گنبد نوشته شده در فوریه 16, 2020به روز شده در سپتامبر 5, 2023توسط omidjavidaniدسته بندی ها:اجزاء سازه, تعاریف, فضاهای معماری دانستنی ها اطلس تاریخی ایران فرهنگنامه هابیشترآبادیس دهخدا کمتر تارنماهابیشترایرانشهرپدیادایره المعارف بزرگ اسلامی نگارستان ویکی پدیاویکی واند کمتر کتاب هابیشترکمتر پایان نامه هابیشترکمتر مقاله هابیشترجستارهایی در علل پیدایش و تیپولوژی گنبدهای رٌک در ایرانکمتر فیلم هابیشتریافته های آپارات یافته های گوگل یافته های یوتوبکمتر اخباربیشترخبربان مهرنیوزهمشهری کمتر تاریخ تطبیقیبیشترکمتر تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی / محمد یوسف کیانی گنبد نیز مانند ایوان یکی از مهمترین عناصر معماری ایران است که سابقه آن به قبل از اسلام میرسد. پوشش گنبدی در معماری اسلامی ویژگیهای متعددی دارد و بیش از هر نوع پوششی کاربرد داشته است. ایجاد گنبد روی فضای مربع و یا چند ضلعی دارای چند مرحله بوده است: نخست اتاق چهار گوش با درها و طاقچهها سپس بخش انتقالی بین اتاق چهارگوش و گنبد و در پایان گنبد اصلی معماران ایرانی روی بناهای گوناگون، به ویژه روی مقبرهها، مساجد و مدارس، زیباترین گنبدها را ساختهاند. گنبدهای ایرانی دارای اشکال مختلفی است که برخی از آنها عبارتند از: گنبد مخروطی یا رک، گنبد یک پوش، گنبد دو پوش و سه پوش، گنبد پیوسته و گسسته شکوه و زیبایی معماری ایران در دوره اسلامی بستگی زیادی به گنبدهای آن دارد که اغلب با کاشیکاری معرق تزیین شدهاند (مانند مسجد شیخ لطف الله). گنبد ها در معماری اسلامی دیتریش هوف / کرامت الله افسر همانند ایوان، گنبد بارزترین عنصر معماری ایرانی است، گرچه در چگونگی پیدایش ایوان هنوز مسئله مورد بحث وجود دارد ولی در مورد بناهای گنبددار ایرانی از آغاز دوره ساسانی تا عصر حاضر کمتر تردیدی به چشم میخورد. البته بین ساختمانهای گنبددار ایرانی و بنای گنبددار رومی تفاوتی دیده میشود. به طور کلی بناهای گنبددار مغربزمین کاملاً شناخته شده است. مثلاً بنای پانتئون رم نشان میدهد که بر روی اتاقهای استوانهایشکل مهم، گنبد به کار میرفت اما تفاوت جالب توجه شیوه انتقال گنبد از بناهای مدور به بنای مربعشکل میباشد. بدین ترتیب در اتاقهای مربعشکل (لچکی) از برش یک نیمکره مثلث ساده به وجود میآید در حالی که در ایران بدون استثناء این لچکی به صورت سه کنج یا فیلپوش بوده که به تدریج به صورت یک عنصر منظم ساختمانی و تزیینی در میآید. شیوه کار بدین ترتیب بود که با پل زدن بر روی گوشههای اتاق مربعشکل با تاقهای نیممخروطی، مربع اتاق تبدیل به هشتضلعی و بعداً با صاف کردن انحرافات باقیمانده سطوح تبدیل به دایره میشد. این کوشش برای ساختن اشکال هنری را میتوان در معماری اواخر ساسانی به وضوح مشاهده کرد، تا جاهایی که فیلپوشها نه تنها به عنوان یک عنصر ساختمانی در معماری ساسانی بلکه به منزله یک طرح تزیین در توسعه و تکامل معماری اسلامی تجلی نمود که در آغاز قابل پیشبینی نبود. در مقایسه با لچکی غربی که برای پیوند گنبد با تاقهای مکعب شکل مساعد بود به کار بردن سهکنج (فیلپوش) ایرانی که نتیجه تجربه ساختمانی در بنای گنبددار است منجر به توسعه سه نوع ساختمان متمایز از یکدیگر گردید: 1-منطقه اتاق چهار گوش با درها و تاقچهها و غیر آن. 2-منطقه انتقالی بین اتاق چهارگوش زیرین و گنبدی که بر فراز آن قرار گرفته است. این منطقه انتقالی معمولاً از سهکنجها (فیلپوشها) و تاقنماهای بستهای تشکیل یافته که هسته اصلی تزیینات دوره اسلامی را تشکیل داده و احیاناً سرانجام به صورت مقرنسکاری زیر گنبد درآمده. 