هخامنشیان
خشونت سیاسی
ناصر فکوهی
دسترسی خشونت سیاسی
ناصر فکوهی
هخامنشیان (۵۵۰ تا ۳۳۱ پیش از میلاد)
بیشترپارسیها تا مدتی طولانی زیر سلطه قدرت ماد بودند، اما در اواسط قرن ششم پیش از میلاد، کورش شاه انشان با شورش خود علیه مادها، آستیاگ را در سال ۵۵۰ برکنار کرد و سلسله هخامنشی را بنیان گذاشت (۴).
هخامنشیان با ایجاد یک تمرکز دولتی بسیار قدرتمند نخستین امپراتوری ایران را در گسترهای منطبق و بزرگتر از حدود کنونی ایران برپا کردند. این قدرت دولتی بر پایهای اجتماعی استوار بود که در آن سه طبقه اصلی جوامع هند و اروپایی یعنی جنگجویان (ارتشتاران)، روحانیون (آتوربانان)، و کشاورزان (واستریوشان) قابل مشاهده بودند(۵). شاه هرچند از طبقه جنگجویان انتخاب میشد، دارای قدرتی کاریزماتیک (فرمند) بود که او را بر فراز طبقات سه گانه قرار میداد. مغها یا روحانیون یکی از قبایل ماد بودند که وظیفه انجام مراسم و مناسک مذهبی را بر عهده داشتند و در امپراتوری هخامنشی نیز همین رسالت را ادامه دادند. اما قدرت آنها به نسبت شاه هنوز بسیار محدود بود. وقایعی که در زمان کامبیز دوم (۵۲۹ تا ۵۲۲) مشاهده شدند این نکته را تأیید میکنند. زمانی که کامبیز تصمیم گرفت به مصر لشکرکشی کند برادر خود بردیا را مخفیانه به قتل رساند تا در غیاب او ادعای سلطنت نکند اما زمانی که در مصر بود فردی که ظاهرًا از مغان بود خود را بردیا معرفی کرد و علیه كامبیز قیام نمود (سال ۵۲۲). کامبیز در راه برگشت به ایران درگذشت. اما داریوش اول (۵۲۱ تا ۴۸۶) توانست توطئه بردیای دروغین را خنثی کند و پس از این ماجرا مغها به شدت سرکوب شدند. هرودوت، مورخ یونانی، حتی عنوان کرده است که از این سال به بعد جشنی به نام «مغ کشی» در ایران برگذار میشده است که در آن روز مغها حق بیرون آمدن از خانه خود را نداشتهاند. هر چند ایرانشناسان متخصص دین زرتشت، از جمله مری بویس، داستان بردیای دروغین و به خصوص جشن مغ کشی را چندان موثق نمیدانند (۶). و در آن بیشتر نوعی توطئه از سوی داریوش را مشاهده میکنند اما طرح این داستان به این گونه خود گویای قدرت محدود مغان در این زمان است. بردباری مذهبی هخامنشیان نیز میتواند دلیل دیگری در اثبات این امر باشد.
خشونت سیاسی در دوره هخامنشی تا اندازه زیادی درون قدرت سیاسی حاکم وجود داشت. از میان بردن رقبای سیاسی درون خانواده پادشاهان به کرات در این دوران مشاهده میشود. با این همه و به رغم تمرکز سیاسی بسیار قدرتمندی که به وسیله هخامنشیان ایجاد شد، آنها نسبت به پایههای اجتماعی و به خصوص نسبت به مردم کشورهای زیر سلطه خود با مدارای زیادی رفتار میکردند. رفتار کورش در فتح بابل با احتراز از کشتار مردم که در آن زمان رسمی رایج بود، با آزاد کردن یهودیان و با ادای احترام به خدایان بابلی، و حتی رفتار کامبیز در مصر و داریوش اول در برابر قیام شهرهای یونانی (سال۵۰۰) در این مورد گویا هستند. اعمال قدرت سیاسی در این دوره صورت فدراتیو داشت و با استفاده از حاکمان محلی یا ساتراپها انجام میگرفت که هرچند اطاعت سیاسی مطلقی نسبت به مرکز داشتند، در قوانین، آداب و رسوم و اعتقادات دینی خود (در ملل غیر ایرانی) از آزادی نسبی برخوردار بودند.
