میدان نقش جهان نوشته شده در آگوست 6, 2019به روز شده در ژوئن 25, 2023توسط omidjavidaniدسته بندی ها:بناهای همگانی, میدان مکان فاصله ویکی پدیا اصفهان ایرانشهرپدیا اطلس تاریخی ایران تارنماهای وابسته: تورمجازی میدان نقش جهان / آرکابوم میراث فرهنگی اصفهان کتابهای وابسته: بازآفرینی میدانهای تاریخی از تئوری تا عمل میدان و شهر میدانهای شهری معماری و طراحی فضاهای باز میدان مبانی شناخت و ارزیابی اخبار وابسته: خبرگزاری کتاب ایران نقشه میدان نقش جهان گزیدهی کتاب: معماری ایرانی / کریم پیرنیا / غلامحسین معماریان در شهرهای بزرگ، میدان شاه یا میدان کانونی شهر، جای بنگاه روستاها را میگرفت و در پیرامون میدان، بازارهای بزرگ و شکوهمند ساخته میشد. بازار در سه یا چهار سوی میدان جا داشت و با ایوانی به آن میپیوست. گاه در برخوردگاه چند راستا، چهارسویی ساخته میشد که خود کانون ارتباط میان چهاربازار یا قیصریه بود. از نمونههای بسیار زیبا، میدان نقش جهان اصفهان و میدان گنجعلیخان کرمان و میدان خان یزد میباشند که خوشبختانه هنوز برجا هستند. افسوس که نمونههای دیگر آن مانند سبزهمیدان تهران، میدان کاشان و مانند آنها از میان رفتهاند. یکی از ارسنهای اصفهان بازاری بوده که از زمان آلکاکویه و آلبویه در کنار مسجد جامع اصفهان قرار داشته، میدانی به نام میدان کهنه که ساختمانهای گوناگونی در کنار آن بوده است. شکل این میدان را میتوان در نقشۀ هوایی اصفهان دید. در گذشته میدان بسیار بزرگی بوده، شاید بزرگتر از میدان نقش جهان و اکنون تنها بخش کوچکی از آن مانده است. میدان نقش جهان از روی همین میدان الگوبرداری شده است. گزیدهی کتاب: تاریخ کمبریج / معماری ایران در دروره صفویان / روبرت هیلن برند اگر چهار باغ به دلیل سادگی سنجیده و کرد و کار آن در مقام تفرجگاه عمومی بر بخشی از اصفهان جدید تحمیل شده بود، میدان نیز یک چنین موقعیتی در شرق اصفهان داشت. جالب نظر اینکه این در طرح اجرائی هیچ رابطه مستقیم با یکدیگر نداشتند، ولی کاملا روشن بود که چهار باغ را به صورت گذرگاهی عمده برای رسیدن به میدان در آورده بودند. شاید فوق مالكیت زمین و کرد و کار جاری این منطقه هر دو طرس اجرائی شاه را محدود ساخته است. به هرحال، خیابان و میدان از مشخصههای کالبدی شهر اصفهان جدیده بود و چارچوبی را تدارک میدید، که ابنیه بعدی اصفهان میتوانست در آن جایگیر شود. بیشترین اهمیت آنها در مقیاس طولی شان نهفته بود. میدان ۵۱۲ در ۱۵۹ متر بود و لذا بالغ بر هشت هکتار را در بر میگرفت و از به اندازه از میادین شهری اروپا جلو میزد. عماراتی که با طاقگان کوتاه در طبقه در جلو آن قرار میگرفت و حدود آن را تعیین میکرد و آن را به صورت یک میدان در میآورد تا یک منطقه گل و گشاد، بر وسعت ظاهری آن میافزود. این عمارات در سال 1611/1020برپا شدند و در درجه اول هم حالت کاربردی داشتند؛ در طبقه پائین آنها مغازهها و در طبقه فوقانی اقامتگاهها قرار داشت. اما کوتاهی آنها تأثیر زیبایی شناختی زیادی داشت که توانمندی چهار عمارت را که طاقگان را قطع میکردند، بالا میبرد. با اینکه میدان همردیف با درختان چنار و نهر آب بود، اما هیچ عماری در فضاتی باز و پاکسازی شده آن جای نمیگرفت و دقیقا همین دلگشایی بود که به میدان میان میداد تا در میان شهر اصفهان سهم و نقشی متفاوت داشته باشد. این میدان در جای خود، بازار، زمین مشق و سان، محکمه، زمین چوگان، صحنه ای برای نمایش باز و برگزاری مسابقه و فضایی برای جنگ حیوانات وشهر بازی بسیار با شکوهی در هنگام شب و فضائی آماده برای انواع سرگرمیهای درباری بود. شاه عباس ضمناً به منظور تثبیت محدوده میدان، با افزودن ورودی سترگی در وسط هر ضلع کوتاه آن، پلانهای خود را در مورد نمای پیشین کامل کرد. این درگاهها بهترتیب به مسجد شاه و بازار قیصریه وصل میشدند. شاه در وسط هر چهار جهت عمارتی بنا نهاد ولذا میدان به صورت مثنای غولپیکری از صحن چهارایوانی در آمد که مثل مساجد، مدارس، خانهها و کاروانسراها، عمادی محکم برای حفظ تخیل معماران ایرانی بود. این سنجش را فقط ۳ / ۱ درصد طول تا جوانب کوتاه به هم میزد و حتی همین مساله هم تبیینی به دنبال داشت. اگر از طرف شمال نگریسته شود مدخل ورودی مسجد شیخ لطف الله که عالی قاپو درست مقابل آن قرار دارد در یک سوم مسیری دیده میشود که به موازات نمای پیشین کشیده شده است، و حال آنکه قرینه سازی حکم میکند که درست در نیمه راه جوانب عرضی دیده شود. اجرای سازههای سابق شاه را مجبور ساخت تا از اقدام به تغییر کامل میدان جلوگیری کنند و بدینترتیب تقارن محوری را نگهدارد و همین امر اقتباس نظام دقیقتری از تناسب و توازن را پیش بکشد. در واقع طولی که بالاخره برای میدان در نظر گرفته شد تحت تأثیر علاقه برای ایجاد مسجد و کاخی در آن بود که در یک سوم راه پائینی جوانب دراز میدان قرار گرفته اند و میدان، اشراف منشانه و چشمگیرانه از ورودی قیصریه وارد دنیای تجارت میشد. مدخل اصلی در پشت بغلهای کاشیدار خود دارای سنگ تاج رمزی است که اصفهان براساس تأثیرات نجومی مندرج در آن برپا شده است. در این مجموعه در ورودی، فرسکوهای محو شده ای وجود دارد که جنگهای شاه عباس را با