تکیه دایرةالمعارفِ مصاحب، «تکیه» محلی که در آن شرح مصائب امام حسین (ع) به صورت تعزیه یا روضه بیان شود♦ فضای محصوری که در وسط آن سکویی گرد یا چهارگوش ساخته شده که کار صحنۀ نمایش را میکند و در اطرافش غرفهها و طاقنماهایی است که یا آیین میبندند و یا رجال کشور برای تماشای تعزیه از آنها استفاده میکنند.|| بزرگترین و مجللترین تکیهها در ایران تکیۀ دولت در جنوب غربی عمارت معروف به شمسالعماره بود که به امر ناصرالدینشاه قاجار بنا شد. به احتمال نزدیک به یقین پیدایش صحنۀ گرد در اروپا نتیجۀ مشاهدۀ تکیه و تعزیه توسط اروپاییان در اواخر قرن ۱۹م بوده است. تکیه را حسینیه نیز مینامند. لفظ تکیه به خانقاه دراویش نیز اطلاق میشود. فرهنگِ بزرگِ سخن، «تکیه» محل برگزاری مراسم روضهخوانی و سوگواری♦ محل زندگی درویشان و زاهدان♦ خانقاه. لغتنامهی دهخدا (اِ) بمعنی متکا نیزآمده و بمعنی چیزی که بر آن پشت گذارند… و در بهار عجم نوشته که تکیه بالش و چیزی که بر آن تکیه زنند. و این فارسی است و مأخوذ است از تکاه بر وزن کلاه که در عربی بدین معنی آمده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). در هند تکیه بالش را گویند و در فارسی بالش و نازبالش و بالین و نازبالین وپشتی . (آنندراج ). چیزی که بر آن پشت گذارند و پشتی و لشن و صندلی و کرسی دسته دار… و ساده و بالش . (ناظم الاطباء) :مرد نه محتاج به یاری کس استهمت او تکیه ٔ پشتش بس است . سردم اطاق چوبی که در دهه ٔ عاشورا نزدیک مسجد یا تکیه برپا میکردند و آن را با شمایل ائمه و بزرگان و قالیچه ها و لوازم درویشی (تبرزین ، شمشاد، کشکول و غیره ) می آراستند و شبها از واردین پذیرائی میکردند و گاه به مشاعره می پرداختند و شخص غالب مخاطب را در حین خواندن اشعار بتدریج وادار به کندن جامه ها میکرد تا او را با یک لنگ از سردم خارج مینمود و اشیاءسردم را مالک میشد. عباسیه: حسینیه: زینبیه: ماتمخانه: سیاوش خوانی مویه مغان مخالف خوانی موافق خوانی تارنماهای وابسته: تکیه دولت تکیه معاون الملک تکیه تجریش تکیه بیگلر بیگی تعزیه ویکی شیعه ویکی فقه بازخوانی الگوی فضایی حسینیهها و تکایا کتابخانه مدرسه فقاهت تعزیهداری و شبیهخوانی از زمان دیلمیان تا امروز کتاب های وابسته: ادبیات فولکلور ایران پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی، از آغاز تا پایان دورۀ قاجار در تهران تاریخ اجتماعی سیاسی تئاتر در ایران تاریخ تکایا و عزاداری در قم تصوف ایرانی و عزاداری عاشورا تعزیه خوانی: حدیث قدسی مصایب در نمایش آئینی تعزیه در ایران تعزیه هنر بومی پیشرو ایران تکیه دولت زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران/ جلال ستاری شرح زندگانی من روزنامه خاطرات / اعتماد السلطنه گزیده تاریخ تهران معماری تکایای ایرانی اخبار وابسته: جای تکیه دولت خالی ست تاریخ تکایا و عزاداری قم میدان نقش جهان گزیده کتاب: معماری تکایای ایرانی / الهه ذوقی حسینی میدان نقش جهان وسیعترین میدان ایران است و یک تکیه بسیار بزرگ که کالبد فیزیکی و بدنه آن شبیه سایر تکایا و حسینیهها در شهرهای کویری میباشد و داری تاقنماهایی در دو طبقه است. انجام مراسم عزاداری که در آن صاحبعزا حکمران شهر بوده است از جمله عملکردهای میدان میباشد. نخل معروف یزد در تکیه امیرچقماق گزیده کتاب: معماری تکایای ایرانی / الهه ذوقی حسینی مجموعه امیر چقماق یزد در سال 1296 قمری، حاجی ابولقاسم رشتی بنای بزرگ و زیبایی به اسلوب تکایای یزد با دو مناره در این میدان و ورودی بازار میسازد، این غرفهها در ایام سوگواری مورد استفاده عزاداران قرار میگیرد. بنا دارای تزیینات و کاشیکاری کتیبهنگاری و کاربندی است. تکیه امیر چقماق 1880-1930فردریک چارلز ریچاردز (Frederick Charles Richards)دسترسی گزیده کتاب: معماری تکایای ایرانی / الهه ذوقی حسینی نخل امیر چقماق ابعاد نخل 8.5 در 8.5 در 8.5 است . ایرج افشار از مهر شیروخورشید و تاریخ نقر شده بر آن، آنرا متعلق به سال 1229 قمری ست. عبدلحسین آیتی می گوید نام این نخل حیدری ست و مربوط به دوره صفویه است. برخی آن را همراه با نخل میدان شاه تفت 600 ساله میدانند. تکیه زواره حسینیه بزرگ زواره || قدمت: صفویه || شمارهٔ ثبت: ۹۰۵۳ || تاریخ ثبت: ۱۳۸۲/۰۳/۱۰ || نشانی: شهرستان اردستان شهر زواره، محله میدان بزرگ، جبهه شمالی بازار زواره، جنب امامزاده یحیی ومسجد کرسی. حسینیه کوچک زواره || قدمت: صفویه || شمارهٔ ثبت: ۹۰۵۴ || تاریخ ثبت: ۱۳۸۲/۰۳/۱۰ || نشانی: شهرستان اردستان، شهر زواره، محله میدان کوچک، جبهه شرقی مسجد جامع زواره. گزیده کتاب: معماری تکایای ایرانی / الهه ذوقی حسینی فرم و کالبد فیزیکی میدان، تکیه و حسینیه در حاشیه کویر به بهترین شکل ممکن نمود پیدا کرده است… که معمولا در مرکز محلهاند و در ایام محرم و صفر سیاهپوش میشوند… فضاها اغلب محصور، متقارن، مربع، مستطیل یا هشت گوشاند و در گرداگرد خود دیوار و سکو هایی دارند. دو فضای اصلی در بافت شهرک کویری زواره … به نام حسینیه بزرگ و حسینیه کوچک خوانده می شود که مجاور بازار و مسجد جامع و در هسته مرکزی شهرک و مسیر گذرهایی اصلی قرار دارند. فضاهای سرباز مخصوص ایام گرم است و بناهای آجری دوطبقه اند. برای فصول سرد سال از فضاهای سربسته مجاور استفاده می شود. تکیه ایزد گشسب || قدمت: اسلامی ـ پهلوی دوم || شمارهٔ ثبت: ۱۲۲۹۶ || تاریخ ثبت: ۱۳۸۴/۰۴/۳۰ || نشانی: اصفهان، مجموعه فرهنگی تاریخی تخت فولاد، خ فیض، خ بابا رکن الدین، مقابل آب انبارکازرونی. تکیه دولت 1880-1930آنتوان سوروگین (Antoin Sevruguin)دسترسی گزیده کتاب: پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی، از آغاز تا پایان دورۀ قاجار در تهران / عنایت الله شهیدی احتمال نزدیک به یقین آن است که در سال 1290 قمری یعنی سال نخستین سفر ناصرالدین شاه به اروپا ساختمان تکیه پایان یافته بود پس به نظر کسانی که نوشتهاند گفته میشود او بعد از مسافرت به اروپا و دیدن تماشاخانههای آنجا به خصوص آلبرت هال لندن دستور ساختن تکیه دولت را داده نادرست است. تکیه دولت 1880-1930آنتوان سوروگین (Antoin Sevruguin)دسترسی گزیده کتاب: معماری تکایای ایرانی / الهه ذوقی حسینی گفته میشود قصد اولیه ناصرالدین شاه از ساختن این مرکز اختصاص آن به نمایشهای غیر مذهبی بوده است… میگویند هنوز کار بنا به اتمام نرسیده موجی از نارضایتی مردم متدین آن زمان را باعث گردید. گزیده کتاب: تاریخچه کاخ گلستان و ابنیه سلطنتی / یحیی ذکاء …معتبرترین و وسیعترین تکیههای تهران که تعزیههای دولتی در آن برگزار میشد، تکیه حاج میرزا آقاسی یعنی تکیه دولت قدیم که تکیه عباسآباد نیز نامیده میشد. استقبال مردم به خصوص زنان از نمایشهای مذهبی، همچنین تنگی و کوچکی فضا لاحرم ازدحام و ناراحتی تولید میکرد و اجرای شبیه گردانی را مختل میساخت. اقتضای زمان طالب بود از این رو ناصرالدین شاه ضمن دستور بنای شمس العماره، امری نیز برای ایجاد تکیه بزرگی در داخل ارگ سلطنتی به دوستعلی خان معیرالممالک صادر کرد….. تکیه خاتون آبادی در تخت پولاد 1933-1934رابرت بایرون (Robert Byron)دسترسی تکیه خاتونآبادی || قدمت: صفویه || شمارهٔ ثبت: ۹۰۶۸ || تاریخ ثبت: ۱۳۸۲/۰۳/۱۰ || نشانی: اصفهان شمال غربی تخت فولاد، جنوب کوی مخابرات و شرق خیابان مصلی، نزدیک قبر بابا فولاد. گزیده کتاب تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی / محمد یوسف کیانی در بسیاری از شهرهای اسلامی در مواقع خاصی مانند محرم، صفر و رمضان مراسم دعای روضه و سوگواری برگزار میشده است. این مراسم بیشتر در مکانهایی معروف به تكیه و حسینیه برقرار بوده است. به طور کلی تکایا و حسینیهها مکانهای محصوری بودند که در مسیر گذرگاههای اصلی شهرها قرار داشتند. از این مکانها به ویژه در ایام سوگواری – خصوصاً محرم – برای مراسم تعزیهخوانی، شبیهخوانی، پردهخوانی و سینهزنی استفاده میشد. در این ایام مكان را سیاهپوش کرده، آن را با طوق و نخل و علامت و کتل آذین میکردند. مصلی اغلب در خارج از شهرها قرار داشت و برای اقامه نماز عید فطر و قربان از آن استفاده میشد. اینگونه بناها دارای طرح و نقشه خاصی نبودند و با توجه به مکانهای شهری و عمومی در گذرگاهها، میدانها و راسته بازارها ساخته میشدند. همچنین این مکانها فاقد تزیینات معماری بودند (مانند امیر چخماق یزد، پهنه و ناسار سمنان و گذر حاجی محله کاشان). گزیده کتاب: ایران و ایرانیان / سمویل گرین ویلر بنجامین / حسین کردبچه تعزیههای حضور شاه را در تکیه دولت میخوانند و معمولاً خارجیها اجازه پیدا نمیکنند که در این تکیه حضور پیدا کرده و مراسم تعزیه را که در دهه ماه محرم اجرا میشود، تماشا کنند ولی من این فرصت و شانس را پیدا کردم که در تکیه دولت تعزیه را تماشا کنم، کسی که در این مورد به من کمک کرد ظهیرالدوله داماد شاه بود که مرا دعوت کرد به تکیه دولت بروم و در آنجا موفق به تماشای سه قسمت از این تعزیهها شدم که آن را در اینجا نقل خواهم کرد. شخص با دیدن تعزیه میتواند منظرهای از نمایشنامههای درام و تراژدی را که یونانیها در هزاران سال قبل در آمفیتئاترهای خود به معرض نمایش میگذارند مجسم کند زیرا توصیفی که از تئاترهای قدیمی یونان کردهاند کاملاً شبیه تکیه دولت است و به علاوه مشاهده دکورها و لباسهایی که تعزیهخوانان بر تن دارند، انسان را به دوران هزار سال قبل و روزگار صدر اسلام میبرد. روزی که ظهیرالدوله مرا دعوت به تماشای تعزیه در تکیه دولت کرد پنجم ماه محرم بود، ما طوری حرکت کردیم که مقارن ظهر به جلوی تکیه رسیدیم. موقعی که از کالسکه پیاده شدم با کمال تعجب ساختمان استوانهایشکل مجللی را مقابل خود دیدم که