اساطیر
اسطوره و حماسه در اندیشه ژرژ دومزیل
جلال ستاری
کتاب حاضر، مشتمل بر مقالاتی است که به بررسی اسطوره و حماسه در آرا و اندیشههای “ژرژ دومزیل “اختصاص یافته است” . ژرژ دومزیل “اسطورهشناس فرانسوی متخصص اسطورههای هند و اروپایی و هند و ایرانی است که نقشی موثر در پیشرفت اسطورهشناسی تطبیقی داشته است .کتاب حاضر مجموعه مقالههایی است که تنی چند از صاحب نظران، چند ماه پیش از مرگ دومزیل، درباره او نوشته و منتشر کردهاند .عناوین پارهای از مقالات عبارتاند از” :ژرژ دومزیل و پیک خدایان/ فرانسوا اوالد” ;”طرحی بی بدیل/ کلو لوی استروس” ;”گواهی روشن روش تطبیقی/ دانیل دوبوئیسون” ;”داستانهای قرون میانه/ ژوئل.ه.گریسوارا ;” “جهان ایرانی/ ژاک دوشن گیمن “و “اساطیر یونانی/ برنار سرژان .”
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
دسترسی تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
اسطوره
بیشتراسطوره، نشاندهنده فرهنگ و تفکر مردمان در دورههای کهن است… اساطیر نماینده تداوم زندگی فرهنگی یک ملت و به نوعی تاریخ آن است…کل آفرینش از دیدگاه اساطیر ایرانی، دوازده هزارسال طول میکشد که در چهار دوره سه هزارساله قابل بررسی است… اسطوره عربی شده واژه یونانی هیستوریا، به معنی جستجو، آگاهی، داستان است… یا در واقع سرگذشتی مینوی که اصل آن معلوم نیست و شرح عمل، عقیده، نهاد یا پدیدهای طبیعی است به صورت فراسویی که دستکم بخشی از آن از سنتها و روایتها گرفته شده و با آیینها و عقاید دینی پیوندی ناگسستنی دارد…اسطوره واکنشی از ناتوانی انسان است یا تجسم احساسات آدمیان… برای تقلیل گرفتاریها یا اعتراض به… نامطلوب… که آرامش به بار میآورد… و گاهی تکرار آن در قالب نوعی آیین دینی برگزار میشود… همچنین نشانهای از عدم آگاهی بشر از علل واقعی حوادث است… انسان با تخیل خود برای رویدادها علت و انگیزه میتراشد… تخیل را با واقعیت پیوند میدهد… به آرزوهای خود جامهای از عمل میپوشاند تا جایی که اسطورهباوران اسطورهها را راست میپندارند… همانطور که فرهنگها با هم آمیخته میشوند اسطورهها نیز با هم میآمیزند و اسطورههایی جدید به وجود میآورند که تغییر جا و زمان میدهند..
فایده اسطوره شناسی روشن کردن گوشههای تاریک ساختهای اجتماعی کهن و پی بردن به طرز تفکر مردمان باستان است تا فهم بهتر رفتار و آداب آن جوامع ممکن شود…
منابع اساطیر ایران:
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
منابع اساطیر ایران:
منابع هندی:
ودا، قدیمیترین بخش وداها شامل چهار کتاب ریگ ودا، یاجور ودا،سامه ودا، اثروه ودا،
اوپانیشادها، شامل دعاهای جدیدتر
مهابهاراتا، شامل داستانهای خدایان متاخرتر
پورانا، شامل داستانهای باستانی
منابع اوستایی:
کتاب اوستا که تا قبل از نگارش به خط پهلوی سینه به سینه نقل میشده و بیست و یک کتاب است… یک چهارم آن باقی مانده است که مهمترین آنها عبارتند از:
یسنها: سرودها و دعاهای دینی
ویسپرد: ملحقات یسنها ست
یشتها: سرودهایی خطاب به خدایان باستانی
وندیداد: آیینهای عملی زندگی
خرده اوستا: خلاصهای از اوستای دوره ساسانی که بیشتر نیایش است.
منابع مانوی:
شامل نوشتههای مانی و پیروان او که در سده سوم و چهارم و هفتم و هشتم میلادی تدوین شدهاند.
منابع پهلوی:
این منابع در قرن سوم هجری یا نهم میلادی نوشته شدهاند اما معتبرند
دینکرد: بازماندهای ست از کتاب اصلی که حاوی مطالب اسطورهای ست
بندهشن: روایت آفرینش و تاریخ اساطیری و واقعی ایران است از پیشدادیان تا صدر اسلام بهعلاوه جغرافیای اساطیری
گزیدههای زادسپرم: در باره آفرینش، ظهور زرتشت و رستاخیز و پایان جهان
روایات پهلوی: شرحی از اداب و رسوم و آیینهای دینی و اسطورههای جمشید و گرشاسب و مشی و مشیانه
کتب دیگر: دادستان مینوی خرد، زند وهومن یسن، دادستان دینیگ، یادگار جاماسبی، شهرستانهای ایران، کارنامه اردشیر بابکان و ترجمه و تفسیرهای اوستا به زبان پهلوی و…
منابع عربی:
تاریخ طبری، تاریخ بلعمی، مروجالذهب، سنی ملوکالارض و الانبیا،تاریخ یعقوبی، غررالاخبار ملوکالفرس و سیرهم یا شاهنامه کهن، یتیمهالدهر
منابع فارسی:
شاهنامه، متون فارسی زرتشتی مانند صد در نثر، صد در بندهشن و روایات داراب هرمزدیار
نوشتههای مورخان غیرایرانی:
نوشتههای مورخانی چون هرودوت، کتزیاس، پلوتارک همچنین منابع ارمنی و سریانی
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
اهورامزدا
بیشتر
لقبی است که معنای سرور میدهد. احتمالاً خود یکی از مجموعه خدایان پیشین بوده که زردشت مقام بالاترین خدا را برای او قایل شده و خدایان دیگر را با سلسلهمراتبی تحت سلطه او دانسته است.
