مغستان


دانستنی ها




کتاب ها



مغان در تاریخ باستان / هایده معیری


کمتر


پایان نامه ها



مقاله ها


بررسی تحول نقش هیربدان در عصر ساسانی
آرزو رسولی


در عصر ساسانی با رسمیت‌‌یافتن دین زردشتی شاهد قدرت‌گرفتن روحانیان زردشتی و تشکیل سلسله‌مراتب آنان و ظهور دو گروه قدرتمند موبدان و هیربدان هستیم. تقریباً همة محققان بر سرِ اینکه پیشینۀ موبدان عصر ساسانی طایفۀ مغان مادی بوده است، توافق نظر دارند اما خاستگاه هیربدانِ عصر ساسانی شناخته نیست. بیشتر منابع، جایگاه هیربدان را در استخر پارس گفته­ و آنان را وابسته به مناسک ایزدبانو اناهیتا دانسته­اند. اما پیش از عصر ساسانی از هیربدان در این منطقه خبری نیست و تنها از دسته­ای از روحانیان که نگهبان آتش مقدس بودند، نام می­رود. آیا هیربدان عصر ساسانی از میان همین روحانیان آتش برخاسته بودند؟ در این مقاله، کوشش شده ارتباط هیربدان با این دسته روحانیان اثبات شود و سپس با استناد به منابع و شواهد، خاستگاه اولیۀ هیربدان شناسایی شود. بررسی انجام‌شده نشان می‌دهد گرچه خاستگاه روحانیان آتش پیش از عصر ساسانی و هیربدان عصر ساسانیْ شهر استخر در جنوب غربی ایران بوده، اما خاستگاه آغازین آنان شمال شرقی ایران بزرگ بوده­ و از آن منطقه به جایگاه تاریخی خود کوچ کرده­اند. 



جایگاه دینی آذربایجان در دوره ساسانی
محمدتقی ایمان پور / گلاره امیری



آذربایجان یکی از مراکز مهم سیاسی و دینی در طول تاریخ ایران، به خصوص ایران باستان بوده است.به دنبال روی کار آمدن دولت دینی ساسانی، آذربایجان مانند فارس از جایگاه دینی ممتازی برخوردار گردید؛ به طوری که پادشاه ساسانی هنگام تاج گذاری با پای پیاده به زیارت آتشکده آذرگشنسب در آذربایجان می رفتند و در هنگام تصمیم گیری های سخت به ویژه در زمان جنگ، برای به جا آوردن آداب نیایش و نذر و نیاز به آنجا مراجعه می کردند.به دیگر سخن، با قرار گرفتن آتشکده آذرگشنسب در آذربایجان، این سرزمین به موازات سرزمین پارس به یکی از پایگاه های مهم دینی و نمادی از اتحاد و یگانگی دین و دولت در دوره ساسانیان تبدیل شده بود. با توجه به قرار گرفتن یکی از سه آتشکده مهم دوره ساسانی، یعنی آذرگشنسب در آذربایجان- که آن را تبدیل به مکانی مقدس و زیارتگاهی برای شاهان، بزرگان و روحانیان زرتشتی کرده بود- این مقاله بر آن است تا با استفاده از اسناد، شواهد تاریخی و به کارگیری شیوه های پژوهش های تاریخی، جایگاه دینی آذربایجان در دوره حکومت دینی ساسانیان را تبیین کند.


کرتیر معمار آیین رسمی ساسانی
حسین فرودی اطربی




کرتیر و وضعیت نهاد روحانیت زرتشتی در اوایل دوران ساسانی
سید مهدی موسوی کوهپر / میثم شهسواری

در بارۀ کرتیر پژوهش­های زیادی صورت گرفته و آگاهی­های بسیاری در بارۀ وی وجود دارد اما هنوز مسایل متعددی در خصوص شخصیت، عقاید، جایگاه وی در نظام طبقاتی دوران ساسانی و نقش و تـأثیر وی بر روحانیت زرتشتی وجود دارد که نیازمند بررسی و پژوهش دو باره هستند. مسألۀ اصلی این پژوهش وضعیت طبقۀ روحانیت زرتشتی در برهه­ای خاص از دوران ساسانی یعنی اوایل این دوره (از اردشیر یکم تا اول شاپور دوم) است و در آن تلاش شده به مواردی همچون ساختار طبقۀ یاد شده، سلسله­مراتب آن و جایگاه آن در سلسله­مراتب قدرت در دورۀ مورد نظر پرداخته شود. افزون بر این­ها شخص کرتیر به مثابۀ مهم­ترین و موثرترین روحانی این دوره (اوایل دوران ساسانی) به ویژه، مورد توجه قرار گرفته است. در مقالۀ پیش­رو اطلاعات به شیوه کتابخانه­ای و مراجعه به متون دست اول گردآوری شده و روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است. این پژوهش نشان داده است: ا) عنوان موبدان­موبد در اوایل دوران ساسانی و در زمان کرتیر وجود نداشته است،  2) با با تلاش­های مجدانۀ کرتیر روحانیت زرتشتی و دستکم رییس این طبقه به جمع طبقۀ ممتاز دوران ساسانی موسوم به بزرگان راه یافت، 3) وضعیت روحانیت اعم از تشکیلات و عناوین و جایگاه اواخر دوران ساسانی را نمی­توان با وضعیت این نهاد در اویل دوران ساسانی تعمیم داد و نهاد یاد شده در طول دوران ساسانی تغییرات زیادی به خود دیده است.

