خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ :
برگزیدم بخانه تنهایی
از همه کس درم ببستم چست .
شهیدبلخی .
(اسم) [پهلوی: xānak] ۱. بنایی که انسان، بهویژه خانواده در آن زندگی میکند؛ منزل.
۲. جایی که جانوران در آن زندگی میکنند؛ لانه؛ کنام.
۳. هریک از چندضلعیهای موجود در یک صفحه: خانهٴ شطرنج، پیراهن چهارخانه.
۴. [قدیمی] اتاق.
۵. مکان انجام دادن کاری، مانند آهنگری، تیمار کردن، چاپ کردن، و عبادت کردن در کلمات «آهنگرخانه»، «تیمارخانه»، «چاپخانه»، و «عبادتخانه».
۶. (نجوم) [قدیمی] هریک از بخشهای ناهموار منطقةالبروج.
۷. [قدیمی] اتاق.
⟨ خانهٴ باد: (نجوم) [قدیمی، مجاز] برج میزان: ◻︎ سنبلهٴ چرخ را خرمن شادی بسوخت / آتش خورشید کرد خانهٴ باد اختیار (خاقانی: ۱۸۳).
⟨ خانهخانه: (قید)
۱. خانهبهخانه.
۲. (صفت) دارای خانههای متعدد؛ دارای شکلهای چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج.
⟨ خانهٴ خدا: [مجاز]
۱. کعبه.
۲. مسجد.
⟨ خانهٴ کمان: [قدیمی] سوراخ موجود در میانۀ کمان، در کنار محل دست گرفتن، که تیر را از آن میگذرانند؛ کمانخانه.
هوشنگ در اوستا، هَاُشینْگْهْ خوانده میشود که از دو بخشِ ها = خوب، و شینگه = خانه، برآمده است و روی هم خانهی خوب را میرساند… مردمان در این زمان خانهسازی را آغاز کردند و روشن است پس از آزمایشهای فراوان در پهنههای گوناگون از ابزارهای دیگر چون چوب و سنگهای نوک تیز برای کندن زمین یا کوهها برای ساختن پناهگاه و خانههای نخستین بهرهور گشتند… شینگه اوستایی در کالبدِ نام هوشنگ در پهلوی و فارسی به گونهی “شَنگ” در آمده (در زبان ارمنی به گونهی “شِنگ” هنوز به جای ساختمان و خانه کاربرد دارد) اما در جامهی واژه، به گونهی “شَن” درآمده است و بر این بنیاد، واژهی “شن” در گلشن: جای گل و بنشن: خانهی بنه = نخود و لوبیا است. نام دو روستا در نیشابور بغ شن: خانهی بغ و بغشنگچ: خانهی گچینِ بغ هست و نام یک روستا در مشهد به نام “شندیز” یا دژخانه = خانهای که به گونهی دژ ساخته شده باشد. واژهی “شن” بهگونه ی “شان” نیز در آمده است چونان شان انگبین در زبان آذربایجانیان و از واژهی شان، شانه نیز برآمده است…که در شانهی تخم مرغ هنوز روان است چنانچه در کاشانه که خود، خانه است. شان برابر با آیین واجهای زبان فارسی به “شون” و “شو” نیز دگرگون می شود چنانکه در “شون” لری: شانهی تخم مرغ و “شو”: اتاق کوچک می بینیم. “ش” در زبان به “ک” میگردد …کن را در کندو و کدکن و روستای کن می توان دید. این واژه با گرفتن “ت” در پایان به گونه ی “کَنت” پهلوی در سمرکنت ازبکستان و پنج کنت تاجیکستان دیده می شود. از همین واژه است country انگلیسی و انگلیسیان نمیدانند که چرا این نام برای روستا و کشور کاربرد دارد. واژه با فرو افتادن “ن” به گونهی “کت” در کتهی آشپزخانه و شهر اخسیکت تاجیکستان و آنگاه با سبکتر شدن “ب” به “د” در کد و کدیور و کدبانو روان است و با دگرگون شدن “د” به “ی” به گونه “کی” در کی : خانه در زبان سمنانی، کیوانو در زبان دامغانی و سیستانی و koti در زبان استونی، cottage و cage و cote هرسه در زبان انگلیسی هنوز بر زبان روان است. “کن” … به گونهی “کان” درآمده که همان جایگاه یا خانه بوده باشد و در