محراب


«محراب»: فرورفتگی خاص داخل دیوار طرف قبلۀ مساجد.|| فرورفتگی خاص داخل دیوار طرف قبلۀ مساجد که امام برای نمازگزاران در آن یا مقابل آن می‌ایستد و نمازگزاران پشت سر وی قرار می‌گیرند. در صدر اسلام فقط علامتی بر این دیوار می‌گذاشتند که نمایندۀ قبله باشد، ولی با پیشرفت اسلام و تأثیر تمدن‌های ایرانی و رومی تفنن‌هایی در ساختن مسجد و متعلقات آن و از جمله محراب پیدا شد. محراب گچ‌بُری دورۀ سلجوقی مسجد جامع اصفهان و نیز محراب‌های کاشی معرق مساجد دورۀ صفویه از شاهکارهای هنری به شمار می‌روند. بعضی از محراب‌های واقع در ابنیۀ عادی، که اهمیت مخصوص به خود دارد، در این مقاله معرفی می‌شود. محراب امام‌زاده ابوالفضل و یحیی، در شهرستان محلات، به ارتفاع کم مزیّن به خطوط قرآنی شیوا، دارای تاریخ «۷» که مبدا آن سال مغولی بوده و مطابق ۷۰۹‌ق است. محراب مسجد کوچه میر، در نطنز، در مسجد کوچک بی‌اهمیتی به نام مسجد میرْ نمونۀ ظریفی است از گچ‌بُری که محققان آن را منسوب به آخر عهد سلجوقی (احتمالاً قرن ۶ق) می‌دانند. محراب مسجد محلۀ ده در قمصر کاشان، در مسجد محقر خشتی، گچ‌بُری زیبای عهد مغول احتمالاً از قرن ۷ق دارد. محراب مقبرۀ پیرحمزۀ سبزپوش در ابرقو، در بنایی کوچک، گچ‌بُری زیبا از قرن ۶ق عمل محمد بن ابی‌الفرج عراقی دارد.





محراب مسجد جامع ساوه









محراب الجایتو به‌هنگام بنا بر سطحی از دیوار که مزین به نقوش سبک مغولی بوده جای گرفته‌است، نقوشی که در تغییرات بعدی تقریبا به طور کامل از میان رفته‌اند. این تغییرات جز ساختمان شبستان نمی‌تواند چیز دیگری باشد. از طرف دیگر در تزئینات شبستان که مورخ سال 851 ه‍ (1447 م) هستند به‌وضوح موخر از بنای شبستان محراب می‌باشند. به علاوه‌ی نحوه‌ی معماری شبستان مشابه مدرسه‌ای است که توسط قطب‌الدین‌شاه‌محمودآل‌مظفر که در سال‌های 759 تا 776 هجری (1357-1374 م) بر اصفهان حکومت می‌کرد، ساخته‌شده‌است و از آنجا که این قطب‌الدین، درمسجد جمعه اصفهان آثار چشمگیری از خود باقی‌گذاشته و تنها فرمانروای آل‌مظفر بوده‌است که نامش در مسجد دیده‌می‌شود به گمان من از آنچه گفته‌شد چنین برمی‌آید که این قطب‌الدین‌شاه‌محمود بوده که شبستان محراب الجایتورا همزمان با مدرسه و محوطه پنج ضلعی شمالی بنا کرده‌است. بنابه مراتب، به نظر می‌رسد، که بتوان تاریخ بنای قسمتی از مسجد را که محراب در آن واقع شده‌است به سال 710 هجری و شبستان محراب و در را مربوط به سال 851 دانست. چون بین سال 515 هجری (2-1121 م) و پایان عصر سلجوقی مسجد نظام‌الملک به مسجدی با چهار ایوان تغییر شکل یافت، فضای مسجد مذکور به محوطه‌ای پنج ضلعی تبدیل شد که بر نمای آن و به عنوان پایه‌های کناری –پایه‌هایی شبیه آنکه به ‌دست آمده – وجود داشته ‌است. در سال 710 هجری (1-1310 م) سلطان مغول الجایتوخدابنده در این محوطه پنج ضلعی، یک محراب و بر جبهه‌ی جنوبی و غربی صحن چند حجره بین طبقات به همراه پایه‌های مکعب مستطیل برای تحمل آنها بنا کرد. کمی بعد در دروان حکومت شاه محمود آل‌مظفر در جلو محراب الجاتیو شبستانی جهت انجام مراسم نماز بنا گردید. در سال 851 ه‍ (1447 م) هنگامی که سلطان محمد فرزند بایسنقر، شبستان زمستانی را بنا کرد دری را که مدخل مسجد به شبستان محراب بود، تغییر مکان داد. در واقع می‌توان متوجه‌شد که درِ شبستان زمستانی نمی‌تواند روبه‌روی درِ شبستان محراب قرارگیرد و اگر بخواهند مستقیما از خارج به شبستان زمستانی وارد شوند، می‌بایستی که درِ شبستان محراب را از دهانه‌ی دوم به دهانه‌ی سوم تغییر مکان دهند.



