مادها ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهی پیش از اسلام / محمد جواد مشکور 5ـ پارس: که در کتیبه داریوش پارسه و در کتاب هرودوت پرسر ودر استرابون پرسیس آمده موسی خورن پارس و اصفهان را یک ایالت حساب میکند. این ایالت از جنوب به خلیج فارس و از مغرب به خوزستان و سلسله کوههای بختیاری و از شمال به ماد بزرگ و عراق عجم و از شرق به کرمانیا (کرمان) محدود بود. پایتخت پارس، شهر پارسه بود که یونانیان آنرا پرسپولیس Persepolis میگفتند. خرابههای آن امروز به نام تخت جمشید است که اسکندر آن را آتش زد و ویران کرد. دیگر از شهرهای پارس شهر پارسا کد (پاسارگاد) بود که آرامگاه و دخمه کوروش بزرگ، بنیادگذار شاهنشاهی ایران در آنجا است. 6ـ شوش: که در کتیبه داریوش خواجا آمد و در قدیم شوش یا سوسونکا نام داشته هرودوت آن را سوزیان نوشته و استرابون الامیس و سوزیس مینویسد. ایالتی بود که شامل ایلام قدیم و خوزستان و لرستان امروز میشده است. حدود آن از جنوب خلیج فارس و از مغرب بابل و از شمال ماد و از مشرق پارس بوده است. مرکز این ایالت شهر شوش نام داشته که فعلاً در نزدیکی اندیمشک واقع است و قبر دانیال نبی در آنجاست. 7ـ ماد: که در اوستا رگه «ری» و در کتیبه داریوش ماد آمده و استرابون مدیای بزرگ و مدیای آتروپاتن مینامد از شمال به آران و خزر و از مغرب به ارمنستان و از جنوب به شوش و پارس و از مشرق به آریانا محدود و کرسی آن هگماتانا «همدان امروز» بود که به یونانی آن را اکباتانا مینامیدند. همدان پایتخت پادشاهان ماد و پایتخت تابستانی پادشاهان هخامنشی بود. ماد به سه قسمت بزرگ تقسیم میشد. اول ماد بزرگ که آن را عراق عجم میگویند دوم ماد آتروپاتن که امروز آذربایجان نام دارد سوم ماد رگیانا که ری و حوالی آن بوده است. اکباتانا و کامبادن (کرمانشاهان) از شهرهای ماد بزرگ رگه (ری) و ماد بزرگ در رگیانا بود، اما ماد کوچک یا آتروپاتن که آذربایجان باشد در دوره هخامنشی یکی از ولایات کشور شاهنشاهی ایران بود و در حمله اسکندر سردار ایرانی بنام آتروپات (آذربد) بر آن حکومت میکرد و چون خود را در برابر وی ناتوان دید با اسکندر از در صلح در آمد و آن پادشاه آن سرزمین را بر وی ابقاء کرد و از این رو ماد کوچک به نام وی اتروپاتکان یعنی محل اتروپات نامیده شد. این کلمه بعدها اترپاتگان و آذربادگان و بعد آذربایجان شد پایتخت قدیم آن گنجک یا شیز در تخت سلیمان در جنوب شرقی مراغه بود که یونانیان آنرا گزا Gazza نامیدهاند. شهر دیگر در زمان اشکانیان پایتخت آذربایجان بود که پرسها نام داشته است و در نزدیکی دریاچه چیچست واقع بود. آتشکده آذرگشنسب یا آتش پادشاهان در نزدیکی شهر شیز واقع بود و پادشاهان ایران برای زیارت به این آتشکده میشتافتند. پارتها پس از تشکیل دولت وارث بالاستحقاق پادشاهان هخامنشی شدند و قسمت اعظم ایران آن روز را به تصرف آورند. از نوشتههای مورخان یونانی و رومی و ارمنی برمیآید که پارتها در ایران دولت وسیعی را حائز بودند. غیر از ولایات بالاکه ولایات پارت اصلی بود صفحه ماردها یا مردها یا تنکابن؟ کنونی و آمل وحوالی آن و ماد بزرگ یا عراق عجم که شامل همدان و گروس و کرمانشاهان و نهاوند و ملایر و تویسرکان و اراک و خوانسار و گلپایگان و کمره وخمسه و زنجان و قزوین و ری و اصفهان و یزد میشد. و ماد کوچک( آذربایجان) و آدیابن (آسور قدیم) و کوردون (کردستان) و ارمنستان بزرگ و کوچک و اسرون (ادسا) و الحضر (هترا) و کلده قدیم یا بابل تا خلیج فارس و خوزستان با شوش و پارس و کرمان و صفحات مجاور کویر لوت مانند سیستان و ساگارتی و باختر تا صفحاتی که در مشرق تا هندوکوشان و هیمالیا میرسیده است و صفحات مجاور سند و صفحات مجاور خراسان تا رود جیحون جزو دولت اشکانی شمرده میشده است. مغرب ایران یا خوروران یا خوربرآن بر ولایات زیراطلاق میشد: ١ـ مایت: از معبر حلوان تاهمدان و کنگاور که در قدیم کنگابار میگفتند نیز جزو این ولایت بود.کلمه مای همان ماد قدیم است که بعدها ماه شده است چنانکه بعضی از قسمتهای نهاوند وعراق عرب امروز را ماه نهاوند و ماه بصره و کوفه و در جمع ماهات میگفتند. اعراب ماد را از نظر مالیاتی به دو قسمت کرده بودند یکی را ماء البصره «نهاوند» و دیگری ماه الکوفه «دینور» نام نهاده بودند. همدان یا اهمدان از شهرهای ماد به شمار میرفت. تاریخ ایران بر بنیادهای باستانشناسی / ارنست هرتسفلد / علی اصغر حکمت تاریخ ایران پژوهش آکسفورد / تورج دریایی آریایی ها اواخر هزاره دوم قبل از میلاد گروههایی از شاخه شرقی هندواروپاییان که خود را آریایی مینامیدند (به معنای «نجیب زاده»، به یونانی آریستوس، دارای بهترین اصل و نسب و مقام»، ریشه واژه آریستوکراسی در مناطق بین حوضه آبریز جیحون ـ سیحون، در کوههای هندوکش، دریاچههامون و رشته کوه البرز ساکن شدند. قبایل آریابی عبارت بودند از مادها(نیاکان بسیاری از ایرانیان به ویژه کردها)، پارسیان، هیرکانیان، پارتها، خوراسمیها(خوارزمیان) سکاها، سغدیها، بلخیها، درانگیها، (درانگایها، سیستانیها)، هراتیها، آراخوسیها، قندهاریها، و ساتاگیدیها(ثت گوشها). هرچند فاصله جغرافیایی باعث تمایز دینی و زبانی شده بود، همگی از خویشاوندی خود خبر داشتند و عاقبت نام خود را به سرزمین تازه یعنی ایران (از آریانام، حالت ملکی صفت جمع آریا)، «سرزمین (۱۹۲) آریاییان»، ارزانی داشتند و در همان حال اسامی خاص خود را در مناطقی که ساکن بودند حفظ کردند. به این ترتیب غرب ایران ماد شد و جنوب ایران /پارسه پارس. پارس به شدت تحت تأثیر ایلامیان قرار داشت. در نتیجه پارسیان بخش عمدهای از فرهنگ ایلامی را به ویژه در امور اداری و هنری برگرفتند. از اواسط سده هشتم قبل از میلاد، زمانی که حملات آشور به منطقه زاگرس شدت گرفت، قبایل ایرانی تازه اسکان یافته شروع به تشکیل دولتهای محلی کردند، هر یک به سرکردگی جنگجویان نجیب زاده با محوریت یک رئیس. مادها سرکردهای قابل اعتماد و آزموده به نام دیا اکو را به پادشاهی خود برگزیدند و در پایتخت خود /اکباتان همدان دولتی به وجود آوردند که پارسیان و بیشتر ایران امروزی را در بر میگرفت. به همین ترتیب پارسیان نیز گرد بیرق هخامنش گرد آمدند و او سلسله هخامنشی را بنیاد نهاد. پسر و جانشین او چیشپش ظاهراً قلمرو خود را میان دو پسرش تقسیم کرد، انشان را به کوروش اول داد و بخش شرقی را به آریارمنه. تا سال ۶۴۰ قبل از میلاد آشور ایلام را از میدان به در کرده و بسیاری از فرمانروایان کم اهمیت همجوار از جمله کوروش اول را مجبور به دادن باج و خراج کرده بود. کوتاه زمانی بعد مادها برتری نظامی یافتند و تحت فرمان فرمانروای خود هووخشتره ارتشی منظم به وجود آوردند، با بابل متحد شدند و توانستند قدرت مهلک آشور را از میان بردارند. به این ترتیب ماد به عنوان