کیاییان نوشته شده در نوامبر 18, 2020به روز شده در سپتامبر 9, 2023توسط omidjavidaniدسته بندی ها:تاریخ, سلسله های ایرانی, گذشته ویکی پدیا اطلس تاریخی ایران تارنماهای وابسته: کتابهای وابسته: اخبار وابسته: گزیدهی کتاب: قیام مرعشیان / یعقوب آژند سرزمین گیلان در این ایام به دو بخش تقسیم میشد : بخش سمت را ست رود سفید رود را بیهپیش و بخش سمت چپ این رود را بیهپس مینامیدند. مرکز بیهپیش لاهیجان و مرکز بیهپس رشت بود. بازتاب قیام مرعشیان در گیلان شباهت زیادی به پیوستگی مرعشیان با سربداران خراسان داشت. در واقع میتوان گفت قیام آل کیای گیلان با یک واسطه، تحت تأثیر سربداران خراسان ایجاد شد. به دیگر سخن همچنان که سید قوام، مرید سید عزالدین سوغندی (شاگرد شیخ حسن جوری) بود و تحت تعلیم او قرار داشت، سید علی کیا از سادات ملاط گیلان نیز مرید سید قوام بود و از محضر او کسب فیض میکرد و حتی با کمک معنوی و مادی سید قوام به گیلان رفت و این سرزمین را تحت سلطه خود درآورد. جدسادات کیای گیلان، سید امیر کیا از سادات حسینی بود که ر سال 773 ه . ق. از ملاط و گیلان خروج کرد و در شکور و کلارستاق به تبلیغ تشیع اثنی عشری پرداخت و در ناحیه کلاردشت فوت کرد. سید امیر کیا فرزندان متعددی داشت که بزرگترین آنها سید علی کیا بود. در این زمان قیام سادات مرعشی در مازندران باعث شد که سید علی کیا همراه دیگر فرزندان امیر کیا به محضر سید قوام بشتابد و در سال 773 ه . ق. در آمل به خدمت او برسد. سید قوام به گرمی از او استقبال کرد تا آنجا که در امور دین و دنیا به مشورت با وی پرداخت. سید علی کیا برای بسط و توسعه نهضت مرعشیان در گیلان از افراد برجسته و مناسب به شمار میرفت. چون خود او نظیر سید قوام از نسل ائمه بود و در سرزمین گیلان مقبولیت و مرجعیت زیادی داشت. سید علی کیا یک سال و شش ماه در خدمت سید قوام گذراند و حتی در یکی از جنگها (فتح قلعه فیروز کوه) در معیت سادات مرعشی به جنگ پرداخت. سید علی با تصمیم قبلی و با کمک مرعشیان به جانب تنکابن نزد حاکمی به نام سید رکابزن کیا که از سادات حسینی بود رفت و در ولایت رانکوه مقیم شد. در سال 776 ه .ق. بار دیگر به خدمت سید قوام رسید. از همین ایام به بعد او با کمک نظامی مرعشیان و نیز سادات گیلان و مریدان خود، نهضتی مشابه نهضت سادات مرعشی در گیلان برپا کرد. چنین مینماید که سفر نخستین وی به گیلان برای ارزیابی موقعیت سیاسی و نظامی منطقه بوده باشد. سید علی کیا با لشکری که مرکب از مریدان او و قوای کمکی سید کمالالدین و سید رضیالدین پسران سید قوام بود به سوی تنکابن حرکت کرد. جنگ بین سادات کیا و سادات تنکابن در محل نمک آبرود رخ داد که در نهایت به پیروزی آل کیا انجامید. از این جنگ به بعد، تاریخ آل کیا حکایت جنگ و گریزهایی است که آنها برای سلطه بر گیلان با ملوکالطوایف و خانان متعدد این سرزمین انجام دادهاند. ولی آنچه که در این میان حائز اهمیت است، پیوستگی قیام آل کیای گیلان با قیام سربداران است. آنها توانستند سرتاسر سرزمین گیلان را تحت تصرف خود درآورند و تشیع اثنی عشری را در این خط قوام و دوام بخشند و لاهیجان را مرکز حکومت خود قرار دهند. یک نکته در تاریخ آل کیا از اهمیت خاصی برخوردار است که بعضی از منابع بر این نکته اشاره کردهاند. این مسأله آمدن شاه اسماعیل به درگاه آنها در ایام طفولیت و تعلیم و تربیت وی در نزد این خاندان است. برای روشن شدن هرچه بیشتر این مسأله عبارات صاحب تاریخخانی را میآوریم تا رابطه اینها با خاندان صفوی روشن شود: سلطان شاه اسماعیل و دیگر برادران، دواعی حرکت و رحلت سکون را جمع دیدند و فرار به اضطرار اختیار کردند و از راه طوالش و حدود گسکر به آوازه دینداری و بزرگی و رحمدلی و مردمی حضرت میرزاعلی مستظهر بوده، سایه حکومت ایشان را نشیمن قرار منزلگه استراحت دانستند و توجه به جانب میرزاعلی نمودند و به دلایل من صحعالعزیمه ساعدعالتوفیق، مرحمت میرزاعلی سایهگستر گشت و مباشر رعایت و حمایت ایشان شد… و مقدم شریفش را به غایت تعظیم و اجلال تلقی فرمود…. و بعد از چند وقت لوح صافی ایشان را به نقوش تعلیم علم و آداب فرض و سنت که شیمه ذاتی آن دودمان بود زینت داد و به وظایف سنت حسنه، حقوق پدری مرعی داشت، و مدت هشت سال که حد توقف ایشانست، مخصوص انواع رعایت ساخت….. شاه اسماعیل پس از