. این گونه مسجد را که آ. گودار کشف و بررسی کرده است هم او مسجد- خانه نامیده است. بنابر نظریۀ گودار احتمالاً گونهای مسجد وجود داشته که شامل مکان وسیعی بود که گویا دور آن را دیوار گرفته و درون آن را فرش میکردند و تنها قسمت درونی بنا که در آن دست میبردند بر جانب قبله بود و در مرکز این بنا گنبدی میزدند که تمام بنا را زیر خود داشت و از آن یک اتاق گنبد دار میساخت که از حیث شکل شبیه چهارطاق دورۀ ساسانی بود. مهمترین و معتبرترین استدلال باستانشناسی دربارۀ این فرضیه این است که دست کم مساجد قرن ششم هجری/ دوازدهم میلادی اتاق گنبد داری دارند که تاریخ آن با دیگر قسمتهای ساختمان فرق دارد و معمولاً قدیمیتر از بقیۀ بنا میباشد. اما هیچ یک از این گنبدها را نمیتوان قدیمیتر از میانۀ سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی دانست، اگر چند میتوان ثابت کرد که این گنبدها در بسیاری از مساجدی که پیدا میشوند از دورههای نخستین اسلامی وجود داشتهاند. تبیین تاریخی وجود این گونه مساجد بر این فرضیه قرار گرفته که مسلمان نخستین در احداث مساجد از سبک معماری چهار طاق ساسانی تقلید کردند. اما دلایل مخالف این نظر نیز وجود دارد. اولاً چنانکه قبلاً یادآور شدهایم تنها یک نمونه وجود دارد که بتوان ثابت کرد چهار طاق با آیین پرستش مسلمانان وفق داده شد. ثانیاً جایگاههای قدس شهری مهم در ایران پیش از اسلام که از وجود آنها در بیشابور و تخت سلیمان آگاهی داریم ماهیتهایی وسیعتر و پیچیدهتر از گنبدی ساده که بر چهلستون تکیه میکند داشتند. و تا اندازهای جای تردید است که چهار طاقی که واقعاً در دورههای پیش از اسلام وجود داشته کلاً به عنوان واحد معماری مستقل بوده است. بالاخره، دربارۀ گنبدهای دورۀ سلجوقی نظر دیگری نیز توسط سوواگت مطرح شده است. وی عقیده داشت که در موارد بسیار این گنبدها را در بناهای ستوندار اولیه جا میدادند و آنها مقصورههای شاهان و ولات بودند و به طرز بسیار باشکوهی توسط پادشاهان زمیندار جدید مغرب ایران ساخته شده بودند. با اینکه این فرضیه تمام مسائلی را که بناهای دورۀ سلجوقی در پیش مینهد حل نمیکند، با این همه در نظر من بسیار محتملتر از نظریۀ وجود گونهای ساختمان است که نمونهای از آن باقی نمانده است. اما در این کتاب شاید بهتر آن باشد نتیجه بگیریم که در معماری سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی مسألهای حل نشده وجود دارد که به خاطر آن شاید ناگزیر باشیم وجود مسجد- خانه را بپذیریم. تنها از طریق حفاریهای به دقت رسیدگی و نظارت شده در بناهای بزرگ دورههای بعد این قضیه حل خواهد شد. چنین به نظر میآید که دربارۀ مساجد ایرانی در اوایل دورۀ اسلامی و راهی که بتوان برحسب انواع طرحها این مساجد را نظم و ترتیب داد، مدارکی فراهم باشد. مدارک اضافی نیز وجود دارد. برخی از این اسناد مفصل میباشند. مثلاً با آنکه مسجد دامغان دارای مناری مربع شکل است که خاص کشورهای مسلمانان اطراف مدیترانه بوده، معذلک منارههای مدور که از سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی شکوه معماری ایران میباشد در نایین و آسیای میانه ظاهر شدن آغاز کرد. اما به نظر میآید که هیچ یک را نمیتوان قدیمیتر از آخرین دهههای سدۀ چهارم هجری/ دهم میلادی دانست. تفسیر مدارک دیگر هنوز دشوارتر است، زیرا آنها عجالتاً چنین مینمایند که در گونهای خلأ میباشند. مثلا اگر ثابت شود که دروازۀ شگفت انگیزی که در اصفهان پیدا شده واقعاً متعلق به مسجد جورجیر است که از طریق متون از وجود آن با خبریم، در این صورت در این مورد دری در اختیار داریم که نخستین نمونه از اثر معماری سلطنتی آلبویه و اولین مورد از دروازۀ مسجد در ایران میباشد که تزئین پیچیدهای دارد. شاید در مورد مساجد نخستین ایران بتوان چند نتیجهگیری مقدماتی مطرح کرد. نخست باید تکرار کرد اگر چند ممکن است اطلاعات ما پردامنه به نظر آید، اما نه تنها به واسطۀ پهناوری منطقهای که موضوع بحث ماست، بلکه نیز از آن جهت که ابنیۀ کوچک ولایتی شهرهای کوچک به مراتب بهتر از ساختمانهای پایتختهای بزرگ نمونۀ معماری عصر میباشند، از این رو آنچه ما در این زمینه میدانیم بسیار ناقص است. همان طوری که تاریخ مساجد مغرب کوههای زاگرس بر پایۀ مساجد سامرا، بغداد، دمشق، بیتالمقدس، قاهره، قیروان و قرطبه است، اما در ایران دربارۀ مساجد ری، شیراز، بلخ، نیشابور، هرات، مرو، بخارا و سمرقند تقریباً چیزی نمیدانیم. این چشم انداز نابرابری که در مورد مساجد اولیۀ ایران وجود دارد با اوضاع و احوال ایران در دورۀ سلجوقی فرق نمایان دارد و استفاده از مدارکی را که ما خواه در خصوص تاریخ مساجد به طور کلی یا تاریخ معماری اولیۀ اسلامی در ایران داریم بسیار دشوار میسازد. اکنون که این توجه را تصریح کردهایم، شاید در تأکید این سخن که در مساجد اولیۀ ایران انواع رسمی گوناگون یافت میشد محق باشیم. با آن که در این عصر مساجد ستوندار بیش از انواع دیگر میباشد، حتی هنگامی که سنتهای مختلف محلی تغییراتی در آن داده معذلک بی گمان تنها نوع موجود نبوده است. مسأله این است که چرا اشکال مساجد در عالم ایران بیش از عالم اسلام حوضه مدیترانه تنوع دارد؟ در این مورد چند دلیل میتوان اقامه کرد. یکی این که بسیاری از مراکز اسلامی در ایران بسیار دور از مراکز خلاق بزرگ فرهنگ نخستین اسلامی بوده است. شاید دلیل دیگر این باشد که معماری سنتی ایران در هنگام فتوح مسلمانان برای برآوردن نیازهای تجمعات بزرگ در زیر یک سقف مناسب نبوده است، در صورتی که معماری سرزمینهای اطراف مدیترانه که سنتاً در بناها ستون به کار میرفته وحدت فراگیری داشت که میتوانست در فرهنگ نوین از آن استفاده شود. احتمالاً تنها در دورهای متأخر بوده که پارهای تغییرات درونی در نهاد خود دین و ظهور طرح چهار ایوانهای یاد بود در آفرینش نوع مسجد «سنتی» ایران موافقت داشته است. یا شاید در اوایل عصر اسلامی اسلام ایرانی همان گرایشهای توحیدگرای اسلام عربی را تأکید نمیکرده است. به هر دلیلی که بوده مساجد ایران در اوایل عصر اسلامی شکل روشن و نمونهای نداشتند، یا دست کم از نظرگاه اطلاعاتی که داریم چنین به نظر میآید. با وجود این، حتی اگر حفاریهای آینده نشان دهد که مساجد شهرهای بزرگ ایران به کلی به سوی سنت مساجد ستوندار سراسر بلاد اسلامی کشانده شدند، اما این حقیقت که این سنت در همۀ سطوح و در همۀ نواحی ایران رخنه نکرد و بدین ترتیب سنتهای محلی در طی قرون نخستین اسلامی در ایران بسیار آسانتر از هرجای دیگر حفظ شدند، در دورههای آینده نتایج مهمی به بار خواهد آورد. در نتیجۀ این گرایش محافظه کارانه بوده است که ایران تعدادی از اشکال معماری پیش از اسلام را نگه داشته است. اگر چند چنین مینماید که مساجد نخستین ایران از لحاظ فرهنگی و تاریخی جالب توجه است، اما چون متوجۀ دیگر کارکردهای معماری میشویم از لحاظ هنری پیشرفت فرعی معماری مسائل کاملا فرق میکند. برعکس، معماری اسلامی ایران تقریباً از همان آغاز پیدایی خود نوآوریهایی پدید آورده بود که گذشتۀ پیش از اسلام نمیتواند دلیل آن بوده باشد. تاریخ ایران کمبریج / دوره تیموریان / پیتر جکسن / یعقوب آژند / معماری دوره تیموری / رالف پیندر ویلسون اعضای خاندان شاهی و مأموران عالی رتبه دولتی در امور عامالمنفعه پیشقدم بودند: شماری از اقدامات شهری مرهون تلاشها و کوششها رجال محلی بود. مذهب از مهمترین و کارآمدترین انگیزهها در این قلمرو به شمار میرفت چون در نیمه نخست دوره مورد بحث ما، فقط برخی از تأسیسات و عمارات مذهبی باقی مانده است. به غیر از مساجد عمومی و خصوصی و نیز مدرسه و خانقاه، تلاش عمده بر ساخت و ساز و مرمت زیارتگاههای بزرگ همانند آرامگاه امام رضا(ع) در مشهد و شیخ صفی در اردبیل متمرکز شده بود. به جز موارد مذکور- نظیر دورۀ پیش- به معماری تدفینی نیز توجه خاصی معطوف شد. درباره خود سازندگان اطلاعات اندکی در دست است.