کوشک




واژگان وابسته

باغ

جوسق


جوشق


چشمه عمارت


شارباغ


عمارت


کاخ


کشک


کیوسک


گوشک



کمتر



کتاب های وابسته

باغ های ایران و کوشک های آن / دونالد ویلبر / مهین دخت صبا

تاریخ باغ و باغسازی در ایران / غلامرضا جمال الدین

بناهای پارسه یا کاخ‌های تخت‌جمشید / ویلبر دونلدنیوتن /  پرویز رستم‌نژاد

چهلستون: از کاخ تا موزه / عاصفه بدر / فریناز فاتحی

دیوارنگاری عصر صفویه در اصفهان: کاخ چهلستون / اصغر جوانی /  حسین آقاجانی‌اصفهانی

شاهکارهای فرهنگی و هنری ایران/ مولف محمدرضا خلعتبری

عمارت صاحبقرانیه

عالی‌قاپو‌ی نقش جهان شاهکاری در نصف جهان / فرشید ابراهیم‌پور / نگین نقیه

عمارت کوشک / سمیرا بهروز

قواره‌بری در بناهای تاریخی ایران: کاخ‌های قاجاری تهران / صدیقه میرصالحیان

قلعه‌ها و کاخ‌ها / محمد رضا جعفری یگانه / امیربهنام یگانه

کاخ عالی قاپو گنجینه هنر اصفهان / مریم امین الرعایا

کاخ عالی قاپو و شمس العماره کاخ گلستان / اکرم خلیلی پور

کاخ گلستان / محمد حسن سمسار

کاخ های باستان / فاروق صفی زاده

کاخ ها و باغ ها جلد اول

کاخ ها و باغ ها جلد دوم

کاخ های قاجاری در گذر زمان

کوشک باغ های ایران / حشمت الله متدین / پریسا متدین

کمتر


فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی




عکس های جدید




گزیده کتاب

باغ های ایران و کوشک های آن
دونالد ویلبر / مهین دخت صبا

دسترسی


باغ های ایران و کوشک های آن
دونالد ویلبر / مهین دخت صبا

باغ‌های‌ ایران و بهشت

بیشتر

 
از هنگام غلبه اعراب بر‌ ایران در سراسر قرون اسلامی تاکنون باغ‌های ‌این کشور در نظر مردم آن، نمونه‌ای از بهشت موعود بوده است. بی‌شک علت به وجود آمدن ‌این عقیده در بین آن‌ها و ارزش زیادی که برای باغ‌ها قائل هستند خشکی و بی درختی فلات‌ ایران است. اصل و منشأ جنبه حیات‌بخش باغ‌ها، به ادوار ابتدایی باز می‌گردد. از چهار هزار سال پیش از میلاد هنگامی که شکارچیان از کوه‌ها سرازیر می‌شدند و در دره‌های طویل فلات بزرگ‌ایران به کار کشاورزی می‌پرداختند؛ جنبه‌های مختلف زندگی و معتقدات خود را بر روی اشیاء سفالی نقش می‌کردند. بر روی بعضی از کاسه‌های سفالین نقش آبگیرهایی دیده می‌شود که اطراف آن‌ها را درخت زندگی احاطه کرده است و برخی دیگر دنیا را نشان می‌دهد که به چهار قسمت تقسیم شده و گاهی آبگیری هم در وسط آن مشاهده می‌گردد.‌این نوع طرح متقاطع که در آن یک محور ممکن است از محور دیگر دراز تر باشد، به صورت طرح نمونه باغ‌های‌ایران در آمد و نام چهارباغ بر آن اطلاق گردید.‌این گونه طرح از زمان ساسانیان ( 941-226 بعد از میلاد) که معمول بود در شکارگاه‌ها در محل تقاطع محورها کوشکی بنا کنند، ترسیم شده است.



در صفحه‌ای از دیوان حافظ که در اوایل قرن شانزدهم توسط یک نقاش تبریزی نقاشی شده است شاهزاده‌ای در باغی هنگام پاییز نشان داده شده (شکل 14). یک پرده نقاشی متعلق به اوایل قرن شانزدهم که اکنون در فریر گالری آف آرت نگاهداری می‌شود گروهی از پریان را در حال رقص و بازی و آواز خواندن و غذا خوردن نشان می‌دهد (شکل ۱۹). نوع دیگری یک شاه نشین با کوشک کوچک و ظریفی را که در وسط باغ احداث گردیده نشان می‌دهد. در دو تابلو متعلق به اواسط قرن شانزدهم، شکل‌های گوناگون به‌این سبک نقاشی دیده می‌شود. یکی از آن‌ها تصویری است از موضوع اشعار نظامی که در خمسه آمده است (شکل ۱۷ ) و در دیگری یکی از شاهزادگان معاصر در حالی که در باغ خود استراحت می‌کند دیده می‌شود (شکل ۱۸). آخرین شیوه سبکی است که در آن تمام و یا قسمتی ازیک کوشک و یا قصر زیبا را به نسبت باغی که آن را احاطه کرده نشان می‌دهد.‌این سبک را می‌توان در هفت اورنگی مشاهده نمود. هفت اورنگی عبارت از هفت مثنوی طولانی است که سراینده آن جامی شاعر‌ایرانی بوده و نقاشی‌های‌این کتاب در اواسط قرن شانزدهم تهیه گردیده (شکل۱۹). در‌این تابلوها اغلب اجزای اصلی باغ و فعالیت‌هایی که در باغ انجام می‌گیرد نشان داده شده است. بعضی از‌این کارها توسط کارگران و برخی دیگر توسط اشخاص بیکار انجام می‌گیرد. امروز نقاشان‌ایرانی با همان مهارت هنرمندان قدیم کار می‌کنند و تصاویری از باغ‌های قدیمی تهیه می‌کنند ولی به باغ‌های کنونی توجهی ندارند. 
 

کمتر

باغ های ایران و کوشک های آن
دونالد ویلبر / مهین دخت صبا

باغ‌های تیموری

بیشتر

 
کلاویخو و معاصر او علی یزدی در پیرامون مجالس جشنی که در باغ‌ها برپا می‌شد سخن می‌گویند ولی جشن‌های بزرگ و مجالس پذیرایی دیگری در فضاهای خیلی بزرگ نیز برپا می‌شده ‌این فضاها مرغزارها و باغ‌های میوه بودند که نه با دیوار محصور شده و نه دارای ساختمان‌های دایمی بودند. یکی از بزرگ‌ترین و وسیع‌ترین ‌این محل‌ها را سربازان تیمور برای برگزاری مراسم عروسی نوه اش الغ بیک آماده کردند. در عرض سه یا چهار روز در حدود ۲۰،۰۰۰ خیمه در خیابان‌های نامرتب در اطراف اردوگاه سلطنتی افراشتند. قصاب‌ها وطباخان با ظروف و آلات مورد نیاز خود در رفت و آمد بودند و نانواها تنورهای خود را روشن کرده بودند. در بعضی از نقاط اطاقک‌های چوبی تعبیه کرده بودند که در آن‌ها استحمام می‌کردند و هریک از‌این اطاقک‌های چوبی دارای یک دیگ یا پاتیل برای گرم کردن آب بود. همین که روز عروسی فرا رسید مردم جامه بزم در بر کردند، وامداران از پرداخت وام و مالیات دهندگان از پرداخت مالیات معاف شدند و همه به سوی اردوگاه رو آوردند «که هوای آن معطرتر از مشکی و آب آن شیرین‌تر از شکر بود، گویی نقطه‌ای از بهشت موعود به شمار می‌رفت».


در مرکز‌این فضا محلی که به خانواده سلطنتی اختصاص داشت به وسیله تجیری که هر طرف آن سیصد یارد طول داشت محصور شده بود. ارتفاع ‌این دیوار به اندازه ارتفاع قامت مردی بود که بر اسبی سوار شده باشد. پوش‌های ابریشمینی که از داخل توسط تیر استوار گردیده و روی آن‌ها با پارچه‌های رنگینی به شکل برج و بارو تزیین شده بود دارای مدخل واحدی بود که بر روی آن گنبدی مربع شکل وعظیم از پارچه کتان تعبیه کرده بودند و در داخل آن جایگاه سلطنتی قرار داشت. توصیف کلاویخو تجسم پوش سلطنتی را برای ما سهل‌تر می‌سازد.


این پوش به شکل چهار مربع بود. ارتفاع آن به اندازه سه نیزه بلند بود که مورداستفاده سربازان سواره می‌باشد. طول هر طرف آن از ضلعی به ضلع دیگر۱۰۰ گام بود. سقف‌این کوشک مدور بود و گنبدی تشکیل می‌داد و به وسیله دوازده تیر که قطر هریک از آن‌ها به اندازه قطر سینه یک مرد بود استوار می‌گردید. رنگ‌ این تیرها آبی و طلایی بود، از رنگ‌های دیگر نیز استفاده شده بود. از‌این دوازده تیر، چهار تیر در چهارگوشه و دو تیر در فاصله آن‌ها قرار گرفته بود. کارگران برای برافراشتن ‌این چادرها از چرخ‌های چاه استفاده می‌کردند…. از بالای هریک از‌این تیرها و بر فراز سقف گنبدی شکل چادر، پرده بزرگ ابریشمی آویخته‌اند که به نوبه خود مربعی تشکیل می‌دهد و در بالا به دیوار پوش سلطنتی متصل می‌گردد. دیوارهای خارجی ‌این چهار ‌ایوان به وسیله بیست و چهار تیر چوبی استوار گردیده…. و تمام‌این دستگاه به وسیله پانصد قطعه طناب سرخرنگی نگاهداری می‌شود.


دیوارهای خارجی‌این کوشک از پارچه ابریشمی و مخطط به رنگ‌های سفید و سیاه و زرد تهیه گردیده و در هر گوشه‌ای عصای بسیار بلندی نصب کرده‌اند و بر نوک آن سیبی از مس صیقلی نهاده و بر روی آن نیز هلالی قرار گرفته است. در هر گوشه قله مربع شکل‌این کوشک چوب بلندی تعبیه کرده‌اند که آن‌ها نیز با سیب مسین وهلال تزیین گردیده است.‌این چوب‌ها بسیار بلند است و در واقع اسکلت و اساس دستگاه را تشکیل می‌دهد و می‌توان آن را برج کوچکی نامید که از پارچه ابریشمی درست شده و به شکل برج و بارویی به نظر می‌آید. از پایین راهی به‌این برج کو چک باز کرده‌اند… که به وسیله آن می‌توان تعمیرات لازم را به عمل آورد. مشاهده چنین پوشی بسیار لذتبخش و توصیف زیبایی آن غیر ممکن است. 

چادرها و پوش‌های رنگین و زیبا و با شکوه کلاویخو را سخت مجذوب ساخته بود و وی به توصیف تعداد زیادی از آن‌ها لااقل دوازده چادر مختلف مبادرت ورزیده است. در صورتی که در حال حاضر‌این توجه باید تا حد زیادی محدود گردد و به نقاشی‌هایی معطوف شود که‌این‌گونه پوش‌ها را در داخل باغ‌های زیبا نشان می‌دهد.

کمتر

باغ های ایران و کوشک های آن
دونالد ویلبر / مهین دخت صبا

شهر سلطنتی اصفهان در دوران صفویه

بیشتر

 
در اطراف چهار باغ، بناهای بسیار زیبایی احداث شده بود. در ابتدای خیابان یک کوشک سه طبقه بنا شده بود که بانوان متشخص حرم در پشت پنجره‌های مشبک آن، گرد می‌آمدند تا مراسم ورود سفرا، و یا گردش درباریان را که خیلی باشکوه انجام می‌گرفت تماشا کنند. باغ‌های دیگری با اسامی ذیل یکی پس از دیگری احداث گردید. باغ هشت‌گوش، باغ بلبل (بلبلان شیرین سخن اصفهان هنوز نغمات و آهنگ‌های خود را هنگام غروب بر‌این شهر نثار می‌کنند)، باغ توت، و باغ انگور. هر یک از‌این باغ‌ها دارای دو کوشک و یک ساختمان کوچک بود که آن‌ها را بالای سر در باغ می‌ساختند و یک ساختمان بزرگ داشت که در وسط باغ‌ایجاد می‌گردید. چون دیوارها مشبک بود عابران می‌توانستند داخل باغ را ببینند و قالی‌های زیبایی را که بر زمین گسترده بودند یا دسته‌هایی از گل را که بر سطح آب استخر شناور می‌ساختند تماشا کنند. در تصویر۲ یکی از‌این قبیل ساختمان‌های باغ راکه اکنون دیگر وجود ندارد می‌توان مشاهده کرد.‌این تصویر باغ مزبور را در قرن نوزدهم یعنی هنگامی که ویران شده بود نشان می‌دهد.‌این باغ به باغ زرشک معروف بوده است.


از کلیه کاخ‌های با صفا و کلاه فرنگی‌هایی که در کنار چهار باغ احداث گردیده بود فقط کاخ هشت بهشت باقی مانده است.‌این کاخ در دوران شاه سلیمان در نزدیکی باغ بلبل ساخته شد. شاردن در سال ۱۹۷۰ از آن بازدید کرده است. طرح تجدید شده‌این باغ، موقع کوشک را در وسط اراضی وسیع آن نشان می‌دهد (تصویر 44) ؛ امروز کالبد یا نمای خارجی ویران آن از دکان‌هایی به سبک جدید احاطه شده است.‌این کوشکی طرحی عادی و معمولی داشته است، ولی تابلویی از‌این عمارت که صدسال پیش تهیه شده نشان می‌دهد که اضلاع و زوایای آن دارای طرح بخصوص و غیر عادی بوده است (تصویر45) مخصوصاً منظره‌ای که از دهلیز مرکزی قابل مشاهده بود بسیار زیبا و تماشایی بوده است ؛ روسازی آن با مقابر گنبددار آن دوره ارتباط دارد ولی روزنه طاق و سردر آن کاملا رو به بیرون گشوده می‌شود و تزیینات آن بسیار نشاط‌آور و بهجت افزاست ( تصویر 46). طبقه دوم‌این ساختمان به راهروها واطاق‌های متعدد تقسیم شده است. هر یک از اطاق‌های کوچک، دارای شکل و تزیینات خاصی است ؛ بعضی از آن‌ها دارای حوضی بوده است و آب فواره‌هایی که به‌این حوض‌ها می‌ریخته از یک لوله سربی که در دیوار کار گذاشته بودند تأمین می‌گردیده است. سقف و دیوارهای برخی دیگر‌ آیینه‌کاری بوده است. در بیشتر‌این اطاق‌ها رو به باغ باز می‌شده و چشم‌انداز آن‌ها را باغ و استخرهای متعدد آن تشکیل می‌داده است. 


در سمت جنوبی ساحل رودخانه و قسمت شرقی امتداد خیابان چهار باغ، باغ سلطنتی احداث شده بود که تا پل خواجو همچنان ادامه داشت.‌این ناحیه را سعادت آباد می‌نامیدند. دو نفر از شعرای آن زمان در دو اثر خود‌این باغ را توصیف کرده‌اند و نام ‌این دو اثر یکی گلزار سعادت و دیگری رمز الریاحین می‌باشد. مهم‌ترین ساختمان‌هایی که در‌این باغ بنا شد عبارت بود از کاخ هفت دست یا عجایب سبعه ،‌آیینه خانه یا تالار آیینه، و نمکدان. یک پل پیاده رو باریک بر روی زاینده رود زده بودند که شهر اصفهان را به‌این ناحیه متصل می‌کرد. ‌آیینه خانه در سمت مشرق هفت دست و در انتهای پل بنا شده بود در حالی که عمارت نمکدان در پشت‌ آیینه خانه و در جنوب آن قرار داشت.
عمارت هفت دست شامل ساختمان‌های جالب توجه و زیبا بود که در اطراف یک فضای باز یا حیاط بنا شده و دیوارهای بلندی آن‌ها را احاطه کرده بود.‌این ساختمان‌ها بیش از سایر بناها که در ساحل زاینده رود احداث گردیده بود به چشم می‌خورد و خودنمایی می‌کرد. دیر زمانی بانوان در باری در‌این ساختمان‌ها سکنی داشتند ولی در اوایل قرن نوزدهم عمارت هفت دست به میهمانان خارجی و سایر مقامات مهم اختصاص داده شده است.
آیینه خانه را دیوان خانه هم می‌نامیدند. تصاویری که در دست می باشد وضع‌این ساختمان را در اواسط قرن نوزدهم نشان می‌دهد. پل خواجو نیز در پشت آن دیده می‌شود (تصویر ۵۰)‌ این بنا در اواخر قرن نوزدهم ویران گردیده، طرح تالار یا سر پوشیده بزرگی که در جلو اطاق‌های متعدد قرار داشت شبیه طرحی بود که در ساختمان چهلستون بکار رفته است. یکی از نه ستون آن که با تصویر برجسته شیری تزیین شده اکنون در باغ چهلستون قرار دارد. تصویر(51).

