مسجد جامع اصفهان






1925 میلادی
تصویر هوایی مسجد جامع اصفهان و ادامه بازار کهن به سمت میدان نقش جهان

آدرس

1925 میلادی
تصویر هوایی مسجد جامع اصفهان از سمت جنوب به طرف شمال

آدرس

1925 میلادی
ایوان غربی مسجد جامع اصفهان/ صفه استاد

آدرس

1925 میلادی
ضلع غربی و جنوبی صفه صاحب بن عباد در جنوب میانسرای مسجد جامع اصفهان

آدرس

پلاک 1
پلاک 2
پلاک 3
پلاک 4
پلاک 5
پلاک 6
پلاک 7
پلاک 8
پلاک 9
پلاک 10
پلاک 11
پلاک 12
پلاک 13
ماکت مسجد جامع اصفهان

بی‌تردید مسجد جامع اصفهان شاهکار معماری سلجوقیان کبیر در ایران است. با وجود تحقیقات متعددی که انجام شده نه تاریخچه مسجد مشخص است، نه بررسی مفصلی از ساختمان فعلی آن به عمل آمده و در زمینه تفسیر منابع ادبی و باستان‌شناسی راجع‌ به بنا اختلاف نظرهای شدید وجود دارد. بنابراین منحصر کردن بحث خود به عکس‌های این کتاب می‌توانیم بگوییم نمای کلی صحن متعلق به قرن دوازدهم میلادی است گرچه بیشتر تزئینات فعلی و مناره‌ها تا حد قابل توجه جدیدتر است؛ دیوارهای گنبد شمالی به‌طور قطع متعلق به سال 1088 است و محراب آن به دستور الجایتو سلطان ایلخانی در سال 1310 ساخته شده است. طرح‌های تزئینی احتمالاً متعلق به دوره مغول یا دوران‌های بعد از آن است. در میان بناهای دیگر اصفهان که در این کتاب نشان داده شده یکی « دومنار دردشت» است که از یک سردر و دو مناره و یک مقبره که بین سال‌های 1330 تا 1340 ساخته شده؛ مناره چهل دختران تاریخ ساخت 1107، مناره مسجد علی تاریخ ساخت نیمه دوم قرن دوازدهم یا دیرتر
(The manars of Isfahan ، آثار ایران ، از م.ب. اسمیت. جلد یکم . 1936)همچنین مناره باغ قوش‌خانه متعلق به قرن چهاردهم میلادی است. درمورد اهمیت این مناره‌ها که چندین نمونه قدیمی دیگر آن در اصفهان موجود است هنوز توضیحات کاملی داده نشده است. مثل مناره‌های قسمت شمال شرق ایران که درمورد اهمیت آنها در معماری بناهای یادبود شهرهایی که در آنها ساخته شده‌اند و یا به عنوان موجودیت‌های رسمی، توضیحی داده نشده است. در خاتمه می‌توان از مدخل اصلی مسجد دیلمی جوجویا‌جوت‌جیر { جورجیر} که در قرن دهم میلادی توسط صاحب‌بن عباد ساخته شد. نام برد. در صورت صحت این تاریخگذاری این بنا تنها بنای باقیمانده این دوران در اصفهان است که وجود ان در سال 1955 در نزدیکی مدخل غربی مسجد حکیم کشف شد.

در سال 515 (2-1121 میلادی) بنا بر گفته ابن‌اثیر مسجد به دست باطنیّه آتش گرفت و باید دانست که ساختمان‌های شرقی و غربی مسجد سوخته زیرا در مسجد محل دیگری نبوده است که قابل آتش گرفتن و سوختن باشد. دو بنای کوشک مانند شمالی و جنوبی جز مصالح ساختمانی بنا چیز دیگری نداشته و از یکدیگر مجزا و منفرد بوده‌اند. دیوارهای اطراف محوطه مسجد فوراً ساخته شده و بر یکی از سردرهای شمالی مسجد بقایای کتیبه‌ای موجود است که در آن این عبارت خوانده می‌شود «……. اعاده هذه العمارة بعد الاحتراق فی شهور سنه خمس عشره و خمسمائه». بنابر مراتب فوق بنای مسجد در این موقع دو گنبد شمالی و جنوبی بوده که در دو انتهای فضای مسجد واقع گشته و در اطراف آن آثار ساختمان‌های سوخته روی هم انباشته بوده است و چون مسجد بدین وضع رقت آور ممکن نبود باقی بماند لذا می‌توان احتمال داد که شاید در این هنگام بوده است بناهای دیگری احداث و در نتیجه مسجد ملکشاه به صورت مسجد چهار ایوانی درآمده. اساساً در این موقع مساجد نمونه ایرانی به طور کلی رو به کمال می‌رفت چنانچه مسجد جامع زواره که در سال 530 (6-1135) در جلو شبستان محراب صحنی با چهار ایوان داشته مؤید این مطلب است. احتمال می‌رود که حریق علت قطعی این تغییر شکل باشد. به اضافه از طرح بدیع معماری ایوان‌ها چنین برمی‌آید که این تبدلات کمی بعد از حادثه حریق مسجد صورت گرفته و در هر حال بین سال 515 هجری و انتهای دوره سلجوقی بوده است.

در اینجا فقط به شکل‌گیری مسجد و تحولات آن تا قرون سوم هجری به اجمال اشاره می‌شود. با ورود اسلام، در منطقه‌ای به نام «هوشینان» نزدیک امام زاده اسماعیل اصفهان، اولین مسجد در سال 24 هجری ساخته می‌شود. به تدریج با ادغام روستاها و افزایش جمعیت دومین مسجد اصفهان به نام «مسجد جامع عتیق» ساخته می‌شود. اطراف این مسجد در گذر زمان میدان و حصاری شکل می‌گیرد، که بعدها کانون شهر اصفهان می‌شود. به‌تدریج در اصفهان مرکز شهر به بخش شمالی آن منتقل شده و اولین مسجد بزرگ اصفهان در سال 156 هجری در دوره حکومت منصور عباسی ساخته می‌شود. و در سال 224 هجری به دلیل انحراف چشم‌گیر آن از قبله (20 تا 30 درجه انحراف) مسجد تخریب و به جای آن مسجد بزرگتری (نزدیک به ده جریب) در زمان حکومت معتصم عباسی بنا می‌گردد. این مسجد مبنای مسجد جامع اصفهان می‌شود. تا این زمان مسجد به صورت شبستانی بوده و در سمت قبله (در شبستان جنوبی) شش ردیف ستون با عمقی برابر با شش فرش‌انداز و در سمت شمال (ورودی اصلی) چهار ردیف ستون با عمقی برابر چهار فرش‌انداز و در دو جهت شرقی و غربی دو ردیف ستون با عمق دو فرش‌انداز داشته است. ضمناً محراب نیز در امتداد محور شمالی–جنوبی مسجد و کاملاً متقارن در انتهای شبستان اصلی به صورت یک تورفتگی در دیوار ایجاد می‌گردد. ستون‌های مسجد آجری بوده و بین آنها با استفاده از قوس به صورت آجری پوشیده می‌شده است. دیوار دورتادور مسجد از جنس خشت و به صورت دیوار قلعه با پشت‌بندهایی ساخته شده بود. در شبستان‌های شمالی و جنوبی دهانه مرکزی بزرگتر از سایر دهانه‌ها بوده است.

