کاخ چهل ستون






اضلاع خارجی بنا

ضلع شمالی
ضلع شمال شرقی
ضلع شرقی
ضلع جنوب شرقی
ضلع جنوبی
ضلع جنوب غربی
ضلع غربی
ضلع شمال غربی

اضلاع داخلی بنا / همکف

کنج شمال شرقی
کنج جنوب شرقی
کنج جنوب غربی
کنج شمال غربی

سقف همکف


سقف

اضلاع داخلی بنا / طبقه فوقانی


ضلع شمالی
ضلع شرقی
ضلع جنوبی
ضلع غربی





دیگر اطلاعات منابع مکتوب: قاضی احمد قمی، مورخ قرن دهم هجری قمری، در کتاب خلاصة التواريخ ضمن وقایع سال ۹۵۱ می نویسد که؛ شاه طهماسب «…اراضی موسوم به زنگی آباد را از… میرزا اشرف جهان خریداری نموده باغی از باغ ارم دل گشاتر و از بستان فردوس روح افزاتر احداث نمود و مهندسان دانشور و بنایان صاحب هنر ممالک محروسه را بدان جا طلب نموده طرح باغ مربع فرموده و به باغ سعادت آباد موسوم ساختند و در میان آن باغ عمارات عالی و تالارهای متعالی و ایوانها و حوضها طرح انداخت…». مثنوی روضة الصفات از خمسه جنات عدن اثر عبدی بیکه به توصیف کاخها و عمارات و باغهای شرقی و غربی این مجموعه می پردازد. همچنین مثنوی “دوحة الازهار از همان خمسه به شرح خیابانها، باغها و عمارات شاهی و مجالس نقاشی آنها اختصاص دارد. عبدی بیک در اشعار خود از جمله بناهای مجموعه به دو بنای ارشی خانه (یا ارسی خانه) و ایوانهای شاهی اشاره کرده است. نویسنده مقاله «باغ سعادت آباد و کاخهای صفویان در قزوین» می نویسد که “ایوانهای شاهی مورد اشاره عبدی بیک همان کاخ شاهی است که در متون تاریخی از آن با نام ایران چهل ستون یاد شده است و امروزه وجود ندارد. وی می افزاید با توجه به توصیف عبدی بیک از بنا و موقعیت آن، عمارت ارشی خانه بنایی است که امروزه به کاخ چهل ستون معروف شده و در متون متأخر آن را با این نام یاد کرده اند. در مقاله «نقاشی های چهل ستون قزوین» نیز آمده؛ مشخصات ارسی خانه و تزیینات و نقاشی های آن با عمارت چهل ستون فعلی مطابقت دارد. شاهزاده فرهادمیرزا معتمدالدوله در خاطرات سال ۱۲۹۳ از این بنا بانام کلاه فرنگی شاه طهماسب یاد کرده است. مؤلف کتاب مینودر با اشاره به این سفرنامه می نویسد که؛ این عمارت تا پیش از سال ۱۳۰۰ به کلاه فرنگی شاه طهماسب معروف بود و احتمالا سعدالسلطنه – که طی سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۲ فرماندار قزوین بوده – این بنا را تعمیر اساسی کرده و آن را به نام چهل ستون خوانده است.
سیر تحول بنا: چنان که آمد مقدمات احداث باغ سعادت آباد در سال ۹۵۱ با خرید زمین آن فراهم شد. در سال ۹۶۲ پایتخت صفویان از تبریز به قزوین منتقل و شاه طهماسب صفوی با تشریفات بسیار به این شهر وارد شد. بنابر کتاب خلاصة التواریخ در این موقع عمارات دولت خانه پایان نیافته بود. مؤلف این کتاب در بیان وقایع سال ۹۶۵ به اتمام عمارات باغ سعادت آباد و انتقال دربارشاهی به دولت خانه جدید اشاره می کند. عبدی بیک نیز در کتاب تكملة الاخبار به اتمام بناها در سال ۹۶۵ اشاره کرده است. عمارت ارشی خانه، بنا به توصیف عبدی بیک میان و در تقاطع خیابان های اصلی آن و عمارات متعدد دیگر در سایر قسمت های آن قرار داشته است. براساس کتاب خلاصة التواریخ در زمان شاه اسماعیل دوم صفوی، بسیاری از این بناها ویران و یا دستخوش تغییر بسیار شد. پس از آن در زمان شاه عباس اول و دوم صفوی عمارات دیگری بر مجموعه کاخهای باغ سعادت آباد افزوده شد. ” در سال ۱۰۰۷ به دلیل انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان از اهمیت این مجموعه کاسته شد و به تدریج روبه ویرانی نهاد. در دوره قاجار مجموعه سعدیه توسط باقرخان سعدالسلطنه در محل این باغ بنا شد. سپس در دوره پهلوی، قسمتی از باغ در مسیر احداث خیابان قرار گرفت و ساختمانها و ادارات دولتی، بخشی از باغ سعادت آباد را اشغال کردند. امروزه از مجموعه کاخهای شاهی صفوی تنها عمارت موسوم به چهل ستون باقی است که بعضی آن را همان ارشی خانه مورد اشاره عبدی بیک دانسته اند و از هفت سردر ورودی کاخهای صفوی تنها سردر عالی قاپو باقی مانده است.