بوسعت و بزرگی آمفی تاتر “ورونا” بود و با آجر و سنگ به سبک بسیار زیبایی ساخته شده بود. فوراً چند نفر فراش جلو آمدند تا راه را برای ورود ما باز کنند. جلوی در تکیه عده زیادی تعزیه یا نمایش مذهبی در ایران از مردم جمع شده و راه عبور را سد کرده بودند و فراشها با تکان دادن چوبدستیهای خود سعی میکردند که جمعیت را کنار زده و ما را به طرف در ببرند، پس از کمی معطلی به دنبال فراشها به در تکیه رسیده وارد یک راهرو و دالان سرپوشیده و نیمه تاریک شدیم، من به ناراحتی جلو میرفتم زیرا چشمم درست اطراف را نمیدید، راهرو هم مملو از جمعیت بود و فراشها مرا به طرف پلکانی که به طرف بالا میرفت هدایت کردند و در آنجا فراشباشی جلو آمده و مرا به بالا رفتن از پلهها دعوت کرد. فواصل این پلهها از یکدیگر مانند سایر پلههای ایران زیاد بود و من پلهها را به سختی بالا رفته و به گالری دایرهایشکل طبقه اول تکیه رسیدم، در اینجا از چند پله دیگر هم بالا رفتم و پرده گلدوزی شده را کنار زدند و من وارد غرفه مخصوص ظهیرالدوله شدم. این غرفه مشتمل بر دو قسمت بود و یک قسمت آن از دیگری بلندتر بود. از قسمت عقب غرفه که بلندتر بود با پایین رفتن دو پله به قسمت جلوی آن راهنمایی شدم و مرا د عوت کردند روی تشکچه مخملی… دیوارهای این غرفه را با آجرهای رنگارنگ و زیبا تزیین کرده بودند و سقف و روی دیوارها را با چندین قطعه شالهای گرانبهای کشمیر پوشانده و تزیین کرده بودند، کف غرفه نیز فرشهای بسیار نفیسی انداخته بودند. آنها نیز همگی مانند من روی زمین ولی به حالت چهارزانو نشسته بودند، نشستن چهارزانو برای کسانی که از بچگی به آن عادت نکردهاند بسیار دشوار و خستهکننده است و به همین جهت به من اجازه دادند که پاهای خود را دراز کرده و بنشینم. در کنار من تابلوی نقاشی بزرگی از پیامبر اسلام را به دیوار آویخته بودند البته این تابلو یک تصویر خیالی از محمد را نشان میداد، پیامبر را ظاهراً در سنین جوانی نقاشی کرده بودند، عمامه سبزی بر سر داشت و با چهرهای باز و سیمایی روشن روبهروی خود را نگاه میکرد. من موقع آمدن به تکیه دولت شاپوی خود را برداشته و یک کلاه بلند مخروطیشکل ایرانی از پارچه طرح پوست گوسفند، مانند رجال ایران بر سر گذاشتم و بدین ترتیب توانستم در ردیف اول و جلوی غرفه بنشینم و بدون مانع از آن بالا داخل تکیه را تماشا کنم ـ معمولاً خارجیانی که گاهی با موافقت شاه اجازه پیدا میکنند به تکیه دولت بیایند، باید در غرفهای بنشینند که جلوی آن پرده توری کشیده باشند و از پشت پرده تور میتوانند تکیه را تماشا نمایند و اگر بخواهند بدون پرده تکیه را به بینند باید مانند من تغییر لباس بدهند ـ از بالای غرفه که به داخل تکیه نگاه کردم منظره باشکوه و فوق العادهای توجه مرا به خود جلب کرد. ساختمان استوانهایشکل تکیه بزرگتر و عظیمتر از آن بود که تصور میکردم. شعاع صحن دایرهایشکل آن در حدود دویست پا و ارتفاع غرفههای چند طبقه آن بیش از هشتاد پا بود، چهارچوب عظیم و بزرگی از الوارهای قطور و آهن سقف تکیه را فراگرفته بود و روی این چهارچوب چادر بسیار بزرگی کشیده بودند که داخل تکیه را از آفتاب و باران محافظت میکرد وسط تکیه از بالا یک چهلچراغ عظیم و با شکوه آویخته بودند که چهار چراغ برق قوی در شاخههای اطراف آن روشن میشد و بدین ترتیب از آخرین اختراع برای روشنایی استفاده شده بود. در اطراف تکیه و در غرفههای مختلف آن فانوسها و لوسترهای مختلف رنگارنگ بسیار زیادی نصب شده بود که در آنها شمع روشن میکردند و من با یک حساب دقیق باین نتیجه رسیدم که رویهمرفته پنجهزار شمع در این لوسترها و فانوسها و شمعدانها میسوزد و در تاریکی شب، تکیه را چون روز روشن میکند و منظره بسیار تماشایی و مجلل و با شکوهی به آن میدهد. و غرفهها و لژهای متعدد تکیه ترتیب و شکل خاصی داشتند. در دیوارهای غرفهها از نظر ساختمان دکور و تزیین مخصوصی به کار نرفته بود. نمای همه آنها آجر بود و فقط تزییناتی در سردر غرفهها و شکل هلالی آنها مشاهده میشد و از این نظر تکیه دولت با آمفی تئاترهای شاهانه و مجلل روم قدیم و از جمله «کولوسئوم» اختلاف زیادی داشت ولی با همه اینکه از دکور و تزیین در ساختمان تکیه اثری نبود، معهذا خود ساختمان بسیار با عظمت و با شکوه به نظر میرسید و ظاهراً معمار بزرگ این تکیه خواسته بود ثابت کند که نقشه یک ساختمان را طوری میتوان طرح کرد که بدون دکوراسیون و تزیین هم ابهت و جلال خود را حفظ کند و ضمناً طوری تنوع در فرم و شکل غرفههای اطراف به کار برده بود که چشم را خسته نمیکرد و خود این تنوع زیبایی خاصی به تکیه میداد. در حقیقت معمار هنرمند نبوغ و استعداد ذاتی خود را در این ساختمان بیمانند نشان داده است. غرفههایی که برای شاه در نظر گرفته شده بود ارتفاع بیشتری داشته و بلندی سقف و سر در آن درست دو برابر غرفههای مجاور بود. مقابل این غرفه و در آنطرف ساختمان دایرهایشکل تکیه غرفههای دیگری مشابه و همارتفاع غرفه شاه دیده میشد که سردر آنها را با آجرهای رنگارنگ و مخصوصاً سبز و طلایی تزیین کرده بودند و این غرفهها اختصاص به زنان حرمسرا و اندرون شاه داشت. مابین غرفه مخصوص شاه و غرفههای مخصوص زنان اندرون یک ردیف غرفههای کوچکتر و زیبایی ساخته بودند که مخصوص رجال درجه اول و مقامات مهم کشوری و احیاناً تعدادی از افراد خانواده سلطنتی بود. و باز روبهروی این قسمت غرفه بزرگتر و مرتفعتری وجود داشت که متعلق به یکی از دختران ناصرالدین شاه بود. روزی که من به تکیه دولت رفته بودم غرفه دخترشاه خالی بود و به همین جهت کرکره پرده مانند جلوی آن را بالا کشیده و داخل غرفه دیده میشد در آن غرقه هم از دور تابلویی شبیه پیامبر اسلام به دیوار آویخته بودند، برای جلوگیری از یکنواختی در ساختمان، مدخل ورودی به طبقه همکف، بزرگ و وسیع درنظرگرفته شده بود و در حدود بیست و پنج پا، عرض آن بود. سقف هلالیشکل این مدخل نیز بلند بود و در حدود چهل پا ارتفاع داشت و این خود عظمت خاصی به بنای تکیه میبخشید، قطر دیوارها و پی ساختمان زیاد بود و نشان میداد که استحکام کافی برای این بنای بزرگ که چند هزار نفر را باید در خود جای دهد در نظر گرفته شده است. تردیدی ندارم که اگر این تکیه یا آمفی تئاتر به جای آجر مانند آمفی تئاترهای روم قدیم از سنگ مرمر صیقلی هم ساخته میشد باز به هیچ وجه بر زیبایی و عظمت آن افزوده نمیگشت زیرا در عظمت و شکوه ساختمان فقط مصالح نمیتواند موثر باشد بلکه طرح شکل ساختمان که ناشی از نبوغ معمار است، آن جلال و ابهت را به ساختمان میدهد. واقعاً توصیف زیبایی تاقها و سردرهای هلالیشکل تکیه امکانپذیر نیست و ایرانیها درحقیقت استاد این نوع معماری در جهان هستند. معروف است که معماران ایرانی این سبک ساختمان را از آسوریهای قدیم تقلید کردهاند، حالا این موضوع خواه درست یا نادرست باشد قطعی است که ایرانیها تاقهای هلالیشکل را خیلی قبل از رومیها میساختهاند. رومیها این سبک را از ایرانیها تقلید کردهاند و با آنکه به تاقهای هلالیشکل خود خیلی مباهات میکنند معهذا هرگز کار آنها به زیبایی و اصالت کار ایرانیها نیست. در وسط صحن تکیه، سکو و سن بزرگ و مدوری به ارتفاع سه پا از زمین قرار دارد که از دو طرف به وسیله چند پله روی آن میروند. در یک طرف صحن هم چسبیده به دیوار، منبری از سنگ مرمر گذاشتهاند که مانند منابر سایر کشورهای اسلامی است. پلههای زیادی دارد که اطراف آن نرده کوچکی گذاشتهاند و پله آخر منبر از همه وسیعتر بوده و جای راحتی برای نشستن است. معمولاً واعظ یا روضهخوانی که بالای منبر میرود بر حسب مقام و موقعیتی که دارد روی یکی از پلهها مینشیند و هرقدر مقام او مهمتر و ارجمندتر باشد، پلههای بالاتری را برای نشستن اختیار میکند. البته بالا رفتن و پایین آمدن از پلههای منبر هم تمرین میخواهد و اگر کسی برای اولین بار بخواهد از آن بالا برود ممکن است دچار سرگیجه شود. پس از آنکه از دیدن ساختمان عظیم و بزرگ تکیه و ریزهکاریهای هنری آن فارغ شدم، تازه متوجه انبوه جمعیتی گشتم که در آن گرد آمده بودند تمام صحن تکیه به استثناء راه باریکی در اطراف سکوی وسط، پر از زنانی بود که کنار یکدیگر نشسته بودند با یک حساب تخمینی در حدود چهار هزار زن در صحن تکیه چهارزانو کنار یکدیگر نشسته و به سکو نگاه میکردند. صحن تکیه را هم طوری ساخته بودند که نسبت به سکوی وسط آن شیب داشت به طوریکه زنانی که عقبتر نشستهاند بدون مانع و ناراحتی بتوانند تعزیه خوانان را روی سکو مشاهده کنند و نفرات جلویی مانع دید آنها نشوند. زنان، همه چادرهای مشکی و سورمهای داشته و روبندهای سفید رنگی نیز بر سر انداخته بودند که همه صورت آنها را میپوشانید و جلوی چشمان آنها این روبنده توریشکل بود که از پشت توری میتوانستند جلوی خود را ببینند… گزیده کتاب: تعزیه هنر بومی پیشرو ایران / پتر چلکووسکی / داوود حاتمی اگر «تکیه»، که خانقاه صوفیان بود، همنام تماشاخانههایی که برای تأمین جای تشریفات و بویژه نمایشهای تعزیه بود، پس بر سبک معماری تماشاخانهای که ساخته میشد تأثیراتی داشت. حتی پیش از آنکه کار ساختن تماشاخانهها آغاز شود. واژه «تکیه» برای مشخص کردن هرجایی که برای تشریفات مورد استفاده بود، و نیز اماکنی نظیر چهارراهها که تنها با یک سکوی نمایش ساده پر میشد، به کار میرفت. از آنجا که مفهوم کلی تکیه به هیچ وجه به خانقاهها یا مقابر منحصر نبود بلکه اماکن تشریفات را نیز در بر میگرفت، این واژه در بعد وسیعتر در مورد تماشاخانههای جدیدی که به صورت جزء مهمی از معماری مردم ایران در میآمدند نیز به کار میرفت. در واقع، مهمترین پیوندهای میان مقبره خانقاه و معماری تماشاخانه، نخست تماشاخانهای بود که هر از گاه در مجاورت مقبرهای