یکی از شش قدرت اصلی سده ششم قبل از میلاد در کنار بابل، مصر، لیدی، باکتریا(باخترا (۱۹۳)و سکا سر برآورد. هووخشتره لقب «شاه شاهان» را برای خود برگزید؛ از حمله سکاهای قفقاز و آسیای مرکزی به ایران، که خویشان شمالی او بودند، جان سالم به در برده و سرانجام با لیدی، امپراتوری نوظهور آناتولی، وارد جنگ شد. پسرش ایشتوویگو (آستیاگ) مقدمات ازدواج تنها فرزندش شاهدخت ماندانا را با کمبوجیه اول «شاه پارسیان»، پسر کوروش اول، فراهم کرد. حاصل این ازدواج کوروش دوم، یا همان کوروش کبیر، بود که وارث تاج و تخت ماد و پارس شد. در سال ۵۵۰ قبل از میلاد کوروش علیه پدربزرگ مستبد خود شورید و او را از قدرت ساقط کرد. از سندی مربوط به آن زمان، معروف به سالنامه نبونید، و گفتههای هرودوت چنان فهم میشود که اشراف ماد ناراضی از ایشتوویگو، به رهبری فرماندهی به نام هارپاگ، به کوروش پیوستند و او را به عنوان وارث مشروع تاج و تخت پذیرفتند. به این ترتیب شاهنشاهی هخامنشی ـ یا اولین امپراتوری ایران ـ به وجود آمد که در آن مادها در حکومت با پارسیان مشارکت داشتند، به همین دلیل بود که یونانیان اغلب پارسیان را«مادها» مینامیدند و اصطلاح «مادی شده» را ساختند که اشاره به «جامعه پیشاپارسی» یا «سرسپرده پارسی» داشت. تاریخ ایران کمبریج / جلد سوم / بخش دوم / از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان / حسن انوشه وسوسه میشویم که به آگاهیهای پراکندهای که ویرانه های ایکاروس و شهر هنوز بینامی بر کران جیحون که خاکبرداری آن تازه آغاز شده است به دست میدهند اطلاعاتی که برگرفته از آثار و بقایای دیگر است بیفزاییم. این آثار عبارتاند از ویرانه های ساختمانی گوناگون در استخر فارس (تصویر ۵۴)، دو ستونی که هنوز بر پا هستند در خورخه Khurkha در ماد که احتمالا از آن پرستشگاهی بود (تصویر ۵۵)، پرستشگاه کنگاور؛ نیز در ماد که بنای بسیار با اهمیتی بود و ویرانههای آن بیشتر از گزارشهای جهانگردان سده نوزدهم میلادی شناخته است (تصیر ۵۶) و از آن پس آسیب فراوان دیده است؛ پرستشگاه جندیال Jandial در تکسیله (شمال غربی هند) که آرایش ساختمانی آن از کیفیت عالیش آشکار است. (شکل 3). اما نه نسبت دادن ویرانه های استخر و دو پرستشگاه ماد به سلوکیان محقق و مسلم است نه نسبت دادن پرستشگاه تکسیله به باکتریاییها. برای همه این بناهای کهن باید تاریخی متأخر در نظر گرفت. تاریخ تمدن هخامنشی / جلد دوم / علی سامی محور هگمتانه هووخشتر بدون شک نهتنها از پادشاهان بزرگ ایران باستان، بلکه از فرماندهان عالیمقام مشرقزمین و از مردان تاریخی شرق قدیم است که نخستینبار امپراتوری بزرگی به نام «ماد بزرگ» را تشکیل داد که شامل تمام قسمتهای شمالی و غربی ایران به اضافه اورارتو و ارمنستان و کپدوکیه و قسمتی از کشور سکاها و عیلام و آشور بود و به شاهان هخامنشی مقیم انزان و پارس نیز فرمانفرمایی داشت. دربار او بسیار باشکوه و پرتشریفات و هگمتانه به سهم خود یکی از پایتختهای معروف و ثروتمند و باشکوه عصر خود بود و تا زمان ساسانیان توانست اهمیت و موقعیت خود را نگاه دارد. بسیاری از دانشمندان و باستانشناسان اخیر آغاز پادشاهی و تاریخ درخشان ایران باستان را از این زمان دانستهاند و سال 612 قبل از میلاد را که سال فتح آشور است، ابتدای تاریخ ماد نامیدهاند. تحول سریع و شگرفی که بر اثر طلوع و گسترش ماد و انقراض آشور، در نواحی آسیای غربی صورت گرفت، دنیای آن روز را به چهار کشور بزرگ در دست چهار پادشاه مقتدر منحصر ساخت. ماد بزرگ با رهبری هووخشتر. بابل به پادشاهی بخت النصر. لیدیه تحت نفوذ الیات. مصر در دست نخائو. تیره های ایرانی / جلد دوم / از آغار تا پایان عصر هخامنشی / شروین وکیلی مادها در قرن نهم پ.