تپه حصار




1931 میلادی

آدرس

1931 میلادی

آدرس

1931 میلادی

آدرس



احداث ریل آهن از میان شهر باستانی
بقایای دوطرف ریل
سفال خاکستری
خشت های بناها
بقایای خانه
بقایای آتشکده در غرب شهر
دالان طواف غربی
حیاط آتشکده در جنوب آتشکده
بقایای کف آتشکده
بقایای دیوار حیاط آتشکده
زراعت در شمال آتشکده و جنوب ریل
یخچال مجاور از دوره های متاخر
قلعه متاخر در شمال شهر
سردر جنوبی قلعه متاخر در شمال شهر

فهرستی از تپه های مهم ماقبل تاریخ و تاریخی خاک ایران
1. آذربایجان: قره‌تپه، کوی تپه، تپه‌حسنلو، پستالی‌تپه، دلمه‌تپه، یانک‌تپه، تپۀ حاجی‌فیروزه، چراغ‌تپه، گنج‌آباد (اطراف تخت سلیمان).
2. کردستان: تپه‌های زیویه، قپلانتو، تپه‌های سه‌گانۀ مران، تپه خیسور (نزدیک دیوان‌دره)، تپه سنته.
3. کرمانشاه و لرستان و همدان: تپه‌های سراب، سرآسیاب، سراسر ناحیۀ هرسین و رستم‌آباد و کنکاور، بدهورا (70کیلومتری غرب همدان)، جمشیدی (30کیلومتری خاوری هرسین)، تپه گیان نهاوند.
4. اطراف تهران: تپه‌های خوروین، اجین‌دوجین، گنج‌تپه، اسماعیل‌آباد، پشند، دروس، چشمه‌علی (شهرری).
5. ساوه: تپه کله‌دشت.
6. کاشان: تپۀ معروف سیلک.
7. خوزستان: تپۀ جعفرآباد شوش، تپۀ علی‌کش در ناحیۀ دهلران، تپۀ چغازنبیل، تپۀ چغامیش.
8. فارس: تپۀ پاسارگاد، باکون مرودشت، تپۀ شقا (مرودشت)، تپۀ خیرآباد و عزآباد (مرودشت)، تپۀ حسن‌آباد (خفرک)، تل قلعه (بین سعادت‌آباد و سیوند)، تل تیموران (توابع ارسنجان)، تپه‌های کربال، تپه‌های رامجرد، تپه‌های خفرک سفلی، تپۀ قصر بهرام (نزدیک ده‌ بید)، تل سیاه و تل ریگی (نزدیک داراب)، تپه گلیان (نزدیکی فسا)، تل ضحاک (نزدیک فسا)، تپه‌کنار لار.

دوره دوم استقراری
ساختمان خانه‌های مسکونی در این دوره، با دورۀ قبل اختلاف چندانی ندارند و در آنها هم هنوز از چینه برای ساختمان استفاده‌ می‌شود ولی اکثر دیوارها را با خشت‌های مستطیل شکل بنا می‌کردند. جالب توجه‌ترین خانۀ دورۀ دوم استقراری را در دومین دورۀ کوتاه این طبقۀ استقراری مشخص کرده‌اند. بقایای ساختمانی این خانه را در حفاری جدول‌های 78 (DF) و 79 (DF) مشخص کردند (نقشۀ 3 ب). در کف اتاق اصلی این خانه دو اجاق تعبیه شده بود، یکی با عمق یک متر و دیگری فقط با عمق 5 سانتیمتر. این اتاق به وسیلۀ یک در به اتاق‌های جانبی راه داشت. در یکی از اتاق‌های جانبی، تختی تعبیه شده بود که با خشت ساخته شده بود و ارتفاع آن از کف بین 3 تا 4 سانتیمتر بود. چنین به نظر می‌رسد که دو دیوار چینه‌ای جلو و پشت در ورودی اصلی در حقیقت دیوارک‌های بادگیر بوده‌اند. در برخی نقاط پشت دیوار جنوب غربی خانه نیز پشتیبان‌هایی بنا شده بود. اتاقی که تخت داشت به وسیلۀ یک ورودی به اتاقک کوچک‌تری متصل می‌شد که به نظر می‌رسد اتاقک کوچک انباری خانه بوده است.
دورۀ سوم استقراری
مشهورترین بنای باقیمانده از سومین دورۀ استقراری در تپه حصار، از دورۀ دوم شناخته شده است که به «خانه سوخته» شهرت دارد. دلیل این نام را باید در توصیفی جست و جو کرد که حفار از بقایای مشخص شده داده است.

