خانقاه






خانقاه چلبی اوغلو ضلع جنوبی حیاط اصلی




این مایه قبول عام که برای مشایخ صوفیه حاصل شد باز محرک رشک و دشمنى فقهاء میشد. چنانکه امام فخر رازی در تحقیر این طایفه سعی بسیار می‌ورزید و از بین رو است که نزد صوفیه منفور بود. گویند، خوارزمشاه را نخست برحق زهاد و صوفیه اعتقاد راسخ بود وفخر رازی می‌کوشید تا اعتقاد سلطان را از آنها بگرداند. آخریک روز دوتن از خربندگان اصطبل خاص را بفرمود تا خرفه درویشان پوشیدند و بر سر سجاده نشستند. جمعی از شاگردان خویش را هم مقرر کرد تا به رسم مریدان بر گرد آن دو تن حلقه زدند. پس خوارزمشاه را نزد آنان بردتا از سمت درویشان تبرک جوید و مدد یابد. سلطان پیش آنها با تواضع و ادب بنشست و نیازها تقدیم داشت. چون از آنجا بیرون آمدند فخر الدین گفت که این دو شیخ تا دیروز در اصطبل خاص خربندگی می‌کردند و امروز با جامه صوفیان برسجاده نشسته‌اند تنها با پوشیدن خرقه شاهد حقیقت روی نمی‌نماید و جز با سعی و مجاهدت نمی‌توان به حقیقت رسید. سلطان اعتراف کرد و از اعتقاد درحق صوفیه باز آمد. با این همه بازار تصوف در این دوره رونقی تمام داشت. خانقاه‌ها ملجأ بی‌پناهان بود و مشایخ تکیه گاه عامه.کثرت و ازدحام مریدان بسا که سبب وهم فرمانروایان در حق مشایخ بود کرامات بسیار نیز باین مشایخ منسوب می‌شد و بسبب قبول عام، حتی شعر و ادب صوفیه در بین عامه شهرت و انتشاری تمام بافت.
هدف تربیت در نزد صوفی انسان کامل است. کسی که در وجود او به قول نسفی هم اقوال نیک به کمال است هم افعال نیک هم اخلاق نیک را به حد کمال دار است هم معارف را. چنین کسی هم در شریعت تمام است و هم در طریقت و هم در حقیقت. صوفی البته در طلب حقیت است و بیشتر نظر بطریقت دارد اما شریعت را نیز غالبة وسیله کمال می‌یابد. شریعت در نظر وی گفت انبیاست و طریقت کرد انبیا.هر کس که گفته انبیاء را تصدیق دارد اهل شریعت است و هر که بدان عمل میکند اهل طریقت. اما ورای هر دو و برتر از آنها حقیقت است که عبارت از دید انبیاست و هر کس آنچه را انبیا دیده‌اند می‌بیند اهل حقیقت است و انسان کامل و  ولی حق اوست. البته غایت سعی سالک آن است که هم در شریعت به کمال رسد و هم به حقیقت واصل آید. درست است که به طور مطلق انسان کامل در هر عصر در تمام عالم یک تن بیش نیست – که صوفی او را قطب وقت وصاحب عصر می‌خواند –  لیکن غایت جهد همه سالکان هم وصول به درجه اوست اگر چند کمتر کسی بدان درجه می‌رسد اما باری آنکه درین راه مجاهدتی دارد با آن مقصد عالی نزدیک می‌شود و خویشتن را به قدر امکان تکمیل می‌کند. حصول این تکمیل هم البته منوط است به تربیت اولیاء و ارشاد دستگیری آنها، که بی آن سالک به مقصود راه نمی‌برد. این تربیت اولیاء که تسلیم بدان عبارت از سلوک است، خاص است به اهل استعداد، در مقابل تربیت انبیاء که عام است و از آن همگان بهره می‌یابند. اماحاصل این تربیت سلوک است و آن عبارت است از سیر روحانی، سیربه سوی خدا که سالک را از هستی خویش نیست کند تا به هستی خدای هستی یابد. چون به اینجا رسد باز سالک سیر دیگر در پیش دارد : سیر در خدا، تا حقیقت همه چیز را درک کند. در تمام دوره سیر وسلوک، صوفی چشم بر اشارت مر شد دارد تا او را در منازل و مقامات سلوک راهنمایی کند، که سالک با خبر نبود زرسم و راه منزلها.