3 ـ گنبد اصلی که گاهی اوقات در محورهای آن پنجرههای کوچکی باز میشده است. گاهی اوقات هم بدون پنجره باقی میماند و در آن تقسیماتی به عمل نمیآمد. نظر به اینکه در این منطقه از گنبد، در دوره اسلامی طرحهای رنگین وجود دارد، محتمل است که در روزگار ساسانیان در همین بخش نقاشیهایی صورت میگرفته است.این سه منطقه همیشه به طرز روشنی توسط گیلوییها یا برجستگیهای رفمانندی از یکدیگر مجزا و مشخص گردیدهاند. با یک تغییر ساده اتاق مکعبشکل گنبددار زیرین به یک واحد معماری بسیار متنوع تبدیل میگردید. بدینسان که با ایجاد چهار دهانه وسیع و عمیق که با تاقهای آهنگ پوشیده میشد در راستای محورهای اتاق مربعشکل، از حجم و ضخامت دیوارهای ضخیم کاسته میگردید و محوطه چهارگوش زیر گنبد به صورت طرح پیچیده صلیبشکلی در میآمد که با بستن دیوارهای خلفی بنا دهلیزهایی در اطراف این محوطه ایجاد میگشت، به طوریکه هنگامی که از اتاقهای داخلی بنا از طریق این دهلیزها وارد محوطه زیر گنبد میشدند احساس فضایی وسیع و گشاده به انسان دست میداد. همین ابعاد معماری زیبا که با پختگی اصول ساختمانی تواَم گردید مهمترین پدیده معماری عصر اسلامی ایران یعنی ابنیه مقدسه امامزادهها و قدیسین را به وجود آورد. موضوع شگفتآوری است که شکل و نوع اتاقهای چهارگوش گنبددار و همچنین بناهایی که با چهار دهانه عمیق جانبی توسعه یافتهاند از همان آغاز ظهور اردشیر اول در بناهای فیروزآباد و نوع بناهای رواقدار، در پیرامون، آن کمی بعد از حکومت شاپور اول پسر اردشیر در بیشاپور برپا شده که آثاری کاملاً تکامل یافته به نظر میرسد. هم کاخ اردشیر در فیروآباد و هم قلعه دختر که بنایی قدیمیتر است و همچنین آتشکده که احتمالاً بنایی متاخرتر است. تقریباً همه دارای تالارهای عمده مربعشکل هستند که ورودی آنها در محورهای تالار وقع شدهاند و درهای کمعرضتر و تاقچههایی در دیوارهای آنها تعبیه شده است. در این بناها یک منطقه انتقالی وجود دارد که دارای سه کنجهای ساده و پنجرههای بسته است و دیگر قسمت این بناها گنبد است که پنجرههایی در بالای سه کنجها وجود دارد. در این موارد از پنجرهها از اتاقهای طبقه دوم میتوان به داخل تالار اصلی نگاه کرد. این ساختمانها هنوز با قامت افراشته برپا ایستادهاند فقط قله گنبدهایشان فرو ریخته است. این بناها در شمار جالبترین آثار به جایمانده اوایل معماری ایران است. فقط تودهای فرو ریخته حکایت از مرحله دوم تکامل بناهای گنبددار ساسانی میکند. بنای معروف به تختنشین در بخش مرکزی شهر دایره وار اردشیر خوره (فیروزآباد) که طبق گزارش سدههای میانه میباید آتشکدهای بوده که به فرمان اردشیر (241ـ224 میلادی) ساخته شده باشد. روایت سدههای میانه آن را بنایی توصیف میکند که از سنگ تراشیده با گنبدی آجری ساخته شده است که هر دو این خصوصیات را در بخشهای سفلای عمارت که هنوز بر پا ایستاده و آجرهای شکستهای که نمودار گنبد مطبق آن است میتوان ثابت کرد. بررسی موشکافانهای در این ویرانه نشان میدهد که طرح داخلی آن شامل یک محوطه چهارگوش مرکزی است با دهانههای عمیق بزرگ در هر طرف و چهار در محوری. چهار قسمت اضافی از چهار ضلع بنای مکعبشکل به سوی خارج الحاق گردیده که شامل ایوانها و پلکانها و یا اتاقهایی بوده است. نخستین نمونه شناخته شده نوع تکامل یافته بناهای گنبددار ایرانی که دارای دهلیزهایی در اطراف آن است بنای بزرگی است در بیشاپور اول (272ـ241 میلادی) شهرت دارد.