م در ایران غربی پدیدار شدند و مرکز جمعیتیشان در »مثلث مادی« قرار داشت که میان سه شهر ری (راگا)، اصفهان (اسپادانا) و همدان (هگمتانه) قرار داشت و هرسه این شهرها از مراکز اصلی قدرتشان محسوب میشد. به ویژه مغان که مرکزشان در ری بود اهمیتی چشمگیر در صورتبندی و انتشار دین زرتشتی داشتند، و طبقه جنگاور مادها که در همدان مستقر بودند در ساماندهی به پادشاهی نیرومندی که پیشگام دولت هخامنشی بود نقشی مهم ایفا کردند. تپههای باستانی نوشیجان، باباجان و گودین از بازماندههای این مردم هستند. نام ماد که در زبان پارسی باستان به صورت »مادَه« ثبت شده، احتمال به معنای »میان و مرکز« بوده و با »مَیْدیَه« در ایرانی کهن، »مَدْهیَه« در هندی کهن، »مِسو« (meso (در یونانی باستان و «مِدیوم« (medium (در لاتین همریشه بوده است، که همگی «میانی، وسط» معنی میدهند. اگر ریشه این نام چنین بوده باشد، با «پارسی» یک جفت متضاد معنایی می سازد. چون پارسی به معنای «پهلو و کناره» است. هرودوت نوشته که در دوران آشوریها شش قبیله ماد در این منطقه میزیستهاند: مغان در ری، پارتاکنها در اصفهان، آریزانتها در کاشان، و بوسایها در همدان استقرار داشتهاند و دو قبیله ظاهراً کوچگردِ استروخات و بودی در جاهای دیگر مثلث مادی پراکنده بودهاند. مادها آریایی بودهاند و هرودوت تصریح کرده که خود را در قدیم آریایی مینامیدهاند. در نگارههای تخت جمشید مادها ظاهری همانند پارسها دارند و با کلاه نمدی گنبد مانندشان شناخته میشوند. اولین اشاره متون یونانی به ایرانیها هم به مادها مربوط میشود و به اسطوره یاسون و آرگوناتها مربوط میشود که در آن مادها در قالب زنی فریبنده و خردمند و در ضمن جادوگر و خطرناک به نام مِدِئا تجلی یافته است. مادها همان مردمی اند که زیر پرچمی یکتا گرد آمدند و نخست زیر فرمان دیااوکو با آشوریان جنگیدند و بعدتر در همین سهگوش جغرافیایی دولت مقتدر ماد را پدید آوردند که از ۶۷۸ تا ۵۴۹ پ.م دوام آورد و پادشاهی مقتدر و جنگاور آشور را نابود ساخت. از زبان مادها جز چند واژه و نام باقی نمانده است. با این هم روشن است که از زبانهای ایرانی غربی به حساب میآمده است و با زبانهای ایرانی دیگری که آثارشان دیرتر پدیدار گشت، خویشاوند بوده است. گرنوت ویندفوهر معتقد است که همه زبانهای هند و ایرانی در سیر تکاملی خود دورهای ویژگیهای اِرگاتیو را به دست آوردهاند و دست کم در مقطعی از تاریخ تحول خود کاملاً این صورت صرفی را دارا بودهاند. از دید او خاستگاه این ویژگی در زبانهای هند و ایرانی گرهگاه باستانشناختی بلخ و مرو BMAC بوده است و این ویژگی از آنجا در سایر زبانهای این خانواده گسترش یافته است. یکی از شاخصهای مورد نظر او آن است که در برخی از فعلهای ماضی اشتقاقهای ارگاتیو نمایان میشود. یعنی ویژگی ارگاتیو در فعل حال قدیمیتر از فعل ماضی است و شکلی باستانی از آن را نشان میدهد. این ویژگی در زبانهای ایرانی زودگذر است و امروز تنها در گورانی و یغنابی بقایایش را میبینیم که اولی به خانواده زبانهای کردی تعلق دارد و دومی بازمانده زبان سغدی قدیم است. این حدس با شواهد ژنتیکی نیز پشتیبانی میشود. چون هردو قوم گورانی و یغنابی هاپلوگروه R1a1 را با بسامدی بالا دارند. این را می دانیم که مادها نخستین جمعیت زرتشتی در ایران غربی محسوب میشدند و نفوذ فرهنگی و جمعیتی چشمگیری در قرن نهم تا ششم پ.