چنین مینماید که غرب و جنوب ایران، منبع عظیمترین قریحه معماری باشد؛ و یگانه معماری که آثار باقیمانده او میرساند هنرمندی خلاق و توانمند با سبکی متمایز بوده، قوامالدین از اهالی شیراز است. عمارات باقیمانده در بردارنده نمایه محدودی از سلیقه و الهامات این دوره است. درمورد شماری از آثار و بناهای مهم این دوره به غیر از چند عمارت معروف، میباید بررسی مفصل و علمی صورت گیرد. پیش از دوره صفوی، از جمله بناهای غیرمذهبی مهمی که باقیمانده چند دستگاه کاروانسرا است. از معماری کاخها به ندرت میتوان اثری مشاهده کرد. آثاری که تا سده پیش هنوز پابرجا بود به عمد یا ندانمکاری و غفلت از بین رفت. عوامل طبیعی نیز مزید بر علت شد؛ نکته خندهدار این که بناهای قدیمیتر که از زلزلهها جان سالم به در برده بود در دوره تیموری تعمیر شد ولی بعدها تخریب گردید. این عمارات متأخر که با جاه طلبی بیشتر و وسیعتر طراحی شده بود، فاقد استحکام ساختاری دورههای پیشین بود. از این رو در زمان حال جستار در این زمینه موقتی و در معرض تغییر خواهد بود، چون هر لحظه بررسیها و مطالعات بیشتر به درک و فهم عمیقتری میانجامد. این مسأله به ویژه بستگی به جنبهها و وجوه اجتماعی و کردوکاری معماری ایران دارد. تاریخ کمبریج / جلد پنجم / از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان / جی آ بویل/ حسن انوشه الک گرابر با این همه این خلأ تاریخی تأسفآور تنها نقیصۀ روش شناختی نیست که باید با آن مواجه گردیم. مشکلی که به همان اندازه هر کوششی را عقیم میسازد چیزی است که شاید بتوان آن را مختصات جغرافیایی هنرها خواند. فیالمثل معلوم است که سومین، چهارمین و پنجمین دهۀ سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی شاهد فعالیت ساختمانی وسیعی بود که عمدتاً از مساجد گروهی بزرگ در ناحیۀ اصفهان پیداست، و اینکه آخرین دهۀ سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی و سراسر سدۀ هفتم هجری/ سیزدهم میلادی شاهد ساختمانهای بزرگ مقابر در آذربایجان بود، خاتم کاری فلزات، بالاخص به میزان زیادی درخراسان در نیمۀ دوم سدۀ ششم هجری/ چهاردهم میلادی توسعه یافت، و رشیدالدین در دو دهۀ اول سدۀ هشتم هجری/ چهاردهم میلادی هزینۀ ادارۀ یک مدرسۀ بزرگ نقاشی در تبریز را میپرداخت. در هر چهار مورد یاد شده مدرکی در دست نیست که نشان دهد نواحی دیگر ایران نیز از پیشرفتهای مشابهی برخوردار بودند. پدیدۀ اصلی معماری ایران در طی این قرون شکل گیری آن چیزی است که شاید بتوانش مسجد ایرانی سنتی نامید. تقریباً کاملترین نمونۀ این معماری در مسجد جامع ورامین نزدیک تهران که اکنون ویران است یافت میشود. اهمیت این ویژگیها در این است که تقریباً همۀ آنها در دو قرن و نیم پیش از بنای این مسجد ابداع گردیده یا توسعه یافته بودند. زمان ابداع، تاریخ یا مقصود این ویژگیها هنوز چنانکه باید فهم نگردیده و شایسته است که هریک از آنها به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرند. اما ما در اینجا به بحثی کوتاه دربارۀ برخی از مسائلی که برجستهترین ویژگیهای مشخص بنا را مطرح میسازند بسنده خواهیم کرد. نخستین ویژگی نقشۀ یک مسجد با چهار ایوان در اطراف، حیاطی در وسط و یک گنبد بزرگ محوری در جلوی محراب است. دوام این نقشه که چندین قرن مشخصۀ معماری ایران باقی ماند موضوع اقتراح فراوان بوده و مسألۀ اصل و منشأ این نقشه مستلزم پارهای بررسیهای تکمیلی است. واضح به نظر میرسد که در اواخر نیمۀ اول سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی گروه کاملی از شهرهای ناحیۀ مغرب ایران، جبال، یا صاحب مساجد گروهی کاملاً تازهای گردیدند یا بناهای جدیدی را جایگزین ابنیۀ سابق که گویا ستوندار بودند ساختند. دلایل این تغییرات روشن نیست. احتمالاً در هرمورد دلایل محلی وجود داشته است، نظیر آتشسوزی سال ۵۱۵ق/۲-۱۱۲۱م. که اگر نه همه، دست کم قسمت اعظم مسجد قدیمی اصفهان را در کام کشید. یا اینکه بنای این مساجد صرفاً بازتابی از رشد ثروت و جمعیت در ایام فرمانروایی سلاجقۀ بزرگ بوده است. این دلایل هرچه بوده در اصفهان، اردستان، گلپایگان، برسیان و زواره مساجد تازهای برآوردند که همۀ آنها به قدر کافی دارای ویژگیهای مشترکی در سبک و نقشه میباشند و از این حیث وضوحاً مکتب معماری همانندی را تشکیل میدهند. تردیدی نیست که شاهکار این مکتب مسجد اصفهان است، اما این مسجد نیز به واسطۀ حضور بقایای سابق (که به برخی از آنها بعدها اشاره خواهد رفت) و تاریخ متأخر بسیار پیچیدۀ آن دارای شماری از ویژگیهای داخلی مختص خود است. در نتیجه این مسجد آنقدر که برای توضیح ارزشهای فنی و زیبایی شناختی عالیتر سبک سودمند است برای روشن ساختن سیماهای نمونهوار مفید فایدۀ عاجل نیست. نمونه وارتراز آن مسجد زواره است که در سال ۵۳۰ق/۱۱۳۶م. بنا گردید. این مسجد مستطیل سادهای است با مدخل جانبی ناپیدا، منارهای الحاقی و صحنی با چهار ایوان که نقشه و ارتفاع آن با بقیۀ بنا که در آن بر ستونهای کاملاً همانند طاقهای استوانهای سوار است اختلاف بارز دارد: گنبد بزرگی در پشت ایوان قبله پدیدار میگردد. این نوع نقشه به عنوان اصل و مأخذ در جاهای دیگر بر روی بقایای کمابیش پیچیده پیاده گشت و به نحوی مهذبتر در مسجد ورامین به چشم میخورد. اما عامل پیچیدۀ دیگری نیز وجود دارد. در مسجد زواره تمامی بنا به صورت یک واحد در نظر گرفته شده، در صورتی که در تعدادی از نمونههای دیگر، چنین مینماید که گنبد جداگانه ساخته شده و غالباً به تازگی معلوم گردیده که بناهای اطراف گنبدها بسیار دیرتر از خود گنبد بنا شدهاند. از این رو احتمال میرود گنبد بزرگ عقب مسجد سنتی ایران تاریخی مستقل از حیاط و چهار ایوان دارد. از این مشاهدۀ تنها نظریۀ پایدار که رشد مسجد ایرانی را باز مینماید بیرون آمده است. آ. گدار فرضیۀ «کوشک – مسجد» را مطرح میسازد که سر منشأ آن آتشکدۀ گنبدی منفرد ایران عهد ساسانی است و عبارت بود از یک ساختمان گنبدی تک افتاده در یک سر عرصهای باز و وسیع. گدار استدلال میکرد که تنها تدریجاً این عرصۀ بازار از ابنیه پر شد، و این ویژگی دهههای نخست سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی است که معماران مشرق ایران یک حیاط با چهار ایوان در اطراف گنبد را معمول ساختند. خاستگاه چهار ایوان در مغرب ایران یافت میشود و گمان میرود که این معماری در این نواحی به نقشۀ خانههای شخصی اختصاص داشته است. و دلیل این تأثیر مشرق ایران احتمالاً تأثیر نوع جدیدی از ساختمان بوده که معلوم گردید در سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی پیدا شده بود؛ این ساختمان مدرسه، یعنی نهادی بود که برای بازآموزی تودهها درمذهب سنت ایجاد گردیده بود و احتمال رفته که ایجاد این مدارس ریشه در فعالیتهایی داشته است که نخست در خانههای شخصی مشرق ایران آغاز شده بود. این است صورت اندکی ساده شدۀ نظریهای که اینک پذیرفته شده است؛ اما در این نظریه مطالب زیادی وجود دارد که فرضی و مبهم است. اولاً درجۀ دقت باستانشناختی و تاریخی که لازمۀ چنین فرضیههایی است در خصوص آثار و ابنیۀ مشرق ایران وجود ندارد و اطلاعات اندکی که از معماری ماورءالنهر و خراسان در سدههای پنجم و ششم هجری/ یازدهم و دوازدهم میلادی در دست است برای من نمونههای شناخته شدهای از مساجد چهار ایوانی به دست نمیدهد. پیوند دادن آثار نسبتاً معروف، نظیر آثار تاریخی ناحیۀ جبال به ابنیهای که بسیار کمتر مورد بررسی قرار گرفتهاند سخت خطرناک است، و چنانکه پیش از این یادآور شدهایم، برداشت ما از ویژگی و خصلت ولایات ایران چنان ناهماهنگ است که اجازۀ تعمیم دادن نمیدهد. ثانیاً ولو این که کاملاً محتمل باشد که نمونههایی از آتشکدهها وجود داشتند که به عبادتگاههای اسلامی تبدیل گردیدند و حرمهای گنبدی منفرد حقیقتاً ساخته شده بودند، که به عبادتگاههای اسلامی تبدیل گردیدند و حرمهای گنبدی منفرد حقیقتاً ساخته شده بودند، با این همه این نیز راست است که مکان کوچکی که بدین ترتیب ساخته میشد، برای اعمال عبادی مسلمانان، بالاخص در شهرهای بزرگ، چندان مناسب نبود. به علاوه سنت قراردادن گنبدی در جلوی محراب به مسجد اموی در مدینه میرسد؛ در این مورد فضای زیر گنبد به مثابۀ مقصورۀ خلیفه یا نمایندۀ وی نیز عمل میکرد. از قضا، درمورد مسجد اصفهان، فضای زیر گنبد مقابل محراب دارای کتیبهای رسمی است که نام نظامالملک بر آن نقش گردیده و بدین ترتیب معلوم میسازد که این گنبد را میان سالهای ۴۶۲ق/۱۰۷۰م. و ۴۸۵ق/۱۰۹۲م. برآوردند. این مسأله و نیز مدارک پراکندۀ دیگری که مورد تجزیه و تحلیل سو واژه قرار گرفتند حکایت از آن میکنند که اگر نه همه دست کم برخی از این گنبدهای بزرگ اهمیت تشریفاتی داشتند و پادشاه به هنگام حضور در مسجد در زیر آن جلوس میکرد. یا شق دیگر این است که همۀ آنها در تأکیدی که بر تعیین جهت بنا و سمت قرار گرفتن نماز گزار داشتند میتوانستند دارای اهمیت اصولاً دینی و نمادی باشند. مطلب اخیر را میتواند اشکال سوم در طرح سنتی که سازند و شکلبندی این نوع مسجد را روشن میسازد قوت بخشد. اشکال یاد شده این است که نقشۀ خود حیاط و چهار ایوان خصوصاً برای مراسم عبادی منطبق داده نمیشود، بلکه نقشۀ اساساً جرح و تعدیل شدهای است که در اطراف یک حیاط میگردد و در شکل سادهاش تعیین جهت خود به خودی را که دریک مسجد ضروری است پیشبینی نمینماید؛ بنابراین تعریض یک ایوان و اندازۀ بزرگ گنبد را نمیتوان به مثابۀ تطبیقهای ضروری نوع معینی از نقشه با مقاصد جدید دانست. از این گذشته، شواهد فراوانی وجود دارد که این نقشه در یک زمان در همهجا حضور داشت، یعنی نقشۀ استاندهای بود که میتوانست برای مقاصد گوناگون مورد استفاده قرار گیرد و میگرفت. این امر با تأثیری که این نقشه بر معماری نواحی غربی ایران گذاشته بود تا اندازهای مشهود است، و از ابنیهای نظیر کاروانسرای با شکوه رباط شرف ساخته در سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی و کاخ غزنوی لشکری بازار پیداست که در ساختمانهای غیرمذهبی نیز به کار میرفته. بنابراین تا وقتی که بررسیهای بیشتر و بالاخص حفاریهای مقتضی صورت گیرد، ظاهراً بهتر است بگوییم که اگر چند حقیقت ایجاد نوع جدیدی از مسجد در مغرب ایران در اوایل سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی انکار ناپذیر است، اما دلایل ساختن آن در این شکل خاص هنوز روشن نیست. و نیز اگر چند آمیزهها و کاربردهای خاص ایوانها و گنبدها که بدینسان ساخته شده بودند پدیدههای جدیدی به نظر میرسند، اما جرح و تعدیلهای بلافاصلۀ آنها و استفادۀ مداوم از آنها در طی چند قرن حاکی از آن است که از برخی جهات این عناصر نقشه و ارتفاع با دیدی که ایرانیان از آثار و ابنیۀ خود داشتند سازگار بوده است. آیا رواج این نقشه احیای اشکال معماری گنبدها و ایوانهای ساسانی بوده که اصلاحاتی در آن به عمل آمده بود؟ در این صورت میتوان گفت که این پدیده یک رنسانس بود. یا آیا این اشکال در سدههای گذشته به طرقی که ما از آن بیخبریم ادامه یافته بودند؟ در این صورت بهتر است آنها را جوانۀ دانههایی دانست که پیش از این کاشته شده بودند. یا این که معماری جدیدی ناشی از تأثیر صاحبان ترک قدرت سیاسی بوده که به مثابۀ تسریع کنندۀ فعل و انفعالات شکلگیری سنتهای بومی یا سنتی که از مشرق آوردند عمل کردند؟ در این صورت شایستهتر است که این آثار و یادگارها را سلجوقی نامید. با این همه تا وقتی که تحقیقات تازه پاسخهایی برای این پرسشها بیابد، شاید مرجح آن باشد که از نوع نقشۀ مسجد ایران غربی که در دورۀ دقیقاً معینی به وجود آمد و تأثیر زیادی بر معماری سدههای آینده گذاشت فروتنی بیشتری سخن رود. از شکل این نقشه در مسجد ورامین که در اوایل سدۀ هشتم هجری/ چهاردهم میلادی بنا گردید میتوان تغییراتی که در آن داده شده حدس زد: این تغییرات عبارتند از مستحکم ساختن محور طولی به کمک پیش طاقی که ساختی استادانه دارد، ساده سازی و یکسانسازی ردیفهای پایه، افزایش مختصر در اندازۀ نسبی حیاط و تناسبهای دقیق و حساب شدۀ میان قسمتهای مختلف بنا. چگونگی وارد آمدن این تغییرات و ترتیب زمانی آنها مسائلی است که هنوز حل نشده باقی مانده و باید مورد بررسی قرار گیرد. اگر چند نقشۀ چهار ایوان نقشۀ استاندهای برای مساجد گردید، اما باید یادآور گشت که این نقشه در برآوردن کلیۀ مساجدی که در طی این قرون بنا گردید به کار گرفته نشد. بالاخص در اوایل سدۀ هشتم هجری/ چهاردهم میلادی نمونههای زیادی از مرمت و بازسازی بناهای قدیمی وجود داشت و یکی از سیماهای خصوصاً برجسته این بود که بنای بزرگی نظیر مسجد اصفهان به واحدهای کوچکتری تقسیم گشت که حاکی از تغییری در اعمال عبادی وقت و بیفایدگی آشکار مساجد گروهی بزرگ است که پیش از این میساختند. برجستهتر از همه بقایای مسجد بزرگی است که آشکارا سبک با شکوه عصر ایلخانان میباشد. این مسجد میان سالهای ۷۱۰ق/۱۳۱۰م. و ۷۲۰ق/۱۳۲۰م به اشارۀ تاجالدین علیشاه، وزیر الجایتو در تبریز بنا گردید و امروز به ارگ معروف است. در اصل حیاط وسیعی به حوضی در مرکز بنا وجود داشت، اما واحد اصلی آن ایوانی بود که ۴۸ متر طول، ۲۰ متر ارتفاع و ۳۰ متر عرض داشت. دیوارهای آن میان ۸ و ۱۰ متر ارتفاع داشتند، و طاق ایوان که آن را بزرگتر از طاق ایوان کسری در نظر گرفته بودند اندکی پس از اتمام بنا فرو ریخت. این بنا آشکارا بسیار بزرگ و غیر طبیعی بود و نشان میدهد که در نقشۀ سنتی مسجد تغییرات محسوسی داده شده بود. پس از نقشه، برجسته ترین سیمای مسجد ایرانی، چنانکه از مسجد ورامین پیداست، ساختمان آن بود. و در این مورد نیز باری دیگر رگههای اصلی به معماری مغرب ایران در سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی میرسد. اگر چند در بیشتر نواحی آذربایجان همواره از سنگ استفاده میشد و در غالب ابنیۀ ساده خشت خام یا سنگ نتراشیده در ملاط به کار میرفت، اما در اکثر مناطق ایران آجر مادۀ کار استاندۀ ساختمان گردید. این نکته از اهمیتی مضاعف برخوردار است. از یک طرف، آجر در اواخر سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی با گنبدهای مسجد اصفهان به عنوان مادۀ کار نسبتاً جدید ساختمانی در مغرب ایران ظاهر گشت، اما میتوان اثبات کرد که این مادۀ کار در سدۀ سوم و بالاخص چهارم هجری/ نهم و دهم میلادی در نواحی شمال شرقی ایران کاربرد گسترده و پیچیدهای داشت. بدین ترتیب در واقع این امکان وجود دارد که معماری با آجر بخشی از تأثیر محتمل یک ناحیه بر نواحی دیگر بوده است. از زمان برآوردن ابنیۀ بزرگ تاریخدار اواخر سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی، بنایان ایران از آجر استفادههای بلند پروازانه کردند و آن را به وسیلۀ تزئین بنا مبدل ساختند. در نتیجه نماهای دیوار میتواند از سادگی و برهنگی با شکوه مسجد علیشاه در تبریز به پیچیدگی بیش از حد و غیر لازم گنبد مسجد ورامین تغییر یابد. اما شایان توجهترین ویژگی ساختمانی این قرنها در گسترش نوع جدید و با عظمتتری از گنبد که تا آن زمان در ایران میشناختند یافت میشود. تنها گنبدهای محراب وسیع نیست که این گسترش را میسر ساخت. در مسجدی نظیر مسجد جامع اصفهان صدها گنبد کوچکتر وجود داشت که عرصۀ میان ایوانها را میپوشاند؛ از این گنبدها شمار اندکی باقی مانده و تشخیص آنهایی که متعلق به سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی است یکی دیگر از وظایف ناتمام تحقیقات باستانشناسی میباشد. و نیز در اصفهان شاهکاری از احتمالاً نخستین گنبدهای ایرانی که به گنبد شمالی مسجد معروف است باقی میماند که احتمالاً در در اصل اتاقی تشریفاتی برای ورود پادشاه به داخل حرم بوده است، اما از این گذشته سدههای پنجم، ششم، هفتم و هشتم هجری/ یازدهم، دوازدهم، سیزدهم و چهاردهم میلادی شاهد گسترش وسیع مقابر بزرگ نیز بوده