مشخص ساخته میشد، که در آنصورت کل آنها مجموعه تکیه به حساب میآمد، و دوم مقبره خانقاهی که بنا به وصایای هر یک از بانیان، جنازه آنها را در محوطه تماشاخانههای شخصی شان دفن میکردند. خلاصه آنکه، هرچند در تمام طول تاریخ تعزیه، استفاده از اماکن موقتی معمولی بود، ولی به نظر میرسد که نخستین تماشاخانههایی که مشخصاً برای متمرکز نمودن تشریفات و نمایشهای تعزیه بنا شد به دهه نخست سده نوزدهم مربوطاند و اکثراً در استانهای کناره دریای خزر، منطقهای که پیشتر در هواداران تشیع نیز بود، پیدا شدند. تکیهای که سرانجام با اهمیت تلقی شد و از بهترین تماشاخانههای شش دهه آخر سده نوزدهم به حساب میآید چیزی است که در ۱۸۹۹ در تهران مورد توجه فراوان، لیدی شیل (همسر سفیر انگلیس در زمان نادرشاه) واقع شد. او اظهار میدارد که بانی تکیه (تکیه عباسآباد) صدر اعظم» بوده و تکیه را عمارت بزرگی توصیف میکند که «گنجایش چندین هزار نفر را دارد و در اطراف صحنه دو ردیف جایگاه ویژه قرار داشت که جای شاه و خویشان و همسران اور وزرای مختار ایرانی و خارجی بود. این شرح او که صحنه نمایش… به صورت یک سکوی بلند در وسط قرار گرفته و بدون واسطه پرده از همه طرف برای تماشاگران قابل دیدن است» معلوم میدارد که نه فنون نمایشی و به ترتیبات سنتی سابق، و اماکن موقتی هیچیک تغییر چندانی نیافت. و کنت دو گوبینو در گزارشات واضح و دقیق خود از تعزیه در مدت دو بار اقامت طولانیاش بین سالهای ۱۸۰۰ و ۱۸۹۳ در ایران میگوید که در هر محله تهران تکیهای هست و چون هیچ بودجه دولتی برای تعزیه صرف نمیشود، تنی چند از وزراء به همراه شخص شاه از سرپرستان و مشوقان تماشاخانههای معروف هستند. تکیه، که نیاز اساسیاش فضای ساده میدانی و جا برای تماشاگران بود اشکالی متنوع یافت. نسبت به اماکن مختلف اولیه و موقتی، بیشترین تکایای شباهت فراوانی به منازل شخصی داشتند. به خاطر آنکه در طول هر سال که تعزیه نمایش داده میشد وضع هوا متنوع بود، بسیاری از اوقات هم فضای باز و هم سرپوشیده مهیا میشدند. از دیگر چیزهایی که احتمالاً تکیه بدان مجهز میشد، «سقاخانه» بود به یاد تشنگی شهیدان کربلا، و اگر بانی فقط به خرج خود آن را ساخته بود، مقبرهای برای خودش به بنا اضافه میکرد. تفاوتهای منطقهای نیز مطرحاند. در ناحیه یزد بیشترینه «تکایا» تکرار نمونه جالب توجه ساختار سردر بزرگ (به ارتفاع ۳۸ متر) بودند که جای نشستن تماشاگران بلند مقام مراسمیکه در «میدان» اصلی شهر، میدان امیر چخماق، برپا میگشت بود. در وسط میدان کلک هشتضلعی محراب مانندی وجود داشت که در جریان مراسم عزاداری آتش در آن برافروخته میشد و نشاندهنده سنن زردشتی مردم آن ناحیه بود. بدین جهت که مراسم عزاداری در یزد به دروضهخوانی و دسته روی (به ویژه «نقل»، وحمل تابوت حسین (ع)) منحصر بود و نمایشهای تعزیه در میان نبود سکوی نمایش را از قلم میانداختند. در نایین شش تکیه وجود داشت که اغلب آن متعلق به اوایل سده بیستم و تکرار همان طرح زورخانههای قدیمیبودند: بنایی بسته با آلاچیقهایی بر یک سکو که میدانی هشت گوشه را در بر میگرفت. و معماری «تکیه» که در خلال ۱۸۹۰ میلادی در مقیاس آثار تاریخی آغاز شده بود، زمانی که مراسم سوگواری در ۱۹۲۸ محدود و در 1935 رسماً ممنوع شد به پایان خود رسید. بدینسان، کل تاریخ آن تنها یک سده را در بر میگیرد. زمانی که این قبیل معماری به مناسبت نمایشهای تعزیه و متمرکز نمودن تاریخی آنها ظهور یافت، در میان انواع معماری که طی سدهها در ایران پدید آمده بود هیچ بنایی که تماماً مدلی برای تماشاخانهها باشد، وجود نداشت. این وضع را میتوان چنین توضیح داد که مجللترین تکیهای که تا آن زمان در ایران ساخته شد با الهام از عمارت آلبرت هال لندن بود. تکیه در تمام طول تاریخ کوتاه خود، در مناطق مختلف با حامیان مختلف، پیوسته مراحل تجربی را طی میکرد که در نتیجه به راه حلهایی نیز دست یافت. و برعکس نمایشهای تعزیه، که از دل اعمال مذهبی دستجمعی سربر آورد، «تکیه» اساسا فاقد سنن بود و در اشکال متنوع جلوه گر میشد. از اینرو تنوع یکی از سیماهای بسیار بارز آن است، سیمایی که تنها در کشوری برجستهتر است که اشکال هنری آن، على الرسم، با اطمینان بیشتر تعریف شده و تدوین یافته است. معماری ایران دوره اسلامی / یوسف کیانی حسینیه و تکایا / محمود توسلی در شهرهای قدیمی ایران تکیه، میدان و حسینیه، فضاهای محصوری بودهاند که در مسیر گذرهای اصلی شهر قرار داشتهاند. این فضاها اغلب به صورت فضای عمومی یعنی جزئی مهم از گذر اصلی یا به صورت فضایی بسته اما در ارتباط با گذر اصلی وجود داشتهاند. فضای تکایا و حسینیهها به ویژه در اعیاد اسلامی و ایام سوگواری خصوصاً محرم مورد استفاده قرار میگرفتهاند. در حالی که تکایا و حسینیهها به صورت فضاهای شهری ـ محلهای و داخل شهر قلعهای بودهاند، اما مصلی فضایی آزاد و در مواردی محصور در بیرون یا حاشیه شهر قلعهای قرار داشته که در «عیدین» در آن نماز میگزاردهاند. بحث اجتماعی تاریخی درباره این عناصر و مقایسه آنها با فضاهای مشابه غربی مانند میدانها به فرصت دیگری موکول میشود و در این نوشته بیشتر جنبههای شهری ـ معماری این عناصر مستقل از دوره تاریخی و بیشتر متکی به آنچه که در حال حاضر بقایای آن موجود میباشد، مورد نظر است. برای پی بردن به موقعیت شهری عناصر تکیه، میدان و حسینیه باید بدانیم که شهرهای قدیمی ایران در گذشته به چند محله تقسیم شده بود. هر شهر دارای یک مرکز و هر محله دارای یک یا چند مرکز کوچک بود. آن اصل پایهای که سازمان کالبدی شهرهای قدیمی ایران بر آن استوار بوده عبارت است از: پیوند فضایی میان عناصر مجموعه: 1) مرکز شهر و 2) مراکز محلات، از طریق یک رشته فضاها و عناصر ارتباط دهنده 3) گذر اصلی و 4) میدان، تکیه یا حسینیه. میدان، تکیه و حسینیه به مفهوم فضای شهری ـ محلهای تنها یکی از عناصر تشکیل دهنده مرکز شهر یا مراکز محلات بودهاند. سایر عناصر را مسجد، بازار، بازارچه، مدرسه و مانند آن تشکیل میدادهاند. در فضای تکیه و حسینیه غالباً به همت اهالی هر محل مراسم مذهبی برگزار میشده. همچنین تعزیهخوانی، شبیهخوانی، پردهخوانی، سینهزنی و مراسم شترکشون در عید قربان د راین فضاها رایج بوده است. اما جلوه این فضاها در ایام محرم و مراسم سوگواری امام حسین(ع) کمنظیر بوده است. در این ایام بدنه محصورکننده فضای تکیه و حسینیهها و عناصر مربوط بدان سیاه پوش میشده و توق یا نخل و علامت. کتل را که معمولاً در گوشه مناسبی در فضای تکیه یا حسینیه قرار داشت، آذین میبستند و در روز مراسم به حرکت در میآوردند. فضای شهری عمده در شهر ایرانی مانند بازار، میدان یا تکیه و یا مسجد جامع یکی بیشتر نبوده، اما در بعضی از شهرهای ایران به دو فضای اصلی مانند میدان و تکیه برمیخوریم. در سمنان تکیه پهنه و تکیه ناسار دو فضای عمده شهری محسوب میشوند. در یزد نیز میدان شاه طهماسب صفوی بعد از میدان امیر چخماق از دوره گورکانی در قرن نهم هجری احداث شد و نزدیک به دو قرن هر دو میدان از رونق برخوردار بودند که متأسفانه ترکیب این دو میدان در اثر خیابان کشیهای چنددهساله اخیر متلاشی شده است. در مورد وجه تمایز تکیه و حسینیه و عملکرد خاص هر یک از این دو عنصر در شهر و محلات به دقت نمیتوان اظهار نظر کرد. چرا که در شهرهای ایران وضع متفاوت بوده است. در سمنان دو فضای عمده شهری که در مسیر گذر بازار واقع شدهاند و در روزهای سوگواری ایام محرم دستهجات عزادار از دو محله هم وزن شهر در آنها گرد میآیند، به تکیه شهرت دارند. در یزد دو میدان که فضاهای عمده شهر بودهاند، تکیه نام گرفتهاند. حال آنکه در تفت و زواره میدانهای شهر که فضاهای اصلی شهر بودهاند به حسینیه معروفیت پیدا کردهاند. از طرفی در حالی که در تهران قدیم فضاهای شهری و محلهای در مسیر گذرهای اصلی به تکیه مشهور بودهاند، مانند تکیه رضا قلیخان در محله عودلان یا تکیه زنبورکخانه در مسیر گذر اصلی ارامنه در محله بازار و غیره و در کاشان نیز بیشتر فضاهای شهری و محلهای در مسیر گذرهای اصلی به میدان یا تکیه شهرت داشتهاند مانند تکیه گذرحاجی محله، میدان یا تکیه ولی سلطان، تکیه طاهر منصور، تکیه سرپره و غیره، اما در یزد چنین فضاهایی در مقیاس محلات بیشتر به حسینیه معروف شدهاند مانند حسینیه شابوالقاسم، حسینیه کوشکنو، حسینیه مالمیر و غیره. در فضاهای برخی تکایا یا حسینیهها بدنه اصلی فضا با تقارن پلکانی چشم ناظر را به نقطه غایت که در نمونه میدان امیر چخماق یزد و دو منار نیز بر فراز آن است و یا در میدان شاه ولی تفت که به صورت ساده است، هدایت میکند. این عالیترین شکل تجلی اصل کمپوزیسیون در فضای شهر ایرانی است. ترکیب افقی این فضاها غالباً مربع، مستطیل و یا هشت ضلعی بوده است. فقط در بعضی موارد مانند تکیه دولت در تهران که دورههای اخیر بنا شده بود وضع فرق میکرده. این بنا که به کلی از بین رفته و بیشتر از طریق نقاشی مرحوم کمالالملک میتوان به ترکیب معماری آن پی برد، فضای مدوری بوده که به وسیله یک بدنه استوانی محصور میشده و در مواقع لزوم با پوش چادری گنبد مانندی سقف آن را میپوشاندهاند. بدنه دور با طاقنماهایی در طبقه اول و اطاقهایی بالای آنها به طور منظم و متعادل و نه قطعاً متقارن شکل گرفته بود. منابع تهران قدیم تصویر روشنی از نحوه برگزاری مراسم مذهبی در تکیه دولت به دست میدهند. در فضاهای برخی تکایا یا حسینیهها بدنه اصلی فضا با تقارن پلکانی چشم ناظر را به نقطه غایت که در نمونه میدان امیر چخماق یزد و دو منار نیز بر فراز آن است و یا در میدان شاه ولی تفت که به صورت ساده است، هدایت میکند. این عالیترین شکل تجلی اصل کمپوزیسیون در فضای شهر ایرانی است. ترکیب افقی