مزدا
به معنی خرد و فرزانگی است. پیش از ظهور زرتشت، خدایانی در اندیشههای مردمان ستایش میشدهاند که به دوران همزیستی مردم ایران و هند (هند و ایرانی) تعلق داشتهاند.
آمیختگی اساطیر هند و ایران
باید دانست که خدایان دوره ودایی هند به سه گروه تقسیم میشوند: خدایان فرمانروا و روحانی یا اسورهها،خدایان ارتشتار یا دئوهها (دیوها )، خدایان مظاهر طبیعت… این سهگانگی ریشه کهن آریایی دارد… و در گذار این اندیشهها به سرزمین ایران، مثلاً، اسوره به اهورا تبدیل میشود.
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
دنیای روشنیها و نیکیها
اورمزد و امشاسپندان
زمان، نخستین آفریده زروان است و سپس امشاسپندان زاییده میشوند و هرکدام در مقابل خود دیوی دارند. تعداد آنها شش است در حالی که از هفت امشاسپند سخن به میان آمده است. در جایجای متنهای متاخر از ایزد سروش، خود اهورامزدا و سپند مینو به عنوان امشاسپند نام برده شده است.
سپند مینو:
روح افزایش بخش و مقدس، نماد اصلی اهورامزدا و روح و اندیشه او.
وهومنه:
(بهمن) نمادی مردانه دارد و در واقع، اندیشه نیک است که طرف راست اهورامزدا مینشیند و مشاور اوست.
ارته وهیشته:
(اشه وهیشته یا اردی بهشت) به معنی بهترین راستی که با نمادی مردانه، زیباترین امشاسپندان و نماد نظام جهانی، قانون ایزدی و نظم اخلاقی در جهان است. او نه تنها نگران نظم دنیای مینوی و حتا نگران نظم دوزخ نیز هست و مراقب است تا دیوان، بدکاران را بیش از آنچه سزایشان است تنبیه نکنند… یاران او ایزدان آذر، سروش، بهرام و نریوسنگاند.
خشثره وئیریه:
( شهریور) به معنی شهریاری و سلطنت مطلوب، با نمادی مردانه، مظهر شکوه و سیطره و قدرت آفریدگار است… همکاران او ایزد مهر، ایزد خورشید، ایزد آسماناند و یارانش ایزدان هوم، برز، اردویسوره آناهیتا، و سوک. او پشتیبان فلزات است و با فلز گداخته در پایان جهان مردمان را خواهد آزمود.
سپنته ارمئیتی:
(اسفندارمد یا سپندارمد) به معنی اخلاص و بردباری مقدس که با نمادی زنانه دختر اورمزد به شمار میآید و در انجمن آسمانی در دست چپ او مینشیند چون ایزدبانوی زمین است، به چارپایان چراگاه میبخشد به کشت و کار میپردازد و همانگونه که زمین همه بارها را تحمل میکند او نیز مظهری از تحمل و بردباری ست.
هئوروتات:
(خرداد) به معنی تمامیت، کلیت و کمال است و مظهر نجات بشر. آب را حمایت میکند. نمادی زنانه دارد و شادابی گیاهان مظهر اوست. همکاران او ایزد تیشتر و باد و فروهر پرهیزکاراناند. در حمله اهریمن، آب را به یاری فروهرها میستاند و به باد میسپارد تا به کشورها ببرد و بباراند.
امرتات:
(امرداد) به معنی بیمرگی ست و تجلی دیگری از رستگاری و جاودانی. سرور گیاهان است و آنها را میرویاند و رمه را میافزاید. نمادی زنانه دارد و همکاران او ایزدان رشن و اشتاد و زامیاداند.
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
اساطیر ایران:
آفرینش از دیدگاه اساطیر ایران
سه هزارسال نخستین
در سه هزار سال اول جهان مینوی ست و هنوز نه مکان هست و نه زمان و جهان فارغ از ماده و حرکت است. از دو هستی سخن هست که یکی متعلق به اورمزد است پر از دانایی و زیبایی و خوشبویی و شادی و تندرستی که تنها به خوبی میاندیشد.
دوم جهان بدی متعلق به اهریمن است که تاریک است و زشت و مظهر نابودی و بدبویی و بیماری و اندوه که تنها به بدی میاندیشد. در گاهان سپند مینو، روح مقدس و جلوه اورمزد در مقابل انگره مینو، روح خرابکار اهریمن قرار میگیرد.
زروان
خدای زمان است که وقتی هیچ چیز وجود نداشت نیایش میکرد تا پسری با ویژگیهای اورمزد داشته باشد که جهان را بیافریند. پس از هزار سال در اینکه نیایش او به ثمر برسد شک میکند و نطفه اورمزد و اهریمن در بطن او بسته میشود. یعنی که اولی نتیجه نیایش و صبر زروان و دومی حاصل شک او ست… زروان با خود پیمان بسته بود آن را که زودتر زاده میشود فرمانروای جهان کند و اهریمن که به این پیمان آگاه بود کوشید تا زودتر به دنیا آید… زروان برای التزام به پیمان او را فرمانروا میکند با اطمینان به اینکه در پیکار پایانی میان این دو، اورمزد پیروز خواهد شد.