اما به دو نکته باید توجه داشت:
نخست آن که وجود یک سیستم دینی واحد یعنی دین زرتشت که در آن شاه نماینده پروردگار (اهوره مزدا) به شمار میآمد درون سرزمین مادر، محور اصلی انسجام قدرت سیاسی بوده است.
و سپس آن که کنترل سیاسی قدرتمندی از طریق یک نظام اطلاعاتی با عنوان «چشمها و گوشهای شاه» بر مردم و مسئولان ردههایی مختلف انجام میگرفته است.
استقلال سیاسی نسبی پارهای از ساتراپها یا شاهان محلی باید در چارچوب یک نظام سیاسی بزرگ که در آن لقب شاه شاهان )در یونانی basileus basileon)به پادشاهان ایران داده میشد، درک گردد(۷). گرایش عمومی هخامنشیان به بردباری ناشی از نوعی تفکر جهانوطن نیز بود که آن را در ترکیب هنر و معماری این دوره به خوبی میتوان مشاهده کرد. به هر رو وجود این گرایش عمومی به بردباری نسبت به پایین، رفتار بعضی از شاهان هخامنشی را که با این گرایش فاصله گرفتهاند نظیر خشایار اول (۴۸۶ تا ۴۶۵) که در سرکوب خشونتآمیز قیام مصر (سال ۴۸۶) و قیام بابل سال ۴۸۲) و همچنین در تسخیر و سوزاندن شهر یونانی آکروپلیس در سال ۴۸۰) به چشم میخورد را به صورت مواردی استثنایی و برجسته درآورده که به همین عنوان نیز در تاریخ به ثبت رسیدهاند. هخامنشیان بنا بر منابع یونانی توانسته بودند قانونمندی را به صورت اصلی پذیرفته شده در آورند و میان دو گروه از قوانین محلی و قوانین سلطنتی سازش ایجاد کنند. با این حال، علاوه بر استفاده از خشونت درونی در هیأت حاکم، هخامنشیان نیز همچون اغلب اقوام باستانی از جنگ به عنوان یک ابزار مطمئن در تداوم بخشیدن به قدرت سیاسی خود استفاده میکردند و به این منظور یک ارتش دائمی (سپاه جاویدان با ده هزار نفر نیروی ثابت) تأسیس کردند که در مواقع جنگ با بسیج گروههای بزرگی از مردم تقویت میشد.
ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور
در کتاب حاضر بدون آنکه مانند محققان این بحث تنها نظر به تاریخ پنج دولت: ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی داشته باشد، کوشیده است تمام وقایع مهمی را که قبل از اسلام در فلات ایران در اعصار مختلف روی داده است با شرح احوال پادشاهان و نامدارانی که قهرمانان این ماجراها در این صحنه پهناور بوده اند، به رشته تحریر در آمده است.
دوران ایران باستان دوران تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله عرب به ایران است. (..۶ ق.م. تا ۶۵۲ م) پیش از مهاجرت آریاییها به فلات ایران، اقوامی با تمدنهای متفاوت در ایران میزیستند. سرزمین کنونی ایران بخش بزرگی از یک واحد جغرافیایی بنام فلات ایران است، این واحد طبیعی با تنوع اقلیمی و زیستی خود دارای ویژگیهای بارزی است که در نتیجه آن وحدت فرهنگی ایران را سبب شدهاست، بیگمان تمدن بشری مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانی بودهاست که سالیان دراز در این سرزمین زندگی کردهاند و در تعامل با جغرافیا و نظام طبیعی حاکم بر آن و در جریان روزگار، تاریخ فرهنگی و تمدن خود را آفریدهاند.
سلسله های پادشاهان ایران در پیش از اسلام:
ایلامیان
مادها
هخامنشیان
سلوکیان
اشکانیان
ساسانیان