از آن مجموعه کاخ‌ها و باغ‌ها تنها عمارت چهلستون و تنها سردر به نام عالی قاپو در حال حاضر باقی‌مانده است.
نکاتی درباره معماری بنا: چنان که آمد براساس متون تاریخی عمارات و کاخهای سلطنتی در باغ بزرگ سعادت آباد قرار داشت. امروزه محدوده این باغ به درستی مشخص نیست و تنها قسمت کوچکی از آن باقی است. محوطه سازی ای که امروزه در این باغ دیده می شود، جدید است و از طرح اولیه باغ نشانی در دست نیست. با توجه به سروده های عبدی بیک بنای ارشی خانه (احتمالا چهل ستون) میان باغ واقع بوده است. دو سوی شمالی و جنوبی بنا دو حوض قرار داشته که آب نهرهای پیرامون عمارت به آنها می رسیده است. از این دو حوض امروزه تنها حوض جنوبی باقی مانده است. عمارت چهل ستون بنایی دو طبقه با سقف شیروانی است. در طبقه پایین تالار مستطیل شکلی میان فضاها قرار دارد که با ایوانهایی در چهار طرف، به باغ پیرامون بنا می نگرد. این ایوانها امروز همه – به جز ایوان شمالی – با پنجره های ارسی مسدود و به فضایی بسته تبدیل شده اند. سقف تالار میانی تزیینات یزدی بندی زیبایی دارد. در کاوش های مرمتی دوره اخیر حوض آب در مرکز این فضا کشف شده. وضعیت امروز بنا با توصیف عبدی بیک متفاوت است. براساس توصیف وی چهارستون پیرامون حوضی و گل جامی در سقف بالای بنا قرار داشته و به دو طبقه بودن آن اشاره ای نشده است.


می‌توان گفت که در ربع پسين سده دهم / شانزدهم در قزوین دو یا سه مکتب متفاوت و دوشادوش هم وجود داشته است. گرشاسپ نامه و شاهنامه اوراق شده، نمایانگر سبک درخشان و منسجم گروهی از نقاشان پیرامون سیاوش، صادقی و زین العابدین است؛ حال آنکه محمدی می باید رهبر هنرمندان ملایم‌تر و احساسی‌تر بوده باشد که اثر آنها در تعدادی از صحنه های طبیعی و طراحی‌هائی از درویشان و نیز در سه نگاره کنده شده از نسخه گلستان سعدی موجود در مجموعه محبوبیان و در نسخه منة‌العاشقين هلالی به تاریخ ۱۵۸۲ م. در مجموعه ادوین بینی (Edwin Binney) کاملا مشهود است. این نگاره‌های احساسی بازنمودی از پایان سبک متقدم درباری صفوی است؛ در آن منظره و پیکره ها در ترکیب بندی‌های هماهنگ و موزون ترکیب یافته و عشق ایرانی را به زیبائی طبیعی و انسانی و نگره صوفیانه را به عنوان دو بازتاب جلال الهی به نمایش گذاشته است. صرف‌نظر از نسخ خطی، خوشبختانه یکی از بناهای باقیمانده، هنر نقاشی دیواری اواسط سده دهم  شانزده را نشان میدهد، یعنی کوشکی از دوره صفویان در نائین که اخیرا توسط دکتر اینگبرگ لوشی – شمیسر کاوش و بررسی شده است. بخش قابل توجهی از تزین قسمت فوقانی دیوارها و طاقبندی این بنا، باقیمانده و کیفیت آن طوری است که آدم شديداً حسرت می‌خورد که چرا قسمت اعظم کار هنری خوب دوره متقدم صفوی می باید بر روی دیوارهایی انجام شود که چیزی از آن باقی نمانده است. گزارش شده که خود شاه طهماسب یک یا در صحنه از دیوارهای ایران چهلستون را در قزوین نقاشی کرده است، در حالی‌که نقاشان برجسته درباری همچون میرمصور و آقا میرک جامخانه بهرام میرزا را تزیین کرده اند و به قدری زیبا که یاد آور جوانان و حوریان بهشتی است. این توصیف دمسازی و انطباق کاملی با تزیین گنبد‌خانه ای در قصر نائین دارد؛ ولی این بنا می باید به یک نسل بعد تعلق داشته باشد. لوشی تاریخ آن را سالهای ۱۰ – ۱۵۵۰ م. می داند که در در اتاق آن آثار قلم دو نفر هنرمند متفاوت را شناسایی کرده است. این نقاشی‌ها با توجه به جامه های پیکرها و نیز زمینه های سبک شناختی باید قبل از سال ۱۵۸۰ م. اجرا شده باشد.
مهمترین تحول ربع پسین سده دهم / شانزدهم رشد علاقه به تصویر پیکره‌های مستقل است. با اینکه تعدادی از پیکره های مستقل را می توان به زمان سلطان حسین بایقرا در هرات و حتی بعضی از آنها را به خود بهزاد نسبت داد، ولی دلایل کمی در خصوص وجود پیکرنگاری مستقل قبل از سال ۱۵۰۰ م. وجود دارد. تک چهره معروف امیر علیشیر نوائی می باید به ایام بعد تعلق داشته باشد چون این تصویر احتمالأ حاوی امضای درست محمود مذهب نقاش بخارا در دهه ۱۵۳۰م. و ۱۵۴۰ م. است و حال آنکه امیر علیشیر در سال ۱۵۰۱۹۱۹ دار فانی را وداع گفت. در زمان شاه طهماسب، از نقاشانی چون مير مصور، محمد قدیمی، کمال تبریزی و عبدالعزیز کاشانی به عنوان «چهره نگار و چهره گشای نام برده شده ولی چیزی از آثار چهره نگاری آنها باقی نمانده است. مهمترین پیکره نگاری که در دست است از میر مصور چهره شاهزادگان جوان و صفحاتی است که در موزه بریتانیا (تصویر ۹۳۵) و موزه هنرهای زیبای بتن است. فرزند او میرسید على هم قبل از اینکه در ملازمت همایون راهی هند شود، طرحهایی مشابه از شاهزادگان تهيه کرده بود. تاریخ این طرحها می باید در بین سالهای ۱۵۳۵ م. و ۱۵۴۰ م. باشد. گفته شده که مظفر علی هم چهره نگاری بی نظیر بوده و در قزوین دیوارهای چهلستون را تزیین کرده بود. او امروزه فقط با تصاویر نسخه ای شهرت داد…