معماری تیموری در ایران و توران
معماری تیموری در ایران و توران





خطیب امام ابو بکر محمد رحمة الله علیه گفت شنیدم از ابو جعفر الصاری رحمة الله عليه، گفت: شیخ مرشد قدس الله روحه العزیز که هر روز عاشورا ترتیب معاش شصت و پنج رباط کردی از ناحیه درخورید تا به جره، و هر چه که پدید شدی با اهل آن رباط‌ها قسمت کردی.و در رباط خاصه شيخ مرشد بود: یکی به شهرشابور ویکی به قریه سران وهرروز دو درم به رباط شابور دادی و پنج درم به رباط سران. باقی رباط‌های دیگر ترتیب معاش ایشان هر روز هر یکی سه درهم دادی. و در آن ایام قوت ارزان بود، چنانکه یک خروار گندم به یک درم خریدندی و در روز عاشورا مسافران و مسکینان در رباط شیخ مرشد حاضر شدندی و هریکی را چهار کرده و رطلی خرما دادندي و بودی که از حجره شيخ نان و خرما به ایشان انداختندی  و مسافران و مجاوران در میان صحن مسجد از جوانان و خرما گرفتندی. و در روز عاشورا قرب صدو بیست دینار یا صد و پنجاه دینار زر حاصل شدی. مجموع به رباطها و بقعدها خرج کردی و بودی که چون شیخ وعظ فرمودی مستحقان وغریبان برپای خاستندی و از شیخ دریوزه می کردند و شیخ از اهل مجلس خواست از بهر ایشان می کرد و آنچه حاصل می‌شدی بدیشان میداد.
دیگر شیخ ابو محمد حسن بن عبدالواحد جویجانی بود رحمة الله عليه، و سی و پنج سال در رباط شابور به خدمتکاری درویشان قيام نمود به اشارت شیخ مرشدي صايم الدهر بود و هر روز ختمی قرآن کردی و در شابور وفات یافت و در آنجا هدفون است. دیگر ابو طالب حمزه بن عبدالفرج برکی بود رحمة الله عليه. به اشارت شیخ مرشد در برکه خانقاهی بساخت و همیشه خدمت درویشان کردی و هم در آن جا وفات یافت. دیگرشیخ ابو القاسم عبدالرحمن بن حسین شیرانی بود رحمة الله عليه، و او از قریه درست بود و ذکر و فضیلت وی از پیش رفته است. دیکر شیخ ابو محمد عبدالله بن احمد بود رحمة الله عليه و او از جتان جره بود و در سفتیان خانقاهی به اشارخ شیخ مرشد بساست و همه روز خدمت درویشان کردی و در آنجا وفات یافت. دیکر شیخ ابویعقوب یوسف درخویدی بود، رحمة الله عليه. دیگر شیخ ابو عبدالرحمن حسين در خویدی رحمة الله عليه بود، و ایشان هردو به اسارت شیخ مرشد قدس الله روحه العزیز در قريه در خرید رباطی بساختند و  درویشان را خدمت می‌کردند و هر دو هم در آنجا وفات یافتند. این جماعت که یادکرده شد هم از اصحاب و خادمان شیخ بودند و از نواحی در خوید تا حوالی جرم به اشارت شیخ مرشد هر یکی در موضع خود رباطی بساختند و خدمت درویشان و مسافران می‌کردند و هر یکی مقتدای عالمی بودند از پرتو نفس و همت مبار کی شیخ مرشد قدس الله روحه العزيز.

از مراکز دیگری که به موازات بنای خانقاه‌های اولیه پدید می‌آمد. آرامگاه‌های پیران و مشایخ صوفیه بود. وجود یک رهبر دانشمند و انسان گرایی سبب می‌شد که عده‌ای دور او جمع شده و از وجودش بهره مند گردند و پس از درگذشت او هم، غالباً آرامگاهی برایش ساخته شده و بدین وسیله جلال و عظمت او در قالب یک بنای گنبدی‌شکل به صورت برجسته‌ای نمودار می‌شد و با پیگیری راه و روش او توسط فرزندان و مریدان‌اش، و تبلیغ بزرگی‌ها و کرامات و نیز موضوع زیارت مزار او و حصول تبرک و روایی حاجات نیز بدان پیوسته شده، آمد و شد عده‌ای را سبب می‌گردید. آرامگاه پیر به صورت یک هسته مرکزی و کانون فعالیت. عاملی بود که ضرورتاً به اقتضای موقع و محل، در پیرامون آن اتاق‌ها و حجره‌ها و بناهای دیگر ساخته شده و به تدریج وضع آن تغییر می‌کرد و گسترش می‌یافت. در میان این مجتمع ساختمانی، معمولاً خانقاهی نیز وجود داشت که مورد استفاده مسافران و صوفیان قرار می‌گرفت. این چنین بناها که نخست از یک گنبد آرامگاهی شروع شده، سپس به صورت یک مجتمع ساختمانی در آمده بود، به نام خانقاه و روضه مقدسه مشهور می‌گردد.
معماری تیموری در ایران و توران


خانقاههای درویشان به سرعت ازدیاد یافتند. و هم در آستانه قرن چهارم و پنجم هجری، در خراسان بیش از دویست خانقاه و زاویه وجود داشته. جلابی فقط در خراسان قریب سیصد تن از افراد شایسته و دلیر «سپاه خراسانی مردان خدا» دیده بوده و عقیده داشت که خورشید عشق عرفانی و پیشرفت طريقت در طالع خراسان است. در خراسان به ویژه خانقاه‌های مشهور شیخ ابوسعید فضل الله مهنوی، وشبح ابوالحسن خرقانی قرار داشته . گذشته از درویشانی که دائما و یا مدتی مدید در خانقاه‌ها مسکن داشتند، بسیاری از درویشان خانه به دوش نیز فقط در موسم زمستان در آن امكنه منزل می‌گزیدند. شیخ سری سقطى خطاب به صوفیان چنین می گفت: «بهار آمد و درختان جامه برگ بر تن کردند و شما را باید به سیر جهان پردازید!» درویشان جهانگرد و خانه بدوش صدقه می‌طلبیدند و این کار کاملا مشروع و حتی برای نمو و علو روح ایشان سودمند شمرده می شده (زیرا که می بایست غرورو خویشتن خواهی را در نهاد ایشان بكشد) – به شرطی که فقط به قدر حاجت يك روزه سئوال کنند. ولی مباشر امور معاشی خانقاه، حق داشت برای درویشانی که در آن خانه مشترك صوفیان زندگی می‌کردند، برای آینده نیز صدقه طلب کنند و آذوقه و سوخت ذخیره نماید.

