گنبد غفاریه








گنبد غفاریه
چهارمین آرامگاه موجود در مراغه، که نام جدید آن از مدرسه‌ای که در مجاورت آن قرار دارد –مدرسه غفاریه- به عاریت گرفته شده، حدود 15 سال بعد از مقبره‌ی سلطان الجاتیو خدابنده ساخته ‌شده ‌است. با توجه به اینکه این بنا در دورانی ساخته ‌شده که به استحکام، بیش از ظواهر و تزئینات اهمیت می‌داده‌اند نتیجه می‌گیریم که به گنبد سرخ –که در آن نیز به استحکام بنا بیش از تزئینات توجه شده- بیشتر شباهت دارد تا به گنبد کبود. بنایی است مربع از آجر سرخ که بر زیربنایی از سنگ نهاده ‌شده‌ است. در میان این زیربنای سنگی سردابی تعبیه کرده‌اند. توسط چهارستون مزین به نقوش لوزی شکل که در زوایا برپاداشته‌اند به زیبایی بنا افزوده‌اند. نمای اصلی روبه سمت شمال دارد و در ورودی سرداب رو به مشرق باز می‌شود. هریک از اضلاع جانبی و ضلع عقبی با دو طاق‌نما که بر بالای آنها کتیبه‌ای حک شده آذین شده‌است. طاق‌نمایی که در وسط ضلع اصلی قرارگرفته درِ بنا را احاطه‌ کرده ‌است. بر بالای در کتیبه‌ای در، دوسطر و بر بالای در، کتیبه‌ای در دو سطر و بر بالای طاق، کتیبه‌ای دیگر به‌چشم می‌خورد. (تصویر 100) بنابراین ترکیب کلی بنا مشابه گنبد سرخ است. با این همه احتمال بسیار وجود دارد که این بنا هم از داخل و هم از خارج گنبدی بوده ‌باشد و طبیعتا جزئیات متعددی در آن تغییر و تحول یافته ‌است. حروف کتیبه‌ها که در دو آرامگاه اولیه‌ی مراغه منحصرا کوفی و در سومی در خارج کوفی و داخل ریحان است، در این بنا منحصرا ریحان است. رنگ، که در گنبد سرخ خیلی کم استفاده‌ شده و به رنگ آبی فیروزه‌ای منحصر است در اینجا بسیار مورد استفاده قرار گرفته و رنگ‌های سیاه، سفید و آبی دریایی به آبی روشن اضافه شده‌ است. حروف کتیبه‌ها به ‌رنگ سیاه بر زمینه‌ای سفید قرار گرفته‌اند و با اسلیمی‌هایی به رنگ آبی فیروزه‌ای آذین شده‌اند. نماهای جانبی و نمای عقبی به عوض آن که مثل نماهای گنبد سرخ بسته و فاقد هرگونه روزنه‌ای باشند هریک به دو پنجره – هرپنجره در یک طاق‌نما- مجهزند. بالای هر پنجره که در چهارچوبی مستطیل قرارگرفته با نقوش بسیار زیبایی از آجر و کاشی مینایی تزئین شده ‌است (تصویر 101) بالای این تزئینات نواری قرارگرفته‌است که با سه نشان خانوادگی صاحب آرامگاه آذین شده. شبستان اصلی با گچ سفید اندود شده و برآن اثری از رنگ‌آمیزی دیده‌نمی‌شود و نمای داخلی به طاق‌نماهای مسطح عریضی که دارای مقرنس هستند منحصر می‌شود. کتیبه سه سطری موجود در بالای طاق سردر مرکزی نمای اصلی را با آن که خیلی صدمه دیده می‌توان خواند:
«أمربانشاء هذه القبة المبارکة فی ایام مولانا السلطان الأعظم ظلَ الله فی الأرض سلطان سلاطین العرب و العجم أبوسعید بهادرخان خلدالله ملکه.»