در پشت عمارت‌ آیینه خانه، خیابانی بود که به عمارت نمکدان منتهی می‌گردید. چون‌این ساختمان هشت‌گوش و نسبتاً بلند بود غالباً آن را کلاه فرنگی می‌نامیدند.‌این ساختمان دو طبقه بود و یک بنای هواگیر و مصفا و روباز به شمار می‌رفت که فواره‌های آن معروف بود، چون فواره‌هایی که ‌این ساختمان را احاطه کرده بود یک صفحه فلزی مشبک داشت که آب از آن در چند رشته بالا می‌رفت. در سال ۱۸۸۰ ‌این بنا به وسیله یکی از شاهزادگان محلی که در جستجوی مصالح ساختمانی بود ویران کردید.

کمتر

باغ های ایران و کوشک های آن
دونالد ویلبر / مهین دخت صبا

باغ‌های کرانه بحر خزر در دوران صفویه و ادوار بعد

بیشتر

 
باغ حرم و باغ خلوت در سمت مغرب باغ چهلستون واقع شده بود. باغ اخیر که محل اقامت شاه بود یک ساختمان دو طبقه به شمار می‌رفت. ساختمان حرم نیز بلافاصله در طرف شمال آن قرار گرفته بود. ساختمان حرمسرا بنای بسیار بزرگی بود که در وسط باغ وسیعی احداث گردیده بود و استخر بزرگی داشت که در گوشه‌های آن نیمکت‌هایی از سنگ مرمر تعبیه کرده بودند.‌این دو دستگاه ساختمان به وسیله یک محور آب شمالی جنوبی به یکدیگر متصل شده بود آب مزبور از طرف جنوب تا باغ صاحب الزمان جریان داشته است. در مدخل منتهی الیه جنوبی باغ سردر بسیار عظیمی بنا کرده بودند که روی آن یک ‌ایوان سرپوشیده قرار داشت. در موارد خاصی شاه به ‌این‌ ایوان می‌رفت و میهمانان و در باریان در پایین یعنی بر روی نیمکت‌های سنگی که در کنار استخر قرار داشت و یا بر روی قالیچه‌هایی که آنجا گسترده بودند می‌نشستند.



باغ صاحب الزمان فقط دارای یک دستگاه ساختمان بود و چنین به نظر می‌رسید که برای برگزاری مراسم و آیین‌های در باری و همچنین برای ذخیره کردن اموال سلطنتی و یا نمایش آن‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت. از ویرانه‌های‌ این ساختمان می‌توان استنباط کرد که بنای مزبور از دو طبقه تشکیل می‌شده است و لااقل دارای سه تالار بسیار بزرگ بوده که از بام مسطح وخنک آن‌ها برای برگزاری میهمانی‌ها و پذیرایی‌ها استفاده می‌شده است.


اگرچه هربرت نام ساختمانی را که در آن شاه عباس او را به حضور پذیرفته ذکر نمی‌کند ولی گویا در همین باغ به حضور پادشاه بزرگی بار یافته است. هربرت می‌گوید : «سپس وارد کوشک دیگری شدیم که دارای تزیینات برجسته از طلا و پرده‌های نقاشی عالی بود با چشم‌اندازی وسیع، و از‌این نظر بر کوشک‌های دیگر رجحان داشت که از ‌ایوان‌های آن‌ها بحر خزر مشاهده می‌گردید. اطاق‌ها و تالارهای طبقه زیرین چهارگوش و بسیار بزرگی بودند. طاق‌های مقوسی داشتند و سقف و دیوارهای آن‌ها از طلا زینت شده بود. در وسط آن‌ها حوضی لبریز از آب زلال بود و در اطراف آن تعدادی ساغر و قرابه و جام و اشیاء دیگر همه از زر ناب یک‌پارچه قرار داشت که آن‌ها را از عطر و گلاب و شراب پر کرده و در برخی از آن‌ها گل‌های زیبا جای داده بودند. از آنجا ما را به اطاق چهار گوش وسیع دیگری هدایت کردند که در طبقه بالا واقع شده بود و در سقف آن نقش‌هایی از مجمع الکواکب تعبیه کرده بودند چنان‌که سیارات طلایی متعدد دیدگان متعجب و متحرک را مجذوب خود می‌کرد و به‌این ترتیب به گردش و حرکت آن‌ها کمک می‌کرد. کف تالار با قالی‌های عالی و زیبا مفروش شده بود. حوض بزرگی در وسط آن قرار داشت که از سنگ سماق و یشم ساخته شده بود. جریان سیمگون و پر حباب آن به نقطه دیگری روان می‌شد. ظروف و اشیاء طلا که در آنجا بود خواه آن‌هایی که بکار می‌رفت و خواه آن‌هایی که فقط جنبه تجملی و زینت داشت به اندازه‌ای بود که بازرگانان خبره بهای آن‌ها را در حدود ۲۰ میلیون لیره استرلینگ برآورد می‌کردند. مخزن آب دیگری مشاهده می‌شد که دیواری از طلا مزین به گرانبهاترین جواهر در گرداگرد آن کشیده بودند. ساغرها و جام‌هایی که آنجا دیده می‌شد بسیار ضخیم بود و همه به جواهرات گرانبها مانند یاقوت والماس و مروارید و زمرد و فیروزه و غیره آراسته شده بود.‌این تالار مستطیل شکل و سقف آن با تجملی شاعرانه از زر ناب و با رنگ‌های زیبا تزیین شده بود… یک هنرمند هلندی به نام جان که مدت‌ها در خدمت شاه عباس بود در‌این تالار مهارت هنری خود را جشن گرفته بود…

کمتر

باغ های ایران و کوشک های آن
دونالد ویلبر / مهین دخت صبا

باغ‌های سلطنتی در تهران

بیشتر

 بنای کاخ گلستان در عهد فتحعلیشاه آغاز گردید و می‌گویند که در سال ۱۸۰۹ به پایان رسید. در همین موقع بود که فتحعلیشاه یک نفر فرانسوی را به نام پ. ا. ژوبر به حضور پذیرفت. وی بعدهاشرح ملاقات خود را با پادشاه‌ایران به رشته تحریر در آورد. ژوبر از مدخلی به نام « در سعادت » معروف به عالی قاپو، وارد‌این کاخ کردید (تصویر 6۱). یک پرده نقاشی کار میرزا ابوالحسن خان صنیع الملک‌این دروازه و یکی از استخرهای بزرگی را که نظیر آن در عهد سلطنت سلسله قاجاریه فراوان دیده می‌شد نشان می‌دهد. چشم‌انداز‌این دروازه یک استخر طویل و باریک است که به ساختمانی به نام دیوانخانه منتهی می‌گردد که گاهی آن را تخت مرمر نیز می‌نامند ( تصویر 6۲ ). از یک مجلس ضیافت و پذیرایی مجلل که در سال ۱۸۲۱ در‌این محل برپا گردید گزارش‌هایی در دست می‌باشد. تقریرات رابرت کرپورتر در‌این زمینه از ده صفحه متجاوز می‌باشد.
در کنار استخر چند ردیف بشقاب پر از پرتقال و گلابی وسیب و انگور و میوه‌های خشک قرار دارد و در فواصل‌این ظروف گلدان‌های بلندی با گل‌های مصنوعی به چشم می‌خورد و در عقب چند ردیف کاسه‌های چینی ظریف که آن‌ها را از شربت پر کرده‌اند دیده می‌شود.
این ساختمان را می‌توان به عنوان یک کوشک نمونه که رو به جنوب ساخته شده، و از هر لحاظ بسیار عالی و پسندیده است در نظر آورد. قالی‌های بسیار زیبا و خوش طرح، کف ‌ایوان را پوشانیده بود و دیوارهای آن را خاتم‌کاری کرده بودند. سقف آن‌ آیینه کاری شده بود و در هر گوشه‌ای تابلوهای نقاشی که منظره شکار و یا مناظر جنگی را نشان می‌داد دیده می‌شد. زیباتر و برجسته‌تر از همه، تخت مرمر سفیدی بود که هنوز به همان وضع باقی است. هنگامی که شاه بر مسند خود جلوس می‌کرد یک‌پارچه جواهر پرتلألؤ به نظر می‌آمد که در نگاه اول چشم را خیره می‌ساخت ولی جزئیات جامه او از‌این قرار بور : …
ساختمان مورد علاقه فتحعلیشاه نگارستان بود که در فاصله کوتاهی از شهر در قسمت شمال شرقی آن واقع گردیده بود. چند سال قبل‌این ناحیه را به وزارت فرهنگ واگذار کردند و به جای ساختمان‌های سلطنتی بناهای جدیدی احداث کردند.
عمارت نگارستان در سال ۱۸۱۰ تکمیل گردید. کوشک‌های آن در یک فضای مستطیل‌شکل به مساحت چندین جریب بنا شده بود. سردر یا مدخل آن دارای یک محور طولانی بود و نمای خارجی آن را با کاشی تزیین کرده بودند. خیابان اصلی آن به یک کلاه فرنگی که در مرکز باغ واقع شده بود منتهی می‌گردید و از میان درختان و آلاچیق‌هایی که با درخت درست کرده بودند می‌گذشت. درختان‌این باغ همه بسیار تنومند و کهنسال بود و شاخ و برگ فراوان داشت. تنه عظیم ‌این درختان با گل‌هایی نظیر گل سرخ و یاس درختی و سایر گل‌های خوشبو و معطر که در زیر آن‌ها غرس کرده بودند پوشیده شده و به‌این ترتیب منظره طبیعی و زیبایی از شاخ و برگ درختان و گل‌های با طراوت و دل‌انگیز به وجود می‌آورد. مهم‌ترین و برجسته‌ترین جنبه‌های‌ این کوشک استخر بزرگ و فواره آن بود که در مرکز تالار اصلی و بزرگ آن احداث کرده بودند.
عمارت نگارستان و یا دیوانخانه در منتهی‌الیه خیابان اصلی قرار گرفته بود و مهم‌ترین بنای‌ این ناحیه به شمار می‌رفت. کرپورتر می‌نویسد که ‌این بنا تقریباً مدور بود، ولی شاید بتوان گفت که هشت‌گوش بوده است. تقریرات مفصل و جالب توجه کرپورتر در‌این زمینه بدین قرار است : « در قسمت بالای باغ کاخ کو چک و عجیبی بنا شده که بهشتی از لذایذ را در خود جمع کرده است. در اوایل تابستان شاه اغلب اوقات برای مدت چندین روز در‌این کاخ استراحت می‌کند… و در مصاحبت زنان خانواده خود برای لحظه‌ای فراموش می‌کند که ممکن است جز فصل نشاط‌آور بهار وجود داشته باشد.‌این ساختمان از لحاظ معماری اهمیت چندانی نداشت ولی توأم با باغ دورافتاده آن منظره‌ای به وجود می‌آورد که از هر بنای دیگری که در مشرق زمین دیده بودم به مأوا و مسکن حوریان و پریان شباهت بیشتری داشت؛ البته اگر بتوان تقلیدی را که ممکن است از یک چنین بنایی کرد در مخیله مجسم نمود.‌این کاخ تقریباً مدور بود و اطاق‌های زیبایی داشت که همه با طلا و نقاشی‌های اسلیمی و‌ آینه و گل‌های طبیعی و یا نقاشی گل زینت یافته بود. بعضی از تالارهای بزرگ آن علاوه بر تزیینات فوق دارای پرده‌های نقاشی از پادشاه و پسران او و شخصیت‌های مهم مملکتی و سفرای خارجی بود. در بین تصاویر گروه اخیر تصویر سر جان مالکولم و سر‌هارتفورد جونز سر گور اوزلی و آقای گاردان و غیره مشاهده می‌گردید.‌این اشخاص در‌این پرده‌های نقاشی همه با لباس رسمی دیده می‌شوند و‌این تابلوهاهمه نسخه‌های اصلی هستند…»
پرده‌های نقاشی مزبور، با قطع بزرگ، مدت چندین سال مشهور و معروف بودند. براون خاطر نشان می‌سازد که تهیه تابلوهای مذکور در سال ۱۸۱۳ توسط هنرمندی به نام عبدالله به پایان رسید و شامل ۱۱۸ نقاشی تمام‌قد بود.
ولی کوشکی که مورد توجه سفرای اروپایی و نویسندگان خارجی قرار گرفت عمارت تاج دولت بود.‌این ساختمان در نزدیکی دیوار سمت چپ محوطه قرار داشت و لااقل دارای دو طبقه بود که اطاق‌های طبقه بالا به بانوان حرم تعلق داشت. در طبقه زیرین یک حمام و سرسره مرمر ساخته بودند که برای به سرعت پایین آمدن از طبقه اول و در عین حال وسیله تفریح و سرگرمی نیز بود. مهمانان و بازدیدکنندگان میل داشتند شاه را در حال تفریح با زنان حرم مشاهده کنند. شاه در پایین سرسره انتظار می‌کشید تا زنان مورد علاقه‌اش را که همه برهنه می‌شدند تا خود را به آب استخر بیندازند تماشا کند و یا به طبقه بالای عمارت می‌رفت و از آنجا تفریحات زنان خود را مشاهده می‌کرد.
تقریبا در حدود شش کیلومتر در سمت مشرق تهران باغ و کاخ سلطنتی وجود دارد که در سال ۱۹۰۶ ساختمان آن به پایان رسیده.‌این ناحیه را قصر فرح آباد می‌نامند ولی نام کنونی آن دوشان تپه می‌باشد.
کاخ اصلی را به فرمان مظفرالدین شاه بنا کردند.‌اینجا تپه بی آب و علفی است که در قله آن یک کاخ سفید (تصویر6۸) دیده می‌شود.‌این کاخ به شکل نیم‌دایره است. چند ردیف ‌ایوان‌های روباز دورادور‌ این ساختمان را فرا گرفته و یک منظره کاملا غیر‌ایرانی به آن می‌دهد. طبق یکی از گزارش‌هایی که در دست است‌این ساختمان از روی کاخ تروکادرو واقع در پاریس ساخته شده است. هر یک از طبقات آن دارای یک اطاق مرکزی و چندین اطاق عجیب و غریب است که در اطراف آن واقع شده است. در‌این اطاق‌ها اشیائی که مجموعه‌های سلطنتی را تشکیل می‌دهد جای دارد، اشیائی که ارزش سرقت را ندارد. ‌این نفایس شکسته و خراب و ناقص شامل چندین قالیچه کوچک، چندین پرنده که آن‌ها را خشک و شکمشان را پر کرده‌اند، مقداری پوست حیوانات، چندین تابلوی نقاشی رنگ و روغنی به اندازه‌های مختلف که از لحاظ هنری کارهای متوسطی به شمار می‌آیند، و چندین مجسمه برنز می‌باشد. خود ساختمان مزبور کمتر از محیط و فضایی که در آن واقع شده است جلب توجه می‌کند.
هنگامی که شخص به‌این کاخ نزدیک می‌شود جاده از تپه کوچکی که زمانی باغ وحش سلطنتی بوده می‌گذرد. در‌این محل نمونه‌هایی از شیرها و روباه‌ها و پلنگ‌های محلی و همچنین نمونه‌هایی از حیواناتی که از خارج به‌این کشور آورده‌اند از جمله میمون دیده می‌شود. ولی هنگامی که‌این ساختمان رو به ویرانی گذاشت به حیوانات نیز دیگر غذا نرساندند و در نتیجه عده‌ای از آن‌ها فرار کردند و نیرومندان، ضعیفان را طعمه خود ساختند. از‌این باغ و کاخ از سه محوطه مختلف تشکیل گردیده است. محوطه اول محل سکونت مستخدمان قصر بود که شامل یک اصطبل آجری نیز می‌گردید، و دومی بستانی بود و ناحیه سوم شامل یک باغ و استخر بسیار بزرگی است که هنوز باقی است و در مرکز باغ بنا گردیده است لیکن‌این باغ بدون توجه به صنعت قرینه سازی طرح گردیده و نیمه شرقی آن بیشتر مورد توجه واقع شده است. در‌این طرح به قدری از تمایلات و سلیقه اروپایی تبعیت شده که از مشخصات و جنبه‌های‌ایرانی چیز زیادی در آن مشاهده نمی‌شود. در‌این کاخ خیابان‌های پر نور با جنبه‌ها و مشخصات بی موازنه و تعدادی ساختمان‌های زیبا و جالب توجه که آهن در بنای آن به کار رفته با یک گلخانه و یک کوشک چندپهلو مخصوص نوشیدن چای و داربست‌های مو دیده می‌شود (تصویر۱۹).‌این ناحیه مدرک کافی بر‌این ادعاست که هنر باغسازی ‌ایران چگونه در مقابل حمله تمدن مغرب زمین رو به انهدام رفته است. در حدود سال ۱۹۰۰ وضع طوری بود که بدون تقلید از انگلستان و فرانسه و روسیه «متجدد» بودن امکان نداشت.
باغ سلطنتی شهرستانک که اکنون ویران شده است شامل ساختمانی بود که به طور ساده عمارت نامیده می‌شد و دو نقاش از نقاشان آن دوره از آن تابلوی ترسیم کرده‌اند. در یکی از ‌این تابلوها قسمت زیادی از محوطه مزبور دیده میشود و در تابلو دیگر که به سال ۱۸۸۰ توسط میرزا محمود خان ملک الشعراء تهیه شده نقاش بیشتر توجه خود را نسبت به ساختمان مبذول داشته است(تصویر ۷5). پرچم‌ها با نسیم خنکی در اهتزازند و باغبانان سرگرم کار خود می‌باشند و همه در انتظار مقدم فرمانروا هستند. صخره‌هایی که در قسمت عقب تابلو به چشم می‌خورد در هوا پیش گرفته بلکه در پشت عمارت بر روی تپه آرمیده است و در تابلو دیگر تپه به وضوح دیده می‌شود. شهرستانک در 40 کیلومتری شمال تهران در ارتفاع ۹ هزار پا قرار گرفته است.

