زورخانه
Block Title
Block Title
آداب، رسوم و ساختار ورزش باستانی / امیر حسینی
آموزش ورزش زورخانهای: تاریخچه، فرهنگ، آداب، مکان، ابزار، عملیات و فوائد جسمانی ورزش پهلوانی / فرهاد طلوع کیان
آداب پهلوانی: آییننامه آداب ورزش زورخانهای / فدراسیون پهلوانی و زورخانهای جمهوری اسلامی ایران
آوا و نوای زورخانه / محمد نجاریسهل آباد
آموزش مرشدی: ضرب نوازی زورخانهای / مهدی تمولی / علیرضا صغیر
آیین پهلوانی و زورخانهای / سیدمحمد دادگران
آیین پهلوانی و سنتهای زورخانهای / خسرو آقایاری
آیین پهلوانی، جوانمردی (فتوت) و عیاری: پژوهشی تاریخی پیرامون نظام اخلاقی پهلوانان، جوانمردان (فتیان) و…
آیین جوانمردی: مرام و سلوک در طبقه عامه
از پیدایش زورخانه تا پوریایی ولی / صمد نجفیان
تاریخ زورخانه و کشتی پهلوانی ملایر / مسعود چوبین
تاریخ و فرهنگ جوانمردی
تاریخ و فرهنگ زورخانه و گروههای اجتماعی زورخانهرو / غلامرضا انصاف پور
تاریخ ورزش باستانی ایران زورخانه / حسین پرتو بیضایی کاشانی
تاریخ ورزش باستانی در ایران
تاریخ ورزش در ایران / فرامرز برزگر
تاریخ و فرهنگ جوانمردی / سید مسعود رضوی
تاریخ و فرهنگ زورخانه / اسفندیار درکه
پیشینه ورزش نیشابور سیری در ورزش زورخانهای و کشتی پهلوانی / محمد مهدی تهرانچی
چهارده رساله در باب فتوت و انصاف
خصلتهای پهلوانی و آیین زورخانه / سیدمحمد دادگران
دانشنامه جوانمردی / علی اکبر ولایتی / محمدرضا جوادی یگانه
خصلت های پهلوانی و آیین زورخانه / سید محمد دادگران
دو میراث جاویدان زورخانه و نمایش پهلوانی: بازنگری و تحلیل ساختاری جذابیتها و مفاهیم تاریخی / فخرالدین اژدری خواه
زورخانه: ورزش ملی، باستانی /ابوالفضل رمضان نژاد
زورخانه در ایران / مهدی ابوالحسنیترقی / حسن باستانیراد
زورخانه محل کسب معنویتها / سیدحسین بدرآسا
زورخانه؛ میعادگه عشق / عبدالرسول جعفری
ساختارهای بنیادی زورخانه / علی ولیان پور
سیری در روش زورخانهای یا آیین پهلوانی / فاروق صفیزاده / مرتضی شیدوش
علم تمرین زورخانهای / علیرضا غلامی
عناصر بنیادی در معماری زورخانه / فرهاد کاروان
فراتر از مرزها با گود مقدس (زورخانه) / کاظم کاظمینی
گستره ورزشهای ملی ایران / سید رضا کاظمینی
گود مقدس: زورخانههای شهر تهران به روایت تصویر / بابک بیاتی / سید محمد جواد شوشتری
معماری زورخانه / کورش مومنی / زهره مسعودی / محمدرضا بمانیان
میراث پهلوانی / ابراهیم مختاری / هدی صابر
نگاهی کوتاه به تاریخ ورزش پهلوانی و زورخانهای / مجید حسینی
ورزش باستانی از دیدگاه ارزش / محمد مهدی تهرانچی
ورزش باستانی (زورخانهای) و کشتی پهلوانی: نگرشی بر ورزش باستانی در ایران و یزد / مهدی نعمت اللهی
ورزش برای سلامت جامعه یا ورزشهای همگانی: زورخانه نماد ایران زمین (آنالیز حرکات زورخانه) / سید محسن هاشمی / سید ساسان هاشمی
ورزش پهلوانی و زورخانهای استان آذربایجانشرقی در گذر زمان / محمد سقایی
ورزش پهلوانی و زورخانهای: تاریخچه، فرهنگ، آییننامه ورزش باستانی، …/ پدرام آقایی مطلق
ورزش زورخانه: بررسی نقش آن در پارامترهای اجتماعی و جهانیسازی آن / سید امیر حسینی
پلان و برش
نقاشی های قدیمی
گزیده کتاب
عکس های قدیمی
بررسی فرهنگی اجتماعی زورخانه های تهران
شورای عالی فرهنگ و هنر
تحقیق و مطالعه درباره فرهنگ ایران از مهمترین وظایفی بود که مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی شورای عالی فرهنگ و هنر بر عهده داشت. نتیجه این مطالعه، شناخت میزان آگاهیهای مردم از فرهنگ اصیل آنان است و دریافت نیازهای فرهنگی آنان و نیز بررسی تحولاتی که بر اثر گذشت زمان در سنتهای این ملت کهنسال ایجاد شده است. این کتاب به بررسی فرهنگی اجتماعی زورخانههای تهران اختصاص دارد. زورخانه یکی از مراکز فرهنگ سنتی است که از مدتها پیش به عنوان مکانی برای پرورش جسم و بارآوردن مردمی زورمند و میهنپرست، راستگو و مدافع حق و حقیقت از آن استفاده میشد.
Block Title
مقدمه مهرداد بهار
بیشتر
١- به احتمال قوی در نزد خاندانهای اشرافی ایران، از زمانی پیش از زردشت، هرمزد خدای بزرگ و در رأس همه قدرتها بوده است و دین کتیبه های متقدم و دین گاهان، که موارد اختلاف متعددی با یکدیگر دارند و معرف دینی واحد نیستند، هردو معرف این ایمان اشرافیت ایرانی به خدای بزرگ و نیرومندند و رفتارشاهان که در رأس قوای مملکتی قرار داشتهاند، بر اساس الگوهای رفتاری هرمزد و بهرام بوده است.
۲- توده مردم روستائیان، دهقانان آزاد و پیشه وران، که باطنی روستائی داشتند، هر چند هرمزدرا به عنوان خدای بزرگ ستایش میکردند، ولی ایزد باروری و برکت در زندگی ایشان مظهر ومرکز قدرت بود. این ایزد همان ایزد مهر است.
۳- در دوره دوم فرمانروائی هخامنشیان، بنا به عللی که یاد شد و زیر تأثیر مردوخ بابلی، پرستش فوق العاده مهر در طبقات اشرافی ایرانی راه یافت و به زودی در دوره اشکانیان ، این ایزد به خدائی در مرکز قدرت تبدیل شد و آیین اوقدرت عظیمی یافت که از ایران فراتر رفت و دینی جهانی شد. این دین موعظه برابری و برادری می کرد و قشرهای میانحال و تهیدست را به خود می خواند.
۴- در ایران پرستش مهر نه تنها به درون همه طبقات راه یافت،
بلکه باعث پدید آمدن الگوهای رفتاری و آیین های جدید شد. از جمله، الگوی پهلوانی – مهری است که وجوه افتراق بسیاری با الگوی پهلوانی کهن که به شباهت ایندره پدید آمده بود، دارد.
۵- این پهلوانان جدید که اعضاء سازمانهای جوانمردی بودند، متکی به طبقات میانه حال شهری، پیشه وران و بازرگانان بودند و گاه به صورت نیروی مسلحی در می آمدند که در مسایل اجتماعی دخالت می کردند و منافع طبقه خود یعنی عامه مردم شهری را تأمین می کردند. اینان در شهرهای مستقل فئودالی در پی قدرتی که به دست می آوردند ، گاه مسئول امنیت شهر نیز میشدند و قدرتشان از طرف حکومت، بدین ترتیب، به رسمیت شناخته میشد. داستان سمك عيار – در صورت درستی نظر نگارنده در مورد قدمت آن – معرف زندگی اجتماعی ایران و نقش عظیم پیشهوران وجوانمردان در دوران اشکانی است.
و با در نظر گرفتن مطالعه تطبیقی آیین مهر و زورخانه و ارتباط زورخانه باجوانمردی، میتوان گمان برد که زورخانه ها باید در ایران قدمتی بسیار داشته باشند و اصل آنها اقلاً به دوره اشکانیان برسد؛ زیرا در این دوره است که آیین مهر گسترشی جهانی مییابد، به اروپا می رود و معابد مهری که از بسیاری جهات مانند زورخانههای ما است، در آنجا برپا می شود و آیین عیاری در ایران پا می گیرد.
۷- در این آیین پرورش تن برای رسیدن به حقیقت و سلامت روح مهمترین شرط بوده است، ولی این پرورش وورزش تن با آدابی چنان روحانی در آمیخته بوده است که در واقع پرورش روان را از تن جدائیناپذیر میکرده است.
۸- در دوره اسلامی، به علت فراموش کردن دین کهن و به خاطر دوام آیین، اسطوره های تازه ای درباره منشاء این آیین پدید آمد و آن را با اسلام پیوند دادند. ولی این پیوند خالی از ریشههای تاریخی نیست. ظاهراً بر می آید که در آسیای غربی از زمانی بسیار کهن، آدابی نظیر جوانمردی وجود داشته است و حتی، چنانچه یادشد، چهره تازه ایزد مهر در تطبیق بامردوخ بابلی پدید آمد. البته اثبات این امر در این مرحله هنوز مشکل است، ولی آنچه محقق است این است که حتی پیش از اسلام، در دوران جاهلیت، آیین فتوت در عربستان وجودداشته است و حضرت علی ظاهرا نخستین مسلمانی است که بدین لقب مفتخر آمده است. (
از کتاب سمك عباربر میآید که از حلب تاهندوستان، در همه شهرها جوانمردان سازمان داشتهاند و از وجود یکدیگر باخبر بودهاند و اگر عیار پهلوانی بزرگ در هر عصر پدید می آمد،همه عیاران این سرزمین ها او را میشناختهاند و گاه به شادی او شراب میخورده اند و به او سر میسپردهاند. از نوشتههای اسلامی بر میآید که این سنت را قدیم میدانستهاند؛ از جمله فتوت نامه سلطانی مبداء فتوت و مظهر آن را ابراهیم خلیل و قطب فتوت را مرتضی علی می داند .
همچنین آمده است که در زمان شیث نبی میان طریقت و فتوت هیچ جدائی نبود. البته تکیه بر این قولها درست نیست، اما به هرحال، این اقوال مؤید کهنگی و قدمت این آیین است و هم چنین مؤید این نکته که روزی این آیین همان طریقت عام بوده و این ما را به همانجا میرساند که گفتیم ریشه آیین پهلوانی ـ عیاری به دوران اشکانی میرسد. این آیین ها مسلماً در آن زمان بخشی از دین و اعتقاد مردم بوده است.
تاریخ و فرهنگ زورخانه و گروه های اجتماعی زورخانه رو
غلامرضا انصاف پور
نگارنده در این پژوهش به دنبال یافتن بنیادهای دیرین ورزشهای کهن باستانی ایران در دورترین زمانهاست. مطالب کتاب با سیر تطور ورزشهای گوناگون و آموزشهای پهلوانی و جنگی، آداب و اصول اخلاقی عیاران و شاطران و هدفهای آنان از قلمروی افسانهها و دوران باستان شروع میشود و همراه بعضی مظاهر و عناصر زورخانه و ورزش زورخانهای، تا سدههای بعد از اسلام و همچنان تا به آخر ادامه مییابد. نویسنده همچنین تلاش میکند تا گروههای اجتماعی زورخانهرو و علل اقتصادی آن را بشناساند تا مشخص شود زورخانه به کدامین گروههای مولد اجتماعی تعلق داشته و اینان چرا به زورخانه میرفتهاند و پس از ساخته شدن و عمل آمدن در زورخانه به چه دستههایی تقسیم میشدند.
نقاشی های سرکیس واسپور
Block Title
بنیادهای ورزش زورخانهای در ایران باستان
بیشترورزش باستانی (زورخانهای) را نمیتوان بدون توجه به ورزش در ایران باستان مطالعه و بررسی کرد. چرا که این پدیده با رشتههای گوناگون ورزش و ویژگیهای معنوی آن در دوران باستان پیوند آشکار دارد.
از همان آغاز در ایران کهن ورزش و مسئولیت اخلاقی همزاد و همراه بودهاند. پاسداری از زندگی خانوادگی و قومی و ملی در برابر تجاوزات بیگانگان، بدن نیرومند و چابک و مقاوم را ایجاب میکرده و این امر بدون درک مسئولیت اخلاقی به خاطر دفاع از مقدسات و نوامیس انسانی نمیتوانست میسر باشد. از این روی ورزش در ایران دیرین و باستان هم در کسب فضایل اخلاقی و هم در هدفهای نظامی و جنگی شکل گرفته است.
در دوره اوستا بنا بر آموزشهای زرتشت، سلامت بدن و تربیت بدنی از فرایض فردفرد ایرانیان شمرده میشده زیرا معتقد بودهاند که ساعت روح افراد وابسته به سلامت بدن است. در یسنا ۹ فقره ۱۹ آمده که یک انسان اوستایی ضمن پنج چیز که از اهورامزدا درخواست میکرد اول بهشت و دوم قوت بدن بود
ایرانی او ستایی تندرستی و برومندی و نیرومندی را از شرایط اولیه زندگی میدانست و همیشه دعا میکرد که اهورامزدا به وی فرزندی توانا و نیرومند و تندرست بدهد. در یشت 5 فقره 78 آمده که هر دختر آرزو داشت با جوانی برومند و چابک ازدواج کند تا از او فرزندانی نیرومند به وجود آورد. این خواستهها، نمودار ارج زورمندی و کارآمدی مرد دلیر برای پاسداری و سر بازی از ارزشهای زندگی و دسترنجها و آبادیها و استقلال شخصیت اجتماعی ایرانیان دوره اوستا میتواند باشد.
دینشاه ایرانی (سلیستر) در کتاب اخلاق ایرانیان باستان پس از گفتگو درباره اهمیت کمالات معنوی و روحانی توأم با کمال جسمانی در صفحه ۲۱ این کتاب پاسداری و دفاع از روستاها و شهرها و کشورهای اریایی را بزرگترین وظیفه اخلاقی و نظامی ایرانیان دوره اوستا یاد کرده است. تربیت بدنی و اخلاقی به منظور پاسداری از قلمرو وسیع شاهنشاهی ایران در دورههای باستان به عالیترین شکل خود آشکار میشود.
پروفسور Adolf Rapp در کتاب خود موسوم به «مذهب و مراسم ایرانیان باستان» مینویسد: «چیزی که در دوره باستان بیش از هر چیز جالب توجه است و روح معنوی ایرانیان را در زندگانی اجتماعی آنان مجسم مینماید روش آموزش و پرورش آنهاست. این آموزش و پرورش از کودکی در روح جوانان منشأ احساسات کردار نیک گردید و ایشان را در هر کار به شاهراه راستی و ترقی راهنمایی مینمود و از ابتدا چنان نیروی روانی و بدنی آنان را مهیای کار میساخت و جامعه صحیح و سالمی تربیت میکرد که افراد آن در آتیه به آسانی میتوانستند منشأ خدمات شایان شده و وظایف خود را در قبال وطن و ملت خود انجام دهند». این روش آموزش و پرورش معنوی وبدنی که از عصر مادها تا زمان شاهنشاهی هخامنشیان در «پازارگاد در دربار ایران برقرار بود، در تمام مسالان شرقی نظیر آن دیده نشده بود و به طوری توجه یونانیان به آن جلب شده که از زمان هرودوت به بعد آن روش تعلیم و تربیت را از ایرانیان فرا گرفته در یونان رواج دادند.»
هرودوت ( (Herodot I, I36مینویسد: «ایرانیان فرزندان خود را از پنجسالگی تا بیست سالگی به سه امر عادت میدهند: اسب سواری، تیرااندازی و راستگویی و …» گزنفون (3 Xeiplone . Anabasis. I) از میدانگاهی که جوانان پارسی تحت توجه معلمین مخصوص، به عملیات ورزشی ورزشی میپرداختند سخن میگوید و مینویسد: به جوانان پارسی از 16 سالگی میآموزند که چگونه تیر و کمان و زوبین را به کار ببرند … اگر ایرانیان شکار را ورزشی عمومی ساختهاند و با عملیات چابکانه با استادی از پی صید تاخت و تاز میکنند بدان جهت است که هیچ وسیله ای را برای آماده شدن به جنگ بهتر و مناسبتر از ورزش شکار نمیدانند.»
استرابون( ( Strabon .XV سن مقتضی برای آموزش و پرورش را از پنج سالگی الی بیست و چهار سالگی نوشته که در این مدت جوانان به تکمیل فنون تیر اندازی و نیزه بازی و سوارکاری میپرداختند.