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
دنیای تاریکی ها و بدی ها (قلمرو اهریمن)
همانطوری که بدی در مقابل خوبی است، اهریمن نیز در برابر سپندمینو قرار میگیرد. برای هرکدام از امشاسپندان و ایزدان هماورد یا همیستار یا رقیبی وجود دارد.
سردیوان (کمالگان یا کماریگان)
سرکردگان دیوان و موجودات اهریمنی به وضوح افرینش مینوی اورمزد و موجودات اهورایی در اوستا و کتابهای پهلوی توصیف نشده است.
اکومن:
دشمن بهمن است و نمادی از بدی و آشتیناپذیری. او پیامآور اهریمن است.
ایندره:
دشمن اردی بهشت است و مردمان را از نیکی کردن باز میدارد.
سروه:
یا سروه که دشمن شهریور است و نماد شهریاری بد و ستمکاری.
نانگهیثیه:
یا ناهیه که دشمن سپندارمد میباشد و آفریدگان را از قناعت باز میدارد.
تیریز:
یا تئیری که دشمن خرداد است و گیاهان و دامها را به زهر میآمیزد.
زیریز:
یا زئیری که دشمن امرداد است و زهر میسازد.
دیوان و دروجان:
دروج، در آغاز نامی برای ماده دیوان بوده ولی کلمهای می شود مترادف دیو. دیوان نیز چون ایزدان سلسلهمراتب دارند تعداد دیوزنان کمتر از دیوان مذکر است.
جه:
یا جهی، دختر و همسر اهریمن است. او دیوزنی است که نقشی تخریبی در آغاز آفرینش دارد. نماد پلیدیها و آلودگیهای زنانه است و تجسم روسپیگری است.
استویداد:
به معنای درهم شکننده استخوانها. او کمندی دارد که بر گردن قربانی میافکند. لمس او خواب، سایهاش تب و نگاهش مرگ می آورد.
ویزرش:
همکار استویداد دیو است که روان درگذشتگان را در سه شبانهروزی که هنوز در گیتی هستند میآزارد.
وای بد:
بخضی از فضاست و اوست که جان را از تن جدا میکند.
نسو:
به بدن حمله میکند و آن را می گنداند تا روان از تن بگریزد.
بوشاسب:
دیو خواب مفرط و تنبلی. او میکوشد جهان را درخواب نگاه دارد.
خشم:
دیوی با نیزه خونین. او رقیب و دشمن ایزد سروش است.
آز:
دیوی سیری ناپذیر و همه چیز را میبلعد. در پایان جهان اهریمن او را خواهد بلعید.
سیج:
دیو درد و بلا.
هیز:
دیو قحطی و خشکسالی و نایابی.
اپوش:
به معنی بازدارنده آب. دیو خشکی و خشکسالی. او با تیشتر در نبرد است.
اسپنجروش:
همکار اپوش…
سپزگ دیو:
دیو سخنچینی و غیبت…
ورن:
دیو شهوت است و همراه دیو آز.
چشمک:
دیوی است که موجب گردباد، زمینلرزه و ویرانی میشود.
زرمان:
دیو پیری که مردمان را بدبو میکند.
بوت:
دیوی که نماد بتپرستی است.
ملکوس:
سرما و زمستان سخت را او به وجود میآورد.
میتوخت:
نماد گفتار نادرست.
اکه تش:
دیو انکار.
اشموغ:
دیو بدعت. او با سوشیانس جنگ خواهد کرد.
اودک:
دیوزنی هفتسر که ضحاک را به وجود آورده، جمشید را فریفته و مردمان را به سخن گفتن وامیدارد آنجا که باید سکوت کرد.
ترومد:
دیوزن نخوت و تکبر و گستاخی. او به دست سپندارمد از میان خواهد رفت.
پریمتی:
همکار ترومد در تکبر.
پنی:
دیو خست است که مردمان را وامیدارد که انبار کنند و نخورند.
رشک:
دیو کینه و حسد و بدچشمی.
اناست:
دیو تباهی…
اگاس:
دیو شورچشمی.
کوند:
دیو ی که بی شراب مست است و دشمن سروش.
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
دنیای روشنیها و نیکیها
ایزدان:
در باورهای ایران باستان شخصیتهای مینوی استعداد آن دارند که صورت مادی داشته باشند اما ویژگیهای ایزدان ورای انسانهاست گرچه توصیفهای بشری دارند. مثلاً ایزد مهر هزار گوش و ده هزار چشم دارد یا بهرام به صورتهای گوناگون در میآید.
مهر:
(میتره یا میترا) ایران پایینتر از اورمزد قرار میگیرد. خدای پیمان است نگاهبان نظم و راستی و دشمن کسی است که پیمان بشکند و در این صورت به خدای جنگ مبدل میشود. دشمنان ایران باستان ضد مهر محسوب میشدهاند. پیش از جنگ نیایشهای مخصوصی به صورت سواره و بر بالای اسب صورت میگرفته است. مهر همیشه پیش از خورشید طلوع میکند و همراه خورشید از مشرق به مغرب میرود و پس از غروب به زمین میآید و خدایی همیشهبیدار است. جای او بالای کوه البرز است و زره و سپر و تیغ و گرز دارد و بر گردونهای سوار است که اسبهای آن سایه ندارند. بهرام در شکل گراز پیشاپیش مهر میتازد… حیات گیاهان و جانوران از خون گاوی ست که مهر او را میکشد. پیروان مهر باید از هفت مرحله بگذرند…آیین مهری در روم گسترش یافت و مسیحیت در سدههای اولیه بسیار به آیین مهری شبیه است…جشن مهرگان منسوب به اوست.