که برخی از آنها همچنان مانند گذشته به صورت برج – بقعه ساخته میشدند، اما سایر این مقابر مربعها یا کثیرالاضلاعهایی بودند که گنبدی در بالای آنها برآورده بودند. بیشترین بقعههای باقی مانده از سدههای ششم و هفتم هجری/ دوازدهم و سیزدهم میلادی در ماوراءالنهر و آذربایجان قرار دارند، اما بقاع سدۀ هشتم هجری/ چهاردهم میلادی در سراسر ایران به طور یکسان پراکنده میباشند. تعدادی از این بقعهها اصولاً دارای ویژگی مذهبی بودند و این در ایام شکل گیری حرمهای بزرگ مشهد و قم بود، و جدا از تعدادی حرمهای کوچک، نظیر حرمهای بسطام، تشخیص اهمیت دقیق آنها در دیانت آن عصر بسیار دشوار است. اما دو بقعه از بزرگترین بقاع یادگار اصلاً غیر دینی بودند: این دو یکی آرامگاه چهارگوش بزرگ ( ۲۷ در ۲۷ متر) سنجر در مرو و دیگری بقعۀ چند ضلعی هنوز تماشاییتر (قطر داخلی آن ۲۰ متر) الجایتو است که تاریخی خصوصاً پیچیده دارد. به رغم چندین بررسی پیشگام، ویژگیهای جدید تحول این گنبدهای ایرانی هنوز چنانکه باید مستند به اسناد و مدارک نیست و ترجیح میدهم خود را به سه سیمای مشخص که به نظر من از اهمیت خاصی برخوردارند محدود سازم. سیمای اول مربوط میگردد به نمود و ظاهر کلی این گنبدها. در طی این قرون دو تغییر جداگانه در ساختمان گنبدها داده شد. یکی ایجاد پوششی دوگانه، یعنی در معنی دو گنبد کمابیش موازی یکدیگر. این پدیده مختص نواحی شمالی و شمال شرقی ایران بود و نخستین نمود آن در آثاری پیدا میشود که در مراحل مختلف دو سدۀ پنجم و ششم هجری/ یازدهم و دوازدهم میلادی احداث گشتند. اگر چند بدیهی است که این تحول بر دگرگونیهایی که در سدۀ هشتم هجری/ چهاردهم میلادی در ساختمان گنبدها پدید خواهد آمد اهمیت زیادی دارد، اما تشخیص دقیق دلایل ابداع گنبد مضاعف بسیار دشوار است. این امر را احتمالاً باید به علاقۀ عمومی معماران نواحی شمال شرقی ایران به کاستن حجم گنبد، هم به معنی منطوقی سبکتر ساختن بار گنبدها وهم به مفهوم زیبایی شناختی دادن نمودی ظریفتر و باروحتر به قسمت فوقانی بنا مربوط دانست. در معنی اخیر این تحول را باید به توجهی همان اندازه زیاد به غلام گردشیهای اطراف گردنی انتقال به گنبد که در آرامگاه الجایتو به اوج کمال رسیدند نیز منتسب دانست. اگر چند چنین مینمود که برآوردن این گونه گنبدها اصلاً کار معماران شمال شرقی ایران بود، اما معماران مغرب ایران نیز میبایست از عهدۀ برآوردن گنبدهای عظیم عقب مساجدی که میساختند برآیند. سهم عمدۀ آن در این زمینه سهم فنی بود: آنان با استفادۀ خلاق و مبتکرانه از طاقهای آجری که حجم گنبد گرداگرد آنها بالا میرفت، مشکل ساختن گنبد بدون داربست را حل کردند. اما این طاقها عاقبت به بقیۀ گنبد به حجم واحدی مبدل گشت و نباید چنین برداشت کرد که این طاقها به همان سبک و اسلوب معماری گوتیک ساخته شدهاند. شاید در گنبد ورامین است که این دو سنت – یکی مربوط میگشت به کاستن وزن و دیگری به استواری بنا – به طور بسیار مؤثری به هم میرسند و در آن شکل عمومی و بزرگی گنبد آن را با شیوههایی که در قرون گذشته در مغرب ایران معمول بود پیوند میدهد، اما استفادۀ فراوان از پنجرهها بیشتر مشخصۀ اصول معماری نواحی شمال شرقی ایران است. دومین سیمای برجستۀ این گنبدهای ایرانی گردنی انتقال آنها، یعنی گذار از مربع به پایۀ مدور گنبد است. شیوهای که در همه جا به کار میرفت احداث پایهای هشت ضلعی بر روی مربع بود. در تعدادی از نمونههای گنبدهای بزرگتر یک عرصۀ شانزده ضلعی دیگر بر روی هشت ضلعی میساختند. اما برجستهترین سیمای گردنی گذار در طی این قرن استفادۀ بسیار استادانۀ معماران نواحی غربی ایران از مقرنسها بود. خاستگاه و مقصود از این آمیزۀ واحدهای معماری شناخته نشده است، اما در حدود شواهد موجود، محتمل مینماید که این شیوه در سدۀ چهارم هجری/ دهم میلادی در مشرق ایران به عنوان شکلی در اصل تزئینی پیدا شد. در سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی در مغرب ایران مقرنسها به عنوان عنصری مؤثر در حرکت رو به بالای گنبد کاربرد پر معنیتری پیدا کرد. مقرنسها که منطقاً گرداگرد چند محور اصلی متقارن ساخته میشدند به وسیلۀ نمایانی مبدل گردیدند که به کمک آن بنا را، دست کم تا آنجا که به بیننده مربوط میشود، بندبنددار میکردند، اما آیا فشارهای واقعی از بالا به خطوط مقرنسها وارد میآمد یا نه، مسألهای است که بحث دربارۀ آن هنوز ادامه دارد. از نمونههای دیگر، نظیر ساختار بیمانند ستونهای گنبد شمال شرقی مسجد اصفهان یا اسلوب دلانگیز طاقهای به هم پیوستۀ مقبرۀ سنجر نیز پیداست که در سدههای پنجم و ششم هجری/ یازدهم و دوازدهم میلادی علاقۀ به بند کردن دیوارها و ساختمانها در معماری ایران وجود داشته است. با این همه اگر این علایق، که برخی از آنها گذرا بودند، یا مقرنسها را طرحهای ساختمانی منحصراً حقیقی یا تقلیدی بدانیم به خطا رفتهایم. آنها طرحهای تزئینی نیز بودند، و اگر چند در طی دورۀ موضوع بحث ما نقش تزئینی در گنبدها فینفسه همواره بر مقاصد دیگر غلبه نداشته است، اما در نماها، قرنیزها و دیگر قسمتهای بنا بر هدفهای دیگر سایه میافکند. بدین ترتیب دادن زیبایی و فریبندگی همراه با تبدیل واحدهای ساختمانی به واحدهای تزئینی، ایجاد توازنی مبهم میان ارزشهای ساختمانی و تزئینی در استفادۀ از مقرنسها از سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی وضوحاً آشکار میگردد و طی دو سدۀ آینده همچنان ادامه مییابد. دربارۀ آخرین جنبۀ با اهمیت معماری ایران میتوان به اشارۀ گذرایی بسنده کرد، زیرا این جنبه با تفصیلی به مراتب بیش از جنبههای دیگر مورد بررسی قرار گرفته است. نگاهی به مساجد و مقابر آشکار میسازد که شیوههای تزئینی گوناگون در کیفیت نهایی ابنیه نقش قابل توجهی ایفا میکردند. برخی از تزئینات، بخشی از مصالح ساختمانی بودند، اما بقیۀ شیوههای بالاخص آرایشی، نظیر گچبری، گل بته و آجرها یا کاشیهای الوان بودند. دو شیوۀ نخست نوآوری و ابتکاری تازه نیستند، اما شیوههای اخیر حاصل خلاقیت این قرون بودند که اگر استفادۀ از آنها در مقایسه با دورههای اخیر هنوز اندک و با خساست صورت میگرفت، اما از پیوند تازه و بسیار بدیع میان رنگ و معماری خبر میدهند. ولی، روی هم رفته، مشخصۀ بزرگ تزئین در مساجد گروهی بزرگ این است که تابع ارزشهای معماری است. اگر چند ممکن است تزئین مسجد ورامین یا دو گنبد بزرگ مسجد اصفهان وسیع و پردامنه باشد، اما تأثیر و گیرایی آن در وجهی است که بر خطوط و انگارههای دیدی که بیشتر به معماری ابنیه مربوط میگردد تأکید میکند، آنها را قوت میبخشد و به آنها اهمیت میدهد. تزئین بنا در هیچ وجه اندازۀ سطوح با شکوه نمای گنبدها برجستگی و زیبایی ندارد. با این همه، اگر چند مسأله عموماً درمورد مساجد گروهی صادق است، اما تزئیناتی که در مقابر، مزارات کوچکتر و اندک ابنیۀ غیرمذهبی شناخته شده به کار رفته کمتر از این نیست. بقعۀ پیربکران نزدیک اصفهان که مزار کوچک یکی از اولیای محلی است که در سال ۷۱۲ق/۱۳۱۲م. بنا گردید، موزهای واقعی از طرحهای گچبری است. مقابری که در آذربایجان قرار دارند دارای نمای تزئینی وسیعی میباشند که تقریباً سراسر دیوار واقعی را میپوشاند. بیشتر دیوارهای رباط شرف که از کاروانسراهای سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی است یا کاخی که در سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی در ترمذ بنا گردید پوشیده از طرحهای تزئینی است، و بنای اولی حتی دارای گچبریهای تقلیدی بر روی دیوارهای آجری است، و مناره جام که نظیر چندین بنای مشابه دیگر احتمالاً بیشتر برای مقاصد دنیوی ساخته شده بود نه دینی، دارای طرحهای تزئینی است که تقریباً سراسر بنا را میپوشاند گویی هرقدر که به هنر غیر مذهبی آن عصر که کمتر شناخته شده یا به جلوههای ارادت و سرسپردگی مردم به اولیا نزدیکتر میشویم، تزئین بنا شکوهمندتر و تشخیص