معماری سلوکی


فرهنگنامه ها


دانستنی ها


تارنماهای وابسته



مقاله های وابسته

اهمیت سرزمین ماد بزرگ در تحولات ایران در دوره یونانی مآبی
حمیدرضا پیغمبری


تمرکز مطالعات تاریخی درباره دوره پرتلاطم و کمتر شناخته شده حاکمیت مقدونیان در ایران عمدتا بر مناطقی چون پارس و پارت بوده و اوضاع مناطق دیگر از جمله ماد مبهم و ناشناخته مانده است. این در حالی است که سرزمین ماد همواره یکی از بخش های مهم در قلمروهای پادشاهی ایران باستان بوده است. این مقاله تلاشی است برای پاسخ به این پرسش که این منطقه چه نقشی در تحولات دوره مورد نظر ایفا کرده است. بررسی منابع تاریخی و مدارک و شواهد باستان شناختی و تحلیل استعداد بالای اقتصادی و جغرافیایی ماد نشان دهنده استمرار جایگاه اداری این سرزمین در دوره اسکندر و جانشینانش در ایران است. با این که ماد کوچک (آذربایجان) به سرعت حکومتی مستقل یافت، اما ماد بزرگ مورد توجه دولت مرکزی مقدونی قرار گرفت و همدان پایتخت ساتراپ های علیا به شمار می رفت. با این حال، در این دوره تحولات بزرگ و تاثیرگذاری، مانند قیام برای کسب استقلال به رهبری بارواکس مادی و شورش های بزرگ ساتراپ های مقدونی، در این شهر رخ داد و سرانجام با همکاری اشکانیان در اخراج سلوکیان از ایران نقشی اساسی ایفا کرد. بنابراین، به نظر می رسد که برداشت رایج از جریان استقلال ایران در این دوره نیاز به بازبینی داشته باشد.


بازتاب هلنیسم در معماری اشکانیان
رضوان اعتمادزاده

عصر طولانی حکومت اشکانیان یکی از دوران های ناشناخته تاریخ ایران محسوب می شود که می توان از آن به عنوان تاریخ تاریک ایران زمین نام برد. . یکی از ویژگی های اشکانیان این بوده که سعی می نمودند اصول فرهنگی، هنری، اعم از معماری و . . . را از اقوام و حکومت های دیگر اقتباس نمایند به همین دلیل از سلوکیان پیروی نمودند. انعکاس عصرتمدن و فرهنگ یونانیان و سلوکیان در آیینه سیاست و مدیریت دوران اشکانی بازتابی روشن و غیرقابل انکار دارد.

بررسی تاثیر هلنیسم بر ساختار شهر ایرانی در دوره سلوکیان و تبیین ویژگیهای شهرسازی آن
حمیدرضا بذرگر / محمد حسین رستمی / سیده فاطمه حسینی / ملیکا سلطانی

پس از زوال امپراتوری هخامنشی توسط اسکندر مقدونی، وی در جهت تداوم فرمانروایی و تحکیم حکومت خود، شهرهای نوبنیاد متعددی را بنا کرد که آنها را اسکندریه میخواندند. ساخت این شهرها، مهاجرت یونانیان و مقدونیان را به دنبال داشت که سبب امتزاج بزرگی از فرهنگهای غربی و شرقی آن روزگاران شد که در نهایت منجر به شکل گیری شهر پارسی- هلنی گردید که تاثیرات عمدهای بر ساختار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردمان آن نواحی به وجود آورد. جانشینان اسکندر، سلوکیان نیز برای اداره قلمرو پهناور خود و به پیروی از سیاست های اسکندر شهرهایی را در ایران، بین النهرین، سوریه و آسیای صغیر احداث یا تجدید بنا نمودند. این پژوهش، با هدف بررسی سیاستهای شهرسازی اسکندر مقدونی و شهرسازی شهرهای سلوکی و تاثیرات آن بر زندگی مردم و تحلیل ساختار فرمی شهرها و کاربرد آنها در جهت بازشناسی شیوه شهرسازی این دوره انجام شده است. بدین منظور از روش مطالعات کتابخانه ای و اسنادی بر مبنای منابع اصیل و اولیه شهرسازی دوره سلوکی، متون مرجع، منابع تاریخی و تحقیقات استفاده شده است. نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان میدهد که ساخت و سازمان فضایی شهرهای ایرانی در دوره سلوکیان غالبا دارای پلانهایی مربع شکل و شطرنجی با خیابانهای عمودبرهم است که عمدتا در کنار راه های ارتباطی و نقاط سوق الجیشی شکل گرفته و برخی دارای ورزشگاه، سالن تئاتر و بازار بودند که در آنها سنت های یونانی حفظ می شده است. شهرهای این دوره نسبت به دوره های قبل بهداشت بهتری داشتند و به دلیل ایجاد راه ها، بهسازی و نوسازی آنها سرعت در ارتباطات و حمل و نقل به عالی ترین درجه ی خود رسیده بود. در این دوره برای طراحی معابر و منازل، مقیاس انسانی مبنا قرار گرفت.

بررسی تغییرات معماری منطقه محلات از دوران سلوکی تا پایان دوره ساسانی
ندا خراسانی

شیوه شهرسازی و معماری از اصلیترین ارکان متعلق به یک حکومت یا دوره است که عوامل مختلفی بر شکل گیری و ساخت آن موثر است. در هر دوره از حکومتها، شاهد معماری خاص و منحصر به فردی و با ویژگیهای متعلق به همان دوره هستیم که معماری آن دوره را از دیگر دوره ها متمایز میسازد. منطقه محلات واقع در استان مرکزی، یکی از محوطه های مهمی است که از دوران سلوکی تا دوران اسلامی دارای استقرار بوده و در بعضی از این استقرارها آثار معماری نیز بر جای مانده است که با توجه به مطالعه ساخت و شیوه معماری بنا میتوان دوره های زمانی هر یک را مورد بررسی و تحلیل قرار داد. در این مقاله با توجه به مطالعات میدانی و کتابخانه ای به بررسی توصیفی- تحلیلی معماری منطقه محلات از دوران سلوکی تا پایان دوره ساسانی پرداخته شده است با توجه به مطالعات حاصل شده، منطقه محالت دارای آب و هوای مناسبی است که آن را از محوطه های دیگر متمایز میسازد و از دوره سلوکی تا پایان دوره ساسانی و همچنین دوره اسلامی دارای محوطه های بسیاری است که بعضی از این استقرارها، دارای آثار معماری است. باتوجه به آثار معماری یافت شده این محوطه، منطقه خورهه دارای اهمیت بسیاری در دوره سلوکی و اشکانی بوده و در دوره ساسانی و اسلامی نیز مورد استفاده گرفته است و اما در دوره ساسانی منطقه نیمور اهمیت بیشتری مییابد و بناهای ساسانی بیشتر در این منطقه قرار گرفته است. معماری بنای خورهه از سنگ میباشد و از آثار خشتی آن اثری بر جای نمانده است. اما در بناهای دوره ساسانی لاشه سنگ و مالت آهک در بناهای آتشکده ها و آجر و خشت در بنای قلعه، مورد استفاده قرار گرفته است.

