کلیسا تارنمای وابسته: آیین های کلیسا بررسی سیر معماری کلیسای مریم مقدس تبریز بررسی ویژگیهای معماری کلیساها پراکندگی کلیساهای تاریخی ارمنیان در آذربایجان غربی چند کلیسای ارمنی ایران در یک نگاه سیر شکل گیری معماری کلیساهای ارمنی فهرست کلیساهای ارمنی در ایران قره کلیسا کارا کلیسا یا قره کلیسا – بررسی ریشه شناسی کارا کلیسا یا دیر قلعه تادئوس قدیس کلیسای ارمنی کلیساهای ارمنی در ایران تاریخ کلیسای قدیم در ایران کلیساهای تاریخی ایران بر پایه شهرستان کلیسای سورپ گئورگ روستای گرد آباد ارومیه کلیسای مریم مقدس روستای آفتارخانه سلماس کوچاندن ارمنیان به ایالات مرزی ایران مروری بر کلیساهای ارامنه استان آذربایجان غربی 1 مروری بر کلیساهای ارامنه استان آذربایجان غربی 2 مسیحیان ایران نخستین فضاهای زیستی و عبادی ارمنیان نگاهی به دو کلیسای تاریخی شهرستان خوی،کلیسای قریس و کلیسای فنایی نگاهی به کلیسای تاریخی صلیب مقدس روستای مهلذان خوی نگاهی مختصر به تاریخ کلیسای ارمنیان در ایران کتابهای وابسته ارمنیان ایران ایرانیان ارمنی تاریخ کلیسا / محمد صادق احمدی تاریخ کلیسای ارمنی (همراه با نگاهی بر باورها و اندیشههای دینی ارمنیان در درازنای تاریخ) / ادیک باغداساریان تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران / ویلیام مک الوی / علی نخستین تاریخ کلیسای کاتولیک / هانس کونگ / حسن قنبری تاریخ کلیسای قدیم در ایران / ویلیام میلر پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا C.M.S در دوره قاجاریه / صفورا برومند خصوصیات سازمان اداری کلیسای ارمنی / آرداک مانوکیان / طاطه کیشیش میکاییلیان دانشنامه تصویری آیینهای ایرانی: مراسم آیینی و کلیساهای شرق آشوری ارومیه / مارنرسای بنیامین / ژانین بنیامین فقیهی بیگلو / مریم رضایی / عباس تحویلدار / شاپور حاتمی شناخت کلیسای ارتدکس / عباس رسول زاده شناخت کلیسای پروتستان / عباس رسول زاده / جواد باغبانی شناخت کلیسای کاتولیک / عباس رسول زاده / جواد باغبانی طراحی معماری کلیسا حضرت مریم ارومیه / شقایق تابش کلیساهای ارامنه ایران / لینا ملکمیان کلیساهای ارامنه جلفای نو اصفهان / آرمن حق نظریان / نارسیس سهرابی ملا یوسف کلیسای ارتدوکس سریانی: تاریخ و عقاید / مارایگناتیوس زکااول عیواض / محمد مدبر چهار برج کلیساهای ارمنیان تهران / آرا مگردومیان کلیسای ارمنی: مقدمهای بر مسیحیت ارمنی / آرا کشیشان سیرکی / میشل آقامالیان کلیسای سورب تاده / هایک عجمیان کلیسای طاطاوس مقدس – تعمیدگاه ایمان (به زبان ارمنی) / نشان توپوزیان کلیسای طاوس مقدس / امیل هاکوپیان کلیسای وانک: همراه با شرح کامل دیوار نگارههای داخل کلیسا، اشیاء موزه و اطلاعات جامع درباره ارامنه (مصور) / هراچ درآوانسیانس گفتوگوهای اسلامی – مسیحی اندیشمندان مسلمان با کلیسای کاتولیک واتیکان پیرامون پدیده تجدد از دیدگاه اندیشمندان مسلمان … / فاطمه حسینی میرصفی معماری ایران (تحلیلی بر معماری کلیساهای آذربایجان) / شیوا غفاری جباری / ایوت خضری نگارنامه و راهنمای کلیسای بیت لحم جلفای اصفهان / هامازسب آراکلیان نگارنامه و راهنمای کلیسای بیت لحم جلفای اصفهان / هامازسب آراکلیان نگاهی به تاریخ کلیسای شرق / توماس میرم نگاهی به تاریخچه کلیسای هوانس مراغه / جلال جلالی شکوهی / یوسف بیگ باباپور گزیده کتاب: از چیزهای دیگر / عبدالحسین زرین کوب در آغاز کار بسیاری از مساجد کهن برجای معابد کهنهتر یا حتی بر بقایای قصرهای دیرینه ساخته میشد. در مدائن قسمتی از ایوان کسری را سعدبن ابی وقاص تبدیل به مسجد کرد. مسعودی میگوید: بسیاری از آتشکدههای ایران هم تبدیل به مسجد شد. درشام و فلسطین نیز مکرر کلیساها را مسجد کردند و حتی در مصر – تازمان مأموران خلیفه – کلیساهای قبطی تبدیل به مسجد میشد. کلیسای یوحنا که در دمشق تبدیل به مسجد اموی شد در ادوار قدیمتر معبدی بود که برای ژوپیتر بنا شده بود. مساجد کهنسال استخر و قزوین برروی بقایای آپادانههای ساسانی بنا شد. در حمص، حماة، اورشلیم، استانبول، و آناطولی بسیاری کلیساها را مسجد کردند، در کابل وسند و دهلی هم مکرر معابد بت پرستان تبدیل به مسجد شد. وقتی کلیسای ایاصوفیه اختصاص به مسجد یافت بعضی تغییرات در آن ضرورت داشت، تا آن را با احتیاجات جدید منطبق کنند. اما جامع سلطان محمد فاتح بنائی بود تازه، منطبق با نیازهای جدید، که در ساختن آن هم ذوق خاص فاتحان ترک جلوه داشت هم بقایائی از سنتهای معماری بیزانس. مسجدهای عظیم دیگری هم این فاتحان عثمانی در بیزانس پدید آوردند که شیوهی معماری ترکی و عثمانی، رفتهرفته از آن نشأت گرفت. گزیده کتاب: تحلیل معماری مساجد ایران / رضا شاطریان هنگامی که مسلمانان سوریه را در سال 636 قمری فتح کردند بسیاری از کلیساهای باسیلیک که به صورت