اقوام ایران
اقوام پیش از هخامنشیان
بافت جغرافیایی و تاریخی
عصر تاریخیِ پیشاهخامنشی ایران زمین از ۳۱۰۰ پ.م آغاز شده و تا ۵۵۰ پ.م (که آغازگاه خیزش کوروش بزرگ است) ادامه مییابد. در این دوران که دو و نیم هزاره به درازا میکشد، ایران زمین کانون تحول سبک زندگی کشاورزانه، فناوری فلز، تحول خط و شهرنشینی بوده است. تنها تمدن دیگر کره زمین در نیمه نخست این دوران (۳۱۰۰ ـ ۱۶۰۰ پ.م) مصر بوده است که از ابتدای کار به دولتی متمرکز و استوار دست پیدا کرد و کانون تحول دیوانسالاری متمرکز و فناوری معماری شد، که اولی از سازماندهی ارتشهای بزرگ و دومی از تداوم مستقیم عصر کلان سنگی نتیجه میشد.
با این همه مصریان در این دوران در عمل فاقد شهرنشینی بودند، تنها یک خط تصویری بسیار ابتدایی داشتند و بدنه جمعیتشان بردگانی بودند در خدمت حدود 10% جمعیت که نیروی نظامی و دیوانسالاران فرعون را تشکیل میدادند. مصریان البته در هزاره دوم پ.م به تدریج شهرهایی پدید آوردند و در کل تاریخشان حدود سی شهر در امتداد نیل و شاخابههایش داشتند، که تقریبا همه شان مراکز دولتی و دیوانی محسوب میشدند.
در فاصله ۱۶۰۰ تا ۱۲۰۰ پ.م کم کم جوانههای زندگی کشاورزانه و نویسایی در سه تمدن دیگر ظهور کرد و در ۱۲۰۰ پ.م همزمان با فروپاشی عصر برنز در ایران زمین، جمعیتهای یونانی و لاتین کوچنده به بالکان و ایتالیا یکجانشین و کشاورز شدند و همزمان با ایشان چینیهای عصر شانگ نویسایی و شهرنشینی را ابداع کردند و در آمریکای مرکزی هم تمدن اولمک شکل گرفت.
بنابراین اگر بخواهیم دورنمایی از تاریخ جهان به دست دهیم، به سه تاریخ مهم میرسیم:
نخست: حدود ۳۱۰۰ پ.م که شهرنشینی، نویسایی، نظام سیاسی، و استقرار کامل زندگی کشاورزانه در دو تمدن ایرانی و مصری تحقق یافت.
دوم: حدود ۱۲۰۰ پ.م که عصر برنز در ایران زمین به پایان رسید و عصر آهن آغاز شد. در همین هنگام نخستین نشانههای شهرنشینی و نویسایی در تمدن اروپایی و چینی و آمریکایی نیز آغاز شد.
سوم: سال ۵۵۰ پ.م که کوروش بزرگ خیزش خود را آغاز کرد و نخستین دولت فراگیر جهان را تاسیس کرد و این اولین دولتی بود که سراسر یک قلمرو تمدنی را زیر پوشش میگرفت. این دولت در عصر کمبوجیه پسر کوروش مصر را هم فتح کرد و نخستین دولتی شد که دو تمدن را در خود میگنجاند.
در دوره نخست که با تمرکز بر فناوریهای ایران زمین عصر برنز خوانده میشود و از ۳۰۰۰ تا ۱۲۰۰ پ.م ادامه می یابد، نقشه جمعیتی و قومی ایران زمین به نسبت ساده بود. در این دوران زیرسیستم جمعیتی و فرهنگی در ایران زمین وجود داشت که میتوان هریک را قومی دانست.
در حدود سال ۲۲۰۰ پ.م بحران بومشناختی بزرگی ایران زمین را در نوردید و نزدیک به دو قرن به درازا کشید و عصر موسوم به مِگالایی را در دوره زمینشناسی کواترنری آغاز کرد که تا به امروز ادامه یافته است. در این دوره دویست ساله موجهایی پیاپی از خشکسالی، سیل و توفان شن زمین را در خود غرقه کرد. این اغتشاش اقلیمی برای دولتشهرهای اولیه و جوامع یکجانشین نوپای ایران زمین و مصر پیامدهای وخیمی به دنبال داشت و به گسیختگی نهادهای اجتماعی و سیاسی دامن زد.
