گنبد سرخ مراغه






یک تحول طبیعی، آرامگاه از محیط اطراف خود جنبه تقدس کسب میکرد و البته امکان داشت به مرور زمان به‌صورت یک عبادتگاه اضافی درآید. معمولاً چنین اتفاق می‌افتاد که هویت به‌خاک‌خفته اصلی فراموش می‌شد به شخصیت کسی که بیشتر به احتیاجات دینی محل وفق می‌داد تعویض میگردید. غالباً هویت جدید هرچند کتیبه‌ای که در دیدگاه همگانی قرار داشت از فردی دیگر حکایت می‌کرد، اعتباری عام می‌یافت. بدین سان برج واقع در لاجیم مورخ 1022 میلادی که بیاد بود بانوی مجلله‌ای احتمالاً از سلاسه آل‌باوند بنا گردید، اکنون بنام امامزاده عبدالله شهرت دارد. در مراغه خاطره احمد‌یلی‌امیر سرانجام دچار گمنامی شد و اکنون گور او خاطره هیچکس را در برندارد و اسم او مدیون رنگ آجر بنای آن است که آن را “گنبد سرخ” می‌نامند. شگفت‌انگیز است که کمتر قبری مربوط به بزرگان سیاسی اوائل سده‌های میانه ایران بجای مانده‌ است احتمالاً علت این امر این بود که بسیاری از این بزرگان در کاخ‌های خود یا در امکنه‌ای که به منظور آرامگاه ساخته نشده بودند–مانند مساجد یا مدارس بخاک سپرده شده بودند


گروه سوم به سبب اصالتش و نیز به دلیل احتوای تعدادی از ویژگی‌های آرامگاه‌های کهن‌تر مناطق دیگر ایران شهرت دارد. این گروه از آرامگاه‌ها در منطقۀ شمال غرب، که کمابیش منطبق با آذربایجان امروزی و مخصوصاً مراغه و نخجوان است و تاریخ آن به سال 526 ﻫ./1147-1148 م. (گنبد سرخ مراغه) و 576 ﻫ./1197 (گنبد کبود مراغه) می‌رسد، قرار دارد.
این مقبره‌ها که به شکل مدور، مربع و چندضلعی و ضمناً از سنگ است، بیشتر از برج مایه گرفته‌اند تا از سایبان. همۀ آنها سرداب دارد که چیزی نو و بدیع در ایران به شمار می‌رفت و جوانب دیگر نمای پیشین آنها از نظر شکل و یا گسترۀ تزیین آنها با هم فرق دارد.
از اینها گذشته در کتیبه‌های رسمی آنها نام سازندگانشان آمده است.
یکی از نوآوری‌های آرامگاه‌های ایران در این زمان پیش‌طاق است که دروازه‌ای بلند و صوری بود و نمای پیشین واحدی را برای ساختمان تدارک می‌دید.
چنین می‌نماید که منشأ پیش‌طاق از آسیای مرکزی باشد چون در سرخس و مهنه در جنوب ترکمنستان و در اواسط سدۀ 5 ﻫ./11 م. چنین پیش‌طاق‌هایی به آرامگاه‌ها افزوده می‌شد.
پیش‌طاق مرکب از دو برج پیشکرده مشابه بود که نوعی ایوان توخالی و مجوف را با قوس ویژه‌ای که قاب مستطیلی داشت و پلکان‌ها را برای رسیدن به بالاخانه زیر پوشش خود قرار می‌داد، ایجاد می‌کرد.
در مهنه و سرخس تزیین در هر چهار جانب سنگین بود، ولی بعدها مثلاً در اوزگند و اورگنج پیچیدگی و درهم‌تافتگی روبه‌رشد قالب‌ریزی‌ها و طرح‌های تزیینی بین نمای پیشین و دیوارهای جانبی تقابل و تباین ایجاد می‌کرد. گفتنی است که پیش‌طاق یا حالت زیبایی‌شناختی داشته با تشریفاتی یا توسعۀ نمادین؛ در واقع پیش‌طاق یک افزایش عمومی و کلی در ساختمان نمای پیشین بوده است.
پیش‌طاق مبین جریان‌های عمدۀ آرامگاه‌های ایرانی در سده‌های 5 و 6 ﻫ./11 و 12 م. بود. فرق بین برج و سایبان، برخلاف قرون قبل، دیگر به‌راحتی قابل‌تشخیص نبود؛ لیکن فرق بین اضلاع و آرایش سنجیده و متغیر آنها و گسترۀ پیچیدگی ساختمانی‌شان نشانگر این مسئله است که تحول معماری و زیبایی‌شناختی آن به‌طور کلی رابطه‌ای مستقیم با تحول معماری و زیبایی‌شناختی همزمان ساختمان داشته، در حالی که مفهوم اجتماعی-بافتی آنها را باید در تاریخ مذهبی و فرهنگی پیگیری کرد.
پلاک 1