ازبکان نشان میدهد. در بالا خانههای بلند آن نقاره خانه قرار گرفته که عده ای نقاره زن و شیپورزن هر روز، هنگامیکه شاه در اقامتگاه خویش بود، کوس و طبل و کرنا مینواختند. بازار طاقدار که به مدل اصلی باز میشد از زیباترین نمونههای بازار دوره صفوی بود که از سال ۱۰۲۹ / ۲۰- ۱6۱۹ به بعد ساخته شد، گو اینکه طرح ریزی آن در دهه قبل صورت گرفته بود، نقطه اوج این بازار یک چهار سوی گنبدی بزرگ بود که در بازارهای دیگر ایام بعد نیز برپا میشد ( به بازار کاشان و قم رجوع شود). گزیدهی کتاب: ایران عصر صفوی / راجر سیوری / کامبیز عزیزی در منتهیالیه شمالی میدان، قیصریه با بازار شاه اصفهان قرار داشت که پایتخت جدید را به شهر قدیم مرتبط میکرد. بالای ورودی اصلی، نقارهخانهها قرار داشت که هنگام حضور شاه در اصفهان، با طلوع و غروب آفتاب از آن جا نقاره زده میشد. در سمت راست دروازه اصلی، ضرابخانه سلطنتی قرار داشت. خود بازار مركب بود از حمامهای متعدد، کاروانسراها، مساجد و مدارس. کاروانسراها محلهایی بودند که در آن جا اجناس تحویل گرفته میشد، وزن، ارزیابی و سپس انبار میشد. در مجاورت آنها تیمچهها قرار داشتند که در آنها اجناس در معرض نمایش قرار میگرفت. به طور کلی هر قسمت بازار به یک تجارت خاص اختصاص داشت و تقریباً خودکفا بود؛ دروازههایی از آن خود داشت، امنیه و ماموران آتشنشانی خاص خود را داشت و صنف تجاری خود را داشت که قسمت خود را اداره میکرد و در اختلافات حکمیت میکرد. بعضی از مساجد بازار ساده و صرفاً برای عبادت ساخته شده بودند؛ سایر مساجد شاهکارهایی بودند که استادانه تزیین یافته بودند، مدرسهها معمولاً نظیر مساجد و کاروانسراها طبق طرح چهار ایران، ساخته میشد؛ کنارههای رواقدار مدارس سایهگستر بودند و حوضهای آب در حیاط اصلی هوا را خنک نگاه میداشتند. بازار مساحتی حدود ۴۰ کیلومتر مربع را میپوشاند. فرایر که در ۱۶۷۷ -۱۰۸۷ از اصفهان بازدید کرد، سخت تحت تأثیر مجموعه منظره بازار قرار گرفت و در توصیف آن گفت: «این حیرت انگیزترین نمونه عظمت در بزرگداشت تجارت که تمامی جهان میتواند به آن بنازد و بورسهای ما در مقابل این بازارهای معروف ساختمانهای پراکندهای پیش نیستند.» باغهای وسیعی میدان نقش جهان را به خیابان چهارباغ متصل میکردند و در غرب این باغها قصر چهلستون قرار داشت که ساختمان آن را شاه عباس اول آغاز کرد و در ۱۰۵۸ / 1648 نتیجهاش عباس دوم به اتمام رساند. ارزش چهلستون نیز مانند عالی قاپو از سوی نویسندگان و سیاحان اروپایی آن دوره و دوران معاصر نفی شده است. استیونسن «به جثه زمخت عالی قاپو» و «غرابت مهمل چهلستون»، اشاره میکند. او میگوید به نظر تقریباً باورنکردنی میرسد که از یک سو بناهایی چنان متناسب نظیر مسجد شاه و مسجد شیخ لطف الله و از سوی دیگر چنین ابتدایی به طور همزمان و تحت نظر یک پادشاه ساخته شده باشند. گزیدهی کتاب: سفرنامهی پیترو دولاواله / شعاع الدین شفا در مشرق زمین به استثنای قسطنطنیه و حومۀ آن واقعاً هیچیك از نقاط دیگر را نمیتوان با اصفهان مقایسه کرد و نسبت به قسطنطنیه نیز اصفهان نه تنها از بسیاری جهات مساویست، بلکه به جرأت میتوان گفت از آن برتر است. از لحاظ وسعت اصفهان با ناپل برابر و شاید مختصری کوچکتر باشد. در اطراف آن به دستور شاه سه محلۀ جدید ساخته شده که به فاصلۀ کمی از شهر واقع شدهاند. یکی از آنها تبریز نو نام دارد که سکنهاش را آن عدهای از اهالی تبریز که به اصفهان کوچ کردهاند تشکیل میدهند، ولی شاه مایل است این محله منبعد به نام او « عباس آباد » نامیده شود.محله دیگر به نام جلفاست که سکنۀ آن را مهاجرین جلفا تشکیل دادهاند و همۀ آنها ارمنی مسیحی و ثروتمند هستند. شاه دستور داده است این عده را از نقاط مختلف به اصفهان کوچ دهند تا در حوالی مرزهای مجاور ترکها نباشند و خطر از دست رفتن آنان و اسارتشان به دست ترکها منتفی شود. بهطور کلی شاه تا حد امکان حوالی مرزها را از سکنه خالی کرده و آنها را به مرکز انتقال داده و زمینهای دیگری در اختیارشان گذاشته تا ابقاء آنان در مملکت تضمین گردد و در عین حال شهر اصفهان بزرگتر و ثروتمندتر و زیباتر شود، زیرا او اولین پادشاهی است که اصفهان را به پایتختی انتخاب کرده و با ساختمانهای پیاپی و مخارجی که در آن میکند تمام سعی خود را در راه عظمت آن گذاشته است. در سومین محله، گبرها یعنی خارج از مذهبها و آتشپرستان ساکن هستند. نظر شاه بر این است که این سه محله هرچه زودتر به اصفهان وصل شوند و برای عملی کردن این مقصود با حرارت هرچه تمامتر تلاش میکند و از هم اکنون به اندازهای ساختمانها زیاد شده و برای کسانی که میخواهند خانهسازی کنند آنقدر تسهیلات از قبیل دادن زمین و پول فراهم میشود که میتوان انتظار داشت بهزودی الحاق محلات به شهر اصفهان عملی شود و در این صورت اصفهان و حومۀ آن از قسطنطنیه و حتی رم بزرگتر خواهد شد. روی هم رفته میتوان گفت با وجودی که ساختمانها همه یك طبقه و هم سطح زمین بنا شده و به بلندی عمارات قسطنطنیه نمیرسند -اصولاً در مشرق زمین احتیاجی نیز به عمارات بلندتر نیست – معهذا به ساختمانهای قسطنطنیه برتری دارند بهخصوص بازارها واقعاً بینظیراند و همۀ بناهای آنجا بزرگ و عالی و مساوی و منظم و دارای معماری فوقالعاده خوبی هستند و بهعلاوه در آن امتعه و کالا از هر نوع به حد وفور وجود دارد و دالانها را طوری تقسیمبندی کردهاند که هر قسمتی به متاعی تخصیص یافته و این امر موجبات تسهیل امر داد و ستد را فراهم آورده است.