دادههای دیرینبومشناختی نشان میدهد که سراسر ایران زمین از این بحران لطمه دیده است. در گوشه جنوب شرقی ایران زمین شبکه فرهنگی سند و هامون و هیرمند از هم گسیخت و بخش عمده جمعیت شهرهای در غرب نیز جوامع مستقر در آسورستان و میانرودان دستخوش فروپاشی شدند باستانی خالی از سکنه شد. و این نشان میدهد که سراسر پهنه ایران زمین از خاور تا باختر با این آشوب اقلیمی دست به گریبان بوده است. در نتیجه جمعیتهایی که کشتزارها یا چراگاههای خود را از دست داده بودند به حرکت در آمدند و به مراکز شهری که تراکم بیشتری از خوراک و منابع در آن یافت میشد، هجوم بردند.
فروپاشی دولت اکد، به حرکت درآمدن اقوامی مانند آموروها و لولوبیها و گوتیها و همچنین نخستین موج مهاجرت بزرگ آریاییها که سه قرن پس از فرو نشستن این بحران به شکلگیری دولتهای میتانی و کاسی و هیتی انجامید، همگی پیامدهای این جریان بودهاند. در مصر هم پادشاهی کهن در همین زمان فرو پاشید و عصر فترت نخست آغاز شد و به این ترتیب میتوان گفت در حدود ۲۲۰۰ پ.م با نوعی فروپاشی عمومی در هر دو تمدن بزرگ آن روزگار زمین روبرو هستیم.
یوهانا نیکولز در کتاب مهمش به نام «تنوع زبانشناختی در زمان و مکان» دادههای جمعیتشناختی را با تبارشناسی زبانها ترکیب کرده تا به تصویری واقعبینانه از جایگیری زبانها در مکان و تداومشان در زمان دست یابد.
اقوام پس از هخامنشیان
عصر هخامنشی ۲۳۰ سال به درازا کشید و در این مدت جمعیتها و اقوام ساکن ایرانزمین برای نخستین بار در چارچوب نظری یکپارچه و فراگیری جای گرفتند، زیر نظارت دیوانسالاری گستردهای نامگذاری و شناسایی شدند، و مرزبندی جغرافیایی ویژهای را به خود اختصاص دادند. به این ترتیب برای نخستین بار مفهوم قومیت و نژاد با سرزمین پیوند خورد، و این نوآوری بسیار مهمی بود. چون تا پیش از آن اقوام به سادگی زیر فشار جمعیتهای مهاجر یا مهاجم ریشه کن شده و در سرزمینهایی دیگر برای خود به دنبال قلمرو میگشتند. اقوام مهمی مانند میتانیها و هیتیها و کاسیها و فلسطینیها و عبرانیها همگی خاستگاه جغرافیایی متفاوتی با قلمرو زیست شان داشتند. عبرانیها بنا به روایتهای خودشان از مصر به سرزمین کنعان رفته بودند و مصریان شرح دادهاند که چگونه فلسطینیها از بالکان و دریای اژه به فلسطین کوچیدند. از این رو در ابتدای کار پیوند استواری میان قومیت و مکان برقرار نبود، و در عصر هخامنشی و به دلایل سیاسی بود که چنین اتصالی برقرار شد و نهادینه گشت.