ضلع شرقی گنبد سرخ مراغه

ضلع جنوبی گنبد سرخ مراغه

ضلع غربی گنبد سرخ مراغه

سقف گنبد سرخ مراغه

اضلاع داخی گنبد سر خ مراغه

پاشنه سنگی ضلع شرقی گنبد سرخ مراغه

سردابه گنبد سرخ مراغه

تاج ضلع شمالی گبند سر خ مراغه

سردر ورودی گنبد سرخ مراغه

ورودی گنبد سرخ مراغه

جزییات ستون های گنبد سرخ مراغه

نبش شمال شرقی گنبد سرخ مراغه

جزییات گنبد سرخ مراغه

مشبک در ضلع غربی گنبد سرخ مراغه

نبش شمال غربی گنبد سرخ مراغه

سرستون های گنبد سرخ مراغه

پلاک 3

پلاک 2

پلاک 4

ساعت آفتابی محوطه گنبد سرخ مراغه

جزییات ساعت آفتابی محوطه گنبد سرخ مراغه

محوطه گنبد سرخ مراغه
یادداشت‌هایی پیرامون مزارهای موجود در مراغه (آذربایجان)
در سال 1934 در پاریس فرصتی دست داد تا در انجمن مطالعات ایرانی پیرامون مزارهای تاریخی مراغه چند کلمه‌ای صحبت کنم ولی با وجودی که ممکن بوده این کار در یک کنفرانس عمومی انجام شود به‌صورت خیلی خلاصه و مختصر برگزار شد.
در این باب فقط به طرح تاریخچه موجز دوره‌ای که هنر ایران پرداختم که این بناها تصویر گویای آن هستند، یعنی دوره‌ای که در آن کاربرد نقوش مینایی در معماری آذربایجان معمول گشت و روبه توسعه نهاد. بنابراین بی‌مناسبت نیست که در اینجا به‌تکمیل آنچه پیرامون اهم این بناها گفته شد، بپردازم.
گنبد سرخ
قدیمی‌ترین مزار از پنج مزار بزرگ موجود در مراغه، گنبد سرخ است که در آذربایجان بیشتر به گنبد قرمز شهرت دارد. عمارتی است چهارگوش با سقفی گنبدی که بر مقرنس‌هایی که هنوز سالم مانده‌اند نهاده شده است. در گذشته این گنبد را پوششی به شکل هرم هشت ضلعی – که فقط قسمت‌های پایینی آن باقی‌مانده‌ – می‌پوشانده‌است (تصویر 83). این بنا مرکب از شبستانی است که کف آن در بلندی و بر زیربنایی قرار گرفته که داخل آن نوعی سردابه احداث شده است. طاق سردابه از یک سو بر دیوارها و از سوی دیگر بر پایه‌ای مرکزی نهاده شده است ( تصاویر 84 و 85) در سمت شرق دری وجود دارد که این سردابه را که از داخل هیچ راهی به شبستان ندارد به خارج مربوط می‌سازد. (تصویر 86)
نمای اصلی بنا روبه سمت شمال دارد. در جلو آن پلکانی است با پنج پله. پله ششم و هفتم پیشخوان بنا را تشکیل داده‌اند. نمای اصلی که میان ستون‌های تنومند زوایا (تصویر 87) استقرار یافته چونان چهارچوبی وسیع و مجلل برای دربنا خودنمایی می‌کند. در تصویر 88 این آرایش به‌خوبی نمایان است. خود در که چهارچوبی با ابعاد متناسب آن را دربرگرفته دارای سرطاقی است، مزّین به ارابک‌ها که کتیبه‌ای به‌خط کوفی آنها را دور زده است. بالای سرطاق درگاه کتیبه دیگری دیده می‌شود که آن هم به‌خط کوفی است.(تصویر 89)
هریک از اضلاع جانبی و عقبی بنا با دو طاق‌نما و یک کتیبه‌ی نواری شکل عریض آذین شده‌است.
بنا دارای چهار پنجره است که از داخل در گردن گنبد و از خارج بر چهار وجه اصلی هشت گوشه‌ای که سقف را بر آن نهاده‌اند قرار گرفته ‌است. روزنه‌های دیگری نیز در کتیبه‌های نوری شکل اضلاع غربی، جنوبی و شرقی گشوه‌اند ولی بدون شک این روزنه‌ها هیچ ارتباطی با ترکیب اولیه ساختمان نداشته‌است.
زیربنا از سنگ تراشیده ساخته ‌شده، نیز سرستون‌های زوایا و سرستون‌های متعلق به پایه‌های کوچکی که سرطاق‌های اضلاع ثانوی را بردوش دارند از سنگ هستند. بقیه بنا تمام از آجر است، آجرهایی که با زیبایی تحسین‌انگیزی بروی هم چیده شده‌اند. در لابلای این آجرها که به‌رنگ قرمز تیره‌اند، کلوک‌های کاشی فیروزه‌ای جلوه‌ای خاص دارد. همچنین کتیبه‌ها و نیز نقوش هندسی که با آجر سرخ تراشیده و آجر و کاشی مینایی رنگ بر بالای درگاه بنا ساخته‌اند بر زمینه‌ای از گچ – که در گذشته سفید بوده و اکنون خاکستری شده – خودنمایی می‌کند. این کتیبه‌ها با نقوشی از گل و برگ‌های گچبری که آثاری از رنگ آبی در آنها دیده می‌شود آذین شده است.