آمیزتر میگردد، در صورتی که مساجد، شاید بیشتر به واسطۀ سختگیری اسلام رسمی، دارای صبغههایی از وقار و متانت زاهدانه میباشند. سیاحت نامه شاردن/ ژان شاردن / محمد عباسی اشخاصی که تمکن بیشتری دارند، بعد از گرد آوردن، ثروت بسیاری برای خود و فرزندان خویش اقدام به ساختمان اماکن عمومی میکنند، فیالمثال مدارسی با تاسیسات و تجهیزات لازم، برای عده کثیری از محصلین و طلاب بنا مینمایند، بعد در کنار جادههای بزرگ کاروانسراهایی برای پذیرایی رایگان از عابرین و مسافرین به وجود میآورند، آنگاه پلهایی میسازند و بالاخره مساجدی با عایداتی برای امرارمعاش روحانیون، و گاهی جهت صدقه، و یا اطعام نداران ساختمان میکنند. ایرانیان این قبیل ابنیه و عمارات را صواب آخرت مینامند، یعنی برای عقبی، و نیز به قول خودشان، میگویند که این خیرات و مبرات خیر جاری، یعنی ثروت زاینده است چون مدعی عستند که ادعیه و اذکاری که در این قبیل معابد و عمارات رایگان خوانده و گزارده میشود، و مردم بالفعل از این گونه وسایل استراحت برخوردار میگردند، صواب امر عاید بانیان و متوجه آنان میشود معماری اسلامی / روبرت هیلن برند / باقر آیت الله زاده شیرازی مساجد عباسی در نیمقرن اول معماری اسلامی نظام پوشش سقف سازی هنوز ابتدایی بود و حتی زمانی که ستون ها و تیرهای سقف جای تنه های خرما و اندود کاهگل را گرفت، هنوز ابتدایی بود.طرح اساسی (بصره، کوفه و واسط 83/702) و حتی یادگار مهمی چون مسجد کبیر سامراء همین روش اولیه را ادامه داد، هرچند احتمالا نمای حیاط به این صورت نبوده است.سازه نوع تیر و ستون که از دیرباز در بناهای یونان و روم رواج داشت، بدین ترتیب، پایدار ماند و رنگ و بوی فراگیر معماری کلاسیک با استفاده زیاد از قطعات استفاده شده از دیگر بناها (spolias) تقویت گردید. اینها گاهی همانند سرستون گاودار مسجد استخر، ریشه هخامنشی داشتند. سقفهای چوبی که روی قوس ها قرار داشتند بتدریج رواج یافتند و مقدمه ای برای پوششهای طاقی کامل با مصالح مقاوم گردیدند. (بخصوص در ایران : مساجد تاریخانۀ دامغان و مسجد جامع فهرج که هر دو احتمالا مربوط به قرن نهم هستند و مسجد جامع نائین که شاید مربوط به قرن دهم باشد). چون تمام مساجد اولیه از ستون استفاده کردهاند لذا دارای سقفهای نسبتا کوتاهتری هستند. در قرن نهم میلادی جرزهای باربر ستونها را که تا آن زمان اجزای اصلی باربر بودند از میدان به در کردند و چنین پدیدهای در برخی از مساجد نظیر جامع دمشق، بعلبک و حران رخ میدهد ولی هنوز در ساختمان مساجد ستون مورد استفاده قرار میگیرد. معماری اسلامی / روبرت هیلن برند / باقر آیت الله زاده شیرازی مساجد صفوی تعمیر و توسعه مساجد موجود، تمایلی که در دوره تیموری ملاحظه شد، در دوره صفوی ادامه یافت و تنها در این شانزدهم دهها مسجد را در بر گرفت. ولی از این سده حتی یک مسجد جدید که حائز اهمیت درجه اول باشد باقی نمانده است. با این همه باید گفت که مسجد علی در اصفهان (929/1522) ، که یک بنای چهار ایوانی تمام عیار است دارای نمازخانه ای است که طرح باز گنبدخانه آن پاباریکه هایی (پانداتیوهایی) استوار است، که در نوع خود پلی را بین مسجد کبود تبریز و مسجد شیخ لطف الله اصفهان (28-1011/19-1602) فراهم می آورد. مسجد شیخ لطف الله نمازخانه شخصی شاه عباس اول بود که با رسم معمول و سنتی ساخت مساجد تفاوت دارد، زیرا فقط یک گنبدخانه مربع عظیم است. گنبد مجلل و با شکوه آن توسط 32 طاقنمای کوچک، روی چهار قوس قرار گرفته است. سرتاسر درون آن با کاشیکاری های درخشان پوشیده شده و سطوح لغزان آن تمام ظرافتهای سازه ای آن را ساده میکند. بااینکه این مسجد با دقت تمام به سوی مکه جهت داده شده است، با این همه با زاویه به سوی میدانی باز میشود که از آن وارد مسجد میگردند این زاویه را ایوان سردر که از طرف بیرون از جهت اصلی میدان پیروی میکند پنهان کرده است و دالان طاق پوشی ارتباط سردر و گنبدخانه را برقرار می سازد در حالی که از هیچ یک قابل رویت نیست ولی مسئله در محور متعارض سردر و گنبد خانه را حل میکند. این راهرو همچنین توجه را به مغایرتی جلب می کند که به راحتی قابل اجتناب بوده و لذا سنجیده و عمدی است.مسئله محور های ناسازگار در مسجد شاه اصفهان (40-1021/30-1612)، که در نزدیکی مسجد شیخ لطفالله و در پیشانی میدان قرار دارد، کاملا به راحتی حل میشود. زیرا سردر به دهلیزی هدایت میشود که بر روی قطر واقع شده است و همچنین دهلیز نیز به نوبه خود به صحتی چهار ایوانی باز میشود که به طرز صحیحی جهت یافته است. سر در و ایوان هرکدام دارای یک جفت منار هستند که اهمیت آنهارا تشدید می کنند. مقیاس وسیع است، ولی تمام مسجد با تناسبی درست نسبت به این مقیاس طراحی شده است و این همان روشی است که در مساجد نسبتا بزرگ مثل مسجد بی بی خانم مشاهده میشود. گنبدخانههای پشت ایوانهای جانبی فضای بیشتری را در اختیار نمازگزاران قرار میدهند. دو مدرسه نیز با حیاطشان در جوار حیاط اصلی و در جنوب آن قرار گرفتهاند. از این رو مساجد چهار ایوانی، حتی در اوج مطلوبیت خود نوآوریهای بزرگتری را در خود پذیرا میشوند، بدون آن که به خصوصیت اصلی آنها لطمه ای وارد آید. مساجد متاخر دوره صفویه، نظیر مسجد جامع صرم و مسجد جامع چَسُم (چَشُم)، مسجد وزیر در کاشان و علی قلی آقا در اصفهان، با میانهرویشان در خدمت برجسته کردن وضعیت مجموعا استثنایی این دو مسجد میدان نقش جهان قرار دارند. حتی مسجد حکیم اصفهان (1067-1657) که نمونه ای بزرگ و زیبا از طرح سنتی چهار ایوانی است نتوانست (در مقایسه با این دو مسجد) چیزی بیشتر از یک پایان یاس آور برای دوران طلایی باشد. معماری ایران دوره اسلامی / محمد یوسف کیانی در میان اندامهای درون شهری هر شهر و روستا، نیایشگاه همیشه جای ویژه خود را داشته و دارد و از اندامهای دیگر نمایانتر و چشمگیرتر است و از اینروست که همه جا در دل آبادی جای گرفته است.(۱)نیایشگاه، چون بزرگترین ساختمان آبادی بوده، در آغاز نیازی بدان نداشته که نشانی ویژه داشته باشد و خودبهخود نگاه هر گذرندهای را بهسوی خود میکشیده اما، پس از گسترش آبادی، نخست با افراشتن درگاهها و نهادن ماهرخ و توق بر بلندترین جای آن و سپس با ساختن میل و برج و مناره در کنار و نزدیک آن، باشندگان آبادی و گذریان بیگانه را به نیایشگاه راهنمائی میکردند. مسجد بر دیگر نیایشگاهها همان برتری را داشته که اسلام بر دیگر کیشها و چنان خوب بوده و هست که آنها را میآراید و نیازی به ستایش ندارد و ما در اینجا تنها میگوئیم که چگونه بوده و چگونه شده است (اگر بتوانیم). هنر اسلامی (بهویژه معماری آن) بر پنج پایه «مردمواری، خودبسندگی، پرهیز از بیهودگی، بهرهگیری از پیمون (مدول) و نیارش (استاتیک) و درون گرائی» نهاده و بیآنکه خواسته باشیم خودستائی کنیم هنرمندان مسلمان ایران بیش از دیگران بدانها پایبند بودهاند.نخستین مسجدی که به دست پیامبر بزرگوار ما با همکاری یاران گرامیاش، در مدینه ساخته شد همیشه برگيره و الگوی مسجدهای بیشمار و گوناگونی بوده است که به دست هنرمندان تردست ما در سراسر ایران زمین ( و هرجا که فرهنگ اسلامی ایران فرمان میرانده) بنیاد شده است.