چنان که دیدیم، دیوانسالاران پارسی به دلایل گوناگونی گرایش داشتند تا شمار اقوام و استانها را در حد سی تا نگه دارند. بخشی از این گرایش بی شک عملگرایانه بوده و در راستای پرهیز از پیچیده شدن روزافزون ساز و کارهای دیوانسالارانه آنجام میپذیرفته است. بخشی دیگر شاید با باورها و عقاید مردم آن روزگار مربوط باشد و بتوان با روشهایی اسطوره شناسانه و بر اساس تقدس عدد سی که تازه در این هنگام نهادینه میشود، آن را درک کرد. به هر روی در نظر گرفتن سقفی سی تایی برای شمار اقوام قلمرو دولت پارسی بدان معنا بود که بسیاری از قومیتهای مهم به خاطر شباهت با اقوام دیگر از این سیاهه خط میخوردند، چنان که پارسیها که خودشان فاتح جهان بودند، نام خود را به طبقهای از نخبگان فرهنگی و سیاسی و نظامیدادند و کشور یکپارچه ایرانی را »پارس« نامیدند و بنابراین از مرتبه قومیت دست شستند و با ایلامیها یکی شدند. چندان که از کتیبه بیستون به بعد دیگر نام پارسی را در مقام برچسبی برای یک قوم نمیبینیم. این کلمه بعد از آن »ایرانی« معنی میدهد و به کسانی اشاره میکند که ممکن است به هریک از اقوام کشور «پارس» تعلق داشته باشند. چنان که از افرادی مصری، یونانی، آشوری، و مقدونی خبر داریم که با برچسب پارسی شناخته میشدهاند.
علاوه بر این خط خوردن نام پارسها از سیاهه اقوام، در لایههای زیرین هم شمار زیادی از اقوام را داریم که کوچکتر از آن بودند که استانی ویژه خود داشته باشند، و به همین خاطر در درون قلمروهای استانی دیگر جای میگرفتند و مردمشان به طور رسمی نام قومیت مربوط به آن استان را دریافت میکردند. اما گسترش ناگهانی و خیره کننده نویسایی در عصر هخامنشی باعث شده نام و نشان بسیاری از این اقوام و ایساوریها را داشته باشیم. پیسیدیانها و عبرانیها و سامریها در ایران غربی و کَمبوجهها و کوروها و سارماتها و ماساگتها در ایران شرقی نمونههایی از این اقوام هستند که نام و نشانشان در متون محلی و اسناد قومی یونانی و عبرانی و هندی باقی مانده، و می دانیم که در این دوران در سطوح محلی حضوری نیرومند داشتهاند، اما چندان اثرگذار نبودهاند که در اسناد رسمی هخامنشی موضوع سیاهه برداری و آمارگیری قرار گیرند.
نام و نشان و مرزبندیِ آنچه در زمان هخامنشیان تدوین شد و رسمیت یافت، تقریباً به شکلی دست نخورده تا به امروز ادامه یافته است و استخوانبندی تمام نقشههای جهان در قلمرو میانی را تا روزگار ما برمیسازد. بخش عمده واحدهای جغرافیایی و نامهای ابداع شده در دوران هخامنشیان، تا امروز اعتبار خود را حفظ کردهاند. از آن میان می توان به عربستان، هند و یونان اشاره کرد. هم چنین نامهای تثبیت شده در دیوانسالاری هخامنشی کاربرد و رواج خود را تا به امروز حفظ کردهاند. لیبی، مصر، هرات، سند و… نامهایی هستند که هنوز در زبا نهای مردمی که زمانی شهروندان دولت پارسی بودند، با همان دلالت دیرپا باقی مانده است. دیوانسالاران هخامنشی، در واقع، نخستین کسانی بودند که نقشهای فراگیر و عمومی از جهان را ترسیم کردند و با روشی مدیریتی و عملیاتی به این نقشه نگریستند. از این روست که قالب عمومی برداشت ایشان و نامهایی که برای مشخص ساختن واحدهای جغرافیایی به کار گرفتند، تا به امروز شالوده تمام جغرافیاهای بعدی را برساخته است.