محراب بسطام



در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و جمع‌آوری اطلاعات آن به شیوه‌ی کتابخانه‌ای است، نقوش محراب‌های دو دوره‌ی‌‌ سلجوقی و ایلخانی مورد مطالعه و بررسی بصری قرار گرفته و به طور کلی هدف از این پژوهش، شناخت وطبقه‌بندینقوش محراب‌های دوره‌ی سلجوقی و ایلخانی و مقایسه‌ی آن‌ها با یکدیگر است. برای رسیدن به این هدف، ابتدا به مطالعه‌ی ساختاری، زیبایی‌شناسی و خصوصیات ویژه‌ و کلی محراب‌های این دوران پرداخته ‌شده است. پس از آن سعی بر جمع‌آوری تصاویری از محراب‌های این دو دوره از تاریخ ایران شده که در این پژوهش حدود 50 محراب از هر دوره به دست آمده-است؛ اما با توجه به این نکته که در هر دوره، محراب‌هایی بدون نقوش تزیینی وجود دارد و هم-چنین به دلیل این‌که برخی از محراب‌ها از بین رفته‌اند و یا دسترسی به اطلاعات کافی درباره‌ی آن‌ها غیرممکن بوده، از هر دوره نقوش 31 محراب با استفاده از روش شبه کمی مورد بررسی قرار گرفته ‌است. با توجه به شکل و فرم کلی این نقوش که تداعی کننده‌ی آرامش و معنویت در بیننده‌اند و هم‌چنین ذکر این نکته که، نقوش محراب‌ها برگرفته از فرهنگ و اعتقادات اسلامی و ایرانی بوده-اند، کاربرد آن‌ها در طرح‌های گرافیک آینده می‌تواند کمک شایان توجهی به حفظ وگسترش هنر و تمدن ایرانی در ممالک مختلف داشته باشد. در پژوهش حاضر، با مطالعه‌ی نقوش محراب‌های این دو دوره و تجزیه و تحلیل این نقوش، نتایجی در رابطه با ویژگی‌های بصری آن‌ها به‌دست آمده است. این نتایج نشان می‌دهد که در اکثر نقوش محراب‌های هر دو دوره‌ عناصر بصری اصلی و غالبی چون خط منحنی، استفاده از تقارن انعکاسی، تقارن نسبت به محور عمود و ایجاد حرکت با استفاده از تکرار نقوش وجود دارد و هم-چنین اکثر نقوش، به شکل اسلیمی و در غالب مستطیل اجرا شده‌اند. علاوه بر این، با توجه به نزدیک بودن دوره‌های سلجوقی و ایلخانی به یکدیگر و مقایسه نقوش محراب‌های این دو دوره، این نتیجه نیز به دست آمده که نقوش محراب‌های دوره‌ی سلجوقی برگرفته از نقوش محراب‌های دوره-ی ایلخانی بوده‌ است.