بهین آفریده و واپسین فرستاده پروردگار (که بر روی و خاندان پاکش درود باد) چون مدینه را با فروغ ایزدی خود روشن ساخت، یاران خویش را فرمود تا برای بنیاد مسجدی درخور که پذیرای گروندگان باشد، دل نزدیکترین کوهپایه را بشکافند و سنگهای آن را بشکنند و پستای ساختمان را فراهم آورند. آنگاه با دست گرامی خود پارههای لاشه سنگ را (خشکه و بیآژند) بر هم میاندود تا دیوار شبستان با افراز اندکی بلندتر از بالای مرد بلند بالا برافراشته شدد (چنانکه نیای نامدارش، ابراهیم (ع) در ساختمان خانه خدا کرده بود که به گفته سیدی «اسمعیل ساخت (مصالح) بر دست پدر مینهاد و وی (ابراهیم) ساختها بر هم میانبود… «و چون پهنا و درازای شستانها بیش از آن بود که قوسیهای چوبین بتواند آسمانه آن را یكسره و دیوار به دیوار بپوشاند (۲) ستون با دیرکی از تنه خرمابني خشکیده در میان آن بر پای ساختند و فرسبها و تیرها و تیرچهها را (که گمان میرود آنها نیز از خرما بن یا شاید از پده یا غربه (سپیدار و كبودار )، که نزدیکهای مدینه کم و بیش میروییدهاند) بر آن نهادند و روی آنها را بجای فدره (دوخ و بوریای ویژه پوشش) با شورهنی و پیز و آنگاه با پوست چهارپایان پوشاندند و بدینگونه خانه خدا بسیار آشنا و همانند خانه بندگان خدا ساخته شد و همین آموزشی آسمانی و بسیار ارجمند برای هنرمندان مسلمان بود که تا بتوانند از ساختمایههای بومآورد و ایذری (چیزی که در جای ساختمان بدست میاید) بهرهگیری و به هرچه که در دسترسی دارند بسنده کنند و پیرامون نوآوریهای بیهوده نگردند (و دیدیم که چنین هم کردند ). پروردگار جهان فرموده است والله جعل لكم من بيوتكم سكنا وجعل لكم من جلود الانعام بیوتا تستحفلوتها یوم طعنکم و یوم اقامتکم و من اصوافها و او یارها و اشعارها اثائا و متاعا الى حین (النخل 80)در کنار شبستان زیستگاه ساده و بیپیرایهای برای یاران پاکباز و سالوکان تهیدست که یکدم بر دوری پیامبر خدا شکیبا نبودند ساخته شد و پیشگاه سرگشاده شبستان نیز همواره و با بارویی کوتاه، از کوچه و گذری که پیرامون مسجد میگشت جدا گردید.همین ساختمان مردموار و بیپیرایه، چند سالی پس از پایان کار (شاید کمتر از نیم سده) در سرزمینی بسیار دور از مدینه، برگیره معماری نومسلمان شد که در پهره با فهرج (یکی از چهار شهر آن روز یزد) با بهرهگیری از آنچه در دسترس داشت خداخانهای برای همشهریان خود بنیاد کرد که خوشبختانه تاکنون از آسیب ویرانی و دستکاری برکنار مانده است.این مسجد ساده اما با شکوه دارای شبستانی است با پنج کوچه (دهانه ) و یک رده پیلیا (ستون و جرز ستبر) و چهار ایوانچه یا چفته و دو راهر و کناری که ایوانچهها را به شبستان میپیوندد و سرپوشیدههای آن گرد سرائی کوچک سرگشاده را گرفته و در گرمخانه (شبستان زمستانی) کشیده که هر دو به راهروها پیوسته و دربندی که درآیگاه مسجد است و در کنار آن (و جدا از ساختمان مسجد) سرای کوچکی است که شاید برای پیشنماز یا نگهبان ساخته شده باشد (این سرا دستکاری شده و چهره نخستین خود را ندارد) . پیرامون مسجد کوچه و گذر و ساباط و میدانچه است و ساختمان دیگری به آن نچسبیده است.دیوار مسجد مدینه از سنگ لاشه، آسمانه آن تیرپوش و تخت بوده اما در فهرج که نه سنگی و نه چوبی در دسترس بود، ناگزیر بر دیوارهای مسجدش از چینه و خشت خام و پوشش آن سغ (طاقپوش) میباشد و جز در لبهی رخام، خشت پخته در آن به کار رفته است. پوشش کوچههای شبستان طاق آهنگ (۳) بیزتند و چفدهای زیر آن (۴) بیزکند (۵) و ایوانچهها (چفتهها) کنهپوش (نیمگنبد) است و کف شبستان به جای خشت پخته لوئینه است.در معماری ایرانی هرگاه چند کوچه طاقپوش در کنار هم جای میگیرد، دهانه کوچه میانی با میانوار بیش از کوچههای دیگر است و از دهانه بروارها با کوچههای دیگر کمکم کاسته میشود و کوچه کناری که طاق آن روی دیوار پرت ( دیواری که پشت آن آزاد است ) مینشیند کمترین دهانه را دارد تا از رانش طاق کمکم کاسته شود و دیوار پرت را نیاندازد. ناگزیر نمای میانوار که به روی سرای سرگشاده باز میشود پر دهانهتر و بلندتر میشود و از مردمواری آن میکاهد. معمار هنرمند مسجد فهرج برای پیشگیری از این کاستی در کنار دو جرز میانوار پیلكهای (۶) نغزی افزوده تا دهانهها یکسان نماید (این نغزکاری یکصد سال پس از آن در تاریخانه دامغان رها شده)، کار بهرهگیری از ساختمایههای بومآورد در این مسجد بدانجا کشیده است که به جای کاه در کاهگل (که شاید در فهرج کمیاب بوده) ژاژ (خارشتر – آدور) آسيا شده به کار بردهاند و همين کار اندودها را از آسیب موریانه برکنار داشته است.این که نخست از مسجد جامع فهرج یاد کردیم از این روست که از آغاز برای مسجد ساخته شده و دستکاری و کستافزود چشمگیری در آن نشده که چهره نخستینش را دگرگون کند وگرنه در شهرهای دیگر ایران که مردمش پیش از فهرجیان به دین خدا گرویدهاند ناگزیر از ساختمانهای پابرجا (یا نيمهویرانی که بازسازی شده) برای نماز و نیایش پروردگار یکتا بهره گرفتهاند.مسجد یزد خواست، جامع بروجرد، مسجد نیریز، مسجد سركوچه محمديه نائین ( که نخسین آتشكدهی پابرجا و دومی آتشگاهی نیمه ویران و سومی گیری با ایوان و چهارمی مهرابه بود نمونههای خوبی برای این بهرهگیری شایسته از ساختمانهای رها شده، هستند.(7) هر چند مسجد شدن آنها ديرگاهی پس از ساختمان مسجد جامع فهرج انجام گردیده است، با این کار آغاز سده سوم هجری و با گسترش شهرها و روستاها مسجدهای باشکوه و بزرگی در بیشتر شهرها (با تهرنگ شبستانی بومسلمی) بنیاد گردید اما هرگز گنبدخانه و ایوان (یا پیشان) و سرپوشيدههای کشیده (طنبی) که با دگرگونی و کستافزود آتشکدهها و گیریها و مهرایهها پدید آمده بود کنار گذاشته نشد و با پیوستن شبستانهای چهلستون، کمکم هریک از آنها جای خود را در مسجدهای ایرانی پیدا کرد و چون یکی از اندامهای مسجد پابرجا ماند گنبدخانه و چهارطاقی با زمینه چهاربر هم اندازه و گوشههای راست تهرنگ شایسته و درخوری برای برگزاری نمار داشت که تنها میبایست دهانه روبروی قبله آن را ببندند.گنبدخانهها گاهی چون کوشکی تک و آزاد (بی مردگرد) برای مسجد ساخته میشد (مسجد جامع بروجرد مسجد جامع گلپایگان پیش از گسترش و بسیاری دیگر ……) و گاهی مردگرد پیرامون آن هم ( که میتوانست به جای پشتبند رانش گنبد را بهخوبی بگیرد) ساخته میشد سه بخش مردگرد ( در یک اشکوب و گاهی در دو نیم اشکوب یا بهگونه کمرپوش) ویژه زنان بود و از بخش پشت محراب آن بیشتر برای نگهداری قرآن بهره میگرفته، یکی از نمونههای خوب این گونه گنبدخانهها شبستان کهن مسجد میدان ساوه است که به روزگار صفویان محرابی زیبا با گچتراش رنگین بر آن افزودهاند (که خوشبختانه تاکنون مانده و آسیب چندانی ندیده اما محراب زیبای دیگری که در گنبدخانه مسجد جامع همان شهر است گزند بسیار دیده و پارهای از گچتراش آن را کنده و دزدیدهاند) پیشان یا ایوان که، برگیره آن گیری یا ایوان تابستانی بوده و در سوی نسار و پشت به آفتاب ساخته میشده نیز تهرنگ درخوری برای برگزاری نماز داشته چون سه بر آن دیوار بسته و یک بر آن باز است و اگر درگاهی در دیوار رو به قبله آن باز بود، به سادگی آن را میبستند تا جای محراب را بگیرد (مسجد نیریز گناباد، مسجد فردوس و دیر زمانی پس از آنها مسجد عليشاه گیلانی- ارگ علیشاه تبریز)( در مسجدهای تازهسازتر میبینیم که پیشان در پیش گنبدخانه جای گرفته و دیوار رو به قبله آن به گنبدخانه باز شده و کمکم در یک، دو یا سه بر دیگر مسجد هم ساخته شده و آن را چهار ایوانی کرده است).سرپوشيدههای کشیده که بیشتر یک دهانه بزرگ در میان و چند ایوانچه یک یا دو اشکوبه یا کمرپوش در دو سو داشته جای شایستهای برای برگزاری نماز بوده (بخش زنانه مسجد بیشتر در اشکوب و بالای کمرپوش یا ورکد- غرفه – جای داشته) مسجد ملا عبدالخالق یزد، مسجد سید محمد عقدا، شبستانهای دو سوی گنبدخانه جامع یزد و شبستاں جامع اصفهان (که محراب نامآور اولجایتو در آن جای دارد) و نمونههای خوبی از این گونه شبستانهاست اما بهترین و درخورترین اندامهای مسجد ایرانی شبستان چهلستون است که میبینیم بخش بزرگی از مسجدها را در بر میگیرد.شبستان چهلستون (یا ستاوند) چون دهانههای کوچکی دارد و طاقها (اگر پوشش آن سغ باشد) در کنار هم جای گرفته ( و رانش همدیگر را از میان میبرد) کمتر بیم ویرانی و فروریختن آنها میرود و گسترش آن هم (با افزودن رده ستونها) بسیار آسان است.