دامغان لانهی کلاغ را کان کلاغ میخوانند… دیگر، هنگام دگرگونی “ش” به “خ “میرسد و “شن” به “خن” میگردد. و این واژه نیز در گلخن گرمابه : جایگاه آتش و خنه در زبان خراسان و خانه هنوز روایی دارد پسانگاه “خن” به “خان” و خانه دگرگون می شود. “ش” و “خ” را یارای دگرگون شدن به “ز” نیز هست همچون افراخت و افراشت که در زمان روان به افراز دگرگون شده است. پس “خن” و “شن” به “زن” میگردد و این واژه در آبزن: جایگاه آب … اوزنیک در خوارزمی: به جای همسایه و “ورزنی” اوستایی: کسی که خانه ی او وَرِ خانه ی ماست و برزن: کوییی که خانهها در آن ساخته شده است دیده میشود. واژه آمیختهی هوشنگ نیز به “آشیانک” پهلوی و “آشیانه”ی فارسی دگرگون شده و نیز در زبانهای کردی لری شوشتری به گونه “اُوْشا” کاربرد دارد و همین واژه در زبان انگلیسی house و آلمانی haus روان است چنانکه واژهی “شان” ایرانی در زبان فرانسوی chambre ( شامبر): اتاق نیز شنیده میشود. خانه در زبان تهرانی “خونه” و در زبان لری “هونَ” است که در زبان ارمنی به گونهی “هاناگ” درآمده است به جای خانه یا خانک پهلوی و نیز فرورفتگی در کوه که به اندازهی یک خانه است و از همین واژه به گونهی “هنگ” در افزودههای شاهنامه با نام هنگ افراسیاب = غار افراسیاب نشان داریم. در زبان ارمنی از این نام کنش “هانل” برآمده است که کندن و درآوردن باشد و از آنجا که ریشهی “کن” اوستایی نیز کندن و سوراخ کردن است روشن میشود که نخستین خانههای جهان با کندن زمین یا تپه و سوراخ کردن آن پدیدار شده است. “شینگه” اوستایی از ریشهی “شی” یا “خشی” برآمده است که برابر با جای گرفتن و خانه کردن و در خانه نشستن است. این واژه روشن میدارد که با خانهسازی مردمان یکجانشین شدند و از پراکندگی دست کشیدند. نگاه پایانین به واژهی “زن” است که بر این پژوهش پرتو می افکند. زن دارندهی خانه بوده است و به زبان بهتر این مادران بودهاند که برای نگاهبانی فرزندان خرد خویش با دست و پنجه و آنگاه با سنگهای نوکتیز، زمین و کوه را کندهاند و نخستین خانه ها را پدید آوردهاند و آن شیر که با چنگ خویش در برابر سرما ایستاد کسی جز شیرزن نیست. درود به روان آن مادران نگاهبان مردمان آینده! …در زبان اوستایی دو ریشه کن دیده می شود. 1 ) کندن، کاری که زنان با آن خانه ( کن ) را ساختند از این ریشه واژهی “کینین” برآمده است که وابسته به خانه ( دختر ) بوده باشد. 2 ) مهر ورزیدن، شیفته شدن، اندریافت مهربانی و دوست داشتن ، زیرا آنانکه با اندیشه و کوشش خویش خانهها را فراهم کردند در دل مردان بیابانگرد بودند، مردان را که برای به دست آوردن خوراک از خانه دور میشدند مهر برانگیختند تا چون به خانه میرسیدند آن را که خانه ساخته بود دوست میداشتند. از همین واژه دیگر واژهها ها چون “کیتی” و “کنیا” و “کنوکا” برآمده که همه دختر دوشیزه بوده است. در زبان پهلوی آن را “کنچک” خواندند که فارسی آن “کنیزک” است برابر با دوستداشتنیِ کوچک . این واژه در زبان بلوچی و لری “کنیچک” نامیده شده و در زبان مازندران “کیجا” و ر زبان تاتی گرینکان “کنیا”. در گویشهای کردی “کنیا” و “کناچه” و “کچ” خوانده میشود و همین است که در زبان آذربایجان به گونه ی “قز” یا “قیز” یا “گز” یا “گیز” درآمده است.