طول این مسجد 141 متر و عرض آن 124 متر، و ابعاد حیاط داخلی آن 65 در 55 متر است، و تنها دارای یک گنبد به قطر 14 متر است که روی نمازخانۀ اصلی بنا شده و دو منارۀ بلند در طرفین آن قد برافراشته‌اند.
رواق‌های مشرف به حیاط در این مسجد روی جرزهای قطور مربع‌شکل قرار گرفته و طاق‌های داخلی شبستان روی ستون‌ها و جرزها استوار شده‌اند.
نُه درب رفت‌وآمد به این مسجد وسیع را تسهیل می‌کند. قبل از نمازخانۀ اصلی، ایوانی با دهانه‌ای بزرگ قرار دارد؛ ایوان در چهار طرف صحن حیاط با ابعاد متفاوت تکرار شده است.
بنا تماماً از آجر مرغوب پخته در کوره ساخته شده، و قسمت‌هایی از بدنۀ خارج بنا با کاشی‌های لعاب‌دار الوان پوشیده شده و در داخل با گچ تزیین شده است.
در تزیین این بنا از کتیبه‌های متعددی بهره گرفته شده، این خط که به نادرست کوفی نامیده می‌شود عموماً برای تزیین بناها استفاده می‌شود.
تمامی سطح کف بنا نیز از سنگ‌های سخت با ابعاد بزرگ پوشیده شده است. پاسنگ (ازاره) دور حیاط و رواق‌ها هم از مرمر زیبای تبریز است.
این مسجد جدای از روز نماز جماعت (نماز جمعه)، همیشه محل رفت‌وآمد زیاد استادان و طلبه‌های الهیات اسلامی است.
آنها برای اینکه بتوانند بدون هیچ مزاحمتی دروس خود را مرور کنند و همچنین عبادت نمایند تمام روز وقت خود را در حجره‌هایی که با مشبک‌های چوبی بسته شده‌اند می‌‌گذرانند. در مرکز حیاط حوضی برای وضو گرفتن وجود دارد و بالای آن روی چند پایه، منبری برای وعظ قرار داده‌اند.
در این حیاط حوض‌های متعدد دیگر و یک سنگاب مرمرین آب قابل‌شرب وجود دارد؛ در تابستان برای خنک نگه داشتن آب، درون آن گاه یخ یا برف می‌ریزند تا تشنگان خود را از آن سیراب کنند.
قدیمی‌‎ترین قسمت این مسجد شبستان زیرزمینی آن است که طاق‌هایش روی جرزهای مربع‌شکل قطور استوار گشته و در زمستان نمازهای جماعت در این قسمت برپا می‌شود.
شاردن بر اساس کتیبه‌هایی که برایش ترجمه شده، تصور می‌کند این مسجد کوچک توسط منصور خلیفۀ عباسی در حدود سال 755م (138ش) بنا گردیده و سپس با الحاقات پیاپی در زمان شاهان مختلف از جمله ملک‌شاه سلجوقی، شاه‌طماسبو شاه‌عباس دوم صفوی توسعه یافته است.
در این بنای عظیم به‌راحتی می‌توان ساخت‌وساز دوره‌های مختلف را تشخیص داد. به نظر ما شبستان زیرزمینی [دارالشتا] و گنبدخانه که در آن کتیبه‌های زیبایی به خط کوفی وجود دارند قدیمی‌ترین قسمت‌هایند.
تصویر 4 نمایی از حیاط این مسجد است و در تصویر 3 برش افقی آن دیده می‌شود.

در حاشیۀ کویر ایران، در مرکز و غرب کشور گروهی چشمگیر و منسجم از مساجد دیده می‌شود: در اصفهان، اردستان، برسیان، گلپایگان، زواره، بروجرد، همراه قزوین و قروه در سمت شمال. به‌علاوه، در همان منطقه یعنی در یزد، کرمان، شیراز و احتمالاً ری تعدادی دیگر مسجد ساخته و یا بازسازی شده، گو اینکه مرمت‌های بعدی اغلب آثار قبلی را محو کرده است.
این گروه از مساجد اساساً به دورۀ سلجوقیان بزرگ، با قدیم‌ترین تاریخ ساخت یعنی سال 467 ﻫ./ 1088 م. (گنبد شمال شرقی در اصفهان) و متأخرترین تاریخ ساخت در دهۀ 80 سدۀ 6 ﻫ./12 م. (قروه) تعلق دارد.
یکی از برجسته‌ترین و معروف‎‌‌ترین ابنیه، مسجد بزرگ جمعۀ اصفهان است. این مسجد مجتمع پیچیده‌ای است و با وجود بررسی‌های متعدد و انتشار قسمتی از حفاری‌های آن، هنوز کاملاً شناخته نشده است.
این مسجد تجمع بزرگ و نامنظمی از بناهایی است که محور شمال شرقی-جنوب غربی آن 150 متر با 476 طاقگان مجزا، اغلب به‌صورت گنبد، است. قسمت اصلی آن صحن مستطیلی مساجد ستون‌دار سدۀ 4 ﻫ./10 م. است، که پیشتر دربارۀ آن صحبت کردیم، و در آن چهار ایوان تعبیه شده که دو تای آنها تالارهای تقریباً مربعی دارد که به دیواری سفید متصل می‌شود.
ایوان سمت قبله هم مربع‌شکل است ولی به یک اتاق بزرگ متصل می‌شود که 15 مترمربع است و با گنبدی پوشانده شده است.
چهارمین ایوان در سمت مقابل و در شمال شرقی، طولانی و باریک است و با الگوی سنتی مستطیلی ساخته شده و به دو قالب حجیم که، دست‌کم از نظر پلان، یادآور برج‌های دروازه است ختم می‌شود
(در نقشه‌نما بیشتر قسمت‌های آن با تزیینی پوشانده شده که تشخیص شکل اصلی آن را مشکل ساخته است).
ایوان فقط بخشی از نمای پیشین را در صحن اشغال کرده است؛ بقیه را 42 واحد قاب‌بندگونۀ مستطیلی مرکب از دو ردیف قوس پوشانده است. معلوم نیست این آرایش دوجداره آثاری از نخستین نمای پیشین باشد.
هر قاب‌بند به راهه‌ای از دهانه‌های مربعی ختم می‌شود که دارای گنبدی است، جز در جایی که مرمت و بازسازی منظم بعدی صورت گرفته است، مثل هر یک از جوانب ایوان شمال غربی.