مسجدهای شبستانی ( که نمیدانم از کجا به مسجد عربی نامور شده) میانسرا و پیشگاه سرگشاده بزرگی در میان دارد و پیرامون آن را شبستانهای چهلستون و ستاوند گرفته و در بیشتر آنها (پس از نخستین سده هجری) دهانه میانی رو به قبله و دهانه روبروی آن (که بیشتر درآیگاه مسجد است) پهنتر و گشادتر از دهانههای دیگر است. این تهرنگ آشنا در ایران پیشینهای بسیار کهن دارد و نمونههای بسیار روشن آن را در سراهای باستانی سیستان میتوان دید که اگر دیرینگی بنیاد آنها استوار نبود گمان میرفت که این شهر کهن شهر مسجدهای شبستانی بوده و از دیگر ساختمانهای درون شهری بهرهای نداشته است.در آغاز سده سوم هجری که ابومسلم در خراسان به پای خاست و به براندازی امویان کمر بست، مسجد با شکوه و بسیار بزرگی در پایگاه خود نشابور، بنیاد کرد که میگویند شش هزار تن میتوانستهاند در زیر سرپوشیدههای آن نماز گزارند و نزدیک هشتاد هزار گز زیر ساختمان آن بوده است. اگر این گفته را گزاف بدانیم و بپذیریم که این مسجد تنها ششصد تن نمازگزار را پذیرا میشده با نگرشی ژرف به شیوه ساختمانی آن روزگار ( با پيلپاها و دیوارهای ستبر و دهانههای کم پهنای سرپوشیده) باز هم درمییابیم ساختمان و بنیادی شگرف بوده که پیش از آن مانند نداشته است. در آن روزگار نه تنها در نشابور که در بیشتر شهرها و شهرکها و روستاهای نامآور ایران مسجدهائی چون مسجد ابومسلم (شاید هم به دستور وی) با اندازههای کوچکتر بنیاد شده که نشان آنها را در جامع ساوه، ابرقو، یزد (که شادروان ماکزیم سیرو پیش از ویرانی آن را بازنگاری کرده)، نائین، میبد میبینیم و تهرنگ برخی از آنها پس از کاوشهای باستانشناسی در اصفهان و اردستان و شهرهای دیگر نیز به دست آمده است.از سده سوم تا چهارم و آغاز سده پنجم هجری بیشتر مسجدهای ایران بههمین شیوه بنیاد میشده اما هر روز بر زیبایی و نغزی آن میافزودهاند تا به روزگار آل کاکویه که نغزکاری به والاترین پایه خودمیرسد (شبستانهای جامع اصفهان به روزگار آل بويه و آل کاکویه ) و سخنی گزاف نیست اگر بگوئیم هرگز دیگر هنر ما بدان پایگاه والا دست نیافته است. در همان روزگار در برخی شهرها و روستاها مسجدهای کوشکی (با گنبدخانه تک) نیز بنیاد میشده که نامآورترین آنها جامع بروجرد است.میگویند به روزگار بودلف عجلی وزیر او حمويه بن على آتشکده بروجرد را بازپیرایی و مسجد کرده است اما با نگاهی به نمای دیوارهای گنبدخانه آن (که در پائین با آجرهای تازه نماسازی شده و آجرهای یک ارسی کهنه در بالا و روی آنها به کار رفته) میتوان گفت که بیگمان ساختمان آتشکده ویران یا نیمهویران بوده و حمویه با بهرهگیری از مصالح آماده که پیرامون آن ریخته بوده بر روی شالوده استوار سنگچین آن مسجد را از نو بنیاد کرده است.از سده پنجم هجری کمکم گنبدخانه در کنار مسجد شبستانی ( و بیشتر در پشت ایوان با پیشان) بنیاد میشود که گاه گسیخته و گاه پیوسته بوده است.خواجه نظام الملک چند چشمه از ستاوندهای شبستان جامع اصفهان ( و شاید هم صفه صاحب) را برمیدارد و به جای آن گنبدخانهای میسازد و در همان روزگار تاجالملک فیروزان شیرازی (که با او همچشمی و ستیز داشته) روبری درگاه مسجد گنبدخانه دیگری بنیاد میکند که هیچکدام از این دو هنوز اندام پیوسته مسجد به شمار نمیرفته است اما پیشان یا ایوان بیش از آن جای ویژه خود را در مسجد گرفته بوده چنان که میدانیم در همین مسجد صاحب بن عباد (در سده چهارم ) میانوار شبستان بزرگ را بازسازی و بازپیرائی کرده و چهره پیشان بدان داده است که تا امروز هم ( با این که دیگر چیزی از آن برجای نمانده ) به صفه صاحب نامور است (۸)دوستان گرامی و ارجمند نگارنده (آقایان مهندس شیراری و مهندس دانشدوست) که هر دو از پژوهشگران ژرفنگر ما به شمار میآیند در جامع اردستان و جامع فردوس پیلپاهای چهارپری یافتهاند که طاق سنگین پیشان بر آنها مینشسته و نشان میدهد که پیش از سده پنجم، دستکم، پیشان بزرگ جای خود را در مسجدهای ایران باز کرده. اگرچه هنور نشانی از سه ایوان دیگر ( مانند مسجد چهار ایوانی) در مسجدهای کهن نیافتهایم گمان کردهاند که مسجد جامع زواره کهنترین مسجدی است که از آغاز به گونه چهارایوانی بنیاد شده اما با بازدید سردابهای کهن که زیر راسته درآیگاه آن است و بسیار به سردابه مسجد سرکوچه محمدیه نائین میماند دشوار میتوانیم آن را بپذیریم.نشان مسجد دو ایوانی را بی هیچ گفتگو از سده هفتم در دست داریم. خوشبختانه دو ایوان مسجد زوزن هنوز برپای است و پس از آن مسجد فریومد را میبینیم که دو ایوانی ساخته شده و شگفتا که این گونه مسجد تنها در استان خراسان دیده میشود و اگر در استانهای دیگر هم باشد در آغاز چنین نبود و در پی دستکاریها و کستافزودههای تازه چنین چهرهای به خود گرفته است. چنان که بیشتر مسجدهای چهار ایوانی امروز هم مانند جامع اصفهان و مسجد نو شیراز از آغاز شبستانی بوده که چند دهانه از شبستانهای چهار بر آن را برداشته و به جای آن ایوان ساختهاند. به همین گونه در مسجد جامع ساوه دو ایوان پدید آمده که (روبروی هم نیست) و روبروی پیشان مسجد علویان نائین ایوانی کمرپوش (دو اشکوبه) ساختهاند که گمان میرود بنیاد آن کهن باشد و در سده هشتم (همزمان با کمرپوشهای شبستان) دو اشکوبه شده است. مسجد جامع بستان یک ایوان در پیش گنبدخانه دارد که پیش از سده هفتم روبروی شبستان کهنتر (ابو حرب بختیار- ممدوح منوچهری) ساخته شده اما مسجد جامع یزد هم (بخشی را که میر رکنالدین در سده هشتم بنیاد کرده) باز یک ایوانی است با این که بیشتر مسجدهای همزمان آن ( یا نزدیکتر به زمان بنیاد آن) چون مسجد جامع ورامین چهار ایوانی است.مسجد یک ایوانی تا یکی دو سده پیش ساخته میشد، چنان که مسجد جامع رجبعلی درخوانگاه و مسجد جامع تهران نیز چنین است. روبروی پیشان هر دو مسجد به جای ایوان شبستانی تابستانی در زیرزمين و روی آن مهتابی ساختهاند که شاید یادگاری از مسجدهای کهن ری باشد که بدبختانه هیچ نشان و آگاهی از آنها در دست نداریم.از سده نهم هم مسجد یک ایوانی ( مسجد جامع نو یا مسجد امیرچخماق یزد ) داریم که در نگاه نخست چهار ایوانی مینماید اما جز پیشان مسجد ( که میتوان آن را ایوان نامید) سه دهانه بزرگ دیگر درآیگاه مسجد است و نمیتوان نام ایوان بر آنها نهاد (9) پس از سده هفتم بیشتر مسجدها ( به جز چند نمونه که از آن سخن رفت) چهار ایوانی است از این پس دیگر مسجد چهار ایوانی چنان به چشم آشنا شده بود که اگر مسجدی چنین نبود گونهای کاستی برای آن به شمار میآمد.گنبدخانه و مقصوره و پیشان ایوان و ایوانچه و ورکد (غرفه) و شبستان چهلستون و ستاوند سرپوشیده و کشیده یکاشکوبه و دواشکوبه و کمرپوش پیرامون سرائی سرگشاده و پیشگاه و مهتابی و گاهی سرداب ( یا شبستان زیرزمینی) و مناره و گلدسته درگاه پا سردی به گونهای شایسته و نغز به هم پیوسته و بافت مسجد را میپرداخت. کمکم ایوان و دهانه درآیگاه مسجد را که بیشتر آزاد بود با اسپری بسته از بیرون جدا کردند. میانکنه (10) درگاه و ایوان پیش آن هشت یا کریاسی جای میگرفت که اسپر روبروی درگاه بزرگ آن بسته یا پاچنگ (پنجره یا روزنی که پای آن بسته است و به زمین نمیرسد) بود و از گذر آزاد و یکراست به درون مسجد پیشگیری میکرد و بیشتر این پاچنگها پرسین (شبکه) بود که از خشت پخته یا کاشی به گونه فخر و مدين (پروتهی) آراسته میشد و گذریان برای درآمدن به درون مسجد میبایست از یک ( یا بیشتر دو) دالان یا راهرو که در دو سوی دیگر هشت بود و بروار ایوان به شمار میآمد بگذرند. این راهروها به اندامهای وابسته مسجد (چون خانه نگهبان و چراغدار وگاهشناس (موقت ) و اذانگو و پادیاو با وضوخانه و حوضخانه و آبریز راه داشت ( که پیش از این همه در بیرون مسجد و جدا از آن جای داشتند)در ایران زمین از دیرین روزگار در پیش نیایشگاه ( و بیرون از آن) جایی برای شستوشو فراهم میکردند که نیایشگر و نمازگزار پیش از آن که به نیایشگاه درآید پلیدیها را از خود بزداید و با شستنن اندام و سر و تن و پوشیدن جامه پاکیزه و بستن پنام آماده نیایش شود.در میان دینهای آسمانی و آئینهای یکتاپرستی دین راستين خدا (اسلام ) بیش از همه و همه جا بر پاکیزگی پای فشرده است و به گروندگان اندرز داده که همیشه خود را پاکیره نگه دارند.