این بنا که محوطه مربعشکل مرکزی آن که هر ضلع آن 75/22 متر در داخل است و قطر گنبد آن نیز متناسب با همین بعد است در شمار بزرگترین نمونههای این نوع بنا است، دهانههای بسیار عمیق جانبی که تقریباً مربع شکلاند و ابعاد آنها یک سوم مربع مرکزی است داخل بنا را به صورت یک محوطه عظیمی با تاقچهها و زوایا درآورده است این چنین محوطه که هنوز در درون ویرانه حفاری شده است بیشاپور نمایان و قابل تشخیص است احساسی شگفتآور در انسان بوجود میآورد. دهلیزهای پیرامون بنا فوق العاده تنگ و بلند است لیکن با دهانههای عمیق که از جرزهای قطور گوشهای بیرون آورده شده توسعه یافتهاند. از نظر جسارت و شکوه ظاهراً در معماری اواخر عصر ساسانی هیچ بنایی به پای این عمارت نمیرسد. بیشتر ار هر چیز این مسئله شگفتآور است که این سیر تحول فقط تقریباً در مدت نیمقرن در اثنای سده سوم میلادی حاصل شد و به اوج خود رسید. مشکل به نظر میرسد که این شاهکار ساختمانی اوایل عصر ساسانی، یعنی گنبد، یک ابداع یکشبه و ناگهانی بوده که از هیچ به وجود آمده باشد. در هر حال عالیترین معیار هنر تاقزنی پارتی با سنگ از روی تعدادی آثار، مانند بناهای هاترا که در آن تاقهای (آهنگ) لولهای متداول است به اثبات رسیده حتی بنایی مربعشکل مانند کوشک کوچک روی قلعه ضحاک آذربایجان که قبلاً برای یک پوشش گنبدی فراهم شده بود دارای یک تاق لولهای کوتاه است. در میان ابنیه پارتی در نسا تالاری مدور است که تصور میرود با گنبدی پوشیده بوده است. هر چند این پوشش ممکن است یک ساختمان چوبی بوده باشد. ویرانههای مهم پارتی مرکب از سنگهای خشن در قلعه یزدگرد هنوز کاملاً مورد بررسی قرار نگرفته و مدارک آن جمعآوری نگردیده است. از سوی دیگر نمونههایی از معبد کوچک پارتی وجود دارد که گنبدهایی را نشان میدهد و سنتهای تاقزنی با خشت یافت میشود که در آنها بایستی سه کنج را علاوه بر تاق لولهای (آهنگ) وسیعاً به کار گرفته باشند. اما در مورد مربع مرکزی بدون اتاقهای جانبی و یا با آنها و بدون دهلیزهای اطراف و یا با آنها، یک سنت بسیار کهن طرحهای متمرکز است که در ایران وجود دارد. نوع به اصطلاح ایدانه در معماری پارتی یا هخامنشی شامل اتاق مربع شکلی است با چهر ستون که یک محوطه چهارگوش داخلی را تشکیل میدهد که غالباً با دهلیزهایی احاطه شده است. آتشکده مادی در نوشیجان در سه طرف دارای دهانههای اتاقمانندی است و در این مورد بخش مرکزی و اتاقهای ورودی در ضلع چهارم است و بدین طریق از خارج دارای شکل صلیب مانند است. اثری مقدم بر این نوع بنا را، ممکن است در خانه با اصطلاح اعیانی بزرگ مشاهده نمود که در باباجان حفاری شده است. بناهای پارتی در شهر قومس طرحهایی را نشان میدهد که شکل خارجی آنها صلیبوار است هر چند طرحهای داخلی آنها مشتمل بر اتاقهای کوچک است که کمتر تالار مرکزی در آنها وجود دارد. معماری رومی سدههای اول میلادی به ویژه در ایالات شرقی مجاور قلمرو ایران در مغرب، اتاقهای مربع شکل گنبددار و نیز طرحهای صلیبی شکل متنوعی را بوجود آورد. از جمله آنها چند ساختمان مانند قصر نواجیس در امان به طرح و فن ساختمانی بناهای اوایل ساسانی نزدیک است. در هر صورت قبه آنها اگر هیچ نوع تاقی نداشته باشند ـ گنبدها روی لچکی کوتاهی هستند که محوطه درونی را بیشتر به صورت بنایی کوتوله ناشیانهای