تنوع فراوانی که بناهای گنبددار در ایران اسلامی بوجود آورده است تحلیل مشروح موارد آن را در مجال کنونی نا ممکن می‌سازد. البته اطاق گنبددار در معماری اسلامی بر سایر سبک‌های پیشی گرفته و در روزگار سلجوقیان بطور کامل جانشین آن نوع یک شکل ستون دار گردید. ابعاد بزرگ در مسجد عمده به تغییراتی در سیستم چهارطاقی منجر گردیده و جرزهای جسیم جانبی به‌جای قوس‌ها بکار گرفته شد مانند گنبد بزرگ مسجد جمعه اصفهان و در بنای مسجد ارومیه و اردستان و نواحی دیگر.
در هر حال در اغلب موارد جرزها یا قسمت‌های ساختمانی دیوار به‌طریقی انتظام می‌یافتند که دوباره سیستم چهارطاقی با گذرگاه‌های فرعی کوچکتر را در هر طرف هر قوس یا دهانه بوجود می‌آورد مانند گنبد کوچک‌تر یعنی گنبد خاکی در مسجد جمعه اصفهان.
آرزوی یافتن راه‌حل‌های عملی‌تر برای بناهای گنبددار با مقیاس بزرگ طرح‌های چند ضلعی را به‌جای طرح مربع شکل بوجود آورد. این نوع نسبتا زود ظاهر شد مانند اطاق گنبددار هشت گوش که هم اکنون جز مسجد نطنز می‌باشد و با آرامگاه اولجاتیو به اوج خود می‌رسد. این نوع ممکن است در اصل از ساختمان‌های غربی‌تر اوائل اسلام مانند قبه‌الصلبیه در سامرا و گنبد صخره در بیت‌المقدس الهام گرفته باشد…طرز ساختن گنبد ( شکل بخشیدن به آن توسط باریکه و تویزه و قوس و غیره که در عین طرح‌های تزئینی شامل اصول ساختمان نیز ‌باشد ) از منطقه فیلپوش‌ها آغاز شده و در حین عمل ساختمان دیوارها اجرا می‌گردید این امر با معماری گوتیک در اروپا که در آن طاق چهاربخش بر گنبد ترجیح داده می‌شد هم‌عصر و موازی بود. گنبد خاکی در اصفهان با ارزش‌ترین شاهد مرحله کلاسیک آن تکامل است و بعد ها به صورت گنبدهای مقرنس دار ایلخانی و تیموری پیشرفت حاصل کرد. شکل ظاهری گنبدها بطور قطع بسوی یک اثر عالی‌تر به‌صورت گنبد دو پوشش یعنی یک گنبد کوتاه داخلی و یک گنبد پیازی شکل بر فراز آن توسعه یافت – در معماری تیموری و صفوی ساختمان‌هایی مانند گور امیر و مساجد صفوی اصفهان بهترین نمونه‌های این تکامل هستند.

• منارهای زوجی:
در اواخر دوره سلجوقی منار به دلایلی ساختمانی جزئی از بنای مسجد گردید. در این هنگام مناره‌ها از دو سوی ایوان اصلی یا طرفین سردر ورودی واقع شد با تعریض و توسعه‌ای که در ایوان‌های دوره‌های بعد صورت گرفت مناره‌های زوجی نقش مناسبی برای مقابله با نیروهای رانشی که در اطاق ایوان‌ها پدید می‌آید ایفا کرد. بدین صورت که نیروهای رانشی گنبد و طاق ایوان بخصوص در طاق ایوان‌هایی که دارای دهانه‌های وسیع و قوس‌دار به‌ دو نیروی عمودی و افقی تبدیل می‌شود. نیروی عمودی با نیروی عکس العمل زمین توسط پایه‌ها احداث خنثی می‌گردد. برای کاستن نیروی فشار افقی از اجزای تظاهری مانند منار که ایجاد یک نیروی اضافی می‌کند استفاده می‌شود، در عین حال با توجه به اهمیت قرینه‌سازی در معماری ایران، به زیبائی سردر نیز می‌افزاید. منارهای دارالضیافه، مسجد جامع، مسجد امام ( شاه سابق ) مدرسه چهار باغ، بقعه سلطان بخت آغا در اصفهان و منارهای مدرسه نظامیه ابرقو، مدرسه غیاثیه قم، مسجد جامع یزد و مسجد امام تهران.
در دوره‌های بعد تا دوره تیموری نمای خارجی مناره‌های زوجی و ساقه آن از روی پشت بام مجاور ایوان آغاز گردید. بدنه منارها به صورت نسبتا باریک‌تر وظریف‌تر ارائه شد. در دوره تیموری به عکس دوره‌های گذشته که قسمت پائین منار در بنای ساختمان مخفی بود، بدنه منار به صورت آشکار در کنار ایوان یا با فاصله‌ای کم منتهی وابسته، قرار می‌گیرد مانند منارهای مسجد گوهرشاد، مسجد ۷۲ تن شهید (شاه سابق) و منار مسجد آق قلعه یزد. بعضی از این منارها تو پر و ورودی آن از پشت بام محاذی ایوان می‌باشد. دو مناره زیبا و مرتفع گوهرشاد که ارتفاع هر یک به ۲۱ متر می‌رسد از پائین متصل به طرفین ایوان مقصوره است و داخل آن تا سطح مقصوره پر است و راه صعود به آن به وسیله پله‌هائی که در پشت بنای ایوان ساخته‌اند می‌باشد. در دوره صفویه معماری مناره‌های زوجی دوباره راه قبل را پیمود و نمای خارجی بدنه از بالای ایوان‌ها ظاهر گردید. مناره‌های این دوره عموما بصورت استوانه‌ای با تزئینات مفصل و مقرنسكاری جلوه‌گر شد. منارهای دوره قاجاریه عموما کوتاه و باریک و از نطر قطر و ارتفاع در مقایسه با منارهای دوره صفوی تفاوت فاحش داشت.
نمونه‌های منار کشیده و بلند نیز در این دوره به چشم می‌خورند که می‌توان به منارهای بارگاه حضرت معصومه در قم، بارگاه حضرت عبدالعظیم در ری، مشهد اردهال در کاشان و منارهای مدرسه عالی شهید مطهری (سپهسالار) در تهران اشاره کرد.
پلکان‌های مناره‌ها عموما از روی نقشه، برخلاف حرکت عقربه ساعت می‌باشد. به عبارت دیگر پله‌ها به صورت مارپیچی مانند بادبزن حول محور مرکزی با دکل می‌پیچد و تا نعلبکی تاج منار ادامه می‌یابد. پلکان‌های منار فیروزآباد ومنار ابودلف سامرا در بیرون و در فضای باز قرار دارند. لیکن در منارهای دوره اسلامی پلكان‌ها ظریف‌تر و به شكل مثلثی در داخل منار قرار می‌گیرند. در منارهای مخروطی شکل، با باریک شدن بدنه منار، به تناسب از قطر به دیوار و دکل نیز کاسته می‌شود به طوری که هنگام صعود در قسمت بالا یعنی گلوگاه گنبد تنگی دهانه بنا كمتر احساس می‌شود. مهمترین خاصیت پله‌های مارپیچی داخل منار اینست که به بنا حالت فنریت می‌دهد و به منار در برابر ارتعاش و زلزله ایستائی بیشتری می‌بخشد. به‌خصوص اینکه شکل مدور مناره باعث می‌شود که منار در برابر نیروی باد نیز به راحتی مقاومت کند. ورودی بنا عموما به صورت درگاه کوتاهی است که در پائین منارهای انفرادی ساخته می‌شود اما در بعضی از منارها از مدخلی که در محادی پشت بام بنای وابسته احداث گردیده جهت دخول استفاده می‌کنند مانند منار گلدسته اصفهان و منار مسجد جامع قمشه. ورودی منارهای زوجی نیز اکترا در پشت بام شبستان یا پشت ایوان قرار دارد مثل منارهای مسجد گوهرشاد و بقعه شیخ شهاب الدین اهری و منار مسجد جامع اصفهان.
اتصال کاشی به‌صورت معرق و از دوره تیموریان رواج یافت و کاشی بعنوان یک عنصر تزئیناتی با تمام زیبایی ها بدنه منارها را پوشاند. منارهای مسجد هفتاد و دوتن مشهد ( شاه سابق) ومنارهای مسجد گوهرشاد را می‌توان از زیباترین منارهای سازهای این دوره با تزئینات خاص آن دانست. در دوره صفویه به‌تدریج تزئینات کاشی هفت‌رنگ توسعه یافت ولی کاشی معرق نیز اهمیت و اعتبار خود را همچنان محفوظ داشت. منارهای مسجد امام اصفهان و مسجد چهارباغ از شاهکارهای نمونه دوره صفویه بحساب می آیند. طرح‌های این منار عموماً همراه با پیچ تزئینی – تزئینات گیاهی ( اسلیمی) کتیبه های متعدد به خط ثلث می باشد . رنگ غالب در کاشیکاری رنگ فیروزه‌ای و لاجوردی است. هر چند دوره قاجار را می‌توان عصر انحطاط و افول کاشیکاری در منارها دانست لیکن آثار جالب توجهی نیز به منصه ظهور گذاشته شده‌اند که جالب‌ترین آنها را میتوان منارهای مسجد امام ( شاه سابق) تهران – مدرسه عالی شهید مطهری (سپهسالار) مدرسه شهید بهشتی و (سپهسالار قدیم )، منارهای امامزاده مشهد اردهال بچشم دید. کاشی های بکار رفته در این عصر به رنگ زرد و نارنجی – صورتی- سفید می باشد.