اپام نپات:
(برز ایزد) ایزد آبهاست و به معنی فرزند آبها. اسبی تندرو دارد و یکی از سه خدایی است که لقب اهوره دارند. این ایزد بعدها قدرت خود را به آناهیتا میدهد.
ارده وی سوره آناهیتا:
(ناهید یا اناهید) در آغاز رودخانه ی مقدسی بوده است و بعد شخصیت خدایی پیدا کرده است. اردوی یعنی رطوبت. سوره یعنی نیرومند. اناهیتا یعنی بیآلایشی… تجسم او زنی است جوان و خوش اندام و بلندبالا و زیبا با بازوانی سپید و کمربند تنگ که به جواهر آراسته است و طوقی زرین بر گردن دارد و گوشواری چهارگوش در گوش کرده است. تاجی با صد ستاره هشت گوش بر سر و کفشهایی درخشان در پا و بالاپوشی زرین و پرچین بر تن دارد… چشمه حیات از او میجوشد و الهه عشق و باروری نیز هست…او همتای ایرانی آفرودیت یونانی و ایشتر الهه بابلی ست. بر گردونهای سوار است که اسبهای کشنده آن ابر و باران و برف و تگرگ هستند.
تیشتر:
(تیشتریه) خدایی مرتبط با باران که احتمالاً همان شعرای یمانی است. او به یاری مینوی خرد با همکاری ایزد باد آب را به بالا میراند و… به جنگ خشکسالی میرود… ده شبانه روز به شکل مردی و ده شبانه روز به شکل گاوی و ده شبانه روز به شکل اسب در آسمان پرواز میکند و دیو اپوش را هلاک میکند. جشن تیرگان منسوب به اوست.
ربیهوین:
(رپیتوین یا رپیثوین) یه معنی نیمروز و سرور و نگهبان گرمای نیمروز است که زمانی مقدس است. او در زمستان آبهای زیرزمینی و ریشه درختان را گرم نگاه میدارد. بخشی از جشن نوروز جشن رپیتوین است.
بهرام:
(وهرام یا ورثرغنه) یعنی درهم شکننده مقاومت که تجسمی از یک اندیشه است و وجودی انتزاعی. او خدای جنگ است و با ایندره هندی و مارس یونانی شباهت دارد. صورتهای گوناگون دارد که نماینده تواناییهای اوست. تندباد، گاو نر، اسب سفید، شتر، گراز، جوان، پرنده، قوچ، بز نر و مردی دلیر با شمشیری در دست، چهرههای چندگانه بهرام است. محبوبترین خدای سربازان است و معتبرترین آتشها.
وای:
(ویو) تجسمی از فضا و باد است. در ابر بارانزا زندگی میآورد و در طوفان، مرگ. او دم نخستین زندگی و واپسین دم پیش از مرگ است. او با ایزد رام شباهتهایی دارد.
رشن:
(رشنو) ایزد عدالت آیین ایران باستان است. به همراهی مهر و سروش بر سر پل چینود ترازوی مینوی را در دست دارد و داوری میکند. او فرزند اهورامزدا و سپندارمذ و برادر سروش و مهر و… است.
سروش:
(سرئوشه) روان را پس از مرگ خوشامد میگوید. نابودکننده دروغ است و دشمن خشم. اسبهای او نیز چون مهر بیسایهاند. حامی درماندگان و نگهبان آتش است. آنچنان محبوب است که گاهی امشاسپند میخوانندش.
اشی:
(ارد یا اهریشونگ) ایزدبانوی توانگری و بخشش است و دختر اورمزد و سپندارمذ. در لحظه زاده شدن زرتشت حضور داشته و خواهر ایزدبانوی دین است.
دین:
(دئنا) ایزدبانوی مظهر وجدان که نیروی گزینش راه اهورایی است. پس ایزد بانوی راه و سفر نیز هست و آسودگی زنان را میپاید.
چیستا:
ایزدبانوی دانش و آگاهی و فرزانگی ست.
آذر:
(آتش یا آتر)
(آتر یا آتش) ایزدی است که او را پسر اورمزد به شمار آوردهاند. آتش روشن نشانه مرئی حضور اورمزد است. قرینه هندی خدای آتش اگنی ست که در اسطورههای هندی رابط میان خدا و آدمیان است. آتش در آیینهای زرتشتی مرکزیت دارد. به جز سه آتش مقدس آیینی و پنج نوع آتش مینوی، سه آتش یا آتشکده بزرگ اساطیری نیز وجود داشته است که عبارتاند از: آذرفرنبع یا آتش موبدان، آذر گشنسپ یا آتش ارتشتاران و آذر برزین مهر یا آتش کشاورزان. این سه آتشکده به ترتیب در فارس و آذربایجان و خراسان به دست سه قهرمان زمینی یعنی جمشید، کیخسرو و کیگشتاسب تاسیس شده است.
هئومه:
هوم که در دنیای مینوی ایزد است و در دنیای گیتییی گیاه، دشمنان را دور می کند و درمانگر است و سرور گیاهان…فشردن این گیاه نوعی قربانی کردن غیرخونین است که شر را شکست میدهد.