م داشتهاند، و پس از آن هم یکی از ارکان اقتدار دولت هخامنشی محسوب میشدند. ساختار جمعیتی این مردم گویا با جمعیتهای قدیمیتر مقیم ایران غربی آمیختگیهایی داشته باشد و در اسناد میانرودانی اغلب نامشان در پیوند با اقوام دیگر نمایان میشود. چنین آمیختگیای وضعیت طبیعی و دیرینه اقوام ایرانی بوده و در هزاره دوم و سوم پ.م نامهایی که در میانرودان برای اشاره به بیگانگان کوه نشین یعنی مردم مستقر در زاگرس به کار گرفته میشده عبارت بوده است: کارتا، کرد، کورتی، گوتی، کالام، ماد، اومان ماندا، شادی، شوبارتو. در میان این نامها چنین می نماید که مادها با اومان ماندا همسانیای داشته باشند. نام اومانماندا در اسناد تاریخی ۵۱ بار ذکر شده است و این دامنه زمانی گستردهای را در بر میگیرد که هزار و دویست سال تداوم دارد. نخستین اشاره به این اسم را در کتیبه ایشبیایرا (۲۰۱۷-۱۹۸۵ پ.م) بنیانگذار دودمان پادشاهی ایسین و کتیبه بابلی کهنی میبینیم که از سربازان ماندا از شهر دیر در نزدیکی کرمانشاه امروز یاد میکند. جدیدتریناش را هم در کتیبه کوروش بزرگ داریم که از اومان ماندا همچون رستهای جنگاور یاد میکند که انگار خاستگاهشان در میانه انشان و قلمرو گوتی قرار داشته است. در اسناد سومری اشارهای به نام اومان ماندا دیده نمیشود و تنها ارجاع در متنی به نام «افسانه کوثا» دیده میشود که زندگینامه تخیلی شاهی اکدی به اسم نَرام سین (۲۲۳۷-۲۲۱۹ پ.م) است. در این متن از شاهی سومری به نام انمرکار که بنیانگذار اوروک بوده یاد میشود و گفته میشود که به خاطر نجنگیدن با اومان ماندا مورد خشم خدایان قرار گرفت. اومانماندا در این متن قومی مهیب هستند که برای تسخیر شهرها پیش میتازند و در شمال میانرودان و بالای نهر خابور مستقر شدهاند. اما جالب آن که این قوم بدون جنگیدن پیشروی میکنند و نه تنها انمرکار، که نرام سین جنگاور هم با آنان ستیزه نمیکند. دادههای »افسانه کوثا« را چنین تفسیر کردهاند که این قوم از شمال غربی (جنوب آناتولی) برخاستهاند و نه از شرق (گوتیوم و ایلام). یعنی فرض کردهاند که این قوم در عصر سومریها از جنوب آناتولی به حوالی دریاچه وان و دریاچه اورمیه کوچیده و از آنجا به کردستان و لرستان (گوتیوم) نقل مکان کرده و بعدتر از آنجا به اکدیها و آشوریها تاخته باشند. دادههای بعدی هم نشان میدهد که اومان ماندا در هلالی پهناور از شمال ایلام تا جنوب آناتولی پراکنده شدهاند. هرچند جدی فرض کردن «افسانه کوثا» در حدی که خاستگاه این قوم را آناتولی بدانیم، قدری شتابزده می نماید و دادهها بیشتر شمال ایلام و ماد بعدی را مرکز استقرار ایشان میدانند. یکی از کهنترین اشارهها به این نام را در کتیبهای میبینیم که از زیمری لیم (۱۷۸۲-۱۷۵۹ پ.م) شاه دولتشهر ماری باقی مانده است. در این متن از چند تن از وابستگان به اومان ماندا اد شده و اینها اسمهایی سامی دارند و انگار به قوم آموری یا سوتی تعلق داشته باشند. در قرن هفدهم پ.