قوم گوتی دانستنی ها اطلس تاریخی ایران اقوام ایران تاریخ گذشته فرهنگ ها تیره های ایرانی / جلد دوم / از آغار تا پایان عصر هخامنشی / شروین وکیلی گوتیها یکی از کهنترین اقوام ایران غربی هستند و تاثیرشان بر سیاست منطقه چندان بوده که فهم تاریخ سومر و ایلام بدون توجه به آنها دشوار میشود. سرزمین گوتیها دو سوی کوهستان زاگرس را در بر میگرفته و هسته مرکزیاش در کردستان امروز قرار داشته است، هرچند دامنه آن هر از چندی بسط مییافته و تا رود دجله در شرق پیشروی میکرده است. برخی از نویسندگان امروزین به همین خاطر ایشان را با کردها همسان انگاشتهاند که البته به این شکلِ سرراست و مستقیم جای چون و چرا دارد. اما می توان گوتیهای باستانی را یکی از جمعیتهای بنیانگذار کردهای امروزین قلمداد کرد. گوتیها به خاطر آن که مردمی نانویسا بودند و ارجاعها به ایشان همیشه بیرون و جسته و گریخته بوده، چندان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفتهاند. این درحالی است که این مردم یکی از پایدارترین ساختهای جمعیتی ایران غربی را دارا بودهاند و برای حدود دو هزار سال تداوم تاریخی دارند. دست کم در دو رخداد بسیار مهم در سیاست میانرودان هم نقشی کلیدی ایفا کردهاند و این دو عبارتاند از فروپاشی پادشاهی اکد که اولین دولت تمرکز یافته ایرانزمین است، و فتح بابل به دست کوروش و یکپارچه شدن سراسر ایرانزمین زیر پرچم یک دولت یگانه. نخستین اشاره به گوتیها به نیمه دوم هزاره سوم پ.م باز میگردد و این زمانی است که پادشاهی اکد به دست شروکین تاسیس میشود و به سوی مناطق شرقی زاگرس گسترش مییابد. ریشه نژادی گوتیها ناشناخته مانده است و این تا حدودی از آن روست که زبانشان ثبت نشده و پیوندهای آن با سایر زبانها مبهم مانده است. با این همه از ثبت نامهای گوتی چنین بر میآید که با زبانی مستقل و متمایز از سایر زبانهای همسایه )ایلامی، سومری، هوری، حاتی، اکدی(سر و کار داریم و از این رو آن را باید بخشی از موزائیک قومی-زبانیای دانست که بومی ایران جنوبی و غربی بودهاند و روی هم رفته آنان را قفقازی مینامم. زبان گوتی با این همه رواجی چشمگیر داشته و در چندین سند میانرودانی به آن اشاره شده است. در لوح عِمار که در تپه باستانی تل مسکنه در نزدیکی حلب کشف شده، بارها به نام گوتیها اشاره شده است. عمار در فاصله قرن چهاردهم تا ۱۱۸۷ پ.م آباد و پرجمعیت بوده و پایتخت امیرنشینی به نام عَشتاتَه بوده است. بیشتر مردمش سامیانی بودهاند که به زبان اکدی سخن میگفتند و الواح خود را هم به همین زبان نوشتهاند. چنان که ۱۱۰۰ لوح به زبان اکدی و صد لوح هوری و یک لوح هیتی در آنجا کشف شده است. در یکی از الواحی که احتمال به این شهر مربوط میشود و »سگ -ب« نام گرفته، فهرستی از زبانهای مهم برای مقاصد آموزشی کنار هم آورده شده و آنجا میبینیم که در کنار ایلامی و اکدی و هوری و آموری و سوتی، اسم گوتیها هم قید شده است. همچنین از شهر آداب که در میانه نیپور و گیرسو در سومر قرار دارد، لوحی یافت شده که در آن به کسی اشاره شده که »مترجم زبان گوتی« بوده است. اینها همه نشانگر فراگیر بودن این زبان و اهمیتاش در سرزمینهای همسایه هستند. زبان تخاری به قبایل ایرانی بسیار کهنی مربوط میشود که خویشاوند سکاها بودند و در قلمرو ترکستان زندگی میکردند و در قرن سوم پیش از میلاد یکی از نیروهایی بودند که مقدونیان را از ایران راندند و دولت دوقلوی اشکانی – کوشانی را تاسیس کردند. چندین زبانشناس نامدار مانند ایوانوف و گامکرِلیدزه از این پیشنهاد استقبال کردهاند. از دید هنینگ مثال اسم خاص کوچی که در میان گوتیها زیاد دیده میشود، همان کوچا است که در زبان تخاری میبینیم و اسم شهر مشهوری در