برخلاف آنچه گه‌گاه ادعا می‌شود نظام‌الملک بنیاد گذار مدارس نبود، و نیز مدارس تنها مراکز آموز عالی در دوره سلجوقی نبودند. اما وی، در رونق و شکوفایی دوران جدید که در زمان سلجوقیان آغاز شد تأثیر مستقیمی برجای نهاد و سبب گردید دیگر نهاد‌های آموزشی آن روزگار تحت‌الشعاع مدارس وی قرار گیرند. و نیز باعث تبدیل این مدارس به مراکز آموزش مذهب رسمی سنت گردید؛ درست همانطوری که دارالحکمه در مصر که در سال 395ق/1005م. تأسیس یافته بود، مرکز تبلیغ مذهب شیعه شده بود. در سده چهارم ق/دهم م. مدارسی در نیشابور بود که با توجه به میزان جمعیت و رشد فرهنگ و صنعت می‌توانستند با تختگاه فاطمی و بغداد رقابت کنند. مدارس نیشابور احتمالاً زیر نفوذ و تأثیر خانقاه‌ها و صوامع فرقه کرامیه بود- فرقه‌ای اسلامی که مؤسس آن ابوعبدالله ‌محمدبن کرام ‌السگزی (در گذشته به سال 255ق/869م.) بود و در اوایل سده پنجم ق/یازدهم‌م. در خراسان رونق داشت- و احتمالاً از وهاره بودایی نیز تأثیر پذیرفته بود. این مدارس وسیله نیرومند تبلیغ اسلام مستقل از حکومت اسلامی بودند. تبدیل مدارس خراسان به سنگر مذهب سنت به دلیل ضرورت مبارزه با تبلیغ شیعه، اعم از اسماعیلی و دوازده امامی، و سنیان مخالف آرای عمومی خانقاه‌های کرامیه بود.



عمارات باقیمانده در بردارنده نمایه محدودی از سلیقه و الهامات این دوره است. درمورد شماری از آثار و بناهای مهم این دوره به غیر از چند عمارت معروف، می‌باید بررسی مفصل و علمی صورت گیرد. پیش از دوره صفوی، از جمله بناهای غیرمذهبی مهمی که باقیمانده چند دستگاه کاروانسرا است. از معماری کاخ‌ها به ندرت می‌توان اثری مشاهده کرد. آثاری که تا سده پیش هنوز پابرجا بود به عمد یا ندانم‌کاری و غفلت از بین رفت. عوامل طبیعی نیز مزید بر علت شد؛ نکته خنده‌دار این که بناهای قدیمی‌تر که از زلزله‌ها جان سالم به در برده بود در دوره تیموری تعمیر شد ولی بعدها تخریب گردید. این عمارات متأخر که با جاه طلبی بیشتر و وسیع‌تر طراحی شده بود، فاقد استحکام ساختاری دوره‌های پیشین بود. از این رو در زمان حال جستار در این زمینه موقتی و در معرض تغییر خواهد بود، چون هر لحظه بررسی‌ها و مطالعات بیشتر به درک و فهم عمیق‌تری می‌انجامد. این مسأله به ویژه بستگی به جنبه‌ها و وجوه اجتماعی و کردوکاری معماری ایران دارد.



خانقاه و موضوعاتِ مربوط با آن، یکی از موتیف‌هایی است که به صورت گسترده‌ در آثار شاعران و نویسندگان زبان پارسی بروز یافته است. گستره خانقاه، فقط در حدّ یک مکان برای اقامت صوفیان محدود نمی‌شود؛ زیرا آداب و رسومِ آن، موجب بنیانگذاری شیوه خاصی از زندگی گردید که به زندگی خانقاهی معروف شد. در این پایان‌نامه، به برخی از مهم‌ترین آداب و رسومی پرداخته شده که در شکل-گیریِ این طرز زندگی، از ابتدا تا نیمه اول قرن‌ هفتم موثّر بوده است. سپس بازتابِ این آداب، در آثار قطعی عطّار – به عنوان شاعری که در عصر رواج چنین شیوه‌ای از زندگی می‌زیسته، و همچنین الهام‌بخش شاعران پس از خود، در این زمینه بوده است – پژوهیده می‌شود.مقصود از شیوه زندگی خانقاهی در این بحث، آن دسته از اَعمال و رفتارهایی است که صوفیان را به عنوان گروهی خاص، از سایر اقشار جامعه، متمایز می‌سازد. لازم به ذکر است، این طرز زندگی، هم شامل آداب درون‌خانقاهی می‌شود، و هم شامل رفتارهایی که الزاماً مرتبط با مسائل و رسوم درونیِ خانقاه نیستند، اما به نوعی، مرتبط با سبک زندگی صوفیانه می‌باشند.



اسلام و جهان اسلام از دیرباز گرایش¬های زاهدانه را در خود جای داده است. یکی از این گرایشات مبحث مربوط به تصوف و عرفان می¬باشد که خود دارای ابعاد گوناگون ومتعددی است. خانقاه یک پدیده نادر و قدیمی در فرهنگ ایرانی است که با نام¬های دیگری همچون زاویه، تکیه، لنگر، رباط و امثال آن نامیده شده و در بعضی موارد مترادف با معنی خانقاه به کار برده می¬شوند. اکثر نویسندگان و محققین خانقاه را مکانی برای اقامت درویشان و صوفیان دانسته¬اند. نخستین خانقاه¬های ایران در منطقه خراسان در قرن 4 و 5 هجری بوجود آمده است و عده¬ای هم معتقدند که ابوسعیدابولخیر نخستین خانقاه رسمی و با برنامه را در 440 هجری بنا کرده است. این نهاد که در دوره سلجوقی شکوفا شد مورد لطف طبقه حاکمه بود، بعد از حملات مغولان به سرعت در آناطولی و شبه قاره هند گسترش یافت (مانند طریق¬های چشتی و سهروردی) در دوره صفوی هم دارای فراز و فرودهای زیادی می¬شود. پادشاهان صفوی در اجرای راهبرد ملی و بین المللی خویش نسبت به احداث شهرهای متعدد و رشد و توسعه آن¬ها مبادرت ورزیدند و از این جهت می¬توان آن¬ها را بزرگ¬ترین شهرسازان در دوران اسلامی به شمار آورد. از آنجائیکه ایده خاصی در خصوص سازمان فضایی شهرهای عصر صفوی وجود ندارد و یقیناً بدون شناخت ویژگی فضایی شهرها در این دوره شناخت فضاهایی چون خانقاه، زورخانه، تکیه، حسینیه و جایگاه آنها در بافت شهرها میسر نمی¬باشد. بنابراین در این پژوهش سعی بر آن شده است که به بررسی ویژگی فضایی شهرها در این دوره (منحصراً شهرهای اردبیل و اصفهان) و نقش این عناصر (خانقاه¬ها، زورخانه¬ها، حسینیه و تکایا) در بافت شهرهای مذکور روشن و مشخص شود و از این رهاورد درک ساختار فضایی شهرهای ایران عصر صفوی تسهیل¬تر گردد و در نهایت به برنامه¬ریزی در جهت مرمت و حفاظت از آثار و بافت کهن آنها کمک نماید. واژگان کلیدی: خانقاه، عرفان و تصوف، فتوت و جوانمردی، فضاهای شهری، صفویه، اردبیل، اصفهان.