کمتر

باغ های ایران و کوشک های آن
دونالد ویلبر / مهین دخت صبا

شیراز مهد باغ‌های زیبا و زادگاه شعر

بیشتر

 


نقشه شیراز که در‌این کتاب دیده می‌شود محل باغ‌های مهمی را که هم امروز وجود دارد و همچنین محل چندین باغ ویران شده را ( تصویر ۸۰ ) نشان می‌دهد. هنگامی که مسافر از جاده اصفهان به شیراز نزدیک می‌شود در قسمت آخر راه جاده پیچاپیچی در میان تپه‌های سنگی است تا جایی که سرانجام شهر شیراز در معبری به نام معبر الله اکبر (خدا بزرگ است) ناگهان نمایان میشود.‌این معبر را از‌این جهت الله اکبر می‌نامند که مسافر با مشاهده سرسبزی و طراوت شهر شیراز و گنبدهای خوشرنگ و منظره کوهستانی شهر جمله مشهور الله اکبر را به زبان می‌راند. در پایان‌این معبر جاده از دروازه‌ای به نام دروازه قرآن (تصویر۸۱) می‌گذرد. وجه تسمیه ‌این دروازه‌ این است که در گذشته یک جلد قر آن بسیار بزرگی در اطاقی واقع در سردر با دروازه مقوسی که بر بالای جاده تعبیه کرده بودند قرار داشت. چندین سال قبل برای تسهیل عبور وسایط نقلیه موتوری ‌این دروازه را خراب کردند ولی در سال ۱۹۹۸ یکی از اهالی محل به نام حسین ‌ایکار که به خیر خواهی و بشر دوستی شهرت داشت به جای آن ساختمان جدیدی بنا کرد و روی آن را با کاشی پوشانید. جاده میان‌این دروازه آن قدر وسعت دارد که دو کامیون بار کش می‌توانند پهلو به پهلوی هم از آن بگذرند.

در سمت چپ‌این جاده که پس از یک سراشیبی به رود کوچک کوشک و به قلب شهر منتهی می‌گردد نهر کوچکی در جریان است که زمانی شمس الدین محمد حافظ شیرازی که از بزرگترین شعرای ‌ایران بلکه جهان است در تاریخی که به درستی معلوم نیست در شیراز به دنیا آمد و در سال ۱۳۸۹ در زادگاهش در گذشت. وی علاقه شدیدی به مولد خود داشت و‌این احساس خود را در بسیاری از ابیاتش نشان می‌دهد:
خوشا شیراز ووضع بی مثالش  خداوندا نگهدار از زوالش
دیوان وی که دارای ششصد غزل است نزد ایرانیان شهرت فراوان دارد و احترام و محبوبیت‌ این شاعر نزد هم‌میهنانش بیش از سایر شعرا و نویسندگان ‌این مرز و بوم می‌باشد. لیکن زندگی و آثار او در‌این جا مورد نظر نیست بلکه تنها به باغ زیبای مقبره او توجه می‌شود.
حافظ در مصلی یعنی محل مورد علاقه اش به خاک سپرده شد و پس از چندی ‌این نقطه به حافظیه معروف گردید (تصویر ۸۲). تاریخ نشان می‌دهد که‌این نقطه در قرن پانزدهم زیبا بوده است. در اوایل قرن هجدهم یکی از حاکمان محلی به نام کریمخان زند به‌ این محل توجه مخصوصی مبذول داشت و مزار او را با نرده‌های مشبک محصور کرد، ولی در سال‌های اخیر یک کوشک زیبای هشت‌گوشه جانشین آن شده است. در یک طرف فضا که آرامگاه در آن واقع گردیده گنبدی که پایه‌های آن را هشت ستون تشکیل داده است تعبیه کرده‌اند. مدت چندین سال است که حافظیه تفرج گاه مورد علاقه مردم شیراز به شمار می‌رود و آرامگاه شاعر با قبور عده‌ای که به او مهر می‌ورزیدند و آرزو داشتند که پس از مرگ در جوار‌این شاعر نامدار بیارامند احاطه شده است. بازدیدکنندگان آرامگاه در‌این محل چای می‌نوشند و در سایه درختان سایه گستر سرو می‌آسایند و غزلیات شاعر را ترنم می‌کنند. عده‌ای از زایران آرامگاه به قصد تفأل به‌این نقطه روی می‌آورند. دیوان یا مجموعه آثار شاعر را بدون هدف باز می‌کنند و نخستین بیتی را که چشم بر آن می‌افتد و یا آخرین غزل را می‌خوانند و پاسخ پرسش خود را در آن‌ها می‌یابند گر چه ممکن است در بعضی از موارد‌این پاسخ قدری مبهم باشد.


سعدی فرزند دیگر‌این مرز و بوم است که شهرت او کمتر از شهرت حافظ نیست. وی در سال ۱۹۸۱ در شیراز متولد شد و گفته می‌شود که در سال ۱۲۹۱ در گذشت. سعدی بر خلاف حافظ که همیشه در مولدش به سر می‌برد و به ندرت زادگاه خود را ترک می‌کرد سفر را بسیار دوست داشت و به هندوستان و عربستان و افریقا و آسیای صغیر مسافرت کرد. آثار مهم ادبی او عبارتند از گلستان یا باغ گل و بوستان ( باغ میوه ). به‌این ترتیب بحث در باره‌این آثار در‌این کتاب بسیار به جا می‌باشد. سعدی در نخستین کتاب خود به شرح سلسله‌ای از حکایات و داستآن‌های منثور می‌پردازد که در فواصل آن‌ها اشعاری آمده در صورتی که دومین اثر وی منظوم است و طی آن به پرورش صفات پسندیده و اخلاق نیکو اشاره می‌کند و غالبا آن را تأکید می‌نماید. چون وی مردی سلیم‌النفس بوده مردم را به میانه روی و اعتدال در کارها و اعمال نیک تشویق و ترغیب می‌کرد و‌این صفات را توشه‌ای برای آخرت می‌پنداشت.
می گویند کریمخان زند به تجدید بنای آرامگاه سعدی همت گماشت. سعدیه در حدود یک میل در شمال شرقی حافظیه، در بالای دره کوچکی واقع گردیده و مدت چندین سال بازدید کنندگان آرامگاه، مجموعه کامل خطی آثار شاعر را که تاریخ آن همان تاریخ حکومت کریمخان زند بود مشاهده می‌کردند.
اغلب‌این بازدید کنندگان از استخری سخن می‌گویند که ماهی‌های بسیار بزرگ داشته و برای‌این‌که در پناه و حفاظت ‌این شاعر بزرگ قرار داشته‌اند از هر گونه حمله و خطری مصون بوده‌اند. زیبایی آرامگاه سعدی قبل از تجدید بنا بیشتر به خاطر درختان کاج و سرو وموقع برجسته مدخل آن که رو به دره باز می‌شد و چشمه عمیق و خوش قطعی بود که در شکافی در سطح زمین واقع گردیده بود. لیکن سنگ گور شاعر در ساختمانی به سبک قرن نوزدهم که هیچگونه شکوه و جلالی نداشت محصور شده بود. به طوری که مردم شیراز در‌این امر متفق‌القول شدند که‌این بنا برای چنین شاعری شایسته و مناسب نیست تا سرانجام در سال ۱۹۰۲ به فرمان شاه‌ ایران بنای تازه‌ای به سبک معماری جدید‌ایران جانشین بنای قدیمی شد (تصویر84). می‌توان سبک ساختمان آرامگاه سعدی را دنباله نئوکلاسیک (کلاسیک نو) خواند. چون در عین حال که ساختمان‌های جدید، مطابق با سبک متداول روز به نظر می‌آید، از طرح‌های محلی مانند به کار بردن کاشی در تزیین بنا و تعبیه گنبدی از کاشی‌های آبی‌رنگ نیز استفاده شده است. خود باغ نیز مانند‌این بنای جدید نشان می‌دهد که تا چه حد در طرح رسمی یک باغ‌ایرانی از طرح‌های اروپایی استفاده شده است.

باغ‌های هفت تن و چهل تن در شمال حافظیه واقع گردیده است. وجه تسمیه‌این باغ‌ها تعداد پیشوایان مذهبی است که می‌گویند در دیوارهای بلند و کلی آن‌ها مدفون شده‌اند. احداث هر دو باغ مذکور را مربوط به زمان کریم خان زند می‌دانند و ممکن است‌این موضوع صحت داشته  باشد چون در سال ۱۸۱۰ اروپائیان از هر دو باغ مزبور بازدید کرده‌اند و طرح هر دوی آن‌ها طرح باغ‌های معمولی است که معمولا کوشکی در قسمت شمال آن‌ها احداث می‌کردند. کوشک‌ها به عرض باغ ساخته شده و در اطاق‌ها رو به جنوب باز می‌شود و استخری در جلو کوشک احداث کرده‌اند.
اکنون لازم به نظر می‌رسد که به توصیف مکان و خصوصیات باغ‌های ویران شده که در‌این حدود واقع شده بودند بپردازیم و در‌این زمینه تحقیقاتی به عمل آوریم. مدارک کافی در دست است که می‌رساند باغ جهان نما و باغ نو در خیابان عریضی که هم اکنون شرح آن رفت مقابل یکدیگر قرار داشتند. با غ اول در مشرق خیابان و نزدیک حافظیه و باغ هفت تن قرار داشت. می‌توان تا سال ۱۹۰۷هنگامی که شاه عباس در باغی از‌این ناحیه، که بعدها به خاطر سروهای زیبا و باشکوهش شهرت یافت درخت سروی غرس کرد، به عقب برگشت. در سال ۱۷۹۹ کریم خان زند باغ وکیل را در‌این محل‌ایجاد کرد ولی پس از گذشت نیم قرن نام آن را به باغ جهان نما تبدیل کردند. در چندین جا ذکر شده که باغ مزبور فضای بسیار زیادی را به شکل چهار گوش فراگرفته بود که دور آن را دیوار کشیده بودند. چنین به نظر می‌رسد که‌این قطعه زمین را عمداً مرتفع گردانیده بودند تا بر زمین‌های اطراف مسلط باشد و سپس خیابان‌های متعددی در آن احداث کرده بودند که کناره‌های آن‌ها با درختان سرو و چنار زینت یافته بود.
کوشک باغ هفت تن نزدیک شیراز.‌این ساختمان در قسمت شمال شهر ودر پایین تپه‌های کم ارتفاعی بنا شده است. وجه تسمیه‌این باغ هفت جسدی است که در آن مدفون گردیده و در ازای‌این باغ که دیوار بلندی آن را محصور گردانیده دو برابر بهنای آنست. طرح اصلی باغ یک طرح غیر رسمی است. چند ردیف درختان بلند به موازات دیوار غرس گردیده.
کسانی که در ربع اول قرن نوزدهم از‌این باغ دیدن کرده‌اند از آبشارهای مصنوعی کوچک و استخرهایی که اطراف آن‌ها را با سنگ مرمر زینت داده بودند و همچنین از نهرهای آب که کف آن‌ها از سنگ مرمر پوشانیده شده بود سخن می‌گویند. در خیابان مدخل، ساختمان بسیار زیبا و فرح افزایی است که آن را به منظور تفریح و خوشگذرانی احداث کرده بودند. اطاق‌های‌این ساختمان با سنگ مرمر تبریز، روسازی شده و قسمت بالای دیوارها را نقاشی کرده بودند. در وسط باغ کوشکی احتمالا به شکل هشت‌گوش که آن را کلاه فرنگی می‌نامیدند ساخته شده بود. همان‌طور که خواهیم دید‌این نام اخیر یک اصطلاح عمومی است که بر ساختمان‌های کوشک مانند منفرد و یا سایر انواع ساختمان‌های باغ اطلاق می‌گردد. در تالار اصلی یک استخر و فواره تعبیه گردیده و در گوشه‌ها و یا زوایای ساختمان مقداری نقاشی‌های دیواری به نظر می‌رسد. مثلاً تصویر مراسم عروسی و رژه و مناظر شکار و همچنین تصاویری از تفریحاتی که نزد مردم محبوبیت داشت از جمله رقص خرس‌ها و غیره به چشم می‌خورد. باغ جهان نما که در زمان خود آراسته‌ترین باغ‌های شیراز به شمار می‌رفت بدون برجای گذاشتن کوچکترین اثری ویران گردید و از بین رفت.
در تصویری متعلق به سال ۱۸۹۰ ( تصویر ۸۹) باغ نو به طرز زیبایی نقاشی شده است. شاید بتوان گفت که محل اولی‌ این باغ همان محل فعلی میهمانخانه سعدی است. گرچه‌این نکته قابل تردید است که‌ایا می‌توان آثاری از کوشک اصلی را در ساختمان بزرگ‌تر کنونی یافت؟ تزیینات نخستین‌این باغ را به نواب والاحسین علی میرزا فرمانفرما، یعنی بزرگترین فرزند فتحعلی شاه قاجار فرمانروای‌ایران، نسبت می‌دهند و گفته می‌شود که وی در سال ۱۸۱۰ به‌این کار مبادرت ورزید. فرمانفرما مدت چهل سال حکومت فارس را عهده دار بود و به‌این خانه ثانوی خود دلبستگی و صمیمیت زیادی نشان می‌داد.‌این محل تا به امروز با استخر بسیار بزرگی که آب آن از قنات تأمین می‌شود مشخص می‌باشد (تصویر ۹۰) و نوع سنگتراشی خاص محلی که بر روی نمای اصلی ساختمان دیده می‌شود (تصویر ۹۱) حجاری‌های اولی را به خاطر می‌آورد و سبک آن همان سبک نقوش برجسته‌ای است که در سایر ساختمان‌های شیراز دیده می‌شود. از‌این محل منظره زیبایی از شهر را می‌توان مشاهده کرد.