افلاطون ( (Platon, Aleibiad PrimP, II D مینویسد: پارسیها با توجه کامل کودکان را با ورزش قویبنیه میسازند. آموزگاران جوانان و کودکان را با تعلیمات زرتشت به راستی و درستی اندرز داده و در تهذیب اخلاق آنان میکوشند و روح دلاوری و مردانگی و آزادگی و جنگاوری را در ایشان میدمند.»
پلوتارک (23. Plutarquie , Alex ) مینویسد: «در ایران رشادت و تناسب اندام از محاسن جوانان شمرده میشود و ایرانیان نمیکوشند به وسیله ورزش حرکات مختلف دیگر بر زیبایی بدن خود بیافزایند.»
مورخین یونان باستان در موارد متعدد دیگر از ورزشهای پهلوانی و جنگی ایرانیان باستان سخن میگویند: چنانکه گزنفون در کتاب کورشنامه از ورزشهای گوناگونی که به جوانان ایران آموخته میشد، یاد میکند. و باز استرابون از انواع ورزشها بدین شرح سخن میگوید: «راهپیمایی، اسب سواری، تیراندازی پیاده و سوار ، زوبین اندازی پیاده و سوار ، شنا به سوی هدف، پرتاب فلاخن، پرش، شکار ، بازی گوی پیاده و سوار … ریاضت برای تحمل سرما و گرما که ایرانیان به آنها مبادرت میورزیدند.»
گزنفون مینویسد: «ایرانیان اقسام دانستنیهای ورزشی را فرا میگرفتند و چون تمام این مراحل را میگذراندند به خصال پهلوانی متمایز میگشتند و آنان را گردک یعنی جوان گرد مینامیدند. ایرانیان به علت علاقه به کشتی و نیرومندی همیشه به جنگ تن به تن روی میآوردند. هنگام عزیمت به جنگ سلاحهایی که در جنگ تن به تن به کار رود به خود میآرایند. زرهی بر سینه، سپری بر بازوی چپ و کارد بلندی در دست راست…».
هرودوت در کتاب اول بند ۱۳۹ مینویسد: «ایرانیان از شنا در آب غیر از حفظ سلامتی و پاکیزگی منظور جنگی و علمی داشتهاند.»
گزنفون هم در باره شنا در کورشنامه (۱: ۲-۱) مینویسد: «پس از آن که جوانان در شناوری مسلط میشدند ایشان را میآموختند که با تمام اسلحه از رودخانه عبور کنند بدن آنکه جامعه و اسلحه آنها خیس شود و یا آسیب ببیند.» ورزشهای میدانی حتی از دوره پیش از سادها در ایران رواج داشت. ایرانیان اوستایی زمین مخصوصی که برای مسابقههای اسب دوانی داشتند «چرتا» مینامیدند. چرتا به معنی زمین و دویدن میباشد. گزنفون در کتاب کورشنامه مینویسد: «در زمان هخامنشیان مسابقهها در میدانهای عمومیانجام میشد و مردم برای تماشا و شرکت گرد میآمدند و برنده را جایزه میدادند.» چون از اسب در خیلی از موارد مثل جنگ و شکار و مسافرت و چوگان بازی بهره گرفته میشد، به پرورش آن اهمیت بسیار میدادند و برای سلامتی اسبهای خود همیشه در مراسم مذهبی دعا میکردند. داریوش اول در یکی از کتیبههای خود اسبهای کار آمد ایران را چنین یاد کرده است: «به یاری اهورامزدامن که داریوش شاه هستم… چون اینجا در (ایران) اسب خوب و مرد خوب زیاد است ایرانی را از هیچکس باک نیست.»
از ورزشهای دیگر میدانی در عهد هخامنشیان قیقاج زدن با انواع روشهای تیر اندازی بوده است. گزنفون مینویسد: «برای این بازی یک یا چند دکل به ارتفاع شانزده پا در خط سیر سوار نصب میکنند و بالای آن پیالههایی به رنگهای گوناگون قرار میدهند. سوار تیر و کمان به دست به سوی دکل میتازد و همین که از دکل رد شد از راست و چپ به عقب برگشته و در همان حالات تیرهای پیاپی به طرف پیاله میاندازد. این ورزش در تمام شهرهای ایران رواج دارد و حتی سلاطین در آن شرکت میکنند.» معروفترین ورزش میدانی گوی زنی یا چوگان بازی بوده که از قدیمترین و باستانیترین ورزشهای ایران است. این ورزش و قیقاج زنی به خصوص به دوره صفویه در حضور پادشاهان به طور نمایشی با شکوه و جلال تمام برگزار میشده است قدمت بازی چوگان و گوی زنی هم در بخش پهلوانی شاهنامه و هم در بخش تاریخی آن دیده میشود. اولین ذکری که از بازی گری و چوگان در شهنامه آمده در شرح نجات یافتن کاووس به دست رستم از زندان است که به افتخار این پیروزی جشنی به پا میکنند که با بازی گوی و چوگان پایان مییابد.
Block Title
پیشینه آیینهای زورخانهای در میان عیاران و شاطران
بیشتراز دیرترین روزگاران در ایران، ندای یاری کردن اهورامزدا در پیکار با اهریمن یک دعوت است. بر همگان و اجب بود که به این ندا پاسخ دهند و با تمام نیرو با مظاهر اهریمن یعنی دروغ، تجاوز حق کشی، پلیدی، ناجوانمردی، تفرقه، سستی، تنبلی، بیکاری، خشکسالی و … به یاری اهورامزدا به نبرد برخیزند.
در حقیقت فلسفه و جهانبینی ایرانیان در دوران باستان فلسفه مبارزه است و اهورامزدا و اهریمن دو قطب این فلسفه را تشکیل میدهند و نور و ظلمت از کهنترین اندیشههای آریایی است و توجه به این دو عامل همواره مشی اجتماعی ایرانیان بوده است.
در کتاب مینوی خرد پهلوی باب 43 برای تجهیز یاران اهورامزدا در جنگ با اهرین چنین ندا داده شده: روان دانش را بر خود بیارایید و جامه اعتماد به نفس و اطمینان بر تن کنید و سر راستی و درستی در دست بگیرید و با گرز سپاس و کسان تدارک آماده به جنگ اهریمن بشتابید.
این عجب نیست که ورزشکاران باستانی همچنان با حفظ سنن نیاکان خود، با درک مسئولیت اخلاقی، در تمام دوران تاریخ زورخانه ضمن آموزش خصال پسندیده انسانی، خود را با ورزش پهلوانی به جامه اطمینان و اعتماد به نفس میآرایند سراویل (نطعی) شلوار کشتی میپوشند و به جای سپر با سنگ، به جای گرز با میل و به جای کمان با کباده بدن خود را برای جنگ با زور و بی عدالتی اهریمن نیرومند و آماده میسازند. احساسات ضد اهریمنی و جانبداری از اهورامزدا، از بعد از ظهور اسلام در کسوت عیاری به صورت لعنت به غاصبین خلافت و ستایش علی (ع) مبدل شد و در پیشبرد این شعارها بیش از همه عیاران و شاطر آن راسخ بودند. چنانچه هنوز هم ورزشکاران باستانی در زورخانهها در ابر از ادامه آن شعارها اصرار میورزند. خردمندان وطن پرست ایران ضمن دویست سال جنگهای استقلالطلبانه با اعراب صلاح کار را در آن دیدند که دین اسلام را بر پایه مدعاهای مخالفین بنی امیه و بنی عباس یعنی شعائر ائمه اطهار (ع) و علویان بگذارند و بنای عقاید شیعه را که مطابق تعالیم علی (ع) و ائمه جانشین وی از اصالت و حقیقت مبرهنی برخوردار بود به صورت آیین و مذهب ایرانیان در آورند و معتقداتی را پیریزی کنند تا مردم ایران با دلبستگی به آن به آرمانهای ملی در کسب استقلال ایران هنگام جنگها با اعراب کوشاتر و جانبازتر باشند. بنابر این مبانی نوین در آرمانهای ملی، ایرانیان از نهضتهای علویان مثل قیام زید بن علی در کوفه و قیام پسر او یحیی ابن زید در خراسان و دیگر قیاسهای علویان در گیلان و مازندران پشتیبانی مینمودند. به ویژه در راه این هدف بیش از همه عیاران در سراسر ایران گذشته از یاری کردن علویان، در هر گونه قیامی به خاطر استقلال ایران مانند: قیام ابو مسلم (۱۲۹ – ۱۳۷ هجری ) قیام سنباد (۱۳۷)، قیامهاشم المقنع (۱۵۸ – ۱۹۹)، قیام مازیار (۲۱۳ – ۲۲۷)، قیام بابک خرم دین (۲۰۱ – ۲۲۳) نیز شرکت میجستند. درخشانترین آرمانهای ملی ایرانیان که با قیاسهای عیاران به ثمر رسید، نخست کسب استقلال ایران به وسیله یعقوب لیس صفار و دوم به وسیله آل بویه بود که تشیع رامذهب رسمی ایران اعلام کردند.
Block Title
عیاران
بیشتربیان احوال عیار آن در این تاریخ از آن جهت است که اصول فکری و آداب ورزش پهلوانی یا زورخانه ای، از خصایص جنگجویی و پهلوانی و کشتی گیری و ورزش گرایی و همچنین مبانی آیین فتوت یعنی عقاید آنان ناشی میشود. به ویژه آنکه پسندیدهترین و کارآمدترین عیاران ورزیدهترین آنان به ورزش بودهاند و هر کس که اندامی نیرومند و چالاک و خصلت پهلوانی داشته برای پذیرش در جماعات عیاران سزاوارتر شمرده میشده است.
از وجوه تشابه رسوم ورزشکاران باستانی با عیاران و شاطران نمونههای متعددی میتوان آورد. مثلا عیاران به پیروی از حمزه سیدالشهداء در موقع جنگ با نهایت از خود گذشتگی با بدن برهنه به میدان میرفتند و فقط لنگی بر کمر خود میبستند و ما هنوز پس از هزار و چهارصد سال میبینیم برهنگی در گود و ورزش کردن با بر کمر بستن لنگ از مراسم حتی الأجر ای زورخانههاست شلوارهای باستانی هم که امروز در پای پهلوانان میبینیم از نوع پیشبند است که شاطران در موقع جنگ میبستند و بستن آن پیشبند که از چرم و به نام «نطعی» بوده تا دویست سیصد سال پیش فقط برای پهلوانان بزرگ مجاز دانسته میشده است. سابقه لنگ بستن هم از دوره باستان به عیاران رسیده که در بخش آینده از آن سخن خواهد رفت.
رسم دیگر شلنگاندازی است که تا چهل سال پیش هم در زورخانهها رواج داشته و این حرکت مقدسه تمرینات شاطری (شاطر یعنی مرد چالاک دونده خستگی ناپذیر بوده) که احتمالا در قدیم از زورخانه شروع و بعد به صورت شغل برای صاحبان این حرفه در میآمده است. عیاران بعد از ظهور اسلام دوباره از اواسط قرن اول هجری از میان گردنکشان ایران در بر ابر سلطه اعراب پدید آمدند. بنابر اخبار برخی از مورخین عیاران نه فقط در دوره ساسانیان بلکه در دوران پیش از آن هم بودهاند. اینان در دوران باستان جنگجویانی آزاد و حرفهای بودند که از راه شرکت در جنگهای بین امیران محلی و گاه راهزنی روزگار میگذراندند و ضمناً به صفات اهل فتوت متصف و از گروههای جوانمردان بودند. عیاران یکدیگر را یار خطاب میکردند.
اعضای سابقه دار را پیر، و کم سابقه را جوان میخواندند و مراکز تجمعی داشتند که آن را خانه میگفتند. چند مرکز تجمع را حزب و چندین حزب را احزاب مینامیدند و هر یک از این احزاب رهبری داشت که به او سرهنگ خطاب میکردند برای آگاهی از شرح کامل آن باید به کتاب تاریخ سیستان مراجعه شود.
مدارج کسوت عیاری مراحلی داشت که طالبین میبایست آنرا طی میکردند. اعضای وفادار و جدی حزب را مطلوب و جوانان تازهکار را طالب میگفتند. طالب پس از گذراندن دوران سخت آزمایشها، موفق به دریافت پیشبند میشد و از آن پس او را عضو کمربسته میخواندند.
در تاریخ سیستان آمده: عیاران در موقع جنگ برهنه میشدند. از فرار ننگ داشتند. در جنگ بر یکدیگر سبقت میگرفتند. یک تنه با هزار تن میجنگیدند.
پروفسور تیشتر Teselunier مستشرق آلمانی در رساله گروه فتوت خود مینویسد: «… دادن لباس مخصوصی به نام لباس الفتوت که قسمت عمدهاش از یک سراویل یعنی شلوار تشکیل میشد بر ما معلوم میکند که پایه و منشاء فوت و فتیان اجتماعی از ایران است. زیرا شلوار در ایران که مردمی سوارکار بودند، اقلاً از زمان آغاز فرمانروایی هخامنشیان متداول بوده است در صورتی که اعراب به آن احتیاج نداشتند.»
ملک الشعرای بهار در حاشیه ای که بر تاریخ سیستان نگاشته عیاران را چنین تعریف کرده است: «عرب اشخاص کاری و جلد و هوشیار را که در هنگامهها و غوغاها، خودنمایی کرده یا در جنگها جلدی و فراست به خرج میدادهاند عیار نامیده است.
از تواریخ میآید که در زمان بنی عباس عیاران در خراسان و بغداد فزونی گرفتند و خاصه در سیستان و نیشابور و یعقوب لیس صفار هم از سرهنگان این طایفه بوده است. چه عیاران در هر شهری برای خود رییسی انتخاب کرده، وی را سر هنگ میخواندهاند و گاهی در یک شهر چند سرهنگ عیار موجود بوده است . عیاری گذشته از دوران بعد از ظهور اسلام چنانکه در بالا هم یاد شد در دوران باستان هم در ایران رواج داشته و به اشکال گوناگون ظاهر شده و مواردی که در شاهنامه فردوسی آمده مؤید آن است. مانند: «به عیاری رفتن رستم به دژ تورانیان برای دیدن سهراب، به عیاری رفتن گیو دلاور به توران زمین به جستجوی کیخسرو، به عیاری رفتن رستم به جامه بازرگانان برای رهایی بیژن از چاه، به عیاری رفتن اسفندیار به رویین دژ، داستان اردشیر و کرم هفتواد در بخش تاریخی شاهنامه که بایست برای مطالعه شیوههایی که در این حرفه پهلوانی به کار بسته میشده به قسمتهای مربوط آنها در شاهنامه مراجعه شود. این قبیل داستانهای عیاری در شاهنامه از روی و اقعیاتی که در زمانهای وقوع آنها در ایران باستان و قراینی که بعدها وجود داشته نقل شده و به تحقیق ارزش آن را دارد که در اینجا مورد توجه قرار بگیرد.
بعد از ظهور اسلام، عیاری به صورت عمومی و نهضتهای دسته جمعی ایرانیان به ضد تسلط اعراب بروز نموده و بدین مناسبت بوده که حکام عرب و عمال خلفای عباسی، عیاران دلاور و وطن پرست ایران را «خارجی» لقب میدادند و هر عیار فتی راکه بر آنان خروج میگردد، به دنبال نامش کلمه خارجی را میافزودند، مثل: «عمار خارجی»»حمزه بن عبد الله آذرک خارجی»، «صالح بن نصر خارجی»، و یعقوب لیث صفار خارجی» که هر یک به نوبه رییس و فرمانده عیاران و سرهنگ عیار آن بودهاند. عیاران را که پیرو آیین فتوت و اخوت بودند، فتی» نیز مینامیدند و فتیان عیار، سخت معتقد به اصول خاص تعلیمات این مکتب – وفا، صدق، امن، سخاء، تواضع، نصیحت، هدایت و توبه بوده و اجرای آنها را اکیداً برای خود واجب میشمردند که شرح مفصل آن در فتوت نامههای دیگر نیز آمده است و در مبحث آینده قسمتهایی از فتوت نامهها برای نمونه آورده میشود. احزاب و دسته جات عیاران، دارای سازمانهایی سیاسی بوده که حلقههای آن در سراسر ایران از بغداد تا سیستان به هم زنجیر شده بود که متحدا در زیر لوای طرفداری از علی (ع) و فرزندان او و شعائر مکتب فتوت با اعراب مبارزه میکردند. در تاریخ سیستان مذکور است که عباران مردمی جوانمرد و شجاع و جنگجوی و متصف به صفات عالی انسانی هستند و شفقت و مردانگی و ضعیف نوازی آنها به منتهای حد میباشد.