یکشنبه هفده ژوئن در باغی که فقط با يك خیابان از قصر شاهی جدا شده و نام آن باغ جنت است شاه به سفیر اسپانی اجازه شرفیابی داد و چون مرتبه اولی بود که او را به حضور می‌پذیرفت مهمانی مفصلی ترتیب داد که هدایای سفیر و هدایای مختلف دیگر را از پیش نظرش بگذرانند. در این مهمانی اشخاص گوناگونی دعوت شده بودند و در مجلس بیش از صد تن از ملل مختلف با لباس‌ها و زبانهای متفاوت دیده می‌شدند و از من هم برای شرکت در آن دعوت کرده بودند. این ضیافت به شام بود و به طریقی که ذیلا شرح می‌دهم برگزار شد:این باغ که آنرا باغ جنت یعنی بهشت می‌نامند به نظر من می‌بایستی باغ جنگلی یا بهتر بگویم جنگل مسکون نامیده می‌شد زیرا چیز دیگری جز تعداد زیادی درختان بلند و انبوه چنار که بر آن سایه افکنده بود نداشت . شاید هم در گوشه و کنار آن درختهای میوه کاشته بودند، ولی به هرحال کسی آنها را نمی‌دید . این باغ خیابانهای عریضی داشت که در جویهای آن آب جاری بود و خلاصه اینکه جز بزرگی و سایه درختان چیز دیگری نداشت تا مستحق لقب باغ بهشت شود یا حتی در خور عظمت مقام شاه باشد … در میان باغ بنای کوچکی با چند اطاق دیده می‌شد و روبروی این بنا استخر بزرگ چهار گوشی بود که در یکی از اضلاع آن مقابل عمارت نشیمنگاه مسقفی ساخته بودند . این قسمت چون شبه جزیره ای در استخر پیش رفته و از سه جانب مشرف بر آب بود و سقف این محل کوچک را فقط برچهار ستون قرار داده بودند چنانکه اطرافش باز و برای جریان هوا آزاد بود منتهی به علت وسعت كم فقط اشخاص معدودی می توانستند آنجا بنشینند و از هوای خنك و فرح‌بخش باغ استفاده کنند