اطلاعات منابع تاریخی در باره‌ این باغ مانند سایر باغ‌های شیراز روشن نمی‌باشد. مثلاً در باره نام مؤسس و موجد باغ مذکور متفق‌القول نمی‌باشند گرچه معمولا آن را به یکی از سران قبایل بدوی قشقایی نسبت می‌دهند. گفته می‌شود که بنای اصلی آن توسط یکی از معماران محلی به نام حاج محمد حسن که در طراحی و ساختمان کوشک در عهد خود بی رقیب بوده ساخته شده است. برای مدت لااقل 75 سال‌این عمارت در تصاحب خان‌ها و یا سران قبیله قشقایی بود. عکسی که در حدود چهل سال قبل برداشته شده رئیس قبیله قشقایی را در جلو ساختمان اصلی (تصویر 94) نشان می‌دهد. در طرح‌این باغ که در سال ۱۹۶۰ اندازه گیری و کشیده شده (تصویر ۹۵) نیز همین ساختمان هسته مرکزی باغ به شمار می‌رود. در‌این موقع دیواری در وسط باغ احداث کردند و بدین ترتیب باغ به دو قسمت تقسیم گردید و قسمت پایین آن به مالکیت شهریار رشیدپور در آمد، از آن زمان تا کنون قسمت بالای باغ از دست قبیله قشقایی خارج شده است.
باغ ارم محبوبیت فراوان خود را مدیون درختان مرکبات و خیابان طویلی است که در دو طرف آن سروهای باشکوه غرس گردیده و ساختمان جالب توجهی که شاهد میهمان‌نوازی بی‌دریغ‌ ایل قشقایی بوده است. هرچند سال یک بار مقداری از درختان مرکبات بر اثر سرمای سخت از بین می‌روند در حالی که سروها در عرض پنجاه سال اخیر همچنان جذابیت و دلربایی خودرا حفظ کرده‌اند. در تهیه طرح باغ محور طولانی آن مشخص گردیده است. در واقع، جنبه جالب توجه باغ در کنار همین محور قرار دارد و تعادل ‌این ناحیه به وسیله نقاط آبیاری شده که با درختان مرکبات و میوه پوشیده شده (تصویر۹۹) حفظ گردیده است. به آسانی می‌توان در نظر مجسم کرد که چگونه مالکان اولی ‌این باغ کوشک اصلی را ترک می‌کردند و گردش کنان خیابانی را که در کنار استخر قرار گرفته بود می‌پیمودند و در کوشک پایین باغ می‌آرمیدند و از خستگی راه می‌آسودند.
امروز کوشک اصلی، هسته مرکزی‌این باغ و جالب توجه‌ترین جنبه آن را تشکیل می‌دهد. اطاق‌های طبقه زیرین تقریباً زیر زمین است و تالار مرکزی آن را برای استراحت در روزهای گرم تابستان در نظر گرفته‌اند. نهر آب مستقیماً از‌این تالار می‌گذرد و در سر راه خود قبل از‌این‌که به حوض بزرگی فرو ریزد استخر را پر می‌کند. دیوارها و کف‌این تالار از کاشی‌های رنگین پوشیده شده است. پلکانی‌این طبقه را به طبقه بالاتر و به راهروهایی که به تالارهای بزرگ منتهی می‌گردد متصل می‌سازد. منظره جنوبی آن همان ادامه محور اصلی است و از طرف شمال چشم‌انداز آن را تپه‌هایی تشکیل می‌دهد که در حاشیه رودخانه قرار گرفته است. در‌این محل نیز مانند بسیاری دیگر از ساختمان‌های شیراز کاشی‌های براق و سنگ‌های تراش میراث قدیم را از نو رواج می‌دهد.‌این قسمت سه‌گوش (سنتوری) منظره‌ای را متعلق به دوره ساسانیان که با کاشی‌های رنگی زینت شده نشان می‌دهد در حالی که در طبقه‌ای که هم‌سطح زمین ساخته شده تخته سنگ‌های آهکی نسخه‌های تحریف شده‌ای است از نقوش برجسته دوره هخامنشیان که در تخت جمشید دیده می‌شود. در سراسر‌این ناحیه وسیع بوته گل سرخ کمتر دیده می‌شود و به جای آن در گلخانه که داخل آن را با چوب به طرز پلکانی ترتیب داده‌اند انواع گل‌ها را در گلدان نگاهداری می‌کنند تا آن‌ها را در نقاط اصلی در داخل کوشک و خارج آن قرار دهند.
ناحیه‌ای که باغ ارم در آن قرار گرفته ممکن است عیناً شبیه به ناحیه‌ای باشد که لو بروین و اگیلبی آن را به عنوان باغ شاه توصیف کرده‌اند.‌این دو تن در اوایل قرن یازدهم از‌این محل بازدید کرده‌اند. ناحیه مزبور در شمال شرقی شهر واقع گردیده بود. هنگامی که شخصی از در آهنی وارد باغ می‌گردید خیابان بسیار عریضی، در حدود دو هزار پا به چشم می‌خورد که به مدخل باغ شاه منتهی می‌شد. خودباغ در حدود۹۹۶ پا درازا و 95پا پهنا داشت و محور طویل آن خیابانی به پهنای ۲۰ پا و درازای 620 پا بود که در دو طرف آن ۷۲ درخت سرو غرس کرده بودند.
این خیابان به ساختمان وسیعی منتهی می‌گردید و بعد از ساختمان نیز خیابان مذکور همچنان ادامه می‌یافت. در سمت چپ کوشک بزرگی استخری قرار داشت که در حدود 85 پای مربع مساحت داشت و در هر گوشه کوشک، فوارهای تعبیه کرده و بر بالای سرسرای وسیع آن گنبدی قرار داده بودند. در واقع‌این توصیف از لحاظ اندازه و طرح، باغ ارم را به خاطر شخص می‌آورد.
دیگر از باغ‌های بزرگی که اکنون در شیراز هست و ارزش‌این را دارد که مورد توجه قرار گیرد باغی است که زمانی عفیف آباد و روزگاری باغ گلشن نامیده می‌شد. می‌گویند‌این باغ در سال 1863 بر حسب فرمان میرزا علی محمد خان قوام الملک یکی دیگر از افراد خاندان قوام شیرازی احداث گردید. در کتیبه‌هایی که در ساختمان اصلی دیده می‌شود نام‌های افراد‌این خانواده که قبل از‌این تاریخ می‌زیسته‌اند، ضبط گردیده است.
باغ در یک فاصله قابل ملاحظه در سمت مغرب شهر واقع شده (تصویر ۹۷). کوشک و استخر بزرگ و یک کوشک کوچکتر آن عینة شبیه به باغ ارم (تصویر ۹۸) می‌باشد. لیکن در‌این مورد ساختمان اصلی با صرف هزینه بسیار از سنگ‌های محلی ساخته شده و کاملا مشخص می‌باشد (تصویر۹۹). طرحهای‌این ساختمان مخلوطی است از مشخصات و خصوصیات دوره هخامنشی با کاشی کاری قرن نوزدهم و در نتیجه بنایی به وجود آمده که با شکوه و مجلل ولی تاریک و غمزده است. با وجود اطاق‌های متعدد و مدخل بزرگی آن که تالار پذیرایی به شمار می‌رود‌این ساختمان روح یک کوشک یا ساختمان باغ را از دست داده است در صورتی که در ساختمانی که در پایین باغ احداث شده یا بنای فرعی، گر چه همان مصالح مورد استفاده قرار گرفته ولی روشن و دارای هواست و با وجود ویرانی نیز فریبندگی خود را همچنان حفظ کرده است ( تصویر ۱۰۰).
او همچنانکه انتظار می‌رود خانه‌های شهر شیراز از نوع خانه‌هایی است که ما با آن‌ها آشنایی داریم یعنی کوشک‌هایی که رو به جنوب ساخته شده و وسط آن‌ها باز می‌باشد. یکی از خصوصیات و مشخصات دیگر‌این …

کمتر

باغ های ایران و کوشک های آن
دونالد ویلبر / مهین دخت صبا

باغ‌های‌ایران در شمال و جنوب

بیشتر

 


 شهر تبریز از دیرباز یعنی از سال ۱۳۰۰ میلادی هنگامی که مارکوپولو به ‌این دیار مسافرت کرد مشهور بود. وقتی که سلاطین آق قویونلو در قرن پانزدهم‌این شهر را پایتخت خود ساختند آن را با باغ زیبایی به نام «هشت بهشت» زینت دادند. بعضی‌ایجاد‌ این باغ را به اوزون حسن و برخی دیگر به پسرش یعقوب نسبت می‌دهند ولی همگی در‌این زمینه متفق‌القولند که باغی بس زیبا و دلگشا بوده است.‌این باغ از حیث اندازه در ردیف باغ‌های هزار جریب و فرح آباد می‌باشد که مدتی بعد در اصفهان احداث گردید. قسمت اعظم مساحت آن را کاخ‌های متعدد و بنای مخصوص سکونت مستخدمان اشغال کرده بود. بازرگانی از اهل وین که اندک مدتی پس از اتمام‌این باغ به تبریز مسافرت کرده است به توصیف آن می‌پردازد ولی نظر به مفصل بودن‌این توصیف از نقل قول کامل آن در‌این کتاب معذوریم. وی می‌نویسد: در محل تقاطع طرح صلیبی چند حیاط و کوشک بزرگی احداث شده بود. کوشک ساختمانی یک طبقه با اطاق‌های متعدد بود که در اطراف تالار بزرگ مخصوص پذیرایی ساخته شده بود.‌این کوشک از سنگ مرمر بنا شده و دیوارهای آن با نقاشی‌های دیواری تزیین گردیده بود. تالار مرکزی آن دارای گنبدی بود که نمای خارجیش را زراندود کرده بودند. در استخرهای مجاور، کشتی‌ها و قایق‌هایی دیده می‌شد که آن‌ها را بسیار استادانه درست کرده بودند تاجنگ‌های دریایی را نشان دهد.
 
در قرون بعد نام عشرت آباد را به‌این محل اطلاق کردند ولی قبل از پایان قرن نوزدهم نام آن به باغ شمال تبدیل یافت.‌این باغ دقیقاً در سمت جنوب وحومه شهر واقع گردیده بود. در دوره سلطنت سلسله قاجاریه رسم چنین بود که ولیعهد به عنوان حاکم آذر بایجان در تبریز سکونت کند. چندین تن از‌این شاهزادگان در باغ مزبور مسکن داشتند. طرحی که از روی یک نقشه قدیمی تهیه شده نشان میدهد که از مساحت باغ کاسته گردیده و فقط یکی از ساختمان‌های آن باقی مانده است (تصویر ۱۰۷).
و در حال حاضر در باغ زیبا در حومه شهر تبریز وجود دارد.‌این دو باغ در سمت شرق شهر درست در جنوب جاده اصلی تبریزـ تهران واقع گردیده است. باغ بزرگ‌تر شاه گلی، شاه گل ویا شاه گل نامیده می‌شود که هر سه کلمه مخلوطی است از کلمات ترکی فارسی که معنای آن استخر شاهی می‌باشد. بدیهی است که قسمت برجسته‌این باغ دریاچه مصنوعی آن است که اندازه هر طرف آن در حدود ۷۰۰ پا می‌باشد. بر طبق تاریخ محلی شهر تبریز، دریاچه مزبور در سال ۱۷۸۵ و شاید قبل از‌این تاریخ توسط یکی از پادشاهان که نام وی معلوم نیست احداث گردیده است. همین منبع متذکر می‌گردد که‌این دریاچه و سکوها و کوشک قبل از اواسط قرن نوزدهم ساخته شده است.
شباهت‌این باغ به باغ تخت شیراز فورا به چشم می‌خورد گر چه مساحت‌این باغ خیلی زیادتر است (تصویر۱۰۸). زمینی که استخر بزرگ در آن حفر گردیده کاملا مسطح نیست ولی برای ساختن قسمت شمالی آن مقدار زیادی خاک در محل ریخته‌اند. درخت‌هایی که در اطراف غرس کرده‌اند مثل حصاری آن را فراگرفته و زمین دور استخر را … و در نتیجه هر گاه از‌ایوان کوشک به آن نظر افهیم مانند آن است که  آب استخر بر فراز سطح دره‌ای که در عقب واقع شده معلق می‌باشد (تصویر۱۰۹).
مخزن آب مثل باغ تخت شیراز از چشمه‌ای تأمین می‌گردد که از سنگی بالای مرتفع‌ترین سکو می‌جوشد. آب مخزن را پنج نهر تشکیل می‌دهد که در هر سکویی یک آبشار‌ ایجاد می‌شود و هر سکویا پلکان دارای یک ردیف درخت تبریزی در کنار دیوار عقب آن ویک ردیف درخت بید در کنار نهرهای آن است. بقیه‌این باغ به قسمت‌هایی تقسیم گردیده که در آن‌ها درختان میوه به عمل می‌آورند و بر حسب فصل در زیر سایه درختان، شبدر یا یونجه می‌کارند.
خیابان سنگ فرش شده به کوشکی زیبامنتهی می‌گردد که طرحی دل‌انگیز دارد. تالار مرکزی، تالار بزرگ هشت‌گوشی است که هر طرف آن دوازده متر است و است و از هر سمت ساختمان می‌توان وارد آن شد.
لیکن هر ضلع آن به اطاق‌های کوچک و تورفتگی‌ها و طاقچه‌هایی منشعب می‌گردد. در اصل‌این کوشک دارای گنبدی بوده است ولی بعدها‌این گنبد از بین رفته است. چند سال قبل هنگامی که باغ را اجاره دادند و از آن به عنوان یک تفرجگاه تابستانی برای مردم تبریز استفاده شد، کوشک آن را نیز کاملا مرمت کردند ولی هیچگونه مدرکی دال بر‌اینکه مردم از‌این تفرجگاه استقبال کردند در دست نیست. قدر مسلم ‌این است که مردم از‌این باغ باید بیشتر قدردانی کنند و نگذارند که بر اثر عدم مراقبت رو به ویرانی گذارد چرا که نمونه زیبایی از باغ‌هایی است که بطور پلکانی ترتیب داده شده و آن را با استخری زینت داده‌اند.
در فاصله کوتاهی از شاه گل، باغی به نام باغ فتح آباد واقع گردیده است. مرکز باغ از درختان میوه پوشیده شده ولی محور طویل آب تمام باغ را به طرز متداول در‌ایران به هم متصل می‌سازد و به آن یک نوع هماهنگی می‌دهد. فقط بنای جدیدی که به جای کوشک قدیم (تصویر۱۱۰) ساخته شده هماهنگی آن را برهم می‌زند. هرگاه از قسمت مرتفع یعنی سمت جنوبی باغ وارد شویم می‌بینیم که‌این خیابان پست و بلند است و شکل حوض‌هایی که در مسیر آن قرار گرفته نیز مختلف می‌باشد (تصویر۱۱۱). در یک قسمت حاشیه‌های سبزی در کنار نهرها به چشم می‌خورد که آن‌ها نیز به نوبه خود با حاشیه‌ای از گل شمعدانی زینت شده است. سرانجام به برجسته‌ترین نقطه باغ، یعنی استخر عظیمش که اطراف آن را سنگی کار کرده‌اند می‌رسیم. ‌این استخر بسیار عمیق است و اطراف آن را درختان کهن و تنومندی احاطه کرده است. قسمت شمال‌این استخر قدری بلندتر از سطح زمین است و‌این همان چیزی است که در استخر شاه گل نیز دیده می‌شود. هیچ‌یک از قسمت‌های‌ این باغ به تنهایی دارای زیبایی فوق‌العاده و چشم‌گیر نیست در حالی که به طور کلی جذاب و آرام می‌باشد.

کمتر








در کنار شهرهای نامی و آباد و به ویژه پایتخت‌ها کاروانسراهای بزرگ و زیبا و با شکوهی دیده می‌شود که بیشتر آن‌ها مهمانخانه بوده است. از جمله مهمانخانه بزرگ شاه عباسی در کاشان و کاروانسرای مادر شاه (جای مهمانسرای شاه عباسی) اصفهان و کاروانسرای وزیر در قزوین است که تا صد سال پیش دایر بوده و فلاندن و کست معمار و نقاش فرانسوی از آن‌ها سخن رانده‌اند. بیرون شهرهای آباد و بزرگ پیش از اسلام و آغاز اسلام دسکره‌هایی وجود داشته که پادشاهان و امیران به همین منظور و گاهی هم برای خوشگذرانی و گذراندن اوقات فراغت و شکار خود می‌ساختند. چند دستکاه از این کوشک‌ها تاکنون بر جای مانده ولی مورد استفاده آن تغییر کرده مثلاً دسکره‌های جبلیه کرمان (گنبد گبران) و هارونیه طوس (که می‌گویند مزار امام محمد غزالی است) و همچنین خواجه ربیع مشهد، و زنگیان یزد بعدها تبدیل به آرامگاه و مصلی شده یا به علت خشک شدن باغ و پردیس که معمولاً در پیرامون آن‌ها بوده و متروک مانده و روبه ویرانی رفته است.

متأسفانه درباره معماری غیر روحانی چنان که باید اطلاعی نداریم. اشاره‌های متون به ساختمان‌های غیر روحانی فراوان است. تاریخ بخارای نرشخی، تاریخ مسعودی ابوالفضل بیهقی که منشی دربار غزنه بود و گزارش‌های ابن‌مسکویه درباره شاهان آل بویه پر از شروح و توصیفاتی پیرامون همه گونه بناهای غیر روحانی است. اما مهم‌ترین این بناها کاخ‌های سلاطین می‌باشند. این کاخ‌ها را در باغ‌ها می‌ساختند و با جدول‌بندی‌های ظریف و زیبا در آن‌ها آب جاری می‌کردند، و به نظر می‌آید که ساختمان‌های بزرگ یا کوشک‎های تنها بودند یا گروهی از خانه‌های مسکونی که مطابق‌ طرح‌های معینی آرایش و ترتیب می‎یافتند، چنان که مثلاً کاخی را «بر شکل بنات النعش که بر آسمان است بنا کنند به هفت ستون سنگین» (نرشخی، ص۲۴ِ؛ چاپ بنیاد فرهنگ ایران، ص۳۳ ـ میلادی ). تمام روایات پیکرتراشی و نگارگری را وسیله اصلی تزیین بنا ذکر می‌کنند. البته ربط دادن این اسناد ادبی که دست کم گوشه‌ای از زندگی توانگران و خوشگذرانان را به دست می‌دهند، به اسناد و مدارک واقعی بسیار دشوار است.
تنها مدارک موجود از ابنیه قرون نخستین اسلامی در آسیای میانه یافت می‌شوند، شمار زیادی از ساختمان‎های منفرد که در سغد یا خوارزم پیدا شده‌اند کوشک یا قلعه نظامی بوده‎اند که به اشرافیت محلی تعلق داشتند و برخی از آن‌ها احتمالاً در ایام نخستین اسلامی ساخته شده بودند، اگر چند تعیین تاریخ دقیق بنای این عمارات چندان آسان نیست. به هر تقدیر به نظر نمی‌آید که بناهای مزبور نسبت به ساختمان‌های اولیه هیچ گونه تغییر مهمی را نشان دهند. تنها استثنا بنای شگفت‌آور در قیرق‌قیز نزدیک ترمذ می‌باشد که به تعابیر مختلف آن را کاخ یا کاروانسرا دانسته‌اند، اما طرح بنا (مربعی با گنبدی مرکزی و راهروهایی که از گنبد میانی آغاز می‌شوند و چلیپاوار یکدیگر را قطع می‌کنند) کاملاً بکر و بدیع می‌باشد و هیچ گونه نشانه‌ای که معلوم دارد احداث این گونه بنا سابقه داشته است در آن پدیدار نیست، و همچنین بعدها در خود منطقه نیز از معماری آن تقلید نشده است. تاریخ بنای این ساختمان نیز روشن نیست، اما غالباً گفته‌اند که عمارت مزبور در سده دوم هجری/ هشتم میلادی یا سوم هجری/ نهم میلادی ساخته شده است.