بنیاد شهروندی در شهر فرنگ های ایران عهد سلوکیان
سید اصغر محمودآبادی / سید محین قائم مقامی

سقوط شاهنشاهي بزرگ هخامنشيان به دست اسكندرمقدوني و ياران او، پيامدهاي متفاوت، اما تعيين كننده اي را در آن سرزمين بنياد نهاد. از يك سو دوران كوتاه حکومت فاتح مقدوني (334-323 ق.م) و آرمانهاي ناتمام او براي ايجاد سرزميني مشترك بين ايرانيان و مقدونيان با اهداف هلنيستي و از سويي ديگر، نبرد هاي خونين و طولاني جانشينان او براي تسلط بر سرزمينهاي وسيع هخامنشيان، شرايطي را -بويژه در ايران باقيمانده از عهد دولت پارس- پديدار ساخت كه سرانجام چهره اي بسيار متفاوت تر از پيش به شرايط اجتماعي و فرهنگي جامعه مغلوب بخشيد. سلوكيان كه فاتحان مقدوني از فرات تا بلخ بودند، براي حاكميت بر ايران تغييرات عمده اي را در ساختار سياسي، اقتصادي فرهنگي مردمان منطقه فراهم ساختند كه درپاره اي از شرايط تفاوتهاي عمده اي با گذشته آن داشت. حضور بازرگانان و سپاهيان مزدور يوناني و مقدوني چهره تازه اي به آن جامعه بخشيد و به دنبال آن شهرهايي پديد آمدند كه به شدت با چهره گذشته شهرهاي آسيايي متفاوت گرديدند. آنگاه لزوما با تغييرات جديد، فرهنگ هاي جديد نيز پديدار شد و بزودي، آن شهرها به پايگاه هاي اقتصادي و فرهنگي سلوكيان فاتح مبدل گرديدند. آن شهرها-پوليس ها- كه در اين تحقيق به صورت اختصاصي شهر فرنگ ناميده مي شوند، با اقتدار فرهنگ هلنيسم، بزودي گسترش يافته و نه تنها سبب ساز توسعه اقتصادي منطقه گرديدند، بلكه به پايگاه هاي قدرتمندي براي حفظ نظام دولت سلوكيان مبدل شدند. مقاله پيش رو، در صدد است روند شهر نشيني را در آن شهرهاي نو ظهور و عوامل ايجاد و ماندگاري فرهنگ يوناني مآبي را در شهر فرنگ هاي ايران مورد توجه و تحقيق قرار داده، تاثير آن شهرها و تغييرات پديد آمده را در ساختار هاي جديد اجتماعي و تاريخي مطالعه نمايد.

تغییروتحول ساختار شهری شوش در دوره سلوکیان
حسن اسماعیلی


شوش كه اززمان هخامنشيان به عنوان يك يازپايتخت هاي آنان دوره اي ازرشدوشكوفايي اقتصادي و سياسي را اغاز كرده بود درزمان سلوكيان نيز همچنان اهميت خودرا حفظ كرد سلوكيان درراستاي سياست شهرسازي خويش و نيزاحياي مجدد برخي ازشهرهاي گذشته شوش را هم مورد توجه قرار داده و اين شهر را به سلوكيه اولايوس تغيير نام دادند بخاطر حضور بيشمار يونانيان درانجا سلوكيان به اين شهر استقلال داخلي داده بودند و نهادهاي فرهنگي و سياسي آن متناسب با فرهنگ يونانيان دراين شهر طراحي شده بود دراين شهر نظام شوراي شهري وجود داشت كه نمايندگان آن ازسوي مردم انتخاب مي شدند و شهر را داره مي كردند ازسوي ديگر موقعيت مناسب شوش براي كشاورزي و قرارگرفتن آن درمسير راه هاي تجاري و نزديكي به بنادر خليج فارس موجب شكوفايي اقتصادي اين شهر دردوره سلوكي و اشكاني گرديد نفوذوتاثير فرهنگ يوناني درشوش تا مدتها پابرجا ماند هدف ازاين تحقيق بررسي تغير و تحول درساختارشهري شوش دردوره سلوكيان و پيامدهاي حاصل ازآن دراين دوره مي باشد. به نظر نگارنده دراين دوره نوع جديدي ازساختارشهري با ماهيت خودگردان ازسوي سلوكيان درايران طراحي واجرا شد كه شوش هم ازجلمله اين شهرها بود اين مساله درروند توسعه شهرنشيني و ساختارآن درايران تاثيرگذاشت


جایگاه و عملکرد کلونی ها و پولیس ها در نظام اقتصادی سلوکی
میلاد جعفری گاوزن / حمیدرضا پاشازانوس / مجید منتظرظهوری


گستردگی قلمرو سلوکیان در شرق و نیاز آن به تسلط بر اتباع ایرانی، منجر به ایجاد پایگاه های حامی خود با مجبور ساختن اتباع یونانی-مقدونی به مهاجرت در درون سرزمین های شرقی شد. ساخت زنجیرگونه کلونی ها درطول مسیر های تجاری شرق و عملکرد سیاسی-اقتصادی آن ها سبب استحکام حکومت سلوکی و دوام بیشتر آن نسبت به حکومت اسکندر مقدونی شد. وجود کلونی های هلنیستی در آسیای مرکزی سبب شد تا جمعیت انبوهی از مهاجران یونانی-مقدونی به سوی این منطقه گسیل شوند که خود پنجره جدیدی به روی تجارت شرق به غرب باز کرد. مقاله حاضر، بر آن است تا با تکیه بر داده های باستان شناختی و متون تاریخی و به روش توصیفی-تحلیلی، نخست به روشن ساختن ماهیت شهرسازی سلوکیان و تفاوت کلونی ها و پولیس ها بپردازد؛ سپس علل ساخت و کاربرد کلونی ها در آسیای مرکزی و فلات ایران را شرح دهد. از آنجا که تمرکز پژوهش های گذشته بیشتر به نحوه ساخت و تجدیدبنای شهرهای سلوکی در سوریه و آسیای صغیر بوده است. پژوهش حاضر، سعی دارد تا بر این پرسش اصلی تمرکز کند که، هدف سلوکیان در ساخت کلونی ها و شهرهای مختلف چه بوده است؟ فرضیه تحقیق آن است که سلوکیان علاوه بر استفاده نظامی از این شهرها، به استفاده اقتصادی از آن ها نیز می اندیشیدند؛ چراکه جایگاه این کلونی ها که بعد ها به شهرهای بزرگ تبدیل شدند، درطول جاده های تجاری شرق بوده است که خود بر نقش اقتصادی آن ها افزوده است.