در قابو سنامه آمده که «جوانمردترین عیاران آن بود که او را چند گونه هنر بود. دلیر و مردانه بود. به هر کاری بردبار باشد. به کس زیان نکند. پاکدل و پاک عورت باشد. به عهد خود وفادار و زیان خود به سود دوستان روا دارد. از اسیران دست بکشد. به بیچارگان ببخشاید. بدان را که از بدکردن باز دارد. راست گوید، راست شود. از تن خود داد و عدل بدهد. بر آن سفره که نان خورده باشد بد نکند. نیکی را به بدن مکافات نکند. زبان را نیک نگه دارد. بلا را راحت بیند. چون نیک بنگری اینهمه بدین سه شرط باشد. اول: خرد، دوم: راستی، سوم: مردمی».
بعض عیاران در قرن دوم هجری در سایه تعالیم مکتب فتوت و آیین دیرینه پهلو انی ایران را با ابراز دلاوریها و ازخودگذشتگیها و قدرت تشکیلاتی ملی خود آنقدر قدرت یافتند که بارها لشکریان خلفای عباسی را شکست داده و از قسمتهای وسیعی از ایران بیرون راندند. از جمله نام آورترین آنها «حمزه بن آذرک» بود که چندین بار لشگریانهارون الرشید را شکست داد و او را وادار به مصالحه کرد و دیگر یعقوب لیس صفار بود که خاک ایران را از تسلط اعراب آزاد ساخت. برای نشان دادن آزادگی و سجایای ارجمند عیاران چندسطری در باره آمدن به نماینده خلیفه به نزد یعقوب لیث برانی تطبیع او به امارت خراسان و سیستان و کرمان و منصرف گردنش از آزادی کامل ایران و شکست قطعی دشمن و همچنین جواب او به نماینده خلیفه از سیاستنامه خواجه نظام الملک نقل میشود:
«بفرمود تا تره و ماهی و پیازی چند بر طبق چوبینی نهاده و پیش اورند. آنگاه (یعقوب) بفرمود تا رسول خلیفه آوردند و بنشاندند. پس روی سوی رسول کرد و گفت: برو خلیفه را بگوی من مردی رویگر زاده ام و از پدر رویگری آموختهام. خوراک من نان جوین و ماهی و پیاز بوده است و این پادشاهی و گنج خواسته از سر عیاری و شیرمردی به دست آوردهام، نه از پدر میراث یافتهام و نه از تو دارم. از پای ننشینم تا خاندان تو ویران نکنم، یا آنچه گفتم به جای آورم و یا باز به نان جوین و پیاز و تره قناعت کنم»..
از قرن هفتم تا قرن نهم که دوره تسلط مغولان و تاتاران بر ایران است. باز عیارپیشگی همچون دور د تسلط اعراب قوت و رونق گرفت و همه جا شهرت عیاران ایرانی که به انحاء طرق باحکام بیگانه در ستیز بودند به آفاق بود. پهلوانی و عیاری در این دوره زیر لوای فتوت و مذهب شیعه و مبارزه با بیگانگان عمومیت یافته بود. نام پهلوانان و کشتیگیرانی که در عین حال عیار نیز بودهاند و در ورزشخانهها در کسوت خویش میکوشیدند از این دوره در تذکرهها و تواریخ آمده است در اینجا چند سطری از مشخصات یکی از عیاران آن عهد خراسان برای نمونه از بدایع الوقایع نقل میشود: «… در دروازه فیروزآباد یتیمی (عیاری) بود که او را حیدر تیرگر میگفتند. چنانکه بهادران در روز جنگ از نوک ناوک زره شکاف او میترسیدند. هرگاه که کمر به شبروی بستی، ماه ترک شبروی کرده، پس خم زده در گوشه نشستی و چون خنجر به دست گرفتی، تیغ بر دست بهرام بر فلات پنجم به لرزه در آمدی..»
در زمان استیلای مغولان، عیاران خراسان قیام کردند و نهضت سربداران را در آن دیار به وجود آوردند. اینان هم که خود از شیعیان علی (ع) بودند در گرد مکتب فتوت و آیین جوانمردی با بیگانگان مبارزه میکردند. یکی از سرکردگان ایشان که از طریق پهلوانی در کسوت عیاری دست عوامل مغول را از خطه خراسان کوتاه کرد، پهلوان عبدالرزاق بیهقی بود که به قول ابن بطوطه سیاح مراکشی (سال ۱۳۷۸ هجری) سر سلسله پادشاهان عیار خراسان شد.
همچنین شاه اسماعیل، سر سلسله دودمان صفوی، پهلوانی از سلک عیاران فتی بود که به نیروی بازو که به نیروی بازو و اراده و قدرت معنوی که در یمان عیاران داشت به تخت سلطنت تکیه زد و حکومتهایی را که هر یک در بخشی از ایران تسلط داشتند برانداخت و کشوری واحد و نیرومند به وجود آورد. ارادت شاه اسماعیل به اهل فتوت و عیاران آزاده و جوانمرد، آنقدر زیاد بود که در دیوانی که با تخلص «خطایی» به لهجه آذری سروده، فتیان را ستوده و ایشان را بزرگترین غازیان و ابدالان و پشتیبان فداکار سلطنت خود به شمار آورده است.
در کتاب رستم التواریخ صفحه ۱۵۹ و ۱۵۸ بسیاری از خصوصیات اعمال اعیار آن دوره آخر صفویه آمده که چه عجایب و غرایبی از خود نشان میدادند و اسباب عیاری شان چه بوده و چطور «هر ظالم مردم آزار و ناپاک را به پهلوانی و رندی» مجازات کردند و «هر ستمگار نامرد بی مروتی را از دیوار خانه اش بالا میرفتند اگر چه زرع ارتفاع آن بود و …» و «با هر کس هم که نمک میخوردند حق نمک او را منظور میداشتند و هرگز خیانت و نامردی نمینمودند و با دوستان و آشنایان از در بیوفایی در نمیآمدند».
عیاران در داستانهای عامیانه، از قدیمترین آنها تا دوره صفویه، از مهمترین و شگفتانگیزترین قهرمانان به قلم آمدهاند. عیاران در اینگونه کتابها پهلوانانی فداکارند که تن به هر گونه خطر میسپارند و نیز بی باکانه به میدان نبرد به مقابله و مبارزه با دشمن میشتابند و هم برای کشف خبر از حدود نیروی دشمن به لباس مبدل وارد ار دوی آنان میشوند. اینان پهلوانانی ورزیده و پر دل و توانا به هر کار هستند. با تجهیزات ویژه عیاری به مأموریت میروند و آنچه در این کار مورد نیاز بوده مثل: جبه سیاه آستین، نیمجبه. قبای زره دار که میپوشیدند، داروی بی هوشی، کارد، خنجر ، زنبور، کنجکاو ، چکشی کوچک به نام خایسکه، ارد، سوهان، مقراض، کمند، و آنچه را که برای نجات دوستان از زندان و وارد شدن بر قلعه دشمن لازم میشده با خود بر میداشتند.
در داستانهای خاور نامه، اسکندر نامه، حسین کرد، رموز حمزد، أبو مسلم نامه، دار ابنامه ، سمک عیار، هزار و یک شب، مختار نامه همه جا ترسناکترین و جالبترین و اصلیترین نقشها را عباران بر عهده دارند. سنک عیار، شبرنگ عیار، عمر و امیه و حسین کرد از جمله بلند آوازهترین عباران در داستانهای عامیانه بشمارند. شاطران یکی دیگر از شیوههای پهلوانی حرفه شاطری است. این حرفه از دیرترین روزگار به سبب اهمیت برقراری ارتباطات میان بعد مسافات مواقع و جوامع انسانی، چه در زمان صلح و یا در هنگام جنگ ارزش و اهمیت فوق العاده داشته است.
فرستادن قاصدی پیاده و تیزپا به مأموریت، نسبت به سواری چشمگیر که از هر راهی نمیتوانست برود و به آسانی از عهده اختفای خود بر نمیآمد، در حفظ موضوع مأموریت خطری کمتر در بر داشت. شاطران از میان کسانی انتخاب میشدند که در عین قدرت دوندگی، نیروی بدنی کافی برای مقابله با دستبرد دشمنان داشته باشند. در قدیم الایام تند دویدن کاری بود بس خطیر ، از اینرو احتیاج به آموزش و پرورش در این فن، داوطلبان را وا میداشت تا زیر دست استاد ان شاطرنی کار آموزی کنند. آداب و آیین شاطر آن هم بعد از اسلام بر همان شیوه عیاران و پهلوانان کشتی گیر بوده است. تقوی، طهارت، صداقت، امانت و دیگر خصال پهلوانی را به پیروی از مکتب فتوت در کسوت خود مدعی میداشتند.
به طور کلی با آنکه شاطری کسوتی غیر از عیاری بوده ، معذالک در عمل دارای ویژگی و روشهایی همسان با عیاری بوده همان مراجعی بودندکه عیاران. ناگفته نماند که شاطران هم گاه همچون عیاران برای کشف وضعیت و کسب خبر به پشت اردوی دشمن میرفتهاند. شاطران و عیاران بیش از هر دوره، در دوره تسلط اعراب بر ایران مشترک المسلک و متحدالآمال بودند چون شاطران هم ضد اعراب با یکدیگر همداستان میشدند. به خصوص در بغداد در دوران ضعف حکومت خلفای عباسی دولتی در دولت به وجود آوردند و از داخل به سستی بیشتر ارکان حکومت خلفای عباسی به نفع ایران کمک کردند .
علت آنکه از شاطران در داستانهای عامیانه و یا در تواریخ پیش از دوره صفویه ، نسبت به عیار آن کمتر سخن رفته ، برای آن است که ایشان در مواقع عادی که مملکت دارای ثبات سیاسی و اجتماعی بوده، در سازمانهای منظم و تشکیلات دولت خدمت میکردهاند و اوضاعی وجود داشته که از خودقدرتی نشان بدهند ولی در مواقع تسلط بیگانگان به به جرگه عیاران در میآمدند . چنانکه همکاری شاطران و عیارها در مدت نه سال در بغداد از نشانههای عدم لزوم حرفه شاطری به طور معمول در زمانهای غیر عادی میباشد در ادوار معاف تاریخ ایران رواج کثرت حرفه ای شاطری و عیاری در یکدیگر نسبت معکوس داشته است. هرگاه شاطرپیشگی رواج مییافته عیاری از اعتبار میافتاده و بالعکس هرگاه عیاری پیشگی رونق پیدا میکرده شاطری ارزش کمتری مییافته است. به طوری که تواریخ و تذکرههانوشته اند از زمان صفویه به بعد تربیت شاطرو شاطر پیشگی اهمیت فراوان داشته است . داوطلبان این حرفه پس از احراز شرایط لازم که عبارت بود از داشتن سلامت کامل و قدرت بدنی و چالاکی و اینان به مذهب شیعه اثنی عشری و داشتن معرف معتبر ، در این حرفه پذیرفته میشدند. آنگاه دوره نسبتاً طولانی کار آموزی را شروع میکردند که طی آن ریاضت دوندگی و فنون خستگی ناپذیری و تحمل گرسنگی و تشنگی برای بالارفتن قدرت مقاومت بدن در برابر پیش آمدهای سخت تعلیم داده میشد. داوطلبان شاطری ، چون مراحل آموزش رابه پایان میرساندند ، با یک آزمایش به رتبهای از مقام شاطری نایل میگشتند. این آزمایش که جنبه مقدماتی داشت در طول خیابان و یاجاده یی به مسافت ده کیلو متر صورت میگرفت و شاگردان میبایست این راه را باسرعت ، در حال دویدن بروند و برگردند. یک مسابقه دو نامحدود هم معمول بود. در این وقت شاطر آن باگیوههای سبک و مچپیچ تا زیر زانوی و قبای بلند دورچین دار و کلامی بلند وصوفیانه وکمربندی سخت با کمر ، آماده آزمایش میشدند. همچنین کولباری نان بر دوش و مشکی کوچک آب به کمر حمایل میکردند و بعد هم منتظر فرمان حرکت (دو و مقاومت) در یک سر جاده میایستادند ، در حالی که هرکدام تیر کوتاه سفیدی به دست داشتند تا در طول آن جاده که مثلا در حدود 15 کیلومتر بود شبانه روز تا جایی که توانایی در بدن داشتند بدوند.
در مسابقات نهایی وقتی فرمان حرکت داده میشدند، همه شاطرها با تیرهای سفیدی که به دست داشتند با هم شروع به دویدن میکردند. برای هر دونده دو نفر تیر میداد. با هم شروع به دویدن میکردند. برای هر دونده دو نفر تیر میداد . یکی در مبدأ تیر میداد. و دیگری در مقصد پانزده کیلومترآنسوتر تیر سفید را تحویل گرفته و تیر سیاه میداد. و دونده میبایست تیر سیاه را به مبدأ برساند و هر بار تیر سفید بگیرد و مجددا برگردد. در این مسابقه با آزمایش دو امتیاز قایل میشدند . یکی برای تعداد دفعاتی که میرفتند و بر میگشتند که آن نیز از روی عدد تیرهای مبادله شده تعیین میگشته است . مدت زمانی که شاطرها در حال دویدن بودند، اغلب از سه تا چهار روز طول میکشید چنانچه گرسنه یا تشنه میشدند ، میبایست بدون توقف ، از انبان نان وخورشتی که بر دوش و از مشک آبی که به کسر بسته بودن سد جوع و رفع عطش میکردند. وقتی شاطران در این حرفه ممارست نشان میدادند و به کمال مرتبه آن نایل میگشتند زنگ حیدری به بازو و دامن و کمر خود میبستند که این نشانه چابکی و قدرت عمل آنان بود.
شاردن Shardin و تاورنیه Tavernier که در عهد صفویه سالها در ایران بودنده اند هر یک در سفرنامههای خود به تفضیل از رواج و اهمیت شاطر پیشگی در ایران و مسابقات و جشن شاطری در حضور شاهان صفوی مطالب مفصلی نوشتهاند .
در کتاب رستم التواریخ آمده ص (234) از پی احمدشاه افغان (۱۱۸۰هجری) هنگام حرکت ، سیصد نفرشاطر همه بازینت و گرزهای زرین و سیمین در دست و دشنههای خونریز به کمر از پیش رویش روان بودند.
محمدهاشم (رستم الحکما) نویسنده همین کتاب صفحه ۱۸۱ از شاطرباشی مخصوص نادر شاه به نام محمدخان شاطرباشی یاد میکند .
جیز موریه در کتاب خودصفحه ۱۵۹ از شاطر انی که هنگام عزیمت فتحعلی شاه به سلیمانیه حرکت میکردند، سخن میگوید. تصاویر و مطالب فراوانی از شاطران دوره صفویه و قاجاریه در سفرنامههای خارجیان ضبط است که از اعتلای این حرفه در این دوره حکایت میکند. شاطران و از دیرترین روزگار غیر از انجام امور پیکی ضمنا دنبال کاروانها و بامردمی که میخواستند از معابر ناامن بگذرند اخیر هم معمول بوده و جیمز موریه در صفحه ۷ کتاب خود از همراهی یتیمها (عیارها) با کاروانها یاد میکند در موارد بسیار هم در رکاب بزرگان در عقب و جلو اسب میدویدند تا از آنان در برابر مردمان پشتیبانی نمایند. پس از پیداشدن وسایط نقلیه و تلگراف وتغییر جوامع شهری از صورت قدیم به شرایط جدید ، دفتر تاریخ کهنسال شاطری در ایران بسته شد و امروز جز نامی از آنها و از «شاطر سلطنتی » و «شاطر خانه گمرک» باقی نمانده است . زنگ حیدری بستن شاطران به باز و دامن و کمر که با زنگ بستن پهلوانان عالی مقام به بازو و همچنین به زنگ زدن در زورخانه برای پهلوانان صاحب زنگ ، و پیشبند یا «نطعی» بستن که با بستن لنگ ، و تمرین دو و شلنگاندازی که با شلنگ تخته در گود شباهت دارد و داشتن شرایط مساعد بدنی و نیرومندی و ورزیدگی که نیاز آن به ورزش است و پیروی از مکتب فتوت و یکسانی ویژگیهاو صفات با پهلوانان و عیاران از موارد بارزی است که سلسله شاطران را هم با تاریخ زورخانه پیوند میدهد.
علاوه بر اینها «خانه» پی که مانند زورخانه مرکز تجمع عیاران بوده ، عنوانهایی به الفاظ «طالب » و «مطلوب» و «پیر» که مانند نوچه و نوخاسته پس از گذراندن مراحلی به آن میرسیدند، شلوار کشتی (کستیهایی که به نام سراویل فتوت میپوشیدند و در زمان ساسانیان در کتاب مینو خرد پهلوی نام آن جامه اطمینان و اعتماد آمده ) خصایص دیگری است از تاریخ آثار و آیینهای زورخانه یی که میان عیاران نیز معمول بوده است .