واژه ی خانه که امروز مصطلح است، در گذشته به اتاق اطلاق میشده است. اتاق خصوصی را وستاخ یا گستاخ یا وثاق مینامیدهانداز واژهی سرا به جای کلمهی خانه در اصطلاح امروز آن استفاده میشده است. در جنوب ایران اصطلاخ خانهسرا به معنی سرایی با اتاق است مرسوم بوده است…انسان وقتی از غار بیرون آمد نیاز به سرپناهی داشت و براین اساس طبیعی است که قدیمیترین مورد معماری ساختمان خانه باشد این امر از عصر حجر شروع شده و عناصر دیگر معماری از بعد زمانی فرع بر آن است. او وقتی به دشت می آید چیزی شبیه غار میسازد در کاوشهایی که توسط دکتر نگهبان و دکتر ملکزاده از 6000 سال قبل از میلاد در اطراف بویین زهرا انجام شده شهرکی را از زیر خاک بیرون آوردهاند. این خانهها بر طبق احتیاجاتشان بهترین طرح برای آن زمان بوده است. خشت را در آن زمان نمیزدهاند و گل را در آفتاب خشک میکردهاندو پوشش آنها در آن منطقه، چوب بوده و دهانه های کوچک آن حدود 2.5 ، 3 یا 4 متر بوده است. انواع کارگاهها هم در خود خانه بوده. مثل کارگاههای سفالپزی و شیرهپزی و غیره. کوچهبندی های آن نیز خیلی منطقی بوده است. در این جا موضوع مهم قابل طرح درونگرای خانههاست زیرا در بیرون خانه، نه باغی نه سبزهای وجود دارد. ساختمانهای کوشکی که بعد ها در باغها ساخته شدهاند به بیرون دید دارند ولی دور باغ را نیز دیوار میزنند چون آن بیرون خشک بوده است… معماران ایرانی باری این کار از شکل شش ضلعی استفاده میکردهاند… که نمیتوان آن را غلط کشید زیرا در ساخت آن از مثلث متساویالاضلاع استفاده شده و این شکل را نیز نمیتوان اشتباه کشید. اگر شش عدد از این مثلث ها را در کنار هم قرار دهیم شکل ششضلعی به دست میآید. خانهی زنبور عسل نیز به همین شکل است. در هنرهای دیگر مثل خاتم و همینطور فرش کف امامزادهها و خانهها و برای به دست آوردن تناسبات طلایی از این شکل استفاده میشده است.
رون
در ایران سه رون را درنظر میگرفتهاند: 1) رون راسته 2) رون اصفهانی 3) رون کرمانی
در رونِ راسته مستطیلی که در داخل ششضلعی قرار می گیرد جهت شمال شرقی ـ جنوب غربی دارد. در شهرهای مرکزی ایران مثل تهران، یزد، جهرم و شهر تبریز…از رون راسته استفاده میشده است. جهت این رون تقریبا مواجه با قبله است… تهران جدید نیز به دلیل عدم توجه به جهت مناسب به بدترین وضع خود افتاده است. در گذشته معتقد بودند که اگر شهر و آبادی شمال آن گرفته شود تبخیز شده و دلیل آن هم این است که شهر تهویه نمیشود.
