مسجد شیخ ‌لطف‌الله








این بنا در نیمه اول قرن یازدهم بر روی خرابه‌های یک مسجد قدیمی ساخته شده است. در مورد تاریخ دقیق شروع بنای مسجد اختلاف نظر وجود دارد. مؤلف «گنجینه آثار تاریخی اصفهان» سال 1011 هجری.ق را در کاشی‌های قدیمی مسجد قید شده است شروع بنا می‌داند. لیکن در کتاب «آثار ملی اصفهان» با استناد به عبارت «امیر بانشاء» در متن کتیبه سردر، شروع بنای مسجد سال 1012 هجری.ق اعلام شده است. تاریخ اتمام ساختمان و تزئین مسجد در کتیبه محراب سال 1028 هجری.ق ذکر شده است.
در دوره قاجاریه قسمت اعظم کاشی‌کاری‌های سردر و گنبد و میله طلائین آن فرو می‌ریزد و بقیه کاشی‌ها برداشته شده در زیرزمین بنا نصب می‌شوند. مؤلف «نصف جهان فی تعریف الاصفهان» وضعیت بنا را در این زمان چنین توصیف کرده است:
«… مسجد تاکنون بی‌نقص و خلل مانده الا کتیبه سر درب که خرابی زیادی به آم راه یافته و چون صنایع آن معلوم نبود تا مرمت شود لذا محل آن را سفید نموده‌اند و تنها قسمتی از هلال بالای سر درب و دو گوشه آن کاشی هستند که می‌رساند در قدیم تمامی سر درب از کاشی بوده است …».
تناسبات ساختمان گنبد و سردر، کاشی‌کاری شبستان و محراب گرانبها و سنگ ازاره و کتیبه‌های زیبای آن که به خط علیرضا عباسی با بهترین کاشی‌های معرق ساخته شده، عظمت خاصی به این بنا داده است. بر روی گنبد کاشی‌کاری معرق شاخ و برگ اسلیمی این مسجد زیبا کتیبه‌ای به خط ثلث با کاشی سفید معرق بر متن لاجوردی نقش بسته است.
راهروی مسجد که منتهی به شبستان و محراب بی‌نظیری می‌شود، دارای کاشی‌کاری خشتی بسیار زیبا و پنجره‌های سنگی مشبک است.
کاشی‌کاری داخل شبستان شامل خشت‌های کاشی و معرق‌کاری‌های بی‌نظیر و کتیبه‌های معرق و قطار و پیچ کاشی فیروزه‌ای و پنجره‌های مشبک کاشی است. تنوع طرح نقوش و رنگ‌آمیزی‌های متنوع و الوان نارنجی و لاجوردی جلال و زیبایی خیره ‌کننده‌ای به این شبستان بی‌نظیر داده است. کاشی‌کاری سقف داخلی شبستان با طرح لوزی و زیره ‌کارهای خاصی که در آن به کار رفته اعجاب ‌انگیز است.
در داخل محراب کاشی‌کاری معرق در دو لوحه به خط نستعلیق سفید بر زمینه لاجوردی چنین آمده است: «عمل فقیر حقیر محتاج برحمت خدا»، «محمدرضا بن استاد حسین بناء اصفهانی 1028» در کارنامه بزرگان ایران این استاد را به این شرح معرفی می‌نمایند:
«محمدرضا بن حسین بناء اصفهانی: از زیر دست‌ترین هنرمندان قرن دهم و یازدهم ایران و اثر جاوید وی بنای مسجد شیخ لطف‌الله زیباترین بنای تاریخی جهان اسلام است که در زمان سلطنت شاه عباس بزرگ به دست این هنرمند از سال 1012 تا 1028 هجری.ق ساخته و پرداخته شده است».
در سال 1307 هجری.ش (دوره پهلوی اول) با توجه به طرح‌های اصلی و کاشی‌های موجود نسبت به مرمت سردر و گنبد اقدام شده است. همچنین در جلوی مسجد حوض هشت ضلعی زیبایی قرار داشته که  در سال‌های 1316 تا 1318 هجری.ش برداشته شده است. در این زمان پوشش کف گنبدخانه از جنس گچ بوده و پنجره‌های چوبی منصوب در آن روشنایی زیرزمین را تأمین می‌کرده است. امروزه این فضا سنگ فرش و پنجره‌های کف آن فلز می‌باشند.