Block Title
آثار و مظاهر زورخانه و ورزشهای رایج بعد از اسلام
بیشترایرانیان در دوره تسلط اعراب، ورزشهایی را که مطابق فقه اسلامی مثل سبق و رمایه یعنی اسب دوانی و تیراندازی مجاز، و شناگری در آب مستحب دانسته میشد با آیین باستانی باز از سر گرفتند. از جمله ورزشهایی که تحت نظر استادان فنون جنگی و پهلوانی به عمل میآمد، ورزشهای جنگی و باستانی بود که ضمن آن با تمرین به وسیله آلات یعنی میل به جای گرز و تخته سنگ به جای سپر و کباده به جای کمان به تربیت بدنی و ریاضیتهای جنگی پرداختند. جایگاه اینگونه ورزشها را بیت (خانه)، حزب و بعدها پاتوق و لنگرگاه میگفتند و استادان و مربیان آن را کهنه سوار میخواندند. کهنه سواران از دوره باستان مسئولیت تربیت و آموزش امور پهلوانی و جنگی را به نوخاستگان داشتند چنانکه از شاهنامه فردوسی هم بر میآید این نوخاستگان به دست استادان پهلوان و نبرد آزموده هم تربیت جنگی و ورزشی میدیدند و هم همراه آنان به جنگ میرفتند.
اعراب چون از فعالیتهای جنگی و ورزشی جوانان در نهانگاهها یا خانههای (بیوت) وابسته به احزاب، زیردست کهنه سواران پهلوان آگاه شدند تمام ورزشگاهها را تعطیل کردند. ولی ایرانیان پیکارجو و نوخاستگان دلاور تسلیم استیلاگران عرب نشده باز ورزشگاهها را به طور پنهان در زیرزمینها دایر کردند. عیاران که گردنکشترین و مبارزترین وطنخواهان بودند این ورزشگاهها را میعادگاه خود ساخته و به ورزش و تمرینان جنگی خود ادامه دادند از این زمان شاید برای چندمین بار پهلوانان، به کشتیگیران و عیاران و شاطران تقسیم شدند. گرچه مستشرق انگلیسی ادوارد براون زورخانه را از مؤسسات ورزشی قبل از اسلام دانسته است ولی آنچه مسلم است پهلوانان و عیاران و شاطران که دارای آیینی هم به نام فتوت و سازمانی به نام احزاب بوده اند از دیرباز برای رسیدن به مرتبه پهلوانی و گذراندن مراحل آموختن فنون کشتیگیری و آیین نبرد و ادامه ورزش سنتی باستانی زیردست کهنه سواران در جایی گرد میآمدهاند که آن را بیت یا خانه یا پاتوق و گاه لنگرگاه میخواندهاند تا چنانکه در کتاب مینوی خرد پهلوی باب 43 سفارش شده در آنجا جامعه اطمینان در بر کنند و سپس راستی (تخته سنگ) در دست گیرند و با گرز شکرگزاری (میل) و کمان آمادگی (کباده) خود را برای نبرد با اهریمن آماده سازند
ذکر نام برخی از اعمال با افزار زورخانه یی به وسیله ابوبکر اخوینی در قرن چهارم در کتاب هدایة المتعلمین ( ص۱۷) مثل سنگ گرفتن و کمان گروهه کشیدن و کشتی گرفتن در ردیف دیگر ورزشها میتواند از سابقه دیرتر ورزش باستانی در ایران حکایت کند. در قرنهای سوم و چهارم و پنجم چنانکه مورخین نوشته اند ورزشهای گوناگون همچنان گذشته در میان جوانان رواج داشت. رونق عمومیت ورزش سبب شده بود که پادشاهان آل بویه و غزنویان به ورزش گراییده و ورزشکاران را تشویق کنند.
ابن مسکویه در موارد گوناگون جلد 6 تجارب الأمم ضمن وصف خصوصیات معزالدوله دیلمی از علاقه او به ورزش و تشویق ورزشکاران سخن میگوید. از جمله از ورزشهای مورد علاقه او مینویسد کشتی گیری و شناگری بود. سیوطی در صفحه ۲۹۲ تاریخ الخلفا مینویسد: جوانان در اثر تشویق معز الدوله چنان در شناگری مهارت پیدا کردند که شناگر در حال شنا منقلی در دست میگرفت که در روی آن دیگر بود و با این وضع آنقدر به شنا ادامه میداد تا گوشت داخل دیگ پخته میشد». در کتاب حکایة أبی القاسم (ص۱۰۷) از آثار قرن چهارم نام سیزده گونه شنا برده شده است.
ابو الفضل بیهقی در تاریخ خود از ورزشکاری سلطان مسعود غزنوی که نشانه رونق و رواج ورزش در آن عصر است (ص ۱۹۹) مینویسد: «سلطان مسعود ریاضتها کردی، چون زور آزمودن و سنگ گران برداشتن و کشتی گرفتن و آنچه بدین ماند. این مورخ همچنان از زورمندی مسعود به ورزش مینویسد: به شکار شیر رفتی تاختن … و پیش شیر تنها رفتی و چندان زور و قوه در دل داشت که اگر سلاح بر شیر زدی و کارگر نیامدی به مردی و مکابره شیر را بگرفتی و پس به زودی بکشتی».
ابوبکر اخوینی (از پزشکان قرن چهارم) در صفحه ۱۲۷ کتاب هدایة المتعلمین درباره ورزشهای گوناگون که به حال بدن سودمند است از بسیاری از ورزشها یاد میکند. از جمله: سنگ گرفتن، کمان کشیدن، کشتی گرفتن، سکندر زدن، کنده جستن، شمشیربازی، تیراندازی، تند راه رفتن، دویدن، گوی زدن و پهنه باختن (برهان قاطع: پهنه باختن چوگانی سرکفچه وار است که هنگام بازی گوی را با آن در هوا زنند و نگذارند که به زمین افتد) و شمشیر بازی.
زمخشری در کتاب مقدمة الادب نیز به پارهای از اینگونه اصطلاحات ورزشی اشاره میکند.
درباره گونههای دیگر ورزشها ابو علی سینا در کتاب قانون میگوید که لازم است با وسایلی از جمله ورزش تن را نیرومند ساخت. میبایست با ورزش نیرومند شد و به غذاو خوراک در آمد و نتیجه خود را از بیماری مصون داشت. سپس به شرح انواعی از ورزش پرداخته و خاصیت هر نوع را بیان رکده و این مطلب را متذکر شده که برای هر کس نوعی ورزش مناسب است و برای تقویت هر عضو و عضله حرکات مخصوصی ضرروت دارد.
Block Title
سیر تاریخ زورخانه
بیشترتاریخ معلوم زورخانه با شکل و وضع کنونی از قرن هفتم است ولی در قرون بیشترش فقط به آلات و بعضی آثار آن به طور متفرق برمیخوریم. به نظر میرسد که جایگاه عملیات ورزش باستانی را از از حمله اعراب تا آغاز دوره صفویان به ترتیب: خانه، لنگرگاه، عبادتخانه و ورزشخانه میگفتهاند. ورزشخانه در گل کشتی میرنجات و عبادتخانه در تومار افسانه پوریای ولی آمده که اولی به دوره صفویه و دومی به پیش از آن مربوط است.
اما لنگرگاه از دوره سلجوقیان تا مغولان و خانه به شهادت تاریخ سیستان به دوره تسلط اعراب و کمی بعد از آن تعلق دارد. همانطور که این مؤلف با نام مستعار ده سال پیش در کتاب نقش پهلوانی و نهضت عیاری وی حدس و قیاس نوشت که هنگام تسلط اعراب نخستین جایگاههای انجام عملیات ورزش کشتی (زورخانهای) در مکانهای زیرزمینی و مخفی گاهها بوده و عیاران و پهلوانان در آنجاها، پنهان از چشم بیگانگان با مبادرت به این ورزش خود را برای مقابله با آنان نیرومند و آزموده میساختند هنوز هم این نظر خود را به دلایلی که در این کتاب آمده معتبر میداند. به دلایل زیاد، قدر مسلم این است که ایرانیان از دورترین دوران باستان تا بعد از اسلام و همیشه، جاها و محلهایی برای انجام عملیات ورزشهای سبک و پهلوانی خود داشته اند. مثلا گزنفون مینویسد: «جوانان در دوره هخامنشیها در فضای باز و گشاده، تحت توجه معلمین مخصوص آموزش و پرورش بدنی میبینند». در مبحث نخست هم با استناد به اشعار تاریخی شاهنامه فردوسی ملاحظه شد که در آغاز دوره ساسانیان نیز جوانان در محلهایی مخصوص زیر نظر پهلوانان آموزش ورزشی و پهلوانی میدیدند.
با اشاره به باب 43 مینوی خرد پهلوی هم آمد که در این کتاب به همه سفارش شده بود تا خود را به جامه اطمینان و اعتماد به نفس (یعنی پوشیدن شلوار کستی و کشتی) و دانش بیارایند و سپر راستی در دست گیرند و با گرز شکرگزاری و کمان آمادگی با آنچه مظاهر اهریمنی است جنگ کنند. به خوبی آشکار است که سنگ و میل و کباده چه همانندی و مقارنهای با آن سه آلت جنگی و همچنین ورزش کشتی یا زورخانهای و عملیات با آن آلات چه ارتباط نزدیکی با این دستور کتاب مینو خرد پهلوی از عهد باستان دارد. کشتی گرفتن و رونق پهلوانی که در شاهنامه فردوسی به تفصیل از آن سخن آمده و خبر کتاب مجمل التواریخ و القصص هم درباره وجود پهلوانان پایتختها و جهان پهلوانانو ذکر واژه نوخاسته که از اصطلاحات کشتی پهلوانی و زورخانه است در قرن پنجم هجری که در زمان تألیف آن کتاب بوده و خبر کتاب هدایة المتعلمین درباره سنگ گرفتن و کمان گروهه کشیدن و ذکر اهمیت کشتی در قرن چهارم همه و همه از امکان وجود جایها و محلهایی حکایت میکند که در آنها ورزشهای پهلوانی و باستانی صورت میگرفته و قبلا هم گفته شد که ادوارد براون از جمله شرق شناسان بزرگ قرن اخیر تاریخ رواج زورخانه را نیز از دوره باستان دانسته است. ضمناً میدانیم که کشتی از واژه کشتی kosti یعنی کمربند و لنگ (سدره) بستن گرفته شده به خصوص قبضه بسته شده لنگ (سدره) را روی شکم که به هنگام کشتی به دست میگرفتهاند کستی میگفتهاند و این رسم پیش قبض گرفتن یعنی کستی گرفتن هنگام شروع کشتی با دورترین رسم زرتشتیان در ایران باستان ارتباط دارد. از موارد دیگری که میتواند دلیل بر رواج ورزشگاههای زورخانهای بعد از اسلام باشد. وجود آیینهای پهلوانی، مکتب فتوت (جوانمردی)، جنبشهای عیاری و شاطری باطی مقامات و مراتب بستن لنگ یا پیشبند و برهنه جنگ کردن، شلنگ اندازی و داشتن شرایط مستعد بدنی و دلیری و بستن زنگ بوده که پیشتر از آن یاد شد.
در مقدمه فتوت نامه سلطانی آمده از شرایط گرویدن به آیین فتوت در دوره رواج عیار بعد از اسلام، یکی داشتن نیروی بدنی کافی و پرداختن به ورزشهای جسمانی و آماده شدن برای جنگ و مبارزه بود و کسانی که در آن روزگار به این آیین میگرویدند، نیرومند ساختن تن خویش و آماده شدن برای مبارزه و ستیزه را جزء اولین وظایف خود میشمردند. پیوسته الناصر الدین الله به گروه جوانمردان و در بر کردن سراویل فتوت (شلوار کستی یا کشتی) در جزء وقایع بسیار بزرگ و قابل ملاحظه تاریخ فتوت بلکه بزرگترین حادثه آن است. این خلیفه به کار و کردار جوانمردان به چشم تحسین مینگریست. نشانه زدن با کمان گروهه، بازی در حمام (چاله حوض – بازی) که تا چهل سال پیش از بازیهای تمرینی مخصوص ورزشکاران زورخانه ای بود و دیگر کارهای جوانمردان و ورزش پیشه گان را دوست میداشت. بی گمان رواج روی آوری مردم در آن دوره به گروههای جوانمردان و ورزشکاران و پیوسته ناصر الدین الله به گروه فتوت در حدود هشتصد سال پیش نمیتواند با وجود ورزشخانههای پهلوانان و عیاران با ویژگیهای زورخانه ای ارتباط باشد. بنابر خبر بدایع الوقایع کشتی گرفتن پهلوانا درویش محمد با پهلوان علی روستای در حوض باغ زاغان هرات در حضور سلطان حسین بایقرا و زغما و اهالی شهر از رواج گود و زورخانه در قرن نهم هجری حکایت دارد و کشتی گرفتن در حوض خالی شده از آب نشانه عادت پهلوانان آن عصر به عملیات ورزشی و کشتی در گود زورخانه است. همچنین ادعای پهلوان علی روستای در مورد به هرات آمدن و به زمین زدن پهلوان سر تکیه نشین این شهر جایگاه پهلوانان بودن لنگرگاهها را تایید میکند و هم این عقیده را که احتمال دارد که زورخانه هم در یکی از محل (زاویه)های هر لنگرگاه (تکیه) بوده باشد. شرح مفصل آداب کشتی گیری در باب ششم فتوت نامه سلطانی نمودار آن است که این کار، بدون وجود مکتبی و محلی که بشود در آن تعلیمات فتوت نامهها و دستورات کهنه سواران را آموخت و دوره فراگیری فنون کشتی و مراتب پهلوانی را گذراند، ممکن نبوده است.
Block Title
زورخانه از قرن هفتم تا قرن دوازدهم
بیشتراز کتاب فتوت نامه ملاحسین واعظ کاشفی میتوان دریافت که در قرن نهم هجری فعل و انفعالات عیاران و فتیان در امور سیاسی و مملکتی از صورت تند و شدید سابق برگشته و باز در جامعه پیشاوران به شکل آیین صنفی در آمده است. در این موقع که حکومت کلاً رنگ ایرانی دارد و جامعه در آرامش به سر میبرد عیاران شهر گزین در نقش جدیدی ظاهر میگردند و به عنوان نمایندگان اصناف پیشه ور و دیگر گروههای طبقه زحمتکش شهری درآمده و «کلو» میشوند.
این اصناف عبارت بودند از: سرکه گیران، ناوه کشان، طبق کشان، کفشگران، سلاخان، قصابان، خراشان، درودگران، بنایان، آهنگران، دوزندگان، مسگران، عصاران، کوره پزان، رنگرزان. حلاجان، دباغان، قفلسازان، چلنگران و … که به منظور حفظ موقعیت و منافع صنفی خود ضمن توافقی با دولتهای حاکم آنها آمده و به طور مشروط تکیهگاه اجتماعی آنها میگشتند. در حقیقت قبل از همه قدرت، یعنی حفاظت شهرها، همچنان در دست نمایندگان اصناف یعنی «کلو»ها افتاد.
به قول آقای دکتر محجوب در مقدمه کتاب فتوت نامه سلطانی وظیفه حفاظت شهرها و همچنین مقامات سپاسالاری به دست (اصناف زورخانه رو ) یعنی پهلوانان و عیاران سپرده شد.
این بطوطه در سفرنامه خود مینویسد: «هر دسته از پیشاوران اصفهانی رییس و پیشکستوتی برای خود انتخاب میکنند که او را کلو مینامند.»
