مادها




اواخر هزاره دوم قبل از میلاد گروه‌هایی از شاخه شرقی هندواروپاییان که خود را آریایی می‌نامیدند (به معنای «نجیب زاده»، به یونانی آریستوس، دارای بهترین اصل و نسب و مقام»، ریشه واژه آریستوکراسی در مناطق بین حوضه آبریز جیحون ـ سیحون، در کوه‌های هندوکش، دریاچه‌هامون و رشته کوه البرز ساکن شدند. قبایل آریابی عبارت بودند از مادها(نیاکان بسیاری از ایرانیان به ویژه کردها)، پارسیان، هیرکانیان، پارت‌ها، خوراسمی‌ها(خوارزمیان) سکاها، سغدی‌ها، بلخی‌ها، درانگی‌ها، (درانگای‌ها، سیستانی‌ها)، هراتی‌ها، آراخوسی‌ها، قندهاری‌ها، و ساتاگیدی‌ها(ثت گوش‌ها). هرچند فاصله جغرافیایی باعث تمایز دینی و زبانی شده بود، همگی از خویشاوندی خود خبر داشتند و عاقبت نام خود را به سرزمین تازه یعنی ایران (از آریانام، حالت ملکی صفت جمع آریا)، «سرزمین (۱۹۲) آریاییان»، ارزانی داشتند و در همان حال اسامی خاص خود را در مناطقی که ساکن بودند حفظ کردند. به این ترتیب غرب ایران ماد شد و جنوب ایران /پارسه پارس. پارس به شدت تحت تأثیر ایلامیان قرار داشت. در نتیجه پارسیان بخش عمده‌ای از فرهنگ ایلامی را به ویژه در امور اداری و هنری برگرفتند.
از اواسط سده هشتم قبل از میلاد، زمانی که حملات آشور به منطقه زاگرس شدت گرفت، قبایل ایرانی تازه اسکان یافته شروع به تشکیل دولت‌های محلی کردند، هر یک به سرکردگی جنگجویان نجیب زاده با محوریت یک رئیس. مادها سرکرده‌ای قابل اعتماد و آزموده به نام دیا اکو را به پادشاهی خود برگزیدند و در پایتخت خود /اکباتان همدان دولتی به وجود آوردند که پارسیان و بیشتر ایران امروزی را در بر می‌گرفت. به همین ترتیب پارسیان نیز گرد بیرق هخامنش گرد آمدند و او سلسله هخامنشی را بنیاد نهاد. پسر و جانشین او چیش‌پش ظاهراً قلمرو خود را میان دو پسرش تقسیم کرد، انشان را به کوروش اول داد و بخش شرقی را به آریارمنه. تا سال ۶۴۰ قبل از میلاد آشور ایلام را از میدان به در کرده و بسیاری از فرمانروایان کم اهمیت همجوار از جمله کوروش اول را مجبور به دادن باج و خراج کرده بود. کوتاه زمانی بعد مادها برتری نظامی یافتند و تحت فرمان فرمانروای خود هووخشتره ارتشی منظم به وجود آوردند، با بابل متحد شدند و توانستند قدرت مهلک آشور را از میان بردارند. به این ترتیب ماد به عنوان یکی از شش قدرت اصلی سده ششم قبل از میلاد در کنار بابل، مصر، لیدی، باکتریا(باخترا (۱۹۳)و سکا سر برآورد. هووخشتره لقب «شاه شاهان» را برای خود برگزید؛ از حمله سکاهای قفقاز و آسیای مرکزی به ایران، که خویشان شمالی او بودند، جان سالم به در برده و سرانجام با لیدی، امپراتوری نوظهور آناتولی، وارد جنگ شد. پسرش ایشتوویگو (آستیاگ) مقدمات ازدواج تنها فرزندش شاهدخت ماندانا را با کمبوجیه اول «شاه پارسیان»، پسر کوروش اول، فراهم کرد. حاصل این ازدواج کوروش دوم، یا همان کوروش کبیر، بود که وارث تاج و تخت ماد و پارس شد. در سال ۵۵۰ قبل از میلاد کوروش علیه پدربزرگ مستبد خود شورید و او را از قدرت ساقط کرد. از سندی مربوط به آن زمان، معروف به سالنامه نبونید، و گفته‌های هرودوت چنان فهم می‌شود که اشراف ماد ناراضی از ایشتوویگو، به رهبری فرماندهی به نام ‌هارپاگ، به کوروش پیوستند و او را به عنوان وارث مشروع تاج و تخت پذیرفتند. به این ترتیب شاهنشاهی هخامنشی ـ یا اولین امپراتوری ایران ـ به وجود آمد که در آن مادها در حکومت با پارسیان مشارکت داشتند، به همین دلیل بود که یونانیان اغلب پارسیان را«مادها» می‌نامیدند و اصطلاح «مادی شده» را ساختند که اشاره به «جامعه پیشاپارسی» یا «سرسپرده پارسی» داشت.