متروکه رها شده بودند را به عنوان مسجد به کار گرفتند و تغییر کاربری دادند. کلیساها ساختمانهایی طویل و سه قوسی با سقف مرتفع و محرابی در انتهای شرقی آن بودند. مسلمانان محراب را بر دیوار جنوبی قرار دادند و ورودیهای جدیدی در دیوار شمالی تعبیه کردند تا نماز جماعت در عرض راهروهای کلیسا برپا گردد. گزیده کتاب: زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران / جلال ستاری کیفیت اسطوره ای «سوک سیاوش» در این شرح کوتاه نرشخی به خوبی پیدا و هویداست. خروس، پرندهای خورشیدی است زیرا با طلوع خورشید، میخواند و برآمدن خورشید را نوید میدهد و چون به اعتباری، پیک خورشید است، پس بسان خورشید نامیراست همانگونه که خورشید پس از هر فرو شدن، برمیآید و رستاخیز میکند (اما خروس نابهنگام را سر میبرند). ازین رو بر تارک کلیساها، همیشه پیکره خروس نصب میکنند که اشارتی رمزی به رستاخیز مسیح است. این سر بریدن خروس بر مزار سیاوش هر سال روز نوروز پیش از برآمدن آفتاب نیز رمزی از شهادت سیاوش است، اما شهادتی است که رستاخیزی به دنبال دارد چون با روز نو (نوروز) یعنی نو شدن سال، همزمان است و بنابراین خون سیاوش نمیخسبد و به هدر نمیرود و همانگونه که از خون جوانان وطن لاله میدهد، از خون سیاوش نیز، سبزی و گیاه، پر سیاوشان میروید یا گیاه رنج زدا. گزیده کتاب: سفرنامه پیترو دولاواله / شعاع الدین شفا فرقههای مختلف مسیحی نیز از قبیل آسوریها و گرجیها و بخصوص ارمنیها که تعداد آنان زیاد است در اصفهان ساکن هستند و ارمنیها که غالباً تاجر و توانگر هستند، تجارت کشور را بهخصوص درمورد دادوستد با ترکها قبضه کردهاند. خواجه آبدیک نه تنها کاتولیک خوبی است و به همه فرنگیها علاقهمند است، بلکه اصولاً به اندازهای با تقوی است که میتوان گفت آینه مذهب و مسیحیت شرقی است. او با وجودی که دارای فرزندان متعددی است دارایی خود را بیش از آنکه صرف مخارج خانه کند برای بنای کلیساها و تزئینات آنها از قبیل چراغ و قندیلهای زرین و سیمین و تابلوها و تصاویر گرانبها خرج میکند و اکنون در جلفای اصفهان، که شاهعباس پس از خراب کردن جلفای ارمنستان در کنار ارس، ارامنه را به آنجا کوچ داده است قریب ده کلیسای خوب وجود دارد که یکی از آنها را خواجه آبدیک ساخته و تمام مخارج آن را به عهده گرفته است و قسمت اعظم مخارج یک کلیسای دیگر را نیز میپردازد. گزیده کتاب: گنجینه آثار تاریخی اصفهان / لطف الله هنرفر مهمترین کلیسای مشهور تاریخی جلفا از نظر معماری و نفاست تزئینات نقاشی کلیسای «سن سور» است که مشهور به کلیسای «وانک» میباشد و در محل کلیسای ساده قدیمیتری که در سال 1605 میلادی بنا شده بوده و رو به ویرانی نهاده بوده است بنیاد آن گذاشته شده این کلیسا را آمناپرکیچ به معنی ( نجات دهنده) نیز مینامند. در تاریخ ارامنه جلفا نوشته شده است در موقعی که خلافت اعظم ارامنه در اوچ کلیسا با هاکوپ بوده است و خلیفه جلفا (داوید) نام داشته و کلانتر جلفا خواجه صفر بوده ساختمان این کلیسا از محل اعانات ارامنه جلفای اصفهان در سال 1104 به سال ارمنی (1655 میلادی برابر1065 هجری) آغاز شد و در 1133 (برابر 1664 میلادی و 1074 هجری) و متقارن بیست و دومین سال سلطنت شاه عباس دوم به پایان رسیده است. داخل این کلیسا و تمام دیوارها و اطراف و جوانب آن با تزئینات نقاشی به سبک ایرانی و تابلوهایی که نفوذ نقاشی ایتالیایی در آنها محسوس است و زندگانی مسیح را معرفی میکند تزئین شده و ازارههای کلیسا با کاشیهای خشت هفترنگ آراسته شده است. در این کلیسا بیش از سایر کلیساهای جلفا نقاشی وجود دارد و از نظر کثرت طلاکاری کلیسای منحصر بهفرد محسوب میشود. معماری کلیسا و تزئینات طلاکاری آن کار استادان ایرانی است و تابلوهای نقاشی آن چنانکه میگویند بوسیله هنرمندان ارمنی و اروپایی نقاشی شده است. گزیده کتاب: تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران / ویلیام مک الوی میلر / علی نخستین معنی لفظ کلیسا کلیسا در فارسی کلمهای است که از لفظ «اکلیسیا» که به معنی «مجمع مقدس» است گرفته شده و در عهد عتیق این لفظ مخصوصاً بر مجمع مقدس بنی اسرائیل که قوم برگزیده خدا بودند دلالت مینماید. ولی در عهد جدید مقصود از اسرائیل حقیقی روحانی یعنی پیروان واقعی عیسی مسیح است. در این فصل مقدمات کلیسا را بر طبق اناجیل اربعه بیان خواهیم نمود. اصول تعالیم مسیح عیسی مسیح نه فقط مانند خدا که ابراهیم را خواند، بنی اسرائیل را به خود دعوت نمود تا با هم یکی گردند، بلکه همچنان که خدا به وسیله موسی قوانینی به اسرائیل بخشید، مسیح نیز به همانطور اصولی برای زندگانی متحدی شاگردانش عطا فرمود. ولی بین شریعتی که خدا به وسیله موسی به اسرائیل بخشید و اصولی که مسیح به اسرائیل جدید تعلیم فرمود، تفاوت بزرگی بود. شریعت