طبیعی‌ترین راه به تصویر کشیدن صدها و احتمالاً هزارها رباط پراکنده در سرتاسر آسیای میانه در سده‌های اولیه پس از فتح اسلامی آن است که آن‌ها را با خانه‌های مسکونی برج و بارودار یا کوشک‌های اشراف پیش از اسلام منطقه، که آن‌ها هم بی‌شمار بودند، مرتبط بدانیم، قطعاً تداوم قابل ملاحظه‌ای از اشکال معماری بین کوشک واقعی (نظیر کوشک بزرگی در نجیم قلعه نزدیک مرو) یا کاخ (مثل کاخ ورخشه) و کاروانسرای کاملاً پیشرفته نظیر رباط ملک وجود دارد. با این‌که دوره‌ای به فاصله سه قرن آن‌ها را از یکدیگر جدا می‌سازد، دارای نمای خارجی برج و بارویی‌اند که با پیل‌پاهای به هم چسبیده تقسیم می‌شوند و نیز دارای حیاطی داخلی هستند که با ردیف اتاق‌هایی احاطه شده است. علاوه بر آن، نجیم قلعه در حالی که نگاهی نیز به جلو دارد تا موجب پیشرفت کاروانسراهای سلجوقی گردد، در عین حال نگاه به بناهای پارتی نظیر دورنالی دارد که قلعه‌ای مرزی در واحه مرو مربوط به سده اول پیش از میلاد است. یک چنین ارتباطی خاستگاه‌های کاروانسراهای عمومی را در معماری کاخ‌های خصوصی ساختمان مرکزی مجموع قرق‌قز نزدیک ترمذ، که به طور متفاوت بین قرن نهم و دوازدهم تاریخ گذاری شده، مدت زیادی به عنوان یک کاروانسرا دانسته شود، هر چند که این بنا بر اساس نظریات دیگران می‌توانست یک خانقاه، یک عمارت و یا یک قلعه باشد. یکی از محققان اخیر آن را به عنوان کاخ تابستانی دودمان سامانی تشخیص داده است و شواهد جدیدی این گفته را تأیید می‌کند. ولی نکته اساسی این است که برای این بنا نیز مانند بنای اقیرتاش، کارکردهای متفاوتی پیشنهاد شده که از جمله آن‌ها کاروانسرا است. البته استفاده از یک شکل معماری برای بناهای متنوع امری است که باید به مثابه یک خصیصه معماری اسلامی باقی بماند.
اغلب این کاروانسراها را باید در ترکمنستان و ازبکستان، یعنی در مرزهای خراسان سده‌های میانه یافت. اینجا ولایتی است که بخشی از قلمرو ایران امروز، افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق را در بر می‌گیرد. این کاروانسراها نه تنها در همان زمان و در همان منطقه ساخته شده‌اند، بلکه تعداد بیشتری از آن‌ها باقی مانده و خاستگاه‌های آنها، به خاطر کاوش‌های شوروی، به تیرگی دیگر کاروانسراها در جاهای دیگر دنیای ایرانی نیست. على الخصوص، همان گونه که در بالا ملاحظه شد، حداقل بخشی از آن‌ها می‌تواند از گونه بناهای مشخص مردمی پیش از اسلامی آسیای میانه، یعنی کوشک یا خانه‌های اربابی برج و بارو دار، سرچشمه گرفته باشد. مسئله بر سر فقدان نظریه نیست بلکه دقیقاً به خاطر فقدان معماری بومی برجسته و مطمئن و تاریخ‌داردر خود ایران است که سدی بر تلاش‌های مربوط به مشخص کردن کاروانسراهای ایرانی پیش از تاریخ شده است. درباره طبیعت و کیفیت این کاروانسراهای ایرانی چه میدانیم؟ تغییرات قابل توجه در مقیاس و کار کرد و مصالح ساختمانی فقط می‌تواند پرداختن به کلیات را ممکن سازد.



وجود شواهد گرچه به صورت پراکنده است می‌رساند که منظور از به کار بردن سمبول‌های گوناگون در معماری تدفینی ایرانی بیشتر طلب نعمت بهشت است تا ابراز وفاداری. بنا بر این فقدان کامل قبرهای هفت گوش برای پیروان شیعه هفت امامی در ایران به چشم می‌خورد برخلاف آنچه در سایر سرزمین‌های اسلامی وجود دارد. حتی قبرهای شیعه دوازده امامی بندرت دوازده گوشه دارد. قالی دوازده گوش حرم فاطمه(ع) در قم که ظاهراً متناسب به محل آن بافته شده منحصر به فرد است. پس تا آن‌جا که آشکارا مشاهده می‌شود سمبولیسم عددی، یکی از خصوصیات مهم آرامگاه‌های ایران نمی‌باشد. شاید در این باره عدد هشت یک استثنای مهم باشد. کاخ‌های کوشک مانند ایران زمان صفویه و هندوستان دوره مغول که طبق مرسوم در داخل حریم باغ و درخت‌زارها و باغچه‌های گل و چشمه‌ها و جویبارها نهاده شده و گاهی اوقات به هشت بهشت شهرت یافته است، این امر انسان را بدین فکر می‌اندازد که این تداعیات به طریقی در آرامگاه‌هایی که چنین شکلی دارند نمایان است بویژه هنگامی که این نوع مقابر در داخل باغی قرار گرفته باشد. در چنین شرایطی امکان دارد اشاره ظریفی به لذات بهشتی مانند غرفه‌ها و درختان سایه‌دار و آب روان مورد نظر بوده باشد. در هرحال اگر چنین است این گونه تداعیات ضمنی است، لیکن ظاهراً در یک سطح عالی و فوق انسانی در نظر گرفته شده است. شاهد این امر در کتیبه‌هایی نهفته است که این همه آرامگاه‌ها دربر دارد. این کتیبه‌ها اغلب به معرفی متوفی پرداخته و تاریخ آن را بیان می‌کند و بقیه متن کتیبه‌ها به آیات قرآنی اختصاص یافته است. کاملاً قابل ملاحظه است که همه این نقل قول‌های قرآنی هیچ‌گونه ارتباطی به موضوع مرگ، روز بازخواست و بهشت ندارد.

بناها را در اوایل دوره ایلخانی بیشتر با مواد فرسایش‌پذیر می‌ساختند، چون از اطلاعات منابع موجود برمی‌آید که ایلخانان برای ساخت خیمه و خرگاه و چادر از موی اسب و نمد بهره می‌گرفتند. نمونه‌ای به جا مانده از کاخ‌های ایلخانی، کاخ تابستانی آباقاخان است که کار آن حدود سال 674/1275 شروع شد و ارغون فرزند او یک دهه بعد این کار را پیگیری کرد. این کاخ در تخت سلیمانی کنونی، در جنوب شرق دریاچه ارومیه در آذربایجان روی شالوده آتشکده ساسانی شیز قرار داشت. در این کاخ حیاطی وسیع با جهت شمالی ـ جنوبی (150×125 متر) بود و با دریاچه‌ای مصنوعی و چهار ایوان محصور شده بود. پشت ایوان شمالی اتاقی گنبددار قرار داشت که به جای آتشکده ساسانی نشسته بود و احتمالاً تالار بار عام آباقاخان برشمرده می‌شد و در آن سوی ایوان غربی تالاری عرضی ساخته شده بود که دو کوشک 8ضلعی به آن اشراف داشت؛ اینجا ظاهراً تختگاه خسرو بود که سکونتگاه ایلخانیان شده است. قطعات گچ روی زمین نشان از آن دارد که کوشک 8ضلعی تاق مقرنسی داشته و از واحدهای گچی مستقلی تشکیل شده بوده است. در کاوش‌ها صفحه گچیِ 50 سانتی‌متری هم به دست آمد؛ نقش حک شده روی آن یک‌چهارم گنبد را بازنمایی کرده و می‌رساند که راهنمایی برای سرهم کردنِ واحدهای پیشریخته توسط کارگران بوده است. این قطعه سند بی‌نظیری درباره کاربست نقشه‌های معماری در جهان اسلام است و گزارش منابع تاریخی را مبنی بر این‌که نقشه بناها را از پایتخت به ایالات می‌فرستادند، تأیید می‌کند. دیوارهای کوشک 8ضلعی شمالی را با ازاره باشکوه پوشانده‌اند. در دو متر پایین‌تر از آن کاشی‌های ستاره‌ای و چلیپایی لعابدار به روش لاجوردینه به کار رفته است. در بخش بالایی این ازاره، افریزی از کاشی‌های مربع 35 سانتی‌متری بهره گرفته و نقش‌مایه سیمرغ و اژدها را روی آن‌ها نقش زده‌اند. نوار عریضی از گچ‌بری رنگ‌آمیزی شده و بالای دیوار به کار رفته است. کیفیت تزیین و وفور آن در معماری، به ویژه در سرستون‌های مرمری، کاشی‌های صدفی و لاجوردینه و گنبد مقرنسی نشان‌دهنده علاقه مفرط ایلخانیان به تزیین پرکار است. جای این کاخ که به نظر ایلخانیان مکان تاجگذاری شاهان ساسانی بوده و تزیین آن، و کاشی‌های صدفی همراه با اشعاری از شاهنامه، حماسه ملی ایران و سروده فردوسی (در حدود سال 401/1010) شاعر دربار سلطان محمود غزنوی، از روی قصد انتخاب شده تا دلبستگی مغولان را به سلطنت پیش از اسلام ایران نشان دهد.


نقشه و نما و برش

چهل ستون قزوین




پایان نامه های وابسته


دوره صفویه از درخشان ترین دوره تاریخ معماری ایران است. مدت یک قرن و نیم اصفهان پایتخت شاه عباس و جانشینان او بود. در این دوره طولانی نکته ای که جلب توجه می کند، علاقه عموم پادشاهان این سلسله اعم از قوی و ضعیف و لایق یا بی کفایت به امر عمران و آبادی و ایجاد بناهای جدید و افزودن آن بر ساختمان های پیشین است و در این کار نوعی رقابت و اهتمام و کوشش بیشتر در به وجودآوردن آثاری باشکوه تر مشاهده می شود. از آن جا که خیابان چهارباغ یکی از مهم ترین و ارزشمندترین عناصر هویت بخش شهر تاریخی اصفهان محسوب می شود و در نوع خود اثری بی همتا و سندی بسیار بااهمیت در اثبات خلاقیت، اندیشه ورزی و توانمندی نیاکان ماست؛ بدیهی است نمی توان به کیفیت و جزییات آن بی اعتنا بود. هدف از این تحقیق، شناسایی ساختار کالبدی باغ ها و کاخ های از دست رفته دوران صفویه و بازآفرینی کالبدآن هاست. از آن جا که نشانه های فیزیکی این باغ ها و کاخ ها تا حدی باقی مانده است، بر اساس اطلاعات به دست آمده از متون و اسناد، به ویژه سفرنامه ها می توان به بازآفرینی متشابه واقع برای آن پرداخت تا حدی که راه گشای تحقیقات آینده باشد. این پژوهش هدف محور می باشد و برای آن فرضیه ای در نظر گرفته نشده است. روش تحقیق در این مقاله، روش تحقیق توصیفی- تاریخی است.از آنجا که اکثر نشانه های این باغ ها از بین رفته است، با جستجو در منابع تاریخی و سفرنامه ها و اسناد و مدارک به جا مانده از آن دوره ها و گویاسازی اسناد مصور کهن و از طریق مقایسه آن ها با یکدیگر و با بررسی تحقیقات پژوهشگران معاصر درباره ساختار معماری و شهرسازی در دوره صفویه در کتاب ها، مجلات، اینترنت و … می توان به بیان ویژگی های این باغ ها و کاخ ها دست یافت و به پرسش هایی از قبیل اینکه کاخ ها و باغ های دوره ی صفوی در اصفهان دارای چه ویژگی هایی بوده اند و کلیت خیابان چهارباغ عباسی به چه صورتی بوده، پاسخ داده شود. درواقع توصیفاتی که درباره باغ ها و کاخ های این دوره در سفرنامه ها شده، بسیار مفصل تر از توصیفاتی است که در دوره های قبلی شده است و این کمک بزرگی به شناخت باغ ها و کاخ های این دوره تاریخی کرده است. برای درک این باغ ها از ترسیمی که کمپفر برای دولتخانه صفوی ارائه کرده و برخی از واقعیت های موجود، ازقبیل وجود مادی ها، وجود سردر باقی مانده از باغ خرگاه و کاخ هشت بهشت در باغ بلبل و … و مطالب ارائه شده در متون و کتاب ها، استفاده شده است. یافته های تحقیق مبین آن است که ده باغ در این خیابان وجود داشته است و پلان همه باغ های این خیابان به جز باغ خرگاه به صورت مستطیل در دو جهت شرقی – غربی و شمالی- جنوبی بوده؛ همچنین این باغ ها به گونه های مختلف از نظر تعداد کوشک (دارای کوشک های متعدد تا بدون کوشک میانی) دیده شده است. استفاده از چادر در باغ خرگاه و کوشک هشت ضلعی هشت بهشت در باغ بلبل و قفس های باغ های شیرخانه و قفس خانه نمایانگر گونه های شکلی متعدد فضای مصنوع باغ های این خیابان بوده است.

باغ ایرانی اثری است ارزشمند که تجلی و بازتاب فرهنگ و هنر و ذوق و احساس بومیان این وادی است .در پرداختن به طبیعت که امروزه ناشناس مانده و گمنام‌تر از سایر آثار هنری ایران، منظومه‌ای که به عنوان فضای سبز ایران مطرح است از آن جهت ، یکی از مواریث فرهنگی و هنری است که با نظم حاکم بر نظام هستی و احترام به سایر علوم، اندیشیده و خلق شده است و به عنوان یکی از ذخایر علمی پابرجاست و اگر سیاحان و ایرانشناسان از سراسر گیتی شیفته حضور در باغهای ایرانی بوده‌اند، نه تنها به این دلیل بوده است که بیایند و احیانا” در فضای آسمانه کوشک باغ ایرانی بنشیند و از چشم‌انداز به گلستانه و میانکرت و استخر بهره‌گیرند، بلکه به این دلیل بوده است که این منظومه ارزشمند نگرشی خاص به علم اکوسیستم داشته است و هدف سیاحان دستیابی به آن علم بوده است تا راز و رمزها و ذخایر علمی و ارتباط آن را با یکدیگر و با آن اقلیم کشف کنند.بررسی پیشینیان تا حال درباره باغهای ایرانی بیشتر به ابعاد ظاهری و تاریخی آن بوده است .اما در این اثر سعی شده است تا نایافته‌ها یک به یک نمایانده شود و ابعاد گوناگون باغ ایرانی که منظومه‌ای است منسجم، بررسی و آشکار گردد، که بیش از باغ ایرانی را تنها، به عنوان فضای سبز ایران معرفی کرده بودند و این درحالی است که باغ ایرانی اثری است چندمنظوره و دارای ارزشهای جامعی از علوم و فنون مختلف است که همگی آنها هماهنگ با اقلیم ایران شکل گرفته است و آن علوم و فنون عبارت است از علم محیط زیست ، فضای سبز، زیست‌شناسی، مصالح‌شناسی، آبرسانی، طراحی محیط، تاسیسات ، طراحی معماری، مقاومت مصالح، سازه، آگوستیک و بسیاری از علوم و فنون دیگر، و همچنین ارتباط آنها با یکدیگر و اقلیم و اکوسیستم بسیار هوشمندانه نگریسته شده است و اگر در منظومه باغ ایرانی یکی از علوم و فنون آن به نمونه مصالح‌شناسی آن تغییر یابد و به جای آجر فرش در باغ ایرانی، سنگ قلوه‌ای به کار گرفته شود و یا حضور دائمی آب در باغ ایرانی، از میان برود و یا سایر علوم آن تغییر یابد، این منظومه زیبا که پیام انس و الفت و مهربانی و نظم استواری می‌دهد و غبار هبوط را از چهره معنی می‌شوید تا جمال حقیقت بی پرده عیان گردد و انبساطی شگرف در جانها پدیدآورد و دل از عارف و عامی برباید دیگر باغ ایرانی، باغ ایرانی نخواهد بود.

معمولاً معماری مسکونی ایران را با ویژگی خاص آن یعنی حیاط مرکزی معرفی کرده‌اند. کوشک‌ها نوعی از معماری برونگرا می‌باشند که در میان باغ قرار گرفته‌اند. بیشتر پژوهش‌ها درباره‌ی شناخت گونه‌ها و الگوهای باغ ایرانی نیز با شاخص‌های گوناگون بوده و تحقیق منسجمی در باره‌ی عمارت داخل آن کمتر صورت گرفته است. از آنجا که یکی از درخشان‌ترین دوره‌های هنری ایران پس از اسلام دوره‌ی صفویه است و کوشک‌های باارزشی از آن زمان باقیماندهگونه شناسی کوشک‌های این دوره‌‌ی زمانی برای مطالعه‌ انتخاب شده است. روش مطالعه‌ی کتابخانه‌ای و بررسی منابع و مستندات روش عمده‌ گردآوری اطلاعات در این پژوهش است و روش تجزیه و تحلیل این اطلاعات توصیفی و مقایسه‌ای است. نتیجه‌ی این پژوهش آشکار می‌سازد که در پلان بسیاری از کوشک‌ها، می‌توان الگوی کاخ آپادانای هخامنشی را تشخیص داد. در طراحی کوشک‌ها تالار مرکزی – که می‌تواند به دو شکل چلیپایی و مستطیلی باشد – نقش مهمی داشته به طوری که باقی فضاها حول این فضای مرکزی نظام یافته‌اندکهبر این اساس می‌توان کوشک ها را به دو گروه کلی تقسیم بندی کرد.