رونِ اصفهانی جهت شمال غربی ـ جنوب شرقی دارد و در اصفهان، استخر، تخت جمشید و فارس این رون را داریم. در اصفهان معمار بزرگ احمد اصفهانی، پیچش ایوان مسجد امام با میدان نقش جهان که حدود 45 درجه اختلاف دارد به نحو جالبی حل کرده است.
رونِ کرمانی جهتی غربی ـ شرقی دارد و شهرهایی مثل کرمان، همدان، آبادی های آذربایجان غربی در مناطق اورارتوها، خوی و برخی شهرهای دیگر با این رون ساخته شدهاند. به طور مثال در کرمان جهت شرقی ـ غربی است و طوفانی به نام طوفان سیاه دارد که اگر شهر جهت دیگری میداشت خانه غیرقابل استفاده میشد.
پنام
دستمال یا پارچهای ست که موبدان در جلوی دهان خود میآویخته اند. به طور کلی به معنی عایق یا مانعی برای رسیدن چیزی از یک جسم به جسم دیگر است. در معماری سنتی ایران هیچ ساختمانی، چه با پوشش تخت یا سغ ( منحنی ) نیست که پوشش آن دوپوش نباشد… با این روش علاوه بر سبک نمودن پوشش از انتقال گرما… جلوگیری مینمایند… در خانهها نسبت به رون در نظر گرفته شده و حرکت خورشید و … از پنامهای عمودی و افقی استفاده میشده است.
خوانچه پوش و کنومی
در طاق ها نیز همین روش را انجام می داده اند یعنی طاق اصلی در پشت و با آویزان کردن سقفی به صورت معلق پوشش دوم را میزدهاند و یا بین دو پوشش را کنومی میساختهاند. استفاده از ارسی، تابش بندو خرک پوش و … دیگر نمونه هایی از آن میباشند.
تابش بند
تابشبند یا تووش بند یا آفتابشکن تیغه هایی به غرض شش الی پانزده سانتی متر است که گاهی ارتفاعی تا حدود 5 متر دارد و با کمک گچ و نی آنها را میساخته اند معمولا دربالای در و پنجره ها کلافی میکشیدند که در واقع تابش بند افقی بوده و بر روی آن نیز گُلجام قرار میگرفته است.
خرک پوش
در این کتاب توضیحی برای خرک پوش نیست !
ارسن خانه
ارسن خانه شامل فضاهای مختلفی شده که نسبت به نوع خانه و به عبارت دیگر ساده بودن فضاها استفاده از پیمون بزرگ و کوچک و خرده پیمون در ساخت خانه ها تغییر میکرده است.
پیمون
پیمون عرض در است و شناخته شه به دو نوع اصلی شامل پیمون کوچک یه طول 14 گره و معادل نود و سه سانتی متر و پیمون بزرگ به طول هیجده گره و معادل 123 سانتی تر. از خرده پیمون در ساخت خانه های کوچکتر استفاده می شده و زیباترین خانه ها با خرده پیمون ساخته شده و اندازه آن 93.3 سانتی متر بوده است.
آستانه
در پای در آستانه می گذاشتند ( یک چارک یا 36 سانتی متر) این کار دلایلی داشته مثل احتیاط در وارد شدن تا سر به بالای در نخورد و مانعی برای ورود خاک و کفش به اتاق باشد.
سردر
اغلب خانهها به خصوص خانه های مجلل دارای سردر یا درگاه بوده اند. معمولا دیوارهای بیرونی کاهگلی بوده وفقط سردر مجلل ساخته میشده است . نسبت عرض به تورفتگی سردر معمولا یک به دو بوده است .
پاخوره
سکوهای کناری پاخوره نام داشته و برای کسانی که با صاحب خانه کار داشته ولی لازم نبوده وارد خانه شوند و همین طور پاتوقی برای صاحبخانه یا پسر خانه بوده است.
کنه
تورفتگی ، کُنه و پوشش آن را نیز کنه ( نیمگنبد) مینامیدند.
کاربندی
کنه پوش را معمولا با کاربندی میپوشاندند.
لنگه
در پایین کاربندی لنگه های بزرگ گچی تکیه می کند.