این فضاها غالباً مربع، مستطیل و یا هشتضلعی بوده است. فقط در بعضی موارد مانند تکیه دولت در تهران که دورههای اخیر بنا شده بود وضع فرق میکرده. این بنا که به کلی از بین رفته و بیشتر از طریق نقاشی مرحوم کمال الملک میتوان به ترکیب معماری آن پی برد، فضای مدوری بوده که به وسیله یک بدنه استوانهای محصور میشده و در مواقع لزوم با پوش چادری گنبد مانندی سقف آن را میپوشاندهاند. بدنه دور با تاقنماهایی در طبقه اول و اتاقهایی بالای آنها به طور منظم و متعادل و نه قطعاً متقارن شکل گرفته بود. منابع تهران قدیم تصویر روشنی از نحوه برگزاری مراسم مذهبی در تکیه دولت به دست میدهند. گزیده کتاب: پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی، از آغاز تا پایان دورۀ قاجار در تهران / عنایت الله شهیدی در تهران تکیههایی که در آنها مراسم شبیهخوانی برگزار میشد، 3 خاستگاه متفاوت با یکدیگر داشتند: نخست، تکیههایی که در آغاز بقعه و مقبره یکی از بزرگان و مشایخ یا صالحان بودند و در صحن یا حیاط و ایوان مقبره، یا در پیرامون آن مراسم سوگواری مذهبی برپا میکردند. این فضاها با اندکی تغییر در ساختمان و ضمایم آنها به صورت تکیه تعزیهخوانی درآمدند. تکیههای پیرزن، هفتتن و پهلوان شریف احتمالاً از این دسته فضاها بودهاند. دوم، تکیههایی که پیش از آن کاروانسرا بودند و گهگاه در آنها مراسم عزاداری برپا میکردند، مانند تکیههای حمام خانم و باغ پسته بیک. سوم، تکیههایی که از دوره زندیان به این سو اختصاصاً برای برگزاری تعزیهخوانی با شیوه تلفیقی معماری کاروانسرا، خانقاه، میدان و زورخانه ساخته شدهاند. تکیه سید نصر الدین،تکیه عباسآباد، تکیه حاج میرزا آقاسی و تکیه معیّر الممالک نمونههایی از این دسته تکیهها هستند . در تکیه دولت تازهساز تهران، هر یک از تاقنماها، بهجز تاقنمای مخصوص ناصر الدینشاه، به یکی از وزیران و حاکمان ولایتی تعلق داشت. صاحبان تاقنماها موظف بودند که در دهه محرم هر سال به هزینه خود تاقنماها را با قالی و قالیچه و پرده و پارچههای گرانبها و جار و چلچراغ و تزیینهای دیگر بیارایند. در این تاقنماها اعضای خانواده و دوستان صاحبان تاقنماها مینشستند. رجال و اعیان در طبقه زیر یا اول، همسران و زنان دوست و خویشاوند در تاقنماهای طبقه دوم و سوم مینشستند. در شبهای هشتم و نهم محرم ناصرالدین شاه به تاقنماها میرفت و از صاحبان آنها دیدن میکرد و هر یک از صاحبان تاقنما پیشکشی به شاه تقدیم میکردند. این پیشکش اجازه بستن تاقنما را در سال دیگر هم به آنها میداد. گزیده ی کتاب: تعزیه خوانی: حدیث قدسی مصایب در نمایش آئینی / علی بلوکباشی تکیه های تهران 1. تکیههایی که بانیان آنها گروههای قومی ساکن در شهر تهران بودهاند و هر یک مخصوص عزاداری اعضای یکی از گروهها بوده است، مانند تکیۀ عربها و قفقازها (یا قفقازیها) در محلۀ چالمیدان و تکیۀ خلجها در محلۀ بازار. 2. تکیههایی که افراد گروههای صنفی ـ شغلی ساخته بودند و هر یک به صنف و شغلی خاص اختصاص داشت، مانند تکیۀ زرگرها و قاطرچیها در محلههای چال میدان و بازار. 3. تکیههایی که به مهاجران شهرستانی مقیم تهران اختصاص داشت و با کمک مالی و یاری آنها ساخته شده بودند، مانند تکیۀ قمیها و کرمانیها در محلۀ سنگلج. 4. تکیههایی که به همت افراد خیّری از حرفههای مختلف ساخته شده بودند و هر یک به نام بانی اصلی آن، یا شخصیت برجسته و محترمی در همان حرفه شناخته میشد، مانند تکیههای حاجی محمد جعفر خباز، سید احمد مقنّی در محلۀ بازار و تکیۀ میرزا حسین حکیمباشی در محلۀ سنگلج. 5. تکیههایی که به نام یکی از مأموران تشکیلات حکومتی خوانده میشدند. این مأموران یا خود بانی ساختن تکیهها بودند، یا به دلایلی خاص، مردم تکیهها را به نام آنها میخواندند. تکیههای عابد میر غضب و آقامحمد جعفر نایب در محلۀ سنگلج، تکیۀ کدخدا شریف در چال میدان و تکیۀ یاور توپخانۀ مبارکه در محلۀ بازار از این زمرهاند. 6. تکیههایی که رجال دولتی و شخصیتهای مملکتی و اعیان سرشناس تهران آنها را بنا کرده بودند، مانند تکیههای معتمدالدولۀ مرحوم و نوروزخان در محلۀ بازار و تکیههای ابوالقاسم شیرازی، درب خانۀ محمدحسن تاجر و حاجیباقر به ترتیب در محلههای چال میدان، عودلاجان و سنگلج. 7. تکیههایی که به سبب مجاورت با زیارتگاهها به نام صاحب مزار آن زیارتگاهها مشهور و معروف بودهاند، مانند تکیۀ ناصرالدین یا نصرالدین در محلۀ سنگلج، پیرعطا در عودلاجان و تکیههای چهل تن، هفت تن و درِ امامزاده زید در محلۀ بازار. 8. تکیههایی که به نام مسجد و مدرسه و حمام مجاور خود نامگذاری شده بودند، مانند تکیۀ درِ مسجد جامع در محلۀ بازار و تکیههای دربِ مسجد حوض، دربِ مدرسه و دربِ حمام در محلۀ عودلاجان. 9. تکیههایی که بنا بر اهمیت و شهرت کارخانۀ صنایع نظامی و صنعت چرمسازی در محل به نام آنها شناخته میشدند، مانند تکیههای قورخانۀ کهنه و دباغخانه در محلۀ سنگلج و تکیۀ زنبورکخانه در محلۀ بازار. 10. تکیههایی که به نام گذرها و محلهایی که در آنها قرار داشتند، معروف بودند، مانند تکیههای پاچنار، چال حصار و سرپولک به ترتیب در محلههای بازار، سنگلج و چالمیدان، و تکیههای سرچشمه و پامنار در محلۀ عودلاجان. سازندگان و بانیان تکیههایی که به نام زیارتگاهها، مساجد، مدارس، کارخانهها و محلهها شهرت داشتند، عموماً از میان رجال و شخصیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و یا از میان عامۀ مردم قشرها و صنفهای مختلف برخاسته بودند گزیده ی کتاب: فتوت نامه سلطانی / ملاحسین واعظ کاشفی / محمد جعفر محجوب در آداب تكیه در آمدن بدان که هر درویشی که به منزل رسد باید که از احوال ساکنان آن دیار پرسش نماید و هر جا که از اهل دلی و عزیزی نشان یا بد خود را به ملازمت او رساند و در آمدن (به) تكیه فقرا چند چیز رعایت کند تا دانند که او میان بسته است و خدمت فقرا کرده . اگر پرسند که ادب تکیه در آمدن چند است ؟ بگوی سه : اول آن که به وضو باشد . دویم آن که چون به آستانه رسد پای راست فرا پیش نهد . سیم آن که گوید : بسم الله وبالله وعلى منه رسول الله . اگر پرسند (که مستحب) تكیه در آمدن چند است ؟ بگوی دو : اول آن که چون به تکیه در آید این دعا بخواند : أللهم أغفر لی وبې و آستر عوجې و آفتح على أبواب رحمتك یا أرحم الراحمین . دویم جای پاك طلب کند و دو رکعت نماز بگزارد و اگر مجال نباشد سه بار تسبیح بگوید بدین وجه که : سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله و الله أكبر ولاحول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم). اگر پرسند که در همت به ترکیه در آمدن (کدام است؟ بگوی آن که) اگر سنانی بر سر عصا دارد سنان را روی به خود کند (نه به تکیه) . اگر پرسند که این چه معنی دارد ؟ بگوی (معنیش آن است که با سنان مجاهده بر نفس خود زدهایم . و اگر پرسند که اركان به تكیه در آمدن چند است ؟ بگوی هشت : اول سلام کردن بدین عبارت که السلام علیكم یا أهل الشر و الفتوة و رحمة آلله و بركاته. دویم از سر تواضع روی بر خاك نهادن. سیم اهل جمع را مصافحه کردن و به دست در یافتن. چهارم ترجمان گفتن. پنجم جای طلب کردن . ششم سجدۂ تحیت به جای آوردن . هفتم حقا لقدوم گفتن . هشتم هر جا که حواله کنند نشستن . اگر پر سند که شرط تكیه در آمدن کدام است؟ بگوی آن که نشانه ارادت بنماید . اگر پرسند که نشانه ارادت کدام است ؟ بگوی آن که بی تحفه و تبرك به نظر پیر (ان) نرود ، هر چه باشد. چنانچه گفتهاند : مصراع : سیبی و سجودی و پیازی و نیازی . اگر پرسند که با تکیه به سر آمدی یا به پا ؟ بگوی بی سر و پا آمدم و به صدق وصفا آمدم . گزیده ی کتاب: روزنامه اطلاعات / محیط طباطبایی و به همین سیاق صوفیان در تکیهها و خانقاهها به انجام مراسمیچون “سماع ” و غیره میپرداختند که بعد از درآمیخته شد مدهب و تصوف تکیهها برای مراسم مذهبی نظیر روضهخوانی و سینه زنی و عزاداری و شبیه خوانی مورد استفاده قرار گرفت و آنجنان مورد استقبال شد که در هر کوی و محلهای تکیهای برپا گردید … محل تعزیه خوانی و شبیه در آوردن را حسینیه میگویند که با تکیه و میدان سابق بی شباهت بود … و نیز همو در مورد موطن و مولد خود میگوید که “… قدیمتریں تعزیه در ایران حسینیه میدان بزرگ زواره موطن من در دوران سلطنت آتا محمد خان با اوائل فتحعلیشاه ساخته شده بود و شامل دو قسمت مجزای سر باز و سرپوشیده که به اقتضای فصول در یکی از آن در میدان هر ساله ایام محرم عزاداری برپا میشد و تعزیه میخواندند و شبیه در میآوردند… گزیده ی کتاب: تاریخ اجتماعی سیاسی تئاتر در ایران / مجید فلاح زاده سکوی تکیهها را به شکلهای مختلف و مطابق با شکل و ابعاد زمین و شرایط اصلی فضای ساختمان میساختند. سکو یا صحنۀ گِرد، عامترین شکل سکوها بود. انواع دیگر سکوها عبارت بودند از سکوی نعل اسبی، سه گوش و متحرک. ساختن سکوی «قابعکسـی» هم در اواخر دورۀ پهلوی در ایران متداول شد. به تمام سکوهای گِرد، مستطیل، مربع یا چندضلعی، بیتوجه به شکل هندسی آنها سکوی مدور یا گِرد میگفتند گزیده ی کتاب: گزیده تاریخ تهران / سید عبدالحجت حسینی بلاغی موقوفات: هر تکیۀ ثابت معمولاً موقوفاتی مانند زمین زراعی، باغ میوه، دکان، آب، خانه و جز آنها داشت که درآمد آنها صرف هزینۀ نگهداری و تعمیر بنای تکیه و پرداخت دستمزد به خادمان و هزینۀ تعزیهداری و اطعام عزاداران و فقیران میشد. منابع مکتوب بعضاً به موقوفات برخی از تکیهها اشاره کردهاند که در اینجا چند نمونه از این موقوفات را یاد میکنیم: تکیۀ میرزا صالح مستوفی 7 باب دکان، تکیۀ سید اسماعیل 6 دانگِ یک باب خانه و تکیۀ معتمدالدوله 3 باب دکان موقوفه داشتند که واقفان آنها را برای هزینۀ تعزیهگردانی، اطعام فقرا و تعمیر و روشنایی تکیهها وقف کرده بودند گزیده ی کتاب: سفرنامه اوژن فلاندن منظره ای که بیشتر توجه مرا به خود جلب کرد جنگی بود که در بین پیروان خاندان حسین و لشکر یزید اتفاق افتاد. این منظره چنان اثرگذار بود که انسان به شک می افتد که نکند حقیقی باش. تعزیه نامه ها به شعر نوشته شده بود و بازیگران با آهنگ و حالات و حرکات مخصوص آن را می خواندند و این شیوه احرای نمایش در مردم اجرای شور می کرد. گزیده ی کتاب: مینودر یاب باب الجنه قزوین / سید محمد علی گلریز تکیه با کاربری تازه: با پیدایی پدیدۀ نمایشی شبیهخوانی و توسعه و رشد آن در ایران، بهویژه در شهرهای بزرگ، تکیهکاربری خانقاهی و آرامگاهی خود را از دست میدهد و حضور دیگری با کاربری تازه مانند حسینیه مییابد و فضایی برای نمایش شبیهخوانی و مراسم عزاداری میشود. در اینکه از چه زمانی این گونه مراسم مذهبی در فضای تکیه برگزار میشده است، اطلاع دقیق و سند معتبری در دست نیست. در دورۀ شاه طهماسب اول صفوی (سل 930-984ق/1524- 1576م) و جانشین او شاهاسماعیل دوم، در تکیهها، بهویژه تکیۀ دولت و تکیـۀ جوانشیـر قـزوین، در شبهـای ماه رمضـان غرفههای پایِ توغ تکیه را «سَرْدَم» میبستند و در آنها مراسم سخنوری و مناظـرات ادبی و مشاعـره ترتیب میدادند. در شبهای ماه رمضان جمعیت در تکیۀ دولت چندان بود که هر شب حدود 80 من ته شمع در آن جارو میکردند. در آن دورهها گویی هنوز مراسم عزاداری عاشورا به تکیهها راه نیافته بوده است (یادداشت مؤلف). بعدها، ظاهراً از دورۀ قاجار، در تکیههای قزوین مراسم عزاداری در ایام عاشورا بر پا میکردهاند گزیده ی کتاب: تاریخ تکایا و عزاداری در قم / مهدی عباسی در قم هر تکیه مرشدی داشت که با اسباب 17 سلسله، سردمی را در آن میآراست و قرآن و رحلی بر بالای آن قرار میداد و مدخل آن را با قفلی که دو زنجیر را به هم میپیوست، میبست و مراسم سخنوری ترتیب میداد در تکایای قم هر طاقنما را به صورت خاصی میآراستند: طاقنمایی را با چراغهای الوان و آینه و شمعدان، طاقنمایی را با سلاحهای جنگی قدیم، و طاقنمایی را هم با اسباب زینتی شتر اسرای کربلا مانند افسار، منگوله، زنگ و مانند آنها. چندطاقنما را هم به ترتیب به حضرتعلیاکبر (ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، حجلۀ حضرت قاسم، بارگاه یزید، سردم و دیر، محل نشستن سردمدار اختصاص میدادند در قم ساختن تکیه پیشینۀ بسیار دراز دارد و هر محل و محلۀ آن دارای تکیۀ خاص خود بوده است. از تکیههای قدیم و معروف آن تکیۀ امیر، سنگ سیاه، چهار مردان باغ پنبه، پنجهعلی، چهل اختران، متولیباشی و چند تای دیگر است گزیده ی کتاب: شرح زندگانی من / عبدالله مستوفی هر محله و تقریبا هرگذری تکیه ای داشت که بانیان خیر از اهل تکیه های محلات محل در سابق ساخته بودند . بعضی یکی دو یا چند دکان وقفی هم برای مصاری تعزیه داری داشتند که متولی به مصرف تعمیر تكیه و عزاداری میرساند ولی اکثر بی موقوفه و اهالی محل هر سال در ایام عزاداری تکیه را راه میانداختند. گاهی هم این تکیه ها مانند تکیه رضا قلیخان و تکیه سر تخت در معبر عام اتفاق افتاده بود. این تکیه ها اگر سر راه نبود سر تاسر سال خالی افتاده و زباله دان اهل محل بود یا بقالهای گذر در غرفه های آن پیاز خشك میکردندو اطاقهای آنرا انبارخوار بارهای فروشی خود قرار میدادند ولی همینکه ایام عزاداری نزدیک میشد به سعی و همت داشهای محل و تحت اوامر باباشمل تعمیر شده وچادری در آن برپا و عزاداری براه میافتاد. مخارج این عزاداریها را اهالی محل که خانه آنها وسعت بساط روضه خوانی حتی در شب های جمعه هم نداشت و میخواستند به ثواب برسند، میدادند و چون عده زیاد بود پول معتنابھی جمع میشد. بعضی که هیچ پول نداشتند با نمیخواستند بدهند، لوازم و اسباب از قبیل چراغ و پرده گلدوزی و میز و سماور و اسباب چای و از این قبیل چیزها میدادند وطاقنماهای تکیه با این لوازم تزیین میشد. و هر طاقنمائی در اداره یکی از نیمه باباشملها بود ، سعی وهمت او در جمع آوری اسباب و لوازم خیلی مداخله داشت و البته رقابت هم در کار میامد و این تکیه ها که در هشت به روز پیش از محرم زبیلدانی بیش نبود، به قشنگترین مکان مبدل میگشت . شبها متصدی هرطاقنما از واردین پذیرائی میکرد، به مجرد ورود دارد، بعد از دادن گلاب، در سینی کوچك ورشو و نعلبکی بلور، قهوه و قند سائیده تقدیم و سپس اگر تابستان بود فورا شربت و اگر زمستان بود جای میآوردند و وارد قلیانکش بود یا نبود قلیان سر و پا آبچکان تمیزی پذیرائی راختم میکرد. مصارف هر طاقنما را صاحب طاقنما از کیسه خود میداد و پولهائیکه جمع شده بود، برای مصارف عمومی تکیه بود. در بعضی از تکیه های بزرگتر، یك طاقنما را با اسباب و ادوات درویشی از قبیل پوست تخت و کشکول و بوق و من تشا و تسبیح زینت و به تبعیت پوست تخت، پوست پلنگ و خرس وروباه و سمور هم با اینکه با ادوات درویشی مناسبت نداشت، جزو این تزیینات وارد میکردند. در این طاقنما یک نفر پندهای اشعار محتشم را که در مرثیه تا کنون به از او کسی شعر نسروده است می خواند . در دهه اول محرم، سرهم رفته، بین دویست سیصد از این مجالس تعزیه داری اعم از روضه خانه های اعیان و تکیه های محل، در شهر تهران دائر بود. در دو دهه دیگر محرم و دو دهه اول صفر ، البته روضه خوانی بود ولی نه بانداز دهه اول محرم . در دهه آخر صفر هم به مناسبت اربعین روز بیست و هشتم، شهادت حضرت امام حسن مجتبی، وروز بیست و و نهم، وفات پیغمبر، باز روضه خوانی ودسته گردانی تجدید میشد ولی مثل دهه اول محرم خیلی زیاد نبود . گزیده ی کتاب: نمایش در ایران / بهرام بیضایی ترکیب ساختمان تکیه های ثابت این بود: سکونی در وسط به بلندی نیم تا سه ربع ذرع که جای بازی بوده است. دو ردیف پلکان دو یا سه تائی در طرفین سکو برای بالا و پائین رفتن. گذرگاهی محیط بر سکو که آنهم جزء عرصه بازی بود و معمولا جای اسب تازی و جنگ و جدال. محوطه ای محیط بر گذرگاه که جای نشستن زنان و کودکان تماشاگر بود غرفه ها و طاقنماهائی گرداگرد تکیه در یك یا دو یا سه طبقه که مردان تماشاگر در آنها می نشسته اند و گاه یکی از این طاقنماها هم برای نشاندادن صحنه هائی مهم بکار می رفت. یکی از این غرفه ها هم سطح زمین رخت کن بازیگران بود. تکیه چند مدخل داشت که از برخی از آنها برای آمدو رفت تماشاگران استفاده میشد. دو تا از این مدخها لزوماً راهی داشته است به انبار با کاروانسرا یا فضای پشت تکیه که جای نگهداری شتران و افراد قافله یا اسبها یا سوارکاران بوده است و برای مثل قافله به هنگام از این راه می رسیده و پس از یکی دو بار گشتن به دور سکو از راه دیگر خارج میشد یا هر بازیگر سواره از آنجا می آمد به آنجا باز میگشت. نمایش خانهها گاه سقف داشته و گاه بی سقف بودهاند و گاه نمایشخانه بیسقف سکوی با سقف داشته است. سقف تكیه ترتیب مییافت از بستهای چوبی که بر آنها چادر میکشیدند و به آسانی میتوانست برداشته یا گذاشته شود. در برخی تکیه ها طرفین سكو، به جای پله شیب داشته است بطوریکه اسب می توانست از آن بالا و پائین برود. سکو شکلهای گوناگون داشت: گرد، مربع، مستطیل، بی قاعده و همه اینها تابع شرائط اصلی و شکل زمین ساختمان بوده است. زیرا برخی از سکوها دراصل سقف آب انبار بوده، برخی حوضی که رویش را پوشانده بودند و غیره… گزیده کتاب: معماری تکایای ایرانی / الهه ذوقی حسینی تقسیم بندی تکایا بر اساس اقلیم سواحل جنوبی خزر: در شهرهای استان گیلان مراسم عزاداری به طور عمده در مساجد و امامزادهها و بقاع متبرکه انجام میشود… و همچون استانهای دیگر یکی از مهمترین نشانههای همیاری و همبستگی محلهای است…در استان مازندران از بناهای مهم شهری محسوب شده و طی دهه محرم مهمترین مرکز توجه و تجمع در شهر است… که از تلاقی چند گذر حاصل میشود… بنای تکایا آجر و ملات آهکی و بام سفالی است. بعضی از تکایای مازندران مثل تکیه حصیرفروشان گلدسته هم دارند.. سواحل جنوبی کشور: در بوشهر مراسم در حیاط مساجد برگزار میشود…زنان در منزل شخصی یا بناهایی به نام ماتمخانه به عزاداری پرداخته سپس برای تماشا به مسجد میروند… در بندر لنگه با وجود غلبه جمعیت سنی، چندین حسینیه هست از جمله دوتا که به نامهای غضنفر و بنگی مربوط به دوره زندیهاند…از نظر تنظیم شرایط محیطی و نوع مصالح ساختمان حسینیهها شبیه به مساجد است. نواحی کوهستانی و مرتفع: به علت سرمای شدید از اواخر فصل پاییز مراسم … اغلب در ساختمانهای محصور و سرپوشیده … انجام می گردد. در اردبیل چند حسینیه کوچک هست … در زنجان مراسم از جلوی تکایا آغاز و به تجمع در برابر یکی از دو امامزاده شهر تجمع میکنند. در تجریش چون بسیاری از مناطق ایران ابنیه مذهبی در قلب شهر قرار گرفتهاند. دیوارهای تکیه تجریش از آجر و سقف آن از شیروانی و خرپای چوبی ست. دشت های فلات : فرم و کالبد فیزیکی میدان، تکیه و حسینیه در حاشیه کویر به بهترین شکل ممکن نمود پیدا کرده است… که معمولاً در مرکز محلهاند و در ایام محرم و صفر سیاهپوش میشوند… فضاها اغلب محصور، متقارن، مربع، مستطیل یا هشتگوشاند و در گرداگرد خود دیوار و سکوهایی دارند. دو فضای اصلی در بافت شهرک کویری زواره… به نام حسینیه بزرگ و حسینیه کوچک خوانده میشود که مجاور بازار و مسجد جامع و در هسته مرکزی شهرک و مسیر گذرهای اصلی قرار دارند. فضاهای سرباز مخصوص ایام گرم است و بناهای آجری دوطبقهاند. برای فصول سرد سال از فضاهای سربسته مجاور استفاده میشود. تعزیه / شبیه خوانی تئاتر اروپایی و رویش های نمایشی آن در تعزیه محمد جعفر محجوب در تعزیه بازیگر به راستی بازی نمی کند، عبادت می کند و فریضه ای مذهبی به جای می آورد. نوش آباد / امام