ترکستان هم هست. همچنین نام توکْریش که نام یکی از قبایل همسایه گوتیها بوده به توغری/ توخاری که در ترکی کهن به طُغری تبدیل شده شباهت دارد. این شباهتها البته دلیلی کافی بر خویشاوندی زبانها نیستند و میان این دو زبان دو هزار سال و چند هزار کیلومتر فاصله زمانی و مکانی است، و به همین خاطر بسیاری از مورخان این خویشاوندی را نپذیرفتهاند. یکی از گواهانی که پیوند میان گوتیها و آریاییها را تقویت میکند، توصیفی است که در منابع میانرودانی از ایشان میبینیم. هم در تورات و هم در متون سومری و اکدی گوتیها با صفت بور یا سفید شناخته میشدهاند. در الواح میانرودانی بردگانی که از گوتیها و از قوم همسایهشآنسوبارتو گرفته شدهاند با صفت «نامْروم» شناخته میشوند که در اکدی یعنی سفید و بور، و در جایی به زیباییشان هم تأکیدی هست و گفته شده که « آن کنیزی (گوتی) سپیدپوستی که در چشمانت دلرباست«. یکی از پژوهشگران به نام اشپایزر در ترجمه نامروم به سفید تردید روا داشته و به سفید و بور دانستن گوتیها و سوبارتوها حمله کرده، اما استدلال محکمی در بنیاد بحثش وجود ندارد و امروز توافقی هست که این ترجمه درست است و از این رو احتمال باید شاخه نژادی گوتیهای بور را از سومریها و اکدیهایی که خود را » سرسیاه مینامیدند، متمایز دانست. در این حالت شاید بتوان ایشان را به شاخهای کهن از آریاییها مربوط دانست که پیش از تمایز یافتن دو شاخه هندی و ایرانی در بخشهای شمالی ایرانزمین استقرار داشتهاند. گوتیها در تاریخ سیاسی ایران غربی بسیار اثرگذار بودهاند. بخشی از تاثیر به نیروی نظامیشان و دستاندازیهایشان به قلمرو میانرودان مربوط میشود. اولین غلبه پایدار اقوام شرق زاگرس بر میانرودان به گوتیها مربوط میشود و این به سال ۲۱۳۵ پ.م مربوط میشود که گوتیها از شمال حمله کردند و دولت پادشاهی اکد را شکست دادند و برای نزدیک به یک قرن بر سومر فرمان راندند. پس از آنسومریها به رهبری دولتشهر اور گوتیها را بیرون راندند و جالب است که بخش عمده خودانگاره تراشیده سومریها از خودشان در این هنگام و در تقابل با گوتیها شکل میگیرد و در سلسله سوم دولت اور تبلور مییابد. حضور نظامی گوتیها پس از آن نیز همواره ملموس و چشمگیر بوده و اسناد بابلی و آشوری بارها به حضور ایشان در جبهه مقابل خود گواهی دادهاند. جالب آن که گویا گوتیها برای بخش عمده تاریخ خود بخشی از دولت ایلام محسوب میشدهاند، یا دست کم با آن پیوندهای نزدیکی داشتهاند، چون در جنگهای دیرپای آشور و ایلام همواره در جبهه ایلامیها حضور دارند. جالب آنجاست که در واپسین خیزش نظامی ایلام که با رهبری کوروش بزرگ آنجام پذیرفت و به تاسیس دولت شاهنشاهی پارسی انجامید، گوتیها نقشی کلیدی بر عهده داشتند و اوگبارو سردار نامدار کوروش که بابل را فتح کرد، گوتی بود و با لشکری از سربازان گوتی بابل را گشود. یعنی زمانی که بابلیها دروازههای خود را بر نیروهای کوروش گشودند و به او پیوستند، سربازانی که از این دروازه عبور کردند و با آشتی و نرمخویی بابل را تسخیر کردند، گوتی بودند و کوروش و سربازان پارسی و مادی و ایلامی دو هفته دیرتر به این شهر وارد شدند. جالب آن که در این تاریخ گوتیوم بخشی از دولت بابل محسوب میشد و اوگبارو از طرف نبونید شاه بابل به فرمانداری گوتیوم منصوب شده بود. این اوگبارو که کوروش از او نام برده، احتمال همان گوبریاس در کتاب کوروپدیای گزنوفون است که به گزارش او سرداری از نزدیکان نبونید بوده و به او خیانت کرده و به کوروش پیوسته است. از این اشارهها روشن میشود که قلمرو زیر فرمان اوگبارو جایی در شرق دجله بوده و این بدان معنا است که جمعیت گوتیها تا زمان کوروش بار دیگر تا میانرودان گسترش یافتهاند، هرچند