نقش طرازنده در ایوان شاه / گشت نگارنده به فرمان شاه  / ساخت به اندیشه آفاق سیر  / مردم ودیو و پری و وحش وطیر  / كرد به امر شه مانی قلم / جمله نقوش و صور آنجا رقم  / شاه در آن قصر سلیمان عصر  / جنی و انسیش براطراف قصر  / هر طرفش پر رقم و رنگ شد / غیرت مجموعه ارتنگ شد / كلك خطایی قلم سحر كار  / صد گل و صد برگ نمود آشكار  / داد ز نیلوفر نیكو فرش  / همچو فلك هر طرفی زیورش   / كار گل و لاله برآمد به ابر /  از دل بیننده برانداخت صبر / ساخته صد شاخچه نقش از میان / راه فرنگی زده اسلامیان / صورت مرغان و درختان درو  / خیره شده دیده رضوان درو / اژدر و سیمرغ به هم ساخته/  باز به بط پنجه در انداخته / شكل هنر برش ز سر گاو گنج/ شعله برآرد ز دل كار سنج / هر طرف از خانه وری ذوفنون /  عالم دیگر ز دو عالم برون/ شد صدف چرخ پر از لاجورد / تا به صد اندیشه درو جای كرد / صبح بیامیخت سفید آب خویش/ در نظرش كار خود انداخت پیش / گشت معصفر شفق شامگاه  / یافت به این رنگ در آن قبه راه / از ده و دو پنجره اش روشنی  / بر ده و دو برج فلك مبتنی /  بر سر هر پنجره جامی چو مهر /  سر خوش از آن جام شده نه سپهر/  دیده از اره ز رقم بند روم  / آمده اندر خور هم برگ و بوم / برگش از آسیب خزان در امان / بوم وی ایمن از حدوث زمان/  لاله و نیلوفر و گل بی شمار / طرفه جهانیست همیشه بهار / جانور وحشی او انس جوی  /  آهوی تازنده او مشكبوی / شیر شكوهنده او بی ضرر  / كرده درو عدل شهنشه اثر/  رنگ و پلنگ از ره هم خانگی  / بسته درو وحشت و بیگانگی  / باز و بطش گشته معانق به هم  /  اژدر و سیمرغ موافق به هم



جزییات همکف

ورودی اتاق اصلی همکف به غرفه جنوبی
سردر
؟؟؟

حجره جنوبی همکف

غرفه جنوبی مشترک با اتاق اصلی
غرفه جنوبی مشترک با ایوان

حجره جنوب شرقی

ضلع شمالی
ضلع شرقی
ضلع جنوبی
ضلع غربی مشترک با غرفه جنوبی

راه پله جنوب شرقی

نورگیر به طرف جنوب

نقشه های گنجنامه





قزوین، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین شهرهای ایران عصر صفوی، در دورة پایتختی به اوج توسعه، رونق و آبادانی خود دست یافت. اما پس از حدود چهار دهه، پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل شد و بدون تردید این انتقال پیامدهای مهمی برای شهر قزوین به‌همراه داشت. در واقع انتظار می‌رفت، رونق و آبادانی این شهر به‌زودی از میان برود. چرا که بدیهی بود مرکزیت سیاسیِ یک شهر می‌توانست به‌میزان قابل ملاحظه‌ای در توسعه و رونق آن شهر مؤثر واقع شود و در نتیجه از مرکزیت افتادن آن نیز به همان میزان در زوال آبادانی آن شهر اثرگذار باشد. اما یافته‌های این پژوهش که عمدتاً بر اساس گزارش سیاحان و سفرنامه‌نویسان اروپایی تدوین یافته، نشان می‌دهد، گرچه با انتقال پایتختی از قزوین به اصفهان، از اهمیت سیاسی این شهر به‌میزان قابل توجهی کاسته شد، اما بنابر علل و عوامل دیگری، این انتقال تأثیر منفی چندانی بر اهمیت اقتصادی و رونق تجاری و بازرگانی قزوین ننهاد و این شهر پس از انتقال پایتخت هم، همچنان به رونق تجاری و بازرگانی خود ادامه داد.

دوره صفویه را می توان دوره نوآوری و شروع تحولات جدید در هنر و معماری ایران دانست.از جمله عوامل موثر در شکوه وزیبایی در این دوره می توان به ساختمان کوشک ها در درون باغ ها اشاره کرد.عمارت چهلستون قزوین در این دوره ساختهشده است،که در پلان در این دوره بانگرش جدیدی که در کوشک سازی در روند طراحی داشته اندباعث تکامل این سبک ازمعماری کوشک سازی شده است،که باعث هدفمندی هم در داخل پلان و هم در ارتباط با خارج پلان یافته اند.باغ های ایرانیهم از جمله معماری است که از گذشتگان ما به یادگار مانده است و به عنوان فضایی هماهنگ با فرهنگ واعتقاد ایرانی همراهبا دانش و فن ایرانی مطرح است. با توجه به ساختار باغ کوشک ها که اغلب در دوره های مختلف تاریخ ایرانی شکل گرفته اندو این که در دوره معاضر از وجود چنین باغ هایی بی بهره بوده ایم،لزوم بررسی و تحلیل ساختار فضایی هندسه ای این باغکوشک ها را ضروری می نماید. نتایج حاکی از آن است که یکی از موثرترین راه های حصول آرامش در فضا بکارگیری عنصرکوشک در تلفیق با طبیعت و نحوه چیدمان انها در کنار هم بوده که در دوره صفویه به گونه ای متفاوت نمود یافته است.