حضرت موسی هم سیاسی و هم روحانی بود، ولی اصول عیسی مسیح فقط روحانی است. علت این اختلاف بسیار واضح است. در زمان حضرت موسی بنی اسرائیل هم به خدای حی حقیقی ایمان داشتند و هم برای خود طایفه و ملتی بودند، و لازم بود که خدا هم قوانین سیاسی و هم احکام روحانی به ایشان ببخشاید تا تجاوزکنندگان از شریعت نیز تنبیه شوند. ولی مسیح ابداً نمیخواست که تشکیل مملکتی دهد و میل نداشت مثل اسرائیل قدیم که در کنعان بودند این اسرائیل جدید را نیز به زمین مخصوصی برساند. او خیال نداشت که سلطنت او چون امپراطوری ایران و روم مملکت جداگانهای در دنیای زمان وی بوده باشد. پس مصمم گردید که از تمامی ملل روی زمین تشکیل یک مجمع روحانی دهد که هر ملتی برای خود تابع قوانین سیاسی مملکت خود باشد ولی همه ملل در ملکوت وی مسیح را خداوند بدانند و همدیگر را چون برادر محبت نمایند. یهودیان زمان او میخواستند که مسیح هم مانند داود تشکیل حکومت ملی بدهد. ولی مسیح این تقاضا را رد نموده سلطنت بر یک جمعیت روحانی و جامع یعنی کلیسای عام را بر تشکیل حکومت ترجیح میداد. اگر مسیح برای پیرامون خود تعیین قوانین سیاسی مینمود، بدون شک تا کنون چندین مرتبه لازم میشد که چون قوانین موسی اصلاح شود، نظر به اینکه احتیاجات سیاسی بنی نوع بشر در هر قرن تغییر پذیر است. ولی مسیح برای پیروان خود وضع اصول قوانینی نمود که همه وقت تغییر ناپذیر باشد، چون اصول او عمومی است و در هر وقت و هر مکان برای مردم همه ملل قابل اجرا میباشد. پاداش عالمین شریعت خود را حیات ابدی و عقوبت تجاوزکنندگان را محرومیت از ملکوت خود تعیین نمود و فرمود که در عالم آتیه آنها را با غضب الهی تنبیه خواهد نمود. خلاصه حال اطلاعاتی را که راجع به کلیسا در اناجیل مشاهده نمودهایم، خلاصه میکنیم. خداوند ما عیسی مسیح مصمم بود که مجمعی در جای اسرائیل قدیم تشکیل دهد. این مجمع را به «کلیسا» یعنی به همان اسمی که قبلاً به مجمع اسرائیل اطلاق میشد موسوم گردانید، ولی لازم بود که این مجمع جدید در موارد ذیل از انجمن بنی اسرائیل متفاوت بوده باشد: اول آنکه به نژاد معینی مختص نباشد بلکه عمومی باشد، دوم آنکه کاملاً روحانی و مجزی از دولت و امور سیاسی باشد. اعضاء این مجمع کسانی هستند که از صمیم قلب مسیح را چون خداوند و سلطان خود میدانند و این اشخاص را لازم است که تعمید گرفته بدین طور رسماً داخل کلیسای مسیح شوند و با هم چون برادر بر حسب دستورات وی عمل نمایند. همچنین مقرر فرمود که به یادگاری مرگ وی با شرکت یکدیگر عشای ربانی را صرف نموده، بدین طور یگانگی خود را با وی ظاهر سازند. مسیح کلیسا را مختار فرمود که به انتظامات خود بر وقف اقتضای هر زمانی رسیدگی نماید و همچنین وعده فرمود که روح القدس را به تمامی شاگردانش ببخشاید تا در هر قدم هادی و رهنمای ایشان باشد. دوازده نفر از شاگردانش را به ملازمت خویش خواند و آنها را رسولان نامیده و تعیین فرمود که آنچه از وی شنیدهاند به تمام ملل موعظه نمایند، یعنی ایشان را نه جانشین و خلیفه بلکه مؤسسین و پیشوایان کلیسا قرار داد. خود عیسی مسیح خداوند حی سرمدی است و ویرا جانشین لازم نیست. معانی لفظ «کلیسا» در فصل سوم ملاحظه شد که خداوند ما عیسی مسیح نظریاتش راجع به کلیسا آن اسرائیل جدیدی بود که از عموم افراد مسیحیان تشکیل یافته است. چنانکه افراد اسرائیل قدیم یگانگی داشتند، این اسرائیلیان جدید نیز موظف بودند که در پیوستگی و یگانگی زیست کنند و درهای نجات را به روی فرق مختلفه مفتوح دارند. بالاخره کلیسا را لازم بود که جدا از دولت بوده و یک هیئت روحانی مطیع مسیح باشد. عقیده رسولان نیز راجع به کلیسا به همین منوال بود، چنانکه پولس رسول در اول قرنتیان باب 15: 9 و غلاطیان 1: 13 میفرماید: «من به کلیسای خدا جفا میرسانیدم» و مقصود وی البته تمامی مجمع ایمانداران است. با پولس در افسسیان 4: 4-6 میفرماید: «یک جسد هست و یک روح … یک خداوند … یک خدا و پدر همه». چنانکه ممکن نبود دو خدا وجود داشته باشد، به همین منوال وجود دو کلیسا نیز غیر ممکن بود. کلیسا هم چنین «عروس مسیح» (کولسیان 1: 18) خوانده شده است. لفظ کلیسا برای عمارتی نیز استعمال شده که مسیح سنگ زاویه آن است (افسسیان 2: 20). ایگناتیوس اولین مورخی است که لفظ «کلیسا جامع» را بدان اطلاق مینماید و مقصودش این است که کلیسا از تمامی مردم و طبقات بدون وجود تفاوت یا تشخیصی مرکب میباشد. در این کلیسا «نه یونانی است نه یهود؛ نه ختنه و نه نامختونی؛ نه بربری و نه سکیتی؛ و نه غلام و نه آزاد، بلکه مسیح همه و در همه است» (کولسیان 3: 11). به مصداق این آیات واضح و مبرهن میگردد که اعضای این کلیسای عمومی کاملاً برادر و برابرند. مسیحیان قرن اول اغلب به اسم «برادر» نامیده شدهاند (اول قرنتیان 5: 11 و 2 تسالونیکیان 3: 6 و غیره). ولی چون کلیسا انبساط دنیوی یافته و در هر مکانی تأسیس شد، به مرور زمان لفظ کلیسا به مجامع کوچکتری نیز که در نقاط و حدود مختلفه پیدا میشدند، اطلاق گردید. به همین جهت گاهی از «کلیسای تسالونیکیه و کلیسای خدای حی که در قرنتس است و کلیسایی که در فیلپی ساکن است» ذکری میشود. این مجمع محلی چون یک قسمت غیر قابل انفکاک مجمع یا کلیسای عمومی بوده و …؟ حیات روحانی این کلیسای عمومی را در خود داشته است. وقتی که رسولان این کلیساهای محلی را در نظر میآورند، عبارت «تمامی کلیساها» را استعمال میکنند، ولی با وجود آن به یک کلیسای عمومی که بدن مسیح باشد، معتقد میباشند (رومیان 16: 16 و اول قرنتیان 7: 17 و مکاشفه 1: 20 و 2: 23). بالاخره این لفظ «کلیسا» به مجمع حقیقی هر دستهای که برای عبادت جمع میشدند، اطلاق میگردید. در چندین قسمت عهد جدید یک دسته ایمان دارانی که در یک خانه مخصوصی برای عبادت جمع میشدند، موسوم به کلیسا شدهاند (رومیان 16: 5 و اول قرنتیان 16: 19 و غیره). عیسی مسیح گفته بود: «جایی که دو سه نفر به اسم من جمع شوند آنجا در میان ایشان حاضرم» (متی 18: 20). و ایگناتیوس مینویسد: «هرجایی که عیسی مسیح است، کلیسای عمومی در همان جا است». خدام سیار کلیسا اولاً به طور کلی کلیسا موظف بود که حکم خداوند خود را به عمل آورده و انجیل را به همه طوایف روی زمین موعظه نماید. بنابراین خدامی را که کلیسا لازم داشت مرکب از مبشرین سیاری بودند که موظف بودند تمامی اوقات خود را فقط صرف موعظه و تعلیم انجیل در مکانهای تازه بنمایند و ایمان داران تازهای به مسیح پیدا نموده و کلیساهای جدیدی تأسیس کنند. در عهد جدید میخوانیم که منجی ما همین طور خادمین و مبشرین سیار معین فرمود، چنانکه در افسسیان 4: 11 و 12 ملاحظه میکنیم: «و او بخشید بعضی رسولان و بعضی انبیاء و بعضی مبشرین و بعضی شبانان و معلمان را برای تکمیل مقدسین، برای کار خدمت، برای بنای جسد مسیح». این خدام کلیسایی در اول قرنتیان 12: 28 نیز چنین نامیده میشوند: «و خدا قرار داد بعضی را در کلیسا، اول رسولان، دوم انبیا، سیم معلمان». نویسنده «تعلیم رسولان» (فصل 6: 6) به همین مبشرین سیار رجوع نموده و مسلم میداند که آنها در میان کلیساها مشهورند. در اینجا لازم است که شرحی راجع به هر یک از این کارکنان انجیلی داده شود. 1-رسولان. لفظ رسول به دو معنی استعمال میگردید. غالباً برای دوازده شاگرد مسیح به کار برده میشد (متی 1-: 2، اعمال رسولان 1: 26 و مکاشفه 21: 14). ولی چنانکه معلوم میشود این لفظ فقط برای ایشان استعمال نمیشد، (اعمال رسولان 14: 14 و غلاطیان 1: 1 و 19)، و مقصود از یک مبشر سیاری بود که مستقیماً از کلیسا فرستاده میشد چنانکه پولس و برنابا فرستاده شدند تا موعظه انجیل را نموده و کلیساها تأسیس نمایند. گرچه رسولان قدرت بزرگی بر کلیساهایی که تأسیس نمودند داشتند، ولی در یک جای مخصوصی سکنی نمینمودند تا شبانی کلیساهای محلی را بنماید. 2- انبیاء. انبیاء در اینکه خدام کلیسا بوده و محدود به جای مخصوصی نبودند، شباهت کاملی به رسولان داشتند ولی تفاوت در اینجا بود که رسولان مخصوصاً در کار موعظه به بیایمانان اوقات خود را صرف میکردند ولی انبیاء این ایمان آورندگان را در مسیحیت تعلیم داده و تربیت مینمودند. انبیاء اطلاع روشنی از اراده و قوت خدا داشتند و حقیقت الهی را به مردم موعظه نموده تعلیم میدادند و همچنین ایمان داران را تسلی داده و گناه کاران را به توبه دعوت میکردند. هرگز خداوند اینقدر انبیایی که در قرن اول در کلیسای مسیح بر خیزانید، برای دنیا بر نینگیزانیده بود. چنانکه انبیایی که تابع موسی بودند مردم را به اطاعت شریعت موسی دعوت مینمودند، به همین منوال این انبیاء مردم را به اطاعت و محبت عیسی مسیح دعوت میکردند. 3- مبشرین. از مبشرین نسبت به رسولان و انبیاء کمتر میشنویم. ایشان مانند رسولان خدام سیاری بودند که انجیل را به بیایمانان موعظه مینمودند ولی متحمل است که قدرت و نفوذ ایشان در کلیسا از رسولان به مراتب کمتر بوده است. فیلپس یکی از آن هفت نفر در اعمال رسولان 21: 8 «مبشر» نامیده شده ولی پس از مدتی در روایت «رسول» نیز خوانده شده است. همچنین تیموتاؤس نیز هم «رسول» و هم «مبشر» خوانده شده است. 4- معلمین. معلمین سیار جای مخصوصی در کلیسای اول داشتند ولی راجع به ایشان چیزهای زیادی نمیشنویم چرا که به زودی تعلیم قسمتی از کار کشیشان و خدام محلی کلیسا گردید. شاید مقصود اصلی وجود ایشان این بوده که تعلیم مرتبتری از وعاظ دیگر بدهند. به هر حال مقام ایشان در کلیسا در کمال احترام و وقار بود. پس علایم این خدام کلیسایی چه بود؟ ایشان از طرف خدا انتخاب میشدند نه از طرف کلیسا. البته این انتخاب دلیل نبود که این اشخاص از طرف کلیسا هم قدرت و اختیار برای کار خود نداشته باشند. مثلاً برنابا و پولس از طرف کلیسا به اطاعت حکم روح فرستاده شدند (اعمال رسولان 13: 2 و 3). ثانیاً آنها در مکان مخصوصی جایگزین نمیشدند. ممر معاش ایشان از هدایای مسیحیان بوده. ایشان راهنمایان روحانی کلیسا بودند که کلام خدا را وعظ نموده و در مجالس مسیحیان دعا نمایند. ولی بعد از مدتی خدام محلی جای این خدام سیار را گرفته و مستقیماً به پیشوایی کلیسا پرداختند. عده این خدام سیار بایستی در قرن اول خیلی زیاد بوده باشد و به توسط ایشان خدمت بسیار بزرگی به انجام میرسید. ایشان نه فقط در بنای کلیساها بلکه همچنین در نگاهداری روابط دوستانه بین دستههای متعدد ایمانداران و ازدیاد یگانگی در زندگانی و تعلیم و اعتقاد، خدمت شایانی مینمودند. خدام محلی کلیسا مسیحیان اول از یهود بودند و یهودیان دو قسم عبادت دینی داشتند. اولی در هیکل بود که کاهنان قربانی به جهت گناهان مردم تقدیم حضور خدا نموده و شفاعت و وساطت به جهت مردم مینمودند. دومی عبادت در کنیسه بود. کنایس یهود در تمامی شهرها و قراء پیدا میشد چنانکه امروزه مساجد در همه جای ایران پیدا میشود، و در این کنایس کلام خدا در هر شنبه قرائت شده و بیان میگردید. امور شرعی نیز در آنجا رسیدگی میشد. در هر کنیسه یک هیئت پرسبیترها یعنی مشایخ کنیسه بودند که به امور کنیسه رسیدگی مینمودند. در کنایس بزرگتر یک مدیری نیز از برای این هیئت پرسبیترها تعیین میشد که رئیس کنیسه محسوب میگردید. همچنین یک عده دیگری نیز بودند که به امور جمعآوری پول و تقسیم صدقه رسیدگی میکردند. دستگذاری در کلیسا چنین رسم بود که هرگاه میخواستند کسانی را به خدمت مخصوصی بفرستند دست بر آنها گذارده و دعا مینمودند. به همین وجه است که در اعمال رسولان میخوانیم که چون سولس و برنابا از طرف روح منتخب گردیدند تا رفته و امتها را بشارت دهند، کلیسای انطاکیه آنها را برای انجام این خدمت به روزه و دعا و گذاشتن دستها جدا نمود. تعمید گرفتن تعمید برای ایمانآورنده ناگزیر بود. اشخاصی که مایل به تحصیل نجات بودند، باید ایمان بیاورند و تعمید بگیرند. در اعمال رسولان مشاهده میکنیم که در بعضی مواقع ایمانآورندگان فوراً تعمید میگرفتند ولی به مرور زمان چون بعضی مردم بدون تعلیمات لازمه اراده دخول به کلیسا را نمودند، لازم گردید که مدتی در این کار تأخیر شود و این در بعضی موارد قریب سه سال ادامه پیدا مینمود و در ظرف این مدت حقائق و اخلاق و عقاید مسیحیت به آنها تعلیم داده میشد. این اشخاص موظف بودند که هر کار منسوب به بت پرستی را ترک نموده و خود را از هر چیزی که مخالف تعالیم انجیل است مصون دارند. پس از زمانی مشاهده میکنیم که جدیدالایمانان زودتر از چهل روز قبل از تعمید موضوع تثلیث اقدس و اعتقادنامه و دعای ربانی را تعلیم نمیگرفتند. در این موقع فقط تعمید یافتگان حق داشتند که در مجالس در خواندن دعای ربانی شرکت نمایند. عشای ربانی این آیین خیلی عمده و در عهد جدید همیشه چون «شکستن نان» اشاره میگردد. این شرکت در بدن و خون مسیح بود و مرگ وی را آشکار میکرد و رجعت او را با جلال وعده میداد. هر کسی که نان و پیاله را به طرز نالایق صرف مینمود مجرم بدن و خون مسیح میگردید. (اول قرنتیان 10: 16). این آیین علامت اتحاد و یگانگی مسیح با کلیسا محسوب میشد چنانکه پولس رسول در اول قرنتیان 10: 17 میفرماید: «زیرا ما که بسیاریم یک نان و یک تن میباشیم چون که همه از یک نان قسمت مییابیم». در کلیسای زمان اول عشای ربانی شاید هر روز یکشنبه صرف میگردید و خوراکی نیز که موسوم به «آگاپه» یعنی ضیافت محبت بود با آن صرف میشد. این خوراک به توسط خود افراد کلیسا تهیه شده و همه در آن شرکت مینمودند ولی بعد از مدتی این خوراک موقوف و عشای ربانی به تنهایی صرف میشد. مجالس کلیسایی شکی نیست که مسیحیان زمان اول اغلب برای دعا و عبادت گرد هم جمع میشدند. فوری بعد از روز عظیم پنطیکاست مشاهده میکنیم که ایشان هر روزه در هیکل و خانههای شخصی جمع میشدند. در باب بیستم اعمال رسولان (آی 7-12) بیاناتی راجع به یک مجلس مسیحی شده است که در آن پولس وعظ نموده عشای ربانی را نیز نگاه داشت. این مجلس در مغرب روز یکشنبه در منزل شخصی یک نفر برقرار بود و تا سفیده صبح به طول انجامید.