کاروانسرا نیز به حد لزوم برای خارجیان وجود دارد و همۀ آنها بزرگ و دارای ساختمان نسبتاً خوب و تزیینات مناسب هستند و چنین به نظر میرسد که علاوه بر شاه اشخاص دیگر نیز مساعی خود را در راه بهبود وضع آنها صرف میکنند. در اینجا مسجدهایی از نوع پنج یا شش مسجدی که توسط امپراطوران عثمانی در قسطنطنیه ساخته شده است وجود ندارد، ولی میتوان از دو محل اسم برد که به نظر من نه تنها نظیر آنها در قسطنطنیه نیست، بلکه با بهترین آثار مسیحیت برابر و حتی بدون تردید بر آنها مزیت دارند؛ یکی از این دو محل میدان شاه یا میدان اصلی شهر واقع در جلوی قصر سلطنتی است که طول آن ششصد و نود و عرض آن دویست و سی قدم من میشود. دور تا دور این میدان را ساختمانهای مساوی و موزون و زیبا فراگرفته که سلسله آنها در هیچ نقطه قطع نشده است. دربها همه بزرگ و دكانها هم سطح خیابان و پرامتعه هستند و بالای آنها ایوانها و پنجرهها و هزاران تزیینات مختلف منظره زیبایی به وجود آورده است. این حفظ تناسب در معماری و ظرافت کار باعث تجلی بیشتر زیبایی میدان میشود و با وجودی که عمارتهای میدان ناوونا در رم بلندتر و غنیتر هستند اگر جرأت این را داشته باشم باید بگویم میدان شاه را به دلایل مختلفی بر آن ترجیح میدهم.دور تا دور میدان در نزدیکی دکانها نهر پر آبی جاری است که در وسط آن سنگهایی برای رفت و آمد پیادهها قرار دادهاند و بین این نهر و دکانها به خط مستقیم درختهای پر شاخ و برگ و یکسان کاشتهاند که چند وقت دیگر وقتی برگهای آنها بروید به نظرم قشنگترین منظرۀ عالم را تشکیل خواهند داد. وسط تمام میدان با سنگهای ریز فرش شده و برای دویدن یا اسبسواری موقعیتی از آن بهتر وجود ندارد.درب ورودی خانۀ شاه در یکی از اضلاع طولی میدان شاه واقع شده ولی در وسط آن نیست بهطوری که اگر این ضلع میدان را به سه قسمت کنیم از یك طرف یك سوم و از طرف دیگر دو سوم با ضلع عرضی میدان فاصله پیدا میکند و برای بیان حقیقت باید گفت زیبایی این درب بیش از عظمت و شکوه آن است. قدری پائینتر مدخل ورودی زنان دربار است منتهی درب آن هنوز برجای گذاشته نشده. مقابل درب این عمارت در طرف دیگر میدان مسجدی است با گنبدی زیبا که تمام دیوار آن از کاشیهای ظریف و رنگارنگ مزین شده است. در ضلع فوقانی میدان مسجدی است که فعلاً مشغول ساختمان آن هستند و در پایین میدان نزدیك بازار به قرینۀ آن سر درب بزرگی است که در طبقۀ بالای آن دو جایگاه قرار دارد که هر روز غروب آفتاب در آن نقاره میزنند و دو آهنگ جنگی ایرانی و ترك مینوازند که به گوش خوش میآید و با وجود بزرگی میدان در همه جا طنین میافکند.محل تماشایی دیگر اصفهان خیابانی است که فعلاً در خارج از شهر قرار دارد، ولی وقتی که محلات جدید همانطور که به آن اشاره کردم به یکدیگر ملحق شد کاملاً در وسط قرار خواهد گرفت. طول این خیابان دو الی سه میل و عرض آن شاید دو برابر پنت موله در رم باشد.در شروع این خیابان از سمت شهر اصفهان خانۀ کوچك چهارگوشی قرار گرفته که ایوانها و پنجرههای زیادی دارد و با تصاویر و نقش و نگارهای جالبی تزیین شده است. از بالای این خانه تمام خیابان را بهخوبی میتوان دید و غرض از ساختمان آن نیز همین بوده است و قصر شاه را نیز دالانی به آن متصل میکند. در کنار خیابان دیوارهای یکسان و منظمی وجود دارد که در داخل آنها باغهای سلطنتی واقع شده و ورود به آنها برای تفرج مردم آزاد است و با انعام مختصری به باغبان میتوان به حد دلخواه از میوهجات آن بهره گرفت.مدخل این باغها با نظم و ترتیب خاصی در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند و بالای هر یك از دربها عمارات کوچک ولی زیبایی ساخته شده که میتوان ضمن گردش و تفنن وارد آنها شد و ممکن است اشخاص غذای خود را نیز در آن صرف کنند. تعداد این عمارات آنقدر زیاد است و قرینهسازی و تناسب به اندازهای در آنها رعایت شده که واقعاً زیباتر از آن نمیتوان تصور کرد بهعلاوه در داخل باغها و بیرون از آنها در خیابان صفوف طولانی و منظم درختان انبوهی قرار گرفته که تناسب و نظم آنان فوقالعاده است و نیز با فاصلههایی چند و غالباً در مقابل خانههای زیبا، حوضهای بزرگی به اشکال مختلف در وسط خیابان قرار گرفته که مملو از آب است و هر یك از آنها تا کنار معبر عریضی که برای عبور مردم پیاده و سوار ساخته شده گسترش یافته است.نهر بزرگی که در بستری سنگی جاریست و تمام طول خیابان را از وسط آن میپیماید این حوضها را سیراب میکند. در بسیاری از این حوضها آب از فوارهها جهش میکند و در بعضی دیگر به صورت آبشارهای کوچکی سرازیر میشود. کف پیادهروهای خیابان سنگفرش و برای عبور انسان و اسب بسیار مناسب است و به فاصلههایی چند سنگفرش قطع و در زمین گلهای مختلف کاشته شده است.