اما مزید بر همه‌اینها، دو مسجد میدان است که آنها را می‌توان در زمره زیباترین آثار‌این دوره به شمار آورد.‌این دو مسجد که نوعاً صفوی هستند (گواینکه بیشتر از نظر تزیین، پلان و نقشه نما) در جای خود بسیار هم اصیل‌اند، مسجد شیخ لطف الله یا مسجد صدر/ مسجد فتح الله (که قبلا نامیده می‌شد( که در سال 1011/1602شروع شد و در سال 1028/1618خاتمه یافت، بر دیگری سبق دارد و نامتعارف و نابه‌روال هم هست. حرم تک‌اتاقی گنبدی که یک زمانی صحن را قطع می‌کرد، در‌اینجا شکل بسیار غیر عادی پیدا کرده، اما دقیقا و بطور طبیعی متناسب با سنت دیرینه تیموری و صفوی (در خصوصی بقاع بزرگ گنبدی از آب در آمده است. فقط در‌اینجا تابوت سنگی مرکزی ساختمان موجود نیست.‌این همگونی با بقاع تنها مورد شگفت انگیز‌این بنا نیست. عجیب ورودی خمیده آن و جهت بندی اریب گنبد خانه در پیوند با میدان است، به ارتباط و پیوند کج بین‌ایوان و گنبد نیز می‌توان اشاره کرد. همگان برآنند که ضرورت و نیاز به جهت‌بندی مسجد رو به سوی قبله باعث‌این دو بی نظمی در بنا شده است. البته‌این فرض چندان با واقعیت نمی‌خواند. مثلا‌ایوان می‌توانست بدون کمترین انحرافی به دیوار غربی گنبد خانه بپیوندد و از آنجا به بعد یک ورودی خمیده اضافی را ارائه دهد. یکی چنین ورودی‌های جانبی در حرم البته در معماری‌ایران چیزی تازه نبود، مگر‌اینکه باید پذیرفت که‌این‌کار یک عمل پذیرفته شده برای جااندازی ورودی اصلی در مقابل محراب بود. از آنجا که گنبدخانه از حیث درونی واقعاً فاقد تأكید مستقیم و کاملا بیرونی بود، لذا‌این جهت بندی أریب یک امر کاملاً روشن است تا واقعی.
 یک زمانی بود که درون گنبد خانه برای میدان اهمیتی نداشت و لذا هر نوع جهت بندی هم مساله‌ای نبود و حال آنکه نمی‌توان گفت که ظاهر بنا در روبروی میدان جهت بندی نشده و یا بدجوری جهت بندی شده است.‌این مسأله زمانی روشن می‌شود که رابطه بین‌ایوان و گنبد که ناهمخوانی در آن آشکار است سنجیده و تحلیل شود و هم‌اینکه‌این ناهمخوانی غیر ضروری هم هست. اگر گنبد خانه بیست متر به طرف شمال منتقل شود،‌ایوان و گنبد در یک محور واحد قرار می‌گیرند و تغییر در پلان دیگر چندان اهمیتی نخواهد داشت. معمار به جای‌این کار، کاری انجام داده تا تمام توجه را درگیر محورهای منظره کلی سازد. در بخش درونی، راهرو طولانی در کنار گنبدخانه قرار گرفته و پیچ زاویه راست آن در زیر نوک گنبد جای‌گیر شده است. در بخش بیرونی فقدان تطابق بین ‌ایوان و گنبد باعث شده که نگرنده محور دید خود را تغییر دهد. در مسجد شاه، حضور یک صحن با گنبدخانه که ضرورتاً در سمت قبله است، خود بخود بر تغییر جهت سر در تاکید می‌کند. از‌این‌رو معمار در‌اینجا از دست پیچ خوردگی خود را رها ساخته تا‌ این واقعیت را به رخ بکشد که میدان و مسجد در جهات متخالف قرار دارند. معماران هر دو بنا آشکارا در مخمصه بوده‌اند تا به نوعی وظایف و حقوق شاه را که در تعارض با حق‌الله بوده، علنی سازند نه‌اینکه آن را بپوشانند. خود آرایش‌اینجا در واقع نوعی سرسپردگی را در خود نهفته دارد.