در کتاب تذکره تحفه سامی هم دیدم که چند جای نام پهلونانی را با عنوان کلو برده شده است. وجود این اصناف که تا چند ده سال پیش هنوز گروههای اصلی زورخانه رو را تشکیل میداند، میتواند از رواج زورخانه در آن زمان به ما آگاهی دهد. متداول شدن کشتی پهلوانی در حضور اوکتای قاآن و پیدا شدن پهلوانانی چون پهلوان فیله همدانی و پهلوان محمد شاه در قرن هفتم که در جهانگشای جوینی آمده و بلند آوازگی عملیات پهلوانی پوریای ولی بنابراین اخبار معتبری که پیشتر ذکر شد در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم دلیل دیگری بر رونق ورزش باستانی و زورخانه است تومار افسانه پوریای ولی که از دوره صفویه باقی مانده میتواند بهترین نمایشگر رواج زورخانه و عملیات ورزش باستانی در قرنهای هفتم و هشتم باشد. از کلیترین تا جزییترین عملیات زورخانه یی و کار با آلات و ابزار زورخانهای در این تومار به دقت وصف گردیده چنان که همان امروز است در این افسانه مانده از دوره صفویه در موردی نویسنده قصه خوان آن، از وضع و شکل ساختمان زورخانه از خیلی پیشتر، از پوریای ولی یعنی از ایران دوره تسلط اعراب به مان نشان میدهد:
«… گفتند تو را که به عبادتخانه پهلوان مضراب میباید رفت. پهلوان فرمود که من آن منزل را راه نمیبرم و آن را نمودند… روانه آنجا شد. چون بدان منزل رسید زیرزمینی را به نظر در آورد دور از ده ذرع طول و دوازده ذرع عرض آن بود و به سنگ و ساروج تمام شده بود و محرابی از سنگ مرمر به طرف قبله آن بود و چهار ذرع طول آن بود و سه ذرع عرض آن محراب بود و خطی سبز دور محراب نوشته بود که ای پهلوان محمود اگر خواهی که مراد تو حاصل شود میباید دوازده سال در این عبادتخانه به سر بری… » در این تومار به تفصیل سخن از کهنه سوار، میشد، تنبانهای کشتی، کشتی پهلوانی، نطع، سنگ گرفتن، شنا رفتن، میل گرفتن، شلنگ تخته زدن، پای زدن، چرخیدن، کباده زدن و آیین فتوت و رسم پهلوانی آمده است. این افسانه در توماری نوشته شده که عرض آن ۱۷ سانتی متر و طول آن سه متر و نیم است و از قراین پیداست که به خط یکی از قصه خوانان عصر صفویه میباشد. این تومار را مرحوم پرتو بیضایی از آقای مهدی زرشکان کاشانی کتابفروش به دست آورده و مندرجات قابل رویت و پاره نشده آن را در کتاب تاریخ زورخانه خود با توضیحات لازم به چاپ رسانده است.
Block Title
تطور نام زورخانه
بیشتراز جالبترین و ارزشمندترین مواردی که از تومار افسانه پوریای ولی دریافت گردید آنکه دانسته شد که در قرون هفتم و هشتم بلکه هم پیش و پس از آن ورزش زورخانهای را ورزش کشتی میگفتهاند و این نمودار آن است که اینهمه پهلوانان با آن آیین پر رونق فتوت در طی آن قرون جز از راه انجام ورزش کشتی یعنی ورزش زورخانهای امکان نداشتند بدان پایه و کثرت برسند. چنانکه از تواریخ برمی آید محل این ورزش کشتی را تعلیم خانه، عبادتخانه، و تا زمان صفویه ورزشخانه میگفتند. ورزش کشتی تا جایی رونق و پیشرفت یافت و به کار و موقعیت اجتماعی (اصناف زورخانه رو) و کلوها اعتلا بخشید که در قرون هشتم و نهم و دهم منجر به ظهور سپهسالاران و فرمانروایان پهلوان گردید که هر یک در ناحیهای از ایران مثل فارس . کرمان، یزد، خراسان و … به قدرت و گاه همچون پهلوان اسد کرمانی و عبدالرزاق بیهقی به حکومت رسیدند. یکی هم از این زمره پهوانان که در قرن نهم از ایران به هندوستان رفته و در آن سرزمین از راه ورزش کشتی به مقام بزرگ پهلوانی رسید و زورخانه را رواج بیشتر داده و از سران کلوها شد و بالاخره به پادشاهی بیجارپور هند رسید پهلوان یوسف ساوی بود.
تذکره مجالس النفایس امیر علیشیر نوایی درباره کشتی گیری عملیات پنهانی، پهلوان یوسف ساوی و ایجاد زورخانه به وسیله او در هند، اخبار و گزارش مشروح داده شده است بنا به نوشته تاریخ بیجار پور موسوم به (بساطین السلاطین) تألیف میرزا ابراهیم زبیری، یوسف ساوی که معروف به یوسف عادلشاه شده، خود و خانوداده اش از سال ۹۰ تا ۱۰۹۷ هجری در یک منطقه بزرگ از هند سلطنت کردهاند و مذهب شیعه دوازده امامی را در آن سرزمین رواج داده اند و زورخانهها دایر کردهاند. ناگفته نماند که مطابق اخبار رسایل جوانمردان زورخانه و ورزش باستانی ایران، حتی از پیش از رفتن یوسف ساوی به هند یعنی از قرن هفتم در آن سرزمین وجود داشته که به آن تعلیم خانه میگفتهاند.
مثلا در تاریخ بیجارپور در این باره آمده که «پهلوان حسین آقا روی پهلوان معروف بیدر به سلطان محمد بهمنی گفت: «من پیر شده ام، اما در تعلیم خانه من کشتی گیران جوان و زورمند هستند.» با مطالعه چگونگی رفتن یوسف ساوی به هندوستان در تذکرهها و تواریخ مثل سوار کردن یوسف ساوی که جوانی تنومند و خوش صورت بود به کشتی به وسیله خواجه زین الدین سمنانی در بندر جرون که در آنجا مشغول داد و ستد بود و بردنش به «بیدر» مقر سلطنت بهمنیان میتوان دریافت که داستان رفتن حسین کرد به هندوستان و کارهای پهلوانی او و پیروزیهایش چقدر به سر گذشت پهلوان یوسف ساوی شبیه است. آثار عملیات پهلوانی و زورخانه در هندوستان همچنین در کتاب رموز حمزه که مثل حسین کرد در زمان صفویه به رشته تحریر در آمده منعکس است. در این کتاب هم میبینیم که قهرمان داستان امیرحمزه به هند میرود و در آنجا در محلی با تک بنایی برمی خورد و داخل آن میشود. زروخانه یی میبیند میپرسد از آن کیست. نگهبان میگوید از آن عوج بن عنق پادشاه هند است. امیر حمزه آلات ورزشی آن را میآزماید و به چنان قوتی میل را به هنگام بازی به هوا پرتاب میکند که تاق زورخانه خراب میشود. به نظر میرسد از زمان صفویه است که زورخانه در کنار اصطلاح رایج ورزشخانه بر سر زبانها میافتد و این دو نام برای اولین بار در مثنوی گل کشتی میرنجات در این زمان دیده میشود.
Block Title
رواج مجدد کشتیهای پهلوانی از قرن هفتم به بعد
بیشترپس از حمله مغول، که فعالیتهای پهلوانی و ورزش کشتی (زورخانهای) مدتی تعطیل شده بود به زودی دوباره رایج گردید و کشتی گیران و پهلوانان پر آوازه از نو پدید آمدند. رواج مجدد کشتیگیری و کسوت پهلوانی در ایران، توجه اوکتای قاآن (639-634 هجری) را به خود جلب کرد و او به تقلید از شاهنشاهان ایران، دوباره کشتی را در حضور شاه برقرار ساخت. از این زمان به بعد نام و احوال کشتی گیران و پهلوانان به طور مشخص در تواریخ آمده است. پهلوان فیله همدانی و پهلوان محمد شاه از پهلوانان معروف عهد اوکتای هستند که شرح حال آنان در جامع التواریخ رشد الدین فضل الله و جهانگشای جوینی به تفصل آمده است.
کمترBlock Title
پوریای ولی
بیشتربزرگترین و نامدارترین پهلوانان ایران در پایان قرن هفتم و آغاز قرن هشتم پیدا شده. نام او محمود، اهل خوارزم، چون شعر میگفته متخلص به قتالی بوده و لقب او در آثار متقدمین و متوسطین اختلاف روایت: پوریا، پوربا، پریار به اضافه کلمه «ولی» ضبط شده. کمال الدین گازرگاهی نویسنده تذکره مجالس العشاق (قرن نهم هجری) که پهلوان پوریای ولی را «تکیه دار دار الصفا» خوانده سال در گذشت او را ۷۲۲ هجری و در واقع در خوارزم ذکر کرده است. اسماعیل پاشای بغدادی در کتاب هدایة العارفین وفات او را (722 هجری) و تقی الدین او حدی لبنانی اصفهانی مؤلف تذکرة الشعرای موسوم به عرفات العاشقین مولد پوریای ولی را اورگنج خوارزم و زمان پیدایی دیوان اشعار او «کنز الحقایق» را (703 هجری) دانسته علی قلیخان و الله داغستانی مؤلف تذکره ریاض الشعرا، وفات او را (722 هجری) و مدرفن او را خیوه ثبت کرده و محمد حسن خان اعتماد السلطنه نیز در منتظم ناصری گزارشی همچون دو مورخ اخیر آورده است. قدیمترین آثار درباره پوریای ولی تذکرة مجالس العشاق (فی تراجم و التصوف) تألیف سلطان حسین بایقرا است که آغاز سلطنتش 156 سال بعد از مرگ آن پهلوان بود.
با توجه به گزارش کتاب هدایة العارفین و تذکرههای مجالس العشاق و ریاض الشعرا و کتاب منتظم ناصری چون سال درگذشت پهلوان ۷۱۲ هجری بوده و سال اتمام مثنوی کنزل الحقایق به گفته خود قتالی (پهلوان) 703 هجری ز هجرت هفت صد و سه شد، نهادم اساسش را به ششم مه نظم دادم» و عمرش نیز در زمان سرودن آن به گفته خودش ۵۰ سال:
«چه خفتی عمر بر پنجاه آمد . کنون بیدار شو گرگاه آمد».
بنابر این ۵۰ سالگی وی در سال 703 به اضافه ۱۹ سال بقیه عمر، مدت زندگی آن پهلوان 69 سال در میآید و این 69 سال منهای سال فوت 722 زمان تولدش را روی سال 653 هجری ثابت میکند. نظر به اهمیت و مقام پیشوایی و تقدیس این پهلوان که به فضایل دانش و ادب و جوانمردی آراسته بوده مختصری هم اوصاف جمیل و بزرگواریها و خصال عالی انسانی و فداکاریهای وی برای ارشاد مردم و آثارش در اینجا آورده میشود: کمال الدین گازرگاهی در مجالس العاشق مینویسد که او «در خوارزم به کشتی گیری اشتغال مینمود که این خبر از مقام استادی پوریای ولی در کسوت پهلوانی و کهنه سواری در زورخانهها حکایت میکند. در این تذکره که در قرن نهم تصنیف شده آمده: «برای هدایت عوام … و تاثیر سخنش در ایشان … ملبس به لباس ایشان شده و در لباس کشتی گیری هر قدر که توانسته آن طبقه را ترقی داده، چنان که از مقررات کشتی گیری یا ورزش زورخانه است باید سحرخیز و پاک نظر بود و فرایض را باید به جا آورد و از سنن هر قدر که بتواند عمل آورند بهتر است». توضیح آنکه سنت سحرگاهان به زورخانه رفتن و ورزش کردن تا زمان پهلوان اکبر خراسانی رایج بود، ولی به پهلوان با وجود فشار مخالفتهای طرفداران این سنت، ورزش شب هنگام را نیز در زورخانهها متداول کرد. این سنت را بعدها هم پهلوان حاج محمد صادق بلور فروش موکداً رعایت مینمود و همه قدیمیهای زمان ما دیدهاند که سحرگاهان به زورخانه میرفته و پیش از نماز صبح از آنجا بیرون میآمده است که شرح آن خواهدآمد.
نامدارترین پهلوانان بعد از پوریای ولی تا پایان دوره صفویه از معروفترین پهلوانان اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم که نام آنان در تاریخ آل مظفر و تاریخ کرمان آمده عبارتند از: پهلوان اسد کرمانی که بر شاه شجاع اتابک فارسی باغی شد و مدتها با وی جنگید. بعد از او پهلوان خرم خراسانی، پهلوان شرف الدین طالب، پهلوان طغانشاه، پهلوان اکبر بازاری و پهلوان علیشاه بمی هستند. در نیمه اول قرن هشتم، عیاری بلند آوازه به نام پهلوان عبدالرزاق بیهقی از خراسان برخاست. به سلطانیه پایتخت سلطان ابوسعید گورکانی رفت و با پهلوانی به نام ابومسلم کشتی گرفت و او را به زمین زد و در دربار آن سلطان ماند و چون صاحب خرد و تدبیر و هوش سرشار و مهارت در عملیات جنگی بود به سرداری لشکر نایل شد و پس از فوت آن سلطان به خراسان رفت و در رأس نهضت سربداران آن حدود خروج کرد و در سال (۷۳۸ هجری) در سبزوار بر اریکه فرمانروای خطه خراسان تکیه زد که شرح آن در حبیب السیر آمده است از بلند آوازهترین پهلوانان ایران در قرن نهم باید از پهلوان یوسف ساوی نام برد که مطابق تاریخ بیجارپور و تذکره مجالس النفایس امیر علیشیر نوایی از ایران به هندوستان رفت و در آن سرزمین همه جا کشتی گرفت و تمامی حریفان خود را به زمین زد و به زودی به سائقه هوش و استعداد جنگی که از مبادرت به عملیات ورزش باستانی داشت، از سرداران سلطان محمد شاه بهمنی پادشاه دکن شد و بالاخره کار وی رفته رفته تا جایی بالا گرفت که در سال ۸۹۷ هجری. در بیجار پور هند به سلطنت رسید و به عادلشاه معروف شد. از این سال او و اولادش که از مروجین مذهب شیعه نیز بودند تا ۱۰۹۷ هجری، بر قسمتی بزرگ از خاک هند سلطنت کردند و زورخانه را که در آنجا «تعلیم خانه» میگفتند بیش از پیش رونق بخشیدند.
زین الدین محمود واصفی مولف کتاب بدایع الوقایع شرح حال پهلوانان بزرگ قرن نهم مانند پهلوان ابوسعید و پهلوان محمد مالانی و پهلوان درویش محمد و پهلوان مفرد قلندر را که در دربار سلطان حسین بایقرا در هرات کشتی میگرفته اند با قلمی شیرین حکایت کرده است.
نام پهلوانان بسیاری از دوران صفویه و زندیه و قاجاریه نیز در کتابهای دیگر و تذکرهها آمده که هر یک در دورهای هنگام جشنها و عیدها در میدانهای زورآزمایی، در حضور شاهان وقت کشتیها گرفته، مایه افتخار تاریخ پهلوانی ایران گشته اند. اینان در هر دوره با هدف قرار دادن احراز مقام پهلوانی پایتخت مانند گذشتگان خود، آیین پهلوانی و رسم جوانمردی و اصول فتوت را در گود زورخانهها به نوخاستگان تعلیم داده و برای شکوفایی خصال عالی انسانی، مسئولیت اهورایی و باستانی خویش را به وسیله ورزش از پیش میبردند. معروفترین پهلوانان دوره اول صفویه مطابق نوشتههای تذکره عرفات العاشقین و تذکره مجمع الخواص پهلوان مذاقی عراقی و پهلوان بیک قمری و مطابق سندی دیگر پهلوان میرزا بیک کاشی هستند. وجود پهلوان باشی در ردیف تفنگدار باشی، توپچی باشی، یوز باشی و … در دربار صفویان از سمت ریاست آن پهلوان به پهلوانان وابسته به دستگاه سلطنت و کثرت کشتی گیران و رواج و اوج عالی زورخانه در آن دوره حکایت میکند. از اسنادی که وضع کشتی ورزشکاران زروخانایی را در دوره صفویه نشان میدهد تصویری است از سفرنامه «فر ایر مربوط به عهد شاه عباس کبیر که به شماره (۱) در صفحه (144) دیده میشود. معلوم نیست چرا نقاش به تنبان کشتی باستانی که شهادت اسنادی از قبیل تومار افسانه پوریای ولی و جواز تنبان پوشی پهلوان میزرابیک کاشی و مثنوی گل گشتی میرنجات و نوشته شاردن در آن زمان رواج داشته توجه نکرده و شلوار کوتاه فرنگی کشیده و حال آن که در تصاویر مشابه آن به وسیله شیلینگر و آدام اولیاریوس آلمانی در عهده شاه صفی تهیه شده تنبان باستانی در پای کشتی گیران دیده میشود. تصویر اولیار یوس که به شماره (۲) در صفحه (145) دیده میشود میتواند نمودار دیگری از کشتی پهلوانی با تنبان کشتی در دوره صفویه باشد. این کشتی هنگام شرفیابی هیئت نمایندگی آلمان به حضور شاه صفی در تالار دیوان خانه عالی قاپو تصویر شده است. در تصویر دیگری از سفرنامه شیلینگر آلمانی مربوط به اواخر صفویه که به شماره (۳) در صفحه (146) چاپ شده ورزشکاری را با بدن برهنه و تنبان کشتی و یک جفت میل در حال گرفتن گورگه در کنار یک مرد روحانی و یک خانم میبینیم. تصویر این ورزشکار با برهنگی و تنبان کشتی و میل در دست، در حال گورگه گرفتن از شباهت تام ورزشی باستانی دوره صفویه با امروز به ما خبر میدهد.