 این را می دانیم که مادها نخستین جمعیت زرتشتی در ایران غربی محسوب می‌شدند و نفوذ فرهنگی و جمعیتی چشم‌گیری در قرن نهم تا ششم پ.م داشته‌اند، و پس از آن هم یکی از ارکان اقتدار دولت هخامنشی محسوب می‌شدند. ساختار جمعیتی این مردم گویا با جمعیت‌های قدیمی‌تر مقیم ایران غربی آمیختگی‌هایی داشته باشد و در اسناد میانرودانی اغلب نامشان در پیوند با اقوام دیگر نمایان می‌شود. چنین آمیختگی‌ای وضعیت طبیعی و دیرینه اقوام ایرانی بوده و در هزاره دوم و سوم پ.م نام‌هایی که در میانرودان برای اشاره به بیگانگان کوه نشین یعنی مردم مستقر در زاگرس به کار گرفته می‌شده عبارت بوده است: کارتا، کرد، کورتی، گوتی، کالام، ماد، اومان ماندا، شادی، شوبارتو. در میان این نام‌ها چنین می نماید که مادها با اومان ماندا هم‌سانی‌ای داشته باشند. نام اومان‌ماندا در اسناد تاریخی ۵۱ بار ذکر شده است و این دامنه زمانی گسترده‌ای را در بر می‌گیرد که هزار و دویست سال تداوم دارد. نخستین اشاره به این اسم را در کتیبه ایشبیایرا (۲۰۱۷-۱۹۸۵ پ.م) بنیان‌گذار دودمان پادشاهی ایسین و کتیبه بابلی کهنی می‌بینیم که از سربازان ماندا از شهر دیر در نزدیکی کرمانشاه امروز یاد می‌کند. جدیدترین‌اش را هم در کتیبه کوروش بزرگ داریم که از اومان ماندا همچون رسته‌ای جنگاور یاد می‌کند که انگار خاستگاهشان در میانه انشان و قلمرو گوتی قرار داشته است.
 هم‌سانی جالب توجه دیگری که درباره مادها پیشنهاد شده، به ارتباط ایشان با کردها مربوط می‌شود. کلمه سومری «کور» که بعدتر به خط میخی به صورت «ک. ر. د» نوشته می‌شده، شاید با نام قوم کرد ارتباطی داشته باشد. البته این کلمه به قومیت خاصی اشاره نمی‌کرده و برچسبی بوده برای کل جمعیت‌های بیگانه کوهنشین که در منطقه زاگرس و شمال سومر می‌زیسته‌اند. در زبان اکدی هم «قوآرتو» (به معنای جنگاوران کوهنشین) همین معنی را می‌رسانده است و به جمعیت‌های رمه دار و کوچگرد کوه‌نشین زاگرس اشاره می‌کرده، بی آن که قومیت و نژاد خاصی را در آن میان متمایز سازد. جالب آن که کلمه گوتی هم در همین زمان کاربرد مشابهی داشته اما به جمعیتی جنوبی‌تر که دقیق در شمال ایلام (لرستان امروز) قرار داشته‌اند اشاره می‌کرده است. درباره پیوند این عبارت‌ها با نام دیرآیندتر قوم کرد جای بحث و چون و چرا هست، اما دست کم از نظر جمعیتی تردیدی نیست که مادها با گوتی‌های پیش از خود و کردهای پس از خود درهم آمیخته و خویشاوند بوده‌اند.