کمتر


نام مغ از دیرباز در نوشته‌های تاریخ‌نگاران کلاسیک و اسلامی با دین ایرانی پیوند داشته است. اما درباره‌ هویت این مردمان غریب که در تاریخ منشأ ابهام‌آمیزی دارند همواره با قید احتیاط سخن رفته است. هرودوت، مغان را طایفه‌ای مادی ذکر می‌کند که بدنه اصلی روحانیت را تشکیل می‌دادند، آریایی‌تبار بودند، و در سرزمین ماد استقرار داشتند. متأخران یونانی نیز با آن‌که تصویر ابهام‌آمیزی را از مغ و کاربرد واژه مغ ارائه داده‌اند، اما عموماً بر آنند که مغان روحانیت قانونی ایران را در دوران هخامنشیان تشکیل می‌دادند و کوروش دین و روحانیت مغی را پس از براندازی ماد در میان پارسیان اشاعه داده است. شاید هم در باور اخیر نکته‌ای نامحتمل وجود نداشته باشد، اما نادیده انگاری روحانیت شکوهمند پارس و تأكید بر نظریه رایج انحصاری کردن امور مذهبی در ایران دوران هخامنشی به وسیله مغان در متون یونانی، ناشی از ناآگاهی راویان آن از تاریخچه دین ایرانی است و عدم شناخت ایشان از اقوام این سرزمین که مقبول به نظر نمی‌رسد. ظاهراً قدر و منزلت والای مغان در دربار کوروش و کمبوجیه حاکی از روابط حسنه‌ ایشان با پارسیان است که از دوران مادی‌ها رواج داشته است.
به عبارت هرودوت، خوابگزاران من از دوران فرمانروایی آزدهاک مورد مشورت شاه بوده‌اند، و در واقع از قرن ششم و اوایل قرن پنجم پیش از میلاد به عنوان طایفه‌ای از آموزگاران دینی، روحانیان و خوابگزاران مطرح شده‌اند، با این حال آموزه‌های ایشان در ایران هنوز تا دوران هرودوت فراگیر نشده بود. در متون کلاسیک، مغان دارای مهارت‌های خاص در خوابگزاری و غیبگویی ذکر شده و از دیرباز به صورت رکن اصلی خویشکاری‌های روحانی محسوب شده‌اند. ضمن آن‌که در نزد آریایی‌های مادی و پارسی نیز به دارندگان علوم رمزی و ساحری شهره بوده‌اند، و طبق سنت از اخترشناسی هم آگاهی داشته‌اند. جادو، از قرن ششم با نام مغان هم‌پیوند بوده و مغان را سرآمد و مبدع جادوگری ذکر کرده‌اند. ایشان از نخستین کسانی بودند که شالوده‌ای اصولی و نظمی الهی به جادو بخشیده‌اند. فلاسفه ی یونانی، جادو را از دیدگاه مغان بیش تر صورتی خدمت به خدایان برشمرده‌اند. اهمیت ویژه ی جادو در نزد مزداییان، حاصل الزامی نظام دوگرایی بوده است.
آیین‌های مغی هم‌راستای برخی آیین‌های بابلی و بخش‌های دیگر جهان سامی نیز ظاهر شده است. در این‌جا اشاره به شرح تاریخی مهاجرت مغان به بین النهرین و آسیای صغیر حائز اهمیت است. مغان پس از بسط امپراطوری ایران در این دو منطقه به دلایل تاریخی، همچنین تبلیغات دینی، حضور و استقرار یافتند. نخست با آموزه‌های پیشرفته و نظام‌مند کلدانی آشنایی حاصل کرده، سپس با اندیشه‌های دینی و فلسفی یونانی برخورد کردند. در بابل، تحت تأثیر تفکرات روحانیان قدرتمندی قرار گرفتند که پیشوایی معابد را عهده‌دار بودند. آنان در این‌جا گذشته از آموزش‌هایی در زمینه اخترشناسی، گرایش به زمان را به عنوان اصل نخستین متكامل کردند. می‌دانیم که مغان پیش زردشتی ملاحظاتی درباره ی زمان، «زروان» داشتند و به بیانی این اصل به گونه‌ای متکامل در زیر ساخت دینی ایشان تصریح شده بود. با این حال بعید نیست که دین زمان همراه با اخترشناسی به ایران گام نهاده باشد. بدین ترتیب شاید در نزد مغان پیش زردشتی نیز تصور روشنی از تک خدایی مطرح بوده است. در یونان، اشکال خاصی از راز و رمز یونانی در آیین مزدایی تأثیر گذارد، به علاوه، فرضیه‌های مادی و مابعد الطبیعی آنان در سنت‌های مغان جستجو شد. تأثیر باورداشت‌های ایرانی بر تفکرات یونانی سال‌های ۵۵۰ تا ۴۸۰ قبل از میلاد موجب شد که یونانیان از محدودیت‌های توجیهی مستقیم درباره انسان رها شوند و به بی‌کرانگی فراسوی آسمان مرئی و زیرساخت‌های زمینی حیاتی که تنها در گور و زهدان خلاصه نمی‌شد، بیاندیشند.