خلیج فارس در زمان سلوکیان و اشکانیان
عباس عاشوری نژاد / حیدر غلامی


سیاست شهرسازی سلوکیان در سرزمین های مفتوحه
مهرناز بهروزی

سلوکيان که پس از مرگ اسکندر در متصرفات شرقي امپراتوري وي به قدرت رسيدند، براي اداره ي اين قلمرو پهناور، نياز به عناصري داشتند که بتوانند در مواقع ضروري بر آن ها تکيه کنند. پادشاهان اين سلسله براي تحقق اين هدف، شهرهايي را در سراسر سرزمين هاي مفتوحه، از جمله ايران، بين النهرين و سوريه احداث يا تجديدبنا نمودند. احداث اين شهرها تغييرات عمده اي را در ساختار اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي مردمان آن نواحي به وجود آورد. اين شهرها متناسب با فرهنگ يوناني ساخته شدند و حضور بازرگانان و سپاهيان يوناني و مقدوني موجب شد تا تفاوت عمده اي با شهرهاي گذشته داشته باشند. هدف اين تحقيق پاسخ به اين پرسش ها است که سياست شهرسازي سلوکيان در سرزمين هاي مفتوحه تابع چه عواملي بوده است و از سوي ديگر اين سياست چه تأثيري بر زندگي مردم ساکن در سرزمين هاي مزبور داشت؟ دليل اصلي ساخت شهرهاي جديد توسط دولت سلوکي چه چيزي بوده است؟ با بررسي اين سياست به نظر مي رسد با احداث شهرهاي جديد مردم اين شهرها تحت تأثير اهداف دولت سلوکي قرار مي گرفتند. اين پژوهش به روش کتابخانه اي و برمبناي متون مرجع، منابع تاريخي و تحقيقات صورت گرفته در اين زمينه و نيز با تحليل مطالب به روش علمي و استدلال منطقي مباحث متناقض مورد بررسي و مقايسه قرار گرفته است. يافته هاي تحقيق حاکي از آن است که هر چند سلوکيان با هدف سلطه ي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و اشاعه ي هلنيسم اقدام به شهرسازي در سرزمين هاي مفتوحه نمودند، اما در درازمدت به جز در مواردي اندک به اين هدف نرسيدند و مي توان اذعان داشت که فرجام آن براي سلوکيان موفقيتي در پي نداشت. مردم اين شهرها هرگز نتوانستند حال و هواي شرقي خود را فراموش کنند و با مقاومت در همه ي ابعاد و هم چنين ميل و علاقه ي آنان به فرهنگ بومي و تجربيات نياکانشان، بعداز گذشت سال ها به حالت اول خود برگشتند.

سیمای ایران در دوره های هلنیستی و اشکانی از نگاه یونان و روم : تثبیت دریافت ها و برساخت های غرب از شرق
بهرام روشن ضمیر

By the fall of the Achaemenids, Greek cultural heirs came to power. However, rather than Hellenistic antithesis for the Achaemenid thesis, we are confronted with an Eastern-Western synthesis. This article deals with a very new concept in the context of the post-Alexandrian period called Persianism or Achaemenidism. Cruel oriental despotism, legendary luxury, excessive sexual pleasure and the enjoyment of innumerable pleasures are repetitions of the old stereotypes we see in the Roman image of the Iranians. The Romans’ perception of the east, especially during the empire, seems to be more deliberate and ideological than imaginative. At that time, it was necessary for the writers to rewrite the glorious history of the Greeks and Greek dialectic between Hellenism and eastern barbarism. Cicero, the foremost Roman thinker, first put forward the idea of the separation of the East and West and called it the will of the gods. He is to be considered the father of the metaphors of oriental and occidental in the history of the mentalities. Using the stereotypes of Augustus, the propagandist machine evolved its discriminatory view of the “Oecumenes” (civilized world) and introduced “Orbis Alius” (the alien world) to the humble Orbis Romanus (Roman Empire).

شهر سلوکیه نمادی از تاثیر هنر قوم یونانی در معماری و شهرسازی دوره سلوکیه و اشکانیان در ایران
جواد چوپانیان / حسن اسماعیلی

سلوکوس نیکاتور که بعد از مرگ اسکندر در ایران به قدرت رسید، شهر سلوکیه را در سال 307 ق.م در جانب غربی رود دجله و در برابر بابل- درمحلی که شهر اپیس باستانی واقع بود- بنا کرد. از این زمان به بعد، شهر مذکورجایگاه خود را به عنوان پایتخت سلوکیان در متصرفات شرقی آنها تثبیت نمود. موقعیت جغرافیایی خاص سلوکیه یعنی قرارگرفتن در بین النهرین در ساحل دجله و درتلاقی جاده های مهم که آسیای مرکزی و ایران را به آناتولی و سواحل مدیترانه متصل می ساخت و نیز استقرار سکنه یونانی و غیریونانی در این شهر که دارای مهارت و توانمندی های اداری و هنری و تجاری بودند، به همراه برخورداری از ضرابخانه و کارگاه های تولیدی و زمین های حاصلخیزکشاورزی در پیرامون آن، موجبات رونق و شکوفایی اقتصادی این شهر را فراهم آورده بود. در عین حال، سلوکیه یک دولت شهر و شهری خودگردان به شمار می آمد و اختیار امور سیاسی و اداری آن در دست شورای شهر بود. نحوه مواجهه نظام سیاسی اجتماعی ایران با تاثیرات هلنیستی برآمده از شکل گیری شهرهای یونانی نشین نظیر سلوکیه به عنوان مساله اصلی پژوهش حاضر تلقی می شود. این مقاله می کوشد تا با تکیه بر منابع دست اول تاریخی و یافته های باستان شناختی، ضمن مطالعه نحوه تاثیرگذاری متقابل تمدن های هلنی و ایرانی درفرایند تکوین شهرسلوکیه و پیامدهای حاصل از آن، جایگاه این شهر باستانی را از زمان تاسیس تا زوال بررسی کند.