دوره صفویه را می توان دوره نوآوری و شروع تحولات جدید در هنر و معماری ایران دانست.از جمله عوامل موثر در شکوه وزیبایی در این دوره می توان به ساختمان کوشک ها در درون باغ ها اشاره کرد.عمارت چهلستون قزوین در این دوره ساختهشده است،که در پلان در این دوره بانگرش جدیدی که در کوشک سازی در روند طراحی داشته اندباعث تکامل این سبک ازمعماری کوشک سازی شده است،که باعث هدفمندی هم در داخل پلان و هم در ارتباط با خارج پلان یافته اند.باغ های ایرانیهم از جمله معماری است که از گذشتگان ما به یادگار مانده است و به عنوان فضایی هماهنگ با فرهنگ واعتقاد ایرانی همراهبا دانش و فن ایرانی مطرح است. با توجه به ساختار باغ کوشک ها که اغلب در دوره های مختلف تاریخ ایرانی شکل گرفته اندو این که در دوره معاضر از وجود چنین باغ هایی بی بهره بوده ایم،لزوم بررسی و تحلیل ساختار فضایی هندسه ای این باغکوشک ها را ضروری می نماید. نتایج حاکی از آن است که یکی از موثرترین راه های حصول آرامش در فضا بکارگیری عنصرکوشک در تلفیق با طبیعت و نحوه چیدمان انها در کنار هم بوده که در دوره صفویه به گونه ای متفاوت نمود یافته است.



این نوشته، یکی از الگوهای کهن طراحی و سامان دهی فضایی در معماری ایران را بررسی می کند که «فضای میانی» نامیده شده و در شماری از ساختمان ها با کارکرد آرامگاه و کوشک میانی در باغ های کهن ایران پدیدار شده است. در این الگو، یک فضای میانی مانند گنبدخانه در مرکز ساختمان، با ایوان هایی در هرسو و فضاهایی در دوسوی ایوان ها جای دارند. پرسش این است که این الگو از کجا سرچشمه گرفته است؟ چه ویژگی های فضایی مشترکی در نمونه ها و مصادیق پرکاربرد آن یافت می شود؟ و چه هدف مشترکی در به کارگیری این الگو می توان پیش کشید؟ هدف نوشته، تبیین ویژگی های معمارانه این الگو و نشان دادن ظرفیت بالقوه آن در پذیرش کارکردهای گوناگون است. ضرورت این بررسی، توجه به زنجیره پیوستگی الگوهای طراحی معماری، در تاریخ بلند معماری ایران است؛ که مایه تشخص و هویت پویای آن بوده است. این مقاله، پژوهشی موردی (case study) درباره یک الگوی طراحی معماری است؛ چون گروه موردمطالعه در آن، شمار اندکی دارد؛ ولی ویژگی ها در آن گسترده است. این نوشته با رویکردی تفسیری، بر پایه نمونه های یافت شده از آن الگو، به همراه مستندات تاریخی و منابع کتابخانه ای، به تحلیل و تبیین می پردازد. فرضیه نوشته این است که هدف بنیادی در به کارگیری الگوی «فضای میانی» در شمار گوناگونی از ساختمان ها، توانایی آن در متمرکزساختن چشم و ذهن، و تأکید بر روی یک عنصر میانی در فضای درون است. این عنصر میانی باتوجه به کارکرد ساختمان، گاه تختگاه فرمانروا در کاخ، گاه آبنمای میانی در باغ و گاه ضریح مقدس در آرامگاه بوده است. دستاورد نوشته این است که در معماری امروز و فردا، هنگامی که معماران با انگیزه ها و کارکردهای مشابهی برخورد می کنند، الگوی توانمندی در سامان دهی فضایی در اختیار دارند که می توانند با به کارگیری آن، پیوستگی معماری ایرانی و پویایی آن را پیگیر باشند.