پ خیابان را رودخانهای قطع میکند که عمق آن زیاد نیست و از ترکیب هزاران جویباری که از کوهستانهای نزدیك سرازیر میشوند به وجود آمده است. فرق این رودخانه با سایر رودخانههای دیگر جهان این است که بعد از طی مسافتی به شعبات بسیار کوچک تقسیم میشود و بدون اینکه آب آن به دریا بریزد دوباره در زمین فرو میرود.روی این رودخانه پلی وجود دارد که تماماً از آجر ساخته شده و عرض آن از تمام پلهای رم بیشتر و طول آن حداقل سه الی چهار برابر آن پلهاست. معماری این پل به طرز غریبی انجام گرفته و در دو طرف آن طاقنماهایی وجود دارد که مردم از زیر و بالای آن عبور میکنند. آنچه بیشتر نظر انسان را جلب میکند راهروهای زیر پل است که تقریباً هم سطح آب قرار گرفته و خنکی و زمزمۀ آب در طبقۀ زیرین پل بهخصوص در تابستانهای گرم بسیار مطبوع است، بهعلاوه در جهتی که آب جریان دارد نزدیك پل دیوارۀ کوچکی از سنگ قرار دادهاند تا آب از روی آن سرازیر شود و صورت آبشار کوچکی را به خود بگیرد و این منظره نیز در حد خود بسیار زیباست. بعد از این رودخانه خیابان کماکان با همان دیوارها و درختان و خانهها و باغها و حوضها ادامه دارد با این تفاوت که خانهها و باغات اطراف آن دیگر به شاه تعلق ندارد، بلکه متعلق به اشخاص مختلفی است که برای اطاعت از دستور شاه و حفظ زیبایی خیابان در ساختن آنها بر یکدیگر سبقت جستهاند. خیابان به باغ بسیار بزرگی که باغ هزار جریب نام دارد منتهی میشود. این باغ و همچنین خیابانی که بدان اشاره کردم امروز به اسم چهارباغ خوانده میشود، زیرا در اصل باغهای چهارگانهای در این محل وجود داشتهاند که از مجموع آنها، وضع فعلی بهوجود آمده .سطح باغها یکی بالاتر از دیگری قرار دارد منتهی عبور از آنها با اسب به آسانی صورت میگیرد. در آنجا چیز دیگری جز رشتۀ درختان پر شاخ و برگ میوه وجود ندارد و تمام آنها آنقدر کوتاهاند که پیادهها و سواران با دست میتوانند میوه بچینند و بهعلاوه هر محوطهای مخصوص درختان خاصی است مثلاً یك مربع مخصوص درختان انجیر و مربع دیگر مخصوص درختان هلو است و به همین نحو الی آخر. این باغها متعلق به شاه هستند، ولی مردم با آزادی کامل از آن استفاده میکنند و آنقدر میوه در آن وجود دارد که برای تمام شهر کافی و حتی زیاد است. در عرض و طول باغ راهروهای زیادی وجود دارد که اطراف آن را درختهای سرو کاشتهاند و این معابر به اندازهای طویلاند که انتهای آنها دیده نمیشود. از آخرین باغ که از همه بلندتر است نهری عبور میکند و سپس دیواری آن را محدود میسازد.خیابانهای متعددی که چهار باغ را قطع میکنند گرچه در زیبایی به آن نمیرسند، ولی چندان دست کمی نیز از آن ندارند، زیرا آب به اندازهای فراوان است که از وسط همه آنها نهری میگذرد و وضع سلسله درختان و کیفیات دیگر که وقت را به تشریح آن تلف نمیکنم به همان نحو است که در مورد چهارباغ تعریف کردهام.روی هم رفته به دلیل اینکه چهارباغ به شاه تعلق دارد واقعاً دارای عظمتی بینظیر است و باید با طیب خاطر اعتراف کنیم که خیابان پوپولو در رم و خیابان پوجو رئال در ناپل و خیابان خارج از شهر ژن و خیابان مونرآل در شهر پالرمو هیچ کدام به پای آن نمیرسند. دو چیز نیز در این شهر دیدم که نه به ملاحظه عظمت، بلکه به علت وضع خاصی که دارند باید دربارۀ آنها توضیح بدهم یکی اینکه در اصطبل شاه که دور از قصر سلطنتی است مناری گرد مانند منارهایی که در مساجد اسلامی نمونۀ آن دیده میشود وجود دارد. این منار نمیدانم به دلیل وجود مسجدی در نزدیك آن و یا به قصد روشن کردن اطراف یا برای دعوت مؤذن از مردم برای ادای فریضۀ مذهبی یا امثالهم ساخته شده، ولی از این جهت جالب توجه است که از صدر تا ذیل آن از کلۀ بزهای کوهی و حیوانات وحشی دیگری ترکیب شده که یك شاه یا یکی از خویشان او که سازندۀ منار بوده است در یك وهله شکار همۀ آنها را زده است. این منار بلند است و کلهها یکی در کنار دیگری قرار گرفته و تعداد آنها به چندین هزار میرسد معالوصف این امر که همۀ آنها یك مرتبه شکار شدهاند موجب تعجب نیست زیرا همانطور که امروزه نیز شاه بدان عمل میکند این شکارها چندین روز به طول میانجامد و هزاران نفر برای خارج کردن حیوانات از جنگل در آن شرکت میکنند. روی هم رفته این منار با این همه كلۀ حیوان و شاخهایی که از آن خارج شده حکایت از ذوق غیرعادی و عجیب ایرانیان میکند که باید گفت هیچ یك آنها از این جهت به پای شاه نمیرسند و اگر فرصتی دست داد و خدا خواست برای شما از کارهای عجیب و غریب و هوسهای او حضوراً داستانها خواهم گفت. منار عجیب به نام منار كله خوانده میشود. محل قابل توجه دیگری که در اصفهان دیدم اولین مدخل قصر شاهی است که شاه معمولاً سفرای خارجی و میهمانان را در آنجا میپذیرد و ضیافتها را در آن محل بر پا میدارد. اولین مدخل قصر بدین دلیل گفتم که خود قصر یعنی جایی که شاه در آن زندگی میکند در حقیقت خیلی دورتر و داخل باغ است و طبق عادت حکمرانان مشرق زمین هیچکس حق ندارد از اطراف آن عبور کند یا داخل آن شود، ولی در داخل میدان و بالای اولین مدخل ( که آن را محترم میشمارند و هیچکس پا روی آستانۀ چوبی آن که قدری بالاتر از سطح زمین است نمیگذارد و حتی در مواقع مخصوصی مانند اماکن مقدس آن را میبوسند) عمارت کوچکی است که عظمتی ندارد، ولی در عوض دارای زیبایی خاصی است و قبلاً مورد استفاده آن را ذکر کردهام.