م هیتیها در اسنادشان از اومان ماندا همچون طبقهای نظامی یاد کردند که در ارتش جایگاهی را در کنار گردونه رانان اشغال میکردند. در »لوح زوکراتیش« که از هات توسیلیس (۱۶۵۰-۱۶۲۰ پ.م) به جای مانده، از فردی به نام زالودتیش یاد شده که رهبر اومان ماندا بوده و چنین مینماید که این نام خاستگاهی آریایی داشته باشد. بر تندیس ایدریمی شاه آلالاخ (حدود ۱۴۷۵ پ.م) متنی داریم که از جنگاوران اومان ماندا یاد کرده و میگوید در سرزمین هوریها یعنی میتانی مستقر بودهاند. در نامه شاوشگامووا امیر آموروها (سامیهای غربی) به عمیتَمروی دوم امیر اوگاریت در فنیقیه هم اشارهای به این نام شده که گویا ارباب یا نخبه نظامی معنی میدهد. هرچند این قوم بنا بر این شواهد آمیختگیهایی با سامیها داشته است، اما چنین می نماید که خاستگاهی آریایی داشته باشد، و گویا در پایان کار نیز همچنان این عنصر آریایی غلبه داشته است. چون در اسناد آشوری قرن هفتم پ.م بارها به این نام اشاره شده است و جالب آن که کیمریها که قومی ایرانی و خویشاوند پارسیها بودهاند با این برچسب شناسایی شدهاند. در اسناد بابلی قرن هفتم و ششم پ.م هم این نام صریحا به مادها اشاره میکند. چنان که در کتیبههای نبونید بابلی (۵۵۶-۵۳۹ پ.م) هووخشتره و ارشتهویگه شاهان اومان ماندا خوانده شدهاند. بر مبنای این دادهها و با تطبیق با الگوی توزیع هاپلوگروهها، کلیوسوف نتیجه گرفته که اومان ماندا یا همان مادها یک طبقه نخبه نظامی و حامل هاپلوگروه R1a1 بودهاند که از شمال به جنوب پیشروی کرده و بعدتر دولت ماد را تاسیس کردهاند. همسانی جالب توجه دیگری که درباره مادها پیشنهاد شده، به ارتباط ایشان با کردها مربوط میشود. کلمه سومری «کور» که بعدتر به خط میخی به صورت «ک. ر. د» نوشته میشده، شاید با نام قوم کرد ارتباطی داشته باشد. البته این کلمه به قومیت خاصی اشاره نمیکرده و برچسبی بوده برای کل جمعیتهای بیگانه کوهنشین که در منطقه زاگرس و شمال سومر میزیستهاند. در زبان اکدی هم «قوآرتو» (به معنای جنگاوران کوهنشین) همین معنی را میرسانده است و به جمعیتهای رمه دار و کوچگرد کوهنشین زاگرس اشاره میکرده، بی آن که قومیت و نژاد خاصی را در آن میان متمایز سازد. جالب آن که کلمه گوتی هم در همین زمان کاربرد مشابهی داشته اما به جمعیتی جنوبیتر که دقیق در شمال ایلام (لرستان امروز) قرار داشتهاند اشاره میکرده است. درباره پیوند این عبارتها با نام دیرآیندتر قوم کرد جای بحث و چون و چرا هست، اما دست کم از نظر جمعیتی تردیدی نیست که مادها با گوتیهای پیش از خود و کردهای پس از خود درهم آمیخته و خویشاوند بودهاند. خشونت سیاسی / ناصر فکوهی در کنار تمدن ایلام، از قرن نهم پیش از میلاد، گروههای دیگری از ایرانیان که از مناطق شرقی به نقاط مرکزی و غربی کشور آمده بودند، به چشم میخوردند: مادها(۳) در منطقه زاگرس و پارسها در منطقه مرکزی فلات ایران. مادها در آغاز از لحاظ تشکیلات نظامی قدرتمندتر بودند و هر چند دولتی فدراتیو داشتند اما توانسته بودند پارسها را زیر سلطه خود نگه دارند. مادها نیز در طول قرن هفتم پیش از میلاد دائماً زیر فشار دستگاه نظامی قدرتمند آشوریان بودند. از این گذشته هوخشتره (۶۲۵ تا۵۸۵) Cyaxare پادشاه ماد ناچار بود با هجوم قبایل جنگجوی سیت (Sythe) نیز که از شمال به سوی زاگرس سرازیر شده بودند مقابله کند. در نتیجه واکنش مادها به افزایش تمرکز و افزایش قدرت نظامی بود تا حدی که در سال ۶۱۲ پیش