مجالس کنیسه یهودیان در روزهای شنبه منعقد میگردید، ولی مسیحیان به یادگاری قیام خداوند به نگاهداری یکشنبه چون روز رسمی عبادت آغاز نهادند. به تقلید کنایس یهود مسیحیان در مجالس خود اهمیت زیادی به خواندن کتاب مقدس و تعلیم و دعا میدادند. جمعآوری پول نیز در ضمن مجلس به عمل آمده و به دست مدیر پرسبیتران داده میشد تا بر حسب لزوم فیمابین فقراء تقسیم گردد. البته بعضی رسومی نیز که مختص مسیحیان بود اجرا میگردید. در تمام قرن اول غالباً رسولان و انبیایی بین مسیحیان وجود داشتند که کلام خدا را به قوه فوقالطبیعه روحانی وعظ نموده و حتیبعضی اوقات در السنه غریب نیز دعا مینمودند. بعد از ختم موعظه و تعلیم مرسوم بود که عموماً عشای ربانی نیز صرف شود. اغلب در مجالس بالاجماع سرود هم خوانده میشد. ژوستین شهید بیاد ذیل را راجع به یک مجلس یکشنبه در زمان خودش (قریب 150م.) به زبانی که مفهوم غیر مسیحی گردد ایراد مینماید: «و در روز یکشنبه مجلسی در یک جا از تمامی کسانی که در شهر و نواحی آن زندگانی مینماند برقرار داشته و از نوشتههای رسولان و انبیاء به قدری که وقت مجال میدهد خوانده میشود. چون خواننده ختم مینماید، مدیر شفاهاً وعظ نموده و تعلیم میدهد که این چیزهای عالی را تقلید نمائیم. تاسیس کلیسا در سلطنت ایران اطلاعات صحیح ما راجع به تأسیس کلیسا در سلطنت ایران خیلی کم است. در باب دوم اعمال رسولان میخوانیم که روز پنطیکاست «پارتیان و مادیان و علامیان و ساکنان جزیره» در اورشلیم حاضر بودند و هر یک موعظه رسولان را به زبان خود شنیدند. پارتیان خراسان امروزه، مدی کردستان حاضر، عیلام خوزستان حالیه و جزیره هم مقصود بین النهرین است. تمام این ایالات جزو ایران قدیم بوده است. بعضی عقیده دارند که این زایرین ایرانی پس از شنیدن وعظ رسولان ایمان آورده روحالقدس را دریافت داشته به موطن خود برگشتند و انجیل را به اهل مملکت خود موعظه نمودند. چند نفر از نویسندگان قدیمی هم روایت نمودهاند که دو نفر از رسولان مسیح یعنی شمعون و یهودا (لوقا 6: 15و 16) برای بشارت کلام به ایران رفتند و مؤبدان زردشتی ایشان را شهید نمودند. البته واضح است که شمعون مذکور شمعون پطرس نیست. گویند یهودا (که توما هم خوانده شده) برای بشارت کلام تا هندوستان هم رفته است. بعید نیست که این روایات صحیح باشد. بنابراین انتشار کلام در ایران باید خیلی زود شروع شده باشد. مورخین بعد گفتهاند که یک نفر کلیمی مسیحی از اهل فلسطین به نام ادای در اواخر قرن اول به ادسا (عرفه) و آربل واقع در شمال بینالنهرین رفته و در آن نواحی به انتشار مسیحیت پرداخته است. این شخص مخصوصاً در بین یهودیان آن نواحی کامیایی حاصل نمود و کلیسای مسیح را متدرجاً تأسیس کرد. در سال 104میلادی ادای شخصی پقیدا نام را که اصلاً زردشتی مسیحی شده بود در آربل به سمت اسقفی معین نمود. این شهر متدرجاً مرکز انجیلی نقاط مشرق و شمال و جنوب رود دجله شد و مبشرین جدی و غیوری از این مرکز به نواحی دور دست آسیا اعزام گردیدند. در اواخر قرن دوم مورخی به نام باردیسان که قریب 196میلادی میزیسته راجع به «خواهران ما در گیلان و باختر» گفتگو مینماید. از این اشاره استنباط میکنیم که در اواخر قرن دوم در این نقاط مسیحیان یافت میشدند. و نیز معلوم گردیده که در 225میلادی بالغ بر بیست ناحیه اسقفی در بین النهرین و ایران وجود داشته که یکی هم نزدیک بحر خزر بوده است. بدیهی است که این نواحی هر یک مرکز بسیاری از مسیحیان بوده است، ولی افسوس که تاریخی در دست نداریم تا از تأسیس این کلیساها مطلع شویم و تفصیل ظهور مسیحیت را در ایران بدانیم. در زمان پارتیان از سال 150 قبل از میلاد تا 226میلادی مملکت ایران در تحت تسلط پارتها بود. این سلاطین تاتار آداب خشن و تمدن ناقصی داشتند. در این دوره دین زردشت به توسط مغها یا مؤبدان زردشتی رواج مییافت، اما اغلب مردم گرفتار بتپرستی گردیده درختان مقدس و تصویر خورشید و ماه و حتی اجداد خود را نیز پرستش مینمودند. دولت ایران نیز مانند امپراطوری روم از دین خود راضی نبود. عقاید قدیمه زردشتی اکثر از میان رفته و زمینه برای ورود دین تازه حاضر شده بود. خوشبختانه در همین زمان مسیحیت در ایران ظاهر گردید. سلاطین پارت با مبشرین مسیحی نه ضدیت مینمودند و نه به ایشان جفا میرساندند بلکه مسیحیان را آزادی زیادی بخشیدند و بدینطور باعث شدند که کلیسا به سرعت توسعه یابد. بعضی از مسیحیانی هم که در امپراطوری روم جفا میدیدند برای تحصیل آسایش و سلامتی به ایران فرار کردند و در ایران باعث ترقی کیسا گردیدند. مغان زردشتی خیلی بر ضد مسیحیان اقدام میکردند و همین اشخاص شمشون اسقف آربل را در سال 123میلادی شهید نمودند. این اولین شهیدی است که تاریخ مسیحیت در ایران نشان میدهد. چون مؤبدان زردشتی اینطور سختگیری نمودند، فقط عده قلیلی از زردشتیان مسیحیت را استقبال کردند و ایمان آوردندگان اغلب از بتپرستان بودند. ابتدای سلطنت سلسله ساسانیان (226میلادی) در سال 226میلادی تغییر عظیمی در سلطنت ایران صورت گرفت که تأثیری عمده در مسیحیت داشت. شخصی ایرانی به نام اردشیر سر از بندگی سلاطین پارت پیچیده سلسله مشهور ساسانیان را که تا زمان استیلای اعراب (641میلادی) در ایران سلطنت مینمودند تأسیس کرد. پادشاهان ساسانی برخلاف پارتها بستگی زیادی به دین زردشت داشتند و حتیالقوه در پایداری آن