باغ های تاریخی بخش مهمی از هویت تاریخی یک سرزمین هستند. در این میان باغ سازی ایرانی نیز با شاخصه ها و ویژگی های خاص خود همواره به عنوان یکی از شاخص ترین سبک های باغ سازی در میان الگوهای باغ سازی سرزمین های دیگر خود را مطرح کرده است. نگاه به عمده باغ های تاریخی ایران حکایت از آن دارد که نقش حاکمان از مهمترین عوامل شکل گیری باغ ها بوده و در بسیاری موارد به عنوان یک فضای تفرجی مورد استفاده قرار می گرفته اند. متناسب با این کاربرد باغ ها کوشک هایی نیز در نظر گرفته شده است. در پاره ای موارد این کوشک توسعه یافته و شکلی شبیه به کاخ یا قصر پیدا می کند و بر ویژگی حکومتی بودن باغ تاکید می کند. نمونه های بارز این تعریف از باغ ایرانی را در دوره قاجار به وضوح می توان مشاهده کرد. تحلیل تحولات تاریخی باغ های ایرانی نشان می دهد که پاره ای از این باغ ها در دوره های مختلف و بنا به مقتضیات زمان تغییر کاربری داده و عمدتا به کاربری های نامتناسبی همچون پادگان های نظامی، زندان و … تبدیل گردیده اند. هر چند که در دوره معاصر نمی توان کاربری اولیه باغ را برای آن متصور شد ولی این فضاهای تغییر کاربری یافته می توانند با تبدیل به فضاهای جمعی کاربری متناسب با هویت اولیه باغ پیدا کرده و در عین حال با این وسیله در راه حفظ میراث فرهنگی گام برداشت. زندان قصر تهران نیز از جمله این باغ های تاریخی است که در ابتدا قصر فتحعلی شاه قاجار بوده و در زمان رضا شاه به زندان تبدیل شده و نه تنها کاربری اولیه خود را از دست داده بلکه پتانسیل های این فضا در دستیابی به یک فضای جمعی نادیده گرفته شده است. روش اصلی در انجام این تحقیق، روش توصیفی-تحلیلی است. البته باید گفت که متناسب با ماهیت هر بخش از روش های تحقیق تاریخی و مقایسه ای نیز بهره گیری شده است. مجموع داده های به دست آمده از تجزیه و تحلیل سایت زندان قصر، حوزه های فراگیر، ساختار کلی اجتماعی محدوده اطراف آن از یک سو و پتانسیل های طراحی درون محدوده زندان – که از منشا باغ تاریخی باقی مانده است- از سوی دیگر زمینه لازم برای طراحی یک فضای جمعی و تغییر کاربری مجموعه زندان را فراهم می آورد. این رساله با جمعبندی نتایج بدست آمده از مبانی نظری در این حوزه و ترکیب آن برآیندهای بدست آمده از شناخت و تحلیل وضع موجود با تعیین اهداف و راهبردهای طراحی به سمت برنامه ریزی فیزیکی و یک طرح پیشنهادی گام برمی دارد.

در بازشناسی معماری ایرانی در سده های نخستین اسلامی پرداختن به دو مهم شناخت خوبی بدست می دهد؛ یکی عناصر معماری و دیگری الگوهای ساختی که پایه در هندسه دارند و با کاربرد متنوع در معماری، متأسفانه هیچ گاه در مطالعات پژوهشگران معماری و باستان شناسی جایگاهی نداشته اند. عناصر معماری در این دوره تا کنون تنها در چند مسجد ساده ی شبستانی معرفی شده است. این وضعیت در بناهای تشریفاتی به چه ترتیب بوده و حاکم ایرانی این دوره در چگونه مکانی می زیسته در جغرافیای سیاسی کنونی ایران شناسایی یا دست کم گزارش نشده است. نکته ی دوم الگوی نه گنبدان است که پایه ای استوار در هندسه دارد. با وجود اشارات متون ادبی کهن و استفاده ی پردامنه در معماری مذهبی و تشریفاتی، هیچ گاه جایگاهی برجسته در پژوهش های معماری و باستان شناسی نیافته است. این پژوهش بر آن است تا با معرفی بنایی تشریفاتی از سده های نخستین اسلامی ایران، با نام کوشک رحیم آباد در بم و در 1600 متری جنوب شرق مجموعه ی ارگ قدیم، هم به بازشناسی کالبدی کاخ-باغی از این دوره با الگوی نه گنبدان بپردازد و هم عناصر معماری وابسته به یک بنای تشریفاتی را از طراحی تا اجرا معرفی نماید. پژوهش پیش رو بر پایه ی مطالعات اسنادی و میدانی به این مهم پرداخته است. در مطالعات اسنادی گفته های جغرافیای تاریخی به ویژه سده ی چهارم هجری، مهم ترین سند بشمار می رود. در مطالعات میدانی و معماری، ضمن بررسی چند بـاره ی محیط پیرامون عمارت و جمع آوری داده ها، ویژگی کالبدی بنا و عناصر آن با نمونه های مشابه مقایسه شده اند. آنچه در این پژوهش بدست آمده بر آن گواهی دارد که الگوی ساخت عمارت رحیم آباد بر نه گنبدی برون گرا پایه دارد؛ چفدهای پابرجای آن با اصول صحیح نیارشی در معماری ایرانی طراحی و اجرا شده و از عناصر معماری در سده های اولیه ی اسلامی شناخت خوبی فرا روی می نهد؛ کوشک مرکزی و چهارباغ تاریخی آن شاهدی یگانه از نحوه ی بنیان انداختن بنایی تشریفاتی توسط حاکمی محلی در سده های نخستین اسلامی است؛ عمارت رحیم آباد با تلفیقی از دو سبک پارتی و خراسانی ساخته شده است؛ این اثر، کوشک مرکزی چهارباغی تاریخی است؛ تابستان نشین حاکم یا حاکمان محلی بم بوده و با دقتی که در گزینش مکان آن اعمال شده، به استحکامات ارگ و هم به منابع آب دسترسی آسان داشته و در برخورد با سیلاب های فصلی به خوبی در کنار گسل/افراز بم پناه گرفته است. به نظر می رسد این اثر به فاصله ی سال های 267 تا 287 هجری و در دوره ی صفاریان ساخته شده است.


تداوم حیات کالبدی بناهای تاریخی، نیازمند شناخت دقیق آن بناها از تمام جوانب، از جمله مطالعه و بررسی دقیق شرایط معماری و سازه ای آن بناها، برنامه ریزی در خصوص مرمت، حفاظت و بهره برداری مناسب از آنها می باشد. لذا در این راستا با مطالعات صورت گرفته در عمارت ارباب هرمز دو نکته مهم و اساسی را می توان دریافت: اول اینکه عمارت ارباب هرمز بنای با ویژگی های معماری دوره ی قاجار، یعنی دوره ی انتقال معماری سنتی ایران به معماری نوین احداث گردیده و این ویژگی ها را می توان در ایوان های عظیم و مرتفع، ستون ها و سرستون ها، سقف شیروانی، نماسازی تحت تأثیر عناصر غربی، استفاده از آرایه های چوبی در تزئینات و استفاده از آجر تزئینی قالبی و تراش به وضوح مشاهده کرد. دوم اینکه با لایه برداری پوشش دیوارها طی عملیات مرمت مشخص گردید که این بنا در دوره های مختلف دچار تغییر و تحولات گردیده،که از جمله این تغییرات می توان به الحاق شدن دو فضای گوشواره شرقی و غربی به هسته اولیه ی بنا در دوره های بعدی، مسدود کردن تعدادی از ستون های تالار طبقه همکف در داخل تیغه های آجری، تبدیل فضای سه دری شاه نشین طبقه اول به چهار دری با برداشتن دیوار شرقی شاه نشین، الحاقی بودن کامل راه پله های بین طبقات در فضاهای چند ضلعی، مسدود شدن بازشوهای در فضاهای مختلف عمارت به وسیله تیغه های آجری، پوشانده شدن طاقچه ها و تزئینات به وسیله اندود گچ و حتی مسدود شدن کامل برخی از فضاها ( فضای شمال غربی زیر زمین) اشاره کرد. در این نوشتار سعی شده تا با اطلاعات به دست آمده در مورد تاریخچه و جنبه های مجهول و مبهم معماری و سازه بنا طرح مرمت آن بر اساس بررسی عوامل آسیب رسان و مرور بر راهکارهای رفع آسیب ها ارائه شود. در بررسی بخش رویکرد پایان نامه این نتیجه حاصل می گردد که نمونه های هم دوره با بنا در محدوده تهرانپارس (سلطنت آباد، عمارت عین الدوله ، ضرابخانه) از لحاظ فرمی و سازه ای دارای حداقل تشابه با بنای مورد مطالعه (عمارت ارباب هرمز) می باشند. و هر کدام از بناهای قاجاری موجود در منطقه تهران پارس منحصر به فرد هستند.

در آسمان هویت تاریخی ایران، ابرکوه، به عنوان گنجینه ایی از معماری سنتی، بیش از 200 اثر تاریخی را در خود جای داده که در این میان، باغات این خطه نیز میراث های قابل تاملی هستند. هر چند سرو 4500 ساله ابرکوه شاهدی زنده بر توجه و علاقه ی بالای مردمان این دیار به درخت و انس با طبیعت دارد. باغ عزت آباد ابرکوه، که بیرون از حصار قدیمی شهر قرار گرفته دارای پتانسیل فرهنگی- تاریخی و طبیعی است که باززنده سازی آن عنوان موضوع و هدف اصلی این رساله خواهد بود تا در این راستا پیوند انسان با طبیعت قوام بیشتری یابد و از آنجایی که آسیب های جدی به کالبد باغ وارد شده، می توان با ارائه این طرح به ساماندهی مجموعه رسید. بر این اساس، روش تحقیق: مطالعه وضع موجود، تجزیه و تحلیل داده ها، ارائه طرح دستیابی به وضعیت مطلوب بر اساس خواسته ها و نیازها و نیز پتانسیل ها و امکانات مطرح در بخش مطالعات است که چه میدانی و چه کتابخانه ایی، روندی تحلیلی داشته و نهایتا در هر بخش به جمع بندی می رسد. نتیجه اینکه با نگاه حمایتی و با هدف حفظ یکپارچگی و وحدت آبادی عزت آباد و با توجه به نیازهای شهری و منطقه ایی و حفظ اصالت مجموعه به حفظ یکی از نمونه های باغ سازی در شهر ابرکوه خواهد رسید.




در دوره زندیه که ادامه دوره آرامش نسبی پس از فتنه افغان‌ها بود، نقطه عطفی در رویکرد به هنرها و آرایه‌های ابنیه سرزمین ما به وجود آمد. این پژوهش به بررسی جنبه‌هایی از چنین رویکردی پرداخته و به ظهور گونه‌های جدید نقوش و آرایه‌ها در کوشک‌های زندیه پرداخته است. به این منظور، نمونه‌هایی از کوشک‌های زندیه شیراز را که دربردارنده این گونه آرایه‌ها است، انتخاب و بررسی کرده است. هدف از این نوشتار پاسخ به این پرسش‌ها است که: کوشک‌های زندیه به لحاظ شکل، ساختار، کاربری و تزیینات دارای چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی است؟ انواع نقوش و آرایه‌ها در کوشک‌های زندیه شیراز چیست؟ آیا می‌توان مواردی از تغییر رویکرد نقوش و تزیینات ابنیه کوشکی را مشخص نمود؟ و آیا می‌توان عوامل تأثیرگذار بر شکل‌گیری نقوش و تزیینات ابنیه مذکور را مشخص کرد؟ این نوشتار در راستای پژوهش کاربردی و با روش توصیفی- تطبیقی انجام گرفته است. برای یافته اندوزی و گردآوری داده‌ها، از روش‌های کتابخانه‌ای و میدانی (بازدید و عکس برداری) هر دو استفاده شده است.

کوشک سلامی تا سال 1326شمسی تل عظیمی بود که اهالی ازخاکش برای تقویت خاک کشاورزی و چوپانان جهت پناهگاهی برای دام هایشان استفاده می‌کردند تااینکه با گذر زمان بر همگان روشن شد که این تل درگذشته بنائی فاخر بوده است. زمانی که مجموعه کوشک سلامی و زمین‌های اطراف آن به تملک مرحوم سید‌محمد قرشی درآمد، پوسته آجری را بر این بنای ناشناخته کشید و از آن به عنوان اقامتگاه موقت و مرکز روستایی که خود آباد کرده بود مورد استفاده قرار داد. مجموعه کوشک سلامی بدلیل عدم ‌استفاده در دوران معاصر متروک مانده و بتبع آن دچار فرسایش کالبدی و تخریب شده است. تاکنون از سوی مالک و میراث فرهنگی هیچ‌گونه اقدام مرّمتی در مجموعه صورت نگرفته است. این رساله مطالعه طرح مرّمت و احیای مجموعه کوشک‌ سلامی خواف با تأکید بر کوشک آن است که بنایی تاریخی و ارزشمند و متأثر از دوره های متنوع تاریخی است و احتمال می رود تاریخچه آن به عهد باستان برسد. این مجموعه به لحاظ موقعیت و وجود بناهای ارزشمند همواره مرکزیت خود را در این حوزه زیستی یا پیرامون خود حفظ کرده و بی‌نظیرترین مجموعه این منطقه است. همبستگی بنای‌کوشک و باغ با طرح هندسی کاشت درختان از یک طرف و استقرار بناهای وابسته به آن در یک سمت باغ، به شکل‌گیری مجموعه‌ای هماهنگ و سازگار با اقلیم در‌این منطقه انجامیده و کوشک میانی باغ هویت تاریخی مجموعه را اعتلاء بخشیده است. هدف اصلی این پژوهش ارائه مطالعه تاریخچه، طرح مرمت و احیای بنای‌کوشک در راستای ساماندهی و حفظ مجموعه مشتمل بر باغ و بناهای وابسته؛ اصطبل، انبار غله، دفتر تعاونی و خانه کارکنان است که مجموعه‌ای یکپارچه را پدید آورده است. در این پژوهش ابتدا اطلاعات، مدارک و مستندات تاریخی و نقشه‌های بنا به روش کتابخانه‌ای، میدانی گردآوری شد که منجر به شناخت مجموعه و بنا گردید و با آسیب‌شناسی توصیفی تحلیلی، مبانی نظریه‌های مرمتی بررسی و در بخش مرمت و احیا راهبرد تحقیق کیفی و موردی انجام شد. اطلاعات حاصل ازاین بررسی‌ها رهنمود شناخت نقاط قوت و ضعف، پتانسیل‌ها و محدودیت‌های مجموعه گردید و پژوهش را جهت تقرب به طرح مرمت و احیای این مجموعه یاری داد. برنامه سلسله‌مراتبی این طرح ابتدا به مرمت و احیای بنای‌کوشک می پردازد و همگام با آن به احیای بناهای وابسته با هدف ساماندهی مجموعه در شهر‌سلامی و تأثیر حوزه نفوذ آن می‌اندیشد.