شهرهای سلوکیان در سواحل خلیج فارس و جنوب ایران
حسن اسماعیلی

اسکندر مقدوني پس از غلبه بر شاهنشاهي هخامنشيان جهت تحکيم و تداوم فرمانروايي خويش در مناطق تسخير شده، شهر هايي را تاسيس کرد که در آن شمار زيادي از مقدونيان و يونانيان ساکن شدند. سلوکيان هم اين سياست را ادامه دادندو شهر هاي جديدي در مناطق مختلفي همچون ايران، بين النهرين، سوريه و آسياي صغير، جهت مهاجرت و اسکان يونانيان تاسيس کردند. سواحل خليج فارس به خاطر موقعيت جغرافيايي، سياسي و تجاري خود براي سلوکيان حائز اهميت بود به همين جهت آنها شهر انطاکيه در محل بوشهر کنوني را بناکردند. همچنين شهر مهم ايکاروس (فيلکا) و خاراکس اسپاسينو هم از مراکز مهم تجاري سلوکيان در خليج فارس بودند. دراين مقاله به شهرها و ماندگاه هاي مهم سلوکي در جنوب ايران و سواحل خليج فارس بر اساس منابع تاريخي و اسناد باستان شناسي اشاره شده است.

کمتر

اسکندر کبیر، در مدت سلطنت کوتاه خود، می‌توانست به سپاهیان مقدونی خویش اتکا کند. سلوکیان سلسله‌ای ملی ناشی از ملت نبودند، و برای ایشان خطرناک بود که به عنصر ایرانی که اکثریت شاهنشاهی آنان را تشکیل می‌داد اعتماد کنند. آنان دیگر سیاست اختلال نژادها را که مورد تصویب اسکندر بود، ادامه ندادند و مسأله را چنین حل کردند که از مجموع بخش‌های شاهنشاهی عنصری ایجاد کنند که بدانان نزدیک باشد و نسبت به ایشان وفادار بماند. سلوکیان در جهت مخالف آن‌چه که هخامنشیان به تحقق بخشیدن آن آغاز کرده بودند، رهسپار شدند، یعنی یونانیان و مقدونیان را در بخشی وسیع از متصرفات خود متمرکز ساختند. سکنه جدید در حکم سیمان ساختمان شاهنشاهی و در عین حال رابط بین حکومت و سکنه بومی بودند. آنان می‌بایست هم در قشون خدمت کنند و هم در ادارات، در شهرها و قصبات سکنی گزینند، به کارها اشتغال ورزند، و زمین را زراعت کنند. این طرح عظیم بود که به علت اوضاع مخصوصاً مساعدتی که شاهنشاهی سلوکی در یونان بر جمعیت و بد بخت یافته بود – مورد تشویق قرار گرفت. در سراسر قرن سوم قبل از میلاد جریانی تقریبا لاینقطع، سکنه اروپای جنوب شرقی را به سوی سوری، بابل و ایران سرازیر کرد، و عناصری که آسیای صغیر و حمی سوریه را ترنمی گفتند، بدانان افزوده  می‌شدند. برای استقرار آنان، طرحی وسیع جهت شهرسازی تهیه و اجرا گردید. مستعمرات نظامی و غیر نظامی ایجادشد. بدین جد سلوکیان سیاست شهرسازی اسکندر را تعقیب و تکمیل کردند، و ممالکرا – و مخصوصا ایران را، که در زمان هخامنشیان در آن فخذ به بهای شهرها آغاز شده بود- از شبکه‌ای از اقامتگاه‌ها پوشانیدند. مؤسسات اخیر به منظور دفاع کشور ضد بدویان- چنان‌که در بلخ- یا به جهت مراقبت سکنه فتنه جو – مخصوصاً اهالی ماد- ایجاد  می‌شد. عده‌ای معتنی‌به از آن‌ها در طول جاده بزرگی نظامی، شریان اصلی شاهنشاهی که سلوکیه را در ساحل دجله به بلخ متصل می‌ساخت و جاده هزار ساله که از کرمانشاه همدان می‌گذرد. بناشد؛ از سوی دیگر بنادری در ساحل دریا برای آنان لازم بود. سلوکیان کمتر از نه شهر در ساحل خلیج فارس بنا نکردند و از آن جمله است انطاکیه در پارس – بوشهر امروزه که جانشین شهر کهن عیلامی گردید. نواحی حاصلخیز نیز دقت آنان را به خود جلب کرد، مخصوصاً مثلثی که بین کرمانشاه، همدان و بروجرد واقع است، و از زمین‌های کاملا مشروب به شمار می‌رفت. در دشت کرمانشاه، که سربازان اسکندر آن را با نسا (نیسان) – مسقط الرأس دیونیسوس – یکی دانسته‌اند، در دینور و کنگاور مؤسسات یونانی بناشد ؛ هگمتانه (همدان) مجدد تعمیر گردید. در بخش جنوبی‌تر، لائودیسه. نهاوند امروزین – ساخته شد. شهری دیگر در کرهه نزدیک اراک بنا گردید. رگای (ری) قدیم، که اکنون در حومه تهران است، بنام اروپوس خوانده شد. در پارت شهری بنام نسا – الکساندر پولیس بنا شد که پیش از شهر صد دروازه (هماتوم پیلس) که آن هم شهری یونانی بود و به علت آن‌که بیش از چهار دروازه داشته بدین نام موسوم گردیده بود. یکی از نخستین پایتخت‌های پارتیان گردید.
بدین وجه در کشور ایران جامعه‌ای جدید تشکیل شد که به زندگانی و کار پرداخت. عناصر مختلف این جامعه کمابیش به شدت در مدینه‌ها، شهرها، قصبات و دهکده‌ها مخلوط شده بودند، واکثریت آنان ایرانی و اقلیت یونانی بودند. آینده شاهنشاهی سلو کی مستقیماً وابسته به توفیق استقرار سکنه یونانی – مقدونی در کشور بود. سکنه مزبور – قبل از هر چیز – دارای سجیه سیاسی و نظامی بود، و اجباراً می‌بایست به مشاغل اجتماعی و اقتصادی مرتبط باشد. این سیاست که به منزله تاروپودی بود که بر آن می‌بایست وحدت مملکت بافته شود، در صدد یونانی کردن ایرانیان با الزام آنان به قبول طرز مخصوص زندگی با فرهنگی برنمی‌آمد. دانشمندان با دلایلی تأیید و ابرام کرده‌اند که یونانی ساختن، اصطلاح و بینشی جدید است، و یونانیان خود از آن خبر نداشتند. یونانی کردن ایرانیان کاملاً طبیعی صورت گرفته، چنان‌که ایرانی کردن یونانیان هم چنین بوده است، و این مسأله برای دو گروه از اقوامی که مجاوریکدیگر زندگی  می‌کردند، غیر قابل اجتناب بود. امر مزبور تحقق یافت بدون آنکه سلوکیان – که در نظر آنان این گونه مسایل اجتماعی اهمیتی نداشت – در صدد برآمده باشند آن را توسعه بخشند یا از حدود آن بکاهند. ایشان در نظر نداشتند مملکتی یونانی یا مقدونی به وسیله استقرار هموطنان خود در آسیا، ایجاد کنند.
شبکه مدینه‌هایی که توسط سلوکیان برپاشد، می‌بایست شاهنشاهی را بهم متحد سازد. جامعه شهرنشین جدید در فوق ایرانیان قرار داشت و به منزله رابطه بین آنان و مقام سلطنت به شمار می‌رفت. جامعه مزبور نیز شامل تعدادی از عمال عالی رتبه، اطرافیان شاه و در بار، و دوستان وندمای وی بود. در درجه پایین تر، عمال ادارات، و سپس تجار قرار داشتند. همچنین باید از قشون یاد کرد که ساخلو همه نقاط را مخصوصا در پایتخت‌ها یا قلاع، اداره  می‌کرد. همان منظره اجتماع در نواحی خارج دیده می‌شود: در جنب املاک بزرگ ایرانیان، زمین‌های فئودال‌های یونانی یامقدونی وجود داشته است. سکنه این مستعمرات نزدیک دهکده‌های روستاییان ایرانی می‌زیستند. بر سکنه قدیم، اشرافیتی جدید و بورژوا افزوده گردید، و آن عبارت بود از مهاجران یونان و مقدونیه، استادان، فلاسفه، تجاری که در جستجوی شغلی بودند. همه قراین دال بر این است که سلوکیان با طبقه عالی ایرانیان روابطی نیکوداشتند، و بعضی از اینان برای اثبات اطاعت خود نسبت به شاه شاغل مقامات مهم می‌گردیدند، و می‌توان قبول کرد که این طبقه از جامعه ایرانی بیشتر صبغه یونانی به خود گرفته بود.