چکیده موضوع اصلی این پژوهش بررسی تاریخ تصوف در دوره زندیه مطالعه کارکرد خانقاه‌ها و تکایا و آداب و رسوم متصوفه و نوع سلوک زندیان با تصوف و سلسله‌های صوفیانه است. اهمیت این پژوهش از آن حیث است که به رغم جایگاهی که تحولات عقاید و اندیشه ها در حیات سیاسی- اجتماعی ایران داشته است، پژوهش جامع و بایسته‌ای که زوایای ناگشوده تصوف را در دوره زندیه بررسی نموده باشد صورت نگرفته است. از این رو پژوهش حاضر، سیر تحول تصوف را با تکیه بر کارکرد خانقا‌ه‌ها بررسی می‌کند و رساله حاضر بر این فرضیه است که تصوف در دوره زندیه در پرتو سیاست دینی کریم خان زند دوره‌ای از تجدید حیات خود را آغاز کرد و نسبت به دوره صفویه که با غلبه عالمان و فقیهان شیعی در حکومت، از رواج تصوف و سلسله‌های صوفیان و توسعه خانقاه ها کاسته شد، در وضعیت مطلوبی قرار گرفت. در این دوره در میان سایر فرقه‌های صوفیانه، به ویژه دو سلسله نعمت‌اللهیه و ذهبیه فعالیت بیشتری داشتند. آلام و مصائبی که پس از سقوط صفویه و در اثر حمله افغا‌ن‌ها و نابسامانی‌ اوضاع سیاسی و جنگ‌های دوره نادرشاه بر مردم وارد آمد، گرایش آنها را به کسانی که انتظار تسلی و تشفّی از ایشان می‌رفت برانگیخت و سبب شد که مشایخ و صوفیان طریقت‌ها بیش از دوره پیش مورد اقبال و احترام قرار گیرند. هرچند متصوفه این عهد با مخالفت شدید فقیهان و مجتهدانی که دعاوی صوفیان را باطل می‌انگاشتند و گرایش مردم را به این طریقت‌ها، تهدیدی برای دین و دولت می‌پنداشتند، مواجه بود اما به رغم این موانع، دوره زندیه را می‌توان دوره تجدید حیات تصوف دانست. که در عهد زندیه، اگرچه احیاء طریقت در برابر قدرت شریعت نتوانست جامعه ایرانی را آن گونه که می‌خواست به خود متمایل سازد. اما بار دیگر خود را در عرصه تحولات سیاسی- اجتماعی پرتوفیق ظاهر ساخت. واژگان کلیدی: زندیه، تصوف، سلسله‌های صوفیانه، خانقاه




خانگاه فارسی و خانقاه معرّب آن است. خانقاه‌ها مراکزی فرهنگی-اجتماعی بودند که صوفیّان و مردم عادّی در آنجا از خدماتی برخوردار می‌شدند: تربیت مریدان، فراهم آوردن غذا و سرپناه برای مسافران و نیازمندان، تدریس علوم اسلامی، تألیف و تکثیر کتب و ایجاد کتابخانه. گسترش خانقاه‌ها مانند هر پدیده اجتماعی دیگر معلول علل و عوامل متعدّدی بوده است که اهمیّت یافتن مقام شیخ، تأکید بر تربیت در مقابل تعلیم و خدمت به خلق الله از جمله این عوامل است. در این پایان‌نامه می-خواهیم خواننده با خانقاه و اصطلاحات وابسته و تاریخچه خانقاه بیشتر آشنا شود. اهمیت و ضرورت این تحقیق در این است که اولین بار، فرهنگی از واژه‌ها و اصطلاحات مهمّ رایج در میان اهالی خانقاه و انواع آداب و رسوم صوفیان را در این نهاد تاریخی-اجتماعی فراهم شده که اختصاصاً به معرّفی موضوع می‌پردازد و نه موضوع کلی‌تر یعنی اصطلاحات رایج بین اهل تصوف. این تحقیق نظری، با روشی توصیفی تا آنجا که ممکن بوده در انواع فرهنگ‌های اختصاصی اصطلاحات صوفیّه و کتب متقدّمین صوفیّه به تفحّص پرداخته و عمده‌ترین و پربسامدترین اصطلاحات خانقاه، در مجموع آن‌ها را، استخراج و سپس برای هدف جاری پایان نامه، تلخیص و براساس حروف الفبا دسته‌بندی کرده است. در این پایان‌نامه تلاش شده که فرهنگی تشریحی‌تر از یک فرهنگ اصطلاح‌محورانه موجز، برای هر اصطلاح پیش روی مخاطب قرار داده شود و اصلی‌ترین دلیل بر اصرار به تشریح بیشتر، تمرکز بر جزئیات انواع آداب و رسوم و اصطلاحات متداول خانقاه میان اهل خانقاه در فرهنگ ایرانی است. با توجه به آنچه گفته شد، مهمترین دستاورد این تحقیق، توصیفی از رایج‌ترین لغات و اصطلاحات رایج در خانقاه است.