مردمان اوستایی و ودایی برای واژه روحانی از معادل کم و بیش یکسان «آتربان» (اثرون Athravan اوستایی؛ Atharvan ودایی) استفاده می‌کردند. اصطلاح مزبور در ایرانی و هندی ریشه‌های متقارن دارد. جزئیات ساختاری برای انطباق معانی واژه مزبور معلوم است، اما تحلیل لغوى آن نامعلوم مانده است. چون این نام به ظاهر با آیین آتش هم‌پیوندی بسیار دارد، توضیح لغوی اشتقاق آتربان از واژه اوستایی، و فرس هخامنشی آتر که در اصل معنای روحانی آتش (آتش‌بان) را داشت، مدت‌ها مورد توجه بود. البته ممکن است این پیوستگی از نظر ظاهری موجه بنماید، اما معنای آن در نهایت دور از اشکال نیست. درست است که آتربان از کهن ترین دوران آریایی ظاهراً معنای آتش‌بان را داشته، اما معلوم نیست واژه مزبور دقیقاً با معنای روحانی آتش انطباق پیدا کند، ضمناً معلوم نیست که آیین مزبور بالضروره وظیفه اولیه او بوده باشد. آتربان، در ایران پیرو دیانت زردشتی، آتشبان مراسم دینی بود. اما دارنده این عنوان در هند بر اساس برخی از عبارات ریگ ودا به صورت موجودی اسطوره‌ای ظاهر شده که بخشنده نیروهای سحرآمیز است. او ضمناً پرومتوس (پرومته) هندی است که پس از پراکندن آتش ایزدان در قلمروهای آسمانی، آن را به زمین هدایت کرده است. به علاوه مُثل اعلای کلیه روحانیان هندی است که از وی آیین‌های مذهبی را فرا گرفته‌اند.
از این رو، حوزه عملکرد چنین شخصی در ایران و هند متفاوت بوده است. در ایران جهت دینی آن نشان داده شده، حال آنکه در هند جنبه ی ساحرانه یافته است. ضمناً واژه اوستایی آتر در هند به صورت یک باور اسطوره‌ای اگنی Agni خوانده شده است. به علاوه، دارنده عنوان کهن آریایی زوتر < زوت که زردشت خود نمونه‌ای از آن است نیز تشریفات آیینی آتش را پیشوایی می‌کرده است. حضور کاربرد اخیر در این مقطع شاید حاکی از آن باشد که پیشه روحانیت موروثی نبوده است. ضمناً واژه آتربان همراه با آتُروخش (آذروخش) در بایگانی تخت جمشید پیدا شده است. واژه آتربان ظاهراً در دوران اوستای متأخر به عنوان یک نام قانونی برای عضوی از تیره روحانیت ذکر شده است. در این مقطع تنوع کاربردهای مختلف برای طبقه ی روحانی و پیامبر در ایران قدیم حاکی از الگوی پیچیده تجربه و زندگی در ایران مشرک است. اما ضرورت اجرای مراسم زیر بنایی و اعمال نیایشی نیز از سویی معنویت و روحانیت فعال را به طور توأمان در جامعه مذهبی با اعضا دو طبقه ی دیگر ایجاد می‌کرده است.
روحانی جوان تحت تعالیم آترپاتی آموزش‌های بسیار سختی را می‌گذراند. اصطلاح اوستایی اخیر در ایران شرقی برای آموزگار دینی کاربرد داشته و ظاهراً در قرینه بامغویتی به معنی رئیس مغان مورد استفاده داشته است. از منفرد بودن این واژه چنین بر می‌آید که جایی در دور دست‌های تاریخ نداشته است. به علاوه، هندو ایرانی بودن آن هم دلیلی بر پیدایی اخیر آن نیست، و عملاً تحت این شرایط هم اشکال دقیقاً بر هم منطبق نیستند. زیرا پیوستگی آن‌ها احتمالاً آن اشکال عمومی‌را که