درزمان پیامبر به موضعی در مسجد که آن حضرت درآنجا اقامه نماز می‌کرد، محراب اطلاق می‌شده است . درزمان عثمان این مکان به صورت طاقنمایی با طاق هلالی تبدیل گردید و محرابهای بعدی نیز به همین شکل ساخته شدند. دراین پژوهش به این نتیجه رسیدیم که محراب از لحاظ شکلی و همچنین مصالح و هنرهای کاربردی دارای یک سیر تحولی بوده که دراین سیر تحولی گاهی تحت تاثیر معماری قرار داشته و گاهی هم زمان با سیر تحول معماری تحول پیدا کرده و گاهی از بعضی جهات مانند تزئینات بر معماری تاثیر گذاشته است . -1 سیر تحول شکلی محراب : محرابهای ایران تا اوایل قرن سوم به شکل طاقنمائی با طاق هلالی مازه‌دار ساخته‌شده‌اند. درقرن سوم طاقنمای محرابها با طاق تیزه‌دار ساخته شد و هم زمان باآن دونیم ستون سرستون دار در دو طرف طاقنما قرار داده شد، در قرن چهارم هجری به دو طاقنمای تیزه‌دار بر روی هم با چهار نیم ستون سر ستون دار تبدیل گردید و حاشیه‌ای منقش به نقوش اسلیمی و هندسی پیرامون محراب ساخته‌شد. این شکل مورد قبول محراب سازان دوره‌های بعدی واقع شد و به صورت شکل رسمی برای محراب‌سازی درآمد. تغییرات بعدی که در این شکل واقع گردید اضافه شدن یک حاشیه دیگر به دور آن و یک پیشانی بر بالای محراب بود. -2 سیر تحول از نظر مصالح مورد استفاده : محرابهای ایران تاحمله مغول به طور کلی از پنج نوع مصالح ساخته‌شده‌اند گچ، چوب ، آجر، سنگ ، کاشی، که روند ساخت آنها بدین ترتیب بوده‌است :محرابهای گچی از آغاز تاحمله مغول و بعد از آن ; از محرابهای چوبی فقط یک نمونه باقی مانده است . محرابهای آجری از اواخر قرن پنجم تا اواسط قرن ششم ; محرابهای سنگی از اوایل قرن ششم تاآخر دوره مورد بحث و بعد از آن محرابهای کاشی زرین فام که از 612 ه-ق ساخت آنها شروع شد و در دوره بعد روند ساخت آنها ادامه داشته است . همانطوری که اشاره شد، محراب و معماری تاثیر و تاثر متقابل بر یکدیگر داشته‌اند. مثلا از لحاظ شکلی هنگامی که طاقها در معماری، مازه‌دار ساخته شده‌اند، طاقنمای محرابها نیز تیزه‌دار ساخته شده‌اند و هنگامی که این طاقها در معماری به تیزه‌دار تحول پیدا کرده‌اند محرابها نیز با طاقنمای تیزه دار ساخته شده‌اند. این امر در مورد مصالح نیز صادق است . مثلا هنگاهی که آجر کاری به اوج شکوفائی خود رسید محرابها را نیز با این عنصر ساختند، و یاهنگامی که کاشی نگین به عنوان یک عامل برای تزئین ابنیه بکار رفت هم زمان باآن محرابهای آجری را با نگینهای کاشی تزئین نمودند. نظر به‌اهمیت وجودی محراب در مساجد غالب اوقات ذوق و سلیقه طراحان محراب تعیین کننده تزئینات کلی بنای مساجد بوده است .


محراب امامزاده کرار در موزه دوران اسلامی


شواهد تاریخی نشان دهندهی ارتباط تجاری، اقتصادی و سیاسی بین دو کشور ایران و چین، از زمانهای بسیار دور است که این روابط با حاکمیت مغولان بر ایران تحکیم یافت. در دورهی ایلخانان، بافت انواع پارچههای نفیس که قبل از حملهی مغول در ایران رواج داشت، ادامه یافت. عناصر طراحی چینی، مانند اژدها، سیمرغ و انواع گلها، جهت تزیین هنرهای این دوران، کاربرد فراوان داشت. با توسعهی تجارت بین ایران و چین، انواع کالاهای چینی مانند منسوجات ابریشمی و سفالینههای لعابدار، از چین وارد ایران میشد و هنرمندان ایرانی از نقوش آنها، در بافت پارچه استفاده میکردند. همچنین استفاده از نقوش چینی، در سفالینهها و کاشیهای تخت سلیمان، قابل توجه است. تعدادی از کاشیهای به دست آمده از تخت سلیمان، دارای آرایههای تزیینی چینی هستند. کاربرد برخی از نقش مایههای تزیینی چینی در نقاشیهای ایرانی این دوره نیز تحت تاثیر هنر چین بوده است. سؤالاتی که در این مقاله پاسخ داده می شود: -1آرایههای تزیینی منسوجات چین چگونه و با چه شرایطی بر هنر ایران تاثیر گذاشته است؟-2عناصر تزیینی هنر چین کدامند و بر چه آثاری از هنر ایران جلوهگری نموده است؟اهدافی که در این مقاله مد نظر است: -1شناسایی نوع تاثیرپذیری هنر ایرانی از آثار و عناصر تزیینی منسوجات چینی. -2شناخت نقوش تزیینی منسوجات چین و بررسی آثار تاثیرپذیرفتهی هنر ایرانی.



