قوم گوتی

دانستنی ها




فرهنگ ها

 گوتی‌ها در تاریخ سیاسی ایران غربی بسیار اثرگذار بوده‌اند. بخشی از تاثیر به نیروی نظامی‌شان و دست‌اندازی‌هایشان به قلمرو میانرودان مربوط می‌شود. اولین غلبه پایدار اقوام شرق زاگرس بر میانرودان به گوتی‌ها مربوط می‌شود و این به سال ۲۱۳۵ پ.م مربوط می‌شود که گوتی‌ها از شمال حمله کردند و دولت پادشاهی اکد را شکست دادند و برای نزدیک به یک قرن بر سومر فرمان راندند. پس از آن‌سومری‌ها به رهبری دولت‌شهر اور گوتی‌ها را بیرون راندند و جالب است که بخش عمده خودانگاره تراشیده سومری‌ها از خودشان در این هنگام و در تقابل با گوتی‌ها شکل می‌گیرد و در سلسله سوم دولت اور تبلور می‌یابد. حضور نظامی گوتی‌ها پس از آن نیز همواره ملموس و چشم‌گیر بوده و اسناد بابلی و آشوری بارها به حضور ایشان در جبهه مقابل خود گواهی داده‌اند. جالب آن که گویا گوتی‌ها برای بخش عمده تاریخ خود بخشی از دولت ایلام محسوب می‌شده‌اند، یا دست کم با آن پیوندهای نزدیکی داشته‌اند، چون در جنگ‌های دیرپای آشور و ایلام همواره در جبهه ایلامی‌ها حضور دارند. جالب آن‌جاست که در واپسین خیزش نظامی ایلام که با رهبری کوروش بزرگ آن‌جام پذیرفت و به تاسیس دولت شاهنشاهی پارسی انجامید، گوتی‌ها نقشی کلیدی بر عهده داشتند و اوگبارو سردار نامدار کوروش که بابل را فتح کرد، گوتی بود و با لشکری از سربازان گوتی بابل را گشود. یعنی زمانی که بابلی‌ها دروازه‌های خود را بر نیروهای کوروش گشودند و به او پیوستند، سربازانی که از این دروازه عبور کردند و با آشتی و نرمخویی بابل را تسخیر کردند، گوتی بودند و کوروش و سربازان پارسی و مادی و ایلامی دو هفته دیرتر به این شهر وارد شدند.
گذشته از قدرت نظامی گوتی‌ها، ساختار سیاسی شان هم جالب توجه است. اگر سرود «پیروزی اوتوهِکال« که متنی سیاسی است در ستایش از پیروزی دولت‌شهر اور بر گوتی‌ها، را در کنار فهرست شاهان‌سومری بگذاریم این عبارت تامل برانگیز را می خوانیم که «در گوتیوم هیچ شاهی نام‌بردار نبود… آنان (گوتی‌ها) شاهِ خود بودند و برای سه یا پنج سال فرمان می راندند. « این متن با جانبداری کامل از اوتو هکال، نیای شاهان دودمان ‌سوم اور نوشته شده و گوتی‌ها در آن با تعبیر «مارهای زهرآگین کوهستانی» توصیف شده‌اند. از این رو این عبارت را نمی‌توان تعریف و تمجیدی از ایشان دانست و احتمال به امری واقعی ارجاع می‌داده است. من در کتاب »کورش رهایی بخش« با تحلیل فهرست شاهان گوتی بحث کرده ام که این عبارت درست بوده و به ساخت سیاسی گوتی‌ها اشاره می‌کرده، که بر حکومت دورهای شش ساله مبتنی بوده است. پس از آن که یک بار شاهی در این فهرست قدرت را برای مدتی طولانی قبضه می‌کند، این دوره به سه سال کاهش می‌یابد و این همان تردیدی است که در عبارت «سرود اوتو هقال» درباره سال پادشاهی گوتی‌ها می‌بینیم. یعنی گوتی‌ها در کل تاریخ جهان دارنده اولین نظام حکومت انتخابی و دوره‌ای بوده‌اند و این ساخت سیاسی چندان نیرومند و پایدار بوده که در خارج از سرزمین اصلیشان و در قلمرو اشغال شده  ایلام هم برای یک قرن تداوم داشته و بازسازی و اصلاح می‌شده است. چندان که در این مدت بیست و یک (یا به روایتی دیگر بیست و سه) پادشاه در سلسله‌ای بی گسست در آن به قدرت رسیدند. اغلب نویسندگان دوران زمامداری گوتی‌ها بر میانرودان را همچون عصر ظلمتی خشن و پرویرانی توصیف کرده‌اند. اما این برداشت به دو دلیل درست و منصفانه نیست. نخست آن که علت اصلی فروپاشی نهادهای سیاسی و افول شهرنشینی و نویسایی در قرن بیست و دوم پ.