از میلاد پس از اتحادی که با بابل انجام دادند توانستند آشوریان را شکست داده و نینوا پایتخت آنها را فتح کنند. اما محدودیت حجم دولت ماد و نبود یک استراتژی دولتی مشخص سبب شد که این دولت فاقد قدرت نظامی پایدار و نیرومندی باشد و در نتیجه در آغاز قرن ششم پیش از میلاد اشتوویگویا آستیاگ (Astiag) پسر هوخشتره (۵۸۵ تا ۵۵۰) چارهای جز آن ندید که قدرت سیاسی رو به رشد کورش هخامنشی را بپذیرد و خود به صورت حاکمیتی وابسته به دولت قدرتمند هخامنشیان در آید. پارسیها تا مدتی طولانی زیر سلطه قدرت ماد بودند، اما در اواسط قرن ششم پیش از میلاد، کورش شاه انشان با شورش خود علیه مادها، آستیاگ را در سال ۵۵۰ برکنار کرد و سلسله هخامنشی را بنیان گذاشت (۴). مغها یا روحانیون یکی از قبایل ماد بودند که وظیفه انجام مراسم و مناسک مذهبی را بر عهده داشتند و در امپراتوری هخامنشی نیز همین رسالت را ادامه دادند. اما قدرت آنها به نسبت شاه هنوز بسیار محدود بود. سبک شناسی / محمد تقی بهار (ملک الشعرا) اما آنچه از تاریخهای ایران، روم، نوشتههای سنگ و تاریخهای دیگر مردم همسایه برمیآید، دوران تاریخی ایران از مردم «ماد» که یونانیان آن را مدی و به زبان دری «مای» و «ماه» گویند برنمیگذرد، و پیداست که زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است که با زبان دوره پس از خود که زبان پادشاهان هخامنشی باشد، تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ایرانیان و مهمترین شهرنشینان آریایی آن زمان بودهاند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی میداشت هرآینه «کورش» و «داریوش» و غیره در کتیبههای خود که به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی است زبان مادی را هم میافزودند تا بخشی بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشتهها ناکام نگذارند، از این رو مسلم است که زبان مادی، خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیک بدان و لهجهای از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشِثَرْیت»، «فْروَرَتْیش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستیاک ـ اژی دهاک»، «اَرتی سس ـ اَرتهیس ـ اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز میشود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نیز نزدیکی این دو زبان معلوم میگردد. بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است که گاثه زردشت به زبان مادی است و نیز برخی برآناند که زبان کردی که یکی از شاخههای زبان ایرانی است از باقیماندههای زبان ماد است بالجمله چون تا امروز هنوز کتیبه سنگی یا سفالی از مردم ماد به دست نیامده است نمیتوان زیاده بر این درباره آن زبان چیزی گفت مگر از این پس چیزی کشف گردد و آگاهی بیشتری از این زبان بر آگاهیهای بشر چهره گشاید. معماری ایران دوره اسلامی / یوسف کیانی از دوران ماد دو مورد که تا زمان ما باقی مانده مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از این دو مورد در تپه نوشیجان و مورد دیگر در گودین تپه واقع است. آثار تپه نوشیجان که متعلق به قرن هشتم تا نیمه اول قرن ششم قبل از میلاد است شامل یک آتشگاه و یک قلعه نظامی و یک تالار تشریفاتی با چهار معبر میباشد (۹). در سال ۸۰۰ قبل از میلاد در گودین تپه (۱۰) یکی از فرمانروایان کوچک ماد کاخ حصار داری بنا