برج خاموشان ( دخمه زرتشتیان )




1931

اریک فریدریش اشمیت (Erich Friedrich Schmidt)

دسترسی

هردو دانشمند (محمد تقی مصطفوی و حسین کریمان) اثر دیگری را در ارتباط با مرقد بی بی شهربانو معرفی می‌کنند بدین شرح: اثر تاریخی بسیار مهم و قابل توجه دیگر در مجاورت کارخانه سیمان، چهار بنای مکعب شکل سنگی و ساده است که در پشت کارخانه سیمان به مسافت چندصد متری مشرق آن قرار دارد. طول و عرض و ارتفاع هریک از این چهار بنای مکعب شکل استوار، در حدود چهار متر است و وسط آن‌ها مانند تنور یا چاه حفرهای خالی وجود دارد، و به نظر نگارنده این ساختمان‌های مرموز آرامگاه‌های ایرانیان صدر اسلام است که دفن امواتشان مرحله تحولی را بین طرز دفن زرتشتیان با مراسم تدفین در آیین اسلام نشان می‌دهد و از نظر مطالعه در این قسمت بسیار قابل توجه می‌باشد و غیر از یکی از آن‌ها که از وسط منهدم شده سه بنای دیگر کم وبیش صورت محفوظی دارد. جز این اظهارنظر مرحوم مصطفوی که این بناها آرامگاه ایرانیان صدر اسلام است، هیچ اظهارنظر دیگری از سوی آن در استاد نشده است در حالی که به احتمال قوی این بناهای سنگی ساده استودان‌های ساده‌ای بوده‌اند که در میان دخمه (برج خاموشان کوه بی بی شهربانو) و بنای آرامگاهی شهربانو قرار داشته‌اند، و اگر قبول کنیم که این بنا ساسانی است، و در عصر اسلام فقط عنوانش اصلاح شده و تغییر یافته است، به سادگی می‌توان گفت که پس از پاک شدن استخوان‌ها در دخمه آن‌ها را به این استودان‌ها منتقل می‌کرده‌اند و از آن‌جا به بنای آرامگاهی، از همان قبیل که درباره آرامگاه خسرو انوشیروان بدان اشاره شده می‌برده‌اند. آن‌چه مسلم است اینست که این بناها از آرامگاه‌های پیش از اسلام نیستند، زیرا در عصر ساسانی بنایی که با آرامگاه به معنای عصر باستان و عصر حاضر جور دربیاید نداریم، چون که دفن کردن در خاک یا در تابوت پوشیده و مسدود، باید مرسوم باشد که آرامگاه به وجود بیاید. از آن گذشته گوری که در میان این پایه‌ها احداث شد به هیچ وجه نمی‌تواند گور باشد و بر مبنای همه سنت‌های باستانی قدیم و جدید، بدن مرده مدفون شده باید پوشیده و پنهان باشد.
دانشمند فرزانه دکتر پرویز ورجاوند در کتاب سرزمین قزوین وقتی سخن از آثار تاریخی ناحیه رودبار الموت است، آرامگاه‌های واقع در گورستان شاه کوه حسن آباد را معرفی می‌کند، که با سنگ خام، سنگ لاشه و ملاط ایجاد شده‌اند، قاعده این آرامگاه‌ها که به نظر استاد از عهد ساسانیان برجای مانده است، چهاربر به بلندی حدود دو متر است، بر روی این پایه سنگی، یک گنبد سنگی به بلندی چهار متر ساخته شده و کل بنا، فقط با یک در و یک پنجره با خارج ارتباط دارد. این بنای ساسانی که حتماً آتشکده نیست چه می‌تواند باشد، خود استاد ورجاوند نیز این بناها را تحت عنوان آرامگاه عرضه کرده است، از دوره ساسانی ولی چون از دوره ساسانی آرامگاهی بدان مفهوم که ما امروز داریم برجای نمانده، این بناها هم می‌تواند استودان باشند، منتها از نوعی دیگر نه از آن نوع سه مرحله‌ای، استودان بدون برج خاموشان. بدن مردگان را در لفافی پیچیده در این بناهای مستحکم، ولی دور افتاده می‌گذاشته‌اند و به همین دلیل در کف این بناها که مورد کند و کار دزدان عتیقه قرار گرفته چیزی یافت نشده است. ازین در آرامگاه واقع در رودبار یکی دارای گنبدی مخروطی و یکی دارای گنبدی گرد است که این دومی، ساسانی معرفی شده است.