در حالت‌های متقارن به وسیله هر دو عضو به ارث برده شده باشد، ندارد. اما جزئیات ریخت شناختی، نسبت متفاوت و دقیق‌تری را به این صورت مطرح می‌کند که آتربان اوستایی برخلاف همتای ودایی خود، ریشه‌ای را با تفاوت تصریفی عرضه می‌دارد. واژه مزبور در زبان ایرانی برعکس هندی، اعتبار باستانی خود را به عنوان اصطلاحی کاربردی برای یک طبقه اجتماعی حفظ کرده است. واژه آتربان که ظاهراً مبین محقق روحانیت زردشتی است، در گاثاها پیدا نمی‌شود، از این رو، به نظر می‌رسد که اصطلاح مزبور در کهن ترین دوران هم جامعیت اداری و رسمی نداشته است. واژه مزبور احتمالا نخست بار در الواح ایلامی به صورت هاتور ماباتیش hatur mabattis و دو نام کامل هاتورما  Haturma( اَتورما Aturma) و اثتَرما astarma  اثتَما  astamaکشف شده است. برابر صورت‌های مزبور در حالت فاعلی مفرد در فارسی باستان اَتروا atharva؛ اوستا، آتروا athrava است. این عنوان روحانی ایران قدیم در ایران دوران هخامنشیان به صورت دیگری برگردان نشده است. با این حال، داریوش نخست‌بار در بندی از کتیبه بیستون از واژه مگوش magus در رابطه با غائله گئوماتا استفاده کرده است. در این بند اشاره یی به معنای مگوش نشده است.
در این میان روحانیان آیین‌های طبیعت‌پرستی را که با دیانت زردشتی در تضاد بودند «کوی kavi» یا «اوسیگ – اوسیج usig» می‌خواندند. ایشان از پیشوایان دیو یسنا، گمراه کنندگان و دشمنان مزدیسنا شمرده شده‌اند. ظاهراً برگردان سنتی کوی «کور» است. این واژه از «کو ku» به معنای «دیدن» مشتق می‌شود. از این رو، در اصل «پیش‌بین» را تبیین می‌کند. در گویش کهن ایرانی این معنا کاملاً تغییر می‌کند، و زناکار و مفسد می‌شود. این دو نام در اوستا و ریگ ودا به عنوان نام‌های روحانیان قربانی کننده، و سرودخوانان آورده شده است. در اوستای جدید «کوی» معنای آیینی پیدا کرده است. این واژه در برخی از افسانه‌های مربوط به خاندان خاصی از نامداران ایران شرقی از جمله کوی ویشتاسب، حامی نامدار و نیرومندترین مزدایی، کوی اوسن (کی‌کاووس)، منهدم کننده دیوان و منقاد کننده سرزمین ایشان پیدا شده است. به نقل از شاهنامه، همین طبقه سلسله کیانیان را تشکیل دادند که پس از پیشدادیان زمام امور را در دست گرفته بودند.
ری به صورت یک استثناء دارای چهار رئیس بود که چهارمین آن‌ها زردشتومی است. بنابراین، او در ماد دو قدرت معنوی و دنیوی را شخصاً متحد می‌کرد. او، در ری به تنهایی رئیس روحانیان نبوده، بلکه به صورت یک فرمانروا نیز مطرح شده است. از این رو، شاید چنین نتیجه‌گیری شود که زادبوم آتربان‌ها در همان جایی بود که منزلگاه ایشان نیز بوده، یعنی در ماد، ضمن عجیب نیست که آن‌ها در سرزمین جدید عنوانی را جز آن‌چه در زادبوم خود و در پارس داشتند، پذیرفته باشند. چون هر آن‌چه را که ظاهراً درباره مغان می‌دانیم، به طور کامل با دانسته‌هایمان درباره آتربان‌ها انطباق دارد. شاید تصور همسان انگاری آتربان‌ها با مغان که در ایران شرقی پخش شده بودند، امری بالنسبه طبیعی باشد. به هر حال، این روحانیان با ترک سرزمین حاصلخیز خود، ماد، قصد داشتند خویشتن را وقف اشاعه، تبلیغ و پرستش ایزدان خود در دیگر سرزمین‌ها کنند. چنین روایت شده که آنها آتش‌های ازلی را نگاهداری می‌کردند که در اصل از شعله‌های مقدس فروزان شده، و زمانی از قلمروهای آسمانی به زمین افتاده بود.


مطالب مرتبط