زبان یونانی از زمان اسکندر کبیر- یعنی از زمانی که هزاران جوان اشرافی در تشکیلات سواره نظام قشون وی داخل شدند و سربازان ایرانی را داخل فالانژ نمودند – به انتشار در ایران آغاز کرد. سپس مزاوجت‌های بین ایرانیان و مقدونیان که عده بسیاری از آنان در ایران باقی ماندند، ایجاد مستعمرات، تجارت، ادارات، قشون، عدلید، همه اینها موجب گردید که زبان آرامی که در عهد هخامنشیان ربان رسمی بود متروک گردد و زبان یونانی جای آن را بگیرد. زبان اخیر به نوبه خود حکم زبان بین المللی را پیدا کرد و حتی در دوره پارتیان در شهرهای یونانی تدریس می‌گردید. نتیجه این شد که قسمت بزرگی از سکنه نجد ایران ذواللسانین شدند، چنان‌که امروزه سکنه کردستان، آذربایجان، قبایل بلوچ و قشقایی به دو زبان سخن می‌گویند. جمعیت شهرنشین ایران و بخشی از سکنه اراضی اطراف، استعمال زبان یونانی را در مدت چند قرن، حتی پس از سقوط شاهنشاهی سلو کی حفظ کردند. نوشته‌های مدال‌های شاهان پارت و نیز پارشمن اورامان در کردستان که به زبان یونانی بین مرافعین ایرانی حکم می‌کند مؤید این مدعی است. در کتیبه‌ای که از نقوش برجسته پارتی شناخته‌اند به زبان یونانی انشا شده، و کتیبه‌های شاهان ساسانی، در جنب پهلوی پارتی و پهلوی ساسانی، دارای نوشته‌ای است به خط و زبان یونانی. همه مبادلات تجارتی از یونان تا بلخ به زبان یونانی انجام  می‌شده، و همه مرافعات بین ایرانیان و یونانیان توسط قضات یونانی طبق قوانین مدنی یونانی حل و فصل می‌یافته است. بومیان از قوانین یونانی اطلاع به هم رسانیدند و حتی در روابط بین خود آن راپذیرفتند.
بدین وجه، بدون هیچگوند اجبار و سیاستی مخصوص، صبغه یونانیت ایجاد شد و مخصوصاً در ایرانیان ساکن مدینه‌ها و شهرها تأثیر کرد، و در میان همه افراد طبقه علیا و طبقه وسطی انتشار یافت، وحتی به کارگران آزادشهرها نیز سرایت کرد، اما در سکنه روستایی بسیار کمتر تأثیر نمود و یا هیچ اثری نکرد. ایجاد یونانیت مخصوصاً به واسطه نفوذ عنصر ایرانی در زندگانی سیاسی و اداری شاهنشاهی صورت گرفت، و بر اثر آن، جامعه‌ای مختلط به وجود آمد که بدون آن ایران مملکتی آسیایی به شمار می‌رفت که یونانیان در آن ساکن شده بودند. شرکت طبقه علیا وطبقه متوسط ایرانیان در زندگانی دولتی که دنباله منطقی سیاستی بود که سدهای بین ملت‌ها را بر می‌داشت. نوعی اشتراک بین کسانی که به زبان یونانی سخن می‌گفتند، ایجاد کرد. به موازات یونانی کردن ایرانیان، ایرانی کردن یونانیان نیز به وجهی غیرقابل احتراز صورت می‌گرفت، و ازدواجهای مختلط بدین امر کمک  می‌کرد، و همچنین لطف و جذابیت معتقدات شرفی و تشریفات مذهبی – که مذهب تألیف یونانی در آن میدان وسیعی برای جولان یافت – مؤید این امر گردید. بخشی از این یونانیان، بدون ترک زبان و تشکیلات خود، تحت تأثیر طرز زندگی و دین ایرانیان واقع شدند، و در نتیجه منافع معنوی و شغلی آنان تضعیف شد و توده عظیم ایرانی، قومی که در نواحی اطراف – یعنی در دیه‌ها و قصبات – زندگی می‌کردند، در هر حال خارج از حیطه تأثیر یونانیت باقی ماندند. تضادی که بین جامعه شهرنشین و جامعه روستایی وجود داشت، شکافی بین ایشان پدید آورد، و از همان دوران پایه‌های مخالفت و دشمنی آینده گذاشته می‌شد.
از نظر جغرافیایی، ایجاد یونانیت تمام ایران را به یک نحوه فرا نگرفت. در ست است که در ماد تعداد معتنی‌بهی از مدینه‌ها و مستعمرات یونانی بنا کردید، ولی به نظر می‌رسد که نواحی خارج از این محوطه بسیار کمتر تحت تأثیر استقرار یونانیان قرار گرفتند، و یا هیچ تحت تأثیر واقع نشدند. هر ناحیه که یونانیان به صورت مراکز مستقل در آن مجتمع نگردیدند و با ایرانیان مخلوط نشدند، به تدریج سجیه یونانیت را از دست داد. به نظر می‌رسد که پارس یکی از آن‌ها بود که به صورت جزیره‌ای در آمد که سنن اجدادی در آن‌جا بهتر محفوظ ماند. منابع ما در این ناحیه تقریباً از هیچ نوع تأسیس مداین یونانی یاد نمی‌کنند، و قوانین باستان شناسی که تاکنون جمع آوری شده، به نظر می‌رسد این نکته را تأیید نماید. سرزمین حقیقی پارس که با جاده‌های بزرگی ارتباطات سوق الجیشی و اقتصادی رابطه نداشت، به وجهی نیکو در خارج از منطقه اختلاط ملل و زبان‌ها – که در ایران از زمان اسکندر کبیر ایجاد شده بود – باقی ماند، و زبان، فرهنگی، ودین خود را محفوظ داشت. بعدها در ناحیه‌ای – نه چندان دور از خرابه‌های تخت جمشید – مدینه‌ای به نام استخر – یا «قلعه» –  برپا خواهد شد که به مرور زمان مدینه دینی و مرکز سیاسی پارس حقیقی خواهد گردید، و سلسله‌ای ملی آن راهدایت خواهد کرد. در پایین سطحه تخت جمشید، معبدی برافراشته خواهد شد که آن رابرطبق طرح سنتی امکنه مقدس ایرانی بناخواهند کرد ؛ معبدی دیگر، در جهت غربی تر، در نور آباد، شبیه تام معبدی که توسط هخامنشیان در برابر مقابرشان در نقش رستم بنا شده بود ساخته خواهد شد. این معابد به موازات معابدی که به سبک وطرح یونانی در همان عهد در ماد، کنگاور، کرهه، و نهاوند بنا شده بود، قد برافراشته شاهد استقامت و پایداری فرهنگی ایرانی بودند. «یونانیان وحدتی را تشکیل  می‌دادند که ملت ایرانی را مستهلک نساخت. ملت ایرانی در حیات ملی اجتماعی، دینی و فرهنگی، با آنان اختلاف داشت، و این سجایا را تا پایان حفظ کرد»
بیشتر اطلاع ما مربوط به اشیاء هنری از دسته سوم است که تعداد آنها فراوان است، معهذا نتوانسته‌اند تعیین کنند که این اشیا در خود کشور ساخته شده با آن‌ها را از خارج وارد کرده‌اند. باید دانست که اشیاء مزبورهمواره باواقع پردازی دقیقی که از مختصات هنر هلنی است، مشخص میباشد. در این ایام، کشفیات سودمند موجب پیدایش چهارمجسمه کوچک مفرغی متعلق به معبد نهاوند (لائودیسه)گردید که در همان محلی پیدا شده که ستل (ستون) حاکی از فرمان آنتیوخوس سوم مربوط به سال ۱۹۳ قبل از میلاد بافته شده است ( ت 65 ). یک سر بسیار زیبای مجسمه‌ای مفرغی که بدبختانه خراب شده، و آن رابه نتیوخوس چهارم نسبت  می‌دهند، از معبد ایرانی شمی ز دیک مال امیر، در جبال بختیاری به دست آمده (تص ۷۱). باید تصور کرد که سلیقه عصر بسیار متمایل به کارهای هنری مفرغی بود و همین سلیقه در زمان پارتیان تعقیب شد، و آن در حقیقت حکم احیای یک سنت عیلامی را داشته است. در شوش، کاخ کوچکی «نگهبانی» متعلق به عهد هخامنشی در عصر سلو کی کاملاً تعمیر کردید، و بر اثر حفریاتی که در آن‌جا به عمل آمده، لااقل ده پایه سنگی مجسمه‌های مفرغی – که بعض آن‌ها دارای کتیبه یونانی است به دست آمده است. یکی از این کتیبه‌ها، متعلق به فیثاغورس‌نامی است که فرمانده ساخلو یونانی شوش بوده، و در ۱۸۵۲ میلادی توسط لفتوس کشف شده، و به وسیله آن توانسته‌ایم هویت این محل را بشناسیم. همچنین قطعه‌ای از بدنه مجسمه یک زن از مرمر یونانی و تعدادی قطعات کوچک مجسمه‌هایی که از مرمر وارداتی ساخته شده، در شوش به دست آمده است (تص ۷۲).
در دینور، نزدیک کرمانشاه، قطعاتی از یک لگن سنگی که با مجسمه‌های نیم تنه سیلنوس‌ها و ساتیرها، باران دیونیسوس مزین است، کشف شده ( تص 6۲ و 6۳ ). دشت بزرگی کرمانشاه در عهد باستان به سبب اسبان خود مشهور بود، و به نام نسا خوانده  می‌شد، و آن نام جغرافیایی اساطیری است که با آیین دیونیسوس انتقال یافته و توسط یونانیان به عده بسیاری از نواحی – از یونان تا هند – اطلاق گردیده است. این دشت با فراوانی چشمه‌ها و رودهای خود که منبع طویل‌ترین شط ایران است، موجب تعیین هویت آن گردید. خلاصه آن‌که پنداشته‌اند دیونیسوس در محلی مرطوب زاییده شده، و یکی از مترادفات نام او به معنی «متولد در باتلاق‌ها » است. وی پیش از همه خدای باده است، ومعلوم است که ناحیه مورد بحث چه شهرت فراوانی از جهت تاکستان‌های خود داشته است. اسب نیز در زمره سلسله مظاهر دیونیسوسی است. و در این امر پوزیدن با او شرکت دارد، و هر دو با اصل رطوبت و چشمه‌ها ارتباط دارند. احتمال می‌رود که یونانیان با تطبیق این ناحیه با محل تولد خدای مورد علاقه خویش – که طبق سنن نخستین کسی بود که هند را فتح کرد – برای او معبدی بنا کرده باشند که لکن مزبور بدان‌جا تعلق داشته است.