باغ صدری تفت، یکی از باغ هایی است که در دوره زندیه توسط محمد تقی خان بافقی، حاکم و والی یزد، به عنوان دیوانخانه و محلی برای پذیرفتن و پذیرای از سفرا و مهمان ها در شهرستان تفت ساخته شد. در شهرستان تفت که یک منطقه ای با آب و هوای معتدل در استان یزد می باشد، علاوه بر باغ صدری، چندین باغ دیگر ساخته شدند که امروزه تقریبا ّاز آنها اثری باقی نمانده است. باغ صدری تفت، در طول تاریخ زندگی خود دچار تغییرات وتحولات بسیار شده و آنچه اکنون از آن مشاهده می شود، نظم هندسی موجود در باغ، نظام کاشت درختان باغ، گردش آب موجود، حوض 94 فواره،کوشک وعمارت سر در یا همان عمارت زمستان نشین باغ که تا به امروز باقی مانده اند است که تصویری از باغ های ایرانی را به ذهن یادآوری می کند. این در صورتی است که عدم دقت در نگهداری این گونه باغ ها می تواند موجب نتایج نا مطلوب مانند ایجاد درک نادرست از فضاسازی در هنر باغسازی دوره زندیه شود و مرور این تصور غلط، چهره حقیقی واصیل آنها رامخدوش سازد. از طرفی با بی توجهی به این باغ و باغ های دیگر مشابه آن، مدارک موجود به عنوان اسناد پیشینه تاریخی شهر به مرور از میان رفته واین خسارتی است که جبران آن ناممکن است. با بازشناسی خط و خطوط اصیل باقی مانده و بازگرداندن باغ به چهره واقعی آن علاوه بر کمک به حفظ شناسنامه تاریخی شهرستان تفت، تلاشی در جهت باز خوانی گوشه ای از فرهنگ وهنر این مرز بوم صورت گرفته است که می تواند بازگو کننده ویژگی های هنر زمان خود باشد. بنابراین شناخت صحیح وکامل باغ صدری تفت، از طریق مطالعه دقیق اسناد مدارک تاریخی از قبیل سفر نامه ها کتابها و عکس های تاریخی و مدارکی از این قبیل و همچنین مطالعه و بررسی وضع موجود از طریق مطالعه طرح ها و بر نامه های شهری تهیه شده و انجام کارهای میدانی مانند شناخت بقایای اصیل کوشک باغ، الحاقات، تغییرها و تخریب ها، تهیه عکس و به روز نمودن نقشه های موجود، در برنامه های کارهای این پایان نامه قرار گرفت. پس از بررسی و تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده، سیمای کوشک باغ در دوره های مختلف و تفاوت آنها نسبت به هم شناسایی شد و به این ترتیب، الحاقات ناسازگار وتغییرات صورت گرفته در کوشک باغ و صورت اصیل و صحیح آن رخ نمود. به عنوان مثال، دوره های مختلف ساخت کوشک باغ و آخرین تغییرات آن که بیشتر مربوط به دوره پهلوی وتا حدی معاصر بود و تغییرات صورت گرفته در کف سازی باغ و گردش آب و تغییراتی از این دست، شنا سایی شد. بعد از شناسایی آسیب های وارد شده به کوشک و علل آنها، بر اساس قوانین مرمتی موجود برای مرمت باغ ها و بناهای تاریخی، طرح مرمت کوشک باغ تهیه شد، به این ترتیب که پس از صورت دادن اقدامات حفاظتی و انجام کارهای لازم برای تکمیل مطالعات، برداشتن الحاقات و بازسازی برخی تخریب ها پیشنهاد شد. در مرحله بعد، پس از مشاهده طرح های بالا دست و در نظر گرفتن پیشنهادهای موجود برای کاربری جدید، طرحی برای تغییرات مربوط به سازگار کردن کوشک با آن و همچنین راه کارهایی برای حفظ و نگه داری باغ های تاریخی پیشنهاد گردید.


مقاله های وابسته



یزد، دارای پیشینه غنی در آداب و علوم فلاحت و زراعت است. آب و امنیت در کنار زمین، به عنوان مادر زراعت، توانسته است مولد ساختاری در این اقلیم، به نام مزرعه باشد. مزارع، مجتمع های زیستی کوچکی هستند که به صورت مستقل یا تابعه، بخشی از ضیعات یک ده و یا قصبه، محسوب می شود. برخی از مزارع، صرفاّ دارای تولیدات کشاورزی بوده و فاقد لواحق و استقرار هستند و به این دلیل، مزرعه کشاورزی یا غیرمسکون نامیده می شوند. در این گونه از مزارع، سکونت دائم و استقرار وجود ندارد. «باغ ها و کشت خوان های یزد»، در زمره «مزارع کشاورزی» قرار می گیرند؛ اما برخی دیگر، علاوه بر کشاورزی و زراعت به عنوان شاخصه اصلی، سکونت و استقرار نیز در آن ها انجام می شود، این گونه از مزارع، «مسکون» نامیده می شوند و دارای عناصر خدماتی دیگری چون کوشک، خانه های اربابی و رعیتی، قلعه های کبیره و صغیره مسکونی، برج های دیدبانی، طاحونه و مصنعه، شاه کوچه و غیره هستند. در این پژوهش، «قلعه ها و مجموعه های کشت خوانی اربابی و رعیتی» به عنوان مزرعه مسکون در یزد، شناخته شده اند و در ادبیات شفاهی و آثار مکتوب مربوط به یزد، به کرات درباره «مزرعه» بودن این آثار، مطالبی آورده شده است. این مزارع، در طول مسیر مکانی تحقیق (استان یزد)، در سال 1394 ه.ش شناسایی شده و مورد مطالعات میدانی قرار گرفتند و بسیاری از آن ها، به دلایل مختلف، در معرض آسیب و نابودی قرار دارند. چیستی مزارع مسکون تاریخی در یزد، از سئوالات کلیدی در این نوشتار به حساب می آید و سعی می شود تا با رهیافت تفسیری – تاریخی و مراجعه به آثار مادی، سندپژوهی و مصاحبه به هدف اصلی این پژوهش، که تمییز مزارع مسکون تاریخی یزد، از سایر گونه ها و مجتمع های زیستی است، جامعه عمل پوشانده شود. از نتایج قابل اشاره؛ فهم موضوع، از طریق پیمایش میدانی و تفسیر اسناد، با توجه به کنوانسیون های بین المللی است. این مهم می تواند در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی، مورد بحث و مکاشفه قرارگیرد.

کشاورزی در منطقه کاشان از گذشته های دور، فعالیتی دامنه دار و وسیع بوده و به شکل گیری سنت ها و فنون محلی منجر شده است. سنت ها و فنون یادشده در ارتباط با نحوه معیشت حاصل از زراعت، سامانه ای را شکل داده است که به واسطه ارزش های آن به عنوان میراث کشاورزی قابل شناسایی است. این میراث از ابعاد کالبدی قابل توجهی برخوردار است؛ زیرا هم شکل مزارع و خصوصیات آن ها و هم نحوه استقرار و بناهای مرتبط با مزارع قابل توجه اند. بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که بسیاری از مزارع که ممکن است محصور یا بدون حصار باشند، شامل بناهایی نیز می شوند که درون یا گاه بیرون مزارع ساخته شده اند. گذشته از بناهای درون مزارع محصور که متصل به حصار نیز هستند، گونه هایی از کوشک های زراعی قابل شناسایی است که در میان یک مزرعه محصور و گاه میان مجموعه ای از مزارع غیر محصور قرار گرفته اند. در حال حاضر، بسیاری این ابنیه از یادها رفته اند و در حال تخریب اند. ارزش های مستتر در میراث کشاورزی منطقه و همچنین نشانه هایی که این بناها از نحوه کشاورزی و کار بر روی زمین زراعی آشکار می کنند، لزوم توجه به این بناها و حفاظت از آن ها را یادآور می شود. برای این منظور، نخست باید به این پرسش پاسخ داد که بناها و کوشک های زراعی به عنوان یکی از شاخص ترین عناصر تبیین کننده برخی ابعاد کالبدی میراث کشاورزی منطقه، چه ویژگی های مشترکی دارند؟ این مقاله در پی طرح این پرسش است و هدف از انجام این پژوهش، شناخت برخی از این بناهای ارزشمند و تأکید بر لزوم حفاظت از منظر کشاورزی این منطقه است. بخش اصلی این پژوهش بر پایه مشاهدات و برداشت های میدانی صورت گرفته و تلاش شده است که یافته ها با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و همچنین بررسی عکس های هوایی تکمیل شده و مورد ارزیابی قرار گیرند. نتایج بررسی ها نشان می دهد که مزارع بررسی شده دربردارنده بناهایی درون حصار خود یا بیرون از محدوده خود هستند. این بناها گاه به صورت کوشک هایی ساخته شده اند و بهره گیری از مناظر درون مزرعه یا دشت را فراهم می کرده اند.


باغ فتح‌آباد در کرمان نمونه‌ای از باغ‌های ایرانی دورۀ قاجار است که کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند. این باغ در عین پایبندی به شاخصه‌های اصیل باغ ایرانی، در کلیت و اجزا با ساختار کلاسیک باغ ایرانی تفاوت‌هایی دارد. در سال ۱۳۹۴ این باغ بعد از دهه‌ها بی‌توجهی و زمانی که کاملاً رو به نابودی می‌رفت، مرمت و به روی عموم بازگشایی شد. امروز در بازدید از این باغ خوانش این باغ به‌مثابۀ باغی ایرانی و مطابق با شاخص‌های شکل‌دهنده به باغ ایرانی مشکل می‌نماید. این نوشتار با رجوع به پژوهش‌های صورت‌گرفته در باب شاخص‌های اصالت‌بخش به باغ ایرانی به انطباق ساختار باغ فتح‌آباد قبل و پس از مرمت با این شاخصه ها می‌پردازد، عکس‌های هوایی و همچنین تصاویر باغ فتح‌آباد قبل و بعد از مرمت منبع اصلی پژوهش نمونه موردی بوده است. در نهایت این نوشتار عدم توجه به اصل محصور‌بودن و اهمیت دیوار در باغ ایرانی و همین‌طور جایگاه ورودی در باغ و ارتباط ان با محور اصلی و کوشک را دلیل اصلی سردرگمی در خوانش باغ فتح‌آباد به‌عنوان باغ ایرانی می‌داند؛ دو موردی که در ساختار اولیۀ باغ براساس روایات و تصاویر حضور داشته‌اند و در بازسازی و مرمت باغ به اندازۀ دقت در مرمت جزئیات عناصر باغ و کوشک مورد توجه قرار نگرفته‌اند.

چشمه عمارت یا کوشک های داخل دریاچه، یکی از ابداعات باغ سازی ایرانی، دارای عملکردها و مزیت های بیشماری بوده و جهت بهره برداری های گوناگون ساخته شده است. در دهه های گذشته، ارزش های بنیادی این نوع آثار، چندان به صورت جامع مورد توجه قرار نگرفته و در حد شایسته تبیین نشده است، در کنار تعبیرهای ناقص، در مواردی غیر واقعی، از نامگذاری های سلیقه ای متعدد نیز رنج می برد. ساختار و عملکردها، محل پیدایش چشمه عمارت، گستره و حدود آن، از پرسش های اساسی پژوهش حاضر است. شیوه پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی است. یافته های تحقیق نشان می دهد که چشمه عمارت ساختار خلاقانه ای در باغ سازی ایرانی با تنوع در طرح ها و رویکردها است. که در آن کوشک یا عمارت به جای اسقرار در زمین خاکی باغ ، در داخل آب محصور است و یا جریان آب در داخل آن ها، با عملکرد های ویژه ای برجسته شده است. نتایج بررسی ها نشان می دهد که چشمه عمارت ها علاوه بر مناطق جغرافیایی نوار شمالی ایران مانند چشمه عمارت «اِئل گُلی» «چشمه عمارت عباس آباد» در مناطق دیگری نیز ساخته شده اند. باغ سازی ایرانی در ادامه فرایند تکاملی خود پا فراتر گذاشته و به ایجاد باغ در درون آب دریاچه و استخر ها پرداخته است که به عنوان «چشمه باغ» معروف هستند. فرضیه پژوهش، لفظ چشمه عمارت را مناسب ترین واژه برای تعبیر چنین مناظری در باغ سازی قلمداد کرده و بر نفوذ گسترش فرهنگ باغ سازی ایرانی، بویژه انتشار طرح چهار باغ و چشمه عمارت و چشمه باغ در سرزمین هند، با مقیاسی گسترده در عصر تیموری و صفوی تاکید دارد. ساخت چشمه عمارت ها علی رغم سختی انجام چنین پروژه هایی، و هزینه بر بودن آن، براساس جاذبه های متعددی که داشته برای سازندگان از توجیه لازم برخوردار بوده است. هدف این پژوهش بررسی شکل گیری چشمه عمارت به عنوان یکی از عناصر و ره آورد باغ سازی ایرانی و ریشه یابی آن در تاریخ و فرهنگ باغ سازی ایرانی و تعبیرهای مستند مبنایی و متقن است.

در اواخر سدۀ نهم در بطن تجریدگرایی نقاشی ایران تمایلی آشکار به بازنمایی جهان محسوس زاده می‌شود. گرایش به واقع‌گرایی که ابتدا در نگارگری مکتب هرات و در نگاره‌های بهزاد پدیدار شد همچون خط پیوسته‌ای آثار هنرمندان اواخر سدۀ نهم و دهم ه.ق را به هم پیوند می‌دهد. با انتقال بهزاد به تبریز هنرمندان نگارگری مکتب دوم تبریز به پیروی از سنت بهزاد، بی‌آنکه با بینش آرمانی هنر نقاشی قطع رابطه کنند، نگاهشان را به طبیعت، انسان و محیط زندگی‌اش معطوف می‌دارند. در این مکتب نقاشی با معماری و ادبیات فارسی بهم می‌پیوندند. نقاش از مضامین متنوع ادبی مایه می‌گیرد، اشخاص و صحنه‌های داستان را می‌نمایاند و در این میان بیشترین استفاده و کاربرد را از طبیعتی به‌نام باغ می‌گیرد. هدف اصلی این پژوهش بررسی تأثیرپذیری نگارگری مکتب دوم تبریز از باغ ایرانی است که مقایسۀ تطبیقی میان این دو با بررسی منتخبی از نگاره‌های شاهنامه تهماسبی و خمسۀ تهماسبی معرفی شده است. بررسی نگاره‌ها این سؤالات را مطرح می‌کند که چه اندازه باغ‌های تصویر‌شده در جهت واقعی‌بودن و بازنمایی باغ ایرانی تأکید دارند؟ کدام ویژگی‌های باغ در تصاویر با باغ ایرانی در دورۀ تیموری و صفوی تطبیق‌پذیر است؟ روش تحقیق در این مقاله از نوع توصیفی‌ـ‌تحلیلی است و برای گردآوری اطلاعات از روش مطالعات کتابخانه‌ای استفاده شده است.  نتایج حاصل بیانگر آن است که این آثار طرح باغ ایرانی را با تمام عناصر کالبدی طبیعی و انسان ساخت تصویر می‌کنند؛ حصار، بنای ورودی، کوشک اصلی، عمارت اندرونی، جوی‌ها، حوض‌ها، گل‌ها و گیاهان، کارکردهای باغ و فعالیت آدمیان درون آن با نظمی آشکار اما با بیانی ویژۀ نگاره‌های ایرانی در این آثار دیده می‌شوند. باغ ایرانی در نگاره‌ها در دو مقیاس معرفی شده است: ۱. در مقیاس معماری که ابنیه در آن به‌صورت مظروف در باغ مستقر می‌شود؛ ۲. در مقیاس طبیعت که باغ تنها بخشی از طبیعت است. در مقیاس معماری باغ در زمینی وسیع و خارج از بافت متراکم شهر ساخته شده است و ترسیم باغ در مقیاس طبیعت نشان می‌دهد که قسمت‌هایی از باغ صرفاً به‌منزلۀ تفرجگاه، گردش و شکار در محدوده‌ای از طبیعت در نظر گرفته شده است. از طرف دیگر، مقایسۀ نگاره‌ها با باغ ایرانی در دورۀ تیموری و صفویه این نکته را آشکار می‌کند که غالب ویژگی‌های باغ در نگاره‌ها متناسب با ویژگی‌های باغ ایرانی در دورۀ تیموری است که همین مطلب تأثیر دورۀ تیموری بر دورۀ صفویه را به اثبات می‌رساند.

نگارگری ایرانی از دیرباز درگیر تغییرات مختلفی بوده است که از جمله آنها میتوان به تغییرات حکومتی و عدم نفوذ یکسان هنر نگارگری در شهرهای ایران و تحولات فرهنگی هنری اشاره کرد. بررسی وتطبیق عناصر وجودی باغ در دو دورۀ تیموری و صفوی و عناصری چون آب،گیاهان، کوشک و عمارت‌ها و دیگر عناصر معماری و عناصر تزیینی در نگارگری‌های ایرانی در مکتب شیراز که خود از دوره‌های مختلفی چون آل اینجو، آل مظفر و تیموریان تشکیل شده، انگیزه‌بخش این تحقیق است. این تحقیق به توصیف و تحلیل وقایع تاریخی آن مکتب و تأثیر باغ در نگارگری می‌پردازد و با توجه به ارتباط معنادار اینگونه نگارگری‌ها و پیشرفت باغ،‌‌‌ نگارگری‌های دوره مربوطه با توجه به منتخب تصاویر از شاهکارهای ادبی آن سده بررسی شده و منطق شکل‌گیری این نوع نقاشی‌ها و ارتباط معنادار عناصر نگارگری و عناصر باغ در این مکتب آشکار می‌گردد. با بررسی نگاره‌ها این پرسش مطرح می‌شود که: تا چه اندازه این نگارگری‌ها بازتابی واقع گرایانه از موجودیت باغ هستند؟ عناصر تصویر شده با باغات دوره‌های تحت بررسی در چه مواردی تطبیق می‌کند؟ روش پژوهش مقاله توصیفی-تحلیلی و از طریق استفاده از اسناد کتابخانه ای و پژوهش‌های تحلیلی بر روی نگاره‌های دوره مربوطه است. نتیجه حاصل از این تحقیق مبین این مطلب است که فضای باغ و عناصر آن تا چه حد در نگارگری ایران در مکتب شیراز تاثیر داشته و‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بررسی‌ها گواه بر عناصر مشترک بین باغ‌ها و منظره‌پردازی‌ها در نگاره‌ها و باغات موجود در عناصری چون اندرونی و عمارت،گیاهان و درختان، نظام آب و هندسه و عناصری زینتی چون دیوارنگاری و کتیبهها و غیره است. هم چنین تأثیر دورۀ باغسازی تیموری بر روی صفوی با بیان ویژگی‌های موبوط به هر دوره آشکار می‌گردد. 