می‌توان مقرنس‌های موجود در ایران را به ۳ گروه تقسیم نمود.
دسته اول مقرنس‌های جلو آمده که مواد آن غالباً از مصالح اصلی بنا (آجر) بوده و استحکام ان زیاد است. اکثر آن‌ها ساده و در انتهای سطوح خارجی بنا ساخته می‌شوند.
دسته دوم در مقرنس‌های روی هم قرار گرفته هستند که احیاناً از مصالح اصلی بنا همراه با ترکیبات دیگر از قبیل سنگ وگچ، در سطوح داخل و خارج بنا ساخته می‌شوند و نسبت به دسته اول دارای استحکام کم‌تری هستند.
دسته سوم مقرنس‌های معلق است. مانند استالاکتیت که غالباً از چسباندن مواد و مصالح مختلف چون گچ، سفال و کاشی و… به سطوح مقعر داخل بنا شکل می‌گیرد و به صورت آویزان به نظر می‌رسد. این نوع مقرنس‌ها دارای ثبات کمی هستند.
برج طغرل (قرن ۶ هجری) و گنبد علی در ابرقو (قرن ۵ هجری) دارای مقرنس‌هایی از دسته اول بوده و کاملاً از آجر ساخته شده‌اند. از دیگر بناهای شاخص، منار ساربان در اصفهان (قرن تر هجری) که دارای دو رشته مقرنس آجری است همچنین گوشواره گنبد نظام الملک در مسجد جامع اصفهان که با مقرنس آجری مزین شده است. به‌طور کلی پیش آهنگ مقرنس کاری آجری و تحولات آن را در معماری اسلامی ایران، قرن چهارم هجری می‌دانند. اما دوره درخشان به کارگیری آجر و تزیینات مربوط به آن در کلیه سطوح و عناصر تشکیل دهند و معماری، مربوط به دو قرن ۵ و ۶ هجری می‌باشد.
از دیگر موارد تزیینات آجری در دوران شکوفائی آن، نماسازی و به کارگیری انواع ترکیبات این عنصر در چارچوب و قالب یک هندسه بسیار ساده ولی غنی می‌باشد از نمونه‌های منحصر به فرد و به جای مانده برج‌های خرقان در نزدیکی قزوین و برج شبلی در دماوند بوده که هر سه آن با نقشه ۸ ضلعی ساخته شده‌اند. دیوارها و نقوش تزئینی این بناها و به‌طور کلی هر وجه از نماهای آن کاملاً با یکدیگر متفاوت است.

ایوان جنوبی و ایوان غربی
بازار میدان کهن
در شرقی
در شمالی
در شمال شرقی
شمال گنبد خاگی از بازار
سقف گنبد خاگی
شبستان غربی