دیوارنگاره‌های تزئینی عمارت چهل‌ستون قزوین که دو دوره زمانی اویل جکومت صفوی و یک دوره زمانی حکومت قاجار را شامل می‌شود، در حوزه مطالعات ساختاری و سبک‌شناسی کمتر مورد توجه قرار گرفته و بررسی آن‌ها با توجه به تقدم زمانی تشکیل نسبت به دیگر دیوارنگاره‌های بناهای دوره صفوی(بالاخص بناهای اصفهان)، به منظور شناخت سیر تحولات این هنر ضروری به نظر می‌رسد. سوال اصلی این پژوهش حول محور شناخت ساختاری و بررسی افتراق و اشتراک فن آرایه‌های لایه‌چینی و طلاکاری دولایه مربوط به دوران صفوی بنای مذکور است؛ و فرضیه، بر مبنای عدم تفاوت در مواد و فنون در دو دوره زمانی کوتاه متوالی اتخاذ شده است. هدف پژوهش شناخت تفاوت‌های احتمالی ساختار مواد و فنون لایه‌چینی و طلاکاری در آن دو دوره بناست. از آن‌رو، بخش غربی دالان جنوبی و نقوش گیاهی دو دوره که روی همدیگر قرار داشتند، انتخاب و به کمک ابزار دندانپزشکی تا عمق لایه بستر گچی نمونه-برداری شدند. پس از بررسی‌های ماکروسکوپی و کدگذاری نمونه‌ها، دو نمونه منتخب که بتوان لایه‌های دیوارنگاره‌های دو دوره را تا بستر کنار هم مطالعه نمود، برای شناخت عنصری و تصاویر میکروسکوپی توسط دستگاه میکروسکوپ الکترونی روبشی(SEM- EDX) مورد بررسی قرار گرفتند؛ و نیز به منظور دستیابی به ترکیب فازی مواد، لایه‌های مختلف آرایه‌های لایه‌چینی و طلاکاری به صورت مجزا(لایه طلا، لایه گل سرخ، بستر گچی) توسط دستگاه آنالیز پراش پرتو ایکس (XRD) بررسی شدند. در مجموع 8 نمونه برای آزمایش‌های مذکور مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان از اشتراک فنون اجرای لایه‌چینی و طلاکاری دو دوره با کمی تفاوت در خلوص ورق طلا و گچ بستر مورد استفاده دارد؛ ورق طلای دوره اول دارای ناخالصی‌های فلزی و بستر گچی آن حاوی فاز انیدریت است که در دوره دوم دیده نمی‌شود. نتایج حاصله می‌تواند در زنجیره بررسی‌های هنر دیوارنگاری موثر بوده و به منظور مطالعات آتی، شناخت بست مورد استفاده تزئینات بنا پیشنهاد می‌گردد.

عمارت کاخ چهلستون نگینی است در درون مجموعه دولتخانه صفویه، مجموعه ای وسیع و باشکوه، باقی مانده از نیمقرن پایتختی شهر قزوین درزمان سلطنت شاه تهماسب صفوی و دوره های پس از آن، این بنای زیبا و مجلل در مرکز شهر قزوین واقع شده است و نگاه هر گردشگری را در عبور از این شهر به خود جلب میکند.پس از انتخاب قزوین به عنوان شهر پایلوت گردشگری آسیا از طرف بخش اسکان بشر سازمان ملل درسال 2005 ، همه نگاهها برای تبدیل این شهر به شهری گردشگری جلب شد و در این میان عمارت کاخ چهلستون نقشی مهم برای جذب گردشگران را ایفا میکرد اما پس از گذشت سالها از آن انتخاب هنوز این شهر و این عمارت مجلل و زیبا نتوانسته توجه گردشگران رابه خود جلب نمایدوآنچه ازآمارهاحاصل شده،تعدادبازدیدکنندگان ازشهرو این بنای مهم بسیارکمترازشهرهای گردشگری همچون اصفهان وشیراز است.دراین تحقیق پس ازمعرفی توانمندیهای وویژگیهای گردشگری شهرقزوین به توانمندی عمارت کاخ چهلستون و معرفی آن به عنوان مرکزی برای جذب گردشگران پرداخته شده است، روش تحقیق توصیفی، تحلیلی است که با استفاده از پرسشنامه، تجارب کارشناسان، گردشگران و شهروندان قزوینی به دست آمده است.دربخشهایی ازاین تحقیق به علتهای عدم استقبال گردشگران ازاین شهروعمارت کاخ چهلستون، بادرنظرگرفتن فرضیه هاوگزینه های پرسشنامه به تحلیل مفصل آنهاپرداخته ایم وراهکارهاوپیشنهادتی نیزارایه گردیده است.