لب بند
در پایین کاربندی لنگه های که بزرگ گچی تکیه می کند از لب بند استفاده میکردهاند.
درسر، میان در، در، دروپنجره
در اصلی را درسر، در بین هشتی و اندرون خانه را میان در ، در تمامتختهی اتاقها را در و نوع مشبک آن را دروپنجره میگفتهاند.
درسر
اجزای درسر متشکل از چهارچوب و قابهای روی آن بوده است. قاب ایرانی معمولا متشکل از دو قاب مربع در بالا و پایین و یک قاب مستطیل در وسط بوده است. درصورت پهن بودن عرض در، قاب وسطی به شکل مربع در میآمده است. تختههایی را که در کنار هم قرار میگیرند به وسیلهی گلمیخ با تختهای که در پشت آن قرار داشت به هم وصل میکردند.
دماغه
برجستگی عمودی وسط در که از بیرون دیده میشود دماغه نام داشته است.
کوبه و حلقه
دو عنصر فلزی حلقه برای زنان و کوبه برای مردان بر روی اغلب درها جای داشته ولی در بعضی جاها فقط یکی بوده است
هشتی، هشت، کریاس
بعد از سردر وارد هشت یا هشتی یا کریاس میشدند. هرچند که در بیشتر مواقع شکل آن هشت ضلعی است اما این به مفهوم عدد هشت نیست. منطور از هشت چیزی ست که از فضاهای داخلی خانه بیرون آمده و تنها جایی ست که با بیرون خانه ارتباط دارد. این فضا و راهروهای پیچ در پیچ منتهی به حیاطهای اندرونی و بیرونی مانع دید افراد غریبه به داخل حریم مقدس خانواده میشده است. ایجاد مکث، تقسیم فضایی و فضایی جهت انتظار از عملکردهای جالب این عنصر میباشد. هشتیها عبارتاند از هشت گوش کامل / هشت و نیم هشت / نگینی / کشکولی. در داخل هشتیها عناصر مختلفی مثل سکو، چراغداران و برای رفتن به فروار ( اتاق بالای هشتی ) پلهای در نظر گرفته میشده است.پوششهای هشتیها نیز بسیار متنوع و معمولا با کاربندیهای بسیار زیبایی پوشیده شده است.
راهرو
برای وارد شدن به فضاهای مختلف از جمله فضای مهمانی و اندرونی، میبایست از راهروهای پرپیچ و خم عبور کنند. راهروهای پیچ در پیچ خانه را دالان میگفته اند. راهروهای سرپوشیدهی بزرگ را نیز دالان میگویند. در دو طرف سهدریها نیز راهرو قرار میگرفته است.
تختگاه
اگر در دوطرف تالارها، راهروها کمی پهنتر باشند، آن را تختگاه میگویند.
میانسرا / حیاط
در شهرهای مختلف…حیاط به صورت باغی کوچک عمل میکرده است. میانسرا با تناسبات طلایی ایرانی و جهتگیری دستوری خود در تمام سال محیط بهداشتی مطبوعی فراهم و از گردش آقتاب و نور خورشید بهترین استفاده را برای یورتهای گرداگرد خود کسب و تامین میکند. .. در قسمت شمالی میانسرا یورتهای آفتاب روی قابل استفاده در تمام فصول مستقر است. در جنوب که پرسایه است بخش تابستانی قرار میگیرد و در شرق… یورتهای کم اهمیت تر …
باغچه
طرح باغچهها و حوض ها نیز تنوع جالبی دارد. در باغچه انواع مرکبات مثل نارنج و لیموترش و لیموشیرین و بکرایی میکاشتند.در جاهای خشک انار که در فصول مختلف سال بسیار زیباست کاشته میشده. گیاه خرزهره جهت جلوگیری از تجمع پشه به کار میرفته است. انواع ذنبق سفید و نیلوفر و درخت پیچ و بسیاری چیزهای دیگر مورد استفاده بوده است.