مسجد جمعه‌ی اصفهان
1-شبستان محراب‌الجایتو
تعمیراتی که اخیرا در غرفه‌ای از نمای رو به صحن این مسجد –همان‌که کتیبه‌ای مورخ سال 851 هجری (1447 م) را برخود دارد (تصویر 241)- انجام شد باعث گردید که کشف بسیار جالبی در مورد تاریخچه‌ی این بنا حاصل آید. داخل یکی از پایه‌های این غرفه یکی از ستون‌هایی که در عصر سلجوقیان گرداگرد صحن مسجد وجود داشتند، بازیافته شد. این ستون به شکل کاملا شناخته‌شده‌ی دو نیم ستون که به توده‌ی مکعب‌مستطیل‌شکلی متصل‌اند، پدیدار شده‌است (تصاویر 216-215). نحوه‌ی اتصال آجرها و چیدن آنها نقش خاص زمان خود را دارند، از این رو نتیجه می‌گیریم که نمای روبه صحن، مکان فعلی خود را داشته و به‌‎عنوان مثال بایستی شبیه نمای مسجد نائین بوده ‌باشد. نیم‌ستون خارجی بدون شک تا بالای نما امتداد داشته و دو پهلوی پایه، به شکل هلال خم می‌شده‌اند.
دراینجاست که فایده اصلی این کشف ظاهر می‌شود. در دوره‌ای که بعدا مشخص خواهیم‌ کرد ستون‌های چهارگوش، ستون‌های کناری عصر سلجوقی را در کلیه قسمت‌های نمای روبه صحن مسجد پوشاندند. طول آنها در جلوخان جنوب شرقی 40/3 متر، در جنوب غربی 70/2 متر و در سمت مغرب 25/3 و 10/3 متی می‌باشد. حال آنکه در سمت شرق و شمال شرقی از 75/1 تا 80/1 متر تجاوز نمی‌کند. چون نماهای جنوبی و غربی دقیقا همان‌ها هستند که حجراتی بین طبقات خود دارند، حال آنکه دیگر نماها فاقد این حجرات هستند و از طرفی عمق حجره‌ها با احتساب دیوار انتهایی به اندازه طول پایه‌هایی است که بر آنها استوارند، مسلم است که پایه‌های عصر سلجوقی تعریض شده‌اند چراکه می‌بایست حجره‌های مذکور را در خود جای دهند. بنابراین در می‌یابیم که این حجره‌های بین طبقات دقیقا همان منضمات یا قسمتی از منضماتی هستند که در کتیبه‌ی مورخ سال 710 هجری محراب از آنها یاد شده‌است و نتیجه می‌گیریم که پوشش و تعریض‌ پایه‌های کناری شبستان محراب همچنین تقسیم نماها به دو طبقه و ساختمان خود محراب متعلق به زمان سلطان مغول الجایتوخدابنده است. در اینجا سوال پیش می‌آید که آیا شبستانی که در جلو محراب و در محوطه‌ی زیر گنبد عصرسلجوقی ساخته‌شده و طاق آن در سمت صحن مسجد بر پایه‌های جانبی و تغییر شکل یافته تکیه دارد نیز متعلق به همین زمان است یا خیر؟ به‌نظر طبیعی می‌رسد تصور کنیم که فرمانروایانی که فرمان ساختن محراب معروف را داده شبستانی را هم که این محراب، امروز آن را زینت بخشیده، ساخته‌باشد. مع‌ذلک به‌دلایلی چند، من چنین عقیده‌ای ندارم.
ابتدا به این دلیل‌که در کتیبه‌ی تاریخی محراب از این شبستان یادی نشده و چنین آمده‌است: «این محراب … قسمتی از منضماتی است که بنای آنها …» و گفته نشده :«این محراب و شبستان آن …» یا:«این محراب و این شبستان قسمتی از منضماتی است …» این دلیل با توجه به‌اهمیت معماری شبستان چندان بی‌ارزش نیست ولی آنقدرها هم محل اعتنا نمی‌باشد زیرا می‌توان فرض کرد که کتیبه فقط به‌خاطر محراب نوشته ‌شده ‌است و شبستان می‌تواند به‌عنوان «قسمتی از ملحقات به بنا…» در نظر گرفته‌شود. دلیل دیگر که به‌نظر بهتر می‌رسد این است که بگوییم ضلعی که محراب در آن جای داشته با نقوش سبک مغولی خود در همان زمان بنای محراب ساخته‌شده ولی در جریان تعمیرات بعدی از میان رفته‌است، چراکه قسمت‌های باقی مانده بعد از ساخته‌شدن محراب الجایتو حکایت از آن دارد که تغییراتی در این محل پدید آمده‌است. دلیل سوم که به گمان من بهتر از همه است، این است که شبستان و محراب در یک زمان ساخته‌نشده‌اند زیرا معماری شبستان که با آجر بناشده، خشک و بدون تزئینات بوده و حال آنکه محراب و محدوده‌ی سابق آن، از گچ ضخیم و دارای تزئینات است.
بنابراین در اینجا دو سازنده وجود داشته، یکی که محراب را در امتداد خط میانی دهانه‌ی دوم پنج ضلعی زیر گنبد ساخته و دیگری که شبستان را بر همین محور بنا کرده‌است. طبیعتا فاصله‌ی بین محور محراب با جبهه‌ی عقبی پایه‌های تعریض‌شده عرض شبستان را به‌وجود می‌آورده و طول آن به‌راحتی توسط مکانی که در مسجد اشغال می‌کند، تعیین می‌شده ‌است. در واقع بین ایوان غربی و ضلع شمالی صحن 6 غرفه‌نما وجود دارد که در زمان تغییرات مورد بحث با 6 دهانه ستون‌های عمود برصحن مطابقت داشته‌است. چون آخرین دهانه برای جدا ساختن محل وضو ضروری بوده، پنج دهانه باقیمانده رقم مناسبی بوده‌است که اجازه می‌داده درِ بنای جدید را بر محور جانبی آن باز کنند.
اکنون ببینیم کدامیک از جانشینان سلطان الجایتو این شبستان را ساخته‌است. گفتم که محراب به‌هنگام بنابر سطحی از دیوار که مزین به نقوش سبک مغولی بوده جای گرفته‌است، نقوشی که در تغییرات بعدی تقریبا به طور کامل از میان رفته‌اند . این تغییرات جز ساختمان شبستان نمی‌تواند چیز دیگری باشد. از طرف دیگر در تزئینات شبستان که مورخ سال 851 ه‍ (1447 م) هستند به‌وضوح موخر از بنای شبستان محراب می‌باشند. به علاوه‌ی نحوه‌ی معماری شبستان مشابه مدرسه‌ای است که توسط قطب‌الدین‌شاه‌محمودآل‌مظفر که در سال‌های 759 تا 776 هجری (1357-1374 م) بر اصفهان حکومت می‌کرد، ساخته‌شده‌است و از آنجا که این قطب‌الدین، درمسجد جمعه اصفهان آثار چشمگیری از خود باقی‌گذاشته و تنها فرمانروای آل‌مظفر بوده‌است که نامش در مسجد دیده‌می‌شود به گمان من از آنچه گفته‌شد چنین برمی‌آید که این قطب‌الدین‌شاه‌محمود بوده که شبستان محراب الجایتورا همزمان با مدرسه و محوطه پنج ضلعی شمالی بنا کرده‌است.
بنابه مراتب، به نظر می‌رسد، که بتوان تاریخ بنای قسمتی از مسجد را که محراب در آن واقع شده‌است به سال 710 هجری و شبستان محراب و در را مربوط به سال 851 دانست.