دوره صفویه را می توان دوره نو آوری و شروع تحولات جدید در هنر و معماری ایران دانست . از جمله عوامل موثر در شکوه و زیبابی در این دوره می توان به ساختمان کوشک ها، در درون باغ ها و تزیینات آن ها اشاره کرد .در این میان تعدادی از این کوشک ها را می توان به عنوان مهمترین بناهای این دوره نامید. عمارت چهل ستون قزوین وهشت بهشت در اصفهان که در این دروه ساخته شده است.که درپلان،تزیینات،دراین دوره با نگرش جدیدی که درکوشک سازی و روند طراحی داشته اند، باعث کامل تر شدن این سبک ازمعماری کوشک سازی شده است.با رشد معماری ایران در این دوره که در طرح بندی کوشک های آن نظامی هدفمند،هم در داخل پلان و هم در ارتباط با خارج پلان یافته اند . با توجه به خلا نسبی علمی و تحقیقاتی؛ در رابطه با معماری کوشک های دوره صفوی در قزوین واصفهان به خصوص در زمینه مطالعات کوشک ها و عناصر کارکردی (عناصر منظر ساز ) وجود دارد. پژوهش حاضر بر آن است؛ با استفاده از روش توصیفی –تحلیلی و انجام مطالعات کتابخانه ای در ارتباط با آرایه های تزیینی و مطالعات میدانی در جهت شناخت این عناصر معماری وارزیابی و دسته بندی پلان کوشک ها در دوره صفویه بپردازد، با نتایج بدست آمده در پژوهش حاضر ارتباط مستقیمی بین طراحی کوشک ها ، در این دوره و استفاده از حجم های چهار گوش و شش گوش در طراحی پلان آنها مشاهده میشود،که توانسته اند ارتباط منطقی بین کل مجموعه و کوشک برقرار کنند. نتایج بیانگر آنست بیشتر تزیینات بیشتر بصورت کچ کاری و کاشیکاری وشامل نقوش گیاهی بصورت انتزاعی و همچنین تزیینات متاثر از هنر های تزیینی دوره اسلامی به صورت طبیعت گرا و تقلیدی می باشد




ایران به دلیل دارا بودن پیشینه تاریخی و بناهای کهن، اندوخته با ارزشی را فراهم می سازد که می تواند نیازهای مادی، معنوی، فرهنگی و روانی انسان ها را برآورده نماید. با این حال، با گذشت زمان و با توسعه شهرها، این میراث کهن رو به انزوا رفته و از پویایی آنها کاسته شده است. هدف از انجام این پژوهش، ارایه راهکارهایی متناسب در راستای ارتقاء پویایی در عملکرد بنا، معاصرسازی بناهای باارزش تاریخی، حفظ عناصر ارزشمند درونی و ایجاد ارتباطات محیطی در مرتفع ساختن نیازهای امروز به عنوان راهکاری کارآمد و در نهایت خلق ساختاری میان افزا متناسب با بنا می باشد. سایتی که به عنوان نمونه موردی در تحقیق حاضر انتخاب شده است، بنای ارزشمند کاخ چهلستون (عمارت کلاه فرنگی) واقع در منطقه مرکزی قزوین می باشد. روش تحقیق پژوهش حاضر، روش توصیفی- تحلیلی است. سرانجام، سه راهکار از پیش تعیین شده با قابلیت تعمیم به سایر نقاط تاریخی و بناهای ماندگار ارایه گردید: پیشنهاد اول، افزودن ساختمانی جدید با عملکردی پویا مبتنی بر نیازهای امروزی است که به واسطه فعال بودن آن، پویایی مجموعه تاریخی حاصل می شود. در دومین مورد، مرکزیت بخشیدن به بنای تاریخی مطرح می گردد و سومین آن به ایجاد ساختاری میان افزا با تداوم کاربری نسبت به بنای تاریخی اشاره می کند.