علیم و تربیت از مباحث همیشگی تاریخ بشراست و نقش شگفت‌انگیز آن در زندگی انسان، بر هیچ خردمندی پوشیده نیست و تاکنون هم ضرورت آن موردتردید قرار نگرفته و مغفول نمانده‌است؛ زیرا تعلیم و تربیت صحیح می‌تواند فرد را به اوج ارزش‌ها برساند و اگر غلط افتد، وی را به تباهی و سقوط می‌کشاند. با توجه به این‌که از راه تعلیم و تربیت، می‌توان موجبات رشد فردی و رفاه جمعی را فراهم کرد، این امر در زندگی انسان نقش مهمی دارد. بر همین اساس، پرداختن به آن را از شاخص‌های تمدن می‌دانند. ادبیات فارسی و آثار غنی و زیاد آن از حیث عنایت به موضوع تعلیم و تربیت، سرشار و قابل‌اعتنا است. بالأخص این موضوع در متون نثر، جلوه و تنوع خاصی دارد؛ اگرچه در موضوعات و مضامین شعر، جلوه و رنگارنگی فراوانی توان دید، قریب به‌اتفاق موضوع متون نثر به ادب تعلیمی تعلق دارد.و بازتاب‌های گوناگون مرتبط به آموزش پرورش را در صفحات متعدد آن می‌توان دید. هدف پژوهش حاضر، آن بوده تا تعلیم و تربیت در آثار منثور فارسی تا قرن هشتم هجری را بررسی کند و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و با بهره‌گیری از روش‌های توصیفی، تحلیلی، مقایسه‌ای، آن را تجزیه‌وتحلیل کند و چگونگی بازتاب تعلیم و تربیت در نثر کهن فارسی را نشان دهد و جایگاه آن را در آثار منثور فارسی مشخص کند. و به توضیح هدف نویسندگان مشهور فارسی از تعلیم و تربیت خلق آثار تعلیمی بپردازد. بر پایه یافته‌های این پژوهش، تعلیم و تربیت به شکل‌های متنوعی در نثر کهن فارسی انعکاس یافته و توجه صاحب‌نظران علوم تربیتی، روانشناسی، جامعه‌شناسی و علمای اخلاق را به خود جلب کرده است. ادبیات تعلیمی منثور، با همه تنوع و گستردگی، چونان ابزار و رسانه‌ای بسیار کارآمد و توانمند، در خدمت تعلیم و تربیت و اهداف و شیوه‌های آن قرارگرفته است. و به نقش، جایگاه و کارکردهای تربیتی و آموزشی مراکز اصلی تعلیم و تربیت، مساجد، مدارس، نظامیه‌ها، رباط، خانقاه و مکتب‌خانه پرداخته و جلوه‌های تعلیم و تعلم، کیفیت و زمینه تعلیم، وجوب یادگیری علم و هنر و اهمیت آن، شیوه‌های تعلیم، یادگیری و یاددهی و ابزارهای آن و استعداد، تربیت و پرورش طالبان علم را نمایان ساخته است. و به حقوق مادی و معنوی، جایگاه و تأثیر استاد، معلم و علما و رابطه آن‌ها با شاگردان و دانش‌آموزان و متعلمان و حقوق متقابل هرکدام اشاره‌کرده و در ضمن به‌جایگاه شیخ در حوزه تربیت عملی و آداب و حقوق و رابطه متقابل شیخ و مرید نیز پرداخته است. در نظام آموزشی کهن، تعلیم و تربیت «وظیفه‌ای دینی» قلمداد می‌شد.بانیان مدارس بیشتر به دنبال اشاعه تفکر خاص خود بودند؛ هزینه مدارس و مقرری معلمان و مدرسان، بیشتر از طریق موقوفات تأمین می‌شد؛ و مواد درسی در مدارس بیشتر برمدار مباحث دینی می‌چرخید؛ آموزش، یادگیری و حفظ کردن قرآن از ضروریات نظام آموزشی بود. یادگیری و یاددهی علم ارزش و اهمیت بال او والایی داشت. تعلیم و تربیت کودک را مهم می‌دانستند. تنبیه را از ابزارهای یاددهی و تربیت می‌دانستند. هرچند تأثیر چندانی در امر بهبود آموزش نداشت. تربیت و پرورش علما از سیر و خصال پادشاهان محسوب می‌شد. شیخ باتربیت عملی و هدایت خود، به مرید، زندگی و راهنمایی می‌بخشید. بامطالعه و بررسی تمامی آثار منثور و منظوم ادب فارسی و استخراج موضوعات و مباحث مرتبط با تعلیم و تربیت و نقد و تحلیل آن‌ها، با شیوه‌ها و دیدگاه‌های متنوعی آشنا خواهند شد و به نتیجه‌ای درخور و سودمند دست خواهند یافت. ‌