«اشمیت» در این باره می‌نویسد:
«غم انگیزترین برهه از فعالیت‌های هیئت حفاری در تپه حصار هنگام خاکبرداری از این بنا بود که در نتیجۀ یک تهاجم ویران گردید و کلیۀ ساکنانش یا به وسیله سلاح مهاجمین محو و نابود شدند و یا در اثر آتش سوزی و آوار دیوارها جان باختند.»

و به این دلیل است که بقایای معماری این ساختمان به «خانه سوخته» شهرت دارد. به علت آتش سوزی، مصالح ساختمانی که خشت بودند پخته شده  محکمتر شده بودند و به همین جهت خاکبرداری از قسمت‌های مختلف این ساختمان آسان‌تر انجام می‌گرفت (نقشۀ 3 ج).

در حین عملیات حفاری و خاکبرداری از بقایای این ساختمان متوجه یک تودۀ سخت گلی در حد فاصل بین جدول‌های 37 (DF) و 38 (DF) شدند. در بررسی مجدد این نتیجه به دست آمد که این تودۀ گلی متعلق به تأسیسات ساختمانی طبقۀ فوقانی بوده که پس از ویرانی بنا به صورت آوار در کف طبقۀ اول فروریخته است.

شالودۀ اصلی بنای «خانه سوخته» در جهت تقریبی شمال غربی – جنوب شرقی قرار داده شده است. دیوار اصلی محصور کنندۀ بنا فقط در یک نقطه به وسیلۀ یک تو رفتگی (هشتی) در جنوب غربی دیوار غربی، یکنواختی خود را از دست داده است. به نظر می‌رسد در این محل ورودی اصلی، و تنها ورودی، ساختمان قرار داشته (نقشۀ 3 ج 1) و دیوار خارجی بنا در چند نقطه به وسیلۀ پشتیبان‌های خشتی، که حفار معتقد است ارتفاع آنها از سطح بام نیز بالاتر می‌رفته، بنا شده بود.

نحوۀ استفاده از سایر قسمت‌های داخلی بنا را فقط از روی بقایای به دست آمده از هر قسمت می‌توان مشخص کرد. قسمتی که در (نقشۀ 3 ج) با شمارۀ 2 نشان داده شده اتاق اصلی ساختمان بوده است. در جنوب (نقشۀ 3 ج 4) و همچنین در شرق (نقشۀ 3 ج 3) این اتاق دو انباری بنا شده بود. براساس آثار بسیار زیاد گندم سوخته شده، حفار انباری شماره 3 را «انبار گندم» نام‌گذاری کرده است.
آشپزخانۀ وسیع ساختمان در شمال محوطۀداخلی بنا ایجاد شده بود (نقشۀ 3 ج5). از آشپزخانه به داخل انبارک کوچک واقع در جنوب شرق آن، شمال «انبار گندم» و به وسیلۀ یک سوراخ که در دیوارۀ شمالی انبارک ایجاد شده بود راه داشت. نوع استفاده از این انبارک (نقشۀ 3 ج 6) کاملاً روشن نیست. در جنوب غربی حیاط، انباری دیگری (نقشۀ 3 ج 7) بنا شده بود که بقایای سوختۀ حداقل 7 نفر که یکی از آنها بچه بوده است به دست آمد. به نظر می‌رسد که این عده، هنگام تهاجم، به انباری پناه برده بودند و در اثر دود ناشی از آتش سوزی خفه شده و سپس سوخته‌اند. مطهره (توالت) ساختمان در خارج بنا ساخته شده بود (نقشۀ 3 ج 8). در این قسمت یک چاه نیز مشخص شد که احتمالاً چاه فاضلاب مطهره بوده است. سکوی واقع در جنوب ورودی در حقیقت زیر بنای تأسیسات ساختمانی محلی بوده که از آنجا به طبقۀ فوقانی – چنانچه بنا دارای طبقۀ دومی نیز بوده – می‌رفتند.