گوشورن:
گئوشورون به معنی روان گاو و ایزدبانوی نگاهدارنده و مینوی چهارپایان مفید و به روایتی روان گاو یکتاآفریده است.
درواسپ:
درواسپا دارنده اسبان تندرست از ایزدان حامی چهارپایان و به خصوص اسبان است.
زروان:
زروان ایزد زمان است…
نریوسنگ:
پیامآور اورمزد و نمونه کاملتری و مردانگی ست.
اریامن:
نام ایزد دوستی و پیوند و آراممش و درمانبخشی ست.
رام:
ایزدی ست که آرامش می بخشد.
بغ:
ایزدی ست که خوشی و شادی و بخت را تقسیم می کند و به معنی خدا و آفریدگار نیز هست.
اشتاد:
نماد دیگری از عدالت است در تجسمی زنانه
منثرسپند:
مارسپند یا مانسرسپند ایزدی است که جلوهای از سخن و گفتار ایزدی ست.
انغران:
ایزد روشنی بیپایان است.
دهمان آفرین:
نگهبان خواستهای ست که با کوشش بیاندوزند.
باد:
شاید گونهای از شخصیت وای باشدکه به دو صورت خوب و بد جلوهگر میشود.
آسمان:
ایزد نگهدارنده آسمان و سپهر است که از زمان آفریده شده و جامه کبود دارد. آسمان هفت پایه دارد: ابر، سپهراختران، ستارگان، بهشت، خورشید، گاه امشاسپندان، روشنی بیکران زندانی کردن اهریمن وظیفه ایزد آسمان است.
ماه:
ایزدی است که با ماه و روان گاو و چارپایان ارتباط دارد.
سوک:
ایزدی که خواسته و سود میبخشد.
سپهر:
سپهر، تن زروان است.
خورشید:
چشم اورمزد خوانده میشود. او تیرگی و تاریکی را نابود میکند. و اگر یک زمان دیر برآید دیوان همه آفرینش را از میان میبرند.
اوش بام:
ایزد بامداد روشن و نمادی از ایزد خورشید است و زمان پگاه را نشان میدهد. او مردمان را بههوش میدارد چرا که مردمان در بامداد هوشمندترند.
زامیاد:
ایزد زمین است.
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
دوره پایانی سه هزارسال نخستین
بیشتراورمزد از همه چیز آگاه است و میداند که اهریمن و بدی وجود دارد اما اهریمن نادانی مطلق است… اورمزد این توانایی را دارد که خود اهریمن را نابود کند اما این گونه بدی جاودانه خواهد شد. او به دنبال نابودی همیشگی بدی است… پس فروغی به جهان بدی میفرستد و اهریمن آگاه شده بر او میتازد. اورمزد به او پیشنهاد آشتی میدهد به شرط آنکه آفرینش او را بستاید و بدیهی ست که اهریمن نمیپذیرد… پس برای جدال نهایی زمانی معین می کنند که نه هزار سال پس از اولین نبرد است. در این ایام نبرد نیروی اهریمن تحلیل خواهد رفت و سرانجام به بند کشیده خواهد شد… سپس اهورامزدا دعای راستی میخواند و اهریمن بیهوش میشودو به دوزخ میافتد. پس از آن اهورامزدا آفرینش گیتی و شش پدیده اصلی آفرینش را آغاز میکند. آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان. سالگرد این آفرینشها شش جشن است که به جشنهای گاهنبار معروف اند.
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
سههزارسال دوم
بیشتربا درآمدن اهریمن از بیهوشی، حمله او به جهان آغاز میشود. آب را آلوده میکند…زمین از ترس میلرزد و کوهها پدید میآیند…و پس از آن هفت کشور… اهریمن گیاهان را آلوده میکند…و به گاو یکتاآفریده حمله میبرد… و میداند تمام آفریدهها را به جز گیومرث ناتوان کرده است… پیری و بیماری را به سوی اوی میفرستد… و گیومرث میمیرد… اهریمن پس از این پریروزیها در بازگشت به تاریکی با مینوی آسمان و فروهرهای مردمان راه را بر او بستهاند… پس در جهان زندانی میشود و می بیند که تیشتر باران ایجاد کرده و آفریدگان بد را میشوید و به قعر زمین میفرستد… با این همه زشتی که در تن او هست بارور میشود…و از آمیزش نطفه پیشنمونه انسان با زمین نخستین زوج بشر (مشی و مشیانه) به وجود میآیند… نیروی بدی در کار است و این دو رو وامیدارد تا دروغ بگویند و شر را منبع آفرینش بدانند… به کفاره دروغ تنبیه میشوند سپس توبه میکنند و هفت جفت فرزند میآورند که روانه هفت کشور میشوند…
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
سههزار سال سوم
فرزندان نخستین زوج بشر
پیشدادیان
سیامک:
در شاهنامه، گیومرث که پیش نمونه انسان است پسری خوبروی دارد به نام سیامک که با پسر اهریمن میجنگد و کشته میشود.
هوشنگ:
هئوشینگه (سازنده خانههای خوب) در اوستا لقب پرداته دارد (نخستین کسی که برای حکومت تعیین شده) و در متون پهلوی پیشداد (نخستین کسی که قانون میآورد) نامیده شده است. او فرزند سیامک و نوه گیومرث است و کشنده دیوها و فرمانروای هفت کشور. آتش را او کشف کرده است. و جشن سده یادآور این موضوع است.