کتيبه ها، يکي از بارزترين تزيينات به کار برده شده در محراب ها به شمار مي روند که همواره حضوري مستمر داشته و غالبا دربردارنده، آيات قرآني، احاديث، مضامين مذهبي و هم چنين تاريخ و رقم سازندگان اين آثار، هستند. محراب هاي گچ بري دوره سلجوقي و ايلخاني نيز، از اين قاعده مستثني نيستند و نحوه کتيبه نگاري در اين محراب ها، داراي ويژگي هاي بصري متعددي است که از جمله آن ها مي توان به، کاربرد يک حرف/کلمه يا فرم تزييني، در زواياي 45 درجه کتيبه هاي موجود در حاشيه دورتادور محراب ها، اشاره نمود. لذا اين پژوهش، با هدف معرفي انواع اين حروف/ کلمات يا فرم هاي تزييني در کتيبه هاي محراب هاي گچ بري قرون ششم تا هشتم هجري و مقايسه آن ها با يکديگر، شکل گرفته است. در راستاي دستيابي به اين هدف، پرسش اصلي اين پژوهش چنين است: انواع اين فرم تزييني در کتيبه نگاري محراب هاي گچ بري دوره سلجوقي و ايلخاني کدام است و چه شباهت ها و تفاوت هايي در تنوع اين فرم تزييني و نحوه کاربرد آن، وجود دارد؟ روش يافته اندوزي بر اساس پژوهشي ميداني (عکاسي-طرح خطي تصاوير) و با استناد به منابع مکتوب انجام شده که به روش تاريخي- تطبيقي، به تحليل داده هاي بدست آمده از نمونه هاي مطالعاتي مي پردازد. نتايج حاصله، که از بررسي 22 محراب گچ بري تاريخ دار يا منسوب به دوره سلجوقي و ايلخاني (داراي حرف/ کلمه يا فرم تزييني) به دست آمده، حاکي از آن است که، در هر دو دوره، استفاده از کلمه شبه «لا» يا فرم تزييني در زواياي 45 درجه کتيبه حاشيه محراب ها رواج دارد که بخش تزييني غالبا گره خورده و به شکل «مثلث»، «مربع/ مستطيل» يا«دايره»، است. اين فرم، هم به صورت مستقل و گاه در ارتباط با کادر حاشيه، تعبيه شده و معمولا به لحاظ تزيينات و ساخت و ساز خود، با حروف کتيبه قرابت دارد. هم چنين بر اساس نمونه هاي مطالعاتي به نظر مي رسد که کميت استفاده از اين فرم تزييني و تنوع آن، در محراب هاي دوره ايلخاني نسبت به دوره سلجوقي بيشتر است.

محراب های گچ بری چه از نظر فن و چه از حیث ترکیب بندی، نقش و کتیبه ها، ازجمله آثار ارزشمند معماری ایران است که در یک بازه زمانی طولانی تولید می شده اند و گنجینه درخور توجهی از طرح ها و نقوش به ارث رسیده از دوران قبل یا ابداع شده دوره خویش هستند. اوج این آثار، محدوده دوران سلجوقی تا آغاز تیموری است که به دلیل تداوم سنت ها یا بطئی بودن روند تحول، تاریخ گذاری دقیق آن ها، کاری دشوار بوده است. ازجمله آن ها، دو محراب مسجد تاریخی کوچه میر در نطنز است. ازآنجایی که کتیبه های تاریخ ساخت این دو محراب، مخدوش شده و مشخص نیست، نظریات مختلف و متعددی در باره تاریخ احتمالی ساخت محراب ها مطرح شده است که جای تأمل دارند. این پژوهش در پی آن است که ضمن معرفی و بازشناسی این مسجد و محراب های آن، از طریق مطالعه تطبیقی و بررسی برخی جزئیات، تاریخ قابل قبول تری را برای این محراب ها ارائه دهد. به دلیل وجود امضای کرمانی، «عمل حیدر کرمانی» در محراب طبقه اول، مبنای مطالعه تطبیقی را محراب های گچ بری ای قرار دادیم که دارای امضایِ کرمانی هستند. پس از آنالیز ساختار، نقوش و کتیبه های محراب ها با محراب های تاریخ دار و بدون تاریخی که دارای امضای کرمانی هستند و همچنین با درنظرگرفتن امضای هنرمندی کرمانی بر روی برخی از آثار چوبیِ متعلق به نیمه دوم قرن هشتم هجری در روستاهای نطنز، این محراب ها را به اواسط قرن هشتم هجری منسوب کردیم. روش یافته اندوزی، مطالعات کتابخانه ای و میدانی بوده و رویکرد پژوهش، تاریخی تطبیقی است.