دیوارها را باخشت ساخته و سپس روی آنها را با کاهگل اندود کرده بودند. حفار موفق شد چندین مرحله اندود کردن دیوارهای اصلی اتاق اصلی ساختمان را مشخص کند.
اندازه و تقسیمات داخلی ساختمان نشان می‌دهد که این بنا خانۀ شخص متمولی بوده و بخش‌هایی از ساختمان، براساس نقشۀ از قبل تعیین شده، بنا شده است و شاید به همین دلیل بوده که دو راه پله از اتاق اصلی به طبقۀ فوقانی می‌رفته و روی اتاق اصلی طبقۀ دوم قرار داشته است.

اقوام ساکن تپه حصار، در ادوار پیش از تاریخ، از خط استفاده نمی‌کردند. براساس مهرهای متعدد استامپی (مسطح) و استوانه‌ای (سیلندری) که از این محل به دست آمده می‌توان با اطمینان گفت که ساکنان تپه حصار حداقل از نوعی علامت اختصاری برای هویت شخصی استفاده می‌کرده‌اند. این نکته را نیز باید یادآوری کرد که استفاده از مهرهای استوانه‌ای از دورۀ سوم استقرار در این محل رایج شده و در ادوار اول و دوم فقط مهر استامپی به کار برده می‌شده است. نقوش نقره شده در مهرها ابتدا ساده و متشکل از عناصر نقشی هندسی بودند ولی به مرور استفاده از نقوش تصویری حیوانات و نباتات و نقوش تخیلی نیز رایج شده است.

تپه حصار که در اواخر هزارۀ سوم ق.م. متروک شد، حافظ دو هزار سال تاریخ فرهنگ ما است.






تپه حصار دامغان جزء نخستين محوطه هاي مهم باستاني ايران به شمار مي رود که مورد کاوش باستان شناسي قرار گرفت. از دهه چهل ميلادي که اشميت کاوش در اين محوطه را آغاز کرد، تاکنون مسائل و فرضيات بسياري در باستان شناسي ايران، در خصوص ادوار زماني مختلف (پيش از تاريخ و تاريخي) به ويژه در مرکز فلات و شمال شرق ايران با نتايج حاصل از پژوهش ها و کاوش هاي باستان شناسي محوطه حصار گره خورده است. بحث اصلي اين نوشتار به بررسي رابطه ي اين استقرار با فرهنگ بلخي- مروي اختصاص دارد. گاه از اين تپه به عنوان منشاء پيدايش و شکل گيري و يا استقراري که مردمان آن با مهاجرت به واحه بلخ و مرو، فرهنگ بلخي-مروي را پايه گ ذاري کرد ه اند، ياد مي شود. هدف از اين نوشتار بررسي و مطالعه شباهت هاي موجود بين يافته هاي تپه حصار دامغان و به خصوص دوره (IIIC) آن با آثار و يافته هاي فرهنگ بلخي- مروي در راستاي روشن شدن وضعيت و کيفيت ارتباطات بين اين دو منطقه در دوره مفرغ مياني و متاخر (2300-1500ق.م) است. اين مطالعه افزون بر ايجاد يک درک صحيح از علت و چرايي شباهت هاي موجود، مي تواند پاسخ گوي اين فرضيه باشد که آيا مي توان از اين تپه به عنوان منشاء فرهنگ بلخي-مروي ياد نمود