سنگ‌فرش شبستان هنوز وجود دارد. پوششی است مرکب از سنگ‌های مستطیلی که به‌شکلی که در تصویر 84 می‌بینیم کار گذاشته شده‌است.
داخل بنا با اندودی از گچ پوشیده شده و بر آن هیچ اثری از نقاشی ویا گچبری دیده نمی‌شود. آرایش این قسمت منحصر است به طاق‌نماهای دوقلو با ستون‌های کوچک مشابه طاق‌نماهایی که سه ضلع از اضلاع خارجی بنا را آذین کرده‌است. داخل بنا کاملا خالی است. چیزی که ما را به ‌نحوه‌ی آرایش و حتی هدف از ساختن شبستان و سرداب رهنمون شود به‌ چشم نمی‌خورد. با این همه یکی از جزئیات آرایش سرداب مقبره‌ی دیگری از مقابر موجود در مراغه – یعنی مقبره منسوب به مادر هلاکو- که به‌طور کلی مشابه مقبره سرخ می‌باشد، می‌رساند که میت در سرداب دفن شده و سنگ قبر در همین سرداب بوده است و شبستان فوقانی محل تجمع و برگزاری مراسم نماز بوده است.
نام و القاب کسی که دستور احداث این بنا را داده، نیز تاریخ انجام کارهای ساختمانی در کتیبه‌های نمای شمالی آمده است. کتیبه‌های طرف شرق و جنوب از آیات قرآنی هستند و کتیبه‌ی نمای غربی نام سازنده را اعلام می‌دارد.
در تصویر 90 کتیبه سردر اصلی را بازسازی کرده‌ام. با توجه به اینکه این کتیبه نسبة سالم برجای مانده، توانستم به‌طور صحیح از روی آن نقاشی کنم مفاد آن چنین است:
أمرببناءِ هذه القبة الأمیرالرئیس العالم فخرالدین عماد الاِسلام قوام أذربایجان أبوالعز عبدالعزیزبن محموبن سعدیُدیم الله علاه.
کتیبه‌ی افقی واقع در بالای کتیبه‌ی قبلی (تصویر 91) تاریخ احداث بنا را به‌دست می‌دهد:
بُنی‌المشهد فی‌الحادی عشر من شوال سنة اثنین و أربعین و خمسمائه.
کتیبه‌ای که در تصویر 86 می‌بینیم بخشی از آیه 54 از سوره 39 است:
«بسم الله الرحمن الرحیم- لا تُقنطوا مِن رحمة الله ان الله یغفرالذنوب جمیعأ».
در تصویر 92 کتیبه‌ی ضلع غربی را مشاهده می‌کنیم:
عمل العبد المذنب الراجی إلی عفو الله بنی بکر محمد بن نبدان البناء بن المحسن المعمار
به‌ظاهر چنین می‌نماید که این کتیبه‌ها تاریخچه‌ی بنا را بر ما مکشوف می‌دارد و القاب و نام کسی را که بنا برای و ساخته شده، نیز القاب، نام پدر و جد او به دست می‌دهد. آنچه مسلم است این است که آرامگاه در زمان حیات عبدالعزیز ساخته‌شده، سال و ماه و حتی روز ختم کارهای ساختمانی نیز بر ما معلوم است، با این همه، این عبدالعزیزبن‌محمودبن‌سعد را که مدعی بوده قوّام آذربایجان یعنی حاکم آذربایجان بوده، نمی‌شناسیم.
این عنوان و نیز تاریخ احداث بنا می‌رساند که این شخص از امیران سلسله‌ی کوچک احمدیلی است که در این عصر بر مراغه حکمرانی داشتند و همیشه مدعی حکومت تبریز نیز بوده‌اند. ولی علی‌رغم آنکه این خاندان بسیار گمنام است، می‌دانیم که در سال 542 بزرگ این خاندان یعنی «حاکم مراغه»، آق‌سنقر دوم بوده‌است و این عنوان را بدون شک از سال 527 هجری (1132-1133م) تاریخ فوت پدرش آق‌سنقر اول -که در همدان به‌دست اسماعیلیان به قتل رسید– تا سال 564 (1168-9م) دارا بوده‌است. در این سال اتابک پهلوان فرزند ایلدگز حکومت مراغه را به برادرانش علاءالدین و رکن‌الدین تفویض کرد. از این‌رو چنین می‌نماید که در این زمان قدرت در دست چند نفر بوده است ویا این که بعضی از امیرزادگان احمدیلی، به‌عنوان بزرگ دودمان، ملقب به قوام آذربایجان بوده‌اند. ولی ما اطلاعات لازم برای تحقق و بررسی پیرامون این فرضیه‌ها را در اختیار نداریم. بنابراین در حال حاضر علی‌رغم وجود کتیبه‌های خوانا، کسی که در مقبره‌ی سرخ دفن شده، برما ناشناخته‌است.
































مطالب مرتبط