با فرض بستگی آشکار بسیاری از معماری اوایل اسلام ایران با میراث معماری پیش از اسلام، شایسته است تاکید نماییم که هیچ نوع نشانه‌ای مهم از آثار آرامگاهی که آزادانه برپا ایستاده باشد در روزگار پیش از اسلام وجود ندارد. گور باشکوه کوروش در پاسارگاد استثنایی است بر این قاعده، شاهان بعدی هخامنشی در اتاق‌های تدفینی که در جبهه صخره در دل کوه کنده شده قرار گرفته بودند و چنین گورهای صخره‌ای ظاهراً تا مدتی پس از برافتادن آن سلسله نیز رواج داشته است. طبق آنچه از توصیفات کتبی یونانی برمی‌آید رسوم خاکسپاری در ایران پارتی، ظاهراً مسئله ساختمان آرمگاه را در برنداشته است. اما در مورد شاهان ساسانی درحالی که آنان یک‌دست هوادار آیین درست زرتشتی نبودند مقررات سخت به خصوص آن آیین دایر بر دور انداختن اجساد که تصور می‌شد عفونت روحی مرگبار آن‌ها زمین را آلوده می‌ساخته، هرنوع تمایل به مرده پرستی و معماری آرامگاهی مربوط به ‌آن را از بین می‌برد. لاشه‌ها را به روی سکوهای برافراشته یا در خمه‌ها که ترجیح می‌دادند در جایی دورافتاده باشد آشکار قرار میدادند و هنگامی که مرغان لاشخور یا جانوران گوشت‌های آن‌ها را برمی‌داشتند استخوان‌ها را گردآوری کرده در ستون‌ها و تربت‌دان‌ها دفن می‌نمود بدین طریق هنگامی‌که اسلام به ایران آمد هیچ سنت آرامگاهی زنده‌ای وجود نداشت تا الهام‌بخش میل مسلمانان برای احداث چنین بناهایی باشد.