تهمورث:
ایزد وای او را یاری میدهد تا بر اهریمن پیروز شده بر او سوار شود. در عهد فرمانروایی او مردمان بر پشت گاو اساطیری سرسوک مینشینند و در هفت کشور متفرق میشوند. گاوی که سه آتشدان بر پشت دارد و باد بر آن میکوبد و آنها را به دریا میافکند. این سه آتش (آذر فرنبغ، آذر گشنسب و آذر برزینمهر) چون سه جان به پشت گاو باز میگردند و همه جا را روشن میکنند.
جمشید:
او پسر ویونگهان است یعنی نخستین کسی که هوم را مطابق آیین میفشارد و صاحب سعادت داشتنم فرزندی به نام جمشید بشود. جم، هندوایرانی ست. در اساطیر هندی او بیمرگ است اما مرگ با بر میگزیند تا راه جاودانان را به مردمان نشان دهد. در ایران، اما، جم با صفت شید یعنی درخشان هراه است. او با اورمزد پیمان بسته که جهان را رشد دهد و فراخ سازد و از آن پاسداری کند پس اورمزد حلقهای زرین و تازیانهای به او میدهد که نشان پادشاهی او باشد. وفور و آبادانی و هنر و صنعت و … همه در دوران فرمانروایی او ست اما او مغرور و در نتیجه گناهکار میشود و فره ایزدی در سه نوبت از او میگریزد: فره سلطه آنجهانی نصیب مهر میشود، فره شاهی از آن فریدون و فره پهلوانی به گرشاسب میرسد.
ضحاک:
دهاک یا اژدیهاک در متنهای دینی، دیوی است زاده اهریمن که سه سر و شش چشم و سه پوزه دارد و میکوشد که آتش را خاموش کند. در اوستا فرمانروا نیست بلکه اژدهایی ست که میخواهد زمین را نابود کند. در ادبیات پهلوی مردی ستمگر است اما در شاهنامه با فریب پدرش را از میان برمیدارد و با بوسه اهریمن از شانهاش دو مار میروید که مغز جوانان خوراک روزانه آنهاست.
کاوه:
آهنگری ست در مقابل کشته شدن فرزندش شورش میکند و فریدون را به شاهی میرساند.
فریدون:
یا ثریتونه، در اوستا شخصیت نیمهخدایی دارد و لقبش اژدهاکش است. او پسر آبتین (دومین فشارنده هوم) است و چون ویونگهان، این سعادت را دارد که پسری داشته باشد. اورمزد پس از غلبه فریدون بر اژدیهاک به او میسپارد که کشتن این مغلوب، زمین را پر از مار و کژدم و وزغ و مور و کلپاسه خواهد کرد. با این پیروزی فرهای که از جمشید گریخته بود به فریدون منتقل میشود. در روایت شاهنامه ضحاک با تسمه ای از پرم شیر، به بند کشیده میشود.
سلم، تور، ایرج:
فریدون سه پسر دارد که سه دختر یمانی با نامهای آرزو، ماه و سهی را به همسری آنها برمیگزیند و سرزمین خود را به آنها میسپارد. روم را به سلم، چین و ترکستان را به تور و ایران را که برگزیدهتر است به ایرج میبخشد و تاج شاهی را بر سر او مینهد که این کار به کشته شدن پادشاه ایران میانجامد و تخم کینهای که در جهان کاشته میشود از گناه فریدون است.
منوچهر:
پسر وروک (دختر ایرج) و پشنگ (برادرزاده فریدون) و نوه دختری ایرج است. او شخصیتی مرموز دارد و التقاطی از بنمایه نخستین انسان هندی (منو) و نیای ایرانیان را در او می توان دید. از نام او برمیآید که از نژاد منو است.
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
سههزار سال سوم
فرزندان نخستین زوج بشر
پهلوانان
آرش:
به فرمان منوچهر به نیابت از سپندارمد،آرش هستی خود را درون تیری نهاد که فرودگاه آن مرز ایران را تعیین میکرد و به جنگ پایان میداد.
گرشاسب:
پهلوانی هندوایرانی ست. بخشی از فره جمشید به او میرسد. او گرز خود را به رستم سپرده است.
نریمان، سام و زال:
سام، فرزند نریمان، امیر زابل است و سرآمد پهلوانان ایران و جهان که به یاری منوچهر به کینخواهی ایرج برمیخیزد. پسرش زال به دست سیمرغ بزرگ شده است چرا که از بدو تولد سپید موی بوده و سام از پرورش او سر باز میزند. زال به کابلستان میرود و با تهمینه آشنا میشود و از ازدواج این دو رستم پدید میآید. زال همان پهلوانی ست که شکست و اشغال ایران را جبران میکند و زو را به پادشاهی میرساند.
رستم:
او فرزند زال و رودابه است و لقب تهمتن (رودی که به بیرون جاری است). سیمرغ دوبار به کمک او میشتابد، یکی هنگام تولد و دیگری شکست اسفندیار. در اوستا نامی از رستم نیامده است و این ممکن است برای کشتن اسفندیار بوده باشد. در دوره کیانیان هفت نبرد میکند به نام هفت خان و جنگ او با اسفندیار در دوره گشتاسب است. چون کاووس به جنگ مازندران میرود و اسیر میشود و رستم او را از بند میهاند. رستم در راه از هفت خان معروف می گذرد. نبرد رخش با شیر، گذر از بیابان ، آویختن با اژدها، کشتن زن جادو، اسیر کردن اولاد، نبرد با ارژنگ دیو و پیروزی بر دیو سپید. از ازدواج او با تهمینه پسری به دنیا میآید که نامش سهراب است و به دست پدرش کشته میشود. او به دست نابرادری خود کشته میشود چرا که کشتن اسفندیار شوم بوده است.