در سراسر تاریخچه سفالگری و از میان تمام شیوه های تزئین سفال، لعاب زرین فام به سبب درخشش و انعکاس طلاگونه اش همواره مورد توجه و تحسین همگان بوده است. کاشی های طلایی یا کاشی های زرین فام با آغاز قرن 7ق به تزیین محراب ها راه پیدا کردند. این شاهکارهای به جای مانده از اعصار خوارزمشاهی، مغول، ایلخانی و حتی تیموری، نشان دهنده اوج به کارگیری تکنیک های تزئینی برای ساخت محراب ها هستند؛ لیکن از میان نمونه های برجای مانده در دوره های تاریخی مختلف، محراب های زرین فام دوره ایلخانی از کثرت و تنوع بیشتری برخوردارند. از همین رو، این پژوهش می کوشد با رویکردی زیباشناسانه، به مطالعه اجزای کالبدی و کاربرد عناصر بصری در محراب های زرین فام دوره ایلخانی بپردازد. پرسش مقاله حاضر این است که در اجزای کالبدی محراب های زرین فام دوره ایلخانی چه ویژگی هایی وجود دارد؟ برای دستیابی به پاسخ، در گام نخست تلاش شده تمامی محراب های زرین فام موجود از دوره ایلخانی شناسایی شود. سپس به منظور کشف کیفیت اجزای کالبدی آثار، ویژگی های مضمونی، بصری و ساختاری محراب های زرین فام این دوره تاریخی تحلیل و بررسی می شود. نتایج کلی تحقیق بر این نکته تاکید دارند که محراب های زرین فام دوره ایلخانی از کیفیتی مطلوب در اجزای کالبدی آثار برخوردارند، لیکن این کیفیت در ادوار پایانی دوره ایلخانی دچار افت شدیدی شده و بسیاری از ویژگی های مثبت و درخشان این آثار رنگ باخته است.

واژه «محراب» پیش از اسلام وجود داشت. محراب پس از فتوحات اسلامی، یکی از مؤلفه های اصلی مساجد اسلامی شد. تغییر در ساختار و کارکرد محراب در این دو دوره به شیوه های گوناگون قابل بررسی است. بررسی تحولات مفهومی یکی از روش های مطالعات تاریخی است. این نوشتار بر آن است تا از طریق استخراج داده های منابع اسلامی اعم از کتاب های لغت، تفسیر، منابع تاریخی و جغرافیایی قرن سوم و چهارم که این واژه بارها در آنها به کار رفته، بخشی از تحولات مفهومی آن را که منعکس کننده تحولات کارکردی و ساختاری محراب درگذر زمان است، بررسی کند. در این پژوهش از روش مطالعه زمان گذر (معناشناسی تاریخی) استفاده شده است. این روش تحولات معنایی را در چهار نوع تخصیص، توسیع، تنزل و ترفیع مطالعه می کند. کاربرد این روش در بررسی تحولات معنایی واژه محراب در متون نشان می دهد که این واژه از دلالت بر کل به دلالت بر جزء؛ از معنای عام به خاص (تخصیص معنایی) و همچنین از معنای غیردینی به معنای صرفاَ دینی (ترفیع معنایی) تغییر یافته است.