حسین / هل من ناصر ینصرنی گریده کتاب: زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران/ جلال ستاری تا آنجا که میدانم مهمترین نوشتهای که به طبع رسیده کتاب مجید رضوانی است به نام تئاتر و رقص در ایران…مهمترین نکتهای که مجید رضوانی بدان اشاره میکند این است که تئاتر پدیدهای خاص شهرنشینی است… پس ایرانیان میتوانستند به سان بابلیان که اسرار مصایب مردوک را بازی میکردند، درام اسرار میترا را نمایش دهند…و باز میگوید نمیداند که در عصر اشکانیان تماشاخانههایی در ایران وجود داشته یا نه ولی مدعی است که پلوتارک گفته اسکندر بنای تماشاخانههایی را در اکباتان و کرمان… کشف کرد و نتیجه میگیرد… پس بیگمان در شوش و پرسپولیس… هم تماشاخانههایی بر پا بودهاند… گذشته از این، حوادث دراماتیک در اساطیر ایران و شاهنامه که ممکن بود نمایشی شوند، کم نیست از قبیل ماجراجوییهای بیشمار رستم برترین پهلوان اسطورهای ایران، مظهر نمادین نیروهای سترگ پهلوانی و قدرت کلان معنوی و ما اعلای فداکاری و خودنگاری در راه پاسداری و نگاهبانی ایران زمین و قهرمان نبرد با تورانیان و یَلِ نظرکرده سیمرغ، مرغ افسانهای پشتیبانی او. اما ایران، سوفوکل یا واگنر نداشت و نپروراند تا ازین اسطورهها درام بسازد، گرچه چنانکه گفتیم ایرانیان اسطوره را به تاریخ بر میگرداندند یا بدل میکردند تا آنجا که «اسطوره و تاریخ در دین زردشتی با هم در میآمیزند و ایرانیان همه تاریخ خود، گذشته و حال و آینده را در پرتو اسطورههای خود درک میکنند / که او هست شهزاده رزم زن فر ایزدی دارد آن پاک تن ازینرو سیمرغ، پیکار رستم با اسفندیار را شوم میداند ولی به رغم کراهتش ازین نبرد، راز چیرگی بر اسفندیار را بر رستم فاش میکند، چون پیمان بسته که همواره پشتیبان و یار وفادارش باشد. گر چه «اعتقاد به سرنوشتی از پیش مقدر شده که در آیین زروانی، رشد و نمو مییابد، از دید اخلاقی زرتشتیان نکوهیده است، زیرا این کار از عدل ونیکی خدا میکاهد. همچنین این فکر که انسانی میتواند بمیرد تا دیگران را نجات دهد به همان نسبت نکوهیده است… جان هینلز ». و بنابراین شکی نیست که این سوگنامه حاکی از تضاد میان مزدیسنا و زروانیگری، میتوانست دستمایه خلق درامی به قدرت و سطوت داستان شاهنامه باشد که اگر هم چنین شده است از آن بیخبریم. برعکس اگر داستان سوک سیاوش، به احتمال، نمایش داده میشده است، شاید آن آیین سوگواری تنها نمایشی باشد که برای گرامیداشت خاطره شهادت جوان پاکدلی که اسطورگی یافته است در ایران پیش از اسلام، سراغ بتوان کرد. نوش آباد گزیده کتاب: زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران/ جلال ستاری این رسم و آیین پرمغز، که در مبحث تعزیه بدان باز خواهیم گشت، صورت نمایشی شکوهمند و تأثیر پالایشی قداستآمیزی دارد و دور نیست که هر سال نمایش داده میشده است. گرچه ایرانیان باستان سوگواریای را که به درازا کشد، ناپسند میشمردند، چون موجب رنج بردن بیهوده و کاستن تن است و اهورا رنج بردن را روا نمیداند. اما میرنوروزی و کوسه بر نشین، هر دو، نمایشهایی آیینیاند و از آیینهای گذار به شمار میروند، یعنی آیینهایی که سال کهنه، زمستان را بدرقه کرده به استقبال سال نو و بهار میروند. استاد علامه قزوینی در تفسیر این سروده حافظ «که بیش از پنج روزی نیست حکم میرنوروزی» مینویسد: «سابق در ایران رسم بوده که پادشاهی یا امیری با حاکمی موقتی را در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و خنده و مضحکه بر تخت مینشانیدهاند و پس از انقضای ایام جشن، سلطنت او نیز به پایان میرسید و گویا پادشاه حقیقی وقت، محض متابعت سنت عمومی، در آن چند روزه خود را، بر حسب ظاهر از سلطنت خلع میکرده و نام پادشاهی را با جمیع لوازم ظاهری آن از فرمانروایی مطلق و اطاعت عموم عمال دولت از کشوری و لشکری از اوامر و نواهی او به یکی از ادانی الناس واگذار مینموده و این شخص مسخره در آن چند روزه، یک نوع سلطنت دروغی صوری محض که واضح است جز تفریح و سخریه و خنده و بازی هیچ منظور دیگری از آن در بین نبوده، انجام میداده و احکامی صادر مینموده و عزل و نصب و توقیف و حبس و جریمه و مصادره میکرده و پس از چند روزی، سلطنت صوری کوتاه او به پایان میرسیده و امور باز به مجاری عادی خود جریان مییافته است. بنابراین میر نوروزی پادشاهی است که دوران سلطنتش بس کوتاه و فرمانرواییش بیدوام و سپنجی است و چون زمانش بسر رسید، عهد خرمی و طراوت باز خواهد آمد، همانند بهار که متعاقب زمستان، فرا میرسد. گزیده کتاب: آثارالباقیه و التفهیم / ابوریحان بیرونی / اکبر داناسرشت اولین روز آذر ماه، روز هرمز است و این روز سواری کوسه است و آن سنتی است مرسوم که مردی کوسه و خندهآور. در این روز بر خرى سوار شود و این سنت منحصر به مردم فارس است و چون این روز به علت کبیسه اشتداد سرماست، این کوسه پارچههایی بر خود پیچیده و جامههای کهنه میپوشد تا برای شناخته شدن در جمع مردم، علامتی باشد و غذاهای گرم و مسخن خورده و آشامیدنیهای تسخینآور مینوشد و تن خویش را با روغنهایی که جلوی سرما را بگیرند چرب کرده سپس بادبیزنی به دست میگیرد و خود را باد میزند و مردم به او میخندند و بر او آب میپاشند و برف و یخ به سوی او پرتاب میکنند و او از اعیان و اشراف، هدایایی دریافت میکند و در عصر ما این رسم در شیراز و برخی دیگر از شهرهای فارس معمول است و او برای این کار باجی هم به حکومت میپردازد. « آذر ماه به روزگار خسروان اول بهار بوده است و به نخستین روز از وی از بهر فال، مردی بیامدی کوسه، برنشسته بر خری و به دست کلاغی گرفته، به بادبیزن خویشتن باد همیزدی و زمستان را وداع همیکردی وز مردمان بدان، چیزی یافتی و به زمانه ما به شیراز همین کردهاند و ضریبت پذرفته از عامل تا هرچ ستاند از بامداد تا نیمروز به ضریبت دهد و تا نماز دیگر از بهر خویشتن را بستاند و اگر از پس نماز دیگر بیابندش، سیلی خورد از هر کسی » گزیده ی کتاب: زین الاخبار / گردیزی / عبدالحی حبیبی «اما بهار جشن که او را رکوب کوسج گویند، و اندر روزگار اكاسره این آذرماه به وقت بهار آمد و اندرین روز، مردی کوسه را بر خرى نشاندندی، جامه غليله پوشیده و دستار خویش اندر سر بسته و بادبيزن برداشته خود را باد همی کردی و لختی از صور زمستانی بر خویشتن به رسن بسته داشتی و بدان اشارت همی کردی مردمان را که سرما گذشت و گرما آمد. و اندرین وقت بعضی از پارس این رسم به جای آرند از بهر طنز و مسخرگی را، ولكن بادبيزن زهر آن بیچاره بود و جامه غليله جان کندن او بود گزیده کتاب: زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران/ جلال ستاری در باب تاریخ تعزیه و خصائص زیباشناختیاش، تحقیقات ارزنده کم نیست، اما زمینه اجتماعی پیدایی تعزیه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در واقع مسئله اساسی به گمانم، شناخت میزان تأثیر و نفوذ اجتماعی برخی آیینهای استوار ایرانی در پیدایی تعزیه نیست، بلکه بررسی علل فرهنگی و سیاسی و اجتماعی پیدایی این درام در جامعه اسلامی است. البته نه جامعه اهل تسنن بلکه جامعه شیعه مذهب. در واقع خروج شیعه از جامعه یا امت واحدہ اسلامی، درام آفرید و احساس غیریت پدید آورد و مایه اختلاف و جدایی شد، زیرا شیعه با تقدیر به معنای سیاسی واژه یعنی واقعیت تاریخ عصر و نظام حاکم، درگیر شد و این برخورد، مبتنی بر دریافتی دراماتیک از تاریخ بود. به زعم شیعه، تاریخ از معصومیت بدوی دور افتاده بود، چون خون علی و حسین، پیمان با خدا را شسته بود، پس میبایست لوث گناه را از دامان تاریخ سترد، به انتظار روزی که منجی ظهور کند و آلودگیها را بزداید. گزیده ی کتاب: تئاتر و رقص در ایران / مجید رضوانی عزاداری ماه محرم شباهت شگفتانگیزی دارد با سوگواری بر مرگ دردناک آدونیس ـ تموز خدای آسیایی و سینه زنی در ایام محرم و ناله و زاری حضرت زینب بر شهادت امام حسین، شبیه سوگواری بر قتل فجیع آدونیس است گزیده ی کتاب: ؟؟؟ / ابولقاسم جنتی عطایی ظاهراً آثار هنر تئاتر چین در تعزیههای ما، رسوبی باقی گذاشته است که فعلاً به شکل شیر و اژدها در شبیهخوانی دیده میشود. بیجار کزیده کتاب: آثارالباقیه و التفهیم / ابوریحان بیرونی / اکبر داناسرشت مسلمانان روز عاشورا یعنی روز قتل امام را شوم میدانستند، ولی بنی امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و میهمانیها و ولیمهها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود و حتی پس از انقراض ایشان هم این رسم باقی ماند، ولی شیعیان از راه تأسف و سوگواری به قتل سیدالشهدا، در مدینه السلام و بغداد و شهرهای دیگر، گریه و نوحهسرایی میکنند و تربت مسعود حسین را در کربلا در این روز زیارت مینمایند… بروجرد گزیده کتاب: زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران/ جلال ستاری این مراسم عزاداری آنچنان که از شرح و روایت ناظران بر میآید نخست سوگواری و زاری و نوحهسرایی بر شهادت امام بود، و به احتمالی همزمان با نوحهخوانی، مصایب کربلا نیز روایت میشده است. این نقل سوگآور (ذکر مصیبت) اندکاندک به رسمی مستقل: روضهخوانی بدل شد که معمولاً شامل دو تن: روضهخوان و پا منبرخوان بود که گاه با هم گفتگو میکردند. در مرحله بعد مراسم عزاداری شامل دو بخش روضهخوانی و حرکت دستههایی شد، سوار و پیاده با شخصیتهایی شبیه امام و دیگران (با جامههای مناسب و حمل علائمی چون علم و کتل و حتی چهره آرایی) که نوحهخوانیای سیار و نمایشی بود و در بعضی جاها، مثلاًجلوی مساجد توقف میکردند. این آیین، مراسم عزاداری را به نمایش درام دینی گامی نزدیک کرد. اینچنین اگر اشتباه نکرده باشم، پس از روضهخوانی، حرکت دستههای نوحهخوان و سینه زن با نمایش