نوذر، زو، گرشاسب:
نوذر، فرزند منوچهر است که به دست افراسیاب کشته میشود چرا ه منوچهر سلم و تور را کشته بود. زو فرزند تهماسب است از نژاد فریدون و اوست که جیهون را به عنوان مرز میان ایران و توران تعیین میکند. نه سال آخر پادشاهی پیشدادیان از آن گرشاسب است.
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
سههزار سال سوم
فرزندان نخستین زوج بشر
کیانیان
کیقباد:
کیکوات، با انتخاب پیران و بزرگان ایران انتخاب میشود، افراسیاب را شکست میدهد و پیمان صلح بلندمدت میبندد.او پایهگذار سلسله کیانی است.
کیکاووس:
در متنهای دینی او نوه و در شاهنامه فرزند کیقباد است. در متون پهلوی بر هفت کشور سلطه مییابد. او چون فریدون و جم، بیمرگ است اما دیوان برای آنکه مرگ را بر او مستولی کنند از دیو خشم یاری میگیرند تا مغرور شود و به آسمان پرواز کند و چون تا مرز تاریکی پیش میرود فره از او جدا می شود و خود از سپاه دور مانده و به دریای فراخکرد میافتد. به روایت شاهنامه او به جنگ مازندران میرود و اسیر میشود. کاووس همسری دارد از هاماوران (یمن) که نامش سودابه است که به دست رستم کشته میشود.
سیاوش:
سیاوش پسر خردمند کاووس است. نامش یعنی دارنده اسب سیاه. گنگ دژ را بنا میکند که نام دیگرش سیاوشگرد است. تربیت سیاوش به عهده رستم بوده است. سیاوش برای اثبات بیگناهی خود در تهمتی که نامادریاش به او زده است آیین وَر را پیشنهاد میکند و از آتش به سلامت بیرون میآید. او به بهانه جنگ با افراسیاب از درگاه پروسوسه کاووس به توران میرود و همزمان به صلح می اندیشد و خود به عنوان گروگان این صلح نزد افراسیاب میماند و با ازدواج با فرنگیس، داماد شاه توران میشود. به توطئه دیگری کشته می شود و این پایان صلح و آغاز دور جدید خونخواهی ایرانیان است.
کیخسرو:
او فرزند فرنگیس و سیاوش است. نوه دوپادشاه، افراسیاب و کاووس. به یاری پیران ویسه و گیو زنده میماند و به ایران میگریزد. بتکده دریاچهچیچست را درهم میکوبد و آتش ارتشتاران یعنی آذرگشنسب را بنیان مینهد. او پیش تر از ظهور زرتشت به آیین اورمزد آگاهی دارد. بنا به روایت کتابهای پهلوی ناپدید میشود اما نمیمیرد. وظیفه شخصی او بیدار کردن گرشاسب در دوران سوشیانس است و کشتن ضحاک که اگر چنین نکند اژدیهاک در هزاره اوشیدرماه بند خود را خواهد گسست. در اساطیر کهن با ناپدید شدن کی خسرو این دوره پایان مییابد. او در پایان جهان دوباره باز میگردد وسلطنت جاودانه را از سر میگیرد.
لهراسب:
او جانشین کیخسرو است و معنای نامش دارنده اسب تیزرو است. پس از انتقال شاهی به گشتاسپ در آتشکده بلخ معتکف مینشیند و با ظهور زرتشت دین او را می پذیرد.
گشتاسب:
یا ویشتاسب یعنی دارنده اسب آماده. با کتایون دختر قیصر روم ازدواج میکند و اسفندیار به دنیا میآید. متنهای پهلوی می گویند او بود که دین زرتشت را اختیار کرد. در یادگار زریران با ارجاسب می جنگد. جاماسب شاه خیونها (هون) است. گشتاسب برای آنکه شاهی را به اسفندیار ندهد او را به جنگ رستم میفرستد چون میداند کشته خواهد شد.
اسفندیار:
اسفندیار فرزند کتایون و گشتاسب و نظرکرده زرتشت از هفت خان (گرگ، شیر، اژدها، زن جادو، سیمرغ، برف و دریا) گذار می کند و برای بستن دست رستم به زابلستان میرود و به دست او و یاری سیمرغ کور و کشته میشود. بهمن پسر اسفندیار پس از او در حمایت رستم شاه میشود.
جانشینان گشتاسب:
بهمن پسر اسفندیار پس از او در حمایت رستم شاه میشود. سپس داراب و پس از آن اسکندر.
تاریخ اساطیری ایران
ژاله آموزگار
سههزارسال چهارم
بیشترهزارهاول از سههزارسال چهارم
زرتشت:
دروهزرتشت: او چون آدمیان دیگر از سه عنصر تشکیل شده است: فره، فروهر و گوهر
فره زرتشت از روشنیهای فراوان به خورشید و از خورشید به ماه و از ماه به ستارگان و از ستارگان به آتش میرسد.
برای انتقال فروهر زرتشت از عالم مینوی به جهان امشاسپندان ساقهای از گیاه مقدس هوم را به وجود میآورند که فروهر زرتشت در آن جای داده شده و در بالای کوه اساطیری اسنوند است.
جوهر تن زرتشت قطره قطره به زمین باریده است تا گیاهان برویند و گاوها آن را بخورند و با شیرشان آمیخته شود تا فروهر و گوهر زرتشت یکی شوند.