بی‌تردید آرامگاه پس از مساجد، متداول‌ترین نوع بنای عمومی در معماری اسلامی ایران است…جایگاه چنین بنایی در زندگی مذهبی مردم، عموما تضمین‌شده است…روی‌هم‌رفته تغییرات حاصل در شکل این گونه بنا طی قرون متمادی، در قیاس با مسجد یا کاخ نسبتاً کم است… از آن‌جا که مراحل آغازین معماری ایران در دوره اسلامی به میراث ایران از دوره پیش ار اسلام وابسته است، شایسته تاکید است که هیچ سنت قابل‌ذکری از بناهای تدفینی آزاد در دوره‌های پیش از اسلامی وجود ندارد. آرامگاه عالی کورش در پاسارگاد نوعی استثناست که ثابت می‌کند قاعده‌ای وجود داشته است. شاهان بعدی هخامنشی در حفره‌های کنده‌شده در دل صخره‌ها قرار داده شدند…عادات تدفین پارتیان ایرانیان پذیرای برپایی مقابر نبوده است… بنا بر آموزه‌های زرتشتی اجساد مردگان، به خاطر پلشتی و آلودگی اهریمنی ناشی از مرگ…بر روی سکوهای برآمده یا دخمه یا دخمه‌هایی قرار داده می‌شدند که در اماکن کاملاً دور افتاده‌ای قرار داشتند. وقتی که این اجساد توسط پرندگان و… پاک می‌شد استخوان‌های آن‌ها جمع‌آوردی شده و در ظروف خاکستر مرده یا استخوان مرده دفن می‌شد… روش‌های تدفین در ایران نمی‌تواند جدا از بقیه جهان اسلامی مورد مطالعه قرار گیرد. مراجع ادبی محقق می‌سازند که مقابر، از سده دوم هجری به این سو،به طور وسیعی در سراسر دارالاسلام ساخته می‌شدند و از این رو کاملاً محتمل است که مسلمانان این فکر را از هم‌کیشان خود در مصر وسوریه یا عراق اخذ کرده باشند و نقض سنت نبوی در امور مربوط به تدفین به تدریج در ایران انعکاس یافته‌باشد…آیا تأثیرات قابل توجه در روش و سنت تدفین می‌توانسته از سوی استپ‌های شمالی و آسیای میانه باشد… نزدیکی جغرافیایی به منطقه‌ای که نخستین مقابر ایرانی در آن یافت می‌شود دلیل محکمی در تأیید این فکر است…کاوش‌های مجموعه ساختمانی در تاجیسکن و در آسیای میانه که تاریخ آن‌ها به قرن سوم پیش از میلاد باز می‌گردد، دلالت بر این امر دارد که قبرها به شکل یورت‌های عظیم با مصالح بادوام ساخته شده است… برج‌های آرامگاهی که مشتمل بر سردابه‌های تدفینی دربرگیرنده جسد و اتاقی خالی روی آن است، به عنوان یک ترکیب معمارانه از این روشهای تدفینی تعبیر می‌شود و حتی تزیینات چادرهای صحرانشینان به طور حیرت‌آوری شباهت‌های نزدیکی با تزیینات برخی از مقابر ایرانی دارند. نمای خارجی این برج‌ها نیز شباهت معمارانه با چادرهای عالی سلطنتی توصیف شده از سوی مسافران غربی مانند کارپینی و روبروکیس دارند… قدیم‌ترین برج‌های مقبره‌ای باقی‌مانده، عموما توسط شاهزادگان ایرانی ساخته شدند، تا ترک، و مربوط به پیش از دوره سلجوقی است.
شکل مقبره معروف سامانی در بخارا به تاریخ 331 هجری 943 میلادی در واقع، شکل غنی‌شده آتشکده ایرانی (چهارتاقی) از دوره ساسانیان است. گنبد علی ابرقو به تاریخ 448 هجری 1056 میلادی واقع در نقطه‌ای دور از منطقه مسکونی، در فضایی باز و بر لبه پرتگاه، به ناچار تداعی کننده دخمه زرتشتیان یا برج خاموشی است. گنبد قابوس (به تاریخ 398 هجری 1006 میلادی)، به درستی ردیف‌های شکوه‌مند برج‌های مقبره‌ای ایران را می‌گشاید و بار دیگر یک چنین پیوند‌های زرتشتی را ـ هر چند در شکلی نو و تغییر ماهیت‌یافته ـ به طور انکار ناپذیری عرضه می‌دارد. آن‌ها به استفاده از تقویم یزدگری در کنار تقویم اسلامی در کتیبه‌ای که تاریخ احداث بنا را ذکر می‌کند بار دیگر رو می‌آورند ـ و مهم‌تر از آن ـ نحوه قرار دادن جسد است. به گفته جَنّابی، جسد در تابوتی شیشه‌ای از سقف آویزان بود، و سر آن به سوی تنها روزنه‌ای قرار داده شده بود که رو به طلوع خورشید باشد. اگر این گزارش پذیرفته شود، پرهیز از به خاک سپردن نمی‌تواند یادآور دستورات زرتشتی نباشد. تلاش بر این است که به همین طریق انتخاب فراز تپه دور افتاده‌ای را به این آرامگاه‌‌های نخستین ـ نظیر گنبد علی در ابرقو، یا مقبره سامانی ـ به عنوان اشاراتی به دخمه زرتشتی تعبیر و تفسیر شود. نمونه مشابهی برای این بناهای تدفینی انتقالی از این دوره اولیه در سیراف بر ساحل خلیج فارس یافت شده است. در صخره‌های سیراف مقابر کنده شده‌ای وجود دارد که به جای ایفاء کردن نقش استودان، اجساد در آن‌ها نگهداری می‌شود و بدین ترتیب می‌تواند متعلق به بستری از تلفیق عقاید مختلف در مذهب باشد.


مطالب مرتبط