Block Title
عملیات زورگری
بیشتراز زورخانه غیر از پهلوانان کشتی گیر و جنگاور یک گروه پهلوان هم برمیخاسته که به آنها زروگر میگفتند. زورگران معمولا از تنومندترین و نیرومندترین ورزشکاران باستانی بودند. اینان پس از آن که بدنشان با آلات سنگین ورزشی زورخانهای به ورزیدگی و رسایی کامل میرسید، شروع به تمرین عملیات زورگری میکردند. وقتی در کار زورگری آموخته و استاد میشدند به نمایش آن میپرداختند. اغلب زورگران این کار را پیشه خود قرار داده و با نمایش آن در محلهای عمومی و یا خصوصی نزد رجال درجه اول از آن ارتزاق میکردند. در این نمایشها توأم شدن قدرت بدنی و مهارت در انجام کارهای زورگری سبب ابزار عملیات پهلوانانه فوق العادهای میشد که برای تماشاگران بسیار جالب و حیرت انگیز بود.
به نظر میرسد عملیات فنی و پهلوانانه زورگری به خاطر خصلت نمایشی خاص خود از دیرترین ازمنه وجود داشته و هنوز هم در زمان ما گاه این زورگران را میتوان دید که نه به قوت و رونق سابق در این کار پابرجا ماندهاند.
آنچه از عملیات زورگری تا پیش از قرن نهم نسبت به امروز تفاوت کرده یک پیل زوری است که زورآزمایی و کشتی گرفتن با فیل بوده چنان که کشتی گرفتن پهلوان محمد مالانی با فیل در حضور سلطان حسین بایقرا که در بدایع الوقایع آمده و این زمان را به زور آزمایی با گاومیش تبدیل شده همچنین سنگ آسیا برداری به وزنه برداری و استخوان شکنی به آجر شکنی با مشت تغییر شکل داده است. اما مردگیری که به هم پیچیدن و کشتی گرفتن پهلوانان زورگر با مرد نیرومند دیگر و سر آخر بر سر دست بلند کردن و بر زمین نزدن او سنگ شکنی روی سینه پهلوان که با کمی قوس به پشت روی شیشه دراز کشیده و سنگ بزرگی را با پک به وسیله چند نفر روی سینه او خرد کردن هنوز دیده میشود.
معروفترین زورگرانی که نویسنده این کتاب دیده به ترتیب قدمت عبارتند از پهلوان بهمنی، علی جامی، پهلوان حسن مینویی قمی و خلیل عقاب که هر کدام از نیرومندترین زورگران زمان خود بودهاند از جمله سی و چند سال پیش تماشاگر عملیات زورگری پهلوان علی جامی در زورخانه باغ ایلچی بودهام و این زورگر در جشن گلریزانی که بسیار از پیشکسوتها و لوطیها و داشهای تهران جمع بودند (دیدم) بیست لای نخ قند را پاره کرد. یک مجمعه مسی را پاره کرد. چند نفر با پتلک روی سندانی که روی سینهاش بود قطعه سنگی بزرگ را خرد کردند، در حالی که به روی مقداری خرده شیشه به پشت قوس زده بود. علاوه بر این یادم است کارهای دیگری هم کرد مثل شکستن تخم مرغ لای دو انگشت از درازا و پاره کردن یک دست پاسور نو و در امجدیه هم روی شانهاش تیرآهن خم کردند. از روی سینه پهلوان بهمن ماشین رد میشد و با گاو میش کشتی میگرفت. عجیبتر از همه کارهای پهلوان حسن مینویی قمی را باید نام برد که علاوه بر انجام بسیاری از چشمههای عملیات زورگری سر دو سیم مثبت و منفی حامل برق ۲۲۰ ولت را تا یک دقیقه در دست خود نگه میداشت.
Block Title
گل کشتی
بیشترهمان طور که پیشترها کشتی پهلوانی در زورخانهها رسم بود، گل کشتی خواندن هم از زورخانهها رخت بربسته است. به نظر میرسد سابقه گل کشتی خواندن، همچون تاریخ کشتی پهلوانی در ایران خیلی کهنه باشد. گل کشتی در زورخانهها، در پایان دور ورزش و در آغاز درگیری دو کشتیگیر توسط کهنه سوار یا پهلوان حاضر خوانده میشد. نگارنده سی سال پیش در زورخانه باغ ایچی شاهد گل کشتی خواندن پهلوان حاضر در زورخانه بود. گلریزان بود. ورزش که تمام شد دو نوخاسته که یکی بچه میدان و دیگری بچه گذر لوطی صالح بود کشتی انداخته شدند. در آغاز دیگری آن دو، پهلوان حاضر که پهلوان اکبر جگرکی بود این دو بیت شعر را من باب گل کشتی به آهنگ حماسی و صدای تندرآسا خواند:
به کشتی گرفتن نهادند سر گرفتند هر دو دوال کمر
دو نیزه، دو بازو، دو مرد دلیر یکی اژدها و دگر نره شیر
گل کشتی (که آنرا گل همکاری و گل جنگ و گل همچشمی هم میگفتهاند) در فرهنگهای مخصوص اصطلاحات مانند بهار عجم، غیاث اللغات، چراغ هدایت، مصطلحات الشعراو غیره به معنی گل تعریف شده که پهلوانی به کنایه از طلب کشتی به سوی پهلوان دیگری میفرستد و یا به طرف وی پرتاب میکند.
با اینکه به شهادت گل کشتی میر نجات میدانیم که گل کشتی در زمان صفویه رواج داشته، معهذا این واژه تحریف و تصحیف واژه قول کشتی میباشد که پیش از آن دوره زبانزد بوده است. به ظن قوی و به اعتبار آنکه غالب از مراسم زورخانه مأخوذ از اصول تصوف است و همچنین به اعتبار آنکه در مقدمه سماع صوفیان شعر یا نثری به وسیله قوالها و به عنوان قول برای تحریک احساسات اهل سماع خوانده میشود، در زورخانه هم این قولها برای تشویق ورزشکاران رایج گشته، نهایت به مرور ایام و با سابقه ذهنی که اهل فن از گل کشتی (یعن گلی که فرستادن آن کنایه از طلب کشتی بود) داشتهاند، قول کشتی تبدیل به گل کشتی شده است.
Block Title
اوضاع زورخانه و فعالیتهای پهلوانان در دوره قاجاریه
بیشتراز دوره فتحعلیشاه میشنویم که پهلوانانی به نام شریف چاله میدانی که پهلوان پایتخت و صاحب بازوبند بوده گذشته از زورآزماییهای میدانی در حضور پادشاه، کشتیهای فراوانی در زورخانه گرفته و هنرهای فوق العادمیی نیز از خود نشان داده است. مشهور است در زمان فتحعلیشاه یک پهلوان و زورگر فرنگ که گویا فرانسوی بوده برای قدرت نمایی به ایران میآید و ادعا میکند که میتواند با بزرگترین پهلوان ایران کشتی بگیرد. پهلوان پایتخت او را به زورخانه دعوت میکند. پهلوان فرانسوی دعوت پهلوان شریف را پذیرفته به زورخانه میآید. پهلوان شریف پس از انجام ورزش و دعا روی به پهلوان فرانسوی کرده و به وسیله دیلماج به او میگوید اگر کشتی میخواهد لخت شده توی گود بیاید. اما پهلوان فرانسوی که بدن نیرومند و حرکات چابکانه حریف را هنگام ورزش دیده بود از کشتی در زورخانه سر باز میزند قرار زورآزمایی در میدان عمومی و هوای آزاد میگذارد. روزی مطابق این قرار دو پهلوان در حضور شاه با هم روبه رو شده و کشتی میگیرند. پهلوان شریف دقیقهای طول نمیکشد که حریف را از زمین کنده و به سختی با پشت به زمین میزند. در دوره قاجاریه رسم کشتی گرفتن پهلوانان در حضور پادشاه که از زمان اوکتای قاآن دوباره به تقلید از شاهنشاهان بیشتر ایران برقرار شده بود همچنان ادامه مییابد. این کشتی گرفتنهای میدانی که یکی از هدفهای ورزشهای زورخانه یی بوده و آن پهلوانان معروف که از دورترین زمان در حضور شاهان کشتی میگرفتهاند، بی گمان سر منشائی سوای گود و خاستگاهی جز زورخانه و ابزار ورزشی غیر از کباده، تخته شنا، میل، سنگ و تخته شلنگ نداشتهاند. میدان را در دوره قاجاریه برای انجام کشتی و مبارزه پهلوانان، باید مانند گذشتههای دور، آزمایشگاه نهایی ورزشهای زورخانهای دانست که پس از پشت سر گذاشتن مراحل کار دیدگی و ورزیدگی حاصل میشده است. زورخانه در دوره قاجاریه در سراسر ایران تنها مرکز ورزشهای کشتی و پهلوانی بود. تا نزدیک اواخر این سلسله کهنه سواران با مرشدها غیر از ورزش به جوانان بنابر اصول آیین فتوت (جوانمردی) حسن اخلاق، گذشت، راستی، پرهیزگاری، فداکاری آموزش میدادند. در نتیجه ورزشکار مطابق آیین فتوت این آیین باستانی و اهورایی ایران هم به خصال عالی انسانی و هم به نیروی بدنی و ورزیدگی و چالاکی آراسته میشده. چون تا پیش از انقلاب مشروطه مراجعی برای رسیدگی به دعاوی مردم وجود نداشت و دستگاه صلاحیتداری هم نبود، تا بتواند در برخوردهای میان مردم مداخله کند و مانع زورگویی و تجاوز افراد به یکدیگر گردد، ورزشکاران زورخانه دیده و عیاران و پهلوانان و کهنه سواران در مقام این مرجعیت قرار داشتند و در موارد بسیار از بروز تجاوز از طرفی به طرف دیگر جلوگیری کرده و حافظ حدود و حقوق، عدالت و ناموس در میان مردم بودند.
در زمان ناصرالدین شاه کیفیت زورخانههای قم از یزد هم پیش میافتد. در این خصوص در مراحل بعد باید از کاشان و تهران یاد کرد.
از زمان محمد شاه جنب و جوش برای احراز مرتبه پهلوانی پایتخت شدت مییابد. چنانکه پهلوان عسکر یزدی به منظور برآورد نیروی حریفی به نام پهلوان حسین نعلبد که قرار بود در تهران در حضور شاه با او کشتی بگیرد به قزوین میرود و با کسان دیگری برای رسیدن به مرتبه پهلوانی پایتخت و از میدان به در کردن پهلوان عسکر دسیسه کرده در حمام در چشم او زرنیخ میریزند. آیین زورخانه در دوره قاجاریه در آراستگی پهلوانی با جلوه زیادی به چشم میخورد.
در آغاز دوره ناصر الدین شاه پهلوان حاج رضا قلی پهلوان پایتخت همیشه هنگام کشتی ورزش تنکه آینه به پا میکرد. این تنکه از همان شلوارهای کشتی است منتهی روی پیش کاسه (زانو )های آن آینه تعبیه شده بود. تنکه آینه را پهلوانانی به پا میکردند که میدانستند با هر چند نفر که کشتی بگیرند همه را همان سرپا به زمین میزنند بی آنکه زانوی شان به خاک برسد. بارها پهلوان حاج رضا قلی با چنین شلواری (تنکه آینه) در گود زورخانهها حتی کشتی دور گرفته و همه را انداخته بود بی آنکه زانوهایش به خاک برسد. تعریف میکنند که پهلوانی از خراسان به عزم کشتی گرفتن با پهلوان حاج رضا قلی وارد پایتخت میشود. پهلوان حاج رضا قلی نزد اندرزگر خود که کهنه سواری سالخورده بوده میرود و از او راهنمایی میخواهد. آن کهنه سوار که گویا حاج دایی نام داشته مهلت میخواهد و برای برآورد پهلوان خراسانی به دیدن او که در زورخانه دانگی ورزش میکرده میرود و پس از ملاقات مجدد با پهلوان حاج رضا قلی به او میگوید که حریف خیلی نیرومند است و از پس او بر نخواهد آمد و توصیه میکند پولی بدهد و خلاص شود. حاج رضا قلی پهلوان خراسانی را به خانه خود دعوت میکند و پس از پذیرایی و دادن پول و هدایایی از او پیمان میگیرد که با هم کشتی نگیرند و قرار میشود پهلوان خراسانی با آن پول به کربلا برود.
از معروفترین وقایع این زورخانه کشتی گرفتن پهلوانان حبیب مراغهای با پهلوان اکبر خراسانی است. روزی پهلوان نامبرده وارد زورخانه سید ولی میشود. پهلوان اکبر و عدهای از پهلوانان سرشناس و جمعی از بازاریان در آن جا حضور داشتند. ورزش شروع نشده بود. پهلوان حبیب مراغهای به طرف سر دم میرود و از پهلوان اکبر که نزدیک مرشد نشسته بود میپرسد «پهلوان اکبر را کجا میشود دید». اکبر از او میپرسد: «شما که هستید و با او چه کار دارید؟» او خود را معرفی میکند و میگوید: «آمده ام کشتی بگیرم.» پهلوان اکبر به او میگوید: «اگر بتوانی با من کشتی بگیری و مرا زمین بزنی، پهلوان اکبر حاضر خواهد شد با تو کشتی بگیرد». پهلوان حبیب مراغهای میپذیرد و هر دو برهنه میشوند. پهلوان اکبر آهسته به مرشد میرساند که موقع ورودش به گود زنگ نزند و به اشاره دیگر به ورزشکاران میفهماند که زود ورزش را تمام کرده از گود خارج شوند. دو پهلوان وارد گود شده و برای کشتی رو به روی هم قرار میگیرند. پهلوان اکبر به پهلوان حبیب مراغهای میگوید: «فنی را که من ترا با آن زمین خواهم زد، فن رکبی است. مواظب خودت باش پهلوان مراغهای به او میگوید: «خیلی به خودت اطمینان داری». . کشتی دو پهلوان سر میگیرد. پهلوان حبیب مراغهای که از مشاهیر پهلوانان روزگار بود به خوبی در برابر اکبر پایداری میکند. پهلوان اکبر پیوسته در حین درگیری درصدد پیدا کردن راهی برای زدن رکبی بود. کشتی چند دقیقه طول کشید. تا اینکه فرصت این راه را به او داد. پهلوان حبیب مراغهای به سختی با همان فن به زمین خورد و چون از زمین برخاست با تعجب از حریف پرقدرت خود پرسید «تو کی هستی؟!» و او در جواب میگوید: «دیگر نمیخواهد با پهلوان اکبر کشتی بگیری چون خودم هستم»، پهلوان حبیب خوشحال شده میگوید «حقا که سزاوار پهلوانی پایتخت هستی چون فکر نمیکردم کسی بتواند پشت مرا به خاک برساند».
یکی از کارهای پهلوان اکبر خراسانی آن است که برخلاف سنت دیرین زورخانه که فقط صبحهای زود میبایست ورزش میشد، ورزش شبانه را هم دایر کرد. در اولین شبهای برقراری این رسم پهلوان یزدی در مقام پهلوان باشی و رییس ورزش مملکت با گروهی فراش به زورخانه پهلوان اکبر میرود و به مرشد پرخاش کرده و میپرسد: « این رسم شب ورزش کردن را کی باب کرده؟» پهلوان اکبر که مشغول ورزش بود از گود بالا آمده و میان او و پهلوان یزدی سخنان تندی رد و بدل میشد. اما یزدی کاری از پیش نمیبرد و رسم شب و ورزش کردن میماند و در همه جا رواج پیدا میکند
پهلوان اکبر بسیار زیرک و موقع شناس و سیاس بود موقعیت خود را به شیوه رجال زمان از پیش میبرد. دار و دسته درست میکرد. حریفان را حتی به قیمت کشتن و گاه به نیرنگهای دیگر از میان برمیداشت. رشوه میداد. زد و بند میکرد. پول میداد برایش شعر میساختند و آنها را به وسیله ایادی خود در میان مردم در زورخانهها انتشار میداد.