چند شهر را در دوره‌های مختلف پایتخت اشکانیان نوشته‌اند نخست نام شهر آساک را نام برده‌اند و آن را با قوچان یا بجنورد مطابقت میدهند. برخی پایتخت قدیم پارت راشهر نیسا می‌دانند این شهر را اخیراً در میان عشق آباد و فیروزه یافته‌اند. شاید خود عشق آباد تصحیف اشک آباد باشد. پس از آن شهر صد دروازه را که به یونانی هکاتوم پلیس می‌گفتند، پایتخت اشکانی می‌دانسته‌اند. محل این شهر را تاحال نیافته‌اند. جکسن امریکایی عقیده دارد که محل آن باید ولایت سابق قومس باشد و باید آنرادر ۸ میلی جنوب دامغان جستجو کرد. پس از آن تیسفون را نوشته‌اند که یونانیان آنرا کنیسیفن Ctesiphon می‌نامند و نویسندگان ارمنی دیسپون نوشته‌اند. این شهر پایتخت زمستانی اشکانیان بود. پارت‌ها این شهر را ساختند تا سلوکیه را که سلوکوس نیکاتر بنا کرده بود تنزل دهند و چون مقصودشان حاصل نشد شهری دیگر به نام ولوگزوسرتا volagesocerta (ولاش کرد) در نزدیکی تیسفون بنا کردند. استرابون گوید که باقیمانده سال یعنی ماه‌های غیر زمستانی را شاهان اشکانی در همدان و گرگان به سر می‌بردند. وی مقرشاه را در گرگان شهرتاپه Tape می‌نویسد. از این سخن چنین برمی‌آید که دربار اشکانی پس از گذشتن زمستان از تیسفون حرکت کرده به طرف گرگان می‌رفت و در شهرهایی مانند همدان و ری و صد دروازه توقف می‌کردند تا به گرگان می‌رسیدند.