از کتیبه دو سطری که بالای در قرار دارد چیز زیادی بر جای نمانده ولی از همین مختصر می‌توان دریافت که این کتیبه حاوی القاب و احتمالا نام شخصیتی بوده که آرامگاه برای او ساخته‌شده‌است. (تصویر 102) آنچه از کتیبه باقیمانده خوانده‌می‌شود:
المقر الش…المالکی العالی العادلی
بنابراین باز هم با یک مقبره‌ی ناشناس سروکار داریم. با این همه دیدیم که بر بالای هر یک از پنجره‌های اضلاع جانبی و ضلع عقبی سه نشان خانوادگی دیده می‌شود. هریک از این نشان‌ها دو عصای پشت به پشت را به نمایش گذاشته‌است (تصویر 103) این نشان، برای ما، نشان شناخته‌شده‌ای است. آن را به‌خصوص بربنایی واقع در بیت‌المقدس یعنی مدرسه امیر ایل ملک که مدرسه ملک به می‌گویند، نیز بر چهل‌چراغی مینایی متعلق به موزه‌ی قسطنطنیه –که علاوه‌بر این نشان دارای کتیبه‌ای است با نام ایل ملک چوگاندار- می‌توان یافت. البته گنبد غفاریه نمی‌تواند آرامگاه ایل ملک (که در سال 747 در قاهره در گذشت) باشد ولی مدرسه‌ای در قاهره وجود دارد به نام مدرسه قراسنقریه که توسط چوگاندار دیگری به نام امیرمملوک شمس‌الدین قراسنقر الچرکسی المنصوری که در کار معماری در مصر و سوریه شهرت داشته، ساخته‌شده‌است و شخص اخیر همان فردی است که مورد نظر ماست. شرح حال زندگی عجیب او توسط مقریزی و ابن‌بطوطه به رشته تحریر درآمده‌است. قراسنقر یک غلام مملوک بود که قلاوون، آن‌گاه که هنوز امیرزاده‌ای بیش نبود، او را خریداری کرد و منصب بن قلاوون برای بار سوم به سلطنت دست یافت به‌عنوان نایب‌السلطنه موریه برگزیده‌شد و تا سال 711 هجری (1311م) در این مقام بماند. در این سال «نزد تاتارها گریخت» او روز بیست‌و‌هفتم شوال سال 728 هجری (14 سپتامبر 1328 م) یعنی در عهد سلطنت ابوسعید بهادرخان، در مراغه، جایی که الجایتو تیول او قرار داده‌ بود درگذشت. نمی‌دانم آیا می‌توان مناسبتی میان حضور امیر شمس‌الدین‌ قراسنقر در ایران و وجود بعضی جزئیات ویژه ابنیه‌ی سوری در کاروانسرای باشکوه مغولی (تصویر 104) که در سرچم – حدود 80 کیلومتری زنجان، در جاده‌ی جدید میان این شهر و میانه – بنا گردیده، تصور کرد یا نه، ولی حقیقت این است که احتمال استفاده از این شخصیت فعال و عاشق عمران و آبادی، از سوی ابوسعید، برای تحقق تمایلی که او برآبادانی و امنیت ارتباطات میان نقاط مختلف امپراطوری خود داشت، وجود دارد. می‌دانیم که اولجایتو که نگران آینده سلطانیه، پایتخت محبوب خود بود نیز چنین نقشه‌ای در سرداشته است.

پلاک 1

سردر ورودی گنبد غفاریه

ضلع شرقی گنبد غفاریه
ضلع جنوبی گنبد غفاریه

ضلع غربی گنبد غفاریه

وردی ضلع شمالی گنبد غفاریه

کتیبه‌ی سردر گنبد غفاریه
ستون نبش جنوب غربی گنبد غفاریه

مرمت قسمت فوقانی ضلع غربی گنبد غفاریه

ورودی سردابه‌ در ضلع شرقی گنبد غفاریه















مطالب مرتبط