درآورده است. این هر دو نوع به نظر میرسد که کم و بیش همعصر باشند. ظاهراً تقدم تاریخی را نمیتوان به هیچ کدام نسبت داد بنابراین کوششی که اغلب به عمل میآید که الگوی بلافصل رومی را برای بناهای گنبددار واقع در فیروزآباد و بیشابور در آثار رومی جستجو کرد بیشتر بیهوده به نظر میرسد. توسعه و تکامل معماری محققاً با مرحلهای همراه ارتباط بسیار فراگیر میان شرق و غرب تواَم بوده است. راهحلهای معماری روشن و مشخصی که در نواحی فرهنگی مختلف مانند آنچه در سرزمینهای ایران و قلمرو رومیان وجود داشته، در هر حال و بدون تردید ثابت میکند که شیوههای مختلف تکامل معماری هر ناحیه دارای اصالت و شخصیت بخصوص به خود میباشند. به علت اطلاعات کمی که درباره معماری پارتی در ایران در اختیار داریم مسئله بحث در خصوص اسلاف نخستین گنبدهای ساسانی باید برای تحقیقات بیشتر همچنان باز باقی بماند. در هر حال تحولات ذیل بهحد کافی دارای اسناد و مدارک است. در میان آثار مربوط به اواسط دوره ساسانی که تاریخ احداث آنها تا حدی معلوم است یک خلأ و بریدگی وجود دارد. بنای مشهور واقع در سروستان که معمولاً تاریخ آن را مربوط به سده پنجم میلادی میدانند باید به زمان قابل ملاحظه بعدتری محتملاً حتی به حد از عصر ساسانی یعنی اوایل اسلام تعلق داشته باشد. چون سیستم تاقزنی آن در میان روشهای ساختمانی ساسانی نظیری ندارد. در هر حال از دوره متاخرتر ساسانی به اندازه کافی آثاری از نوع بناهای گنبددار فیروزآباد و بیشابور یافت میشود که ادامه متوالی آن را تا دوره اسلام نشان دهد. گنبدهای خشتی احتمالاً متعلق به اواخر دوره ساسانی که در کوه خواجه (سیستان) و سرخْ کتل (افغانستان) شناخته شدهاند میتوان آن را به سوی شرق در مسافتی دورتر مانند چودشو (ترکستان چین) پیدا کرد. در میان ویرانههای تخت سلیمان (آذربایجان) که احتمالاً مربوط به نیمه اول قرن ششم میلادی است اتاق گنبددار چهارگوش یا چهاردهانه هم به عنوان معبد و هم برای منظورهای غیر مذهبی ارائه شده است در صورتی که آن نوع بنای گنبددار با دهلیزهای پیرامونی به نظر میرسد که فقط برای مقاصد مذهبی در نظر گرفته میشده است علاوه بر نمونههای چهار نوع فرعی بدون دهلیز حفاری شده در قعله یزدگرد و تورنگ تپه تعداد بیشماری از ویرانههای معروف به چهارتاق را در سراسر ایرانی میتوان یافت که اکثریت آنها در نواحی فارس و کرمان است. این بناها که دارای اختصاصات به خصوصی است، مسئله مخصوصی را به میان میآورد. اصطلاح ساختمانی چهارتاق در اصل یک بنای چهارگوش را میرساند که مشتمل بر چهار قوس میان جرزهای گوشهای است یا اینکه فقط به چها دیوار ختم میشود. فضای داخلی معمولاً با گنبدی که روی فیلپوشها نهاده شده پوشیده شده یا میشود. بر اساس اسنادی سطحی این چهارتاقها عمدتاً در نتیجه بحثهای القاکننده مانند اظهار نظرهای دانشمندانی نظیر آندره گدار و ک.اردمان ویرانههای آتشکدههای ساسانی است که تصور میرفت طرح آن یک پناهگاه چتر مانندی است برای آتش مقدس که از میان قوسهای چهارگانه از مسافتی دور نمایان بوده است. با وجود انتقادات اولیه. نظریه گدار و اردمان به طور وسیعی پذیرفته شد اگر چه دانشمندانی مانند ف.ائلمان و ارنست هرتسفلد، او.مونوره دو ویلارد، وا.