چون بین سال 515 هجری (2-1121 م) و پایان عصر سلجوقی مسجد نظام‌الملک به مسجدی با چهار ایوان تغییر شکل یافت، فضای مسجد مذکور به محوطه‌ای پنج ضلعی تبدیل شد که بر نمای آن و به عنوان پایه‌های کناری –پایه‌هایی شبیه آنکه به ‌دست آمده – وجود داشته ‌است. در سال 710 هجری (1-1310 م) سلطان مغول الجایتوخدابنده در این محوطه پنج ضلعی، یک محراب و بر جبهه‌ی جنوبی و غربی صحن چند حجره بین طبقات به همراه پایه‌های مکعب مستطیل برای تحمل آنها بنا کرد. کمی بعد در دروان حکومت شاه محمود آل‌مظفر در جلو محراب الجاتیو شبستانی جهت انجام مراسم نماز بنا گردید. در سال 851 ه‍ (1447 م) هنگامی که سلطان محمد فرزند بایسنقر، شبستان زمستانی را بنا کرد دری را که مدخل مسجد به شبستان محراب بود، تغییر مکان داد. در واقع می‌توان متوجه‌شد که درِ شبستان زمستانی نمی‌تواند روبه‌روی درِ شبستان محراب قرارگیرد و اگر بخواهند مستقیما از خارج به شبستان زمستانی وارد شوند، می‌بایستی که درِ شبستان محراب را از دهانه‌ی دوم به دهانه‌ی سوم تغییر مکان دهند. به‌ منظور آنکه به‌ نمای دهانه‌ی روبه صحن که بدین طریق درِ واقعی شبستان زمستانی از آنجا باز می‌شود، عظمت بیشتری داده‌شود، معمار سلطان‌محمد، دیوار انتهایی را عقب برد و بدین ترتیب به گونه‌ای کاملا مشخص در یکی از حجرات الجایتو نفوذ کرده، دیوارها را در تمام سطوح با پوششی از کاشی آذین و کتیبه مربوط به بنیان بنای جدید را بر آن نقش کرد. سپس اوزون‌حسن یا یکی از کسان او به‌جای تزئینات نمای دور صحن عهدالجایتو که بدون شک به‌نظرش خیلی بی‌رنگ و جلا رسیده‌بود –و در واقع نیز چنین بود- تزئینات مینایی را جایگزین ساخت.
2- نماهای روبه صحن
مساله‌ی جالب توجه تغییرات پی‌درپی نماهای اطراف صحن می‌بایست همزمان با معماری شبستان محراب الجایتو مورد بحث و مداقه قرار می‌گرفت ولی از ترس اشکالاتی که به دنبال خواهدداشت بررسی آن را به بعد موکول کرده‌ام.
همانطور که دیدیم نماهای یادشده در عصر سلجوقیان مرکب از یک سلسله پایه‌هایی – نظیر آن‌که بازیافت شد- بودند (تصویر 215-216) که چهارچوب طاقی‌هایی رفیع را تشکیل می‌دادند. این پایه‌ها در بعضی جاها با توجه به عریان شدن بنا در حال حاضر، از قسمت بالای بنا سربرآورده‌اند. می‌توان حدس زد که قسمت خارجی چهار ایوان بزرگ نظیر آنچه از ظلع شرقی برجای مانده‌بوده‌است. معذالک باید بگویم هنگامی که مشغول انجام تعمیرات سقف مسجد بودیم، در قسمت عقب ایوان غربی در دیواری که همزمان با تغییرات این ایوان و در زمان شاه‌سلطان‌حسین ساخته شده اجزای کتیبه‌ای از جنس گل‌پخته یا لعاب مینا کشف شد (تصویر 8-217) این اجرا مشابه آنهایی است که برنمای یکی از ایوان‌های مسجد سلجوقی گز، در 20 کیلومتری شمال اصفهان (تصویر 219-220) به‌دست آمده‌است. حروف این کتیبه‌ها در هر دو مورد با مینایی به‌رنگ آبی فیروزه‌ای بر زمینه‌ای از آجر تراشیده خودنمایی می‌کند که البته در مسجد روستایی گزبه ظرافت مسجد جمعه اصفهان نیست. وقتی این حروف با آجرها مورد مقایسه قرارگیرند از وجه تناسب آنها درمی‌یابیم که از بناهایی که توسط آنها آدین می‌شده‌اند بنای اصفهان خیلی عظیم‌تر از دیگری بوده‌است. بنابراین با توجه به این که قدمت مسجد گز ظاهرا به نیمه دوم قرن ششم هجری می‌رسد چنانچه اطمینان حاصل شود که قطعات کتیبه‌ی مذکور از نمای قدیمی ایوان غربی مسجد به‌دست آمده می‌توان تصور کرد که ساختمان این ایوان و سه ایوان دیگر به عبارت آخر تغییر شکل مسجد نظام‌الملک به‌مسجدی با چهار ایوان در همین تاریخ انجام شده‍‌است، یعنی همان‌طور که قبلا به استناد سایر ملاحظات اعلام داشته‌ام در حدود همان زمانی که مسجد اردستان به مسجد چهار ایوانه تبدیل شده‌است.
حال به نماهای اطراف مسجد برگردیم، دیدیم که این نماها در زمان حکومت الجایتو خدابنده به پایه‌هایی به شکل مربع مستطیل که کم‌وبیش تعریض شده‌اند، بدل گشتند. در نمونه‌برداری که اخیرا از نمای غربی سمت جنوبی ایوان به‌عمل آمد، زیر نقوش مربوط به دوران حکومت اوزون‌حسن تزئیناتی دیگر از مینا، که همان نماهای الجایتو است ظاهر گردید(تصویر 2-221) این نماها همان‌گونه که اکنون نیز هستند به دو طبقه با طاق‌های مجزا تقسیم می‌شدند . گوشه‌های طاق‌های پایینی با کلوک کاشی به رنگ‌های آبی و سفید به صورت شطرنجی آذین می‌شده‌اند.
وقتی در سال 851 هجری سلطان محمد، فرزند بایسنقر شبستان زمستانی را ساخت آن قسمت از نمای روبه صحن را نیز که جلو خان این شبستان بود، تغییر داد. سپس در سال 880 هجری یعنی در دوران حکومت اوزون‌حسن آق‌قویونلو به ‌روی نمای عهد الجایتو تزئینات کلی بنا که تا امروز باقی ‌مانده انجام‌ شد.
بنابراین بین حالتی که نماها در عهد سلجوقیان و در زمان حکومت اوزون حسن داشتند حد فاصلی مغولی وجود داشته و نباید آنگونه که من قبلا تصور می‌کردم چنین پنداشت که از بین رفتن خصوصیات و تزئینات سلجوقی مسجد جمعه اصفهان بیشتر به‌دست اوزون‌حسن انجام‌شده تا پادشاهان صفوی. هنگامی که اوزون‌حسن آق‌قویونلو مصمم به جایگزین ساختن نمای با شکوه فعلی به جای کلوک‌های کاشی آبی و سفید عهدالجایتو شد، حداقل این است که نماهای دور صحن سلجوقی نبودند.
3- گنبد خاگی
نیز گفته‌ام:«تاریخ بنای محوطه پنج ترک شمالی توسط کتیبه‌ای که بردر مجاور گنبد خاگی وجود دارد تعیین گردیده، دری که همان زمان و به‌منظور ورود به محوطه مذکور ساخته شده است.» این گفته صحیح نیست. درِ یاد شده تاریخ بنای محوطه را ارائه می‌دهد ولی خودش هم‌زمان با آن ساخته‌نشده‌است. حفاری‌های اخیر و زدودن اندود گچی که این قسمت از بنا را می‌پوشاند به ما تفهیم کردند که در، همزمان با بنای گنبد و در عصر سلجوقیان ساخته‌شده‌است و هنگامی که پنج ضلغی آل‌مظفر بنا گردید، این در سلجوقی را بر آن نصب کردند در که قبلا به کتیبه مورخ 768 هجری (1366م) – که فقط قسمت‌های عمودی آن باقی‌مانده – مزین بوده‌است.