در دوره های اولیه تشکیل تصوف بتدریج صوفیان با محوریت مشایخ برجسته، خانقاه ها را به عنوان بزرگترین و گسترده ترین نهاد اجتماعی متصوفه تشکیل دادند. پس از تثبیت تصوف، خانقاه در عرفان اسلامی- ایرانی به عنوان جایگاه تجمع مشایخ و صوفیان و در نتیجه تربیت مریدان قرار گرفت. خانقاه ها نقش و اهمیت بسزایی در پرورش، تربیت و تکامل مریدان داشتند. از آنجا که برای زندگی مسالمت آمیزِ گروهی، رعایت آداب و مقرراتی خاص ضرورت دارد؛ پس بر طبق این قاعده، بزرگان طریقت نیز برای ایجاد آرامش و فراغت خاطر که لازمه ذکر و عبادت و خودسازی است در نظام خانقاهی که مکانی برای زندگی دسته جمعیِ صوفیان بود به وضع آداب و رسومی خاص پرداختند که این آداب، مقررات لازم الاجرایی را برای مریدان از قبل از ورود ایشان به خانقاه تا هنگام خروج در نظر می گیرد تا ضمن فراهم ساختن امنیت خاطر صوفیان در خانقاه با وضع قوانین خاصِ ناظر بر تنبیه و مجازات افراد خاطی با جلوگیری از بروز اختلاف میان ایشان به تکامل عرفانی و بخصوص اخلاقی آن ها کمک کند. نگارندگان این مقاله می کوشند برای اولین بار به هدف انعکاس نقش و اهمیت خانقاه ها در رشد و تکامل عرفان اسلامی، آداب و رسوم خانقاهی را براساس برجسته ترین متون منثور صوفیه تا قرن هفتم هجری که دوره عرفان عملی محسوب می شود، بازنمایند.

در دوره سلجوقی و ایلخانی، صوفیان از حمایت طبقه حاکمه و وزرای آنها بهره‌مند شدند. اگرچه حاکمان از صوفیان برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده می‌کردند. ارتباط و دیداری نیز بین آنها صورت ‌می‌گرفت. در دوره سلجوقی، تصوف به سمت نهاد مذهبی کشیده شد، در حالی که در دوره ایلخانی، این دو نهاد از هم جدا شدند و تصوف هرچه بیشتر به تشیع نزدیک شد؛ به طوری که صوفیان و سلسله طریقت‌هایی نیز در این دوره وجود داشتند که به تشیع متمایل بودند. در هر دو دوره، خانقاه‌ها از جایگاه ویژه‌ای هم در میان مردم و هم در میان حاکمان و وزراء برخوردار بودند. چنانکه سلاطین و وزراء به خاطر علاقه‌ای که به خانقاه داشتند، از طرف خود خانقاهی می‌ساختند. همچنین در دو دوره، صوفیان برجسته و طریقت‌های مهمی نیز وجود داشتند. البته در دوره سلجوقی، صوفی‌ برجسته‌ای؛ چون عین‌القضات وجود داشت که کشته شد و وی جزء استثنائات این دوره بود. در حالی که در دوره ایلخانی، اگرچه هنگام حمله مغول، صوفی‌ای کشته شد، اما در مراحل بعدی تاریخ مغول این اتفاق نیفتاد.




مقاله ی پیش رو در خصوص خانقاه و نحوه شکل گیری و گسترش آن در ایران می باشد. بیشتر این کانون های خانقاهی، از دیدگاه صوفیان، مرکزی بوده است برای امر تعلیم و تربیت اسلامی و تزکیه نفس نیز جایگاهی برای خویشتن شناسی و خدا یابی و خداشناسی. نخستین خانقاه صوفیان در محلی به نام رمله شام یا در جایی از عبّادان و تاریخی در حدود سال صد و پنجاه هجری تأسیس گردیده است. شکل گیری خانقاه به صورت رسمی در ایران توسط ابوسعید ابو الخیر 440ه ق. در خراسان و شهر نیشابور در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم بوجود آمد. تصوف در دوره ایلخانان دارای اهمیت بسیار می باشد. اوج رواج و رونق تصوف و خانقاه سازی در این دوره می باشد. اما در عین حال در این دوره تصوف دچار ابتذال گردید. چه بسیار بودند شیوخ ریاکار، قدرت طلب، فرصت یاب و کامجویی که به گردآوری مال، دست زدن به اعمال ناشایست و دخالت ناروا در کار سیاست می پرداختند و آنچه می کردند نه در راه خالق و خلق، بلکه در راه منافع شخصی و دنیایی بود.

خلیج‌فارس دارای جزایر و بنادر متعددی است که هرکدام از شرایط ذاتی مناسبی برخوردارند. این شرایط در اعتلا جایگاه این مناطق در ابعاد طبیعی و معنوی نقش به سزائی دارد. باعث رشد و رونق جزایر و بنادر خلیج‌فارس شده‌اند، آثار مذهبی ازجمله آثاری هستند که دارای ارزش و اهمیت بالائی هستند، این آثار ازنظر معماری و تاریخی نشان‌دهنده پیشینه تاریخی کهن ، این مناطق و وجود جریان زندگی در آن‌ها از زمان‌های دور می‌باشد. سواحل و جزایر ایرانی خلیج‌فارس ازنظر مذهبی دارای اماکن زیادی هستند با توجه به این‌که مردم خلیج‌فارس در مسیر راه‌های تجاری و حمل‌ونقل دریایی قرار داشتند و بیشتر نیاز معیشتی زندگی‌شان را دریانوردی تأمین می‌کرد دریا ، آب و خطرات آن با زندگی این مردم عجین شده بود ،این باعث شد بود که بیشتر به‌سوی مکان‌های مذهبی رو آورند لذا ما شاهد این هستیم که در این مناطق قدم گاه‌های خضر و الیاس قداست پیدا کردند، این قدم گاه‌ها به‌عنوان آرام‌کننده خشم دریا در باورها و اعتقادات مردم این مناطق جای گرفتند هم‌چنین زیارتگاه‌ها دیگر نیز به‌عنوان مأمنی برای مردان وزنان این نواحی بوده است. مجموعه‌ای آثار تاریخی و معماری مذهبی خلیج‌فارس نقش به سزائی در بیان فرهنگ اسلامی، مذهبی مردمان این دیار داشته و ارتباطی که مردم با این مکان‌های مذهبی برقرار می‌کنند نشان‌دهنده باورهای زندگی و اعتقادات است، که در طول تاریخ به این مکان‌ها داشته‌اند در خلیج‌فارس آثار مذهبی زیادی وجود دارد مانند زیارتگاه‌ها، قدم گاه‌ها و شماری مزار به‌طور پراکنده که در این پایان‌نامه به آن‌ها اشاره‌شده است که هرکدام از آن‌ها به‌نوعی خاصی در زندگی مردم خلیج‌فارس و هم در بیان تمدن و فرهنگ آن‌ها موثر واقع‌شده‌اند.