رویتر قبلا تعریفات بسیار صحیحتر از بناهای آیین کهن ایران بدست داده بودند کندوکاوهای باستان شناسی و تجویزات مذهبی و بناهای سنتی زردشتی همگی ثابت میکند که معابد کهن ایرانی جدا نسبت به فضای بیرون بسته بوده است. ابداً هیچ دلیلی برای آن نوع معبد چتر مانند باز، نوعی که به طور بسیار صریح اختراع مباحث هنری و تاریخی اوایل قرن بیستم است وجود ندارد. به مجردی که شواهد معماری ویرانههای چهارتاق که خود ظاهرا ماده اصلی بد تعبیر شدهای برای آن حدسیات بودهاند، از نزدیک مورد مطالعه قرار گیرد نیز به صورت ادلهای علیه فرضیه معبد سایبان مانند در میآید. در میان آنها چهار گروه مشخص میبینیم : 1 ـ بعضی نمونهها در حقیقت سایبانهای بازی است. در هر حال آنها را میتوان بدون استثنا به عنوان سایبانهایی بر روی قبور دوره اسلامی تشخیص داد مانند بنای معروف به چهارتاق در زگ بین میمند و جهرم یا چون بناهای اسلامی موسوم به کوشک، نظیر آنکه آتشگاه اصفهان نامیده میشود و شاه مرتضی علی در شیراز و چهارتاقهای دیگر مربوط به سایبانها نوع متداول آرامگاههای مربعشکل گنبدداری است که به جای چهار قوس چهار درب دارد، نمونه آن عمارت معروف به آشپزخانه در پشت کاخ بزرگ فیروزآباد و بناهای بسیار دیگر. اکثریت ویرانههای چهارتاقی، در هر حال، فقط هستههای اصلی باقی مانده از بناهای بزرگتری است که ملحقات اطراف آنها خراب شده است. این آثار را میتوان به سه نوع تقسیم دیگر کرد: 2ـ چهار گوش گنبددار با چهار دهانه زیر چهار قوس که توسط دیوارهایی نسبت به فضای خارج بسته شده است. نمونههای این نوع در تورنگ تپه، قلعه یزدگرد و کازرون است، در اساس این نوع بنا مطابقت دارد به مرحله دوم تکامل اتاقهای تاقدار ساسانی مذکور در فوق به هیچ وجه نمیتوان مطمئن شد که این چهارتاق بناهای مستقل و آزادی بودهاند. اتاقهای اضافی که اکنون به حدی ویران گردیده که قابل تشخیص نمیباشد ممکن است وجود داشته. چنانچه این نوع چهارتاق ساختمانی یک اتاق باشند باز به طریقی با آرامگاههای مربعشکل از نوع بناهای آشپزخانه ارتباط داشته است. 3ـ مربع گنبددار با چهار دهانه که اتاقهای دیگر آن را احاطه کرده مانند چهارتاقهای کراته و رونی در فارس. اینها ادامه روشن نوع بناهای ساسانی مانند تختنشین در فیروآباد و بعضی از اتاقهای چهارتاقی در تخت سلیمان هستند. 4ـ مربع گنبددار با چهار دهانه محاط در دهلیزها. این نوع اختصاصیترین نوع چهارتاق است و از نظر ساختمانی متعلق به آن دسته بناهایی مانند بنایی که در بیشابور کاخ شاپور نامیده میشود و بنای اصلی در تخت سلیمان. دهانههای آنها در سمت دهلیزها بستهاند به جز دروازهها مانند بنای بیشابور که ممکن است دهانهها به طرف دهلیزها باز بوده باشد.در میان سایر بناها، نماینده عمده آنها چهارتاقهای واقع در زرشیر، موک،نگار و تنگ چک چک، کنار سیاه و بسیاری از چهارتاقهایی که در نواحی فراشبند و سقون واقعاند. پس از بررسی و تعریف انواع گوناگون چهارتاقها تعیین تاریخ و تفسیر کاربرد آنها از همه مشکلتر است. به طوری که نمیتوان هر چهارتاق ویرانی را به روزگاران پیش از اسلام نسبت داد. به کار بردن سنگهای ناتراشیده بدون شک مصالحی است که بیشتر از هر نوع مصالح دیگر مربوط به زمان ساسانیان است لیکن کاربرد این قسم مصالح بدون وقفه تا زمان اسلام هم ادامه یافت. و در صورتی که قوسهای جناغی را به عنوان نشانه بنای دوره اسلامی میدانند، هرچند قوسهای جناغی در آثار ساسانی قصر شیرین هم وجود دارد ـ نمیتوانیم بر عکس آن نتیجهگیری کنیم که هر قوس نیمدایرهای شلجمی یک بنای ساخت ساسانی را ثابت میکند. مهندس پیرنیا پیش از این اهمیت سبکهای معماری محلی را در قسمتهای مختلف ایران تأیید کرده است. اگر نیروی همسانکننده تمدن اسلام را با انحرافات قابل ملاحظهای در تکامل معماری در نظر داشته باشیم معلوم میگردد که نواحی جنوبی ایران به ویژه فارس، خط بسیار سنتی تکامل فرهنگی را در دوران اولیه اسلامیاش دنبال کرده است و احتمال بسیار زیادی وجود دارد که بسیاری از چهارتاقهایی که کار دوره ساسانی به نظر میرسند در واقع بناهایی است که پس از پیروزی اعراب ساخته شده باشند. البته نشانههایی برای یک تاریخگذاری نسبی وجود دارد. مثلاً جزئیات فیلپوشها و پایهگذاری گنبد در بعضی از چهارتاقها روش بارزی را به سوی راهحلهای هندسی کاملتر نشان میدهد. در حالی که در گنبدهای اولیه در فیروزآباد پای منطقه انتقالی فقط ادامه عمودی دیوار اتاق مکعب شکل است که فقط به وسیله گیلویی یا لبه برآمدهای قطع میگردد. در بسیاری از چهارتاقها پهنای دیوار بین فیلپوشها به سمت بیرون منحنی است و قسمتی از یک دایره را در پای آن تشکیل میدهد و بدینطریق به یک عقبنشستگی در پشت جبهه دیوار پایین در وسط محورهای اتاق منجر میشود و یک پیشچینی به سمت داخل با یک مثلث گوشهای در لبه فیلپوشها همانند آن را میتوان در چهارقاپو واقع در قصرشیرین مشاهده کرد که همه، تاریخ بنای آن را در زمان سلطنت خسرو دوم (628ـ590 میلادی) میدانند مخصوصاً مثلث پلهپلهای یکی از ویژگیهای عمومی فیلپوشهای دوره اسلامی میگردد. به هر جهت این مشروحات فقط ممکن است تاریخی در حدود اواخر ساسانی و یا اوایل اسلام را نشان دهد و درحال حاضر امکان یک نتیجهگیری دقیقتر از این وجود ندارد. مسئله تعیین کاربرد چهارتاقها حتی فریب دهندهتر است. تعبیر نامشخص درباره آنها به عنوان آتشکدههای ساسانی به هیچ وجه درست نیست امکان دارد پارهای از آنها حتی در اوایل اسلام هم برای این منظور ساخته شده باشند. در هر حال بدون یک بررسی دقیق باستانشناسی و شباهت نزدیک آنها با بنای امامزادهها یک نتیجهگیری سالمی را دشوار میسازد. مسئله را میتوان به طور آموزنده به وسیله چهارتاق رونی یاد شده در پیش واقع در یک دره متروک در جنوب شرقی فراشبند در فارس نشان داد. این بنای نسبتاً خوب حفظ شده متعلق به نوع شماره 3 چهارتاق است با اتاقهای پیرامون آن جزئیات فنی آن کاملاً مطابق است با جزئیات فنی سایر چهارتاقهای فارس و در هر حال نظم طرح آن یک نسق و یک نوع پیچیدگی خردمندانهای را نشان میدهد که قویاً مشعر بر توسعه و تکامل طرحها در معماری اسلامی است. به علاوه این ویرانه با گورستانهای بزرگ اسلامی و چند قبر سایباندار و آب انبار احاطه گردیده و بدینطریق بسیار محتمل مینماید که چهارتاق در اصل نشیمنگاه یا مقبره یکی از مقدسین محلی بوده که هسته یک گورستان معروف شده است. اگر صحت این استنتاج ثابت شود چهارتاق رونی یک نقش کلیدی برای همه چهارتاقهای فارس محسوب خواهد شد. یکی از پیچیدهترین بناهای معماری ایران کاخ به اصطلاح ساسانی سروستان است که پیش از این ذکر آن گذشت. از دو اتاق گنبددارش، آن اتاق بزرگتر که بر همه مجموعه بنا مشرف است با همه اتاقهای پیرامونش باز هم به نوع شماره 3 چهارتاق تعلق دارد. در صورتیکه اتاق کوچکتر طرح یکتایی را با طرح چهار دهانهای که فقط در طبقه همکف توسعه یافته شامل است و دهلیزی دارد که در زیر گنبدی بزرگتر واقع شده. طرح مخصوص این مجموع بناها همچنین جزئیات ساختمانی آن از مدتها پیش مقایسه آن را با بناهای اولیه اسلامی مانند قصر خزانه در اردن و اوخیدر در عراق برانگیخته و در مورد تاریخ ساسانی و عملکرد بنا تولید شک کرده است. درحقیقت فنون ساختمانی آن این امر را که این بنا در زمان ساسانیان ساخته شده غیر ممکن میسازد و نقشه آن به همان اندازه طرح آن را به عنوان یک کاخ ناممکن مینماید. بعضی فرض کردهاند که ممکن است آتشکدهای مربوط به روزگار بومهیان ؟؟؟ باشد ولی چنین فرضیه سزاوار بررسی بیشتری است. اینکه ممکن است بنای اسلامی باشد نیز مورد بحث واقع شده هر یک از این تعبیرات و یا امکانات باقی مانده دیگر که در آخرسر درست از آب درآید یک شباهت شگفتآوری میان مجموعه سروستان و بنایی صفوی مانند مسجد میر بزرگ در آمل وجود دارد. و این نشانگر یک سنت رسمی حیرتانگیز از معماری ایرانی در طی قرون است. تداوم لاینقطع بناهای گنبددار پیش از اسلام را در داخل معماری اسلامی حتی تا زمانهای جدید میتوان توسط دو بنای ساده نزدیک بیشابور در استان فارس نشان داد. هرتسفلد نخستین کسی بود که ویرانه یک چهارتاقی را در سال 1941 منتشر ساخت و آن را امامزاده حسین نامید و آن را نمونه بنای یک آتشکده ساسانی به شمار آورد. ظاهراً بنای مذکور که از آن موقع تا بحال از میان رفته در حقیقت هنوز در روستایی به همان نام در سه کیلومتری شمال بیشابور قرار دارد. طرح بنا که از طرح درست هرتسفلد کمتر تغییر یافته به طور وضوح با دهلیزهای اطرافش متعلق به چهارتاق نوع شماره 4 با دهلیزهای پیرامونی است. تنها اشتباه هرتسفلد این بود که پنهان کرد امامزاده سید حسین واقعی یک مقبره تازهتری است که در آن نزدیکی واقع شده این بنا به نظر میرسد که یک چهارتاقی نوع شماره 2 بوده است یا حتی یک سایهبان باز است که به معنای نوع شماره 1 است. در هر حال در طی زمانهای اخیر این بنا به طور قابل ملاحظهای توسعه یافته و به صورت بنایی از نوع شماره 4 با دهلیزهای پیرامونی درآمده شبیه بنای ویرانه کهنتر دیگر است، چون بنای ویرانه دیگر مورد اکرام نبوده طرح آن در این ایام مفهوم نیست، شباهت بین آنها را نمیتوان یک اقتباس عمدی دانست بلکه دلیل دیگری است بر نیروهای سنتی قوی که بر معماری ایرانی حاکم است. تنوع فراوانی که بناهای گنبددار در ایران اسلامی بوجود آورده است تحلیل مشروح موارد آن را در مجال کنونی ناممکن میسازد. البته اتاق گنبددار در معماری اسلامی بر سایر سبکهای پیشی گرفته و در روزگار سلجوقیان به طور کامل جانشین آن نوع یک شکل ستوندار گردید. ابعاد بزرگ در مسجد عمده به تغییراتی در سیستم چهارتاقی منجر گردیده و جرزهای جسیم جانبی به جای قوسها به کار گرفته شد مانند گنبد بزرگ مسجد جمعه اصفهان و در بنای مسجد ارومیه و اردستان و نواحی دیگر.در هر حال در اغلب موارد جرزها یا قسمتهای ساختمانی دیوار به طریقی انتظام مییافتند که دوباره سیستم چهارتاقی با گذرگاههای فرعی کوچکتر را در هر طرف هر قوس یا دهانه بوجود میآورد مانند گنبد کوچکتر یعنی گنبد خاکی در مسجد جمعه اصفهان. آرزوی یافتن راهحلهای عملیتر برای بناهای گنبددار با مقیاس بزرگ طرحهای چندضلعی را به جای طرح مربعشکل بوجود آورد. این نوع نسبتاً زود ظاهر شد مانند اتاق گنبددار هشت گوش که هم اکنون جز مسجد نطنز میباشد و با آرامگاه اولجاتیو به اوج خود میرسد. این نوع ممکن است در اصل از ساختمانهای غربیتر اوایل اسلام مانند قبه الصلبیه در سامرا و گنبد صخره در بیت المقدس الهام گرفته باشد. دسته مخصوص دیگر بناهای گنبددار و چندضلعی یا مقبرههای برجی دیگر هستند که اصل و ریشه آن موضوع بحث و تامل بسیار