نکته مهم دیگری که در عصر هخامنشی رخ داده، نویسا شدن ناگهانی اقوام گوناگون است. اغلب به این نکته توجه نکردهاند که تثبیت خط الفبایی و چیرگی نهایی اش بر خط میخی در عصر هخامنشی و زیر چتر حمایت دیوانسالاری هخامنشیان از خط آرامی ممکن شد، و به این ترتیب انفجاری در نویسایی رخ داد و علاوه بر تدوین و تثبیت متنهایی بسیار مهم (عهد عتیق، اوستا، وداها و پوراناها، متون پزشکی و دینی مصری، آثار افلاطون و بودا و ارسطو و… ) ناگهان انبوهی از خطهای جدید پدیدار گشت که تیرههای گوناگون اسناد قومی خود را بدان مینوشتند. خطهای عبرانی، کاریایی، برهمی، خروشتی، لودیایی، و مصری دموتیک تنها نمونههایی برجسته از این جنبش نویسایی هستند که تاریخ خط در عصر باستان و دوران پساکوروشی را با شکافی بزرگ از هم جدا میسازد. خطهای مهمی مثل یونانی و آرامی هم هرچند پیش از به قدرت رسیدن هخامنشیان شکل گرفته بودند، اما وضعیتی محدود و محلی داشتند و تمام متنهای مهمی که امروز از این زبانها در دست داریم (از جمله عهد عتیق به شکل کنونیاش، آثار همری، و اوستا) هرچند پیش از دوران کوروش شکل گرفته بودند، اما اغلب با سنتهای شفاهی منتقل میشدهاند و تثبیت شان در قالب متن به عصر ظهور دولت پارسی مربوط میشود.
تاریخ جامع ایران
سید کاظم موسوی بجنوردی
ثبت و ضبط و تدوین چند هزار سال تاریخ سرزمین و مردم ایران، با فراز و نشیبهای بیمانند، وظیفه همه ایرانیانی است که برای مرز و بوم خود در عرصه تاریخ و تمدن بشر سهمی ممتاز و سترگ قائلاند. به رغم این همه، هنوز مجموعهای نسبتاً جامع که مهمترین وجوه تاریخ ایران را، به شیوهای محققانه بازگوید، پدید نیامده است. آثار پراکنده درباره ادوار مختلف یا مجموعههای محققانهای که بهندرت در این موضوع منتشر شده، تنها گوشههایی از تاریخ ایران را در بردارند. مجموعهای که تحقیق و تدوین آن را قریب به دوازده سال پیش مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بر عهده شناخته است یعنی تاریخ جامع ایران عنوان مجموعهای است 20 جلدی، مشتمل بر وجوه مختلف تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران از دوران پیش از اسلام تا انقراض قاجار. مراد از ایران در این مجموعه، دنیای ایرانی یا ایران فرهنگی است که همواره قلمروی گستردهتر از مرزهای جغرافیایی این سرزمین را شامل میشده است. از این وجهه نظر، مجلدات و ابواب مربوط به تاریخ فرهنگی ایران، بی شک از اهمیت خاص برخوردار خواهد بود.
دسترسیایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان
محمد جواد مشکور
در کتاب حاضر بدون آنکه مانند محققان این بحث تنها نظر به تاریخ پنج دولت: ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی داشته باشد، کوشیده است تمام وقایع مهمی را که قبل از اسلام در فلات ایران در اعصار مختلف روی داده است با شرح احوال پادشاهان و نامدارانی که قهرمانان این ماجراها در این صحنه پهناور بوده اند، به رشته تحریر در آمده است.
دوران ایران باستان دوران تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله عرب به ایران است. (..۶ ق.م. تا ۶۵۲ م) پیش از مهاجرت آریاییها به فلات ایران، اقوامی با تمدنهای متفاوت در ایران میزیستند. سرزمین کنونی ایران بخش بزرگی از یک واحد جغرافیایی بنام فلات ایران است، این واحد طبیعی با تنوع اقلیمی و زیستی خود دارای ویژگیهای بارزی است که در نتیجه آن وحدت فرهنگی ایران را سبب شدهاست، بیگمان تمدن بشری مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانی بودهاست که سالیان دراز در این سرزمین زندگی کردهاند و در تعامل با جغرافیا و نظام طبیعی حاکم بر آن و در جریان روزگار، تاریخ فرهنگی و تمدن خود را آفریدهاند.
سلسله های پادشاهان ایران در پیش از اسلام:
ایلامیان
مادها
هخامنشیان
سلوکیان
اشکانیان
ساسانیان