شخصیتهای اصلی واقعه کربلا به گونهای صامت و بیحرکت، همچون پردههای نقاشی که سنت قدیم و قویم پردهخوانی و شمایل گردانی پشتوانه استوارش بود، گزیده ی کتاب: تاریخ الکامل / ابن اثیر / احمد آژیر فتنهای بزرگ میان شیعه و سنی برخاست و اهل محله سوق الطعام که از پیروان تسنن بودند، زنی را سوار شتر کردند و او را عایشه نامیدند. یکی از آنان خود را طلحه نامید و دیگری به جای زبیر قرار گرفت. این گروه با گروه دیگر به جنگ پرداختند و میگفتند که با اصحاب علی بن ابیطالب، جنگ میکنیم. گزیده ی کتاب: ادبیات فولکلور ایران / پیری سیپک / محمد اخگری پرده زن (پرده خوان) که با کارهای خود شهادت حضرت عباس را به اوج می رساند و به تصویر میکشد، از نظر تاریخ فرهنگ، شخصیت بسیار مهمی است، چرا که او نقطه آغازی است که برای نمایشی کردن تاریخ مقدس روایی توسط شخصیت های زنده بسیار ضروری به حساب می آید. شكل دراماتیک و نمایشی تعزیه اندک اندک با تاثیرپذیری از دیگر انواع ادبی که چندان تنوعی نداشتند، شکل گرفت. مواعظ یا داستانهای مصایب خاندان پیامبر. در آغاز به شکلی گفتاری و با بیانی شاعرانه توأم بود. البته این گفتارها به شیوه ای بود که مستمعان بتوانند احساسات خود را با تکرار یک مصراع و با گریه ابراز کنند. هنگام تکرار مصراعها، معمولا واعظ یا راوی سخن نمی گفت. بدین ترتیب اندک اندک شکل نمایشی آغاز شد. آوردن دسته های عزاداری از جایی به جای دیگر بود. در این موارد، شخصیت راوی، واعظ و بازیگر را یک نفر بر عهده داشت. با از رونق افتادن این شکل از اجرای تعزیه که فقط در یک نفر خلاصه می شد. کم کم سعی شد تا با جمع آوری کمک های مردمی، مراسم به شکلی دیگر برگزار شود که تعداد بیشتری بتوانند در آن نقش داشته باشند و با حضور یابند. جالب اینجاست که در حین تكامل هر یک از این بخش ها و قرار گرفتن آنها در کنار یکدیگر، بخش های مجزا همچنان موجودیت خود را حفظ کردند. بعدها قطعه های مجزا و منفرد گردآوری شدند و سپس برای آنکه از آنها در صحنه های مختلف استفاده شود. انتشار یافتند. خرم آباد گزیده کتاب: زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران/ جلال ستاری اما تعزیه… آیینی نمایشی است و نه نوعی تئاتر… هرچند تئاتر مدرن نیز از بعضی خصوصیات تعزیه بهرهبرداری کرده است : تماشاگر هم در تکیه حضور دارد و هم در کربلا هم در زمان حال میزید و هم در گذشته سیر میکند و نبودن دیوار حایل میان تماشاگر و بازیگر ( آنچنان که تئاتر زنده و تئاتر باز این حجاب را بر میدارند) اما تعزیه چنانکه هر آیین دیگر مقید به رعایت قرارهایی است که آیین اقتضا دارد و ایجاب میکند. فی المثل در مورد تعزیه منجمله عبارتاند از شعرخوانی اتقیا (امامخوان، زینبخوانی علی اکبرخوان، قاسمخوان، شهادتخوان یعنی کسی که تعزیه به نام او خوانده میشود و کلا موافقخوانی) به آوازی خوش و موزون و یا مرکبخوانی در اوزان و بحور مختلف (به علاوه کسانی که شبیه اهل بیت میشدند میبایست خوبرو باشند. و در مقابل، رجزخوانی و اشتلمخوانی اشقیا (شبیه معاویه و شمر و ابن سعد و یزید و ابن زیاد و خولی و سنان و عمروعاص و کلاً مخالفخوانی با استلم خوانی) با صدایی خشن و زمخت؛ رنگ قرمز زننده جامه اشقیاء چکمهپوش مسلح به زره و کلاه خود و خنجر و سپر و نیزه و تازیانه و در مقابل، رنگ سبز جامه امام خوانان و غیره که تعزیهشناسان آن ویژگیها را به دقت احصاء کردهاند. اجرای آیین نمایشی تعزیه نیز اصولاً ادواری و تقویمی است، گر چه تعزیه به مرور اندکاندک گونهگون شد و تعزیههایی خندهآور یا طنزآمیز نیز (با زعفر جنی) در هجو یزید و دشمنان آل عبا و ریشخند کفار و تعزیههای تاریخی (خروج مختار) و تعزیههای عاشقانه (سلیمان و بلقیس، یوسف و زلیخا) به ظهور رسیدند و حتی به قولی تعداد تعزیهها به شمار روزهای سال یعنی سیصد و شصت مجلس بالغ شد، اما این گونهها به اندازه کافی رشد نیافتند و از اصل تعزیه دور نیفتادند و یا به شبیهسازیای مسخره آمیز و مضحک استحاله نیافتند، و لذا تعزیه هنوز که هنوز است اصالتاً سوگواری بر شهادت امام و مصائب خاندانش در چارچوب قرارهایی ثابت و تغییرناپذیر، تلقی و به ذهن متبادر میشود و به نمایش در میآید. لزوم رعایت این نمادها یا نشانههای آشنا که تماشاگر به دلالت آنها در ماجرا، معناً شرکت میجوید و دخیل میشود و از دولت آن مشارکت به پالایش روانی یا تخلیه هیجانی (Catharsis) نایل میآید. اندکاندک در عصر صفوی، یا پس از آن با رسمیت یافتن مذهب تشیع، به درام دینی تعزیه تحول یافت. بنابراین پیدایی تعزیه چنانکه دیدیم، هم انگیزه سیاسی داشت و هم انگیزه دینی و آن دو انگیزه، یکی است یا آنچنان به هم گره خوردهاند که پیوندشان گسست ناپذیر مینماید. به سخنی دیگر، دین، رنگ سیاسی به خود گرفته است و یا سیاست به قول آدولف تالاسو، رنگ دین پذیرفته است. اما گذشته از این، تعزیه، ساحتی «ملی» و على الخصوص اساطیری هم دارد زیرا نه تنها روایت اسطورهگون شهادت در راه اماته ظلم و اقامه عدل است، بلکه امام که سیدالشهداء لقب گرفته است، همسر شهربانو دختر یزدگرد آخرین شهریار ساسانی و بنابراین داماد ایرانیان قلمداد شده است و عبارت کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا این اسطورهزدگی را به موجزترین و گویاترین بیان صورتبندی میکند. بیجار گزیده کتاب: روزنامه خاطرات / اعتماد السلطنه بعد از روضه دربخانه رفتم. دسته فراشهای شاهی با حاجب الدوله و پسر سیزده ساله حاجب الدوله اندرون میرفتند علم شاه را بیاورند. علم را سابق بر این مهد علیا میبست، حالا انیس الدوله میبندد. خواتین را دعوت میکنند، خواجهها و صاحب منصبان فراشخانه را خلعت میدهند، خیلی تفصیل دارد. به پسر حاجبالدوله هم گل کمر مرصعی داده بودند. خلاصه من خدمت شاه رسیدم. صحبت شد. عرض کردم سه سال است من تکیه را ندیدم. به میرزا محمدخان فرمودند پهلوی مجد الدوله جای مناسبی به جهت من معین کند. بستنی و شربت به جهت من حاضر نماید. من بروم تعزیه ببینم. … دیشب تعزیه عروسی رفتن حضرت فاطمه در تکیه بیرون آوردهاند. این تعزیه را به قدری رذل کردهاند دیشب مخصوصاً زیادتر رذل شده بود. تعزیهخوانها زوزه سگ میکشیدند. وقاحت به قدری شده بود و خنده اهل حرمخانه طوری از بالاخانهها به صحن تکیه میآمد که اشخاصی که آنجا بودند نقل میکردند که از تماشاخانه مضحک فرنگستان خیلی باخندهتر بود. نه شأن سلطنت بود این عمل و نه ایام تعزیه سیدالشهدا مقنفی این حرکات…. شنیدم در تکیه دولت که دو سال است نایب ناظر که میل مفرط به بازی دارد و شاه را مستعد این کارها دیده است. روز شهادت حضرت قاسم که با تعزیه بلقیس و سلیمان بیرون میآورند، اقسام حیوانات را که به طور زشت از مقوا ساختهاند به تکیه میآورند. فیل را هم میآورند. پارسال به خیر گذشت. امسال فیل دم تکیه رم کرد. بعد از شکستن اسباب زیاد، یک زن را هم زیر دست و پا کشته بود. پناه بر خدا از این وضع عزاداری. تعزیه بلقیس و سلیمان بود که به شهادت قاسم ختم میشود. عروس سلیمان را زینت نموده به فیل سوار کرده بودند، وقتی خواستند عروس را پیاده کنند. قبل رم کرده عروس را برداشت از تکیه بیرون برد. خنده در گرفت. من برخاستم خانه آمدم. از این کارها هیچ خوشم نمیآید. شنیدم دیشب در تکیه دو لت، تعزیه …؟ سلیمان بوده و سفرای انگلیس و ایتالیا و اتباعشان آمده بودند تماشا، بعد از ختم تعزیه، اسماعیل بزاز مقلد معروف با قریب دویست نفر از مقلدین و عمله طرب بودند که به ریشهای سفید و عاریه و لباسهای مختلف از فرنگی و رومی و ایرانی ورود به تکیه کردند و حرکات قبیح از خودشان بیرون آوردند. طوری که مجلس تعزیه از تماشاخانه بدتر شده… زعفر جنی / نوش آباد سیاووش خوانی / مویه مغان / داستان زریر گزیده کتاب: تاریخ بخارا / ابوبکر محمدبن جعفر نرشخی/ مدرس رضوی اهل بخارا را در کشتن سیاوش نوحه هاست چنانکه در همه ولایت ها معروف است و مطربان آن را سرود ساخته اند و می گویند و قوالان آن را گریستن مغان می خوانند … سیاوش را در حصار یا ارگ بخارا (قهندز) که خود بنا کرده بود دفن کردند و مغان بخارا بدین سبب آنجای را عزیز دارند و هر سالی هر مردی آنجا یکی خروس برد و بکشد پیش از برآمدن آفتاب روز نوروز…. گزیده کتاب: زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران/ جلال ستاری کیفیت اسطورهای «سوک سیاوش» در این شرح کوتاه نرشخی به خوبی پیدا و هویداست. خروس، پرندهای خورشیدی است زیرا با طلوع خورشید، میخواند و برآمدن خورشید را نوید میدهد و چون به اعتباری، پیک خورشید است، پس به سان خورشید نامیرا است همانگونه که خورشید پس از هر فرو شدن، برمیآید و رستاخیز میکند (اما خروس نابهنگام را سر میبرند). ازین رو بر تارک کلیساها، همیشه پیکره خروس نصب میکنند که اشارتی رمزی به رستاخیز مسیح است. این سر بریدن خروس بر مزار سیاوش هر سال روز نوروز پیش از برآمدن آفتاب نیز رمزی از شهادت سیاوش است، اما شهادتی است که رستاخیزی به دنبال دارد چون با روز نو (نوروز) یعنی نو شدن سال، همزمان است و بنابراین خون سیاوش نمیخسبد و به هدر نمیرود و همانگونه که از خون جوانان وطن لاله میدهد، از خون سیاوش نیز، سبزی و گیاه، پر سیاوشان میروید یا گیاه رنج زدا. گزیده کتاب: آلبویه / علیاصغر فقیهی در آخر این ماه اهل سغد بر مردگان پیشین خود گریه میکنند و بر آنان نوحه میزنند و رویهای خود میخراشند و برای مردگان طعام و شراب میبرند چنانکه ایرانیان در فَروَردگان به همین طریق رفتار میکنند… گزیده کتاب: زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران / جلال ستاری بیگمان تعزیه با توجه به فاصله دراز زمانی میان کین سیاوش و مویه مغان از یک سو و شبیهسازی و نوحهخوانی