Block Title
گروههای اجتماعی زورخانه رو
بیشترشاید بتوان گفت به تحقیق معلوم شده پایگاه اقتصادی سازمانهای متشکل یا متفرق عیاران را جوامع صنفی پیشه وران به طور کلی و کسبه به طور جزیی به وجود میآورند. ولی توده اصلی و هیئت فعاله آن سازمانها را که تکیه گاه اجتماعی اصناف شهری بود مردم زحمتکش مزدبگیر (کارگرها)، ناطورها، سقاها، حمالها، هیزم شکنها، سله کشها، قاطرچیها، شاطرها، ناوکشها، پیله ورها (فروشندگان کم مایه دوره گرد) مزدوران کارهای موقتی به خصوص خیل بیکارها تشکیل میدادند. گروههای اخیر (بیکارها) که افراد بی پایه اجتماعی بودند، نه پایگاه معیشتی و نه قیودات خانوادگی داشتند. مردمی بودند که از فشار فقر برای ادامه زندگی فردی خود به هر کاری تن در میدادند. علاقه و شوق آنان در عشق ورزی به مفاهیم ذهنی و سمبلهای ایده آلی و گاه هم پرندگانی مثل کبوتر و کرک یا دامی مثل قوچ از کمبودهای مهربینی خانوادگی، احساسات گروه گرایی آنان با هم اندیشان و همدردان از تجربه ناکامی در تکرویها، ادعای جوانمردی نمودنها و اقدام به کارهای شجاعانه آنان از دیدن ستمهای متجاوزین به حقوق مردم و بیدادگریها حکام خارجی سرچشمه میگرفت. آنان به انگیزه نفرت از بیداد ستمگران و عشق وصول به عدالت هم در آروزی رسیدن به قدرت بودند و هم قدرت ستایش میکردند منتها قدرتی که میتوانست با آمال جوانمردانه شان موافق باشد. روی آوردن آنان به ورزشهای کشتی و ریاضتهای مداوم با ابزار ورزشهای سنگینی مثل سنگ و غیره (گورگه و میل) و عملیات دیگر زورگری در زورخانه برای رسیدن به مقام پهلوانی و همچنین ابزار دلیریها و فداکاریها در جنگهای عیارانه به همین منظور بود. چون بابی بند و باری به عرصه رسیده و در زندگی از هر گونه امکانات بی بهره بودند نه میتوانستند خود را با آداب و احکام دین وفق دهند و نه به امور زندگی پای بند باشند لذا به تصوف و درویشی روی میآوردند و از طریقت بیتکلف و آزاد آن پیروی میکردند.
علت اعتقاد و پیروی عیاران و جماعات زورخانه رو به مولای متقیان (ع) در آن است که وی را مظهر آرزوهای انسانی و دادگری و برادری و برابری میشناختند. اینان آن حضرت را برای آن پیشوای خود میخواندند که در عین دولت جامه فقیران میپوشید و در خانه ساده زندگی میکرد و حتی غذایش در دوره خلافت و جهانداری هم از حدود نان جو و خرما در نمیگذشت و آنچه هم اضافه داشت به مردم فقیر و یتیمدار میبخشید و هر زمان هم که لازم میشد جانش را به خاطر احقاق حقوق آنان و استقرار داد و برابری سپر بلا میساخت. سخن جز به حق نمیگفت و جز به خاطر حق شمشیر نمیزد. به این دلایل بود که پهلوانان و عیاران آن حضرت را مظهر عالیترین صفات و درخشانترین خصال جوانمردی و کاملترین آمال انسانی میدانستند، و همیشه از فرزندان و اعقاب آن حضرت (علویان) در مقابل بنی امیه و بنی عباس حمایت میکردند و احترامی هم که هنوز در زورخانهها به سادات میگذارند از این انگیزه ناشی میشود.
رهبر فکری عیاران بعد از حضرت علی (ع) که او را با شعار «لا فتی الا علی و الاسیف الا ذو الفقار »فتی فتیان میشناختند عرفای خردمند و حکیمی بودند که دولت زندگی را در دانش و آزادگی و عشق به انسان و گرایش به معنی و تقوی میدیند مانند: منصور حلاج و عین القضات همدانی وشیخ عطار و بالاخره پوریای ولی که هنوز هم مرشد و مقتدای ورزشکاران باستانی است.
Block Title
سازمانهای متشکل یا متفرق عیاران
بیشترپس صورت بندی اجتماعی سازمانهای متشکل یا متفرق عیاران بدین شرح میتوانست باشد:
١- پیشه وران که نقش تعیین کننده اقتصادی داشتند.
۲- مردمان مزد بگیر، زحمتکشان شهری و خیل بیکاران که نیروی فعاله را در پیش بردن جنبشها و ایجاد حوادث به وجود آوردند.
٣- عارفها، صوفیها، که اندیشمندان این طبقه بوند و با القای احساسات و عواطف انسانی مانند: ایثار، فداکاری، فنای فی الله شدن به طور کلی آیین جوانمردی، مردم را برای مبارزه آماده و تشجیع میکردند.
Block Title
زورخانه در پایان دوره انحطاط و آغاز دوره جدید
بیشترعوامل پدید آورنده انقلاب مشروطه تمام ضوابط و قواعد نظام تولیدی قدیم را در هم شکست و اصولی را که طی هزاران سال به طور یکنواخت درنهاد اجتماعی و بنیاد مالی نیروهای مولده جاری و حاکم بود برای همیشه دگرگون ساخت فرآوردههای انبوهی صنایع ماشینی و انگیزههای ذهنی و فکری آن تومار معیار شناختهای حاکمیت تولید پیشه وری را در هم نوردید و نظام جدید گروه کاری را در کارخانه تا جانشین روش کهن تک کاری در دکانها ساخت.
سنتهای تکلیفی اجرای اصول آیین فتوت که به چگونگی تأثیرپذیری احساسات و عواطف فردی بستگی داشت جای خود را به قوانین مدنی و مراجع قضایی و مقررات موضوعه جمعی داد. شاطران و عیاران این نیروهای پرتحرک و حادثه آفرین که مظهر قدرت اجتماعی کلوها و پیشه وران و طبقه زحمتکش شهری بودند برای همیشه از صحنه زندگی پرتلاش آدمی خارج و فقط نامی از رفتارشان در اوراق تاریخ باقی ماند.
دیگر با وارد شدن نیروهای انتظامی جدید و قوای مجریه متکی به قانون در عرصه جوامع نوین، نه از لحاظ اجتماعی نه از لحاظ صنعتی ضرورتی ماند تا کسی به منظور وارد شدن در سلک عیاران و شاطران و پهلوانان و فراشان و یا نمایندگی اصناف برای حفظ انتظامات شهرها و امنیت راهها یا برای دفاع از خود و مبارزه با متجاوزان و ستمگران به زورخانه برود و با ورزشهای سنگین و تمرینان شاطری بدن خود را نیرومند و چالاکی ساخته و برای رعایت حد و حقوق مردم فتوت نامه بخواند و زیردست مرشد و کهنه سوار تربیت شود. در حقیقت، تمام پدیدهها، چه مادی و چه ذهنی فکری مانند همه جانداران به تناسب استعداد زمینه تاریخی خاص خود دور دیی برای زندگی دارند. روزی زاده میشوند، دورهای رشد میکنند و کمال میپذیرند و زمانی به فرسودگی و پیری میافتند و بالاخره روزی هم میمیرند و از میان میروند و باز پدیدهای نو جای آن را میگیرد. این جای گزین یکدیگر شدن پیوسته جاودانه ادامه دارد.
چون سخن از آثار انحطاط در پدیده زورخانه است در اینجا باید یادآور شود که تطور این انحطاط تا به سر حد نهایی برسد اشکال گوناگونی داشته است. چنان که زورخانه یکبار در دوره صفویه به روزگار شاه عباس کبیر تا لبه این ورطه رسید ولی با اعمال قدرت آن پادشاه مقتدر و همکاری پیشه وران و اصناف یعنی صاحبان اصلی زورخانه به منظور حفظ زمینه اقتصاد اجتماعی خود، از سقوط نجات یافت. در حقیقت از عوامل غیر تولید کننده مثل اوباش، لوطیها، بزن بهادرها و باجگیران تصفیه شد و جانی تازه گرفت. ناگفته نماند که این درگیری جنگی بود میان حکام شرع از یک طرف و صوفیان و دراویش از طرف دیگر که به پیروزی متشرعین و از اسب پیاده شدن صوفیان منجر گردید.
در حقیقت نتیجه این برخورد آن شد که فتیان و صوفیان از میدان بدر شدند و موقعیت خود را از لحاظ تسلط بر عقاید مردم از دست دادند و متشرعین از زمان شاه عباس کبیر جانشین شان شدند. از این پس زورخانهها احتمالا از زاویههای لنگرگاهها در آمده و هم آنها که بیرون از لنگرگاهها بودند، مستقل از حاکمیت در اویش و صوفیان در چهارچوب منافع پیشه وران و جوامع شهری به فعالیت خود ادامه دادند و سهم حاکمیت متشرعین را هم ضمن حفظ اصول تصوف ظاهرا به گردن گرفتند. آثار این انحطاط یکبار هم در پایان صفویه ظاهر شد. چنان که از قول شاردن آمد «بزرگان و حکام، محلهایی در خانههای خود برای کشتی گرفتن پهلوانان دایر کردند». معلوم است که در آن زمان هم بزرگان و محتشمان این اقدام را به منظور حفظ موقعیت و گاه هم برای اعمال زور به مردم کرده بودند و به نظر نمیرسد که این اقدام مثل پایان دوره قاجاریه با وجود نبودن زمینه تاریخی به دایر کردن زورخانه در خانههای اشراف و خانها با از اعتبار افتادن گروههای تولیدی پیشه وران، در برابر صولت طلوع آثار جوامع صنعتی جدید، پایههای عقیدتی و فکری و آرمانی زورخانه نیز رو به تزلزل نهاد. رفتهرفته مبانی عینی و سپس ذهنی آن سستی گرفت. پیروی اعمال از اصول دیرین منحرف و اهمیت معمول خود را از دست داد. دیگر نه زورخانه از نظر اقتصادی و عینی و نه از الحاظ مسلکی و ذهنی آن سازمان اجتماعی پیشه وران بود و نه دیگر محل آن جای اجتماع پهلوانان صاحب مسلک و ورزشکاران اهل فتوت به طور کلی آمال فردی جانشین آن آرمانهای اجتماعی صنفی شد.
از اواسط دوره ناصرالدین شاه که آثار انحطاط ظاهر میشود، دیگر آخرین کهنه سواران، این راهبران فکری و عقدیتی گروههای اصیل اجتماعی زورخانه رو از میان میروند و کار زورخانه به دست پهلوان باشیها و لوطیها میافتد و نقش کهنه سوار تا حد ضرب گیر زورخانه ولو با نام تعارف آمیز مرشد تنزل میکند. رقابتها و دشمنیها همراه باز شدن پای اشراف به زورخانهها و دایر شدن زورخانههایی سرخانهای، در خانههای رجال و وابستگی پهلوانان به ایشان شدت میگیرد. هدف اصلی از روی آوری به ورزش زورخانه فراموش، و فقط پهلوان شدن و تن پروردن نصب العین قرار میگیرد.
مقام پهلوانی پایتخت منشاء فساد و دسیسه چینی و بدکرداری و موجب بروز جنایات میگردد. بارزترنی مظهر یک چنین زمینه اجتماعی، اعمال پهلوان اکبر خراسانی است که نه نشان و نسب از خانواده پیشه وران داشت و نه در عمر خود از کار و تولید، نان خورده بود و هیچ اصلی جز نامجویی، کامجویی و به خود پردازی نمیشناخت. پهلوان اکبر خراسانی برای رسیدن به بالاترین مرتبه پهلوانی که غایت آمالش بود، هر مانعی را در پیش راه خود خرد میکرد. در کشتی با یزدی آن اولین بار نبود که یکی از شناختهترین شگردهای خود را برای از میدان به در کردن حریف که زخمی و یا خرد کردن او بود به کار میبست، بلکه پیش از آن و بعد از آن هم چنان کرده و باز هم میکرد. پیش از آن که به تهران بیاید کشتیهای زیادی در مشهد گرفته و کت و کول خیلیها را خصمانه شکسته و کمر یکی را هم طوری خرد کرده بود که چند روز نماند و مرد. هنگام پهلوان پایتخت بودن هم به نیرنگ و ساقط کردن حریفان میدان را برای خود نگه میداشت. مثلاً پهلوان گلزار کرمانشاهی را با زدن کتک سخت به دست فراشان شاهی، دیوانه و همچنین پهلوان حسین کله پز را با خوراندن دارو مبتلا به جنون کرد و پهلوان جعفر کفش دوز معروف به شعبان سیاه را به دست عوامل خود در راه امام زاده داوود از کوه به ته دره پرت کرد و کشت و پهلوان کاظم دباغ کاشی را هم ضمن کشتی چنان صدمه زد که چند روز بعد مرد. بروز این گونه رفتارها که مشابه آن نیز در عهد شاه سلطان حسین صوفی ملاحظه شد، ضمناً از علل انحطاط اجتماعی اواخر ناصرالدین شاه سرچشمه میگرفت.
در این دوره ورزش و زورخانه چنان وانمود شده بود که گویی در مملکت کاری نمانده جز آنکه همه به دنبال کشتی بروند و موضوع و مسألهای نیست جز این که درباره پهلوانان لوطیها سخن بگویند. در این زمان زورخانه و ورزش کشتی که از دیرباز به طبقه پایین اختصاص داشت به طبقه بالا هم راه یافت. ناصرالدین شاه و رجال که خود عامل کلیت دادن ورزش و کشتی در امور مملکت بودند خودشان نیز در آن کشیده شدند. هر کدام یک زورخانه سرخانه برای خود ساخت و یک پهلوان سرخانه هم بر آن گماشت. ناصرالدین شاه در زورخانه سرخانه اش با پهلوان ابو القاسم قمی، سیف الملک با پهلوان مهدی خان، ملک التجار خراسانی با پهلوان نایب علی خان، شاهزاده عماد الدوله با پهلوان حسین گلزار و غلامعلی خان عزیز السلطان با پهلوان یدالله کچل ورزش میکرد. از دیگر رجال صاحب زورخانه سرخانه از آصف الدوله، نصیر الدوله، حاج میرزا یحیی دولت آبادی، علی خان والی و میرزا هدایت الله وزیر دفتر چون انحطاط به پایینترین مرحله خود میرسد، زورخانه به جای پروراندن پهلوان جوانمرد و اهل فتوت، غول بدکار و جیره خوار بیرون میدهد. هرکس به هر کج روی و نیرنگی خود را به دستگاهی میبست و پهلوان سرخانه خانی و دولهای میشد و به آلت دست بیداد آنها به مردم بدل میگردید و خود نیز در ستمگری بر اربابش تأسی میجست.
بهترین نمایشگر چنین اوضاعی در آخرین مرحله انحطاط نظام فئودالی و از اعتبار افتادن و از میان رفتن جوامع صنعتی پیشه وران در طلیعه جوامع نوین شهری کتاب قلتشن دیوان سید محمد علی جمالزاده است که در آن رفتار گروههای زورخانه رو و پهلوان سر خانهها را با مردم به خوبی تصویر کرده است. مردم ساده که علت اصلی وابستگی زورخانه و پهلوانان را به اشراف درک نمیکردند و از آزادگی افتادن پهلوانان و خاموشی زورخانه این کانون ترویج جوانمردی رنج میبردند گناه این اسارت را به پهلوان اکبر خراسانی که خود در زد و بندهای رجال و دسیسه چینی استاد بود نسبت میدادند و میگفتند: «هیچ کاری زشتتر از این نبود که پهلوان اکبر ورزش را به دست بچه خانها داد.» مفهوم این سخن آن بود که زورخانه جای مردم جوانمرد بوده که میبایست در آنجا به آیین انسان دوستی آموخته و به نیرومندی و چالاکی آراسته میشدندو از هم نوعان خود در برابر طبقه بالا دفاع میکردند و حالا که ستمگر و ستمکش به یک کسوت و در یک خانه هم ادا و اصول شده اند دوست از دشمن باز شناخته نمیشود و در نتیجه مظلوم درخانه خودش به دست ظالم خورده میشود بی آن که بتواند به وسیله نخبگان خود، به دفاع برخیزد. عیاران و شاطران اهل فتوت و پهلوانان جوانمرد که همه از میان مردم و از ورزش زورخانه یی سر بر میافراشتند هزار سال بلکه خیلی هم پیشتر بود که جز این راه نپیموده بودند. زورخانه همچنان که گذشت متعلق بود به کلوها، و پیشه وران این تولید کنندگان ارجمند شهری که مستقیما در معرض تجاوز و ستم اشراف فئودال و حکام ستمگر قرار داشتند.