شاه عباس مسجد شیخ لطف الله را به افتخار‌این شیخ که پدر زنش بود ساخت و منظور از آن هم یک عبادتگاه خصوصی بود ولی بزرگتر و تجملی تر از آن بود که بدین کار‌اید. در‌این مسجد یک سر در کوتاه با یک قوس مرکزی به ورودی قوس‌داری ختم می‌شود. کاشیکاری آن جدید است. در بالای آن یک گنبد کوتاه صدفی شکل قرار دارد. تزیین ظاهری آن جلوه چشمگیری دارد که در جاهای دیگر مسجد هم دیده می‌شود؛ یعنی بهره‌گیری از آجر ساده برای زمینه کاشیکاری. نتیجه آن‌ایجاد کاشیکاری نخودی رنگ چشم‌نواز است. رنگ آبی که در سایر گنبدهای صفوی موجود است در طرحی از اسلیمی‌ها که مثل قالبهای صفوی بر یکدیگر تابیده شده، در‌اینجا تحت‌الشعاع رنگ نخودی، سیاه و سفید قرار گرفته است. به محض ورود به درون ساختمان راهرو طویل، کوتاه و کم نور آن که به منظور زیبایی ساخته شده و به گنبدخانه متصل می‌شود، نمایان می‌گردد، چون در موقع ورود به حرم نوعی احساس قدسی و صلابت در انسان انگیخته می‌شود. کوتاهی آن به اوج رفعت پیوسته، و کم نوری آن را روشنائی ثابت خطی از پنجره‌ها از بین برده است.
کناره‌های هر قوسی با زنجیره مفتولی فیروزه‌ای و به شفافیت برق مرزبندی شده و همچنین در کناره‌های آنها نوار دو ردیفی پهنی از کتیبه‌ها قرار گرفته که با رنگ سفید خیره کننده در یک زمینه نیلی رنگ اجرا گردیده است. دو نوار دیگر هم در حواشی فوقانی و تحتانی زهبند آمده و با سی و دو قاب‌بند مقوس پر شده است.‌اینها به تناوب كاذب هستند و با شبکه‌های اسلیمی برای عبور نور خورشید دمساز شده‌اند. سطح کامل گنبد با شبکه‌ای از لوزی‌های مستدیر پوشیده شده که با آجرهای ساده اجرا گشته و هر چه به نوک گنبد نزدیک تر شده‌اندازه آنها کاهش پیدا کرده است و همین امر تغییر شکل سنجیده‌ای از پرسپکتیو بوجود آورده و آن را بلند تر جلوه داده است. هر لوزی حاوی طراحی بر روی کاشی‌ها است.‌این الگو و نقش بدیع را باید براثر تبدیل سنجیده پیچیدگی پیکرتراشانه طاق مقرنس به دو بعدی دانست. با‌اینهمه تاکیدهای سایه‌روشن کاشیکاری طوری تعبیه شده که یک رشته از دوایر متمرکز را به وجود آورده و همنوا با مضمون اصلی، شبکه لوزی‌ها شده است – یعنی یک غیر ممکن ظریف در یک طاق مقرنس. یک طرح سفید و مسلطی از طلوع آفتاب با ملیله‌ای از اسلیمی‌های آبی بر بلندای گنبد حاکم است گویی که خورشید بر گنبد مینا جای گرفته است. بر نقوش ‌این‌ اندرونی نوعی هماهنگی عالی مسلط است و تعدادی از آنها طوری طرح افکنی شده تا
این دو مسجد اعظم اوج معماری دوره صفوی را نشان می‌دهد. با‌اینکه هر دو مسجد در مجموعه قوالب و فنون خود ویژگیهای چشمگیر تازه‌ای ارائه نداده‌اند، ولی عناصر آشنا را در درون الگوهای غیر منتظره‌ای در هم تنیده‌اند.‌این دو مسجد نوعی شکوه بیرونی و ظاهری را به نمایش گذاشته‌اند که هنوز در معماری مساجد‌ایران غیر متعارف است و تردیدی نیست که‌این وضعیت از حضور آنها در میدان منشا گرفته است. درباره معماری‌این دوره زیاد صحبت شده و‌اینکه‌این دو مسجد با شکوه که اساسا با یکدیگر متفاوت هستند می‌توانستند دوشادوش هم و تقریبا به طور همزمان بر پا شوند. جایگیری و موقعیت آنها در دل دورنمای کلی یکی از پایتختهای معتبر جهان آن روزگار، ناگزیر، تأثیر قاطعی را در‌اینده معماری صفوی به جای گذاشت. حتی زمانی که‌این تأثیر را نتوان بطور کامل پی‌جویی کرد، به هر حال تأكید اصلی یک گنبد رفیع و سطوحی از کاشیکاری هفت رنگی همچنان موجود و مؤثر بود. با وجود‌این بهترین عمارات بعدی دوره صفوی، بسیار به روال تر از‌این مساجد بود، در حالیکه در تعدادی از مدارس و مساجد فرودست سده یازدهم / هفدهم صفوی نمی‌توان سبک نظرگیر و بی نظیری را پیگیری کرد. گفتنی است که معماری دوره صفوی تیر اصلی خود را با همین مساجد میدان نقش جهان رها کرده است چون بهترین آثار‌ایام پیسن بی‌استثنا در زمینه معماری غیر مذهبی بود.



مطالب مرتبط