است و در این وضعیت نقش بسیار برجستهای ایفاء نمیکند. خطی که برجهای مقبرهای را از اقسام دیگر آرامگاهها جدا میسازد متغیر است. در میان انواع وسیع آرامگاهها است که ما دوباره طرح مربع گنبددار را با همه اقسام مشهورش مییابیم. بعضی از نمونههای آن وجود دارد که در آنها چهار دهانه قوسدارآن به صورت چهار درگاه تقلیل یافته است مانند آرامگاه اسماعیل سامانی در بخارا و عمارت آشپزخانه در فیروزآباد و یا حتی با یک طرح چهارگوش ساده چون گنبد علویان در همدان یا گنبدهای سرخ و غفاریه در مراغه که این نوع آن در کشورهای خارج از منطقه فرهنگی ایران بیشتر دیده میشود. در هرصورت در ایران چهارگوش گنبددار با چهار دهانه جانبی در زیر قوسها با تاقها یعنی نوع شماره 2 چهارتاق را ممکن است به عنوان نوع معمول قبور مقدسین در نظر گرفت. نمونه ساده آنها بناهای روستایی است مانند امامزاده جعفر در فیروزآباد کهنه، اردشیر خوره یا امامزاده طاهر در تادوان همچنین از این نوع است بناهای پرکاری مانند آرامگاه زین الدین در تایباد و مقبره خواجهربیع در مشهد و تعداد بیشمار دیگر. آن امکنه مقدسهای که مراکز زیارتهای پر جمعیت واقع میشد توسعه یافته مطابق درجه اهمیت آنها اتاقها و ساختمانی پیرامون آنها کم و بیش ایجاد میگردید. به ویژه در ایام تیموریان و صفویه مجموعههای زیبا مانند آرامگاههای الغ بیک و عبدالرزاق نزدیک غزنه، عشرت خان در سمرقند و امکنه مقدسه در مشهد و قم و مسجد میر بزرگ در آمل. تمام این مجموعهها که با نقشه قبلی ساخته شده یا اینکه با الحاقات مداوم بزرگ شده ممکن است با اتاقهای پیرامونی در شمار گروه چهارتاق شماره 3 قرار گیرد. چهارتاق نوع شماره 4 کمتر میباشد. در مساجد، گنبد مرکزی گاهی اوقات با دهلیزها و راهروهای تالار مانند از سه طرف احاطه شده مثلاًدر مسجد کبود تبریز یا مسجد میدان کاشان. نوع خالص این قسم چهارتاق با چهار دهلیز منظم در بین سایر چهارتاقها نمونه آن مقبره امیر ملک شاه در مشهد و بنای زیبای آرامگاه تیموری پیربخاری در جره نزدیک خفر. تکامل ساختمانی و تزیین خود گنبد را باید یکی از کارهای عمده مخصوص معماری ایرانی تلقی کرد. طرز ساختن گنبد (شکل بخشیدن به آن توسط باریکه و تویزه و قوس و غیره که در عین طرحهای تزیینی شامل اصول ساختمان نیز باشد) از منطقه فیلپوشها آغاز شده و در حین عمل ساختمان دیوارها اجرا میگردید این امر با معماری گوتیک در اروپا که در آن تاق چهاربخش بر گنبد ترجیح داده میشد همعصر و موازی بود. گنبد خاکی در اصفهان با ارزشترین شاهد مرحله کلاسیک آن تکامل است و بعدها به صورت گنبدهای مقرنسدارایلخانی و تیموری پیشرفت حاصل کرد. شکل ظاهری گنبدها به طور قطع به سوی یک اثر عالیتر به صورت گنبد دو پوشش یعنی یک گنبد کوتاه داخلی و یک گنبد پیازی شکل بر فراز آن توسعه یافت ـ در معماری تیموری و صفوی ساختمانهایی مانند گور امیر و مساجد صفوی اصفهان بهترین نمونههای این تکامل هستند. در هر حال این تغییرات فقط یک تزیین رسمی است که مشعر بر خواستههای روزافزون زیباپسندی زمان آنها است که البته با امکانات خردمندانه و فنی همراه بوده است. اما اگر به دقت در طرح عمومی فضاهای بسته گنبددار این بناهای اخیر نظر اندازیم از درک این موضوع غافل نخواهیم ماند که آنها ادامه سنتهای دیرین و در حقیقت شاخههای زبرین درختی است که در ریشه آن ساختمانهایی را مانند بناهای اولیه ساسانی واقع در فیروزآباد و بیشابور مییابیم. omidjavidani