وقتی شاه میخواهد از قصر خارج شود سوار بر اسب میشود و از خیابان بزرگی که از داخل قصر او تا مدخل خارجی ادامه دارد به پیش میراند. من مایل هستم این شیوه تغییر یابد و اگر موقعی ضمن صحبت با شاه موردی پیدا کرد به او خواهم گفت به نظر من بهتر است یك راهروی بلند و مسقف بین قصر و مدخل ساخته شود که وی بتواند پیاده آن را بپیماید و به هرحال فعلاً وضع چنین است.برای رفتن به بالای عمارت که چندین طبقه دارد از پلکان مارپیچی استفاده میشود که آن هم مطابق سلیقۀ من نیست. هر طبقهای مرکب است از یك اطاق بزرگ در وسط برای پذیرایی و اطاقهای متعدد کوچك دیگر در اطراف آن. در قسمت جلو به سمت میدان و در قسمت عقب به سمت باغ ایوانی است که روی زمین آن مینشینند و منظره اطراف را تماشا میکنند.اطاقهای کوچک به اندازهای از راههای مختلف به یکدیگر مرتبط شدهاند که به قرار گفتۀ مستحفظ در عمارت پانصد درب کوچك به وجود آمده است. زیبایی این خانه بیشتر ناشی از آن است که تمام دیوارها از صدر تا ذیل تذهیب و با مینیاتورهای بسیار ظریف و الوان منقش شده است و در بین طلاکاریها و رنگهای مختلف در بعضی نقاط روی دیوار کندهکاریهایی شده که واقعاً زیبایی خاصی دارد؛ مضافاً به اینکه دیوارها نمیدانم از گچ مخصوص یا چه مادۀ دیگری به وجود آمدهاند که علاوه بر یکپارچگی و صافی، درخشش و جلای خاصی دارند و گویی از حریر سفیدند و روی آنها نه تنها خطوط سیاه کندهکاری، بلکه برق طلا و رنگ لاجوردی و رنگهای تند دیگری که به کار رفته فوقالعاده جلب نظر میکند.طرحها زیاد هنرمندانه نیست، ولی پر خرج و پر کار است. سقفها نیز مزین به طلاکاری و نقش و نگار مختلف و گچکاری و فرورفتگی و برآمدگیهایی است که با سلیقۀ خاص و غیرمأنوس به وجود آمده و سطح هریك از سقفها به قسمتهای مختلفی تقسیم شده که تزیینات هر یك با دیگری متفاوت است و در حقیقت به اندازهای سقفها زیباست که باید از طرف ما ایتالیاییها مورد تقلید قرار گیرد. موقعی که در بغداد بودم به نقاش دستور دادم با دقت تمام نقش و نگار سقف اطاق ما را که شبیه همینها منتهی سادهتر و کم کارتر بود بکشد و آن را با خود به رم خواهم آورد که مطمئناً مورد توجه همگان قرار خواهد گرفت و دستور خواهند داد از آن تقلید شود.بعضی پنجرهها نیز واقعاً شایستۀ تقلید است. این پنجرهها غالباً در بالای اطاق واقع شده، زیرا فقط برای گرفتن نور از آنها استفاده میشود و به این ترتیب باز کردن آنها مورد لزوم نیست، بلکه برعکس برای اینکه داخل اطاق از نظر همسایگان و اغیار محفوظ و مستور بماند دائماً آن را بسته نگه میدارند. ضمناً بهطور جداگانه یك قاب چوبی به اندازه تمام پنجره میسازند و با قرار دادن آن روی میز یا جای هموار دیگری داخلش را پر از خمیر مایۀ گچ میکنند بهطوری که بعد از خشک شدن خمیر، در داخل چهارچوب قشری از گچ یکدست و مسطح که قطر آن از یك انگشت متجاوز نیست به وجود میآید و بعداً آن را جلوی پنجره نصب میکنند و مسلم است که وقتی این قاب پر گچ آنجا قرار گرفت مانع نفوذ نور به داخل اطاق میشود بدین جهت با یك میله ظریف آهنی گچ را با دقت تمام سوراخ کرده و هزاران شکل زیبا و انواع گل و بوته به صورت منبتکاری در داخل آن حک میکنند و نور از طریق این نقوش به مقدار کافی وارد اطاق میشود، بهعلاوه در بعضی تالارها سوراخ بزرگی دایرهمانند یا به اشکال مختلف دیگر در جلوی پنجرهها تعبیه و شیشههای الوان جلوی آن نصب میکنند تا نور از ماورای آن به داخل بتابد و بالنتیجه از ترکیب این روزنهها و سفیدی گچ و تابش نور به داخل اطاق منظره حقیقتاً زیبایی به وجود میآید.در داخل این عمارت روی دیوارها بهطور تك تك و نادر چهارچوبهایی وجود دارد که داخل آن را نقاشی کردهاند، ولی چون ایرانیان مانند ما عادت ندارند وقایع تاریخی یا اساطیر و افسانهها را مجسم سازند این نقاشیها فقط عبارت است از تصاویر تنها یا دستهجمعی زنان و مردانی که بعضاً صراحی شراب در دست دارند؛ برخی در حال نوشیدن هستند و عدهای مست و افتان و خیزان در حرکتاند. بعضی از تصاویر نیز به نحوی است که نمیتوان آنها را جز به نقش ونوس و باکوس که در هم آمیختهاند به چیز دیگری تشبیه کرد.شخصیتهای این تصاویر همه در لباس ایرانی هستند منتها کم و بیش تصاویری از اشخاصی که کلاه به سر دارند نیز دیده میشود تا به این ترتیب فرنگیها را مجسم کنند ( البته جز کلاه بقیۀ لباس هیچ شباهتی به البسۀ غربیها ندارد) و نشان دهند که محلیها در عوالم جنونآمیز مستی و بیخبری تنها و بیشریك نیستند. این نقاشیها با وجود رنگهای ظریف بسیار ناشیانه ترسیم شده و مانند این است که به دست اشخاص بیاطلاع از هنر به وجود آمدهاند و به این ترتیب بیم دارم که مبادا شاه بعد از دیدن آثاری چند از نقاش من قصد نگه داشتن آن را کند. گزیدهی کتاب: سیاحت نامه شاردن/ ژان شاردن / محمد عباسی میدان شاه و تعریف و توصیف آن: یکصد گام آنسویتر، وارد میدان سلطنتی، یا به قول ایرانیان میدان شاه میگردند. این میدان یکی از زیباترین میادین جهان است، چنانکه در تصویر مربوطه که سخت دقیق و درست ترسیم شده، میتوانند دید. هیأت میدان یه شکل مربع مستطیل به درازای چهارصد و چهل پا، و پهنای صد و شصت پاست، میدان محصور با آبراههای ست، که از آجر اندوده با گچی ساخته شده، که ترکیب آن را در کتاب نخستین آوردهام، و ایرانیان آن را آهک سیاه مینامند که سختتر از سنگ است. پهنای این آبراهه شش گام، و ازارههای آن از سنگ سیاه درخشانی است، که به قدر یک گام بلندتر از سطح زمین تعبیه شده است و چنان عریض میباشد، که چهار تن آدمی به سهولت میتوانند در کنار یکدیگر روی آنها گردش کنند.