البته یونانیان از زمین بهره‌برداری می‌کردند؛ در شهر یونانی کوچکی که بر کران جیحون بنا شده بود ساختمان‌هایی به چشم می خورد که در یونان، به جز معابد، از ساختمان‌هایی به اندازه آن‌ها سخن نرفته است. مثلا در این شهر کاخی برآورده بودند که ۱۳۷ متر طول و ۱۰۸ متر عرض داشت و بر ۱۱۱ ستون استوار بود. اما برای مالیات دهندگان تفاوتی نداشت که پول آنان هزینه برآوردن ستون‌های سلوکی می‌شود یا هخامنشی. آن‌چه اهمیت داشت این بود که این پول در ایران خرج می‌گردید نه در میهن فاتحان که در فاصله‌ای دوردست قرار داشت. بدین ترتیب بالغ زیادی از مالیات‌هایی که گرفته می‌شد دوباره به صورت مستمری پرداخت بهای مصالح و لوازم وغیره به جیب ایرانیان بازمی‌گشت. از سوی دیگر، پادشاهان سعی در آموخته کردن رعایای ایرانی خود به فرهنگ و تمدن یونانی نداشتند. سلوکیان فاقد آن شور و حرارتی بودند که مسیحیان در واداشتن کافران به قبول تنها دین راستین یا تعمید دادن آنان داشتند. پادشاهان سلوکی مردم را آن طور که پیش از غلبی مقدونی‌ها بودند باقی گذاشتند؛ آنان که دست به گریبان مسایل مبرم دیگر بودند، حتی اگر مایل به دخالت در زندگی روزانه رعایایشان در نواحی دوردست ایران بودند، فرصت و وسیله آن را نداشتند. فرمانی که پادشاه در غرب آسیای صغیر صادر می‌کرد حدود پنجاه روز طول می کشید تا در ماد به دست اولیای امور برسد. به گفته ادموند بور که درازی راه موجب تضعیف قدرت می‌گردید : «سلوکیان به تجربه آموخته بودند که دگرگون کردن این وضع در امپراتوری پهناور و دور و دراز آنان نامیسر است».
روستاهای ایران عهد سلوکی برای ایرانیان باقی گذاشته شد. هر روستا یک واحد مالی و اقتصادی بود. اما شرایط زندگی در روستا در واقع هنوز ناشناخته مانده است. یک ناظر یونانی در سال ۲۱۰ قبل از میلاد اهمیت کاریزها را یادآور می شود. نمی دانیم که آیا سلوکیان هرگز در اندیشه گسترش استفاده از این تدبیر و ابداع بومی بوده‌اند یا مانند لاجیان در مصر در بهبود تکنولوژی کشاورزی می‌کوشیدند. رؤسای قبایل و خوانین همچنان بر مردم و روستا های خود فرمان می‌راندند و مثل دوره‌های پیش و پس از سلوکی، روستاییان را استثمار می‌کردند. صاحبان قدرت در استخر، نزدیک تخت جمشید سکه های سیمینی به نام خود ضرب می‌کردند که نقوشی به خط آرامی داشتند و در پشت آن‌ها تصویر آتشکده نقش شده بود. مردم روستاها به گویش‌های ایرانی خود یا حتی به عیلامی سخن می گفتند، و دبیران، مانند دوره هخامنشیان معاملات را به آرامی ثبت می کردند. در مدتی که صلح و آرامش برقرار بود سلوکیان در مسایل محلی مداخله نمی کردند. محصلان مالیات احتمالاً حلقه ارتباط اصلی ایران یونانی و ایران ایرانی بودند. و نیز به گفته بور که این «اهمال سودمند» مهمترین و معمولی‌ترین علت برخورد و اصطکاک میان یک فرمانروای بیگانه و جمعیتی بومی را از میان برداشت. با کناره‌جویی سلوکیان از مداخله در امور محلی، دیگر لزومی نداشت که ایرانیان از فاتحان در خشم باشند. ایرانیان می توانستند حضور آنان را نادیده بگیرند، و چنان‌که یکی از مورخان عهد باستان یادآور می شود ، آنان منفعلانه توالی اربابان مقدونی خود را پذیرفتند؛.
راست است که سلوکیان در مواقع فشار مالی گهگاه پرستشگاه‌های شرقی را غارت می‌کردند، اما این مهرداد یکم، پادشاه پارت بود که معابد مهم الومایس را به باد غارت داد. و اما در مورد کیش‌های خصوصی، اگر کسی می خواست خدایی بیگانه را پرستش کند کسی مانع او نمی‌گردید، خواه این خدا سارا پیس باشد که خدای مردم اسکندریه بود خواه ایزد ـ بانوی ما که در کاپادوکیه او را می‌پرستیدند. یونانیان هنوز خدایان نیاکان خود را پرستش می‌کردند. آنان حتی در تخت جمشید نیز این خدایان را می‌پرستیدند. کوچ نشینان یونانی مغنسیا بر کران رود سیندر در مغرب آسیای صغیر خدایان خود را (در اصل تسالیایی) به انطاکیه کران خلیج فارس (اکنون بوشهر) آوردند. همچنین کوچ‌نشینان یونانی به رودخانه و کوه‌های ایران نام‌های یونانی دادند. مهاجران به شرق عموماً ساختمان‌های تازه‌ای بر ویرانه های ابنیه قدیمی برآوردند؛ ماندگاه‌های یونانی را از نو ساخته بودند. حتی بر جزیره کوچکی که در نزدیکی ساحل عربستان قرار داشت (ایکاروس ، اکنون فیلکه)، سلوکیان نخست یک پاسگاه نظامی سپس یکی کوچ‌نشین یونانی کوچک بنیاد کردند.
به خلاف تمدن‌های شرقی، تمدن یونانی نه بستگی به کاهنان و روحانیان داشت نه به قبایل. یونانیان نژاد پرست نبودند، و هر کسی در انتخاب شیوه زندگی یونانی آزاد بود. هنگامی که اسکندر کوچ‌نشین‌های خود را بر کران سیردریا پی افکند ایرانیان را نیز وارد جمع مهاجران کرد. آنتیوخوس یکم بابلیان را به «شهر شاهی» سلوکیه کران دجله انتقال داد. سلوکوس یکم برخی از خاندان‌های اشراف استخر را به کرکه (بین النهرین بالا) کوچ داده. پولیس‌های یونانی بومی‌سازی و اعطای حق تابعیت را ابداع کردند. یک بیگانه را ممکن نبود بتوان ایرانی ساخت، اما ایرانی می توانست شهروند یک پولیس یونانی گردد. کسی که حق تابعیت می‌یافت ممکن بود به خدایان شهر احترام گذارد، اما از وی توقع نمی‌رفت که دست از خدایان اجدادی خود بکشد. تغییر آیین مستلزم دانستن زبان یونانی و زندگی کردن به شیوه یونانیان بود. چنان‌که پلوتارک  می گوید کودکان «وحشیان» در گدروسپا (بلوچستان) درس می‌خواندند تا بتوانند آثار هومر را بخوانند. (برخی از اشعار آئوریپیدس «اوریپید» را در دوره سلوکی بر صخره‌ای نزدیک ارمویر در ارمنستان نقش کرده بودند). این کودکان و پدرانشان ملزم بودند در میدان‌های ورزشی برهنه شوند. کاری که شرقیان (و نیز رومیان) از آن اکراه داشتند.
کسی که این تشریفات پذیرش را رعایت می‌کرد یا نسبت به محیط بومی خود بیگانه بود یا بعدها این بیگانگی را می‌یافت. وی نه تنها در زبان بلکه روحاً نیز یونانی می‌گردید. جامعه یونانی جامعه‌ای باز و دگرگونی‌پذیر بود. در این جامعه به خلاف ایران ایرانی اشرافیت موروثی مرکب از زمین‌داران بزرگ وجود نداشت. سلوکیان خاندان‌هایی از وزرا، مانند برمکیان خلافت بغداد نداشتند. بر این جامعه باز روح پیشرفت و آز حاکم بود. جامعه یونانی باور داشت که همه چیزهایی که در میان مردمان به آن‌ها افتخار می‌شود و مورد ستایش قرار می گیرد با رنج و تھور، تجربه و هوشمندی بدست می‌آید. این جامعه هنگامه‌جو به روی ایرانیانی که آمادگی یونانی شدن داشتند باز بود؛ آنان می‌توانستند شهروند یک پولیس یونانی در ایران یا حتی سردار سپاه سلوکی گردند. هرودوت خاطرنشان می سازد که همه مردم ایرانی بیشترین آمادگی را برای قبول آداب و رسوم بیگانه داشتند. بدین طریق یونانیان بی آن‌که از پیش اندیشیده باشند ملی‌گرایی بومی را گردن زدند. این نه راجاها، بلکه پندارپرستان جوان هستند که «با پیشگویی کهنگی ارزش‌های دنیای نو» امپراتوری‌ها را بر می‌اندازند. این پندار پرستان بلند پرواز این دنیای نو را در شهر یونانی، در خدمت سلوکیان و در ادبیات یونان دیدند. سرگذشت اسکندر در یونانی مآب کردن عاملی بسیار مؤثرتر از آثار هومر بوده است.