در معماری اسلامی تزئین و آرایش بنا جزء لاینفک ساختمان محسوب می شود. حضور بارز آرایه هایی چون خط نگاره ها، نقوش گیاهی و طرح های هندسی، ماهیت فرعی هنر اسلامی را تشکیل می دهد. آرایه های گچی نیز از آذین های هنر و معماری اسلامی هستند اما  این هنر بار محتوایی بالایی داشته و علاوه بر زیبایی، جهت انتقال پیام های معناگرایانه کاربرد داشته اند. مقبره بایزید بسطامی از مجموعه های تاریخی شهر شاهرود است که در دوران قبل از سلجوقی ساخته شده است و در دوره های مختلف تاریخی مرمت و گسترش شده است.  تزئینات گجبری چله خانه از طرح های هندسی تشکیل شده اند که دیوارها، طاقها و محراب را پوشش میدهند. هدف از این پژوهش مطالعه و شناسایی طرح های هندسی و تزیینات چله خانه بایزد بسطامی است و در پی پاسخ دهی به این سوال است که در تزئینات گچبری چله خانه از چه نوع نقوش و خط نوشته ها استفاده شده است؟ و همچنین کارکردهای معناشناسانه این تزیینات در چه بخشهایی از بنا و در چه انواعی ظاهر شده اند؟ و در نهایت انواع نقش مایه های به کار گرفته شده در چله خانه کدامند؟ بدین لحاظ پس از گردآوری اطلاعات به صورت میدانی و کتابخانه ای، داده های بدست آمده به روش توصیفی- تحلیلی مورد بحث قرار گرفته اند. مطالعه نقش مایه ها نشان داد که در گچبری های چله خانه گره ها برای تزئین و پوشاندن فضای داخلی طاقنما و دیوارهای بنا استفاده شده اند و گره ها با عناصر گیاهی(اسلیمی و ختایی) تلفیق شده و یا در کنار آن ها به صورت توأمان وجود دارد که این عامل از ویژگی های بارز آرایه های هندسی محراب های گچبری دوره ایلخانی به شمار می رود. طراحی کتیبه در چله خانه حاصل ترکیب عناصر متعددی است که در ترکیب و اتصالات آن از گره های ترئینی میانی، انتهای تزئینی حروف، تزئینات ساقه ها و طرح های گیاهی، تزئینات ریز نقش های متنوع استفاده شده است. اما در کارکرد معناگرایانه این نقش و تزیینات مشخص گردید که گچبری ها، اسلیمی و اعداد مقدس و کتیبه های موجود در این بنا همه در جهت ایجاد رابطه معنایی بین عناصر کالبدی و غیر کالبدی در جهت ایجاد مفاهیم عرفانی اسلامی جهت فراهم آمدن شرایط مناسب برای خلوت نشینی سالکان بوده است.

تصوف یکی از جریان های فکری و اجتماعی جوامع مسلمان است که شیوه تفکر و سبک زندگی متفاوتی را ترویج می کند. با آنکه مبانی زهدگرایانه تفکر تصوف عمدتا در پی پرهیز از دنیا و امور دنیوی است، ضرورت تأمین معاش صوفیان و برآورده کردن هزینه های مهم ترین نهاد صوفیه، خانقاه، صوفیان را بر آن داشت به روش های گوناگون دست به تأمین هزینه های مورد نیاز خویش بزنند. علی رغم اینکه تصور می شود حمایت های سازمانی مانند وقف و منابع دولتی پشتوانه اقتصادی طریقت های تصوف بوده است اما منابع معیشتی آنان قبل از تثبیت جماعت های صوفی در قالب طریقت ها تا قرن ششم هجری هنوز به طور مستقل موضوع پژوهشی قرار نگرفته است بنابراین با فرض تطابق شیوه های معیشتی صوفیان با نظام فکری تصوف، می توان پرسید انواع شیوه های غیرسازمانی تأمین نیازهای معیشتی صوفیان از قرن پنجم تا هفتم هجری در ایران قرون میانه چگونه بوده است؟ دستاورد تحقیق که به روش تاریخی انجام شده است نشان می دهد در کنار منابع سازمانی مانند وقف و عطایای حکومتی، منابع معیشتی صوفیان تحت تاثیر ارزش های دنیاگریزانه تفکر صوفیانه شامل شیوه های مختلفی مانند فتوح، نذور، توکل، هدیه، دریوزگی، زنبیل گردانی می شد که به نظر می رسد میراث سبک زندگی و معیشت اخوانی صوفیان پیش از گسترش خانقاه ها و شکل گیری طریقیت های صوفیان بوده است.