حوض
حوضهای داخل حیاط نیز بسیار متنوع هستند این حوضها در شکلهای ششضلعی ایرانی، دوازدهضلعی، مستطیل با تناسب طلایی بودهاند و در بعضی از شهرها مثل شیراز حوضها را گرد میساخته اند.
یورت
یک دری (مرد گرد و راهرو) دودری (اتاق کوچک) سه دری (اتاق) پنجدری (اتاق بزرگ) تالار و طنبی و غیره
اتاق
یکی از علایق ایرانیان در ساخت خانه ها، ایجاد ارتباط بصری بین اتاق و فضای بیرون است. گشادگی و فراخی و دید آزاد داشتن جزء طبیعت ایرانی است و حتی در حال حاضر هم همینطور است. در بیشتر جاها از اتاقهای سهدری استفاده میشده ولی در اصفهان به دلیل آب و هوای آن اتاق یکدری با دری بزرگ داشتند. در کنار در پاچنگ یا پنجرههای مشبک میساختند. این اتاقها بر اساس تناسب طلایی طراحی میشدهاند.
نورگیر
اتاقهایی که از عرض نور میگرفتهاند نصف تناسب طلایی داشتهاند و درنهایت شکلی متناسب و زیبا به دست میآمده است. نورگیری اتاقها بسته به نوع آن متفاوت بوده است. بعضی اتاق ها که مطلقا آفتاب به آن ها نمیتابید و نور کم داشت روشندانی در بالای آن میگذاشتند. اندامهایی مثل تزر یا تچر یا تابستانخانه چون در میان دیگر اتاق ها محدود بودهاند به این صورت نورگیری میشدهاست…
سهدری
اتاق خواب خانه بوده است و برای طراحی آن از نصف تناسب طلایی ( مستطیل داخل شش ضلعی) کمک میگرفته اند مثل 4 در 3.4 یا 2 در 1.7 متر… و هیچ وقت از فضای آزاد وارد سهدری نمیشدهاند … و در کنار هرکدام راهرویی در نظر گرفته میشده است. ابعاد اتاق مقیاس انسانی داشته … پرهیز از بیهودگی مشاهده میشود و هرچیزی در جای خود را قرار میگرفته است.
پستو
در پشت هر اتاق پستویی همراه با دولابی یا گنجه های عمیق دردار جای داشته است. رختخواب وقتی پیچیده میشد مثل پشتی در میآمد و یا چهار بالش حکم مبل را پیدا میکرد.
طاقچه
در طاقچهها میبایست وسایل روزمره مثل آینه، جانماز، آفتابه لگن، سرمه دان و … و در رفها یا بالاطاقچه ها … وسایل کمتر مورد نیاز قرار میگرفت. مثل ظرف شربت، قاشق افشرهخوری، لگن فالوده …. ارتفاع طاقچهی پایینی یک گز …و بالایی دو گز …بوده است. ترکیب نمای خارجی متشکل از سهدری دو آفتاب شکن یا تابشبند عمودی، گلجام و خرکپوش بوده است.
پنجدری
به عنوان اتاق مهمانی بوده که در خانه های با نظام خرده پیمون عملکرد اتاق نشیمن را داشته است. در پنجدریهایی که از طرف طول نور میگرفته انداز تناسب کل طلایی بهکار گرفته شده است. در دو طرف پنجدری نیز دو راهرو قرار داشتهاند. در داخل این اتاق تورفتگی کمی بالاتر ار سطح زمین به نام شاه نشین قرار داشته که در آن مهمان های بزرگ یا بزرگ خانه مینشستهاند. در دو طرف پنجدری چراغدان ( چیزی شبیه بخاری ولی در داخل دیوار ) قرار میگرفته است .
فروار
در بعضی خانهها که توانایی مالی صاحب خانه کم بوده بالاخانه ای به نام فروار با عملکرد اتاق مهمان روی سردر کوچه می ساختند. راه آن از راه پله ای در گوشه ی هشتی بوده است. در قلعه ها هم این عنصر را داریم.