زورخانه برای ایشان در برابر آنان حزبی بود که در آن به اصول آیین مکتب فتوت عارفانه هم مسلک میشدند. گروههای شغلی این زحمتکشان شهری را که در زورخانه متشکل میشدند، میتوان از لقبهای آنان شناخت مثل: پهلوان محمد مازار (حناساب)، پهلوان ابراهیم حلاج، پهلوان اکبر دباغ، پهلوان اصغر نجار، پهلوان اسماعیل نداف (پنبه زن)، پهلوان اکبر دلاک (سلمانی)، پهلوان اسدالله آسیابان، پهلوان ابو القاسم بوجار، پهلوان اسماعیل گاودار، پهلوان جعفر کفش دوز، پهلوان تقی کنده کار، پهلوان حسن کلاهدوز، پهلوان حسین کله پز، پهلوان حاجی خراط، پهلوان حسین ماست بند، پهلوان حسین پکو (پتک گر آهنگر)، پهلوان حسینعلی مسگر، پهلوان حسین جوپا (میراب)، پهلوان رضا عطار، پهلوان کلب رضا کوره پز، پهلوان رضا رنگرز، پهلوان حسین نعل گر، پهلوان علی شیرکش (شیر گوسفند گیر)، پهلوان غلامرضا گچ کار، پهلوان محمود سره ساز (سرچپق ساز)، پهلوانهاشم عرق گیر، پهلوان کریم قابلمه پز، پهلوان کریم قناد، پهلوان محمد کریم سمسار، پهلوان غلام شتردار ، پهلوان فریدون قفل ساز.
بنیاد اجتماعی زورخانه تا پایان قرن گذشته هجری به طور کلاسیک بر این گروههای شغلی (اعقاب کلوهای پیش از دوره صفویه) یا تولید کنندگان شهری متکی به اقتصاد روستایی عصر فئودالیسم قرار داشت. از وقتی زورخانه به طور بنیادی رو به انحطاط میگذارد که آثار نیروهای مولده جدید کارگر، سرمایه دار ، ماشین – بروز میکند. در وهله اول تا پایان قرن گذشته با نفوذ سیاسی و از آغاز قرن کنونی با صورت واقعی خود آشکار میگردد.
افتادن ورزش زورخانه به دست دولهها، خانها و اشراف و به خدمت گرفتن پهلوانان به صورت قاپوچی باشی، فراش باشی برای مقابله با این نیروی جدید بوده است ادامه حیات زورخانه در چند دهه قرن اخیر ولو هنوز هم،چیزی جز یک واکنش شرطی مکانیزم اجتماعی از گذشتههای دور نمیتواند باشد. در آستانه انقراض دوره قدیم و پیدایش طلیعه دوره جدید کم کم زمام زورخانه از دست پیشه وران تولید کننده خارج و در دست کاسبکاران با آن خصوصیات و صفات شغلی میافتد بدین ترتیب از نظر بنیاد اجتماعی قلب ماهیت داده و آن مغز فتوت در معنی و آن هدف پهلوانی در شکل از جان فرتوتش به در میرود. در این مرحله، سمبلهای کسبه – آن گروههای بی پا و غیر اصیل اجتماعی که به جای تولید در این مرحله، سمبلهای کسبه – آن گروههای بی پا و غیر اصیل اجتماعی که به جای تولید کنندگان شهری (بیشه وران)، رشته امور زورخانه را در دست گرفتند برای نمونه اینان: پهلوان آقا سید محمد علی مسجد حوضی بلور فروش، پهلوان حاج محمد صادق بلور فروش، پهلوان اکبر خان پامناری از نوکران عزیز السلطان، پهلوان آقا سید حسن رزاز (برنج فروش)، پهلوان اکبر جگرکی، پهلوان اکبر رباطی ملاک، پهلوان آقا سید تقی کمالی قمی فرزند حاج سید کمال کلیددار آستانه متبرکه.
در دوره رشد جوامع شهری و انقراض آن سیستم اقتصاد فئودالی و پیشرفت علم و صنعت که پیشه وران و کسبه روی به استهلاک در طبقات نوین نهاده اند، زورخانه به دست افرادی منتقل شد که نه فقط از صاحبان گروههای شغلی سابق نیستند بلکه اصولا هیچ گونه نقشی در تولید اجتماعی ندارند. مخمسی مربوط به سالهای بعد از انقلاب مشروطه از یوسف محاسب الملک با لهجه بابا شملها، همزمان با پایان نوشتن کار این کتاب، از دوست دانشمندم آقای سید عبدالله انوار به دستم رسید که نقل آن در اینجا برای حسن ختام تاریخ زورخانه بسیار مناسب است. گوینده این شعر، از زبان یکی از لوطیهای طرفدار جوانمردی و ارزشهای اجتماعی دوره پهلوانی، خطاب به یک لوطی دیگر به نام «مشتی اسمال با تأسف در آرزوی گذشته از خصوصیات همدورههای خود دهان به انتقاد گشوده و از سقوط ضوابط و اصول آیینهای زورخانه و از دست رفتن اصالت آن چنین شکوه میکند: مشتی اسمال، به علی کار و بارا زار شده
پاتوق ما، تو بمیری، بچه بازار شده هر کسی واسه خود، یکه میوندار شده
علی زهتاب در این ملک پاتوق دار شده وکیل مجلس ما جفت آقا سردار شده
Block Title
ساختمان زورخانه
بیشترشکل و نمای داخلی و خارجی ساختمان زورخانه (به خصوص در قدیم) به تکیهها و تکیهها به خانقاهها و خانقاهها به آتشکدههای دوره باستان ایران میماند. این شباهت از نظر مسلکی مربوط به تصوف و در مرحله بالاتر پیروان مکتب فتوت (جوانمردان) عیار میتواند باشد که زاییده فکر ایرانی بوده و از خصایص فرهنگ باستانی مردم ایران سرچشمه میگیرد. بعد از ظهور اسلام، خانهها، لنگرگاهها، خانقاهها با تکیهها مرکز اقطاب اهل تصوف و مرجع پهلوانان و عیاران پیرو اهل فتوت بوده و شکل ساختمان زوخانهها از این جهات است که به آن مکانها شباهت دارد. نمای بیرونی زورخانه چهار گوشه است با گنبد و یا گنبد گلدسته مانند که هوا و روشنایی آفتاب را از دریچهها و شیشهها به درون زورخانه میکشاند. در داخل زورخانه، وسط محوطه آن، گود دایرهوار هشت گوشه یی با ژرفتی هشتاد سانت و در ازای از هر سو به سوی دیگر حدود هفت متر جا دارد. دور گود از هر سو تا نشستنگاه پیرامون یک و نیم تا دو متر میباشد و از کف گود تا بالای گلدسته نزدیک ده متر میرسد. دور محوطه زورخانه به تناسب گاه شش گوشه و گاه چهار گوشه است. دور زورخانههای قدیم (یعنی تا پنجاه سال پیش) مثل تکیهها غرفههایی برای نشستن تماشا کنندگان و مهمانان و گذاشتن ابزار و وسایل ورزشی و کندن لباس داشت که در عکس (شماره 4 و 5) دیده میشود، و اکنون زورخانه دیگر بدون آن غرفههاست و برای گذاشتن لباس و اسباب ورزشی جاسازی شده و تماشاکنندگان هم دورادور روی صندلی و یا نیمکت مینشینند. در ورودی که نسبت به در اصلی با دالانی فاصله دارد کوتاه است، تا وارد شوندگان به احترام و نشانه تواضع سر فرود آورند. سردم مرشد اگر سکو باشد و یا ساخته از چوب نزدیک در ورودی است. ضمنا میتوان گفت صحن داخلی زورخانه با گود و اطراف آن، روی هم رفته به جایی مثل تکیه دولت و هم به آمفی تاتر و هم به سربینه حمامهای سابق شباهت دارد.
کمترنقاشی های سرکیس واسپور
نقش پهلوانی و نهضت عیاری
کاظم کاظمینی
شرحی درباره تجدید سازمان زورخانه در هفتصدسال پیش توسط پوریای ولی و بعدازآن ، نقش زورخانه در احیای نهضت ملی ایران بر علیه بیگانگان ، شرحی بر ساختمان زورخانه و نقش هر یک از عناصر معماری آن ، ادبیات و اصطلاحات رایج در زورخانه ، مراتب و القاب ورزشکاران ، لباس ، شرحی بر وسایل و نحوه تمرینها: سنگ گرفتن ، انواع شناها ، انواع میل گرفتنها ، چرخیدن ، کباده زدن ، آداب و رسوم زورخانه در موارد مختلف.
Block Title
شنا رفتن
بیشتردستها روی تخته شنا با فاصله از یکدیگر و پاها هم تا حد ممکن گشاده از هم چهارستون بدن روی زمین میشوند و بدن را بالا و به عقب و پایین رو به جلو به حرکت در میآورند. نام این شنا شنای کرسی است. همه با هم، تنه خود را از عقب به جلو میکشند و سینه را روی تخته شنا جلو و پایین میآورند. در این حالت بدن به جلو سرازیر است و بازوها زاویه میزند. دوباره بدن خود را بالا میآورند و به عقب میکشند و به حالت اول بر میگردند و همه با هم روی تخته شنا فرود میآیند و بلند میشوند.
کمترBlock Title
سنگ گرفتن
بیشترپهلوان سنگها را از جادستیها گرفته بالای سر بلند میکند و شروع به حرکت مینماید. ابتدا روی پهلوی چپ میغلطد و دست راست خود را بالا میبرد و سنگ را به هوا بلند میکند و سپس دست راست را با سنگ پایین میآورد و روی پهلوی راست میغلطد و دست چپ را با سنگ بالا به هوا میبرد. ترتیب شمارش سنگ چنان است که اگر از یک تا پنجاه رسید شمارنده باید شماره سنگ گرفتن را به طور معکوس از پنجاه تا یک برگرداند و این ترتیب شمارش نباید از 117 تجاور کند.
کمترBlock Title
شنای کرسی با ضرب و شنای دوشلاقه و شنای پیچ
بیشترشنای خود را ملایم تر میکنند و حرکت را به همان طمأنینه شنای کرسی ادامه میدهند و ورزشکاران با هر نیم مصراع از شعر روی تخته شنا پایین میروند و بالا میآیند. سپس حرکات سرعت میگیرند و ورزشکاران شنای دوشلاقه میروند. پس از شنای دو شلاقه شنای پیچ میروند. سینهها روی تخته شنا پایین میآید و در فاصله خیلی کمی بالای آن قرار میگیرد و با زاویه میزنند. ورزشکاران هماهنگ به شماره یک روی شانه چپ فرود میآیند و سمت چپ سینه تا حد تماس به تخته شنا نزدیک میشود و زاویه دست چپ به 10 درجه میرسد و شانه و سمت راست سینه بالا میرود و زاویه دست راست تا 60 درجه باز میشود و سر وسط آن قرار میگیرد و تمام بدن با پاهای جفت به هم به سمت چپ روی پهلو میگردد و به شماره دو همین حرکت با وضعی که گفته شد با به طرف گشتن بدن انجام میگیرد.
کمترBlock Title
میل گرفتن (گورگه)
بیشترورزشکاران شروع به میل گرفتن میکنند. میلها درو کتفها به چرخش در میآیند. وفتی دست چپ میلی را یک دور در یک طرف بدن در مدار شانه و پشت و پهلو و سینه میچرخاند دست دیگر میل خود را راست رو به بالا نگه میدارد. یک ربع ساعت گورگه و میل گرفتن چکشی ادامه مییابد مرشد در لحظه سریع ترین دوارِ میلها، به زنگ میزند و طلب صلوات میکند و ختم میل گرفتن را اعلام میدارد و میلها از سرشانهها فرود میآیند.
کمترBlock Title
میل بازی
بیشتریک جفت میل بازی که از میلهای گورگه کوچکتراند و دسته آنها اندکی بلندتر است را به دست میگیرند و وسط گود میایستند و با لنگر آنها را بالا و پایین حرکت میدهند.آهنگ طبل ابتدا با ضربههای کوتاه و مقطع است و گردش و چرخش میلها را در دست پهلوان همراهی میکند. کم کم میلها بالا و بالاتر پرتاب میشوند و میل از سقف گذشته تا میان فضای بادگیر میرود و فرو میآید. پهلوان در میان زمین و هوا آن را میگیرد و بی درنگ میل دست چپ را به هوا میاندازد. هرگاه یک میل فرومی آید میل دیگر به هوا پرتاب میشود. پرتاب میلها کوتاه تر و مشکل تر میگردد. هنگام چرخش دسته از ته میل بازشناخته نمی شود. سپس پرتاب میل با چرخش از زیر کتف شروع میشود و در مدار معینی چرخ زنان در هوا میگردد. پس از آن هردو میل را با دواری سریع به هوا میاندازند و میلها در دو نقطه به ردیف در موازات هم میچرخند و دایره میزنند و پایین میآیند و دستهای پهلوان هردو را در نقطه پرتاب میگیرد و بلافاصله باز همان حرکات را تکرار میکند. پس از آن بازی دیگری شروع میشود. دسته هر میل را در حالی که بدنه آنها رو به پایین است تا سرشانه به طور عمود به بالا میاندازد و با کف دست محکم به ته میل میزند. میل مثل فلکه پروانه مقابل دست او میچرخد و وقتی چرخش میل تمام میشود دسته آن را میقاپد و میل دست دیگر را به همان روش به بازی میگیرد و با زنگ مرشد پایان مییابد.
کمترBlock Title
چرخیدن
بیشترورزشکاران دور گود دست به سینه ایستادهاند و مشتمالچی (خادم) بر شانه هرکدام لنگی میاندازد. آنها لنگ را دور تنه خود میپیچند. ورزشکاری که میخواهد بچرخد رخصت میطلبد و چهار قدم به راست و چهار قدم به چپ سرپنجه پا از این طرف گود به آنطرف قدم بر میدارد. دستها را به موازات شانه در دو طرف بدن کشیده نگهداشته و پای چپ را پایه چرخ بدن و پای راست را وسیله تحرک ساخته هر بار به زمین میزند و بدن خود را به روی پای چپ به دوار در میآورد و دور خود میچرخد. گاهی پیش و یا بعد از چرخ شیرین کاریهایی مثل پشتک و وارو زدن چاشنی میشود.چرخ به منظور چالاک شدن در حرکت و یه آسانی دور خود گشتن در مواقع جنگ و ستیزه تمرین میشده است.
کمترBlock Title
پای زدن
بیشترآخرین دور چرخ شروع پای زدن است. مرشد با طمأنینه ضرب میگیرد و ورزشکاران در جای خود پای میزنند. پای اول پای ملایم است و با حرکت دست میاندار سرعت میگیرد و سپس به پای چکشی تبدیل میشود. این کار در واقع دویدن در یک جای ثابت است است. پای زدن نوعی سماع صوفیانه نیز هست و حرکتی از تمرینات شاطران میباشد که خود را برای دویدن چالاک میساختند. شلنگ انداختن از مراحل آخر پای زدن است. پای زدن یکی از حرکات دقیق و فنی ورزش باستانی است و مبتدیان احتیاج شدیدتری به تقلید از میاندار دارند. پس از اتمام پای دوم میاندار وسط گود میآید و دستهایش را حرکت میدهد و پهلوانان دور گود ایستاده اند و میاندار نرمش میکند. پهلوان اکبر خراسانی فن پای زدن را به حد کمال خود رسانیده و هنوز از روش او در پای زدن تقلید و استفاده میکنند.
کمترBlock Title
کباده
بیشترزنگ پایان آخرین مرحله پای زدن نواخته میشود و ورزشکاران دور گود میایستند و مشتمالچی دو کباده سنگین و نیم سنگین کنار گود میگذارد. کباده همان الگوی کمانهای جنگی قدیم است با این اختلاف که آنها را از قطعات استخوان میساختند و روی آنها را پی پیچ میکردند و زهی از روده یا چرم مخصوص دو سر کمان را به هم میکشید و انحنا میداد اما کباده کمانی آهنین و جسیم دارد و به جای زه، زنجیری درشت و آزاد، که حلقههای آهنین در آن تعبیه شده است، از دو سر کمان آویخته دارد. یکی از تازهکاران کباده کوچکتر را بر میدارد و با دست راست تنه و با دست چپ زنجیر را میگیرد و بالای سر میبرد و با ضرب مرشد شروع به تکان دادن آن بالای سر میکند. هنگامی که یک دست به حال افقی قرار میگیرد دست دیگر مقابل سر زاویه میزند و به همین ترتیب هر بار متوالیاً زنجیر کمان کباده از چپ به راست و از راست به چپ نوسان میکند. مرشد در حین کباده زدن ضرب میگیرد و اشعار حماسی میخواند ولی در کباده پیشکسوتها به ترتیب از یک به بالا میشمارد. نوع دیگر کباده زدن، چرخ با کباده است. در حال چرخ زنجیر کباده را به گردن خود میاندازند و آن را رها میکنند و دور خود میگردند و زنجیر آن از دور گردن بروی شانه میلغزد و کمان آن دور بدن در لنگر است. زنجیر از روی سینه به پشت و پایین سر میخورد و دور کمر مرکز دوار خود دور بر میدارد و روی رانها و ماهیچهها فرود میآید. پهلوان با رسیدن کباده به مچ پا از وسط آن بیرون میپرد و کباده روی زمین میماند. این کار را تا چند بار تکرار میکنند. تنها پهلوانان عالیمقام میتوانند در هنگام کباده زدن دور خود بچرخند.
کمتر