نگاره های ایران منابعی هستند که ساختار و آرایه های بناهای ایران را به خوبی بازتاب می دهند. بنابراین در مقام منابع مکمل در مطالعه معماری ایران باید به آن ها رجوع و کمبودهای اطلاعاتی را جبران کرد. با چنین نگرشی، در این مقاله، آرایه (آذین) گچی که در نگاره های بهزاد و میرک ، نگارگران مکتب نقاشی هرات، بازتاب یافته، بررسی و تحلیل شده است. مقاله حاضر نشان می دهد که نه در نگاره های تیموری و نه در بناهای باقی مانده از این عصر، تنگ بری وجود نداشته، بلکه آرایه ای که در نگاره ها ترسیم و در بناهای تیموری ایجاد شده، «محراب بری» است. اگر نمای تنگ بری ها شبیه تنگ و صراحی است، شکل نمای طاقچه های محراب بری شبیه محراب است. بنابراین با در نظر گرفتن شکل محراب، این آرایه گچی را محراب بری نامیده اند. بر پایه تحلیل نگاره ها و خوانش متون تاریخی می توان گفت محراب بری آذینی برای آراستن عمارات مجلل همچون کاخ ها، کوشک ها، آرامگاه ها و نیز مکانی برای به نمایش گذاردن اشیاء نفیس در برابر دیدگان مشتاق در عصر تیموری بوده است. برخی عمارات سلطنتی را که دارای آرایه گچی محراب بری بوده اند، می توان چینی خانه نامید.




تزیینات گچ بری محراب هفتشویه با توجه به طرح و فرم، در ردیف محراب های شاخص دوره ایلخانی قرار دارد. اکثر بررسی های صورت گرفته به توصیف کلی این محراب، تاریخ اجرا و یا محدوده تاریخی آن پرداخته و کمتر به نقشمایه های تزیینی، نسبت های طلایی و ساختار و روابط هندسی در به کارگیری آنها، توجه کرده اند. سؤال هایی که برای دستیابی به هدف می توان مطرح کرد عبارتند از: «انواع نقشمایه های به کارگرفته شده در این محراب کدامند؟ این محراب و نقشمایه های آن، بر اساس چه ساختار و تناسباتی طراحی و اجرا شده است؟». در این نوشتار تلاش بر آن بوده تا با روش توصیفی تحلیلی، محراب مسجد جامع هفتشویه از لحاظ نقشمایه های گیاهی و هندسی، نسبت های طلایی و ساختار و روابط هندسی توصیف و تحلیل شود. یافته های به دست آمده از این پژوهش، بیانگر آن است که طرح ها و نقشمایه های گچ بری شده، با ضخامت، برجستگی و پیچیدگی اجراء شده اند. در این محراب از انواع اسلیمی ها مانند دهان اژدری، خرطومی، اسلیمی های قاب بند و گردش های اسلیمی بسیار استفاده شده است. فرم کلی محراب و هم اکثر نقشمایه ها دارای ساختار و روابط هندسی ویژه و بر پایه نسبت های طلایی می باشد. ارتفاع بلند، جزو شاخصه های این محراب است. نقشمایه های این محراب از جهت ارزش های بصری و زیباشناختی، شیوه طراحی و اسلوب منحصربه فرد بوده است.


محراب به عنوان عنصری ارزشی در بناهای مذهبی، همواره کانون توجهات هنرهای تزیینی هنرمندان بوده است. هنرمندان در هر برهه از دوران اسلامی، بهترین عناصر تزئینی (گچبری، آجرکاری، حجاری، کاشیکاری) را برای ساختن و تزئین محراب ها با نهایت دقت به کار برده اند. در طبقه دوم مسجد ملک کرمان، چهار محراب مربوط به نیمه دوم سدة پنجم هجری وجود داشته که بقایایی از سه محراب گچبری آن باقی مانده است. محراب های مذکور از نظر اندازه و ابعاد، تقریباً در یک اندازه ساخته شده اند و با توجه به این که در رابطه با آن ها و اهمیت هنر گچبری شان تاکنون پژوهش مستقلی صورت نگرفته، مطالعه در این خصوص امری ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر، نخستین تلاشی است که در این زمینه، با هدف بررسی نقش های گچبری محراب ها و سبک هنری به کار رفته در آن ها صورت می گیرد. نتایج پژوهش نشان می دهد که شیوه گچبری این محراب ها به هم شباهت بسیار دارند و فقط از نظر نوع نقش با هم اختلافات جزئی دارند. تزئینات گچبری شامل گل و برگ های اسلیمی، نقش های اسلیمیِ دهن اژدری، نقش های هندسی و خطوط کوفی مُعَقد و مُشجر است. نقش های اسلیمی و کتیبه های به کار رفته در محراب ها برخلاف سبک های دوره های قبل، دارای نوآوری هایی است که آن ها را به لحاظ سبک هنری، ممتاز و برجسته می سازد.