باغ شاه یکی از آثار واقع در مجموعه باغستان شهری عباس آباد بهشهر متعلق به دوران صفویان است. این باغ و کوشک آن در بازه های زمانی مختلف به خصوص در دوران معاصر، دچار تحولاتی شتاب زده، سلیقه ای و تزئیناتی بزک مانند شده است که آسیبی جدی بر اصالت و هویت اثر تلقی می شود. فرضیه پژوهش آن است که آسیب های تحولات نابه جای باغ ناشی از خروج کوشک از نگرش سیستمی و کل نگر باغ در ازای سطحی نگری و جزءنگری به آن است. این مقاله سعی دارد با پدیدار شناسی منظر کوشک به عنوان نقطه عطف باغ آسیب ها و تحولات نابه جای آن را در ادوار مختلف ارزیابی کند. تحقیق حاضر به صورت کیفی با روش توصیفی-تحلیلی و پدیدارشناسی به واسطه اطلاعات میدانی و اسنادی انجام شده است. نتایج تحقیق نشان داد، کوشک با تأسی از نگرش سیستمی و کل نگر در هماهنگی با سیستم باغ پدید آمده است. گسست نظام ها در نگرش جزء نگر در ادوار بعد موجب خروج کوشک از سیستم کل نگر شده است. ثمره این نگاه سطحی و جزء نگر نادیده انگاشتن یک کل نظم دهنده هدفمند، ورود تغییرات نابه جا و سلیقه های مختلف، الگوبرداری از کالبدهای مغایر با معنا، هدف و هویت منظر کوشک، در دوران حاضر است.

منابع ادبی در زبان فارسی، علاوه بر بازنمود ویژگی های زبانی و ادبی، گاه ویژگی های آثار معماری دوران اسلامی و علت نامگذاریشان را نیز به خوبی تشریح کرده­اند. به­واسطه ی ارتباط شعرا و ادبا با معماران، بسیاری از عناصر و الگوهای معماری یا به­صورت واقعی خود و یا در هیأت استعاره ها و تشبیهات ادبی توصیف شده­اند. یکی از این الگوها، «هشت بهشت» است که به رغم انجام پژوهش های بسیار، هنوز پرسش­هایی در علت نامگذاری و نسب شناسی آن باقی است که تاکنون پاسخ­های قانع­کننده­ای به آنها داده نشده است. در این پژوهش که بر اساس هدف، از نوع تحقیقات بنیادی و بر اساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی است، کوشش کردیم توصیفی را که منابع ادبی از الگوی «هشت­بهشت» داده­اند، با طرح باقی مانده از این اثر معماری تطبیق داده و علت نامگذاری آن را باز نماییم. نتایج تحقیق نشان می دهد اعتقاد به بهشت های هشتگانه (اشاره ها و آموزه های قرآنی) و تجمیع این بهشت ها در یک عرصه ی چهارباغی، موجب شد تا این الگو که در ادبیات معماری به «الگوی نُه بخشی» معروف است، در منابع ادبی و گزارش های تاریخی، «هشت بهشت» خوانده شود. پلان تکامل یافته ا ی که پیشتر در ساختار «آپاداناها» و «نُه گنبدها» تجربه شده بود، برای ساخت کوشک مرکزیِ چهارباغ ها و آرامگاه ها در ایران، آسیای میانه و شبه قاره ی هند مورد استفاده قرار گرفته بود.

در مقاله پیش رو با عنوان “تبیین نظام حاکم بر طراحی کوشک های همدان دوران قاجار”، تلاش بر آن است تا با بررسی ویژگی های دوره تاریخی موردنظر به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و بررسی کلیت معماری در این دوره به نتایجی در خصوص فرهنگ و معماری دوران قاجار در ایران دست یابد؛ همچنین به بررسی های کلی در خصوص اقلیم شهر همدان می پردازد و پس از جمع بندی ویژگی های فرهنگی، اقلیمی، معماری نوبت به بررسی نمونه های موردی می رسد که به طور کامل بررسی می شوند و سپس نتایج بررسی ها با توجه به نتایج حاصله از بررسی قبلی یعنی کلیات فرهنگ و معماری دوران قاجار و ویژگی های اقلیمی شهر همدان دسته بندی می شوند. این پژوهش در دسته بندی گونه شناسی قرار دارد و روش تحقیق آن کیفی است که در آن متغیرهای ثابتی چون شهر همدان و دوران قاجار وجود دارد و متغیرهای وابسته آن اقلیم، فرهنگ و درنهایت نظام حاکم بر طراحی کوشک ها می باشد. این مقاله تلاش دارد تا به نتایجی در خصوص الگوی حاکم بر روش طراحی کوشک ها، تأثیر اقلیم و فرهنگ بر این نظام، دست یابد.

چهار طاقی از شکل های ارزشمند معماری ایران در دوران پیش از اسلام و بعد از آن بوده که در ساخت بنا های مذهبی و جز آن به کار رفته است. بنابر شواهد موجود باستان شناسی، این نوع معماری در پیش از اسلام به ویژه از دوره ماد در نقشه آتشکده ها مشاهده شده است. پس از مدتی این شکل از معماری کاربرد عام تری یافت و در بنا ی کاخ ها نیز به کار رفت. طرح چهارطاقی در دوران اسلامی نیز مورد استفاده قرار گرفت؛ هرچند در چهار قرن نخست هجری آثار و نشانه های استفاده از آن بسیار محدود بود. باوجود این، از دوره سلجوقی به بعد با لزوم گسترش فضا های معماری مانند مسجدها، این نقشه در ساخت بنا های مختلفی مانند مسجد، آرامگاه و کاخ و کوشک کاربرد گسترده ای یافته است. نگارندگان در پژوهش حاضر برآن اند تا با توجه به نظریه کهن الگویی یونگ، علل و عوامل انتخاب این شکل از معماری و نحوه انتقال آن از دوره ساسانی به اسلامی را با ذکر شواهدی از جنبه امر قدسی در منابع اسلامی بررسی و تحلیل کنند. به بیان روشن تر، این پرسش مطرح است که آیا معماری چهارطاقی الگویی برگرفته از باورهای مسلط جامعه و یا به تعبیری، اندیشه ناخودآگاه قومی مردمان ایران از دوره پیش از اسلام است که در فرهنگ مذهبی و ادبیات دوره اسلامی راه یافته، ریشه دوانده و سپس در ذهن آدمیان این مرز و بوم تحول یافته و در ساخت دیگر بناها ازجمله کاخ ها، کوشک ها، مسجد ها و بناهای آرامگاهی به کار رفته است. هدف این مقاله، یافتن پاسخی برای این پرسش است.

باغ ایرانی به عنوان یکی از مظاهر باغسازی جهان در عین داشتن الگویی مشخص، دارای تنوع بسیاری در اجزای خود است. این تنوع با سادگی فرم و الگوی باغ ایرانی، سبب بروز مفاهیم پیچیده و عملکردهای متفاوتی در انواع باغ های ایرانی شده است. این تنوع به حدی است که در باغ های موجود در اقلیم های مختلف، شاهد بروز اشکال مختلفی از کوشک ها، استفاده از آب و فضاهای پشتیبان سکونت در باغ هستیم. عموماً سکونت در باغ ها جهت تفرج و استراحت بوده و به همین دلیل این سکونت، موقتی تلقی می شده است. این امر سبب شکل گیری نوع خاصی از معماری برای کوشک ها شده که بیشتر بر جنبه های دید و منظر مطلوب تاکید داشته است و مواردی که برای سکونت دائم در یک منطقه موردنیاز است در آن ها تعبیه نمی شده است.تبلور باغ ایرانی در مناطق مختلف سرزمین ایران به تناسب شرایط مکان دارای تفاوت هایی است. باغ های خراسان جنوبی به ویژه شهر بیرجند علیرغم شباهت های ساختاری با سایر باغ های ایرانی در اجزا متفاوت بوده و دارای هویت مستقل خود است. این باغ ها با اینکه در اقلیمی مشابه با باغ های کویری ایران قرار دارد اما به سبب نوع سکونت و شیوه استفاده حاکمان از آنها تفاوت هایی با الگوهای سکونت موقت ایران دارد. از جمله این تفاوت ها می توان به نوع استقرار کوشک یا عمارت در باغ و شیوه سکونت در آن اشاره کرد.در این مقاله با استفاده از روش تاریخی – تحلیلی، باغ های بیرجند مورد بررسی قرار گرفته و به وسیله ابزارهایی مانند منابع کتابخانه ای و مشاهده میدانی، تفاوت در نوع سکونت در باغ های بیرجند تحلیل شده است.بررسی باغ های بیرجند نشان می دهد که احداث عمارت های وسیع در جهت شرقی- غربی به منظور سکونت دائم از ویژگی های غالب در سنت باغسازی این منطقه است. نوشتار حاضر به بررسی وجوه تمایز بخش سکونتی باغ های بیرجند پرداخته و سعی می کند الگوی باغسازی این منطقه را به عنوان یک گونه متفاوت از باغسازی ایرانی شناسایی و تبیین کند.


معماری ایرانی در سدههای نخستین ورود اسلام در گونههای نظامی و مذهبی به واسطه برجای ماندن تعدادی اثر تا حدودی شناخته شده است. اما در ارتباط با معماری تشریفاتی وضع بهگونهای دیگر است و هیچگونه شاهدی در این رابطه تاکنون در جغرافیای سیاسی ایران شناسایی یا دستکم گزارش نشده و به همین دلیل کمترین شناختی از این گونه وجود ندارد. این در حالی است که گزارش جغرافیای تاریخی و متون کهن وجود این آثار را در ربض بعضی از شهرها تأیید میکند. در این پژوهش به مطالعه و معرفی «کوشک رحیمآباد» در شرق شهر بم، اثری تشریفاتی از این زمان، پرداخته شده است. این بنا به مانند بسیاری از آثار و محوطههای باستانی بزرگ شهرستان در سایه مجموعه بزرگ ارگ بم قرار گرفته و به این دلیل در جغرافیای تاریخی و مطالعات باستانشناسی تا پیش از زلزله سال 1382 خورشیدی اشاره قابل توجهی به آن دیده نمیشود. اما پس از این سال به واسطه توجه به مطالعات باستانشناسی و معماری به دیگر آثار شهرستان، پژوهشگرانی به مطالعه کوشک رحیمآباد نیز پرداختهاند. در ارتباط با تاریخ ساخت و وسعت چهارباغ تاریخی و تخریب شده آن سؤالاتی مطرح است که در پژوهشهای پیشین به آن اشاره نشده یا پاسخی تحقیقی و دقیق داده نشده است. نوشتار حاضر با مطالعات میدانی و اسنادی به گردآوری دادهها پرداخته و با تطبیق نتایج هرکدام، دادهها تجزیه و تحلیل شدهاند. به این ترتیب فرضیات پژوهش و نظریههای دیگر محققین مورد ارزیابی قرار گرفته است. آنچه این تحقیق به آن دست یافته گواهی میدهد کوشک رحیمآباد اثری متعلق به سده سوم هجری است و به نظر میرسد در زمان عمرولیث صفاری توسط «منصوربن خوردین»، عامل وی بر حکومت کرمان، یعنی به فاصله سالهای 267 تا 288 هجری قمری ساخته شده است و وسعت چهارباغ تاریخی آن احتمالاً 500 جریب یا80 هکتار بوده است.


ایران کنونی، آسیای میانه و شبه قاره ی هند، قلمرو شرقی جهان اسلام بوده اند . آثار زیادی در حوزه ی معماری در این سرزمین ها ساخته شدند که از الگو و عناصر معماریِ برابری برخوردار بودند.  یکی از این الگوها، گونه ای از عمارات موسوم به «هشت بهشت» با اندامی چند اشکوبه است. به رغم انجام پژوهش های بسیار در حوزه ی معماری، این گونه ی خاص به طور جامع مطالعه نشده است. پژوهش حاضر کوشیده است با بهره مندی از چارچوب نظری موسوم به «رهیافت تاریخی» این موضوع را مطالعه کند. نتایج تحقیق نشان می دهد در ایران و آسیای میانه این الگو کارکرد تشریفاتی داشته و در شبه قاره همانند عموم هشت بهشت ها، استفاده ی یادمانی و آرامگاهی داشته است. به رغم اقلیم های متفاوت، ساختار این گونه بناها یکسان است. طرح برونگرای آنها در اقلیم خشک ایران و آسیای میانه با باغ و فضای سبز هویت پیدا می کرد و در اقلیم گرم و مرطوب شبه قاره طرح این بناها، پاسخی مناسب به محیط بود. طرح ساختاری این گونه از معماری باعث شد تا با نام های مختلفی چون، «نمکدان»، «مُثَمَن» و «چوکَندی» خوانده شوند. بخش زیادی از این سرزمین ها در سده های متأخر یا در قلمرو جغرافیای سیاسی ایران بوده اند یا از نظر فرهنگی به شدت از آن اثر پذیرفته اند. این موضوع باعث شکل گیری فرهنگ هنری و معماری همسانی شد.

کوشک مهمترین عنصر معمارانه در باغ های ایرانی و نشان دهنده نهایت ذوق و هنر ایرانی در ترکیب باغ و بناست. معمولا این بناها را در فضای میانی باغ و در محل تلاقی دو محور طولی و عرضی به گونه ای می ساختند که از چهار طرف دیده شده و تاثیر ترکیب هندسی چهارباغ ایرانی را دوچندان کند. اگرچه به لحاظ شکل گیری و دسته بندی ساختاری، گونه های نسبتاً متفاوتی از این فضاهای معمارانه در ترکیب باغ های ایران دیده می شود. با این وجود گونه بناها با تقسیمات نه قسمتی در کوشک باغ های ایرانی استفاده ای پر دامنه ای دارند. این گونه معماری حاصل آمیزش سه خواست اساسی معماری، یعنی توجه به زیبایی، عملکرد و ایستایی است به نحوی که با ترکیب مناسب احجام، به زیبایی هر چه بیشتر آنها افزوده می گردد، وجود سلسله مراتب برای نیل به قدرت بخشی به عملکرد کاخ و همچنین مهار بار های رانشی حجم میانی کمک شایانی به پایداری این فضای ایرانی نموده است. اینکه چرا این گونه از معماری خاص ۹ قسمتی در باغ های ایرانی از اقبال فراوان در طول تاریخ از دوره هخامنشی تا قاجار برخوردار شدند؟ سوالی است که این نوشتار به دنبال پاسخ گویی به آن است. سوال دیگر این است که در شرایط یکسان و در قلب چهارباغ ایرانی چرا این نقشه بعضا به صورت کاملا بسته (چهارصفه) و در پاره ای از مواقع ترکیبی از فضاهای بسته و نیمه باز به صورت نقشه هشت بهشت و در مواردی اندک همانند عمارت مرکزی قصر قاجار در تهران به شکل کاملا نیمه باز (آلاچیقی) اجرا شده است؟ می توان اینگونه نتیجه گرفت که وجود چهار نمای همگن که به محور های چهارباغ باز می شود، به قدرت بخشی توده معماری بر توده منظر و همچنین یکی شدن و ادغام فضایی آن ها کمک شایانی نموده است و اصولا معماری سلسله مراتبی در قلب ساختار چهارباغ، جوابی مناسب تر از فضای نه قسمتی نخواهد یافت. همچنین نحوه استفاده اقلیمی-فصلی از یک سو و توجه به عملکرد زیستی-تشریفاتی و بعضا مراسمی، جهت جوابگویی به خواسته های حکومت ها را می توان از دلایل عمده تفاوت ساختاری این کوشک ها در قلب چهار باغ ایرانی برشمرد.

معماران ایرانی در طرح باغ و خانه ایرانی یک حوض آب نما در جلوی ایوان های کوشک یا بنای اصلی احداث می کردند، که البته جدای از حوضی مرکزی حیاط و در میان درختان بود. بعضی بر این باورند که این حوض، کارکرد آب نما داشته به طوری که با آبی راکد آینه ای برای نمایش تصاویری از نمای اصلی ایوان به ناظرین در معماری ایرانی بوده است. در این حالت، فواره که جزو جدایی ناپذیر حوض های ایرانی است، بی دلیل در این حوض می جهد و باعث تلاطم سطح آینه ای آب می شود و نمایش تصویر مورد نظر را مخدوش می کند. تاریخ معماری ایران از قبل از اسلام گواهی بر حضور حوض استخری در جلوی ایوان اصلی می دهد. حضور این حوض به تقدس حضور اَناهیتا و محل باروری وی به مهر مهم بوده است. بر اثر انعکاس تابش آفتاب بر سطح این حوض که دایم متلاطم بود، هماوردی نور و ظلمت در ایوان اصلی به نمایش در می آمد و در بهترین محل، این حوض در قسمت جنوبی و جلوی ایوان کوشک اصلی، وقت نیم روز ایران کهن و اذان ظهر شرعی اسلامی را با نمایش رقص نور و سایه در ایوان اعلان می کرده است.