اینکه هشت سال در خدمت آل کیا به سر برد و تعلیم و تربیت یافت، از آنها رخصت گرفت و به طرف اردبیل رهسپار شد و حرکتهای سیاسی – نظامی خود را به کمک پیروان خود آغاز کرد و سلسله صفویان را بنیان گذاشت و مذهب تشیع اثنی عشری را به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام کرد. پس با توجه به رابطه مرعشیان با سربداران و رابطه آل کیا با مرعشیان و نیز ارتباط رهبر صفویان با آل کیا میتوان نمودار زیر را ترسیم کرد و رابطه این قیام را نشان داد: میتوان گفت که قیام مرعشیان محصول برخورد با قیام سربداران بود که از آمل آغاز شد و این دو منطقه را زیر چتر خود گرفت. چون شیخ خلیفه – مقتدای مذهبی سربداران – مرد پاکیزه روزگاری از اهالی آمل بود که پس از سیر و سلوک راهی سبزوار شد و نطفه قیام سربداران را در آنجا به بار نشاند و بعدها قیام مرعشیان به عنوان شعبهای از قیام سربداران در مازندران ایجاد شد. ایدوئولوژی قیام مرعشیان تشیع اثنی عشری بود که سید قوام با الهامگیری از تعالیم مذهبی – سیاسی رهبران مذهبی سربداران توانست از آن به عنوان مکتبی برای قیام خود استفاده کند. در واقع درونمایه قیام مرعشیان تشیع اثنی عشری بود که در درون خود اصول اساسی داشت. یکی از اصول سیاسی آن مبارزه با ظلم و ستم بود. ظلم و ستم در این دوره بیشتر ظلم و ستم اجتماعی و اقتصادی و گاهی سیاسی بود که بر رعایا اعمال میشد. هیچ نوع امنیتی در جامعه وجود نداشت و جامعه جولانگاه خانان و حکام بود و اینان برای رسیدن به خواستههای نامشروع خود دست به انواع و اقسام ستمها در حق رعایا میزدند. سید قوام با استفاده از بعد ستمستیزی تشیع توانست بر این حکام ظالم و ستمگر منطقه پیروز شود. از ویژگیهای دیگر این قیام بسط عدل و عدالت در سطح جامعه بود. سید قوام نیز در جامعه مازندران بر همین اساس و در پی تحقق این اصول دست به قیام زد. مساوات طلبی و برابریجویی از جمله چیزهایی است که سید قوام و پیروان او در پی انجام و اجرای آن بودند. آنها در این زمینه توانستند به موفقیتهایی نیز نایل شوند. اشاراتی در این زمینه وجود دارد. سید قوام قبل از اینکه به قدرت یکپارچه دست یابد با یکی از حکام مازندران دست بیعت داد تا بدین وسیله بتواند به خواستههای خود برسد. لیکن ویژگیها و تضادهای درونی پیران او و پیروان حکام مزبور (افراسیاب چلاوی) باعث انشقاق در بین نیروهای آنها شد و دو جناح به وجود آورد که در نهایت به پیروزی جناح شیخیان انجامید. فتوت و راستی و صداقت و راست کرداری از جمله خصوصیات پیروان سید قوام و کلاً دولت او بود. آنها به هرکجا که پا میگذاشتند با عطوفت و صداقت خاصی رفتار میکردند و همین مسأله باعث گرایش اکثر مردم بدانها میشد. آنها از تجمل و دنیاپرستی گریزان بودند (لااقل در اوایل دولت خود) و کسب قدرت را برای خدمت میخواستند. اکثر پیروان سید قوام را افراد پیشهور و روستایی و کلاً رعایا تشکیل میدادند که انگیزه آنها قبل از همه مذهب و رسیدن به خواستههای مادی خود از راه مذهب بود. خوراک و پوشاک آنها ساده بود و هیأت ظاهریشان، آنان را از سایر مردم متمایز ساخت. علل فروپاشی مرعشیان را بایستی در جنگهای متعدد آنها و نیز ظهور امیر تیمور در شرق دانست که به هیچ یک از قیامها و سلسلههای محلی رحم نکرد. او در واقع برای سرکوبی همین قیامها آمده بود که در نهایت هم به هدف خود نایل آمد. بعضی از نویسندگان علت زوال قیام مرعشیان را دنیاگرایی رهبران بعدی آن دانستهاند. این نویسندگان معتقدند که رهبران بعدی مرعشیان به سوی تجمل پرستی کشیده شدند و دست به مالاندوزی زدند و همین مسأله باعث دور شدن آنها از توده مردم شد و لیکن در این خصوص دلیل قاطعی وجود ندارد تا بتوان بر اساس آن قضاوت کرد. متأسفانه درباره اصلاحات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مرعشیان جز چند اشاره کوتاه، چیزی در منابع نیامده است. آنها در خلال حکومت کوتاه مدت خود دست به آبادنی زدند و شهر ساری و جاهای دیگر را آبادان ساختند و بناهایی پینهادند. تنها میتوان گفت که آنها براساس ایدئولوژی خود، با مردم بر اساس مساوات و برابری و عطوفت و برادری رفتار میکردند؛ اما ظهور تیمور به آنها اجازه نداد تا شالوده حکومت خود براساس ایدئولوژی خود پینهند. گزیدهی مقاله: پایان نامههای وابسته: مقالههای وابسته: omidjavidani