آرایه‌های لایه‌چینی از هنرهای تزئینی- سنتی در معماری ایرانی محسوب می‌شوند که شکوفایی آن را باید در دوره صفوی جست و جو کرد؛ با توجه به پیچیدگی اجرای این هنر و فراموش شدن آن، امروزه اهمیت و ضرورت بازشناخت هنری و فنی آرایه‌های لایه‌چینی احساس می‌گردد. پژوهش حاضر به مطالعه ساختار آرایه‌های طلاکاری و لایه‌چینی و ترسیم وآنالیز نقوش تزئینی لایه چینی دوره صفوی در عمارت چهلستون قزوین می‌پردازد. این پژوهش با دو رویکرد تحلیلی توصیفی و آزمایشگاهی با هدف واکاوی و تبیین شناخت ساختار بخش‌های مختلف این آرایه‌ها از جمله ساختار آلی و معدنی لایه‌چینی و همچنین لایه طلایی استفاده شده روی لایه‌چینی، موسوم به طلاکاری، انجام می‌پذیرد. آزمایش‌ها شامل آنالیز دستگاهی پراش اشعه ایکس (XRD)، میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM-EDX)، و همچنین طیف‌سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه (FTIR) و کروماتوگرافی گازی- طیف‌سنج جرمی (GC- Mass) است. پرسش اصلی این پژوهش حول محور ساختارشناسی مواد آلی و معدنی به کار رفته در آرایه‌های لایه‌چینی و طلاچسبانی عمارت چهل‌ستون قزوین است. فرضیه پژوهش با تکیه بر بررسی‌های تاریخی، وجود لایه‌های معدنی گچ، گل سرخ و گچ، لایه طلا، و در بخش مواد آلی وجود سریشم به عنوان بست لایه گل سرخ، و روغن بزرک به عنوان بست لایه طلاست.
بسياري از افزوده هاي صفوي در شهر قزوين و به خصوص ساخته هاي دوره ي طهماسبي تخريب شده اند. ميزان اين تخريب ها و تغييرات بعدي به اندازه اي است که اکنون درکي از شکل يا جايگاه ميدان اسب وجود ندارد. اين مسئله، فهم بخشي از اعتبار فرهنگي قزوين را دچار خدشه مي کند و مهم تر اينکه درک ما را از شهر صفويِ در حال تغيير و تحول و همچنين سير تحول و تکوين شهر در ايران فرو مي کاهد. علاوه براين؛ بايد توجه داشت که ميادين در پايتخت هاي صفوي از عناصر مهم حکومتي در جهت بازنمايي سياست هاي شاه و دربار محسوب مي شدند و نقشي حتي فراتر از يک فضاي شهري مهم داشتند. لذا؛ حذف اين عناصر از شهر، ممکن است به عدم فهم روابطي فراتر از کالبد و فضاي شهر نيز منجر شود. در جهت شناخت و بازنمايي قزوين صفوي و اجزاء و عناصر اصلي آن، مطالعات پرشماري صورت گرفته و نظرات متفاوتي در مورد آنها وجود دارد. ازجمله برخي معتقدند که خيابان مقابل سردر عالي قاپو-که ازجمله عناصر باقيمانده از دوران طهماسبي قزوين است-يکي از ميادين شهر با نام ميدان اسب بوده است. عده اي از محققان نيز برخلاف اين نظريه، معتقدند ميدان اسب جايي در شرق خيابان قرار داشته است. علاوه بر موقعيت و موجوديت اين عناصر، نقش اجتماعي و سياسي اين فضاها نيز چندان مشخص نشده است. بنابراين هم در ابعاد فرهنگي و هم سازمان کالبدي فضايي شهر، نياز به مطالعه ي دقيق تري وجود دارد. در اين پژوهش، با بررسي پژوهش هاي پيشين و همچنين مطالعه ي اسناد و مدارک دست اول، تلاش شده است تا زمينه ي ارائه ي تفسيري دقيق تر از بخشي از دارالسلطنه ي قزوين فراهم شود که معطوف به ميدان اسب است. اين که ميدان يادشده از نظر فعاليت هايي که درونش صورت مي گرفته؛ چه نسبتي با ميدان ديگر قزوين يعني ميدان سعادت داشته است؛ کجا واقع بوده و صورت کلي آن چگونه بوده است و چطور با عناصر پيرامون خود، چه جديد و چه قديمي تر ترکيب مي شده است. در اين پژوهش-که روشي تفسيري تاريخي دارد-تلاش شده است تا براساس تفسيرِ توصيفات تاريخي همچون اشعار شاعر دربار و متون تاريخ نويسان دوره ي صفوي، تصويري از دارالسلطنه و به خصوص ميدان اسب ترسيم شود. در ادامه، اين تصوير با کمک گرفتن از ساير منابع تکميل مي شود و در مقايسه با بستر شهري موجود و نشانه هاي باقي مانده ازجمله سردر عالي قاپو، خيابان مقابل آن و مسجد حيدريه، مقياس و دقت بيشتري خواهد يافت. در اين راستا، منابع پژوهش ازجمله توصيفات عبدي بيگ شيرازي و متون تاريخي صفوي، سفرنامه ها و ترسيم هاي موجود از قزوين، جمع آوري، مطالعه و تحليل شدند. به موازات مطالعات کتابخانه اي، بررسي هاي ميداني صورت گرفته و نشانه هاي موجود در محدوده ي ميان دارالسلطنه و مسجد حيدريه در جنوب آن نيز پيمايش و مطالعه شدند. در اين مقاله، اطلاعات به دست آمده از مجموعِ منابع بررسي شده در کنار مطالعه ي ساختار اجتماعي قزوين صفوي، رفتار شاه و رفت وآمدها و زدوخوردهاي درون دربار، آشکارکننده ي شکل و جايگاه ميدان اسب و همچنين موقعيت آن در شهر هستند و علاوه براين نحوه ي ارتباط ميدان را با خيابان و بناهاي مهم مجاور روشن مي کنند. براين اساس ميدان اسب نه ميداني کاملاً عمومي، که جلوخاني در مقابل دارالسلطنه است که در شرق سردر عالي قاپو، جنوب کاخ جهان نما و شمال مسجد حيدريه واقع شده و با معبري به شمالي ترين بخش خيابان واقع در جنوب عالي قاپو متصل مي شود. اگرچه اين پژوهش تصويري از ميدان را فرارو قرار مي دهد؛ اما درک بهتر ابعاد و شکل ميدان نيازمند مطالعات ميدانيِ گسترده تر و گمانه زني هايي است که يافته هاي اين پژوهش مقدمات آن محسوب مي شوند.

مطالب مرتبط