بزرگان دين و همکیشان درستباور ما از آن گاه که از خواب کوتاه خود برمیخاستند تا دیرگاه، شب که دمی چند چشم گرم میکردند یک دم این فرمان بزرگ پروردگار را آسان نمیگرفتند و درباره برخی از شب زندهداران میگویند که ایشان با همان وضوئی که در شامگاهان میساختند دوگانه بامداد را میگزاردند و نیازی به بازشویی خود نمیدیدند، پیداست که در چنين آيینی بودن پادیاو ( یا وضوخانه) و گرمابه در کنار و نزدیک خانه خدا در بایست بود.در نیایشگاههای کهن، پادیاو را در پیشدرگاه اما در ژرفا میساختند تا نمای درگاه به خوبی آشکار باشد و پیش دید را بگیرد (شاید هم چون در بیشتر شهرها آب روان رویگذر کمیاب بود و ناچار از آب کاریزها و پایابها بهره میگرفتند. سرای پادیاو را در زمین میکندند تا همتراز کار کاریز شود. آب آن آفتابی شود-)تا چندی پیش این پادیاوها با گودالباغچهها هنوز دیده میشد. در پیشخان جامع یزد. در پای درگاه پادیاوی بود. ( اکنون پوشیده و انبار شده است) که کاریز یکی از روستاهای نزدیک شهر (پیش از اینکه بخشکد) از آن میگذشته و در آن جا آفتابی میشده. پس از خشکیدن کاریز آبگیری نزدیک سردر مسجد ساخته بودند که درگاه بلند و بسیار زیبا را در آبگینه خود باز مینمود. (گویا این گودال باغچه کمترین ساختمان مسجد بود، چون جعفر بن محمد جعفری در تاریخ یزد مینویسد: « بینالمسجدین- میان مسجد گرشاسب و مسجد میر رکنالدين- گنبدی کهن بود که در بین آن درگاه را ساختند … این گنبد اكنون هشت یا کریاس مسجد است و معمار هنرمند با نغزکاری بسیار چنان کجی و ناهموزنی آن را با دیگر اندامهای مسجد سازگار کرده که کنجکاوترین بازدیدکنندگان هم بازسازی آن را در نمییابد.)این گونه گودال باغچهها در یزد، نائین، اردستان، زواره، کاشان . . . و بسیاری دیگر از شهرها دیده میشود، در مسجد ملک کرمان و جامع سمنان و جامع قزوین در میانسرا و پیش گنبد پادیاو بوده که اکنون همه را از خاک انباشته و هامون کرده، یا پوشاندهاند جای گرفتن پادیاو و پایاب در میانسرای سرگشاده و پیشگاه درونی پیداست که پس از گسترش مسجد و افزودن اندامهای دیگر بر آن انجام گرفته وگرنه نمیشد از آنها چون پادیاو کار گرفت.نمازگزار یا کسی که میخواسته به درون مسجد پای گذارد میبایست پاک باشد و مردم دیندار تا بدانجا بدین آئین پایبند بودهاند که هیچ ساختمانی را به مسجد نمیچسباندند. پیرامون مسجد همیشه گذر و بازار و کوچه سرپوشیده (ساباط) بود تا آلودهای نتواند در کنار آن درنگ کند.در بازارچههایی که به بازوی مسجد میپیوست دکانها را به بازو نمیچسباندند و به جای رده دكانها طاقنمائی میساختند که پاسخگوی دهانه دکانهای آن سوی بازارچه باشد (جامع ورامین – جامع یزد و … ) همچنین اگر مدرسهای در کنار مسجد بنیاد میشد پیوسته به بازو و دیوار مسجد به جای اطاق ( که در آن خوراک میپختند و میخوردند و میخفتند) راهرو میساختند (هرچند آنسو- پناه و آفتابگیر و بهترین جا برای زندگی و نشیمن بود) مانند مدرسه پیوسته به جامع اصفهان)یکی از اندامهای وابسته به مسجد روغنگری و روغنکشی بود که روغن چراغهای آن را فراهم میکرد و چون بخشی از این کارگاهها خراس بود ناگزیر با میدانچه یا کوچهای از مسجد جدا میشد. (جامع یزد، جامع اصفهان) همچنین گرمابه و خانه نگهبان.یکی از کارهای محتسب این بود که نگذارد اگر کسی جامه چرب و آلوده، به تن داشت بر سکوی درگاه مسجد نشیند و از خفتن و پرسه زدن در مسجد پیشگیری کند. در آبریزگاه را به روی مردم کوی و بازار (جز نمازگزاران در پنجگاه نمازر) ببندد. پس از آن که هشت کریاس و دالان و راهرو به مسجد افزوده و گذر آزاد و یکراست به درون آن بسته شد اندامهای وابسته را در آن بر راهرو که به مسجد نمیپیوست و حوضخانه و وضوخانه را ( که بیشتر دوگانه و دور از هم، یکی مردانه و دیگری زنانه بود) در پایان راهرو و آبریزها را ( باز هم جدا و در واشدگاهی که به وضوخانه راه داشت) جای میدادند (مسجد امام قزوین و اصفهان و سمنان و…میانسرا و پیشگاه درونی مسجد با استخر بزرگ و پر آب و گهگاه، جوی آب روان و باغچههایی با درختان گشن و سایهافکن نمازگزاران و مسجدیان را به یاد بهشت میانداخت (۱۱) در بیرون مسجد و در پیشگاه آن نیز، دربندی به نام پیشخان یا جلوخان جای داشت که بیشتر ساختمانهای وابسته به آن میپیوست (جامع یزد، مسجد مطفری کرمان – مسجد امام قزوین – بروجرد و….)، گاهی در پیش درگاه مسجد نیز آبنما میساختند (جامع ورامین) در برخی از شهرها و روستاها مسجدهائی هست که میانسرای سرگشاده و پیشگاه درونی ندارد اما باز این گونه مسجدها هم برونگرا نیست و پیرامون آنها را باغ و چمن(12) گرفته و با باروئی با کوچه و گذر از دیگر ساختمانها جدا میشود (مسجد کبود تبریز، مسجد ملا رستم مراغه و…) و یا در کنار آن میدان و واشدگاهی است که آن را از داشتن میانسرا بینیاز میکند (مسجد شیخ لطف الله ) چند مسجد انگشت شمار هم هست (ویژه در کوههای کوچک) که جز برفانداز سرگشادهای در میان یا کنار خود ندارد (مسجد ملا عبدالحالق یزد، مسجد قنبر علیخان شهران ) در این گونه مسجدها بامهای سرگشاده را میگیرد اما برفاندار چیزی است که هر مسجدی ناگزیر از داشتن آن است و نیز مسجدی که ویران شده یا بیم ویرانی آن میرود چون نیک بنگریم میبینیم برفاندازش گرفته شده یا باغچههايش (که در درون کار برفانداز را میکرده) از میان رفته است.اگرچه در این جا نمیخواهیم از شيوه معماری و نیارش (استاتیک) و آمود و آذین مسجد ایرانی سخن بگوئیم ( و اگر بخواهیم این نوشته نه هفتاد که هفتصد من كاغذ میشود) اما دریغ است که از مسجد نامی به میان آید و از مسجدهای سرپوش ( با آسمانه تخت) یاد نکنیم.در شهرهای سردسیر و روستاهای کوهستانی ( که ریگ بوم است و خاکش پوشش سغ را دشوار میسازد) و بیشتر مسجدها با ستونها و دیرکهای چوبین و پوشش تخت ( با فرسب و تیر و تیرچه و سرشاخه و فدره و پرواز و پردی و لنبه) بنیاد شده که زیباترین و به اندامترین آنها مسجد پرذله ( میانده) ابیانه مسجد طرزجان و نبادک یزد (که ویران و نوسازی شده) و مسجد های ملا رستم و معزالدین مراغه و مسجد مهرآباد و گزاوش و کبود بناب و همچنین مسجد میاندوآب و مسجد خوانسار میباشد.در مسجد ملا رستم با شگفتی میبینیم که رده ستونها درست در راسته محراب گذاشته شده (در جائی که میبایست در پیش محراب میانوار و دهانه و کوچه باشد) اما چون نیک بنگریم درمییابیم که معمار هنرمند این مسجد خواسته است تا بام را چون خرپشته شیبدار کند بدین گونه که ستون میانی را بلندتر گرفته و اندکاندک هرچه به دیوار نزدیک میشود از بلندی ستونها کاسته است. سر ستونها و پروازبندیها (قابسازیها ) و تیرگمهای مسجد ابیانه و طرزجان را تنها باید به چشم دید که چه نغز و به هنجار است. چه نغزی و مردمواری مسجدهای ما همه دیدنی است نه شنیدنی.(۱) در ابیانه هنوز کوی میانی روستا را که کهنترین مسجد در آن جای دارد پرذله (پیرامون دل یا مرکز ) میگویند(۲) چنان که گفتهاند شبستان چهار گوشی با پهنای ۵.7 x ۵.8 متر یا چپری نزدیک بان بوده است(۳) نیم بیضی پرخیز(۴) نیم بیضی کم خیز(۵) آمیختهای از رس پخته و ریگ روان و خاکستر …(۶) نیم ستون(۷) جز ایران در سرزمینهای دیگر هم پس از گشوده شدن آنها بدست سپاهیان اسلام کنشتها و کوشکها و نیایشگاهها چنین شده است (مسجد عمر، مسجد اموی ایاصوفیه )(۸) یکی از پژوهشگران گرامی گمان کرده است صاحب که پیش نام بزرگان بجای خداوندگار و خواجه می آمده همان خواجه نظام الملک است(۹) مسجد جامع ورامین هم که پیش از آن ساخته شده چنین است و تنها نمای چهار ایوانی دارد(۱۰) فرورفتگی درآیگاه و سردر با درازائی دو برابر پهنا که بیشتر با نیم گنبد (کنه پوش ) پوشش می شود(۱۱) افسوس که بیشتر آنها از میان رفته است.(۱۲) گردشگاه با آبنما و باغچه و نیگاه و مهتابی و… (نه مرغ که امروز به آن چمن میگوئیم )