میان این آبراهه و خانههایی که میدان مربوط با آنهاست، یک فضایی یه پهنای بیست گام موجود است، که به یک ازارۀ سنگی به بلندی، آبراهه ولی نه چنان عریض، منتهی گشته است که پایین خانهها را متمایز میسازد. گرداگرد میدان دارای دویست خانه است که همهشان هم طراز و همسان، و همگی به یک سبک و شیوۀ ساختمان میباشند، و کاملا منظم است، چنانکه در تصاویر مربوطه مشاهده میشود. هر خانهای دارای رویهای به قدر شانزده گام شاهی، و مضاعف است. پائین دو دکان دارد، که یکی به سوی میدان و دیگری به طرف بازارست، که گرداگرد میدان شاه را از خارج گرفته. و یکی از بازارهای پهناور اصفهان به شمار میرود. بالا دارای چهار اطاق کوچک میباشد، دو به سوی میدان، دوی دیگر به طرف عقب. هر یک از اطاقهای رو به میدان دارای ایوانی است، که یک طارمی مشبک گچ اندود، تمام منقش به قرمز و سبز و بسیار خوشمنظری دارد. این خانهها مجهز به یک مهتابی هم سطح با پشت بام بازار میباشند، که در تابستان از خنکی این مهتابی ها هرکس در جلوخان خویش برخوردار میگردد. گرداگرد میدان، میان آبراهه و خانهها، آراسته به چنارها است. چنار درختی است که دارای شاخههای سخت بلند، و به همین جهت این اشجار خانههای اطراف میدان را به مانند چتر آفتابی (شمسیه) پوشانیده است، بدون آنکه آنها را مستور سازد. این هیأت زمینهایی میدان را سخت آرایش میبخشد، به ویژه هنگام تابستان موقعیتی که هیچ چیزی بساط نشده، آن را آبپاشی کرده باشند، و آب در آبراهه تا لبه جریان داشته باشد. این است که من عقیده دارم، که میدان شاه اصفهان زیباترین میدانهای جهان است، و گردش در آنجا بسیار مطبوع است زیرا همواره در آن محلی موجود است که انسان میتواند در آنجا از سایه برخوردار گردد. عمارت عالیه چهار طرف میدانشاه: این خانههای گرداگرد میدان شاه، به وسیلۀ عمارات عالیهای میان بر شده است که شکل آن در نقشۀ مربوطه مشاهده میشود، و این بناها عبارتند از: در کاخ شاهی، در حرمسرا در باختر، مسجد صدر، در روبهرو و یک کلاه فرنگی ماشین آلات؛ که ساعت سازی نامیده میشود؛ مسجد شاه در انتهای جنوبی میدان، و بازار شاه در انتهای دیگر. تعریف و توصیف این عمارات عالیه را پس از اتمام میدان شاه به رشتۀ نگارش در خواهم آورد. میدان شاه دارای دوازده مدخل عمده و چند ورودی خرده است: مرکز میدان با دکلی عظیم به ارتفاع یکصد و بیست پا نشان شده است، این دکل معمولاً در روزهای تشریفات رسمی برای نشانه زدن به کار میرود. در انتهای میدان، در سی و پنج گامی آبراهه، دو ستون بزرگ مرمرین به ارتفاع هشت گام، به فاصلۀ پانزده گام از یکدیگروجود دارد، این ستونها برای گذرگاه ورزش گوی و چوگان سوار مورد استفاده است من تعریف و توصیف این بازی را سابقاً کردهام، و د رآنجا متذکر شدهام که کلیه ورزشهای ایرانی به مانند نیاکان پارتی آنها، سواره اجرا و انجام میگردد؛ و همه کس اعم از زن و مرد، در ایران سواره میروند؛ و این نکته نشان میدهد، که در مشرق زمین، نه گذشت زمان، و نه آئین و مذهب موجب و موجد هیچگونه تغییر و تحول اساسی در عادات و امیال طبیعی نبوده است. چراغانی: مسجد شاه و بازار شاه (به تصاویر مربوطه مراجعه فرمایند) که دو انتهای میدان را مینمایانند، چنانکه در نقشۀ مربوطه مشاهده میشود، فضای مسطح نیم دایره بزرگی پدید آوردهاند که حوض آب زاویه داری، به محیط هفتاد گام و ژرفای ده پا، در پیش دارند، و لبههای این دو حوض از سنگ سماق است. طراوت و خنکی چون مطبوعتری لذات سرزمینهای گرمسیری است، لذا در همه جا، هر اندازه که مقدور باشد، آب هدایت و نگهداری میشود. از اطراف این عمارت با شکوه، ساختمانهای چوب بستی از تیرهای ظریف تعبیه شده، که تا بالای ابنیه میرسد، و برای نصب چراغهای سفالین کوچک، که هنگام جشنها و اعیاد همگانی آنها را روشن و چراغانی میکنند، ساخته شده است. خانههای (گرداگرد) میدان نیز، در قسمت قدامی، از اشکوب نخست تا پشت بام آراسته به چنین چراغهای ویژۀ چراغانی است، هر طاقی (از این خانهها) درست صد و بیست شعله چراغ دارد. همۀ این چراغها کوچک میباشد، چنانکه فقط پس از دقت کامل تشخیصشان مقدور خواهد بود اما وقتی که افروخته شوند، زیباترین چراغانی جهان جلوه خواهد کرد، زیرا شمارۀ مجموع این چراغها به تقریب بالغ بر پنجاه هزار شعله میگردد. شاه عباس کبیر سخت شیفتۀ این منظرۀ با شکوه چراغانی بود، و اغلب اوقات دستور چراغانی میداد و از آن محظوظ میگشت، چنانکه در کتاب پیترو دولاواله میتوان دید. جانشین وی، شاه صفی اول، بسیار کم به چراغانی توجه داشت؛ و دو پادشاه اخیر (صفوی) بسا کمتر؛ شاه عباس دوم و شاه سلیمان سوم فقط در موقع مهمانی سفیران بزرگ دستور چراغانی دادند، چنانکه از جمله آنهایی که من دیدهام چراغانیای بود که در ایالت