میکوشیدند. چون اردشیر بر تخت پادشاهی نشست فرمانی صادر نمود که به موجب آن تمام بتهای مملکت خود را منهدم ساخت و مغان را به مقامی بلند رسانید و مقداری زمین به ایشان بخشیده آنها را اجازه داد تا از زردشتیان ده یک بگیرند. و نیز فرمانی صادر نمود که آتشکدههای خاموش دوباره مشتعل شود و مؤبدان مخصوصی از برای این خدمت تعیین گردند. نوشتجات مقدسه زردشت یعنی اوستا را نیز جمعآوری نمود و تفسیری به زبان پهلوی که زبان معمولی آن زمان بود برای آنها تهیه کرد. خلاصه دین زردشت را دین رسمی و دولتی خود ساخت و غیر از آتشکدههای زردشتی جمیع معابد دیگر را بست و خود را خدا دانسته رئیس اعظم دین زردشت گردید. شاپور اول که شخصی نیرومند و توانا بود در سال 240میلادی جانشین اردشیر گردید. این پادشاه در مدت سلطنت سی ساله خود مادام مشغول محاربه با روم بود تا بالاخره در سال 260میلادی بر والرین امپراطور روم غلبه یافته او را اسیر نمود و شهرهای بینالنهرین و سوریه را غارت کرده بسوزانید و جمیع سکنه این بلاد را یا قتل عام نموده یا هزار هزار به خوزستان آورد و در جندی شاپور که مخصوص ایشان ساخته بود سکنی داد. بسیاری از این اسرار مسیحی بودند و کلیسای ایران را تقویت داده آن را با کلیسای امپراطوری روم به طور مخصوصی متحد ساختند. در زمان سلطنت شاپور اول مانی نقاش در ایران ظهور نمود و شالوده دین جدیدی را ریخت. گرچه شاپور مانند پدرش زردشتی غیوری بود، ولی گویا به قدری سرگرم جنگ با رومیان بود که نتوانست بر علیه مسیحیان مملکت خود اقدامی نماید. معهذا بدون شک به واسطه وضع قوانینی که غیر زردشتیان را محدود میکرد، ترقی کلیسا به تأخیر افتاد. چیزی نگذشت که در زمان سلطنت بهرام اول (272-275میلادی) جفایی به غایت سخت در ایران شروع شد و بسیاری از پیروان مسیح و مانی به قتل رسیدند. مسیحی شدن ارمنستان (300میلادی) در قرن سوم و چهارم گاهی ارمنستان متعلق به روم و زمانی متعلق به ایران میشد. در زمان سلطنت شاپور اول ارمنستان به ایران تعلق داشت ولی در سال 286میلادی تیرداد با کمک رومیان ارامنه را به ضد ایرانیان برانگیخته خود را پادشاه ساخت و ارمنستان را از متصرفات روم گردانید. این پادشاه ابتدا مسیحیان را جفا مینمود ولی قریب سال 300میلادی خودش به توسط گریگر که رسول مشهور ارمنستان و معروف به «نوربخش» بود مسیحیت را قبول کرد و اولین پادشاهی است که به مسیح ایمان آورد. ظاهراً تیرداد چندان فهم و معرفتی از حقیقت مسیحیت نداشت، زیرا به محض اینکه مسیحی شد تمام اهالی ارمنستان را با زور شمشیر به قبول این مذهب مجبور نمود و این اولین دفعهای بود که برای انتشار مسیحیت شمشیر برداشته شد. بسیاری از ارامنه با کمال جرأت و دلیری برای حفظ بتکدهها و تصویرهای خود بر علیه شاه جنگ نمودند، ولی بالاخره تیرداد غالب آمد و ارمنستان رسماً مملکت مسیحی شد و گریگر اسقف اعظم ارمنستان گردید. بعد از چندی کتاب مقدس هم به زبان ارمنی ترجمه شد و ارامنه در مسیحیت بسیار غیور گردیدند. تا کنون بالغ بر 1600 سال است که ارامنه از زردشتیان و اعراب و عثمانیها جفا و تعدی دیدهاند، ولی با کمال استقامت در ایمان خود استوار مانده و از نجات دهنده خود دست برنداشتهاند. سلطنت شاپور دوم (309-379میلادی) بعد از انقضای سلطنت شاپور اول شش پادشاه پیدرپی بر سریر پادشاهی نشستند و روی هم 38 سال سلطنت نمودند. راجع به پیشرفت مسیحیت در این زمان چندان خبری در دست نیست. در 309میلادی شاپور دوم که یکی از مشهورترین پادشاهان ساسانی است به سلطنت رسید و مدت هفتاد سال پادشاهی نمود. وقایع مهم کلیسای ایران در این مدت در تاریخ مذکور است. کار پاپا: مسیحیت در مدائن پایتخت ایران کمتر از سایر نقاط منتشر شد. کلیسای مدائن خیلی کوچک بود و اسقف مخصوصی نداشت، اما در 280میلادی شخصی به نام پاپا به سمت اسقفی کلیسای آنجا تعیین گردید که استعداد بینظیری داشت و در مدت اسقفی خود که پنجاه سال طول کشید تمام دقت و توجه خود را صرف پیشرفت کلیسای پایتخت نمود. در این وقت در امپراطوری روم اسقفان روم و انطاکیه و اسکندریه بر تمامی کلیساهای اطراف خود برتری یافته بودند. پاپا تصور میکرد اسقف مدائن هم باید رئیس کل کلیساهای ایران شود. به علاوه چون لازم بود که نمایندهای از طرف مسیحیان ایرانی در حضور پادشاه حاضر شود، پاپا خیال نمود که حق این نمایندگی منحصر به وی میباشد. خود پسندی پاپا در بعضی مسیحیان تولید عداوت نمود و اسقفان دیگر مایل نبودند که پاپا خود را بر دیگران مقدم بدارد. پس با هم متحد شدند تا وی را بر زمین زنند. فرمان آزادی (409میلادی): در 409میلادی فرمانی برای آزادی عموم مسیحیان ایرانی صادر گردید. مطابق این فرمان مسیحیان اجازه بنای نمازخانههایی را که سابقاً در موقع جفا منهدم شده بود، یافتند و توانستند بدون ترس