تالار
کربال یا تلوار یعنی ساختمان بزرگ و ریشهی واژهی تالار است. این فضا برای استفادهی فصل گرما بوده و به هوای باز راه داشته. در کنار تالار راهروهای بزرگی به نام تختگاه بوده که در انتهای آن راهپله ای برای زیرزمین و بالا خانه قرار داشته است. ساخت این فضا ها به دلایل گوناگونی بوده است. با توجه به ارتفاع زیاد تالار و رانشی که از طرف طاقهای آن به وجود میآمد این فضاها کمک به رفع رانش میکردند. همچنین تناسب بین مادر و بچه ( فضای وسط و فضاهای کناری) نیز حفظ شده است. در خانه با پیمون بزرگ در پشت تالار ترز یا تچر یا طنبی با شکل صلیبی و در کنار آن بادگیر قرار میگرفته است. سقف تالار مضاعف ( دوجداره ) بوده و در بعضی جاها از ارسیهای بزرگ سهلنگهای در تالار استفاده میشده است.
میانوار
هر فضایی که در وسط قرار گیرد میانوار نامیده میشود.
بروار
هر فضایی که در وسط قرار گیرد دو طرف آن بروار نامیده میشود.
گوشوار
بالاخانههای دوطرف تالار را گوشوار نیز میگویند
طنبی
تهرانی
در شمال خانه اتاق زمستان نشین یا تهرانی جای داشته است. این قسمت آفتابگیر و بزرگترین اتاق زمستانی بوده است. تهرانی دو اتاق کوچک با ارسی داشته و در کنار آن نیز آشپزخانه قرار میگرفته است.
شکم دریده
در قسمت زمستان نشین فضایی صلیبی به نام شکم دریده قرار میگرفته است. یکی از دلایل ساخت این فضا به شکل صلیبی ،مسالهی نیارشی بوده است. با توجه به اینکه طاق وسط رانش زیادی داشته در قسمتهای کناری آن، دو طاق کژاوه زده میشده تا این نیروی رانش را خنثی کند
آشپزخانه
این فضا در محلی قرار می گرفته است که به اتاق مهمان نزدیک باشد و نقشهی آن بنا بر نقشهی کلی خانه قابل تغییر بوده است. اصولا در گذشته در تابستان غذای گرم نمیخودند و بیشتر غذای خود را از بیرون تهیه میکرده اند.
باره بند
محلی مخصوص برای نگاهداری چهارپایانی مثل اسب و قاطر یا الاغ و چیزی به نام تخت روان بوده است.
انواع خانهها
در ایران بنا بر شرایط آب و هوایی در نقاط مختلف خانههای متفاوتی داریم. در شمال، خانهها گالی پوش، در غرب ایران خانه های ایوان دار، در مناطق گرمسیر خانه های ایوان دار و صفه دار و درنقاطی دیگر با توجه به ویژگیهای محلی ساخته شدهاند. در بعضی از مناطق روستایی ایران خانهها دارای یک صفه هستند. فضاهای این خانه ها شامل یک ایوان سرپوشیده و یک اتاق تنوردار می شود. همین نوع بیشتر در غرب ایران به صورتی دیگر ساخته شده است. کل خانه ترکیبی از چند اتاق است: اتاقی کشیده به نام طنبی یا هنجه که تنور نیز در آن قرار میگیرد، اتاق عروس و بهترین اتاق آن در وسط قرار گرفته و دارای تزیینات مختلفی است. این اتاق محل پذیرایی نیز بوده استو در تابستان در ایوان سرپوشیده جلوی آن مینشینند.
کنور، مخزن، انبار
کنور یا مخزن یا انبار اتاق دیگر آن بوده است. انواع وسایل مورد نیاز مثل چیلو یا سیلو برای ذخیره گندم، خمره، تاپو، بستو و چیزهای دیگر در آن جای می داده اند.