میکند. تالار اصلی بنا دارای شش معبر است و سقف آن بر پنج ردیف ستون که هر ردیف شامل شش ستون میباشد استوار شده است. با استفاده از این ستونها دو راهرو و یک محل برای زندان یا انبار آذوقه ایجاد شده است و هر یک از این راهروها دارای سه معبر میباشد. نام مغ از دیرباز در نوشتههای تاریخنگاران کلاسیک و اسلامی با دین ایرانی پیوند داشته است. اما درباره هویت این مردمان غریب که در تاریخ منشأ ابهامآمیزی دارند همواره با قید احتیاط سخن رفته است. هرودوت، مغان را طایفهای مادی ذکر میکند که بدنه اصلی روحانیت را تشکیل میدادند، آریاییتبار بودند، و در سرزمین ماد استقرار داشتند. متأخران یونانی نیز با آنکه تصویر ابهامآمیزی را از مغ و کاربرد واژه مغ ارائه دادهاند، اما عموماً بر آنند که مغان روحانیت قانونی ایران را در دوران هخامنشیان تشکیل میدادند و کوروش دین و روحانیت مغی را پس از براندازی ماد در میان پارسیان اشاعه داده است. شاید هم در باور اخیر نکتهای نامحتمل وجود نداشته باشد، اما نادیده انگاری روحانیت شکوهمند پارس و تأكید بر نظریه رایج انحصاری کردن امور مذهبی در ایران دوران هخامنشی به وسیله مغان در متون یونانی، ناشی از ناآگاهی راویان آن از تاریخچه دین ایرانی است و عدم شناخت ایشان از اقوام این سرزمین که مقبول به نظر نمیرسد. ظاهراً قدر و منزلت والای مغان در دربار کوروش و کمبوجیه حاکی از روابط حسنه ایشان با پارسیان است که از دوران مادیها رواج داشته است. اکنون با در نظر گرفتن شرایط فوق، شاید بتوانیم طبیعت و خاستگاه مردمان دوران اوستایی را تا حدودی درک کنیم. با این حال، قرار دادن صحنه فعالیت آنها در ایران غربی به ویژه در ماد تا حدودی دشوار است. بر طبق اوستا بخشی از ایشان در سرزمین ماد سکونت داشتند، مابقی که اکثریت قریب به اتفاق آنها را تشکیل میدادند بی هیچ تردیدی در ایران شرقی ساکن بودند. بنابراین، ماد نه تنها نقطهای آغازین برای تبلیغات باور داشت جدید ایشان، بلکه سرزمینی برای پخش فرهنگ جدید آنها نیز بوده است. آتربانها در طی مأموریتهای تبلیغی، علاوه بر معرفی باور داشت دینی به شناساندن تمدن خود در سرزمینهای شرقی نیز پرداختهاند. به همین واسطه شاید بتوان نحوه آمیختگی اصلاحات دینی و اجتماعی پدید آمده در اوستا را درک و دریافت کرد. تمدن ماد از بسیاری جهات برتر از مشرق بود. خاک حاصلخیز ماد برای کشاورزی مساعدتر، نحوه اسکان دائمی، و زندگی بدوی در آنجا معنایی نداشت. بدیهی است که آتربانها از نظر عرف و عادات و زبان با ساکنان ایران شرقی بیگانه نبودند. ایشان به آن دسته از طوایف ایرانی تعلق داشتند که به مغرب پیشروی کرده بودند. اما پس از جدایی از خویشان و زندگی در تحت شرایط خاص اقلیمی منطقه غرب، رشد مستقلی پیدا کرده بودند. از این رو، به طور طبیعی نخست با آن دسته از ساکنان مشرق در آمیختند که بیشتر با ایشان مشابهت فرهنگی و تمدنی داشتند. آنها ظاهراً نخستین حامیان خود را از میان طوایفی جستجو کردند که از قدیم الایام با اسکان دائم، و کشت و کار زمین آشنایی داشتند. آنگاه از این نقطه حاکمیت خود را در میان طوایف مستقل و بربر بسط دادند. درواقع اصول عقاید دینی ایشان با تأکید بر دینداری که ضمناً برای مقاصد عملی نیز سودمند بود، اشاعه یافت. گزارشی از چگونگی و چند و چونی تزیین پوشاک در زمان مادها جلیل ضیا پور فرهنگ ماد فرخ ملک زاده