در کنار تمدن ایلام، از قرن نهم پیش از میلاد، گروه‌های دیگری از ایرانیان که از مناطق شرقی به نقاط مرکزی و غربی کشور آمده بودند، به چشم می‌خوردند: مادها(۳) در منطقه زاگرس و پارس‌ها در منطقه مرکزی فلات ایران. مادها در آغاز از لحاظ تشکیلات نظامی قدرتمندتر بودند و هر چند دولتی فدراتیو داشتند اما توانسته بودند پارس‌ها را زیر سلطه خود نگه دارند. مادها نیز در طول قرن هفتم پیش از میلاد دائماً زیر فشار دستگاه نظامی قدرتمند آشوریان بودند. از این گذشته هوخشتره (۶۲۵ تا۵۸۵) Cyaxare پادشاه ماد ناچار بود با هجوم قبایل جنگجوی سیت (Sythe) نیز که از شمال به سوی زاگرس سرازیر شده بودند مقابله کند. در نتیجه واکنش مادها به افزایش تمرکز و افزایش قدرت نظامی بود تا حدی که در سال ۶۱۲ پیش از میلاد پس از اتحادی که با بابل انجام دادند توانستند آشوریان را شکست داده و نینوا پایتخت آن‌ها را فتح کنند. اما محدودیت حجم دولت ماد و نبود یک استراتژی دولتی مشخص سبب شد که این دولت فاقد قدرت نظامی پایدار و نیرومندی باشد و در نتیجه در آغاز قرن ششم پیش از میلاد اشتوویگویا آستیاگ (Astiag) پسر هوخشتره (۵۸۵ تا ۵۵۰) چاره‌ای جز آن ندید که قدرت سیاسی رو به رشد کورش هخامنشی را بپذیرد و خود به صورت حاکمیتی وابسته به دولت قدرتمند هخامنشیان در آید.

اما آنچه از تاریخ‌های ایران، روم، نوشته‌های سنگ و تاریخ‌های دیگر مردم همسایه برمی‌آید، دوران تاریخی ایران از مردم «ماد» که ‌یونانیان آن را مدی و به زبان دری «مای» و «ماه» گویند برنمی‌گذرد، و پیداست که زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است که با زبان دوره‌ پس از خود که زبان پادشاهان هخامنشی باشد، تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ایرانیان و مهم‌ترین شهرنشینان آریایی آن زمان بوده‌اند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی می‌داشت هرآینه «کورش» و «داریوش» و غیره در کتیبه‌های خود که به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی‌ است زبان مادی را هم می‌افزودند تا بخشی بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشته‌ها ناکام نگذارند، از این رو مسلم است که زبان مادی، خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیک بدان و لهجه‌ای از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشِثَرْیت»، «فْروَرَتْیش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستیاک ـ اژی‌ دهاک»، «اَرتی سس ـ اَرته‌یس ـ اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز می‌شود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نیز نزدیکی این دو زبان معلوم می‌گردد.

نام مغ از دیرباز در نوشته‌های تاریخ‌نگاران کلاسیک و اسلامی با دین ایرانی پیوند داشته است. اما درباره‌ هویت این مردمان غریب که در تاریخ منشأ ابهام‌آمیزی دارند همواره با قید احتیاط سخن رفته است. هرودوت، مغان را طایفه‌ای مادی ذکر می‌کند که بدنه اصلی روحانیت را تشکیل می‌دادند، آریایی‌تبار بودند، و در سرزمین ماد استقرار داشتند. متأخران یونانی نیز با آن‌که تصویر ابهام‌آمیزی را از مغ و کاربرد واژه مغ ارائه داده‌اند، اما عموماً بر آنند که مغان روحانیت قانونی ایران را در دوران هخامنشیان تشکیل می‌دادند و کوروش دین و روحانیت مغی را پس از براندازی ماد در میان پارسیان اشاعه داده است. شاید هم در باور اخیر نکته‌ای نامحتمل وجود نداشته باشد، اما نادیده انگاری روحانیت شکوهمند پارس و تأكید بر نظریه رایج انحصاری کردن امور مذهبی در ایران دوران هخامنشی به وسیله مغان در متون یونانی، ناشی از ناآگاهی راویان آن از تاریخچه دین ایرانی است و عدم شناخت ایشان از اقوام این سرزمین که مقبول به نظر نمی‌رسد. ظاهراً قدر و منزلت والای مغان در دربار کوروش و کمبوجیه حاکی از روابط حسنه‌ ایشان با پارسیان است که از دوران مادی‌ها رواج داشته است.