این پژوهش با گردآوری داده های میدانی از بناهای خانقاهی و آرامگاهی متصوفه، مستحسنات تاریخی خانقاه نشینی و طبقه بندی نمادپردازی های آن ها از دیدگاه سنت گرایی دینی، در پی تعریف هنر خانقاهی از سده هفتم هجری قمری تا دوران معاصر و همچنین توصیف هنر خاص معماری خانقاه هایی است که منبع تأثیر آن، اندیشه های ناب عرفانی و صوفیانه بوده است. با بررسی و طبقه بندی تاریخی و گونه بندی عناصر نمادین مشاهده شده و نیز با معیار قرار دادن نوع سنجش سنت گرایی دینی، گونه خاصی از معماری خانقاهی در مجموع بناهای گزارش شده یافت می شود که تا به حال از آن یاد نشده است و تأثیر مستقیم مبانی نظری و عملی عرفان و تصوف بر آن مشهود است. همچنین با تمایز این سبک در معماری اسلامی می توان نفوذ آن بر معماری سایر ابنیه اسلامی نظیر مدرسه و مسجد را نیز تعریف کرد. در مجموع بر اساس داده های میدانی گردآوری شده در این تحقیق، بیشترین بازتاب های عناصر نمادین در حوزه معماری خانقاه مرتبط با رنگ پردازی، استفاده نمادین از عدد و اندیشه های عرفانی است که به صورتی معنادار در بافت و ساختار خانقاه ها مشهود است و تاریخ تحولات تصوف در بسامد و تعیین گونه های این کاربرد های نمادین، دخیل بوده است.


خانقاه در طی تاریخ ایران، به‌ویژه تا پیش از صفویه، در زمرۀ بناهای پرشمار بوده است. بااین‌حال، از معماری آن چندان چیزی نمی‌دانیم. برای شناخت معماری خانقاه باید در طی چندین تحقیق در برهه‌های گوناگون تاریخی و مناطق جغرافیایی ایران و جهان اسلام، همۀ منابع نوشتاری عربی و فارسی و ترکی و نیز آثار مرتبط معماری را بررسی کرد. در این تحقیق، به مرحلۀ نخست پیدایی خانقاه در زادگاه آن در ایران، یعنی در سده‌های نخست هجری در خراسان (ربع نیشابور) می‌پردازیم. روش این تحقیق تفسیری‌ـ تاریخی و منبع اصلی آن، منابع اولیۀ نوشتاری مرتبط با خراسان سده‌های نخست است. صوفیان از سدۀ دوم به‌بعد، در مکان‌هایی جز مسجد استقرار یافتند و از حدود سدۀ پنجم بود که بنای خاص صوفیان، خانقاه خوانده شد. مظروف یا سازمان خانقاه در خراسان سدۀ پنجم به دست ابوسعید ابوالخیر قوام یافت. این سازمان ارکانی دارد؛ از ارکان انسانی گرفته تا رسوم خانقاه. کارکردهای خانقاه دامنه‌ای دارد: از عمومی ـ همچون مجلس‌گویی ـ تا خصوصی ـ همچون زاویه‌نشینی و سماع. بنای خانقاه این کارکردها را تحقق می‌بخشید. جای این بنا در درون یا بر کرانۀ شهر یا روستا بود نه در بین راه. اجزای کالبد خانقاه، همچون سازمان آن، طیفی داشت: مکان‌های باز، نیمه‌باز و بسته. مکان‌های باز، یعنی صحن و بام، به‌کارکردهای عمومی اختصاص داشت و مکان‌های بسته، یعنی جماعت‌خانه و حجره‌ها و صومعه، به‌ کارکردهای خصوصی. مکان‌های نیمه‌باز، یعنی صفه (ایوان) و رواق، مقامی بینابینی داشت. جماعت‌خانه، به‌مقتضای نیازها و کارکردش، به‌صورت گنبدخانه بود. صحن در میان کالبد خانقاه قرار می‌گرفت و صفه بر صدر صحن. جماعت‌خانه مستقیماً یا به‌واسطۀ صفه، به صحن مرتبط می‌شد. حجره‌ها بر گرد صحن یا در دو سوی آن می‌نشستند و درآیگاه (دستگاه ورودی) در میانۀ یکی از اضلاع صحن.

سلجوقیان زمانی که در قلمرو وسیعی از جهان اسلام وارد شدند با طبقات مختلف مذهبی و گروه علما ، فقها و مشایخ صوفیه رو برو شدند. باتوجه به گفتمان غالب در جامعه آن روز که گفتمانی دینی بود آنان برای تثبیت و استمرار حکومت خود نیاز به کسب مقبولیت و جلب دیدگاه عامه از طریق نزدیکی به این افراد و گروهها داشتند.در این میان مشایخ َتصوف به دلیل نفوذ گسترده در میان طبقات مختلف جامعه و وجود رابطه مرید و مرادی و اطاعت بی چون و چرای مریدان از ایشان اهمیتی ویژه داشتند ؛ لذا بزرگان حکومت سلجوقی تلاشهایی برای برقراری ارتباط با این گروه از خود نشان دادند و البته با برخوردهای متفاوتی از سوی مشایخ صوفی مواجه شدند. در این پژوهش تلاش شده تا با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی چگونگی روابط سران سلجوقی با این مشایخ در دو قالب روابط مسالمت آمیز و روابط غیرمسالمت آمیز بررسی و در حد امکان عوامل ایجاد این روابط واکاوی گردد.نتیجه پژوهش نشانگر آن است که در میان عوامل مختلف موجود،کسب مقبولیت از طریق نزدیکی به پیران طریقت هم ساز با سلجوقیان و جلوگیری از گسترش عقاید و فعالیتهای سیاسی- اجتماعی سران نا هم ساز ، مهمترین عامل در نحوه تعامل سلجوقیان با این گروه بوده است . سلجوقیان از راههای متفاوتی هم چون حمایتهای مالی، تکریم و اظهار ارادت علنی به مشایخ هم سو یا بی طرف نسبت به حکومت به تقویت ایشان پرداختند و برعکس با اقدامهایی سخت گیرانه هم چون محرومیتهای مالی ، تبعید و گاه اعدام با پیران غیر هم سوی طریقت برخورد کردند.



مطالب مرتبط