اسلامی از سوی دیگر بازمانده مستقیم آیینی باستانی نیست اما منکر تأثیر نفوذ آن آیین کهن در اسلام ایرانی یعنی تشیع به قول هانری کربن نیز نمیتوان شد…اما شباهتهای صوری میان این دو کم نیست. به عنوان مثال سیاوش که راز چرخ بلند را میداند چون امام حسین که از سرنوشت خویش… آگاه است… و چون فرنگیس به او گوشزد میکند… پاسخ میدهد که از سرنوشت گریزی نیست… سیاوش و امام هر دو به شهادت میرسند… سیاوش شهید بزرگ افسانه ایران است و امام در تشیع ایرانی سیدالشهدا… با این اوصاف ناگفته پیداست که نمایش آیینی مذهبی شبیهخوانی پیش از اعلام مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی میسر نبوده و آیین سیاوشان هم اگر تا آن زمان در بلخ و سغد و مرو و خوارزم دوام آورده، خاصه پس از آن تاریخ، در پوشش تعزیه و سوگواری شهادت امام جانی نو یافت… بی گمان این شهرت که فرزندان امام حسین از سوی مادر به دختر شهریاری ایرانی میپیوندند در نظر شیعیان ایران امتیازی کلان به شمار میرفت… از این رو صاحبان مقام امامت باید حقا رهبر دو ملت عرب و عجم «قوم الطرفین» باشند زیرا هم از قریشاند و هم از خاندان شهریاری ایران… گزیده مقاله: تعزیه و آیینهای سوگواری در ایران قبل از اسلام / احسان یار شاطر دو ماجرای غمانگیز (تراژدی) در سنت ایرانی از جهاتی چند با شبیه خوانیها قابل مقایسهاند. یکی یادگار زریر (ایادگار زریران)، اثری متعلق به ایران سدههای میانه است که از روزگار ساسانیان باقی مانده و احتمالاً بر پایه اثری اصیل از عهد پارتیان است. بیشک این اثر پیش از آنکه به ثبت برسد سدههای متمادی توسط رامشگران و خنیاگران در بار پارت (غوزان) به آواز خوانده میشد. این اثر حماسی، همچون مصیبت امام حسین(ع)، بر شخصیت زریر، مدافع ازجانگذشته و دلیر راه دین متمرکز است. ویشتاسپ، شاه پاکنهاد زرتشتیان، از جانب ارجاسب، شاه تورانیان که با گرویدن ویشتاسپ به آیین زرتشت مخالف بود و با سپاهی گران بر او تاخت، تهدید میشود. رزمندگان داوطلب زریر، در برابر دژخیمان به جنگ در میآیند. زریر بر دست بیدرفش، برادر بدنهاد ارجاسب به قتل آمد. دو جنبه این تراژدی در خور تأمل است. یکی آنکه نتیجه قطعی حادثه بر زریر و نزدیکانش معلوم است. پیش از آنکه جنگ آغاز گردد، شاه ویشتاسپ جاماسب دریک پیشگویی اسفانگیز، بار مصائب در انتظار شاه را بر وی آشکار میسازد و بطرزی خاص میگوید که چطور زریر دلاور خائنانه بردست بیدرفش شقی کشته میشود. پیشگویی میکند که بیست و سه تن از برادران و پسران شاه به قتل خواهند آمد. پیشگوییهای جاماسب تنها مفهوم اطلاعی ندارند، بلکه اعلام آماده باش است و همچنان که به شیوه رثایی بیان میشوند، در واقع زمینه ساز سوگواری شنوندگان میباشند و از نقطه اوج تراژدی خبر میدهند. این نقطه زمانی فرا میرسد که ضربت نیزه زهرآگین بیدرفش در آوردگاه بر زریر کارگر میشود. در شبیه خوانیها نیز مشاهده میکنیم که سرنوشت کسان بر امام معلوم است و اغلب از طریق اخبار، احساسات ماقبل وقوع، اظهار تأسفها، با توصیفات آشکار از رخدادهای آینده آشکار میگردد. مثلا، در تعزیه حضرت عباس، شمر سعی میکند عباس را به جانب خود جذب کند، ولی عباس (ع) سر سازگاری ندارد، در حالی که علی خطبهای پر رمز و راز اظهار هم میدارد که از آنچه برایش مقدر شده اطلاع دارد. وی در پیش بینی اش، فاطمه (ع) را در روز قیامت میبیند که از گور بپاخاسته، در دستی پیراهن خونین و دست دیگر دندان شکسته پدرش، پیامبر(ص) را دارد. عمامه حسین (ع) بیسر را بر سر نهاده از شقاوت قاتلان حسین شکوهها دارد. عباس (ع) در ادامه خطابه رثایی خود حتی به این حقیقت هم معترف است که سر و دو دستش از بدن جدا خواهند شد، و سر هفتاد و دو تن دیگر از یاران نیز از دم تیغ خواهند گذشت. غیر از این، هر گاه یکی از یاران امام اذن میدان میخواهد هلاکت نزدیکش از فحوای سخنان امام آشکار میشود. جنبه دوم آن است که مرگ زریر با عزیمت اسفبار پسر جوانش بستور به قول فردوسی (نستور) دنبال میشود، که به رغم صغر سن، به جنگ با بدرفش میشتابد و انتقام پدرش را میگیرد. کنار پیکر به خون تپیده و بیجان پدر میایستد و به روش خاصی تعزیه خوانیها با کلمات حزنانگیز برحال زار پدر نوحه میزند. نوحهاش دارای خصایص زلال شاعرانه است و کمتر احتمال میرود که در محافل مذهبی زرتشتی قرائت یا خواندن یادگار زریر همچند مرثیههای ائمه در ادوار اخیر اسلامی همان مفهوم ایثار گرانه و درونپالای خود را دارا بوده باشد. البته تفاوتهایی میان وقایع کربلا و رخدادهای جنگهای ایران و توران وجود دارند که منعکسکننده جهاننگریها و زمینههای متفاوت باشند. اما عوامل اصلی همان هستند: سلحشوری ازجانگذشته، با الهام از آتش ایمان خود، در برابر لشکری عظیم و دشمنی خائن ایستادگی میکند. در نبرد کشته میشود و دیگران بر او سوگواری میکنند. ولی مرگ او انجام یک رسالت است. با اینهمه، نزدیکترین همانندی با تعزیه را در سنن ماقبل اسلامی نه در یادگار زریر، بلکه در تراژدی سیاووش باید یافت. دیوارنگاره پنجکنت در سوگ سیاوش؟؟؟ مقالههای وابسته: تحول معنای اجتماعی_فضایی بناهای دوره قاجار تهران (نمونه موردی:تکیه سادات اخوی،رضا قلی خان) عاطفه آفتابی / سحر خدا بخشی هرچند که مبدا پیدایش تکایا در ایران و بخصوص در کشورهای اسلامی به وضوح مشخص نیست، اما ارائه واژه ها و عباراتی که معانی لغوی متفاوت در تعریف واژه تکیه، این فرضیه را روشن می سازد که تکیه در زمان های مختلف کاربردهای گوناگون داشته و کاربرد آن به تبع، معنا و تعریف آن در دوره های تاریخی تغییر کرده است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی آن دسته از تحولات معنایی است که مربوط به الگوی فعالیت ها، روزمره و روابط اجتماعی است.در این پژوهش روش تاریخی برای بررسی خانه ها و روش مردم نگاری برای خانه هایی که به تکیه تبدیل شده اند به کار رفته است.یافته های این پژوهش نشان می دهد که در الگوی فعالیت های افراد؛ شیوه های تفریح، نحوه انجام وتقسیم کار، نحوه تنظیم زمان و روابط اجتماعی درون و برون تغییرات صورت گرفته است. این تغییرات همراه با تغییرات فضایی بوده است. از معانی اجتماعی- فضایی که در شکلی جدید هنوز به حیات خود ادامه می دهند می توان به اثرات فضایی- اجتماعی آن اشاره کرد. از سوی دیگر تحول جایگاه معنایی تکیه ها، نقشی نمادین به این بناها داد و باعث شد فضاهای مذهبی چند عملکردی با کاربردهای آموزشی، عبادی، مقابر آرامگاهی، اقامتی و حتی تفریحی، در قالب کالبدهای قدیمی خویش، با معانی تازه در کنار هم قرارگیرند. تکیه دولت تهران: دولت تئاتری قاجار بابک رحیمی / مصطفی لعل شاطری یکی از موضوعات مطرح پس از اسقرار حکومت صفویه در ایران رسمیت مذهب شیعه بود. در این بین، برپایی مراسم یادبود امام حسین (ع) و ذکر وقایع کربلا به یکی از مراسم نسبتا رایج در این دوره مبدل گردید، چنانکه پس از آن نیز ادامه یافت. این پژوهش در ابتدا به بررسی زوایای کمتر پرداخته شده به این موضوع از دوره صفوی همچون رسم بگم (Begum) و یا قربانی شتر پرداخته و سپس اجرای مراسم تعزیه در دوره قاجار را مورد بررسی قرار خواهد داد. با این حال، رویکرد این پژوهش بیشتر به بررسی این موضوع می پردازد که برپایی مراسم یادبود به ویژه از سوی دربار قاجار تنها به واسطه عشق و علاقه به جریان کربلا نبوده است. بلکه می توان این جریان را با توجه به ساختار درونی و بیرونی مکان های برپایی نمایشِ تعزیه همچون تکیه دولت، با نگاهی مبتنی بر بهره گیری های سیاسیِ منتج از آن مورد توجه قرار داد، موضوعی که تاکنون به صورت جدی به آن پرداخته نشده است. در این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابعِ کمتر مورد توجه قرار گرفته از سوی سایر پژوهشگران، به کارکردهای سیاسی-اجتماعی تعزیه به ویژه در دوره قاجار پرداخته می شود. حضور واقعه عاشورا در نقاشی دوران قاجار مهناز شایسته فر علل اجتماعی گسترش و انحطاط دیوار نگاره های عاشورایی در اواخر دوره قاجار مهدی اخوی یان دیوار بعضی از بقاع وامامزاده های ایران منقش به تصاویری از صحنه های به شهادت رسیدن امام حسین(ع) ویارانش در واقعه کربلا است . این نقاشی دیواری ها که به دیوار نگاره های عاشورایی معروف است، بیشتر، از دوره قاجار به جای مانده اند. نقاشی روی دیوار از گذشته های دور در ایران مرسوم بوده ودر طول ادوار مختلف، عوامل اجتماعی موجب فراز وفرود هایی در تحولات آن گردیده است. پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی ، واز نظر روش توصیفی- تحلیلی است. اطلاعات ضروری تحقیق، به صورت اسنادی وکتابخانه ای جمع آوری شده است. محدوده پژوهش از نظر زمانی، اواخر دوره قاجار واز نظر مکانی، سرزمین ایران، خاصه شمال کشور می باشد. یافته های تحقیق از منظر جامعه شناسی هنر نشان می دهد در اوایل دوره قاجار، به سبب نیاز حکومت به مردم برای تحکیم قدرت، مناسک و مراسم مذهبی ازجمله دیوار نگاره های عاشورایی رامورد پشتیبانی قرارداد. اگر چه نقاشی از سوی فقه اسلامی مورد ملامت قرار گرفته بود، ولی صدور فتاوی بعضی از علمای مذهبی در مورد رفع منع شبیه خوانی وشبیه سازی در مراسم مذهبی، باعث رونق وگسترش دیوار نگارها ی عاشورایی گردید. اواخر دوره قاجار با ورود صنعت چاپ و گسترش مطبوعات و آشنایی با فرهنگ غرب از یک سو ، و تغییر معادلات اقتصادی و سیاسی از سوی دیگر، مهاجرت مردم از روستاها به شهرهای بزرگ را موجب می شود؛ در نتیجه، ذائقه مردم، تحت تأثیر شرایط اجتماعی تغییر پیدا می کند و خود را با مظاهر دنیای جدید وفق می دهد وکم کم دیوار نگاره های عاشورایی که به صورت یک سنت و عادت واره در بین توده مردم رواج پیداکرده بود از رونق می افتد.