جای دوم که امروزه آی خانوم نام دارد تنها از  ۱۹۶۴ میلادی شناخته شده و خاکبرداری‌های آن تازه آغاز شده است (تصویر ۵۲ الف). آی خانوم شهری در مشرق باکتریا است که در ملتقای رود جیحون و یکی از ریزابه های اصلی آن، کوکچه، در استان طالقان (شمال افغانستان) نهاده است. نام یونانی این شهر و تاریخ بنای آن هنوز شناخته نشده است. گمان می‌رود که ویرانی این شهر به واسطه تهاجم سکاها پیش آمده باشد که تاریخ آن را على الرسم حدود ۱۳۰ قبل از میلاد قرار می‌دهند. این محل هرگز دوباره گرفته نشد. شهر که باروی استواری دارد مرکب است از یک ارگ و شهری در پایین دست. سیمای اصلی آرایش شهر قابل تشخیص است (شکل ۲). در شهر پایین دست به ویژه نشانه خیابانی که از دروازه شمالی آغاز می شود و تقریباً ۱۷۰۰ متر درازا دارد محور اصلی شهر است. نمای کلی چندین ساختمان عمومی بزرگ و چهارگوش که حیاط‌هایی میان آن‌ها قرار دارد نیز آشکار است. دروازه‌ای که راه دسترسی به حیاط‌ها بود خاکبرداری شده است (تصویر ۵۲ ب).




عکس های جدید



عکس های قدیمی




تندیس های سلوکی