م خشکسالی و بحرانی اقلیمی بوده که علت اصلی فروپاشی دولت اکد و به جنبش در آمدن گوتی‌ها بوده است. یعنی نویسندگان اغلب این نکته را فراموش می‌کنند که گوتی‌ها بر میانرودانی حکومت می‌کردند که مراکز شهری‌اش با خشکسالی وخیم و دیرپایی دست به گریبان بود و بخش مهمی از جمعیت یک‌جانشین خود را از دست داده بود.
 به این ترتیب کشمکش میان گوتی‌ها و همسایگان غربی شان همچنان دوام داشت و در منابع میانرودان و آسورستان نامشان اغلب با طنینی منفی قید شده است. در اسناد میانرودانی به قومی با نام سوبارتو اشاره شده که در همسایگی گوتی‌ها در کوه‌های زاگرس می‌زیستند و به ایشان شباهتی داشته‌اند. در حدی که برخی از متون دیرآیندتر آشوری سوبارتوها و گوتی‌ها را مترادف می‌گیرند. به عنوان مثال در نیمه نخست هزاره اول پ.م متون اخترشناسانه بابلی وقتی از چهار جهت اصلی سخن می‌گویند، این جهت‌ها را با ایلام، آمورو، اکد و سوبارتو مشخص می‌کنند و در برخی از متون به جای سوبارتو کلمه گوتی را می‌بینیم. جهتی که به سوبارتو یا گوتی منسوب می‌شده گاهی شمال و گاهی شرق را نشان می‌داده است و از این رو با مردمی سر و کار داریم که در شمال شرقی بابل و شمال ایلام زندگی می‌کرده‌اند. هرچند آمیختگی چشم‌گیری میان گوتی‌ها و سوبارتوها دیده می‌شود، با این همه چنین می‌نماید که این‌ها در هزاره اول پ.م دو قوم متمایز بوده باشند.
برخی از پژوهشگران اعتقاد دارند قوم «قوآ» که در کتاب حزقیال نامشان در کنار دو قبیله دیگر -شوعا و پِکود- آمده و دشمن اورشلیم شمرده شده‌اند، همین گوتی‌ها بوده‌اند. قوآ در عبری در ضمن به معنای »شتر نر« هم هست و بعید نیست که تحریفی توهین‌آمیز از کلمه گوتی/ قوتی در زبان عبری بوده باشد. کتاب حزقیال در قرن ششم پ.م و درست پیش از پیروزی کوروش بزرگ بر بابل در همین شهر تدوین شده و این تا حدودی انگاره این مردم در میان اهالی بابل را نشان می‌دهد. شاید به همین خاطر نخستین رسته از لشکریانی که کوروش برای اشغال بابل فرستاد، همین گوتی‌ها بودند. گوتی‌ها بی‌شک در جریان فتح بابل بخشی مهم از سپاهیان کوروش را تشکیل می‌‎دادند،  و پس از آن که بابلی‌ها دروازه‌هایشان را بر روی نیروهای پارسی گشودند، اولین گروهی بودند که وارد شهر شدند و تا دو هفته سردارشان اوگبارو بر بابل حاکم بود. هم منابع بابلی و هم لوح حقوق بشر کوروش تأکید دارند که اشغال بابل با صلح و آرامش و بدون خونریزی و غارت آن‌جام شد و شاید کوروش با فرستادن سهمگین‌ترین دشمنان تاریخی بابلی‌ها به شهرشان و نمایش انضباط و خویشتنداری‌شان می‌خواسته سیاست نوظهور خویش که مبتنی بر صلح و آشتی بوده را در میانرودان به رخ بکشد و تثبیت کند.


مقاله و پایان نامه