سی سالکی زرتشت دوره کمال اوست و ده سال پس از آن با اورمزد گفتگو میکند. او در هفتاد و دو سالگی کشته میشود.
پشوتن: …
بهرام ورجاوند: …
هزاره دوم و سوم از سه هزارسال چهارم
اوشیدر:
سی سال مانده به پایان سده دهم از هزاره زرتشت، دوشیرهای به نام نامیگپد (کسی که پدر نامی دارد) در آب کیانسه مینشیند و از آن میخورد و نطفه زرتشت وارد بدن او میشود. وی اوشیدر یا هوشیدر را به دنیا میآورد. گرگی که همه گرگهاست به دست بهدینان نابود میشود و مردمان از سرمایی سخت که مرکوس به وجود آورده بود رهایی مییابند.
اوشیدرماه:
سی سال مانده به پایان هزاره اوشیدر، دوشیرهای به نام وهپد (کسی که پدر خوب دارد) در آب کیانسه مینشیند و از آن میخورد و نطفه زرتشت وارد بدن او میشود. وی اوشیدرماه یا هوشیدرماه را به دنیا میآورد. در این هزاره کسی نمیمیرد مگر آنکه کشته شود. گیاه آنچنان کامل میشود که نیازی به خوردن گوشت و حتا شیر نیز نیست و آب و گیاه کافی ست. ضحاک از بند فریدون رها میشود و به آزار آب و آتش و گیاه میپردازد… کیخسرو گرشاسب را بیدار میکند و او تیری میافکند و ضحاک نابود میشود.
هزاره آخر
سوشیانس:
سی سال مانده به پایان هزاره اوشیدرماه، دوشیرهای به نام گواگپد (کسی که پدر فزاینده دارد) در آب کیانسه مینشیند و از آن میخورد و نطفه زرتشت وارد بدن او میشود. وی سوشیانت را به دنیا میآورد. او چون خورشید درخشان است… کیخسرو سوار بر ایزد وای به پذیرهاش میآید… دیو بدعت را نابود میکند و بدکاران را عقوبت…مردگان را برمیانگیزد و در حضور مهر و رشن و سروش داوری میکند…تا به یکی از طبقات چهارگانه بهشت یا جهنم بروند. سوشیانس پنج روز آخر اسفند را نیایش میکند تا مردگان زنده شوند. سپندارمذ و ایزدبانوی زمین برای گناهکاران دوزخ شفاعت میکند… مردمان بدنی درخشان خواهند یافت، آب گلآلود نخواهد شد. آتش بدون دود خواهد بود. بدی از میان خواهد رفت و زمان کرانهمند به زمان بیکران خواهد پیوست.
و برای پیروان زروان، تاوان یک لحظه شک، این دوازده هزار سال است.
یادگار زریران
ژاله آموزگار
رسالهٔ «یادگار زریران» از آثار غیر دینی باقی مانده به زبان پهلوی ساسانی است. این اثر حماسی به شرح جنگ گشتاسب و ارجاسب میپردازد؛ نقطهٔ محوری این اثر دلاوریها و مرگ زریر، برادر گشتاسب، است
دسترسیشناخت اساطیر ایران
جان هینلز
ژاله آموزگار، احمد تفضلی
اسطورهها آئینههایی هستند که تصویرهایی را از ورای هزارهها منعکس میکنند و آنجا که تاریخ و باستانشناسی خاموش میمانند اسطورهها بهسخن درمیآیند و فرهنگ آدمیان را از دوردستها به زمان ما میآورند و افکار بلند و منطق گستردۀ مردمانیناشناخته ولی اندیشمند را در دسترس ما میگذارند. اساطیر ایران باستان در ایندنیای پُر رمز و راز جاییوالا دارد و شناخت آن رهنمون ما در شناخت فرهنگ غنی و پرارزش اینسرزمین است و کتاب شناخت اساطیر ایران تألیف هینلز مجموعۀ جامع و سادهای از این اسطورهها را دراختیار ما میگذارد
دسترسیزبان، فرهنگ و اسطوره
ژاله آموزگار
این اثر حاوی تعدادی از نوشتههاییست که طی چندین سال در نشریات مختلف به قلم ژاله آموزگار به چاپ رسیده است و موضوعات گوناگونی را در بر میگیرد؛ این مقالات، بدون ویراستاری مجدد به همان صورت اولیه نقل شدهاند؛ سعی شده است که این نوشتهها با نظمی شاید نه چندان دقیق و بدون مراعات تاریخ نگارش در شش بخش عرضه شود
دسترسیاسطوره زندگی زرتشت
ژاله آموزگار
دسترسی آرداویرافنامه / ژاله آموزگار
ویراف مقدس، نام یکی از موبدان که به عقیده پارسیان صاحب معراج بوده و ارداویرافنامه معراجنامه اوست. داستان دینی ارداویراف همانندی زیادی با کمدی الهی دانته دارد و پژوهشگران بر این باورند که دانته در آفریدن اثر خود از منابع عربی یاری گرفته و آن منابع به نوبه خود از ارداویرافنامه اقتباس کردهاند. کتاب معروف ارداویرافنامه تصویر جامعی از دوزخ در زرتشتیگری به دست میدهد. این کتاب که ظاهرأ در قرن سوم هجری به رشتهٔ تحریر درآمدهاست، یکی از منابع مهم تاریخ شفاهی آیین باستانی زرتشتی است
دسترسی