صفه
یا چفته به معنی خمیده یا طاقدار بوده و در خراسان فضای سرپوشیده را میگفتند. نمونهای شبیه به آن را در کاخ بیشاپور در فضای مرکزی که به عنوان حیاط بوده است مشاهده میکنیم. این خانه ها در تابستان خنک بوده و در زمستان نیز سرما و برف ساکنین را اذیت نمیکرده است و در واقع فضای مرکزی عملکرد حیاط را داشته است. خانههای چهارصفه در نقاط مرکزی ایران بخصوص در زواره ساخته شدهاند. چهارصفه به صورت صلیبی در مرکز است و چهارگوشهی آن اتاق ها قرار میگیرند. در یکی از نمونه های مشاهده شده از ورودی کوچه مستقیما به درون خانه راه نداشته است. مهمانخانه از راهرو راه داشته و در انتهای راهرو آشپزخانه جای میگرفته است… در داخل حیاط بارهبند یا طویله ی سرباز و مستراح جای داشته اند… قدمت خانه های چهارصفه به قبل از اسلام می رسید.
کوشک
گسترش دیگر این نوع خانه به صورت کوشک بوده است. در باغ جهاننما نمونهی خوبی از آن را داریم. کاملترین نمونهی آن در هشت بهشت اصفهان مشاهده میشود. با بزرگ شدن ابعاد خانه چهارصفه و گسترش فضاهای آن قادر به پوشاندن فضای وسط نبودند این فضا به حیاط تبدیل شده است. در طرح جدید در دو طرف حیاط صفه و در دو طرف دیگر اتاق ها قرار گرفتهاند.
ارسن خانه
در خانههای متکاملتر ارسن خانه شامل اندرونی، بیرونی، باربند، حیاط، باغچه، انواع اتاقها، تالار، تهرانی، راهروها، و فضاهای دیگر میشده است. این عناصر در نظام سه پیمونی بزرگ، پیمون کوچک و خرده پیمون طراحی شدهاند.
نظام سه پیمونی
در خانه با پیمون بزرگ ترکیب فضاها به این صورت است: از هشتی خانه دو راهرو به فضای اندرونی و یکی به فضای بیرونی راه داشته، در فضای بیرونی سفرهخانه، اتاق مهمان و حیاط و در اندرونی دور تا دور حیاط، اتاقهای سهدری، تهرانی، تالار و ترز، حمام و آشپزخانه قرار میگرفتهاند. شکل حیاط در خانه با پیمون بزرگ از تناسب طلایی به دست میآمده است. ابعاد خانه در پیمون بزرگ 48 در 48 متر بوده است. بررسی روابط متقابل بین فضاهای مختلف این نوع خانه ها خیلی جالب است. به طور مثال آشپزخانه در مکانی قرار داشته که هم به اتاق مهمان و هم به اتاق های داخلی نزدیک باشد. ابعاد دروپنجره در پیمون بزرگ یک گز تا دو گز و دو گره بوده است. از نمونههای زیبای آن میتوان از خانه نواب رضوی در یزد نام برد.
نظام پیمون کوچک
خانه با پیمون کوچک خانه ای ارزان و راحت بوده است. حیاط آن را نیز با تناسب طلایی میگرفته اند. ابعاد آن 32 در 32 بوده و نمونه آن خیلی فراوان است. ترکیب آن نیز چیزی شبیه به خانه با پیمون بزرگ بوده که در وسط آن دو سهدری و یک پنجدری قرار میگرفتند. ابعاد درو پنجره در پیمون کوچک 14 الی 16 گره است.
نظام خرده پیمون
در نظام خرده پیمون خانه کوچک و درویشانه بودو و دو تا سه اتاق داشته است در عین حال دارای اندرونی و بیرونی نیز بوده است… در آنها حداکثر استفاده از زمین شده است. راهروها در کنار تالار قرار نمیگرفتند. در بیرونی خانه نیز اتاق و تالار قرار داشتند. ورودی بیرونی و اندرونی آن جدا بوده است. در خرده پیمون ها عرض درها 92 سانتی متر بوده است.