محراب الجایتو
شعر بر دیوار شمالی ایوان غربی
دیوار اصلی
محراب گنبد جنوبی
یادگاری
تغییرات معماری
نخستین ویژگی نقشۀ یک مسجد با چهار ایوان در اطراف، حیاطی در وسط و یک گنبد بزرگ محوری در جلوی محراب است. دوام این نقشه که چندین قرن مشخصۀ معماری ایران باقی ماند موضوع اقتراح فراوان بوده و مسألۀ اصل و منشأ این نقشه مستلزم پاره‌ای بررسی‌های تکمیلی است. واضح به نظر می‌رسد که در اواخر نیمۀ اول سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی گروه کاملی از شهرهای ناحیۀ مغرب ایران، جبال، یا صاحب مساجد گروهی کاملاً تازه‌ای گردیدند یا بناهای جدیدی را جایگزین ابنیۀ سابق که گویا ستوندار بودند ساختند. دلایل این تغییرات روشن نیست. احتمالاً در هرمورد دلایل محلی وجود داشته است، نظیر آتش‌سوزی سال ۵۱۵ق/۲-۱۱۲۱م. که اگر نه همه، دست کم قسمت اعظم مسجد قدیمی اصفهان را در کام کشید. یا اینکه بنای این مساجد صرفاً بازتابی از رشد ثروت و جمعیت در ایام فرمانروایی سلاجقۀ بزرگ بوده است. این دلایل هرچه بوده در اصفهان، اردستان، گلپایگان، برسیان و زواره مساجد تازه‌ای برآوردند که همۀ آنها به قدر کافی دارای ویژگیهای مشترکی در سبک و نقشه می‎باشند و از این حیث وضوحاً مکتب معماری همانندی را تشکیل می‎دهند.
اولاً درجۀ دقت باستان‌شناختی و تاریخی که لازمۀ چنین فرضیه‎هایی است در خصوص آثار و ابنیۀ مشرق ایران وجود ندارد و اطلاعات اندکی که از معماری ماورءالنهر و خراسان در سده‌های پنجم و ششم هجری/ یازدهم و دوازدهم میلادی در دست است برای من نمونه‎های شناخته شده‌ای از مساجد چهار ایوانی به دست نمی‌دهد. پیوند دادن آثار نسبتاً معروف، نظیر آثار تاریخی ناحیۀ جبال به ابنیه‎ای که بسیار کمتر مورد بررسی قرار گرفته‎اند سخت خطرناک است، و چنانکه پیش از این یادآور شده‎ایم، برداشت ما از ویژگی و خصلت ولایات ایران چنان ناهماهنگ است که اجازۀ تعمیم دادن نمی‌دهد. ثانیاً ولو این که کاملاً محتمل باشد که نمونه‎هایی از آتشکده‎ها وجود داشتند که به عبادتگاه‎های اسلامی تبدیل گردیدند و حرم‌های گنبدی منفرد حقیقتاً ساخته شده بودند، که به عبادتگاه‌های اسلامی تبدیل گردیدند و حرم‌های گنبدی منفرد حقیقتاً ساخته شده بودند، با این همه این نیز راست است که مکان کوچکی که بدین ترتیب ساخته می‌شد، برای اعمال عبادی مسلمانان، بالاخص در شهرهای بزرگ، چندان مناسب نبود. به علاوه سنت قراردادن گنبدی در جلوی محراب به مسجد اموی در مدینه می‌رسد؛ در این مورد فضای زیر گنبد به مثابۀ مقصورۀ خلیفه یا نمایندۀ وی نیز عمل می‎کرد. از قضا، درمورد مسجد اصفهان، فضای زیر گنبد مقابل محراب دارای کتیبه‎ای رسمی است که نام نظام‎الملک بر آن نقش گردیده و بدین ترتیب معلوم می‎سازد که این گنبد را میان سال‎های ۴۶۲ق/۱۰۷۰م. و ۴۸۵ق/۱۰۹۲م. برآوردند. این مسأله و نیز مدارک پراکندۀ دیگری که مورد تجزیه و تحلیل سو واژه قرار گرفتند حکایت از آن می‎کنند که اگر نه همه دست کم برخی از این گنبدهای بزرگ اهمیت تشریفاتی داشتند و پادشاه به هنگام حضور در مسجد در زیر آن جلوس می‎کرد. یا شق دیگر این است که همۀ آنها در تأکیدی که بر تعیین جهت بنا و سمت قرار گرفتن نماز گزار داشتند می‎توانستند دارای اهمیت اصولاً دینی و نمادی باشند
اگر چند نقشۀ چهار ایوان نقشۀ استانده‎ای برای مساجد گردید، اما باید یادآور گشت که این نقشه در برآوردن کلیۀ مساجدی که در طی این قرون بنا گردید به کار گرفته نشد. بالاخص در اوایل سدۀ هشتم هجری/ چهاردهم میلادی نمونه‎های زیادی از مرمت و بازسازی بناهای قدیمی وجود داشت و یکی از سیماهای خصوصاً برجسته این بود که بنای بزرگی نظیر مسجد اصفهان به واحدهای کوچکتری تقسیم گشت که حاکی از تغییری در اعمال عبادی وقت و بی‎فایدگی آشکار مساجد گروهی بزرگ است که پیش از این می‎ساختند. برجسته‌تر از همه بقایای مسجد بزرگی است که آشکارا سبک با شکوه عصر ایلخانان می‎باشد. این مسجد میان سال‌های ۷۱۰ق/۱۳۱۰م. و ۷۲۰ق/۱۳۲۰م به اشارۀ تاج‌الدین علیشاه، وزیر الجایتو در تبریز بنا گردید و امروز به ارگ معروف است. در اصل حیاط وسیعی به حوضی در مرکز بنا وجود داشت، اما واحد اصلی آن ایوانی بود که ۴۸ متر طول، ۲۰ متر ارتفاع و ۳۰ متر عرض داشت. دیوارهای آن میان ۸ و ۱۰ متر ارتفاع داشتند، و طاق ایوان که آن را بزرگتر از طاق ایوان کسری در نظر گرفته بودند اندکی پس از اتمام بنا فرو ریخت. این بنا آشکارا بسیار بزرگ و غیر طبیعی بود و نشان می‌دهد که در نقشۀ سنتی مسجد تغییرات محسوسی داده شده بود.
پس از نقشه، برجسته ترین سیمای مسجد ایرانی، چنانکه از مسجد ورامین پیداست، ساختمان آن بود. و در این مورد نیز باری دیگر رگه‌های اصلی به معماری مغرب ایران در سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی می‌رسد. اگر چند در بیشتر نواحی آذربایجان همواره از سنگ استفاده می‌شد و در غالب ابنیۀ ساده خشت خام یا سنگ نتراشیده در ملاط به کار می‌رفت، اما در اکثر مناطق ایران آجر مادۀ کار استاندۀ ساختمان گردید. این نکته از اهمیتی مضاعف برخوردار است. از یک طرف، آجر در اواخر سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی با گنبدهای مسجد اصفهان به عنوان مادۀ کار نسبتاً جدید ساختمانی در مغرب ایران ظاهر گشت، اما می‌توان اثبات کرد که این مادۀ کار در سدۀ سوم و بالاخص چهارم هجری/ نهم و دهم میلادی در نواحی شمال شرقی ایران کاربرد گسترده و پیچیده‌ای داشت. بدین ترتیب در واقع این امکان وجود دارد که معماری با آجر بخشی از تأثیر محتمل یک ناحیه بر نواحی دیگر بوده است. از زمان برآوردن ابنیۀ بزرگ تاریخ‌دار اواخر سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی، بنایان ایران از آجر استفاده‌های بلند پروازانه کردند و آن را به وسیلۀ تزئین بنا مبدل ساختند. در نتیجه نماهای دیوار می‌تواند از سادگی و برهنگی با شکوه مسجد علیشاه در تبریز به پیچیدگی بیش از حد و غیر لازم گنبد مسجد ورامین تغییر یابد.