خدا را عبادت نمایند. مسیحیانی که در بند بودند آزاد گردیدند و اسقفان اجازه یافتند که بدون واهمه بین کلیساهای ناحیه خود سفر کنند بنابراین پس از سیصد سال برای اولین دفعه کلیسای ایران به رسمیت شناخته گردید، ولی باز اجازه بشارت و ساختن نمازخانههای جدیدی نیافتند. باری مسیحیان ایرانی از صدور این فرمان شاد گردیده گمان کردند که این فرمان به آنها همان اختیاراتی را میدهد که فرمان میلان به کمک قسطنطین (313میلادی) برای مسیحیان امپراطوری روم نموده بود. شورای مدائن (410میلادی) پس از سالیان متمادی جفا تشکیلات جدیدی برای کلیسای ایران لازم بود. ماروتا پیشنهاد کرد که شورایی از اسقفان ایران تشکیل گردد تا همان نتایجی که شورای نیقیه در امپراطوری روم داشت این شوری نیز برای کلیسای ایران داشته باشد. شاه به انعقاد این شوری اجازه داد و به وسیله قاصدان سریع خود به حکام فرمان داد تا تمامی اسقفان را به فوریت به مدائن اعزام دارند. اسقفانی که حاضر شدند اغلب از ولایت نزدیک بینالنهرین بودند و در 410میلادی این شوری در مدائن تشکیل یافت. نظر به اینکه قوانین مصوبه شورای نیقیه هنوز در کلیساهای ایران معمول نشده بود، این شوری لازم دانست که اول به تصویب آن بپردازد. پس از ختم این قضیه دو نفر از درباریان از جانب اعلی حضرت پیش آمده فرمانی را که در سال قبل برای آزادی مسیحیان صادر شده بود تصدیق نمودند و اعلام داشتند که پادشاه اسحق اسقف مدائن را به ریاست کل مسیحیان ایارن مقرر گردانیده و حاضر است که مصوبات این شوری را با قوه سیاسی اجرا نماید. پس اسقفان بعضی قوانین برای اداره کلیسا ترتیب دادند که عمده آنها از قرار ذیل است: برای هر شهری یک اسقف کافیست و برای تعیین هر اسقفی اقلاً دستگذاری سه اسقف لازم است. عموم مسیحیان ایران موظفند که اعیاد مهمه را از قبیل عید میلاد و عید قیام در مواقع معینی با هم نگاهدارند، و غیره. پادشاه مصوبات شوری را قبول نمود و نسبت به مسیحیان خیلی اظهار التفات کرد. انتشار مسیحیت در تاریخ میخوانیم که در سال 410میلادی قریب چهل ناحیه اسقفی در ایران جود داشته است. هر یک از این نواحی مرکز بسیاری از مسیحیان بوده است، زیرا در آن زمان مرسوم نبود که در نقاطی که فقط عده قلیلی مسیحی هستند، اسقف مخصوصی برود. در 424میلادی شماره نواحی اسقفی به 66 رسید. مسیحیت اول در بینالنهرین ظهور نمود و بدین جهت در آنجا قدرتش بیشتر بود، ولی متدرجاً در فلات ایران نیز انتشار یافت. در 424میلادی در شهرهای ری، اصفهان، سیستان، نیشاپور، مرو و هرات هر یک اسقفی سکونت داشت. در بعضی کتب میخوانیم که ادرق «اسقف چادرهای کردها» بوده است. از این رو معلوم میشود که بسیاری از کردها نیز ایمان آورده بودند. پایداری کلیسا بعد از جفای هولناک شاپور و از میان رفتن بسیاری از مسیحیان شریف نشان میدهد که دین مسیح کاملاً در ایران آن زمان ریشه دوانده بود. نمیدانیم عده مسیحیان ایرانی در این زمان چقدر بوده، ولی شکی نیست که مسیحیان در قسمتهای مختلفه امپراطوری ایران فراوان بودهاند. جفای یزدگرد (420میلادی) نظر به جسارت خود مسیحیان مساعدتهای یزدگرد به زودی خاتمه یافت. کشیشی هاشو نام از شهر هرمزد اردشیر در خوزستان یکی از آتشکدههای بزرگ زردشتیان را که نزدیک کلیسایی بود منهدم ساخت. این حرکت زردشتیان را به غضب آورد و مرافعه خود را به شاه رجوع نمودند. یزگرد هاشو و ابدای اسقف را با چند کشیش دیگر که مسئول این اهانت به مذهب مملکتی بودند احضار کرده و با کمال سختی ایشان را سرزنش نمود. ابدای اسقف اظهار داشت که او تقصیری نداشته است، ولی هاشو با کمال شدت پرستش آتش را مردود شمرد و با شجاعت اقرار به خراب کردن آتشکده نمود. پس یزدگرد به ابدا امر نمود تا آتشکده را دوباره بنا نماید. جفای بهرام پنجم (420-422میلادی) بهرام به محض جلوس بر تخت سلطنت مغان را برای جفای مسیحیان اقتدار تام بخشید. مغان هم نمازخانهها را منهدم کردند و هر کدام از پیروان مسیح را که پیدا مینمودند به قتل میرسانیدند و یا به طرق هولناکی معذب میگردانیدند. مثلاً بعضی را زنده پوست میکندند؛ بعضی را در میان موشهای صحرایی گرسنه میانداختند تا طعمه آنها شوند. زحمات و عذاب مسیحیان به قدری زیاد بود که بسیاری از ایشان اضطراراً از سرحد ایران خارج شده به مملکت روم پناه بردند. بهرام فوری تسلیم فراریان را از امپراطور روم خواست ولی امپراطور روم امتناع ورزید. پس فوری جنگ بین دولتین تجدید شد. مقالات کلیسا ویراساینس353 مقالهکلیسا مقاله کلیسا 57 مقاله کلیسا8 مقاله کلیسا30 مقاله
کلیسای سنت استپانوس جولای 21, 2019 توسط omidjavidani · Published جولای 21, 2019 · Last modified ژوئن 26, 2023
کلیسای وانک جولای 20, 2019 توسط omidjavidani · Published جولای 20, 2019 · Last modified ژوئن 26, 2023