روش رادار نفوذي به زمين (GPR) يک روش ژئوفيزيکي غير مخرب است که قادر به آشکارسازي انواع ناهمگني هاي زيرسطحي و نيز شناسايي انواع اهداف مدفون در اعماق کم است. در پژوهش حاضر مدل سازي پيشرو و وارون داده هاي GPR با هدف کاربرد در زمينه باستان شناسي، انجام شده است. منطقه مورد مطالعه، منطقه باستاني تپه حصار دامغان است که در اين منطقه با هدف بررسي هاي باستان شناسي زيرسطحي، تعدادي پروفيل GPR با استفاده از يک سامانه GPR مجهز به آنتن هاي پوشش دار با فرکانس مرکزي 250 مگاهرتز، برداشت شده است. براي دست يابي به هدف، نگاشت راداري نهايي مطلوب داده هاي واقعي GPR منطبق بر يکي از پروفيل هاي برداشت در اين منطقه، با اعمال مراحل پردازشي مختلف مانند تصحيح اشباع سيگنال، فيلترهاي ميان گذر، کنترل بهره خودکار و بردارنده زمينه بر روي داده هاي خام، با استفاده از نرم افزار Reflexw آماده سازي شد. سپس پاسخ GPR مدل مصنوعي متناظر با نگاشت راداري منطبق بر اين پروفيل، به روش تفاضل محدود حوزه زمان (FDTD) دوبعدي، شبيه سازي شد. در ادامه براي اعتبارسنجي تعبير و تفسير برداشت هاي GPR واقعي به منظور آشکارسازي و شناسايي اهداف مدفون، از روش مدل سازي وارون با حل يک مسأله بهينه سازي، استفاده شد. نتايج اين پژوهش بر اساس بررسي ميزان تطابق نگاشت راداري داده هاي واقعي GPR با پاسخ GPR مدل مصنوعي توليد شده متناظر با آن، ضمن تاييد درستي تفسير زيرسطحي انجام شده در منطقه باستاني تپه حصار دامغان، قابليت کاربرد اين روش را در زمينه بررسي هاي باستان شناسي نشان مي دهد.




استفاده از روش هاي ژئوفيزيکي در کاوش هاي باستاني، قبل از حفاري، جهت تعيين مرز بي هنجاري ها مي تواند مفيد و مؤثر باشد. در اين ميان، به دليل نداشتن اثرات مخرب محيطي، روش مغناطيس سنجي يکي از روش هاي پرکاربرد است. در محوطه هاي باستاني تغيير مغناطيدگي در محيط به دلايل طبيعي و فعاليت هاي بشري صورت مي گيرد. به کمک روش مغناطيس سنجي، تباين خودپذيري مغناطيسي محيط پيرامون به طورکلي با اقلام فلزي، مصالح ساختماني مورداستفاده و حفره هاي پرشده با مواد متنوع که داراي خاصيت مغناطيسي هستند، موردمطالعه قرار مي گيرد. در اين مقاله از داده هاي مغناطيس مصنوعي، واقعي و فيلترهاي فازي به منظور بررسي ساختارهاي زيرسطحي در محوطه باستاني تپه حصار دامغان استفاده شده است. در اين راستا از فيلترهاي زاويه تمايل، نقشه تتا، لاپلاسين و تانژانت هايپرپوليک استفاده شد. همچنين در اين مقاله يک فيلتر توانمند جديد که يک زاويه از نسبت مشتق هاي افقي است و در راستاي محور قائم نرماليزه شده، معرفي شد. اين فيلتر روي لبه ها بيشينه مي شود و به خوبي مرزها را آشکار مي کند. نتايج حاصل از بررسي داده هاي مغناطيسي تپه حصار با نتايج حفاري هاي انجام شده انطباق بالايي دارد.

مطالب مرتبط