اما شایان توجه‌ترین ویژگی ساختمانی این قرن‌ها در گسترش نوع جدید و با عظمت‌تری از گنبد که تا آن زمان در ایران می‌شناختند یافت می‌شود. تنها گنبدهای محراب وسیع نیست که این گسترش را میسر ساخت. در مسجدی نظیر مسجد جامع اصفهان صدها گنبد کوچکتر وجود داشت که عرصۀ میان ایوان‌ها را می‌پوشاند؛ از این گنبدها شمار اندکی باقی مانده و تشخیص آنهایی که متعلق به سدۀ ششم هجری/ دوازدهم میلادی است یکی دیگر از وظایف ناتمام تحقیقات باستان‌شناسی می‌باشد. و نیز در اصفهان شاهکاری از احتمالاً نخستین گنبدهای ایرانی که به گنبد شمالی مسجد معروف است باقی می‌ماند که احتمالاً در در اصل اتاقی تشریفاتی برای ورود پادشاه به داخل حرم بوده است، اما از این گذشته سده‌های پنجم، ششم، هفتم و هشتم هجری/ یازدهم، دوازدهم، سیزدهم و چهاردهم میلادی شاهد گسترش وسیع مقابر بزرگ نیز بوده که برخی از آنها همچنان مانند گذشته به صورت برج – بقعه ساخته می‌شدند، اما سایر این مقابر مربع‌ها یا کثیرالاضلاع‌هایی بودند که گنبدی در بالای آنها برآورده بودند. بیشترین بقعه‌های باقی مانده از سده‎های ششم و هفتم هجری/ دوازدهم و سیزدهم میلادی در ماوراءالنهر و آذربایجان قرار دارند، اما بقاع سدۀ هشتم هجری/ چهاردهم میلادی در سراسر ایران به طور یکسان پراکنده می‌باشند. تعدادی از این بقعه‎ها اصولاً دارای ویژگی مذهبی بودند و این در ایام شکل گیری حرم‌های بزرگ مشهد و قم بود، و جدا از تعدادی حرم‎های کوچک، نظیر حرم‌های بسطام، تشخیص اهمیت دقیق آنها در دیانت آن عصر بسیار دشوار است. اما دو بقعه از بزرگترین بقاع یادگار اصلاً غیر دینی بودند: این دو یکی آرامگاه چهارگوش بزرگ ( ۲۷ در ۲۷ متر) سنجر در مرو و دیگری بقعۀ چند ضلعی هنوز تماشایی‌تر (قطر داخلی آن ۲۰ متر) الجایتو است که تاریخی خصوصاً پیچیده دارد.
دومین سیمای برجستۀ این گنبدهای ایرانی گردنی انتقال آنها، یعنی گذار از مربع به پایۀ مدور گنبد است. شیوه‌ای که در همه جا به کار می‌رفت احداث پایه‌ای هشت ضلعی بر روی مربع بود. در تعدادی از نمونه‎های گنبدهای بزرگتر یک عرصۀ شانزده ضلعی دیگر بر روی هشت ضلعی می‌ساختند. اما برجسته‌ترین سیمای گردنی گذار در طی این قرن استفادۀ بسیار استادانۀ معماران نواحی غربی ایران از مقرنس‌ها بود. خاستگاه و مقصود از این آمیزۀ واحدهای معماری شناخته نشده است، اما در حدود شواهد موجود، محتمل می‎نماید که این شیوه در سدۀ چهارم هجری/ دهم میلادی در مشرق ایران به عنوان شکلی در اصل تزئینی پیدا شد. در سدۀ پنجم هجری/ یازدهم میلادی در مغرب ایران مقرنس‌ها به عنوان عنصری مؤثر در حرکت رو به بالای گنبد کاربرد پر معنی‌تری پیدا کرد. مقرنس‌ها که منطقاً گرداگرد چند محور اصلی متقارن ساخته می‌شدند به وسیلۀ نمایانی مبدل گردیدند که به کمک آن بنا را، دست کم تا آنجا که به بیننده مربوط می‌شود، بندبنددار می‌کردند، اما آیا فشارهای واقعی از بالا به خطوط مقرنس‌ها وارد می‌آمد یا نه، مسأله‌ای است که بحث دربارۀ آن هنوز ادامه دارد. از نمونه‌های دیگر، نظیر ساختار بی‌مانند ستون‌های گنبد شمال شرقی مسجد اصفهان یا اسلوب دل‌انگیز طاق‌های به هم پیوستۀ مقبرۀ سنجر نیز پیداست که در سده‎های پنجم و ششم هجری/ یازدهم و دوازدهم میلادی علاقۀ به بند کردن دیوارها و ساختمان‌ها در معماری ایران وجود داشته است.
نگاهی به مساجد و مقابر آشکار می‌سازد که شیوه‌های تزئینی گوناگون در کیفیت نهایی ابنیه نقش قابل توجهی ایفا می‌کردند. برخی از تزئینات، بخشی از مصالح ساختمانی بودند، اما بقیۀ شیوه‌های بالاخص آرایشی، نظیر گچ‌بری، گل بته و آجرها یا کاشی‌های الوان بودند. دو شیوۀ نخست نوآوری و ابتکاری تازه نیستند، اما شیوه‌های اخیر حاصل خلاقیت این قرون بودند که اگر استفادۀ از آنها در مقایسه با دوره‌های اخیر هنوز اندک و با خساست صورت می‌گرفت، اما از پیوند تازه و بسیار بدیع میان رنگ و معماری خبر می‌دهند. ولی، روی هم رفته، مشخصۀ بزرگ تزئین در مساجد گروهی بزرگ این است که تابع ارزش‌های معماری است. اگر چند ممکن است تزئین مسجد ورامین یا دو گنبد بزرگ مسجد اصفهان وسیع و پردامنه باشد، اما تأثیر و گیرایی آن در وجهی است که بر خطوط و انگاره‌های دیدی که بیشتر به معماری ابنیه مربوط می‌گردد تأکید می‌کند، آنها را قوت می‌بخشد و به آنها اهمیت می‌دهد. تزئین بنا در هیچ وجه اندازۀ سطوح با شکوه نمای گنبدها برجستگی و زیبایی ندارد. با این همه، اگر چند مسأله عموماً درمورد مساجد گروهی صادق است، اما تزئیناتی که در مقابر، مزارات کوچکتر و اندک ابنیۀ غیرمذهبی شناخته شده به کار رفته کمتر از این نیست.






مطالب مرتبط