در این منطقه تابع شاه بابل شده بودند. با توجه به این که سرزمین اصلی گوتیوم از اقمار ایلام بوده و کوروش هم شاه انشان یعنی ایلام محسوب میشده، احتمال شاه پارسی از همین پیوندها بهره جسته و هنگام حمله به بابل از این استان شمالی با مردمِ آشنا همچون قرارگاهی برای حمله به بابل استفاده کرده است. کوروپدیای گزنوفون است که به گزارش او سرداری از نزدیکان نبونید بوده و به او خیانت کرده و به کوروش پیوسته است. از این اشارهها روشن میشود که قلمرو زیر فرمان اوگبارو جایی در شرق دجله بوده و این بدان معنا است که جمعیت گوتیها تا زمان کوروش بار دیگر تا میانرودان گسترش یافتهاند، هرچند در این منطقه تابع شاه بابل شده بودند. با توجه به این که سرزمین اصلی گوتیوم از اقمار ایلام بوده و کوروش هم شاه انشان یعنی ایلام محسوب میشده، احتمال شاه پارسی از همین پیوندها بهره جسته و هنگام حمله به بابل از این استان شمالی با مردمِ آشنا همچون قرارگاهی برای حمله به بابل استفاده کرده است. گذشته از قدرت نظامی گوتیها، ساختار سیاسی شان هم جالب توجه است. اگر سرود «پیروزی اوتوهِکال« که متنی سیاسی است در ستایش از پیروزی دولتشهر اور بر گوتیها، را در کنار فهرست شاهانسومری بگذاریم این عبارت تامل برانگیز را می خوانیم که «در گوتیوم هیچ شاهی نامبردار نبود… آنان (گوتیها) شاهِ خود بودند و برای سه یا پنج سال فرمان می راندند. « این متن با جانبداری کامل از اوتو هکال، نیای شاهان دودمان سوم اور نوشته شده و گوتیها در آن با تعبیر «مارهای زهرآگین کوهستانی» توصیف شدهاند. از این رو این عبارت را نمیتوان تعریف و تمجیدی از ایشان دانست و احتمال به امری واقعی ارجاع میداده است. من در کتاب »کورش رهایی بخش« با تحلیل فهرست شاهان گوتی بحث کرده ام که این عبارت درست بوده و به ساخت سیاسی گوتیها اشاره میکرده، که بر حکومت دورهای شش ساله مبتنی بوده است. پس از آن که یک بار شاهی در این فهرست قدرت را برای مدتی طولانی قبضه میکند، این دوره به سه سال کاهش مییابد و این همان تردیدی است که در عبارت «سرود اوتو هقال» درباره سال پادشاهی گوتیها میبینیم. یعنی گوتیها در کل تاریخ جهان دارنده اولین نظام حکومت انتخابی و دورهای بودهاند و این ساخت سیاسی چندان نیرومند و پایدار بوده که در خارج از سرزمین اصلیشان و در قلمرو اشغال شده ایلام هم برای یک قرن تداوم داشته و بازسازی و اصلاح میشده است. چندان که در این مدت بیست و یک (یا به روایتی دیگر بیست و سه) پادشاه در سلسلهای بی گسست در آن به قدرت رسیدند. اغلب نویسندگان دوران زمامداری گوتیها بر میانرودان را همچون عصر ظلمتی خشن و پرویرانی توصیف کردهاند. اما این برداشت به دو دلیل درست و منصفانه نیست. نخست آن که علت اصلی فروپاشی نهادهای سیاسی و افول شهرنشینی و نویسایی در قرن بیست و دوم پ.م خشکسالی و بحرانی اقلیمی بوده که علت اصلی فروپاشی دولت اکد و به جنبش در آمدن گوتیها بوده است. یعنی نویسندگان اغلب این نکته را فراموش میکنند که گوتیها بر میانرودانی حکومت میکردند که مراکز شهریاش با خشکسالی وخیم و دیرپایی دست به گریبان بود و بخش مهمی از جمعیت یکجانشین خود را از دست داده بود. دومین نکته آن که با وجود این، همچنان فرهنگ و هنر در دولتشهرهای سومری شکوفا باقی ماند و عالیترین شاهکارهای هنر و ادب سومری قدیم در دوران زمامداری گوتیها تدوین شده است. سبک هنری چشمگیر شهر لاگاش و نبشته مهم گودآ امیر این شهر که اولین و طولانیترین متن مفصل به زبان سومری است در زمان حاکمیت گوتیها بر این قلمرو نوشته شده و بنابراین نمیتوان این دوران را با انحطاط و افول فرهنگی مصادف دانست. گوتیها پس از رانده شدن از میانرودان نیز همچنان مقتدر و نیرومند بودند و چنین مینماید که قلمروشان با کردستان امروزین همپوشانی داشته باشد. در نیمه نخست هزاره دوم پ.