گردشگری و سفر، پدیده ای اجتماعی است که در شکل دهی به واقعیّت ها و شناساندن ارزش های نهان فرهنگی سهم به سزایی دارد. در نگرش سنتی، گردشگری عمدتاً دارای ماهیّتی مکان محور بوده که بر اساس تجربه انسانی از مکان، شکل می گیرد. بررسی هم پوشانی جاذبه های تاریخی-فرهنگی، طبیعی، تفریحی و مراکز اقامتی در شهر اصفهان، تمرکز آن ها را در هسته تاریخی شهر نشان می دهد؛ که با توجّه به گسترش جغرافیایی، سازمان شهر نیازمند بازنگری در راستای ایجاد مکان های جدید و مطلوب است. بدین منظور، این مطالعه با هدف تشخیص نظام حاکم بر لایه های پنهان کالبد مساجد ارزشمند تاریخی محدوده بازار بزرگ اصفهان، از دیدگاه سازمان شکلی مترتب بر فضاها و مراتب رابط، در پی خوانش ویژگی های هندسی نهفته در ساختار پلانی مسیر حرکتی نمازگزاران در مساجد بوده است. در ادامه این روند و بر مبنای داده های کتابخانه ای و میدانی، سنجش هندسی و شکلی اجزاء مسیر از درگاه به محراب صورت گرفته است. یافته های تحقیق، بر استفاده مکرّر از نسبت عددی مشخص و فرم تکرارشونده مربع در مراتب شکلی مسیر حرکتی، تأکید نموده و از آن به عنوان عاملی اثربخش در ایجاد هم پیوندی در مراتب حرکتی، یاد کرده است. همچنین، با پیشنهاد بهره از این ساختار در کالبد مساجد نوین، افزون بر آن که بر پیوند میان هندسه و مفهوم «قَدر» به مثابه عاملی در راستای پیوستگی در مراتب تأکید می کند؛ به سبب پیوند تصور ذهنی گردشگران میان میراث کهن و جاذبه های جدید شهری، موجب رونق صنعت گردشگری در این شهر خواهد شود


محراب در مسجد مکانی است .برای پیشوای مذهبی هنگامی که نماز را به صورت جماعت می گزارد.معمولا در ضلع جنوبی دیوار مسجد ،رو به قبله نماز گزاران بنا می شود . گاهی از سطح صحن مسجد گود تر و گاهی در قسمتی از دیوار فرو رفته است . همان گونه که با آراستن گنبد ها و مناره ها و پوشش دیوار داخلی و خارجی مساجد در ایران پرداخته اند ، هنر مندان ایرانی محراب را هم عرصه هنر نمایی خودقرار داده تا قبله نماز گزاران خالی از لطایف هنری نماند . و عابد را در خلوص و صفای عبادتش یاری دهد. سده دهم / چهارم کاربرد کتیبه های قرآنی در بنا های مذهبی و به خصوص محراب ها آغاز شد.در سده یازدهم / پنجم،مقارن با سلطنت خاندان سلجوقی در ایران ، نو آوری های فراوانی در این زمینه صورت گرفت . طراحان و خوشنویسان ایرانی با تمرین و ارست ، خط عربی را بااصول والای زیبا شناسی آمیختند و به آن تعالی بخشیدند ، به طوری که ابنیه ها و محراب های بسیاری با کلام الهی مزین شدند.این تزیینات در آغاز فقط با چیدمان آجر ها و با خطوط کوفی بنایی صورت می گرفت و بعد ها عنصر گچ به دلیل راحتی کار و نتیجه مطلوب تر جای آجر را گرفت . با تداول خط کوفی گره دار و دیگر خطوط کوفی تزیینی،همچنین خطوط نسخ و ثلث ؛ تزیینات بنایی به همراه انواع نقوش اسلیمی وهندسی ، زینت بخش محراب مساجد و مقابر شدند. مهم ترین منابع و مدارک تاریخ گذاری دوره های ساخت بنا نیز همین تزیینات و به خصوص کتیبه های به جا مانده هستند که بر اساس نوع خط ، تزیینات خط و تاریخ های ذکر شده در برخی از تزیینات می توان به سیر تحولات تاریخی مسجد پی برد.