هیر کانی به افتخار سفیر هندوستان، ترتیب داده شده بود. توپهایی که از پرتغالیان به غنیمت گرفته شده است: در هر دو سوی در کاخ، به فاصلۀ یکصد و ده گام طارمی چوبین منقشی مستقر است که در داخل فضای میان آن و درازای دیوار کاخ، صد و ده آتشبار توپ چدنی سبز قرار دارد، که اغلبشان توپهای کوچک صحرای است، به استثنای دو آتشبار بسیار نزدیک به در کاخ، که سخت بزرگ و خمپاره انداز است؛ و ایرانیان آنها را شتر مینامند. این آتشبارها که بسیار خوب بر روی پایههای خود مستقر شدهاند نشان تسلیحات اسپانیا را دارند، و از جمله غنایمی به شمار میروند که از قلعۀ هرمز به دست آوردهاند، ایرانیان در این دژ توپخانۀ کثیری به دست آوردند و آنها را به کلیۀ ایالات و ولایات شاهنشاهی خود منتقل ساختند. ستونهای تخت جمشید در اصفهان: در گوشۀ درسرای، دو پایۀ ستون مرمرین وجود دارد که از آثار بسیار عالی و سخت عتیقه میباشد و از جملۀ قطعاتی است، که از خرابههای تخت جمشید در آوردهاند؛ و در سمت (سردر) بازارشاه، دو ایوان بسیار مرتفع و مسقف وجود دارد به نام نقارهخانه که به معنای جایگاه اسباب آلات موسیقی است؛ د راین محل شامگاهان و نیمه شبان سورناهای بلند و دهلهای بزرگی را به طنین در میآورند، قطر این طبلها سه برابر بزرگتر از مال ما (فرانسویان و اروپاییان) است، و صدای هولناکی از آنها به گوش میرسد. تبدیل میدان به بازار: این میدان بزرگ دراعیاد و مواقع رسمی، از قبیل روزهای پذیرایی سفیران، خالی میگردد؛ ولی در اوقات دیگری مشحون از مسگران و آهنگران، کهنهفروشان، خرده پیشهوران و فیالجمله دکاکین کوچک بیشماری که هرگونه خواروبار مورد لزوم در آنها مشاهده میگردد. این طوافان یک قطعه حصیری روی زمین بساط میکنند، و یا فرشی پهن مینمایند، و دستگاه خود را با چتر آفتاب حصیری یا پارچه پشمینۀ سیاه که روی پایهای تعبیه شده، و به اختیار به حرکت در میآید، میپوشانند. اینها کالای خود را هیچگاه از میدان بیرون نمیبرند، ولی شب هنگام بساط را در داخل صندوقهایی که به یکدیگر میبندند، قرار میدهند؛ و یا اینکه بساط خود را به شکل لنگه بارهایی در میآورند که همهشان با طناب کلفتی به یکدیگر محکم بسته و پیوسته است، آنگاه چادر (یا تجیر) کوچک خود را بر روی صندوقها یا لنگه پارههای مزبور انداخته، بدون اینکه کسی را به نگهبانی بگمارند، میدان را ترک میگویند. با وجود این هیچگاه حادثهای اتفاق نمیافتد چون در ایران کیفر دزدان بسیار سخت است. پاسداران قشون مأمور کشیک شب، گاه و بیگاه در طی شب به میدان سر میزنند، و چون فرمانده ایشان ضامن هرچیزیست که شب گم شود، به همین جهت معلوم و مسلم است که ایشان باید جوابده باشند، زیرا فرمانده در این مورد از آنها مسئولیت میخواهد. شاه عباس دوم، چهار سال پیش از فوت خویش، کلیۀ این دکاکین (طوافان) را ممنوع ساخت، چون روزی خواست، که بدون اخطار قبلی از میدان بگذرد، اما انبوه جمعیت که اطراف این بساطها گرد آمده بودند، چنان مانعی پدید آورده بودند که پاسداران ملتزم رکاب وی نتوانستند برایش راه باز کنند. ولی اندکی بعد که به هیرکانی سفر کرد، برای بهرهای که از آنجا برمیداشتند، اجازت داد که بازاری به مانند سابق پدید آید، چون از این میدان روزانه در حدود یکصد فرانک عاید میگردد که از تمام طوافان آنجا میگیرند، اگرچه بعضی از دکاکین روزی فقط یک سو میپردازند. این عایدات متعلق به مسجد استکه روزانه و یا حداکثر به طور هفتگی اخذ میگردد، چون به این جمعیت خرده پا که در آنجا به دادوستد میپردازند اعتمادی نیست. هرگونه شیء و هر نوع جنس و کالایی در این میدان بخش ویژهای دارد؛ و مردم کشور میدانند که هرچیزی به مثل دیگر نقاط شهر در کجا به دست میآید. چنین است منظرۀ داخلی میدان شاه، اینک به وصف و تعریف عمارات عالیۀ مشرف بر میدان را که سخت آنجا را زیبا جلوهگر ساخته بپردازیم که عبارتند از مسجد شاه و مسجد مجتهد اعظم و عمارت ساعت و بازار شاه و اما شرح کلافرنگی سردر کاخ شاهی، ضمن توصیف خود کاخ خواهد آمد. نمایشهای میدان شاه: در دوره ششم حرکت شاطر، شاهنشاه (شاه سلیمان) به مدخل چادر تشریف آورد تا رسیدن وی را مشاهده کند، و تشجیعش بفرماید. در دوره هفتم، سی دستگاه سینی زرین ناب و سنگین، مشحون از خوراکهای خوب برای پذیرایی از پادوران (شاطرها) به چادر آوردند، سه ساعت بعد از ظهر، شاهنشاه به مقابل پنجره یکی از کلاه فرنگیها که مشرف بر میدان، در مقابل در بزرگ (عالیقاپو) میباشد، تشریف آوردند؛ و آنگاه همه وسایل تفریحی که آماده شده بود، آغاز گشت، هر گروهی در جلو محل توقف خود بدون توجه به تماشاچیان، به نمایش آغاز کردند: جانوران به جنگ، رقاصها و رقاصهها به رقص؛ هر دستهای جداگانه به هنرنمایی پرداختند: بندبازان مشغول بندبازی، شعبدهبازان سرگرم حقه بازی، و شمشیربازان به شمشیر بازی آغاز کردند. شگفتانگیزترین صحنههای جهان در این میدان به وجود آمده بود، نمایشهای ورزش و بازی باهم اختلاط یافته بود، چنانکه انسان نمیدانست به کدامیک تماشا کند، همه شایان توجه و همگی جالب و جاذب بودند؛ ولی تقریباً عموم مردم به جنگ جانوران سبع که از جذابترین نمایشات ایرانیان است، توجه داشتند؛ از جمله پیکار شیر، یا پلنگ با گاوان نر، و پیکار گاومیشان، قوچان گرگان و خروسان به خصوص جلب توجه کرده بود. حیوانات شاخدار به شیوه واحدی با هم به نبرد نمیپردازند؛ فیالمثال گاومیشان هنگام پیکارشان باهم گلاویز میشود، و مادامی که یکی از طرفین مغلوب نشود و از میدان بیرون نرود، پیکار ادامه مییابد؛ ولی قوچان از فاصله ده یا دوازده گام به هم حمله میکنند و سر یکدیگر را با چنان شدت هولناکی به هم میکوبند، که صدای تصادم از پنجاه قدمی شنیده میشود. آنگاه به سرعت به قهقرا میروند، و باز همانقدر از یکدیگر فاصله میگیرند، و از نو به هجوم متقابل میپردازند، و نبرد بدین ترتیب ادامه مییابد، تا اینکه یکی از دو طرف از پا درآید، یا خون از سرش بیرون شود، اما گرگان روی پاهای خویش به ستیز برمیخیزند، و به اندام یکدیگر آویزند، و مادام که آنها را از هم هم جدا نساختهاند، مشاجره ادامه مییابد. چون این (گرگ) سنگین است، برای برانگیختن وی به پیکار او را به خشم میآورند، بدین ترتیب: یک پای جانور را به طناب درازی بسته، کودکی یا جوانی را در میدان برایش نشان میدهند، و به طرف انسان رها میسازند. در این موقع گرگ برای بلعیدن کودک به هجوم میپردازد، ولی هنگامیکه میخواهد به هدف برسد، طناب را میکشند و وی را باز میدارند دوباره اندکی آزادش میگذارند، ولی باز هم نگه میدارند، بدین طریق نایره غضبش اشتعال مییابد، و روی پا میایستد، نعره میکشد، و با این اسلوب تا حد لزوم تحریکش میکنند و به خشم وامیدارند. در اینجا، هیچ چیزی از جنگ جانوران وحشی نمیگویم، چون در جای دیگر فرصت بحث راجع به آن خواهم داشت. گزیدهی کتاب: سفیر زیبا / ایون گرس / علی اصغر سیدی «میدان شاه» میدان چهار ضلعی پهناوری است که اندازۀ ضلعهای آن پانصد متر در یکصد و پنجاه متر بوده، و از لجاجت و پافشاری دو شاهزاده به وجود آمده است. در دوران سلطنت شاه عباس بزرگ، شاهزادۀ پیری از تبار سلسلۀ سلطنتی سابق در قید حیات بود و در خانهای سکونت داشت که آن خانه به میدانی بزرگ باز میشد و موقعیت آن چشم شاه را گرفته بود. روزی شاه از او خواست که آن خانه را به او بفروشد، اما چون به این پیشنهاد پاسخ مثبت داده نشد، تصمیم گرفت که دستور دهد میدانی بسازنند که از آن بزرگتر و زیباتر باشد. در نتیجه «میدان شاه» به وجود آمد و تمامی بازرگانان و پیشهوران به اطراف آن جذب شدند و شاهزادۀ پیر اولی با زبان فاحش مواجه گردید. «عالیقاپو» یا در ورودی اصلی کاخ شاهی، در ضلع جنوبی این میدان واقع است و در آن زمان رسیدگی به مظالم و دادرسیها در همانجا انجام میگرفت. در وسط میدان دکل بزرگی به ارتفاع تقریباً بیست پا برای بازیهای خاصی نصب شده بود اما او هر بار که چشمش به آن تیر میافتاد، بلافاصله منظرۀ دلخراش آن سه نفر که در ایروان به دار آویخته شده بودند، در برابر چشمانش مجسم میشد. ساختمانی واقع در یک طرف میدان، معروف به «قصر ساعت»، محل کسب و کار جواهر فروشان بود. در این بنای عجیب، یک فندول نجومی کار گذاشتهاند و روی آن کتیبهای به خط لاتین حک شده است تا مردم چنین تصور کنند که آن ساعت را سردار اللهوردیخان از صومعهای در هرمز از پرتغالیان به غنیمت گرفته و اصفهان آورده است. درست روبهروی این بنا، یکی از عجایب تماشایی دنیا، یعنی ساختمان مسجدی با کاشیهای گلی، قهوهای، زرد، سبز و آبی رنگ احداث شده است. اوایل شب، انواع آدمها، از کاسبکار گرفته تا حقهباز و شیاد بساط خود را در گوشهای از میدان شاه پهن میکردند و هرکدام به نحوی موجبات تفریح و سرگرمی این مهمان فرنگی را فراهم میآوردند. خیلی زود همه او را شناختند. چون امکان نداشت که زنی در آن محیط ملبس به لباس یا اونیفورم اروپایی باشد و اغلب شبها در آن حول و حوش قدم بزند، و از سوی مردم شناخته نشود. طولی نکشید که ماجراهای او دهان به دهان در شهر گشت و نقل تمامی محافل اصفهان شد و مردان بیشماری از آن شهر، عاشق چشمان آبی این زن فرانسوی شدند. در آن روزها، تسخیر قلب او، رؤیای عاشقانۀ بسیاری از مردان معروف و متشخص آن شهر بود. هر غروب در گوشهای از میدان، پیرمردی به نام «حبیب» برنامۀ خود را آغاز میکرد. انبوهی از مردم، برای شنیدن قصههای او به آن میدان میآمدند. آنها همه، در گرد او چمباتمه زده و گوش تا گوش روی زمین مینشستند و با لذت تمام به سخنانش گوش فرا میدادند. حبیب معمولاً در حوالی غروب در جایگاه همیشگی خود حاضر میشد و بعضی از شبها از آثار شاعر بزرگ فردوسی، که افسانههایی از تاریخ ایران را به نظم کشیده است، و یا قسمتهایی از داستان ویس و رامین، که در حقیقت «تریستان و ایزوت» مشرق زمین است و یا از سعدی، که زیبائیهای سرزمینش را و نعمات و محاسن حیات را به بیانی بسیار ساده و گیرا توصیف نموده است، بیتهایی میخواند. پایان نامه های وابسته: مقالههای وابسته: آسايش اقليمی در ميدان نقش جهان تحليل تاريخ ساخت، کاربری و ساختار معماری دروازه ی توپخانه در گستره تحولات ميدان نقش جهان در دوره ی قاجار خاستگاه نظری ميدان نقش جهان سیر شکل گیری میدان نقش جهان میدان نقش جهان اصفهان لطف الله هنرفر وضعیت آثار تاریخی شهر اصفهان در دوره پهلوی اول (1320-1304ش) سید مسعود سید بنکدار omidjavidani
4 دیدگاه در “میدان نقش جهان”