م منابع سومری مدام از پیروزی بر گوتیها و نابود کردنشان سخن میگویند، اما این گزارشها احتمالاً تبلیغاتی جنگی یا بیان آرزوهای جمعی بوده و تحقق تاریخی نداشته است. قدرتمندترین شاه سومر که بنیانگذار دودمان اور سوم بود و اورنَمو نام داشت، یکی از مشهورترین کسانی است که به روایت الواح سومری فرمان داد تا گوتیوم یکسره ویران شود. اما در همان الواح میخوانیم که او کمی بعد در جریان نبرد با گوتیها وقتی سپاهیانش پا به فرار گذاشتند، کشته شد. به این ترتیب کشمکش میان گوتیها و همسایگان غربی شان همچنان دوام داشت و در منابع میانرودان و آسورستان نامشان اغلب با طنینی منفی قید شده است. در اسناد میانرودانی به قومی با نام سوبارتو اشاره شده که در همسایگی گوتیها در کوههای زاگرس میزیستند و به ایشان شباهتی داشتهاند. در حدی که برخی از متون دیرآیندتر آشوری سوبارتوها و گوتیها را مترادف میگیرند. به عنوان مثال در نیمه نخست هزاره اول پ.م متون اخترشناسانه بابلی وقتی از چهار جهت اصلی سخن میگویند، این جهتها را با ایلام، آمورو، اکد و سوبارتو مشخص میکنند و در برخی از متون به جای سوبارتو کلمه گوتی را میبینیم. جهتی که به سوبارتو یا گوتی منسوب میشده گاهی شمال و گاهی شرق را نشان میداده است و از این رو با مردمی سر و کار داریم که در شمال شرقی بابل و شمال ایلام زندگی میکردهاند. هرچند آمیختگی چشمگیری میان گوتیها و سوبارتوها دیده میشود، با این همه چنین مینماید که اینها در هزاره اول پ.م دو قوم متمایز بوده باشند. برخی از پژوهشگران اعتقاد دارند قوم «قوآ» که در کتاب حزقیال نامشان در کنار دو قبیله دیگر -شوعا و پِکود- آمده و دشمن اورشلیم شمرده شدهاند، همین گوتیها بودهاند. قوآ در عبری در ضمن به معنای »شتر نر« هم هست و بعید نیست که تحریفی توهینآمیز از کلمه گوتی/ قوتی در زبان عبری بوده باشد. کتاب حزقیال در قرن ششم پ.م و درست پیش از پیروزی کوروش بزرگ بر بابل در همین شهر تدوین شده و این تا حدودی انگاره این مردم در میان اهالی بابل را نشان میدهد. شاید به همین خاطر نخستین رسته از لشکریانی که کوروش برای اشغال بابل فرستاد، همین گوتیها بودند. گوتیها بیشک در جریان فتح بابل بخشی مهم از سپاهیان کوروش را تشکیل میدادند، و پس از آن که بابلیها دروازههایشان را بر روی نیروهای پارسی گشودند، اولین گروهی بودند که وارد شهر شدند و تا دو هفته سردارشان اوگبارو بر بابل حاکم بود. هم منابع بابلی و هم لوح حقوق بشر کوروش تأکید دارند که اشغال بابل با صلح و آرامش و بدون خونریزی و غارت آنجام شد و شاید کوروش با فرستادن سهمگینترین دشمنان تاریخی بابلیها به شهرشان و نمایش انضباط و خویشتنداریشان میخواسته سیاست نوظهور خویش که مبتنی بر صلح و آشتی بوده را در میانرودان به رخ بکشد و تثبیت کند. مقاله و پایان نامه قوم آرامی قوم آموری قوم اروراتویی قوم اکدی قوم ایلامی قوم اومان ماندا قوم حاتی قوم بلخی قوم سندی قوم سکای خاوری قوم سومری قوم عبرانی قوم فلسطینی قوم کیمری قوم کاسی قوم کنعانی قوم لولوبی قوم گوتی قوم مادی قوم لوویایی قوم میتانی قوم مانا قوم هیتی قوم هوری تیره آشوری تیره ارمنی تیره اسکودره ای تیره ایلامی تیره ایونی تیره بابلی تیره بلخی تیره پارتی تیره تتگوشی تیره خوارزمی تیره رخجی تیره زرنگی تیره سغدی تیره سکای آنسوی دریا تیره سکای تیزخود تیره سکای هوم خوار تیره عربی تیره فنیقی تیره کاپادوکی تیره کاریایی تیره کوشی تیره گنداری تیره لودیایی تیره لوکیایی تیره لیبیایی تیره مادی تیره مصری تیره مکه ای تیره هراتی تیره هندی